اختلاف دارند . اشتباه است اگر خيال كنيم كه يك جامعه باصطلاح دينیحساسيتهايش هميشه رنگ و شكل دينی دارد و احيانا انگيزه دينی هم دارد ،ولی آيا اگر حساسيتها در موضوعات دينی بود و حتی انگيزهها هم دينی بودكافی است كه آن حساسيتها را با آن دين و مصالح آن دين منطبق بدانيم ؟جواب اينست : نه ، نكته مهم همين جا است . گاهی مردم بعلل خاص اجتماعی درباره بعضی مسائل بسيار اصولی دينحساسيت خود را از دست میدهند ، گوئی شعورشان نسبت بان اصول خفته است، به چشم خود میبينند كه آن اصول پايمال میشود ولی ككشان باصطلاح نميگزد .ولی در باره بعضی مسائل كه از نظر خود دين جزء اصول نيست ، جزء فروعاست ، يا احيانا جزء فروع هم نيست ، جزء شعائر است ، يا خير جزء اصولاست ولی بالاخره اصلی است در عرض اصلهای ديگر ، آن چنان حساسيت نشانمیدهند كه حتی تو هم خدشهای بر آن ، يا شايعه دروغ خدشه بر آن ، آنها رابجوش مياورد . گاهی هم حساسيتهای كاذب در جامعه بوجود مياورند يعنی مردم در بارهاموری حساسيت نشان میدهد كه دليلی ندارد . يكی از آقايان نقل ميكردند كهدر يكی از شهرستانها مردی از كسبه كه خيلی مقدس بود ، خدا باو فرزندینداده بود جز يك پسر ، آن پسر برايش خيلی عزيز بود ، طبعا لوس و ننر وحاكم بر پدر و مادر بار آمده بود ، اين پسر كم كم جوانی برومند شد .جوانی ، فراغت ، پولداری ، لوسی و ننری دست بدست هم داده بود و او راجوانی هرزه بار آورده بود ، پدر بيچاره خيلی |