بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سیمای مخبتین ( شرح زیارت اَمین اللّه ), شیخ محمود تحریرى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     SIMA0001 -
     SIMA0002 -
     SIMA0003 -
     SIMA0004 -
     SIMA0005 -
     SIMA0006 -
     SIMA0007 -
     SIMA0008 -
     SIMA0009 -
     SIMA0010 -
     SIMA0011 -
     SIMA0012 -
     SIMA0013 -
     SIMA0014 -
     SIMA0015 -
     SIMA0016 -
     SIMA0017 -
     SIMA0018 -
     SIMA0019 -
     SIMA0020 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

شرايط قبولى توبه  
اين بحث از جهاتى حائز اهميت است هم از جهت عملى و هم از جهت اخلاقى و هم از جهت اعتقادىيعنى به علماى فقه و اخلاق و كلام مرتبط مى شود لكن هر كدام از دريچه خاص خود از آنبحث مى كند علم فقه از جهت عملى بحث مى كند كه لازمه صحت توبه تداركعمل است يا خير؟ و علم اخلاق از جهت تاءثير روحى آن بحث مى كند و علم كلام از اين جهت كهآيا اساسا توبه امكان قبول شدن دارد يا خير؟ وقبول شدن آن تاءثير در از بين رفتن عقاب مى كند يا استحقاقا عقاب نفى مى شود؟
لكن بحث ما اينجا اجمالا از جهت علمى آن است با توجه به روايات مربوط به آن ، و باتوجه به مراتب توبه ، شرايط هر مرتبه با ديگر مراتب فرق دارد، نسبت به مرتبهاول كه توبه از كفر و شرك بود، قبول شدن آن شرطى جز دست برداشتن واقعى ازاعتقاد كفرآميز و شرك آلود ندارد همان طور كه امام باقر عليه السلام فرمود:(رسول خدا صلى الله عليه و آله يكى از يهوديان را دعوت به اسلام كرد و پس ازاقرار به شهادتين ، آن شخص فوت كرد، آن حضرت به اصحابش دستور داد كه او راغسل داده و كفن كنند سپس بر او نماز خواند و فرمود: ستايش براى خدايى است كه يك نفررا به واسطه من از آتش نجات داد(1264)) البته انسان مرتد با اقسامش ، احكامفقهى خاصى دارد كه بايد به رساله عمليه رجوع كرد.
و همچنين نسبت به توبه از عقايد انحرافى شرط اوليه اش دست برداشتن از آنهاست همانطور كه روايت كسى كه از اهل بيت بود و به ولايتاهل بيت عليهم السلام اقرار كرد و سپس وفات كرد، گذشت امام صادق عليه السلامدرباره اش فرمود: (شخصى است از اهل بهشت راوى تعجب مى كند كه او جز اقرار بهولايت كار ديگرى انجام نداد، حضرت فرمود: از او با آن وضعش چه مى خواهيد؟ به خداسوگند وارد بهشت شد(1265)) البته اگر او زنده مى ماند بايد مطابق وظايفشيعيان عمل مى كرد، اين مرتبه نيز ممكن است احكام فقهى خاصى داشته باشد كه بايدبه نظريه فقها مراجعه كرد.
اما شرط قبولى توبه از گناهان اجمالا پس از انجام آنها و تصميم جدى بر ترك آنها،اگر گناه در اثر ترك واجبى باشد چه حق الله و چه حق الناس بايد آن را تدارك كرد،آن طورى كه به نظر فقها لازم است مراعات شود، و اگر گناه در اثر انجام كار حرامىباشد، استغفار و سپس انجام اعمال صالح كافى است البته اگر كار حرام آثار وضعىرا در بر داشته باشد مانند دزدى ، گرفتن ربا و رشوه و وارد كردن ضرر مالى و جانىبه كسى ، بايد مطابق نظر فقها، جبران نيز بشود از اين جهت شخصى در حضور علىعليه السلام استغفار مى كرد حضرت به او فرمود: (مادرت به عزايت بنشيند آيا مىدانى استغفار چيست ؟ استغفار درجه عليين است كه بر شش امر تكيه مى كند، اولش :پشيمانى بر آنچه گذشته است ، و دوم آنكه عزم داشته باشى كه آن را هيچ گاه انجامندهى ، و سوم : حقوق مردم را ادا كنى تا وقتى با خداوند عز وجل ملاقات كردى چيزى به عهده ات نباشد، و چهارم : توجه كنى به هر امر واجبى كهترك كردى تا حقش را اداء كنى و پنجم اينكه گوشت بدنت را كه از حرام روئيده است باحزن و اندوه آب كنى تا پوستت به استخوان بچسبد و گوشت جديد بر آن برويد وششم اينكه به بدنت درد طاعت را بچشانى همان طور كه شيرينى معصيت را به آن چشاندى، پس در اين وقت استغفار كن (1266)). اين مطالب وامثال (1267) آن ، شرايط لازم براى توبه مقبوله است ، البته شرايط و آداب غيرلازمه اى نيز دارد كه در كتب ادعيه و بويژه مفاتيح الجنان ذكر شده است و خوب است آنهانيز مراعات شود، و با داشتن اين شرايط توبه نصوح يعنى خالص تحقق پيدا مى كندزيرا بنده در اين حال قصد(1268) دارد كه به آن گناه برنگردد و باطنش (1269)مانند ظاهرش بلكه برتر از آن باشد و منافات ندارد كه توبه نصوح محقق شود لكندر اثر لغزش ‍ سهوا مرتكب گناه شود زيرا چنين شخصى باز توبه مى كند و بهفرموده (1270) ائمه عليهم السلام خداوند چنين بنده توبه كننده اى را دوست دارد،ولى كسى كه در حال استغفار و توبه ، قصد رجوع مجدد به گناه را داشته باشد نهتنها توبه اش محقق نشده است بلكه مانند مسخره (1271)كننده مى باشد، از اين جهتخداوند يكى از شرايط مغفرت گناه را عدم اصرار بر گناه دانسته (1272) است واصرار بر گناه هم با توبه سازگارى ندارد و اگر كسى گناه كند و استغفار نكند وقصد توبه هم نداشته باشد او مصر بر گناه است ، بنابراين مؤ منين با ارتكاب گناهنبايد از رحمت الهى ماءيوس شده و بفرموده امام باقر عليه السلام : (هر وقت مؤ من بااستغفار و توبه به طرف خداوند متعال برگردد خداوند نيز با بخشش بر او برمىگردد(1273)). اما شرط قبولى توبه از اتصاف بهرذايل اخلاقى و نيز توبه از ترك اولى ، بيرون كردن اوصاف رذيله از نفس و مجاهده باآنها و نيز ترجيح دادن هواى مولى و خواسته او بر هواى نفس و خواسته خود است همان طوركه اولياى الهى وقتى بين دو امر مردد مى شدند كه كدام يك را انتخاب كند در حالى كههر دو مورد رضايت الهى بود آن طرفى را انتخاب مى كردند كه بر نفس سختتر است واين امر از سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آلهنقل شده است (1274) و شرط قبول توبه نسبت به مراتب ديگر را خود مقربين وصاحبان آن مقامات بهتر مى دانند و ديگران نه از آن حالت خبرى دارند و نه از آثار آن ،فقط از ايشان استغفار متعدد و خاصى نقل شده است .
زمان قبولى توبه  
پس از بيان شرايط قبولى توبه اين بحث مطرح مى شود كه تا چه وقتى توبه انسانقبول مى شود و در حقيقت توبه از انسان واقع مى شود. قرآن كريم براى هشدار بهانسانها كه خيال نكنند همواره استعدادشان براى رجوع به حق تعالى وقبول بندگى او و ربوبيتش باقى مى ماند مى فرمايد: انما التوبة على اللهللذين يعملون السوة بجهالة ثم يتوبون من قريب فاولئك يتوب الله عليهم و كان اللهعليما حكيما و ليست التوبة للذين يعملون السيئات حتى اذا حضر احدهم الموتقال انى تبت الان و لا الذين يموتون و هم كفار اولئك اعتدنا لهم عذابا اليما (1275)، (فقط رجوع بر خداوند براى كسانى است كه از روى جهالت كار بد انجامدهند و در زمان نزديك توبه كنند پس ‍ خداوند بر ايشان توبه مى كند و خداوند عالمصاحب حكمت است و براى كسانى كه كار بد انجام مى دهند تا وقتى مرگشان برسد مىگويند الآن توبه كردم ، توبه محقق نمى شود و همچنين براى كسانى كه درحال كفر مى ميرند توبه نيست ، براى ايشان عذاب دردناكى را آماده كرده ايم ) از آيهشريفه استفاده مى شود كه براى دو دسته توبه محقق نمى شود،اول كسانى كه همواره گناه مى كنند و به فكر توبه نيستند تا وقتى كه مى فهمند بهطور قطعى در آغوش مرگ قرار گرفته اند ديگر توبه آنها توبه نخواهد بود، دومكسى كه با حال كفر از دنيا مى رود، از اين جهت از امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام -ترديد از راوى است - نقل شده است كه فرمود: ان ادم عليه السلامقال : يا رب سلطت على الشيطان و اجريته منى مجرى الدمفاجعل لى شيئا فقال : يا آدم جعلت لك ان من هم من ذريتك بسيئة لم تكتب عليه ، فان عملهاكتبت عليه سيئة و من هم منهم بحسنة فان لم يعملها كتبت له حسنة و ان هو عملها كتبت له عشراقال : يا رب زدنى ، قال : جعلت لك ان من عمل منهم سيئة ثم استغفر غفرت لهقال : يا رب زدنى ، قال : جعلت لهم التوبة و بسطت لهم التوبة حتى تبلغ النفس هذه ،قال : يا رب حسبى (1276)، (حضرت آدم عليه السلام عرض كرد:پروردگارا؛ شيطان را بر من مسلط كردى - اختيار وسيع در اغواء به او دادى - و او رامانند جريان خود در من جارى گردانيدى ، پس براى من چيزى قرار بده ، خداوند فرمود: اىآدم ؛ براى تو قرار دادم كه از ذريه ات كسى كه قصد معصيت كند بر او نوشته نشود واگر آن را عمل كرد يك گناه بر او نوشته شود، و كسى كه قصد حسنه كند اگر آن راعمل نكند يك حسنه برايش نوشته شود و اگر آن راعمل كرد ده تا برايش نوشته شود، عرض كرد: پروردگارا؛ برايم زياد كن ، فرمود:براى تو قرار دادم كه كسى كه گناهى انجام دهد سپس استغفار كند برايش ببخشم ،عرض كرد: پروردگارا، برايم زياد كن ، فرمود: براى ايشان توبه را قرار دادم و آنرا برايشان توسعه دادم تا وقتى كه نفس به سينه برسد، عرض كرد: پروردگارا؛ مراكفايت مى كند) رواياتى (1277) باين مضمون وارد شده است كه تا وقتى كه انسانقطع به مردنش پيدا نكرده است توبه اش ‍ پذيرفته مى شود و نشانه اش آن است كه درفكر تدارك مى افتد و اگر خودش ‍ موفق نشود آن را تدارك كند وصيت به تدارك آن مىكند، ولى وقتى فهميد مرگش حتمى است اگر تاكنون موفق به توبه نبوده است ديگرموفق به آن نخواهد شد زيرا گرفتاريهاى روحى او به قدرى است كه فرصت براىفكر توبه نمى يابد. و درباره دسته دوم راوى از امام رضا عليه السلام سؤال مى كند: (به چه سبب خداوند فرعون را غرق كرد وحال آنكه به او ايمان آورد و اقرار به توحيدش نمود؟ حضرت فرمود: زيرا او هنگام ديدنعذاب ايمان آورد و ايمان با چنين حالتى قبول نيست ، و اين حكم خداوندمتعال است درگذشتگان و آيندگان ، خداوند عز وجل مى فرمايد: پس وقتى عذاب ما را ديدند گفتند فقط به خداوند ايمان آورده و به آنچهشرك مى ورزيديدم كافر شديم پس ايمانشان نفعى به حالشان ندارد وقتى عذاب ما راديدند، و خداوند عز و جل مى فرمايد: روزى بعضى آيات پروردگارت مى آيد كه ايمانكسانى كه قبل از آن ايمان نياورده بودند يا در ايمانشان خيرى را به دست نياوردهبودند، نفعى ندارد، و همچنين فرعون وقتى غرق مى شد گفت : ايمان آوردم كه خدايى جزآنچه بنى اسرائيل به آن ايمان آوردند نمى باشد و من از مسلمانها هستم ، و به او گفتهشد: الان - ايمان آوردى - و حال آنكه قبل از اين عصيان كردى و از مفسدين بودى(1278))، خلاصه آنكه ايمان و توبه درحال اختيار مفيد است و پس از اتمام حجت بر انسان به گونه اى كه به حالت اضطراربيافتند ايمان فايده اى ندارد، از اين جهت ، از بعضى روايات استفاده مى شود كه گروهسومى نيز هستند كه راه توبه بر آنها بسته مى شود، امام صادق عليه السلام مىفرمايد: (همواره در زمين حجتى براى خداى متعال وجود دارد كهحلال و حرام را مى شناسد و به راه خداوند عز وجل دعوت مى كند و حجت از روى زمين قطع نمى شود مگرچهل روز قبل از روز قيامت ، و وقتى كه حجت برداشته شد درهاى توبه بسته مى شود وكسى كه بعد از برداشته شدن حجت ، ايمان آورد ايمانش ‍ فايده ندارد، ايشان بدترينخلق خداوند هستند كه قيامت برايشان برپا مى شود(1279)).
اقسام توبه  
از آيات و روايات استفاده مى شود كه رحمت الهى آن قدر وسعت دارد كه براى مؤ منين دونحوه بازگشت قرار داده است كه دومى متفرع بر اولى است و آنها عبارتند از:
الف - توبه مستقيم : و آن به گونه اى است كه انسان ايمان آورده و التزام قلبى بهلوازم آن داشته باشد و اگر چنانچه غفلتى بر او عارض شد و گناهى از او سر زد،متذكر شده و توبه كند كه اگر گناه (1280) مخفى بوده درحال خفا توبه كند و كار نيكى انجام دهد و اگر آشكارا بوده آشكارا توبه كند و كار نيكهم انجام دهد - با شرايطى كه ذكر گرديد.
ب - توبه غير مستقيم : و آن به اين گونه است كه خداوندمتعال ملائكه و انبيائش را واسطه طلب آمرزش مؤ منين قرار داده است كه با استغفار ايشان ،مؤ من نورانيت بيشترى پيدا كرده و قهرا موفقيتهاى بيشترى را در راه خيرات پيدا مى كنند،خداوند دعاى ملائكه را اين گونه بيان مى فرمايد: الذين يحملون العرش و منحوله يسبحون بحمد ربهم و يومنون به و يستغفرون للذين آمنوا ربنا وسعتكل شى ء رحمة و علما فاغفر للذين تابوا و اتبعوا سبيلك وقهم عذاب الجحيم ربنا وادخلهم جنات عدن التى وعدتهم و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذرياتهم انك انك انتالعزيز الحكيم وقهم السيئات و من تق السيئات يومئذ فقد رحمته و ذلك هو الفوز العظيم (1281)، (كسانى كه عرش و كسانى كه اطراف آن هستند راحمل مى كنند با ستايش ‍ پروردگارشان او را تسبيح كرده و به او ايمان مى آورند وبراى مؤ منين طلب مغفرت مى كنند - مى گويند - پروردگارا رحمت و علمت بر هر چيزىوسعت دارد پس ببخش كسانى را كه توبه كرده و از راهت تبعيت مى كنند و از عذاب جهنمحفظشان كن ، پروردگارا؛ ايشان و پدران و همسران و فرزندان صالحشان را وارد كن بهبهشت عدنى كه به ايشان وعده داده اى زيرا تو عزيز حكيمى ، و ايشان را از بديها حفظكن و كسى را كه در آن روز از بديها حفظ كنى پس به او رحم كرده اى و اين رستگارىبزرگى است ) از اين آيات استفاده مى شود كه ملائكه نه تنها براى مؤ منين طلبآمرزش مى كنند و مى خواهند كه از عذاب محفوظ باشند بلكه دعا مى كنند كه ايشان وتابعين ايشان را به بهشت عدن داخل كرده و از بديها - تجسماعمال بد كه غير عذاب جهنم است - ايشان را در قيامت حفظ نمايد، و روايات (1282) درذيل اين آيات نيز بر اين مطلب دلالت دارند، علاوه بر آن به پيامبر رحمتش ‍امر(1283) مى كند كه براى مؤ منين طلب آمرزش كن . وقبل از آن هم فرزندان حضرت يعقوب على نبينا و آله و عليه السلام پس از توجه بهخطايشان نسبت به حضرت يوسف عليه السلام ، از آن حضرت خواسته بودند كهبرايشان از خداوند متعال طلب آمرزش كند و آن حضرت به ايشان وعده داد: (بزودىبراى شما از پروردگارم طلب آمرزش مى كنم زيرا بخشنده مهربان است (1284)) وخداوند متعال نيز وعده پذيرش اين طلب آمرزش را داده (1285) است .
آثار توبه  
بعد از روشن شدن حقيقت توبه و مراتب و شرايط قبولى آن ، چون توبه يكى ازچيزهائيست كه خداوند به آن امر كرده پس ، ازاعمال صالحى است كه براى آن آثارى است لكن هر گناهى اثر خاصى دارد از اين جهتبه اندازه توان آثار آن را بحول و قوه الهى ذكر مى كنيم تا انشاء الله رغبت بيشترىبراى اين عمل صالح پيدا شود و خداوند ما را بر آن توفيق و تاءييد كند.
1- زدوده شدن ظلمت دل : بر اثر گناه ، جان انسان و ظلمتى پيدا مى كند كه حجا بين او وپروردگارش مى شود و بر اثر توبه آن ظلمت برطرف مى شود امام باقر عليه السلاممى فرمايد: ما من عبد الا فى قلبه نكتة بيضاء، فاذا اذنب ذنبا خرج فى النكتةنكتة سوداء، فان تاب ذهب تلك السواد و ان تمادى فى الذنوب زاد ذلك السواد حتىيغطى البياض فاذا غطى البياض لم يرجع صاحبه الى خير ابدا و هوقول الله عز و جل : كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون (1286)،(هيچ بنده اى نيست مگر اينكه در دلش نقطه سفيدى است پس وقتى گناه كرد نقطه سياهىدر آن نقطه سفيد وارد مى شود و اگر توبه كرد آن نقطه سياه از بين مى رود و اگرفرو رفت در گناهان توبه نكرد - آن سياهى زياد شده تا اينكه سفيدى را مى پوشاند ووقتى سفيدى پوشيده شد صاحبش هيچ گاه به خوبى برنمى گردد و اين سخن خداوندعز و جل است : نه چنين است بلكه آنچه را كه انجام مى دادند بردل ايشان پرده زده است ). تعبيرات اين روايات تعبيرات تمثيلى است و كنايه از نورانيتدل است به واسطه اعمال صالحه كه توبه يكى از آنهاست و به واسطه آن ، ارتباطقلبى انسان با حق تعالى و عوالم غيبى برقرار مى شود.
2- تجديد تاءييد روح : در روايات است كه : (هر كسى در باطنش دو گوش ‍ دارد بريكى از آنها فرشته اى است كه او را راهنمايى مى كند و بر ديگرى شيطانى است كه اورا اغواء مى كند، يكى امر مى كند و ديگرى نهى مى كند، شيطان او را امر به معصيت مى كندو فرشته او را از آن نهى مى كند و اين همان سخن خداوند عز وجل است كه : آن دو گيرنده اعمال از راست و از چپ بنده نشسته اند، هيچ سخنى نمى گويدمگر اينكه نزد او مراقب آماده اى است (1287)) در بعضى از روايات به جاى فرشتهروح الايمان را ذكر كرده است ، و در بعضى از روايات امام مى فرمايد: (خداوند تبارك وتعالى مؤ من را به واسطه روحى از جانب خودش تاءييد مى كند، كه هر وقت كار نيكىانجام دهد و متقى باشد نزدش حاضر مى شود و هر وقت گناه كرد و از حدش تجاوز كند ازاو غايب مى شود پس آن با اوست كه هنگام نيكى كردن از خوشحالى به حركت مى آيد - ودر انسان مستقر مى شود - و هنگامى كه كار بدى انجام مى دهد و در خاك فرو مى رود، پسبندگان خدا متعهد شويد كه نعمتهايش را در راه اصلاح خويش به كار بنديد تا يقينتانزياد شود و سود گران قدرى كنيد، خدا رحمت كند كسى را كه قصد خير كرد پس آن راعمل كرد يا قصد بدى كرد و آن را انجام نداد، سپس فرمود: ما روح را به طاعت براى خدا وعمل براى او تاءييد مى كنيم (1288)) از جمع بين اين روايات به دست مى آيد كهخداوند در هر كسى گرايش به خوبيها و بديها را قرار داده است همان طور كه از آيات(1289) قرآنى نيز استفاده مى شود و براى امتحان بشر به شيطان قدرت داده است تااو را وسوسه كند و ملائكه را هم كه وسايط فيض او هستندموكل كرده تا او را بطرف خيرات راهنمايى كند، لكن مؤ من مؤ يدهاى والا مقامى دارد كه خودخدا(1290) باشد با وسايط از فرشته و ائمه عليهم السلام ، وقتى كار نيكى انجامدهد تاءييد الهى بر او نازل مى شود و وقتى گناه كند آن تاءييد از بين مى رود و چونگناه تاءييد از بين مى رود، با توبه كه كار نيكى است ، تاءييد الهى تجديد مى شوددر اين هنگام موفقيت براى كارهاى خيرى كه از آن محروم شده بود، پيدا مى شود مانندمحروميت (1291) از نماز شب .
3- گشايش در رزق : امور اين عالم مبتنى بر اسباب و مسببات است لكن اين اسباب و مسبباتگاهى عادى است و همگان مى توانند آنها را درك كرده و بشناسد و گاهى غيرعادى است ، ازنظر(1292) كتاب و سنت ايمان و تقوى يكى از اسباب گشايشهاى مادى ونزول بركات از آسمان و زمين است و در برابر، گناه يكى از اسباب باطنى محروميت ازرزق و ممنوعيت از بركات آسمان و زمين است همان طور كه امام باقر عليه السلام مىفرمايد: ان الرجل ليذنب الذنب فيدرا عنه الرزق و تلا هذه الآية : اذ اقسمواليصر منها مصبحين و لايستثنون فطاف عليها طائف من ربك و هم نائمون (1293)، (همانا انسان گناهى انجام مى دهد و رزق از او دفع مى شود، و اين آيه راخواندند: هنگامى كه قسم خوردند - صاحبان باغ - صبحگاهان حتما درختها را قطع مى كنيمو استثنا نكردند - انشاء الله نگفتند يا سهم فقرا را جدا نكردند - پس ‍ در حالى كه خواببودند آتشى از طرف پروردگارت بر باغ گردش كرد) اين آيه كه حضرت استشهادكردند دنباله دارد.(1294) خلاصه آنكه همان طور كه گناه نوعا موجب محروميت از رزقمى شود، ايمان و عمل صالح يكى از اسباب گشايش در رزق مى شود و توبه يكى ازآنهاست از اين جهت حضرت هود عليه السلام به قومش مى فرمايد: و يا قوماستغفروا ربكم ثم توبوا اليه يرسل السماء عليكم مدرارا و يزدكم قوة الى قوتكم (1295)، (اى قوم ، طلب مغفرت كنيد از پروردگارتان سپس به اورجوع كنيد تا آسمان بارانش را بر شما سرازير كند و بر قوتتان افزوده شود) و درآيه ديگر مى فرمايد: (با استغفار و توبه به بهره مندى نيكو مى رسيد و به امورزيادتر نيز نايل مى شويد(1296)) البته گناهان اجتماعى نوعا موجب اين محروميتهامى شود - همان طور كه در بحثهاى گذشته متذكر شديم -، توبه اجتماعى نيز لازم داردمانند قصه بالا كه امام عليه السلام به آن استشهاد كردند هر چند يك نفر از صاحبانباغ آنها را ارشاد كرد لكن چون باغ براى هر پنج نفر بود و آنها چون تصميمىگرفتند بلا به طور عموم آمد و براى جبران ، توبه تمامى آنها لازم بود و از عبداللهبن مسعود نقل شده كه گويد: (به من خبر رسيده است كه ايشان اخلاص پيدا كردند وخداوند صدق ايشان را شناخت صدقشان را ظهور دادند - و باغ آنها را به باغىتبديل كرد كه درخت انگور داشت و به گونه اى رشد داشت كه يك شاخته آن را شترىحمل مى كرد(1297)).
4- قطع عذاب دنيايى : آن طور كه از كتاب و سنت استفاده مى شود، خداوند براى تنبه وبيدارى بشر از خواب غفلت و رجوع به خودش و پيدا كردن شخصيت حقيقى دوباره انسانى، عذابها و عقوبتها را در دنيا براى گناهان مقرر فرموده است چه عقوبتهاى فردى يااجتماعى ، كه پس از اتمام حجت ، آن عقوبتها نازل شده و آن افراد يا افراد ديگر آنها راديده و عبرت بگيرند و براى برطرف شدن اين عقوبتها نيز راهكارى مقرر فرموده و آنگشودن در توبه بروى بندگان مى باشد - البته ارتباط هر گناه با عقوبت خاص ‍ راما نمى دانيم و با اين علوم عادى نيز نمى توان فهميد فقط خداوندمتعال و هر كس كه او تعليمش دهد مى دانند - نزول عذاب گاهى به گونه اى بوده استكه يك قوم را از بين مى برده كه به آن عذاباستيصال گويند مانند قوم عاد(1298) و ثمود و اين قسم از عذاب در امتهاىقبل از اسلام به صورت سنت الهى درآمده بود و گاهى قرآن كريم براى هشدار اين امت ،مى فرمايد: (و اگر برگردند و طغيان كنند، پس يقينا سنت اقوام اوليه گذشت(1299)) و نيز مى فرمايد: (پس آيا جز سنت اقوام اوليه را انتظار مى كشند؟ پسهرگز براى سنت خداوند تبديل نمى يابى و هرگز براى سنت او دگرگونى نمىيابى (1300)) البته خداوند متعال به بركت وجود نبى اكرم صلى الله عليه و آلهاين نوع عذابها را از اين امت برداشته است حتى از كفار و مشركين و منافقين ، مى فرمايد: و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم (1301)، (و خداوند ايشان راعذاب نمى كند در حالى كه تو در ميان ايشانى - پيامبر ايشانى -) در عينحال خداوند يك امان ديگرى براى تمامى ملتها و بويژه اين دين (1302) قرار داده استكه با تمسك به آن نه تنها از نزول عذاب پيشگيرى مى شود بلكه پس از وعده اجمالىبه نزول عذاب نيز مى توان به واسطه آن ، عذاب را برطرف كرد و آن توبه واستغفار است ، از اين جهت نسبت (1303) به قوم حضرت يونس على نبينا و آله و عليهالسلام پس از وعده اجمالى به نزول عذاب ، در آستانه آن : قومش توبه دسته جمعىكردند و خداوند عذاب را از ايشان برطرف كرد و پس از آن ، حضرت يونس ‍ عليه السلامبرگشت و به هدايتش ادامه داد.
5- پوشيده شدن گناه : با توجه به اينكه خداوندمتعال براى تحريك بندگان به اطاعت از دين و برحذر بودنشان از مخالفت با آن و نيزلغو نشدن دينش ، براى مطيعين ثوابهايى و براى متمردين از آن ، عقابهايى را در آخرتمقرر فرموده است و براى اتمام حجت و تثبيت عقاب بر آنها، كاتبانى را براعمال قرار(1304) داده است تا هنگام اعتراض انسان برنزول عقاب و انكار اعمال قبيح ، آنها بر او شهادت دهند، در عينحال رحمت الهى بر بندگانش اقتضاء كرده است كه گناه سريعا بر او نوشته و ثبتنشود، بلكه به فرموده امام صادق عليه السلام : العبد المؤ من اذا اذنب ذنبا اجلهالله سبع ساعات فان استغفر الله لم يكتب عليه شى و ان مضت الساعات و لم يستغفر كتبعليه سيئة ... (1305)، (بنده مؤ من وقتى گناهى كرد خداوند هفت ساعت بهاو مهلت مى دهد پس اگر از خدا آمرزش طلبيد چيزى بر او نوشته نمى شود و اگر هفتساعت گذشت و استغفار نكرد يك گناه بر او نوشته مى شود...) و مطابق بعضى ازروايات (1306) از صبح تا شب مهلت داده مى شود، به هرحال رحمت الهى براى بنده مؤ من از اين نيز وسيع تر است تا جايى كه اگر گناه هم ثبتشد در مواضعى كه ثبت مى شود، قابل پوشيده و محو شدن از آن مواضع مى باشد و آنبه واسطه توبه است ، از اين جهت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: اذا تابالعبد المؤ من توبة نصوحا احبه الله ، فستر عليه فى الدنيا و الآخرة قلت : و كيف يسترعليه ؟ قال ينسى ملكيه ما كتبا عليه من الذنوب ، و اوحى الى جوارحه : اكتمى عليهذنوبه ، و اوحى الى بقاع الارض : اكتمى عليه ما كانيعمل عليك من الذنوب ، فيلقى الله حين يلقاه و ليس شى ء يشهد عليه بشى ء من الذنوب (1307)، (هنگامى كه بنده مؤ من توبه نصوح و خالص كند خداوند او رادوست مى دارد، پس در دنيا و آخرت بر او مى پوشاند راوى گويد: عرض كردم : چگونهبر او مى پوشاند؟ حضرت فرمودند: به فراموشى مى اندازد دو فرشته اش راگناهانى را كه بر او نوشته اند، و به اعضايش وحى مى كند كه گناهانش را بر اوبپوشاند و به قطعه هاى زمين وحى مى كند كه گناهانى را كه بر رويت انجام داده استبر او بپوشان ، پس خداوند را ملاقات مى كند در حالى كه چيزى از گناهان نيست تا برآن شهادت داده شود).
نتيجه بحث  
اين قسمت از زيارت ، رحمت ديگرى را از خداوندمتعال نسبت به بندگان بويژه مؤ منين بيان مى كند كه هر كس واقعا بخواهد به طرف اوبرود و با هر آلودگى كه داشته باشد او پذيرايش مى باشد به گونه اى كهآلودگيهايش را مرتفع كرده بلكه گاهى گناهان را به حسناتتبديل مى كند و نبايد گمان كرد كه به محض گناه كردن وامثال آن ، ديگر كار تمام شده است ، و راه اصلاح و برگشت وجود ندارد بلكه او خودشبندگانش را به توبه امر و ترغيب نموده است .
فصل بيست و دوم : مورد رحمت قرار گرفتن گريه از خوف خداوند 
چو عبرة من بكى من خوفك مرحومة
عظمت گريه مؤ منان  
انسان مؤ من چون به حق تعالى ايمان دارد و ارتباط روحى و عملى با او پيدا مى كند ازعظمت خاصى نزد خداوند متعال برخوردار است بويژه آن وقتى كه اين ارتباط را برقرارمى كند تا جايى كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد: المؤ من اعظم حرمة من الكعبة(1308)، (مؤ من حرمتش از كعبه بزرگ تر است ) و چون در برابر حق تعالى خضوعدارد هر چيزى كه نشانه اين خضوع باشد آن نيز عظمت پيدا مى كند از اين جهت قرآن كريمپس از ذكر انبياء اولوالعزم و غير ايشان در توصيف آنها مى فرمايد: اولئكالذين انعم الله عليهم من النبيين من ذرية آدم و ممن حملنا مع نوح و من ذرية ابراهيم واسرائيل و ممن هدينا و اجتبينا اذا تتلى عليهم آيات الرحمن خروا سجدا و بكيا (1309)، (ايشان كسانى هستند كه خداوند برايشان نعمت داده است از انبيايى ازنسل آدم و از كسانى كه با نوح حمل كرديم و ازنسل ابراهيم و اسرائيل و از كسانى كه هدايت كرديم و انتخابشان نموديم ، وقتى كه آياتخداوند مهربان بر ايشان خوانده مى شود با حالت سجده و گريه به زمين مى افتند) ودر آيه (1310) ديگر حالت گريه از خضوع خداوند و به سجده افتادن را از اوصافصاحبان علم به حقانيت دين الهى معرفى كرده است ، امام باقر عليه السلام مى فرمايد: ما من قطرة احب الى الله عز و جل من قطرة دموع فى سوادالليل مخافة من الله لايرادبها غيره (1311)، (هيچ قطره اى نزد خداوندعز و جل محبوب تر نيست از قطره اشكها در تاريكى شب به سبب ترس از خداوند بهگونه اى كه غير خدا را با آن قصد نكند) و امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (هرچشمى روز قيامت گريان است جز سه چشم : چشمى كه از محرمات خداوند پوشيده شود وچشمى كه در طاعت خداوند شب را به صبح سپرى كند و چشمى كه در نيمه شب از ترسخداوند گريان باشد(1312)) و در بيان ديگر مى فرمايد: (خداوند عز وجل به حضرت موسى عليه السلام وحى كرد: براستى بندگانم به سوى من نزديكنشدند به چيزى كه محبوب تر باشد نزد من از سه خصلت : حضرت موسى عليه السلامعرض كرد: پروردگارا؛ آنها چيست ؟ فرمود: اى موسى ؛ زهد در دنيا و ورع از گناهان وگريه از ترس من ، حضرت موسى عليه السلام عرض كرد: پروردگارا؛ آن كسى كهاين سه خصلت را داشته باشد چه آثارى دارد؟ خداوند عز وجل به او وحى كرد: اى موسى ؛ اما زاهدين در دنيا پس ‍ در بهشتند، و اما گريه كنندگان ازترس من ، در رفيع اعلى مى باشند به گونه اى كه كسى با ايشان شريك نيست و امااهل ورع از معاصى ، از مردم سؤ ال و جستجو مى كنم ولى از ايشان بازخواست و جستجونمى كنم (1313)) عظمت گريه كردن از خوف خداوندمتعال شايد سببش آن باشد كه با حالت گريه دگرگونى واقعى از كرده هاى خويش درانسان حاصل مى شود و تا حدود زيادى موجب مى شود كه انساندنبال معصيت نرود، از اين جهت قطره اشك محبوب خداوند بوده و موجب تقرب انسان به او وگريان نبودن صاحبش در قيامت مى شود و بدين جهت اگر گريه هم از انسان نيايد، خودرا به حالت گريه كننده (1314) در آوردن خوب است زيرا تدريجا به حقيقت مىپيوندد، حتى اگر بعضى توجهات ظاهرى زمينه را براى گريه براى خدا، ايجاد كند آننيز مطلوب است همان طور كه راوى به امام صادق عليه السلام عرض كرد: (مى خواهمدعا كنم و ميل به گريه كردن دارم ولى اشكم نمى آيد و گاهى ياد مى كنم بعضى ازاقوامم را كه مرده اند و حالت رقت پيدا كرده و گريه مى كنم آيا اين كار جايز است ؟حضرت فرمودند: بله ، ايشان را ياد كن پس وقتى حالت رقت قلب پيدا كردى گريه كنو پروردگار تبارك و تعالى را بخوان (1315)) و چون گريه يك چنين خصوصيتىدارد، خداوند متعال آن را از اوصاف اهل آخرت معرفى كرده است : اعينهم باكية ...يبكون على خطاياهم ... مونسهم دموعهم التى تفيض على خدودهم (1316)،(چشمان گريان است ... بر گناهانشان گريه مى كنند... مونس ايشان اشكهايى است كهبر چهره ايشان جارى مى شود) و يكى از اوصاف عابد شدن و محبين به خود را كثرتگريه از خوف خود دانسته و مى فرمايد: و خوف يزدادكل يوم فى بكائه ... و يبكى كثيرا (1317)؛ (و ترسى كه هر روزگريه اش را زياد كند... و زياد گريه مى كند).
اقسام گريه از خوف خداوند  
از بيانات گذشته استفاده مى شود كه وقتى منشاء اشك چشم ايمان به خداوند و قيامتباشد چه قدر عظمت دارد و يكى از اسباب مهم تحريك انسان به طرفكمال پرهيز از گناه و عبادت و محب حق شدن و در نهايت قرب به او پيدا كردن است از اينجهت خداوند متعال بندگان مقرب خود را متصف به اين حالت دانسته است و ائمه عليهم اسلامفرموده اند: (كه هيچ چيز - از امور مادى - نيست مگر اينكه برايشكيل و وزنى است جز اشكهاى چشم ، زيرا قطره اى از آن دريايى از آتش را خاموش مىكند(1318)) لكن ارزش ‍ آن نيز به حسب درجه معرفت انسان متفاوت است و كيفيت ظهورافعال بر حالات گوناگون او تكيه مى كند از اين جهت آن داراى اقسامى است . و منافاتندارد كه تمامى اين اقسام از يك نفر ظهور كند به حسب اختلاف حالات و مقاماتش .
1- گريه از خوف خدا به جهت انجام گناه : اولين مرتبه و موجب براى گريه كردن ،توجه به گناهان و عقوبتهاى آن است كه اين توجه با رقت پيدا كردن قلب به واسطهگريه ، انسان را به طرف توبه تحريك مى كند و با آن آثار از بين مى رود، از اينجهت امام رضا به واسطه پدر بزرگوارش از امام صادق عليه السلامنقل مى كند كه فرمود: (گاهى فاصله بين انسان و بهشت به سبب زيادى گناهانش مانندفاصله بين زمين و عرش مى باشد پس او به جهت پشيمانى از آن ، از ترس خداوند عز وجل گريه مى كند تا اينكه فاصله بين او و عرش نزديكتر از پلك چشم به چشمش مىشود(1319)) و آن حضرت نيز فرمود: كم ممن كثر ضحكه لاعبا يكثر يومالقيامة بكائه و كم ممن كثر بكائه على ذنبه خائفا يكثر يوم القيامة فى الجنة سروره وضحكه (1320)، (چه مقدار از افرادى كه خنده بيهوده زياد دارند كه روزقيامت گريه اش زياد خواهد بود و چه قدر از كسانى كه گريه آنها بر گناهشان ازترس ‍ خداوند زياد است كه روز قيامت در بهشت خوشحالى و خنده زيادى خواهند داشت ) وامام باقر به واسطه پدر بزرگوارش عليه السلام ازرسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه فرمود: (خوشا بهحال صورتى كه خداوند به آن نظر مى كند به جهت گريه بر گناهش از ترس خداوندبه گونه اى كه غير او از گناه اطلاع پيدا نكند(1321)).
2- گريه از خوف خدا به جهت مراحل پس از مرگ : انسان مؤ من به جهت اطمينان نداشتن ازخود نسبت به آينده اش كه پس از اين چگونه خواهد بود همواره نگران حالاتش پس از اينعالم مى باشد و اين گونه نيز بايد باشد. هر چند نسبت به رحمت حق تعالى نيز بايداميدوار بود تا حالت بين خوف و رجاء برايش پيش آيد، لازمه اين نگرانى قدم برداشتندر مسير اصلاح مراحل آينده اش مى باشد و يكى از نشانه هاى اين نگرانى ، حزن و اندوهو نالان و گريان بودن نسبت به آن است ، از اين جهت امام سجاد عليه السلام در دعاىابوحمزه عرض مى كند: (چرا گريه نكنم وحال آنكه نمى دانم بازگشتم به كجاست و مى بينم نفسم را كه به من خدعه مى كند وروزگار بر من نيرنگ مى كند و حال آنكه بالهاى مرگ بر سرم سايه گسترانده است پس‍ چرا گريه نكنم ، مى گريم براى بيرون رفتن جانم ، مى گريم براى ظلمت قبرم ، مىگريم بر تنگى لحدم ، مى گريم براى سؤال نكير و منكر از من ، مى گريم بر خارج شدنم از قبر، عريان و خوار، درحال سنگينى - اعمال - را بر دوشم مى كشم گاهى به طرف راست نگاه مى كنم و گاهىبه طرف چپم ، مى بينم كه مردم در كار ديگرى غير كار من هستند...(1322) على عليهالسلام مى فرمايد: (و اگر مى دانستيد آن چيزى را كه من مى دانم از امورى كه بر شماپنهان شده است - از حالات عالم برزخ - حتما مى رفتيد به بالا بلنديها و بر اعمالتانگريه مى كرديد(1323)).
3- گريه براى شوق به بهشت : هر چند بحث در رابطه با گريه از خوف خداست لكناين قسم را براى تكميل بحث گريه ذكر مى كنيم ، نوع مؤ منين ارتباطشان با خداوند يابراى فرار از عذاب و عقوبتهاى مقرره بر گناهان است و يا براى رسيدن به مواهب مقررهبر طاعات و بهشت خداوند است ، گريه ايشان نيز همين طور خواهد بود و هر عملى اثرخاصى دارد كه بر آن مترتب مى شود، رسول خدا صلى الله عليه و آله در اين رابطهفرمودند: (كسى كه براى گناهش گريه كند، آن بخشيده مى شود و كسى كه از ترس ‍آتش گريه كند خداوند از آن پناهش مى دهد و كسى كه براى شوق به بهشت گريه كندخدا او را در آن اسكان داده و برايش امانى از وحشت بزرگ قيامت ثبت مى كند(1324)).
4- گريه از خوف خداوند به جهت عظمت او: انسان هر مقدار التزامش به دستورات الهىبيشتر باشد آگاهيش نسبت به حق تعالى بيشتر خواهد شد و قهرا حالات نفسانيش دررابطه با او متفاوت مى شود يكى از حالات ، ترس ‍ انسان است از حق تعالى ، كه گاهىترس از او به جهت عذابش مى باشد و گاهى ترس از او به جهت توجه به عظمتش مىباشد و نوعا از چنين ترسى به خشيت تعبير مى شود و قرآن كريم نيز مى فرمايد: انمايخشى الله من عباده العلماء(1325)، (فقط عالمان به خداوند از ميان بندگانش از اومى ترسند) از اين جهت گريه اين افراد به واسطه توجه به عظمت حق تعالى است كهگاهى از آن غافل مى شوند، رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد: (خداوند بندهاى را روز قيامت عتاب كرده و مى فرمايد: بنده من از آتش ترسيدى و از من نترسيدى آيا حيانمى كنى ؟ پس ، بنده سرش را به جهت حيا از او به زير مى افكند(1326)) علىعليه السلام نيز در دعاى كميل عرض مى كند: (پس از تحملم نسبت به بلا آخرت وسختيهاى بزرگ آن چگونه است و حال آنكه آن مدتش طولانى و جايگاهش دائمى است و ازاهلش تخفيف داده نمى شود زيرا آن از انتقام و سخط تو سرچشمه گرفته است و آن چيزىاست كه آسمانها و زمين در برابر آن مقاومت ندارند پس ‍ من چگونه بتوانم در برابرشمقاومت كرده و حال آن كه بنده ضعيف و ذليل و حقير و مسكين و بيچاره ات مى باشم(1327)) از اين جهت در وحى خداوند به حضرت موسى عليه السلام ذكر شد كه :كسى كه از ترس من با توجه با عظمتم گريه كند در رفيع اعلى است ، به گونه اىكه كسى با او شريك نخواهد بود، و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز فرمود:(كسى كه از خشيت خداوند گريه كند خدا او را با انبياء و صديقين و شهدا و صالحينمحشور مى كند و ايشان رفيقان خوبى هستند(1328)) البته با اين افراد بودن ،معنايش نفى رسيدن به بهشت نيست بلكه بهشت داراى مراتبى است و بهشت اين افراد مقامشبالاتر است ، از اين جهت در حديث گذشته از آن به رفيع اعلى تعبير شد و در اين روايتپيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين گونه تعبير مى فرمايد كه : (كسى كه چشمانشاز خشيت خداوند اشك بريزد براى او، در برابر هر قطره اى از اشك ، قصرى در بهشتاست كه به در و جواهر زينت شده ، در آن چيزهايى وجود دارد كه نه چشمى ديده و نهگوشى شنيده و نه بر قلب بشرى خطور كرده است (1329)).
5- گريه از خوف خدا به جهت فراق او: بيان شد كه حالات روحى انسان تابع معرفتشمى باشد كه در اعمال ظاهرى او تاءثير بسزايى خواهد داشت از اين جهت كسانى كه لذتمى برند و معرفت حق تعالى را چشيده باشند دورى از او را براى خود عذاب مى دانند وگاهى كه به واسطه اشتغالات عادى ، به فراق از محبوب خود مبتلا مى شوند، سوز وگدازى در درونشان شعله ور مى گردد و به واسطه گريه آن را ابراز مى كنند و از آنحالت با گريه ، شكوه خود را به طرف محبوبشان مى برند. و در اين باره على عليهالسلام مى فرمايد: البكاء من خيفة الله للبعد عن الله عبادة العارفين (1330)، (گريه از ترس خداوند به سبب دورى و فراق از او عبادت عارفاناست ) على عليه السلام نيز در دعاى كميل به خداوند عرض مى كند: فبعزتك ياسيدى و مولاى اقسم صادقا لئن تركتنى ناطقا... لابكين عليك بكاء الفاقدين (1331)، (پس به عزتت ، سوگند صادقانه مى خورم اى آقا و مولايم ، اگر مرابگذارى سخن بگويم - در آتش -... حتما بر تو گريه مى كنم گريه كسانى كه از دستداده اند - از تو دور افتاده اند).
6- گريه از اشتياق به لقاء خداوند: يكى از حالات محبين واقعى ، اشتياق به ملاقات بامحبوبشان است از اين جهت براى اظهار اشتياق حركات مختلفى را از خود ظهور مى دهند يكىاز آنها كه با لطافتى همراه است گريه مى باشد و روايت (1332) گريه حضرتشعيب على نبينا و آله و عليه السلام براى اشتياق به ديدن حق تعالى ذكر شد، و همچنيناز رسول خدا و على عليهماالسلام چنين گريه هايىنقل شده است (1333) تا اينكه به حالت غشوه مى افتادند و بهرسول خدا صلى الله عليه و آله عرض مى شد: (آيا خدا گناهان گذشته و آينده شما رانيامرزيده است ؟ - پس چرا اينقدر گريه مى كنيد - حضرت مى فرمودند: آيا بنده شاكرىنباشم ) بنده شاكر جز براى مولا و محبت به او، و اشتياق به لقاى او، بندگيش نمىكند. و امام سجاد عليه السلام نيز مى فرمايد: (هيچ قطره اى نزد خدا بهتر از اين دوقطره نيست ، قطره خون در راه خدا و قطره اشك در تاريكى شب كه جز خدا را با آننخواهد(1334)).

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation