میدهند ، میدانستند كه درباره افراد و اشخاص عصبيت به خرج میدهند ، حبو بغض شخصی را دخالت میدهند ، حق يكی را به ديگری میدهند . آنگاه فرمود« و اضطروا بمعارف قلوبهم الی ان من يفعل ما يفعلونه فهو فاسق لا يجوز انيصدق علی الله و لا علی الوسائط بين الخلق و بين الله » . يعنی به حكمالهامات فطری عمومی كه خداوند در سرشت هر كس تكوينا قرار دادهمیدانستند كه هر كس كه چنين اعمالی داشته باشد نبايد قول او را پيرویكرد ، نبايد قول خدا و پيغمبران خدا را با زبان او قبول كرد . در اينجا امام میخواهد بفرمايد كه كسی نگويد كه عوام يهود اين مسأله رانمیدانستند كه نبايد به قول علمائی كه خودشان برخلاف دستورهای دين عملمیكنند عمل كرد . زيرا اين مسأله ، مسألهای نيست كه كسی نداند . دانش اين مسأله راخداوند در فطرت همه افراد بشر قرار داده و عقل همه كس اين را میداند .به اصطلاح اهل منطق ، از جمله قضايا قياساتها معها است ، دليلش باخودش است . كسی كه فلسفه وجوديش پاكی و طهارت و ترك هوا و هوس استاگر دنبال هوا و هوس و دنياپرستی برود ، به حكم تمام عقول بايد سخن اورا نشنيد . بعد فرمود : « و كذلك عوام امتنا اذا عرفوا من فقهائهم الفسق الظاهر ، و العصبيةالشديده ، و التكالب علی حطام الدنيا و حرامها ، و اهلاك من يتعصبونعليه و ان كان لاصلاح امره مستحقا ، و بالترفق بالبر و الاحسان علی منتعصبوا له و ان كان للاذلال و الاهانة مستحقا . فمن قلدمن عوامنا مثل هؤلاءفهم » |