و سپس خلاصه میكند . خلاصه را يادداشت و به حافظه خود میسپارد بعد به موضوع ديگر میپردازد . چنين فردی اگر حافظهاش ضعيف هم باشد از آن حداكثر استفاده را میكند و مثل كسی میشود كه كتابخانه منظمی با قفسههای مرتب دارد ، كتابخانهای كه هر قفسهاش به كتابهای معينی در رشته خاص مربوط میشود به طوری كه هر كتابی را كه بخواهد فورا دست میگذارد روی آن و آن را میيابد اما اگر غير از اين باشد همانند آدمی است كه كتابخانهای با هزارها كتاب داشته باشد اما كتابها را روی يكديگر ريخته است . هر وقت كتابی را بخواهد دو ساعت بايد دنبالش بگردد تا پيدا كند . اين بود مثالی از مديريت صحيح و ناصحيح در مورد بهره برداری از يكی از قوای هوشی و عقلانی انسان . رشد در عبادت مسئله عبادت است . بايد اعتراف كنيم كه ما راه عبادت را نيز نمیدانيم ، يعنی ما از نظر عبادت نيز قادر به اداره خود به نحو صحيح نيستيم . غالبا خيال میكنند كه چون عبادت خوب است پس هر چه بيشتر بهتر . فكر نمیكنند كه عبادت آنگاه اثر خود را میبخشد كه جذب روح شود و روح از آن به طور صحيح تغذيه نمايد . همانطور كه معنی استفاده از غذای خوب اين نيست كه هر چه بيشتر بهتر ، معنی استفاده از |