تربيت كنيم كه اساسا فكر اين چيزها را هم نكند . اما امور طبيعی اينطور نيست ، قابل ترك دادن نيست ، جلوی يك نسل رااگر بگيريم نسل بعدی خودش بدنبال او میرود ، به عنوان مثال : در اوائل كمونيسم تنها موضوع اشتراك مال مطرح نبود ، موضوع از ميانرفتن اصول خانوادگی هم در بين بود ، تحت عنوان اينكه اختصاص هر جا كهباشد سبب بدبختی بشر است ، چه بصورت مالكيت مال و ثروت و چه بصورتاختصاص زن و شوهری ، ولی اين موضوع نتوانست در دنيا جائی برای خودشباز كند . چرا ؟ برای اينكه علاقه به تشكيل خانواده علاقه فطری است . يعنیهر فردی در طبقه خودش مايل است زن داشته باشد و آن زن انحصار به خودشداشته باشد ، برای اينكه فرزندی كه از اين زن پيدا میكند فرزند خود اوباشد ، يعنی علاقه به فرزند ، علاقه به اينكه وجودش در نسلش ادامه پيداكند ، يك علاقه فطری است ، انسان فرزند را امتداد وجود خود میداند .گوئی انسان باداشتن فرزند ، وجود خود را باقی میپندارد . وقتی فرزندندارد خودش را منقطع و بريده فرض میكند . همچنانكه انسان میخواهد با گذشته خودش نيز ارتباط داشته باشد میخواهدپدر خودش را بشناسد ، تبار خودش را بشناسد . بشر نمیتواند اينطور زندگیكند كه نداند از لحاظ نسلی از كجا آمده است ؟ از كدام مادر ؟ از كدامپدر ؟ و همچنين نمیتواند طوری زندگی كند كه نفهمد چگونه و بچه شكلیوجودش امتداد پيدا میكند و از اين افرادی كه بعد بوجود آمدهاند كداميك |