بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب منتهی الامال قسمت اول, حاج شیخ عباس قمی   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     BAB10001 -
     BAB10002 -
     BAB10003 -
     BAB10004 -
     BAB10005 -
     BAB10006 -
     BAB10007 -
     BAB10008 -
     BAB10009 -
     BAB10010 -
     BAB10011 -
     BAB10012 -
     BAB10013 -
     BAB10014 -
     BAB10015 -
     BAB10016 -
     BAB10017 -
     BAB10018 -
     BAB10019 -
     BAB10020 -
     BAB20001 -
     BAB20002 -
     BAB30001 -
     BAB30002 -
     BAB30003 -
     BAB30004 -
     BAB30005 -
     BAB30006 -
     BAB30007 -
     BAB30008 -
     BAB30009 -
     BAB30010 -
     BAB30011 -
     BAB30012 -
     BAB40001 -
     BAB40002 -
     BAB40003 -
     BAB40004 -
     BAB40005 -
     BAB40006 -
     BAB40007 -
     BAB50001 -
     BAB50002 -
     BAB50003 -
     BAB50004 -
     BAB50005 -
     BAB50006 -
     BAB50007 -
     BAB50008 -
     BAB50009 -
     BAB50010 -
     BAB50011 -
     BAB50012 -
     BAB50013 -
     BAB50014 -
     BAB50015 -
     BAB50016 -
     BAB50017 -
     BAB50018 -
     BAB50019 -
     BAB50020 -
     BAB50021 -
     BAB60001 -
     BAB60002 -
     BAB60003 -
     BAB60004 -
     BAB60005 -
     BAB60006 -
     BAB60007 -
     BAB60008 -
     BAB60009 -
     BAB60010 -
     BAB60011 -
     BAB60012 -
     BAB60013 -
     BAB70001 -
     BAB70002 -
     BAB70003 -
     BAB70004 -
     BAB70005 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT201 -
     FOOTNT301 -
     FOOTNT302 -
     FOOTNT303 -
     FOOTNT401 -
     FOOTNT501 -
     footnt502 -
     footnt503 -
     FOOTNT601 -
     FOOTNT701 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

فصل سوّم : در تاريخ وفات آن مجلّله ووصيّتهاى آن حضرت
بدان كه در روز وفات آن حضرت اختلاف بسيار است واظهر نزد احقر آن است كه وفات آنحـضـرت در سـوم جـُمـادى الا خـره واقع شده چنانكه مختار جمعى از بزرگان علماء است وازبـراى مـن شـواهـدى است بر اين مطلب كه جاى ذكرش ‍ نيست .(30) پس بقاى آنحـضـرت بـعد از پدر بزرگوار خود، نود وپنج روز بوده . واگرچه در روايت معتبر واردشـده اسـت كـه مـدت مـكـث آن مخدّره بعد از پدر خود در دنيا هفتاد وپنج روز بوده لكن توانوجـهـى بـراى آن ذكـر كـرد بـه بـيـانـى كـه مـقـام ذكـرش در ايـنـجا نيست ولكن خوب استعـمـل شـود بـه هـر دوطـريـق در اقـامـه مـصـيـبـت وعـزاى آن حـضـرت چـنـانـكـه فـعـلاًمـعـمـول اسـت . بـه هـرحـال ؛ بعد از پدر بزرگوار خود در دنيا چندان مكث نكرد وپيوستهنـالان وگـريـان بـود، در آن مـدت قليل آن قدر اذيّت ودرد كشيد كه خداى داند واگر كسىتـاءمـّل كند در آن كلمات كه اميرالمؤ منين عليه السّلام بعد از دفن فاطمه عليهاالسّلام باقـبـر پيغمبر صلى اللّه عليه وآله وسلّم خطاب كرد مى داند كه چه مقدار بوده صدمات آنمظلومه . واز آن كلمات است :
سـَتُنَبِّئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَظافُرِ اُمَّتِكَ عَلى هَضْمِها فَاحْفِهَا السُّؤ الَ وَاسْتَخْبِرْهَا الْح الَفـَكـَمْ مـِنْ غـَليـلٍ مُعْتَلَجٍ بِصَدْرِه ا لَمْ تَجِدْ اِلى بَثِّهِ سَبيلاً وَسَتَقُولُ وَيْحَكُمُ اللّهُ وَهُوَخَيْرُ الْحاكِمينَ.(31)
حـاصـل عـبـارت آنـكـه امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـّلام بـارسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه وآله و سـلّم مـى گـويد: وبه زودى خبر خواهد داد ترا دخترتـوبـه مـعـاونت ويارى كردن امت تويكديگر را بر غصب حق من وظلم كردن در حق او، پس ازاوبـپـرس احـوال را چه بسيار غمها ودردهاى سوزنده كه در سينه فاطمه عليهاالسّلام برروى هـم نـشـسـتـه بـود كـه بـه كـسى اظهار نمى توانست كرد وبه زودى همه را به شماعرض خواهد كرد وخدا از براى اوحكم خواهد كرد واوبهترين حكم كنندگان است .
ابـن بـابـويـه بـه سـنـد مـعـتـبـر روايـت كرده است كه (بَكّائُون ) يعنى بسيار گريهكـنـنـدگـان پـنج نفر بودند: آدم ويعقوب ويوسف وفاطمه بنت محمد صلى اللّه عليه وآلهوسلّم و على بْن الحُسين صَلَواتُ اللّه عَلَيْهم اَجْمَعين .
امـا آدم پـس در مـفـارقـت بـهشت آن قدر گريست كه به روى وخَدّ اواثر گريه مانند دو نهرمانده بود؛ واما يعقوب پس بر مفارقت يوسف آن قدر گريست كه نابينا شد تا آنكه گفتندبـه او: بـه خـدا سوگند كه پيوسته ياد مى كنى يوسف را تا آنكه خود را مريض وبدنترا از غـصـّه گـداخـتـه كـنـى يا هلاك شوى ؛(32) اما يوسف پس آن قدر در مفارقتيـعـقـوب گـريـسـت تـا آنكه اهل زندانى كه يوسف در آنجا محبوس بود از گريه اومتاءذىشـدنـد و گـفتند به اوكه يا در شب گريه كن وروز ساكت باش تا ما آرام بگيريم يا درروز گـريـه كـن ودر شـب سـاكـت بـاش ، پس با ايشان صلح كرد كه در يكى از آن دووقتگـريـه كـنـد ودر ديـگـرى سـاكـت باشد؛ واما فاطمه عليهاالسّلام پس آنقدر گريست بروفـات رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه وآله وسـلّم كـهاهـل مـديـنـه از گريه اومتاءذى شدند وگفتند به اوكه ما را آزار كردى از بسيارى گريهخود، پس آن حضرت مى رفت به مقبره شهداى احد وآنچه مى خواست مى گريست وبه سوىمـديـنـه بـرمـى گـشـت ؛ وامـا عـلى بـن الحسين عليهم السلام پس بر مصيبت پدر خود بيستسال گريست وبه روايتى چهل سال وهرگز طعام نزد اونگذاشتند كه گريه نكند وهرگزآبـى نـيـاشاميد كه نگريد تا آنكه يكى از آزاد كرده هاى آن حضرت گفت : فداى توشوميـابـن رسـول اللّه ! مـى تـرسـم كـه خـود را از گـريـه هـلاك كـنى ، حضرت فرمود كه(شـكايت مى كنم مصيبت واندوه خود را به سوى خدا ومى دانم از خدا آنچه شما نمى دانيد)همانا من هرگز به ياد نمى آورم شهادت فرزندان فاطمه را مگر آنكه گريه در گلوى منمى گيرد.
شـيـخ طـوسـى بـه سـنـد مـعتبر از ابن عباس روايت كرده است كه چون هنگام وفات حضرترسـول صلى اللّه عليه وآله وسلّم شد آن قدر گريست كه آب ديده اش بر محاسن مباركشجـارى شـد گـفتند: يا رسول اللّه ! سبب گريه شما چيست ؟ فرمود: گريه مى كنم براىفـرزنـدان خـود وآنچه نسبت به ايشان خواهند كرد بَدانِ امّت من بعد از من ، گويا مى بينمفـاطـمه دختر خود را بر اوستم كرده باشند بعد از من واوندا كند كه يا اَبَتاه ، واَحدى ازامـت مـن اورا اعـانـت نـكـنـد؛ چـون فـاطـمـه عـليـهاالسّلام اين سخن را شنيد گريست ، حضرترسول صلى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود كه گريه مكن اى دختر من ، فاطمه عليهاالسّلامگفت : گريه نمى كنم براى آنچه بعد از توبا من خواهند كرد وليكن مى گريم از مفارقتتـويـا رسـول اللّه صـلى اللّه عليه وآله وسلّم . حضرت فرمود كه بشارت باد ترا اىدخـتـر مـن كـه زود بـه مـن مـلحـق خـواهـى شـد وتـو اول كـسـى خـواهـى بـود كـه ازاهل بيت من به من ملحق مى شود.(33)
در كـتـاب (روضـة الواعـظـيـن ) وغـيره روايت كرده اند كه حضرت فاطمه عليهاالسّلام رامرض شديدى عارض شد وتا چهل روز ممتد شد چون دانست موت خود را اُمّ اَيْمَن واَسماء بنتعُمَيسْ را طلبيد وفرستاد ايشان را كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام را حاضر سازند،چون حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام حاضر شد گفت : اى پسر عم ! از آسمان خبر فوتمن به من رسيد ومن در جناح سفر آخرتم ترا وصيت مى كنم به چيزى چند كه در خاطر دارم .حـضـرت فـرمـود: آنـچـه خـواهـى وصـيـّت كـن اى دخـتـررسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه وآله وسلّم پس بر بالين آن حضرت نشست وهركه را در آنخـانـه بـود بـيرون كردند. پس فرمود كه اى پسر عم ! هرگز مرا دروغگووخائن نيافتىواز روزى كـه بـا مـن معاشرت نموده اى مخالفت تونكرده ام . حضرت فرمود كه معاذ اللّهتـوداناترى به خدا ونيكوكارتر وپرهيزكارتر وكريم تر واز خدا ترسانترى از آنكهتـرا سـرزنـش كنم به مخالفت خود وبر من بسيار گران است مفارقت تووليكن مرگ امرىاسـت كـه چـاره از آن نـيـسـت ، بـه خـدا سـوگـنـد كـه تـازه كـردى بـر مـن مـصـيـبـترسول خدا صلى اللّه عليه وآله وسلّم را وعظيم شد وفات تو بر من ، پس مى گويم : اِنّا للّه وَ اِنـّا اِلَيـْهِ ر اجِعُون براى مصيبتى كه بسيار دردآورنده است مرا وچه بسيار مرا وچهبـسيار سوزنده وبه حزن آورنده است مرا، به خدا سوگند كه اين مصيبتى است كه تسلىدهـنـده نـدارد ورَزيـّه اى اسـت كـه هـيـچ چـيـز عـوض آن نـمـى تـوانـد شـد؛ پـس سـاعتى هردوگـريـسـتـنـد، پس اميرالمؤ منين عليه السّلام سر حضرت فاطمه عليه السّلام را ساعتىبـه دامـن گـرفت وآن حضرت را به سينه خود چسبانيد فرمود كه هرچه مى خواهى وصيّتبـكن كه آنچه فرمائى به عمل مى آورم و امر ترا بر امر خود اختيار مى كنم ؛ پس فاطمهعـليـهـاالسـّلام گـفـت كـه خـدا تـرا جـزاى خـيـر دهـد اى پـسـر عـمرسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه وآله وسـلّم ، وصـيـّت مـى كـنـم تـرااول كه بعد از من اُمامه را به عقد خود درآورى ؛ زيرا كه مردان را چاره از زن گرفتن نيستاوبراى فرزندان من مِثْل من است . پس گفت كه براى من نعشى قرار ده زيرا كه ملائكه راديـدم كه صورت نعش براى من ساختند. حضرت فرمود كه وصف آن را براى من بيان كن ؛پـس وصـف آن را بـيـان كـرد وحـضـرت از بـراى اودرسـت كـردواول نـعشى كه در زمين ساختند آن بود. پس گفت كه باز وصيّت مى كنم ترا كه نگذارىبـر جـنـازه مـن حـاضـر شـوند يكى از آنهائى كه بر من ستم كردند وحق مرا گرفتند؛ چهايـشـان دشـمـن مـن ودشـمـن رسول خدا صلى اللّه عليه وآله وسلم اند ونگذارى كه احدى ازايـشـان واتـبـاع ايشان بر من نماز كنند ومرا در شب دفن كنى در وقتى كه ديده ها در خوابباشد.(34)
در (كـشـف الغـمـّه ) وغـيـر آن روايـت كرده اند كه چون وفات حضرت فاطمه عليهاالسّلامنـزديـك شـد اَسـْمـآء بـنـت عـُمـَيـْس را فـرمـود كـه آبـى بـيـاور كـه من وضو بسازم ، پسوضـوسـاخـت وبـه روايـتـى غـسـل كـرد نـيـكـوتـريـن غـسـلهـا وبـوى خوش ‍ طلبيد وخود راخـوشـبـوگـردانـيـد وجـامـه هـاى نـوطـلبـيـد وپـوشـيـد وفـرمـود كـه اى اسـمـاء!جـبـرئيـل در وقت وفات پدرم چهل درهم كافور آورد از بهشت ، حضرت آن را سه قسمت كرديـك حـصـّه بـراى خـود گـذاشـت ويـكـى از بـراى من ويكى از براى على عليه السّلام ، آنكـافـور را بـيـاور كـه مرا به آن حنوط كنند چون كافور را آورد فرمود كه نزديك سر منبـگـذار پـس پـاى خـود را بـه قبله كرد وخوابيد وجامه بر روى خود كشيد وفرمود كه اىاسماء! ساعتى صبر كن بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگويم على عليه السّلام را طلبكـن ، بدان كه من به پدر خود ملحق گرديده ام ! اسماء ساعتى انتظار كشيد بعد از آن ، آنحـضـرت را نـدا كـرد وصـدائى نـشـنـيـد، پـس گـفـت : اى دخـتـر مصطفى ! اى دختر بهترينفـرزنـدان آدم ! اى دخـتـر بهترين كسى كه بر روى زمين راه رفته است ! اى دختر آن كسىكه در شب معراج به مرتبه (قابَ قَوْسَيْن اَوْ اَدْنى ) رسيده است ! چون جواب نشنيد جامهرا از روى مـبـاركـش برداشت ديد كه مرغ روحش به رياض جنّات پرواز كرده است پس برروى آن حـضـرت افـتـاد آن حـضـرت را مـى بـوسـيـد ومـى گـفـت : چـون بـه خـدمـت حضرترسـول صـلى اللّه عـليـه وآله وسـلّم بـرسـى سـلام اسـماء بنت عُمَيْس را به آن حضرتبـرسـان ؛ در ايـن حـال (35) حـضـرت امـام حـسـن وامـام حـسين عليهماالسّلام از دردرآمدند وگفتند: اى اسماء! مادر ما، در اين وقت چرا به خواب رفته است ؟ اسماء گفت : مادرشـمـا بـه خـواب نـرفـتـه وليـكـن بـه رحـمـت رب الاربـابواصـل گـرديده است ؛ پس حضرت امام حسن عليه السّلام خود را بر روى آن حضرت افكندوروى انـورش را مـى بـوسـيـد و مـى گـفت : اى مادر! با من سخن بگوپيش از آنكه روحم ازبـدن مـفـارقت كند و حضرت امام حسين عليه السّلام بر روى پايش افتاد ومى بوسيد آن راومـى گـفـت : اى مادر! منم فرزند توحسين ، با من سخن بگوپيش از آنكه دلم شكافته شودواز دنـيـا مـفـارقـت كـنـم ؛ پـس اسـمـاء گـفـت : اى دوجـگـر گـوشـهرسـول خـدا صـلى اللّه عليه و آله وسلّم ! برويد وپدر بزرگوار خود را خبر كنيد وخبروفـات مـادر خـود را بـه او بـرسـانـيـد؛ پـس ايـشـان بيرون رفتند چون نزديك به مسجدرسـيـدنـد صـدا بـه گـريـه بـلنـد كـردنـد؛ پـس صـحـابـه بـهاسـتـقـبـال ايـشـان دويـدنـد گـفـتـنـد: سـبـب گـريـه شـمـا چـيـسـت ، اى فـرزنـدانرسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه وآله وسلّم حق تعالى هرگز ديده شما را گريان نگرداند،مـگر جاى جدّ خود را خالى ديده ايد گريان گرديده ايد از شوق ملاقات او؟ گفتند: مادر مااز دنيا مفارقت كرده ، چون حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام اين خبر وحشت اثر را شنيد برروى در افـتـاد وغـش كـرد، پـس آب بـر آن حـضـرت ريـخـتـنـد تـا بـهحال آمد ومى فرمود: بعد از توخود را به كه تسلى بدهم ، پس اين دوشعر را در مصيبت آنحضرت ادا فرمود:
شعر :

لِكُلِّ اجْتِماعٍ مِنْ خَليلَيْن فِرْقَةٌ
وَكُلُّ الَّذى دُونَ الْفِر اقِ قَليلٌ(36)
وَاِنَّ افْتِقادى واحِدا بَعْدَ واحِدٍ(37)
دَليلٌ عَلى اَنْ لا يَدُوُمَ خَليلٌ
؛يعنى هر اجتماعى از دودوست ، آخر به جدائى منتهى مى شود وهر مصيبتى كه غير از جدائىومـرگ اسـت ، انـدك اسـت ورفـتـن فـاطـمـه بـعـد از حـضـرت رسـالت پـيـش ‍ مـندليل است بر آنكه هيچ دوستى باقى نمى ماند.(38)
ومـوافـق روايـت (روضة الواعظين ) چون خبر وفات حضرت فاطمه عليهاالسّلام در مدينهمـنـتـشـر گرديد ومردان وزنان همه گريان شدند در مصيبت آن حضرت وشيون از خانه هاىمدينه بلند شد، زنان ومردان به سوى خانه آن حضرت دويدند. زنان بنى هاشم در خانهآن حـضـرت جـمـع شـدنـد نـزديـك شـد كه از صداى شيون ايشان ، مدينه به لرزه در آيدوايـشـان مـى گـفـتـنـد: اى سـيّده واى خاتون زنان ! اى دختر پيغمبر آخرالزّمان ! مردم فوجفوج به تعزيه به سوى حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام مى آمدند، آن حضرت نشستهبـود وحسنَيْن در پيش آن حضرت نشسته بودند و مى گريستند ومردم از گريه ايشان مىگـريـسـتند. ام كلثوم به نزد قبر حضرت رسول صلى اللّه عليه وآله وسلّم آمد وَغَلَبَهانـَشـيـجُها وگفت : يا ابتاه ، يا رسول اللّه ! امروز مصيبت توبر ما تازه شد وامروز توازدنيا رفتى ، دختر خود را به سوى خود بردى .
ومـردم جـمـع شـده بـودنـد وگـريـه مى كردند وانتظار بيرون آمدن جنازه مى كشيدند، پسابـوذر بـيـرون آمـد وگـفـت : بـيـرون آوردن جنازه به تاءخير افتاد؛ پس مردم متفرق شدندوبـرگـشـتـنـد، چـون پاسى از شب گذشت وديده ها به خواب رفت جنازه را بيرون آوردندحـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن وحـسـن وحـسـيـن عـليـهـمـاالسـّلام وعـمـّار ومـِقـدادوعـقـيـل وزُبـيـر واَبـوذر وسـَلمان وبُرَيْده وگروهى از بنى هاشم وخواصّ آن حضرت برحـضـرت فاطمه عليهاالسّلام نماز كردند ودر همان شب اورا دفن كردند. حضرت امير عليهالسـّلام بـر دور قـبـر آن حضرت هفت قبر ديگر ساخت كه ندانند قبر آن حضرت كدام است .وبـه روايـتـى ديـگـر، چـهـل قـبـر ديگر را آب پاشيد كه قبر آن مظلومه در ميان آنها مشتبهبـاشـد، وبه روايت ديگر قبر آن حضرت را با زمين هموار كرد كه علامت قبر معلوم نباشد.ايـنـهـا بـراى آن بـود كـه عـيـن مـوضـع قـبـر آن حـضـرت را ندانند وبر قبر اونماز نكنندوخـيـال نـبش قبر آن حضرت را به خاطر نگذرانند وبه اين سبب در موضع قبر آن حضرتاخـتـلاف واقـع شـده اسـت . بـعـضـى گـفـتـه انـد كه در بقيع است نزديك قبور ائمه بقيععـليـهـمـاالسّلام وبعضى گفته اند مابين قبر حضرت رسالت صلى اللّه عليه وآله وسلّمومـنـبـر آن حـضـرت مـدفـون اسـت ؛ زيـرا كـه حـضـرترسـول صـلى اللّه عـليـه وآله وسلّم فرمودند: مابين قبر من ومنبر من باغى است از باغهاىبـهـشـت ومـنـبـر مـن بر درى است از درهاى بهشت .(39) وبعضى گفته اند كه آنحـضـرت را در خـانـه خـود دفن كردند واين اَصَحّ اقوال است چنانكه روايت صحيحه بر آندلالت مى كند.(40)
ابـن شـهـر آشـوب وديـگـران روايـت كـرده انـد كـه چـون آن حضرت را خواستند كه در قبرگـذارنـد دودسـت از مـيـان قـبـر پـيـدا شـد شـبـيـه بـه دسـتـهـاىرسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلّم وآن حـضـرت را گـرفـت بـه قـبـربرد.(41)
شـيـخ طـوسـى وكـُليـنـى بـه سـنـدهـاى مـعـتـبـر از حـضرت امام زين العابدين وامام حُسينعليهماالسّلام روايت كرده اند كه چون حضرت فاطمه عليهاالسّلام بيمار شد وصيّت نمودبـه حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـّلام كـه كـتـمـان كـنـد بـيـمـارى اورا ومردم را براحـوال اومـطـلع نـگـردانـد واعـلام نـكـنـد اَحـَدى را بـه مـرض او؛ پـس حـضـرت بـه وصيّتاوعمل نموده خود متوجّه بيماردارى اوبود واَسماء بنت عُمَيْس آن حضرت را در اين امور معاونتمـى كـرد ودر ايـن مـدت احـوال اورا پنهان مى داشتند از مردم ، چون نزديك وفات آن حضرتشـد وصـيـّت فـرمـود كـه حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـّلام خـود مـتـوجـهغـسـل وتـكفين اوشود ودر شب اورا دفن نمايد وقبرش را هموار كند؛ پس حضرت اميرالمؤ منينعـليـه السـّلام خود متوجّه غسل وتكفين وامور اوگرديد و اورا در شب دفن كرد واثر قبر اورامـحـونـمـود وچـون خـاك قبر آن حضرت را با دست خود فشاند حزن واندوه آن حضرت هيجانكـرد آب ديـده هـاى مـبـاركش بر روى اَنْوَرش جارى شد وروبه قبر حضرت رسالت صلىاللّه عليه وآله وسلّم گردانيد وگفت : اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللّهِ سلام از من بر توبادواز جـانـب دختر وحبيبه تو ونور ديده تووزيارت كننده توكه به زيارت توآمده است ودرمـيـان خـاك در عـرصـه تـوخـوابـيـده حـق تـعـالى اورا در مـيـاناهـل بـيـت اخـتـيـار كـرد كـه زود بـه تـومـلحـق گـردد، و كـم شـد يـارسـول اللّه از بـرگـزيده توصبر من وضعيف شد از مفارقت بهترين زنان قوّت من وليكنبـا صـبـر كـردن در مـصيبت تووتاب آوردن اندوه مفارقت توگنجايش دارد كه در اين مصيبتصـبـر كـنـم به تحقيق كه ترا با دست خود در قبر گذاشتم بعد از آنكه جان مقدس تودرمـيـان سـيـنـه ونـَحـْر مـن جـارى شـد وبـه دسـت خـود ديـده تـرا پـوشـانـيدم وامور ترا خودمـتـكـفـل شـدم ، بـلى در كـتـاب خـدا هـسـت آنـكـه قـبـول بـايـد كـرد بـهـتـريـنقـبـول كـردنها وبايد گفت : اِنّا للّه وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ امانت خود را به خود برگردانيدىوگروگان خود را از من بازگرفتى وحضرت زهرا را از من ربودى ، چه بسيار قبيح استآسـمـان سبز وزمين گردآلود در نظر من يا رسول اللّه . اندوه من هميشه خواهد بود وشبهاىمـن بـه بـيـدارى خـواهـد گـذشت ، اين اندوه از من به در نخواهد رفت تا آنكه حق تعالى ازبـراى مـن اخـتـيار كند آن خانه اى را كه اكنون تودر آنجا مقيمى ، در دلم جراحتى است چركآورنـده ودر سـيـنـه ام انـدوهـى است از جا به درآورنده وچه بسيار زود جدائى افتاد ميان ماوبه سوى خدا شكايت مى كنم حال خود را وبه زودى خبر خواهد داد ترا دختر توبه معاونتويـارى كـردن امـت تـويـكـديـگـر را بـر غـصـب حـق من وظلم كردن در حق او، پس از اوبپرساحـوال را چـه بـسـيـار غـمـهـا در سـيـنه اوبر روى هم نشسته بود كه به كسى اظهار نمىتـوانـسـت كـرد وبـه زودى هـمـه را بـه تـوخـواهـد گـفـت وخـدا از بـراى اوحـكم خواهد كردواوبـهـتـريـن حـكـم كـنـنـدگـان اسـت . سـلام بـر تـوبـاد يـارسـول اللّه سـلام وداع كـنـنـده اى كـه از مـواصـلتمـلال به هم نرسانيده باشد واز روى دشمنى مفارقت ننمايد، اگر از نزد قبر توبروم ازملالت نيست واگر نزد قبر تواقامت نمايم از بدگمانى من نيست به آن ثوابهائى كه خداوعـده داده اسـت صـبـر كنندگان را وصبر مبارك ونيكوتر است واگر نبود غلبه آن جماعتىكـه بـر مـا مـسـتـولى گرديده اند هرآينه اقامت نزد قبر ترا بر خود لازم مى دانستم ونزدضـريـح تـومـعـتـكـف مـى گـرديدم وهرآينه فرياد به ناله برمى داشتم مانند فريادِ زنفرزند مرده در اين مصيبت بزرگ پس خداى مى بيند ومى داند كه دختر ترا پنهان دفن مىكـنـم از تـرس دشـمـنـان اووحـقّتش را غصب كردند به قهر و ميراثش را منع كردند علانيهوحـال آنـكـه از زمـان تـومـدّتـى نـگـذشـتـه بـود ونـام تـوكهنه نشده بود، پس به سوىتوشكايت مى كنم يا رسول اللّه ودر اطاعت توتسلى نيكو هست پس صلوات خدا بر اووبرتوباد ورحمت خدا وبركات او.(42)
عـلامـه مـجـلسى از (مصباح الانوار) نقل كرده واواز حضرت صادق عليه السّلام از پدرانبـزرگـوار خود كه چون اميرالمؤ منين عليه السّلام حضرت فاطمه عليهاالسّلام را در قبرگذاشت گفت :
بـِسـْمِ اللّهِ الرَّحـْمـنِ الرَّحـيمِ بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِصـلى اللّه عـليـه وآله و سلّم سَلَّمْتُكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ اِلى مَنْ هُوَ اَوْلى بِكِ مِنّي وَرَضيتُلَكِ بـِم ا رَضـِىَ اللّهُ تـَع الى لَكِ؛ پـس تـلاوت فرمود: (مِنْه ا خَلَقْن اكُمْ وَفيه ا نُعيدُكُمْوَمِنْه ا نُخْرِجُكُمْ ت ارَةً اُخْرى ).(43)
پـس چـون خـاك بر اوريخت امر فرمود كه آب بر آن ريختند پس نشست نزد قبر آن حضرتبـا چـشـم گـريان ودل محزون وبريان ، پس عباس عموى آن حضرت دستش ‍ را گرفت وازسر قبر اوببرد.(44)
شـيـخ شـهـيـد رحمه اللّه در مزار (دروس ) فرموده كه مستحب است زيارت حضرت فاطمهدخـتـر رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه وآله وسـلّم وزوجـه امـيـرالمـؤ مـنـيـن ومـادر حـسن وحسينعليهماالسّلام . وروايت شده كه آن مخدّره فرمود خبر داد مرا پدر بزرگوارم كه هركه براووبـر مـن سـه روز سـلام كـند حق تعالى بهشت را بر اوواجب گرداند. گفتند به حضرتفـاطـمـه عـليـهـاالسـّلام كـه آيا در حيات شما؟ فرمود بلى ، و همچنين است بعد از ممات ما.وهـرگـاه زائر خـواسـت آن حـضـرت را زيـارت كـند در سه موضع زيارت كند: در خانه آنحـضـرت ودر روضـه ودر بـقـيـع . ولادت آن حـضـرت واقـع شـد پـنـجسـال بـعـد از مـبـعـث ، وبه رحمت خدا واصل شد بعد از پدر بزرگوار خود قريب به صدروز انتهى .(45)
عـلامـه مـجـلسـى فـرمـوده : سـيـد بن طاوس (عليه الرحمة ) روايت كرده است كه هركه آنحضرت را زيارت كند به اين زيارت كه بگويد:
اَلسَّلامُ عـَلَيـْكِ ي ا سـَيِّدَةَ نـِسـاءِ العـالَمـيـن اَلسَّلامُ عَلَيْكِ ي ا و الِدَةَ الْحُجُجِ عَلَى النّاسِاَجْمَعينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمَظْلوُمَةُ الْمَمْنوُعَةُ حَقُّه ا
پـس بـگـويـد: اَللّهـُمَّ صـَلِّ عـَلى اَمـَتـِكَ وَابـْنـَةِ نـَبـِيِّكَ وَ زَوْجـَةِ وَصـِىِّ نـَبـِيِّكـَصَلوةً تَزْلفُه ا فَوْقَ زُلْفى عِب ادِكَ الْمُكْرَمينَ مِنْ اَهْلِ السَّمواتِ وَاَهْلِ الارَضَينَ.
پـس طـلب آمـرزش كـنـد از خـدا، حـقّ تـعـالى گـنـاهـان اورا بـيـامـرزد واوراداخل بهشت كند. واين زيارت مختصر معتبرى است وهمه وقت مى توان كردن .(46)
مـؤ لف گـويد: كه ما در كتاب (مفاتيح ) و(هدية الزّايرين ) ثواب زيارت واختلاف درقـبـر آن حـضرت وكيفيت زيارت آن مظلومه را ذكر كرده ايم (47) ودر اين مختصربه همين قدر اكتفا مى كنيم .
وبدان كه آن حضرت را چهار اولاد بوده امام حسن وامام حُسين وزينب كبرى و زينب صغرى كهمـُكـَنـّات اسـت بـه امـّكـلثـوم (سلام اللّه عليهم اجمعين ) وفرزندى را حامله بوده كه اوراپـيـغـمـبـر صـلى اللّه عـليـه وآله وسـلّم مـُحـسـن نـامـيـده بـود وبـعـد ازرسول خدا صلى اللّه عليه وآله وسلّم آن طفل را سقط فرمود.
شيخ صدوق فرموده : در معنى حديث نبوى صلى اللّه عليه وآله وسلّم كه به اميرالمؤ منينعليه السّلام فرمود: اِنَّ لَكَ كَنْزا فِى الْجَنَّةِ وَ اَنْتَ ذُوقَرْنَيْها شنيدم كه از بعض ‍ مشايخخود كه مى فرمود: اين گنجى كه پيغمبر صلى اللّه عليه وآله وسلّم فرموده به اميرالمؤمـنين عليه السّلام كه در بهشت دارد، اين همان (مُحسن ) است كه به واسطه فشار دَرِ خانهسِقط شد.
فـقـيـر گـويـد: كـه مـن مـصـائبـى كـه بـر حـضـرت زهـرا عليهاالسّلام وارد شده در كتابمـخـصـوصـى ايـراد كـردم ونـاميدم آن را (بَيْتُ الاَحْزان فى مَصائِبِ سَيِّدَةِ النِّسْوان ).هـركـه طـالب اسـت بـه آنـجـا رجـوع كـنـد، ايـن كـتـابمحل آن نيست . وَاللّه تَعالى الْمُوَفِّقُ وَهُوَ الْمُسْتَعان .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation