يك نفر مرجئی با همديگر درباره عقيده تشيع و عقيده ارجاء بحث میكردند .اين میگفت اصول مرجئه صحيحتر است و او میگفت اصول شيعی . مرجئی میگفتعمل هيچ است ، اساس تنها ايمان است ، شيعی میگفت عمل لازم است . دراين بين يكی از مطربها پيدا شد ( چون " اغانی " ذكر كرده ، روی آنقرينه میگويم مطرب بوده ) . گفتند از همين میپرسيم . البته اين هم يكآدم فهيمی بود نه اينكه آدم بیخبری باشد . گفتند از اين میپرسيم كه آياحق با شيعه است يا با مرجئی ؟ گفتند آقا ! عقيده تو چيست ؟ آيا حق باشيعه است يا با مرجئی ؟ حرف خوبی زد ، گفت : اعلای شيعی و اسفلی مرجئی. گفت : بالا تنهام شيعه است ولی پائين تنهام مرجئی . يعنی در فكر وعقيده ، من شيعه هستم اما پائين تنهام مرجئی است ، يعنی در عمل مرجئم .میخواست بگويد من عقيده شيعه را قبول دارم ، عقيده آنها درست است ولیمن در عمل مرجئی هستم . حالا آيا بايد قبول كرد كه ما الان ملتی هستيم كهاعلانا مرجئی و اسفلنا مرجئی . هم در فكر مرجئی هستيم هم در عمل .اين يكی از آن مسائلی است كه بايد گفت فكر دينی در ما به صورت نيمهمرده يا بگوئيم مرده درآمده است . البته با اين فكر مرجئی ديگر چه خواهدشد ؟ ! فكری كه عمل را از كار بياندازد آنوقت دنيا میماند ؟ آخرتمیماند ؟ عزت میماند ؟ سعادت میماند ؟ " « انتم الاعلون »" ( 1 )میماند ؟ ابدا . فكر دينی ما بايد اصلاح بشود . تفكر ما درباره دين غلط است غلط . پاورقی : 1 - سوره آل عمران ، آيه 139 : [ شما برتريد ] . |