مرارتهايش علاقمند است . به همدردی و خدمت به همنوع علاقمند است .اما چرا بشر علاقمند به تحقيق است ؟ اين حس كاوش و حقيقت جوئی چيست؟ چرا بشر علاقمند به جمال و زيبائی است ؟ چرا وقتی مجلس جشنی مثل اينمجلس ترتيب داده میشود هم هيئت مديره آن جشن و هم حضار ، از اينكه وضعسالن مرتب و مزين باشد خوششان میآيد و لذت میبرند ؟ چرا به تشكيل كانونخانوادگی علاقمند است ؟ چرا در انسان حس همدردی و ترحم نسبت بديگرانوجود دارد ؟ اينها يك سلسله سؤالاتی است كه وجود دارد ، ما خواه جواباين " چرا " ها را بدهيم و خواه نتوانيم بدهيم چيزی كه برای ما قابلترديد نيست اينست كه اين خواستهها طبيعی است . غير از اين خواستههای طبيعی احيانا يك سلسله خواستههای ديگری هم درميان بسياری از افراد بشر هست كه اعتيادات ناميده میشوند . اعتياداتقابل ترك دادن و عوض كردن است . اكثريت قريب باتفاق ، شايد بيش ازصدی 99 و يا هزاری 999 مردم عادت به چای دارند ، عده كثيری به سيگارعادت دارند و از آنها كمتر به مشروب و ترياك عادت دارند ، از آنهاكمتر به هروئين عادت دارند ، اينها كم كم بصورت خواسته در میآيد وانسان به همان اندازه كه يك امر طبيعی را میخواهد اين امری را كه طبيعتثانوی او شده است ، میخواهد . اما اين خواستهها مصنوعی است لذا قابلترك دادن است ، قابل اين است كه اين فرد را بطوری كه بكلی آن كار رافراموش كند ، ترك دهند . يا نسل آينده را طوری |