كننده دين نيست ، دين اساسا مولود جهل نيست ، مولود ترس هم نيست ،مولود علاقه فطری انسان به نظم و عدالت هم نيست ، دين اختراع طبقه حاكمهدر مقابل طبقه محكوم است تا وقتی كه جامعه طبقاتی وجود دارد ولو آنكهعلم بعرش هم برسد باز دين هست . جامعه اشتراكی بوجود بياوريد ، طبقاترا از ميان ببريد ، طبقات را كه از ميان برديد دين هم خود بخود از ميانخواهد رفت دين يك ابزاری است ، يك دامی است ، يك شبكهايست كه طبقهحاكم نصب كرده است ، وقتی خود آن طبقه از بين رفت ابزار كارش هم ازميان میرود ، خلاصه اينكه مساوات كامل برقرار كنيد ، دين از ميان خواهدرفت . اين فرضيه نيز نتوانست در دنيا برای خود جائی باز كند . زيرا از طرفیعلما ثابت كردند دين از مالكيت قديمتر است ، در دوران اشتراكی اولی همدين بوده است ، در همان دوران اشتراك اوليه و پيش از پيدايش جامعههایطبقاتی هم دين بوده است و پرستش وجود داشته ، از طرف ديگر اين توجيه وتفسير با واقعيت تاريخ تطبيق نمیكند و تاريخ دوران گذشته حتی خلاف ايننظريه را نيز نشان میدهد ، دين هميشه از ميان طبقات ضعيف و محكوم ظهوركرده است . رهبران دينی اشخاصی چون موسی بودهاند ، با گروهی زير دست وبيچاره در مقابل قومی حاكم و مسلط ، يعنی فرعون و فرعونيان . وقتی پيغمبر اسلام ظهور كرد چه كسانی از او حمايت كردند ؟ متنفذين وپولدارها و رباخوارها ؟ |