حدود ادراكات بشری به بحث و كاوش پرداختهاند و بعضی از فلاسفه بزرگ ودرجه اول اروپا ، اساس فلسفه شان نقادی دستگاههای انديشه بشر است . دواثر بزرگ كانت فيلسوف بزرگ آلمانی عبارت است از " نقادی عقل نظری" . و " نقادی عقل عملی " . اينكه چقدر از اين نقاديها واقعا ابتكاراست و چقدر در جهان ، بالاخص جهان اسلام ، سابقه دارد از بحث فعلی ماخارج است ، همين قدر عرض میكنم كه در فلسفه و حكمت اسلامی بيش از هركار ديگر كار نقادی صورت گرفته است ولی نه باسم نقادی ، باسم های ديگر. و آن نقاديها ارزش و عمق زيادتری از نقاديهای اروپائی دارد . اينمطلب بايد در جای ديگر مفصل و مستدل بحث شود . مولوی در بيان محدوديت حس بشر ، چند صد سال پيش از آنكه اروپائياندر صدد بيان تعيين حدود حس بر آيند اين مثل را میآورد كه : هنديها فيلیرا به سرزمينی كه فيل نديده بودند آوردند و آنرا در خانهای تاريك قراردادند . مردم يك يك بدرون خانه میرفتند و به او دست میسائيدند و پساز بيرون آمدن بر اساس لامسه خود در باره فيل قضاوت میكردند ، آنكهدستش خرطوم فيل را سائيده بود ، در جواب كسانی كه پرسيدند فيل چه شكلبود گفت درست بشكل ناودان خانه است . آنكه دستش گوش فيل را لمسكرده بود ، در جواب پرسش اينكه فيل چگونه است گفت فيل عينا به شكلبادبزن است . آنكه دست خود را به پشت فيل ماليده بود . گفت فيل ماننديك تخت است . ديگری كه دستش با پای فيل تماس پيدا كرده بود گفت فيلمانند يك استوانه است : |