بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سیمای مخبتین ( شرح زیارت اَمین اللّه ), شیخ محمود تحریرى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     SIMA0001 -
     SIMA0002 -
     SIMA0003 -
     SIMA0004 -
     SIMA0005 -
     SIMA0006 -
     SIMA0007 -
     SIMA0008 -
     SIMA0009 -
     SIMA0010 -
     SIMA0011 -
     SIMA0012 -
     SIMA0013 -
     SIMA0014 -
     SIMA0015 -
     SIMA0016 -
     SIMA0017 -
     SIMA0018 -
     SIMA0019 -
     SIMA0020 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

آداب دعا 
از آنجا كه دعا، خواندن موجودى است كه كمال مطلق مى باشد و به مقتضاى لطف عام وعنايت خاصش به انسان مؤ من او را ترغيب به خواندن خويش نموده و فرموده : ادعونىاستجب لكم (322)، و به سبب همين اذن است كه بنده ضعيف و فقير على الاطلاق توانخواندن او را پيدا مى كند و خواندن حق تعالى در حقيقت يك نوع حضور در مجلس قرب اوستهمان طور كه خداوند مى فرمايد: و اذا ساءلك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوةالداع اذا دعان (323)، (هنگامى كه بندگانم از من سؤال مى كنندبگو - من نزديكم جواب مى دهم دعاى خواننده را هنگامى كه مرا بخواند)، لذاسزاوار است خواننده اى كه كمالاتى را از او طلب مى كند آدابى را براى حفظ حرمت مجلسقرب كمال مطلق ، مراعات نمايد همان طور كه ائمه عليهم السلامكمال اين آداب را مراعات كرده و به ما نيز آنها را تذكر داده اند تا زمينه ساز اجابت دعاشود و آنها عبارتند از:
1- گفتن بسم الله الرحمن الرحيم : زيرا پيامبر اكرم صلى الله عليه و آلهفرمود:(324) (دعايى كه با بسم الله شروع شود رد نمى شود).
2- توصيف خداوند به اوصاف كمال : امام صادق عليه السلام فرمود: (در نامه اميرالمؤمنين عليه السلام است كه ستايش خداوند قبل از سؤال كردن است ، پس زمانى كه خدا را مى خوانى او را تمجيد كن ، راوى گويد: چگونه او راتمجيد كنم ؟ فرمود: مى گوئى : يا من هو اقرب الى منحبل الوريد، يا من يحول بين المرء و قلبه ، يا من هو بالمنظر الا على ، يا من هو ليسكمثله شى ء(325) ). البته تمجيد پروردگار منحصر به اين كلماتنيست هر جمله اى كه دلالت بر ستايش حق تعالى داشته باشد كافى است .
3- درود بر محمد و آل محمد عليهم السلام : زيرا ايشان واسطه در فيض ‍ پروردگارمتعال هستند و براى رسيدن به حوائج بايد از درود بر ايشان شروع كرد و به آن نيزختم كرد(326) تا خواندن خداوند كامل شود و اجابت پس از آن تحقق يابد، لذا پيامبراكرم صلى الله عليه و آله فرمود: (درود بر شما بر من موجب اجابت دعاى شما و پاكىاعمالتان مى باشد(327)). و امام صادق عليه السلام فرمود: (همواره دعا ممنوع است- بالا نمى رود - مگر اينكه بر محمد و آل او درود فرستاده شود(328)). امام صادقعليه السلام مى فرمايد: (شخص نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد عرض كرد:يك سوم درودم را براى شما قرار دادم ، نه بلكه نصف آن را قرار دادم ، نه ، بلكه تمامىآن را قرار دادم ، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: در اين هنگام امور دنيا وآخرتت كفايت مى شود(329))، در روايت ديگر از معناى اينكه تمامى درودم را براى توقرار دادم ، از امام صادق عليه السلام سؤ ال شد حضرت فرمودند: (مراد آن است كهپيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را نزد هر حاجتى مقدم دارد و از خداوند عز وجل چيزى سؤ ال نكند مگر اينكه ابتدا به آن حضرت نموده و بر او درود فرستد سپسحوائجش را بخواهد(330)). شفيع قرار دادن ائمه عليهم السلام در تمامى نيازها آنقدر مهم و سفارش ‍ شده است كه خود ائمه (331) عليهم السلام نيز در اغلب دعاها -براى برآورده شده حوائجشان درود بر خودشان فرستاده و به خودشان استشفاع جستهاند حتى انبياء(332) عليهم السلام نيز در گرفتاريها به آنهامتوسل مى شدند. زيرا حقيقت آنها را خداوند واسطه در افاضه كمالات از ناحيه خودشقرار داده و قبول اين معنا - كه خداوند شئون ربوبيتش را به واسطه وسايط فيض ظهورمى دهد - همان اقرار به حقيقت توحيد است كه ائمه عليهم السلام اولين كسى هستند كه بهاين حقيقت ايمان و اقرار داشته و آن را در عمل پياده مى كردند.
4- اقرار به گناه : امام صادق عليه السلام فرمود: (دعا همان مدح الهى ، سپس اقراربه گناه سپس سؤ ال كردن است ، به خدا سوگند بنده اى از گناه خارج نمى شود جز بااقرار به گناه (333)).
5- تضرع و زارى كردن : از آنجا كه تمامى موجودات بويژه انسان در برابر حق تعالىموجودى عاجز و ناچيز است فقط بايد در برابر او اظهار عجز و ذلت و كوچكى نمايد واين را نيز خداوند از او مى خواهد لذا به اولياء و انبيايش ‍ اين دستور را داده است كه دربرابر من تضرع و اظهار كوچكى كنيد چه رسد به ديگران ، امام صادق عليه السلام مىفرمايد: (در مواعظ خداوند به حضرت عيسى عليه السلام است كه : مرا جز با حالتتضرع مخوان در حالى كه يك قصد داشته باشى و وقتى اين گونه مرا خواندى تو رااجابت مى كنم ... مرا مانند كسى كه مى خواهد در دريا غرق شود و فريادرسى نداردبخوان ... و بدان كه خوشحالى من در آن است كه در برابرم حالت ذلت و كوچكى داشتهباشى - مانند حالت سگ در برابر صاحبش كه دستها را روى زمين گذاشته و دمش را حركتمى دهد - و در اين حال زنده باش و مرده مباش - توجه ات فقط به من باشد -(334)).
6- خواندن دو ركعت نماز: امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (كسى كه وضوى نيكو وصحيحى بگيرد سپس دو ركعت نماز بجا آورد و ركوع و سجود آن راكامل انجام دهد سپس سلام داده و خدا و رسولش را ستايش ‍ كند سپس حاجتش را بخواهد پسبتحقيق حاجتش را در محل خود طلب كرده و كسى كه خير را در جايگاه خود طلب كند نااميدنخواهد شد(335)).
7- كوچك نشمردن دعا: از آنجا كه ما علم به اجابت دعا نداريم نبايد از آن غفلت كرده ودعايى را كوچك شمرده و آن را طلب نكنيم ، امام باقر عليه السلام از اميرالمؤ منين عليهالسلام نقل مى كند كه فرمود: (خداوند اجابت را در دعايش مخفى كرده است پس هيچيك ازدعاها را كوچك نشمريد چه بسا به اجابت برسد و شما نمى دانيد...(336)).
8- بزرگ نشمردن خواسته : انسان در برابر عظيم مطلق هيچ خواسته اى را نبايد بزرگبشمرد، رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد: (خداوند به بعضى از انبيايشوحى كرد: اگر تمامى اهل هفت آسمان و زمين از من سؤال كنند و من هم به آنها جواب دهم مانند بال مگسى از ملك من ناقص ‍ نمى شود و چگونهناقص شود ملكى كه من سرپرست آن هستم ...(337)).
9- همت بلند داشتن در خواسته : انسان طرز فكر واميال و خواسته هاى باطنيش هر گونه باشد - باحصول شرايطش - به همان مرتبه نائل مى شود، اساسا بنيان حركت انسان را همت اوتشكيل مى دهد لذا على عليه السلام مى فرمايد: قدرالرجل على قدر همته (338)، (اندازه و ارزش هر كسى به اندازه همتش مىباشد) و در وصايايش به امام حسن عليه السلام در مقام خواستن مى فرمايد: (و بايدسؤ ال تو در آن چيزى باشد كه مفيد به حالت مى باشد، از آن چيزهايى كه جمالشبرايت باقى مى ماند و خسارتش ‍ از تو برطرف مى شود. ومال برايت باقى نمى ماند و تو نيز براى او باقى نمى مانى (339))، البتهمنافات ندارد كه انسان امور دنيايى را نيز بخواهد لكن براىتحصيل آخرت باشد همچنان كه امام رضا عليه السلام مى فرمايد: مردى بررسول خدا صلى الله عليه و آله وارد شد و بر آن حضرت سلام كرد سپس به ايشانعرض كرد: آيا مرا مى شناسى ؟ فرمود: كيستى ؟ عرض كرد: من همان صاحب منزلى هستمكه در جاهليت فلان روز در طايف به منزلم وارد شدى و اكرامت كردم حضرت به او فرمود:خوش آمدى ، حاجتت را سؤ ال كن ، عرض كرد: دويست گوسفند با چوپانش مى خواهم ، پسرسول خدا صلى الله عليه و آله به آنچه خواسته بود امر كرد كه بدهند، سپس بهاصحابش فرمود: چه چيزى مانع شد اين مرد را كه از من بخواهد همان چيزى را كه پيرزنبنى اسرائيل از حضرت موسى عليه السلام خواست ؟(340))، در روايت ديگر امامرضا عليه السلام خواسته آن پيره زن را بيان كرده و مى فرمايد: (پس از آنكه وحىشد به حضرت موسى عليه السلام كه استخوانهاى حضرت يوسف عليه السلام را ازمصر منتقل كند، به او گفتند: فقط پيرزنى قبر آن حضرت را مى داند، پيرزن پس ازدرخواست دو امر، قبر را نشان داد، يكى اينكه مرض زمينگيريش خوب شود، ديگر اينكه دربهشت با حضرت موسى عليه السلام در درجه او باشد، حضرت موسى عليه السلام نيزبه امر خداوند هر دو را براى او متعهد شد(341))، البته از روايات ديگر استفاده مىشود كه همراهى با انبياء در درجه آنها قابليت خاصى را لازم دارد لذا پيامبر اكرم صلىالله عليه و آله در جواب ربيعة بن كعب كه از آن حضرت خواسته بود با ايشان در بهشتباشد فرمودند: (پس مرا كمك كن به سجده زياد كردن (342))، كه آن از اسباب مهمقرب الهى است .
10- عموميت در دعا: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: (هنگامى كه كسى دعامى كند پس عموميت دهد به آن ، زيرا آن ، دعا را محكم مى كند، و كسى كهچهل نفر از برادرانش را قبل از اينكه براى خود دعا كند مقدم بدارد، هم براى ايشانمستجاب مى شود و هم براى خودش (343)). زيرا با چنين حالتى سعه صدر انسان رانسبت به ظهور كمالات الهى را انسانهاى ديگر نشان مى دهد و اين زمينه استجابت براىخود انسان را نيز فراهم مى كند.
11- دعا در پنهانى : پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: (دعاى در خفامعادل با هفتاد دعا در آشكار است (344)).
12- دعا در حال دسته جمعى : بعضى از دعاهاست كه درحال اجتماع مؤ منين مخصوصا آوردن افراد ضعيف ودل شكسته زمينه استجابت را بيشتر فراهم مى كند و آن غالبا دعاهايى است كه درگرفتاريهاى اجتماعى خوانده مى شود كه سببش گناهان اجتماعى بوده است ، لذا امامصادق عليه السلام مى فرمايد: (وقتى پدرم از امرى اندوهناك مى شدند زنها و بچه هارا جمع مى كردند سپس دعا كرده و ايشان آمين مى گفتند(345)) و آن حضرت نيز مىفرمايد: (هيچ گاه چهار نفر بر يك امرى اجتماع نمى كنند كه خدا را بخوانند مگر اينكهبا اجابت دعا از هم متفرق مى شوند(346)).
با توجه به مطلبى كه گفته شد اين قسمت با دعا كردن در پنهانى منافاتى نداردزيرا اصل در انجام اعمال مستحبى ، در حال خفا بودن است جز امور مهمه اى كه جنبه شعاربودن دارد مانند نماز جماعت ، نماز استسقاء، عزادارى براى ائمه و...
13- حسن ظن به اجابت : انسان مؤ من با توجهش به قدرت مطلقه الهى بايد به او حسنظن بلكه يقين به اجابت داشته باشد لكن اگر اجابت دعا تاءخير افتاد بايد آن را بهحساب خودش توجيه كرده كه حتما الآن مصلحتى در اجابت نيست ، از اين جهت پيامبر اكرمصلى الله عليه و آله فرمود: (خدا را بخوانيد در حالى كه يقين به اجابتداريد(347)).
14- انتخاب اوقات مناسب : دعا كردن و ياد خداوند بودن در تمامى حالات مطلوب است لكنمكانها يا زمانهاى خاصى كه از شرافتى برخوردار است قطعا در اجابت دعا مؤ ثرتر استمانند دعا در حرم امام (348) حسين عليه السلام و نيز هنگام قرائت (349) قرآن و اذان ونزول باران و وقتى دو گروه حق و باطل روبروى يكديگر براى جنگ صف آرائى مى كنند،و هنگام سحر(350) و وقت ظهر(351) و وقتىدل شكست (352) و اشك جارى شد.
15- اصرار در دعا: همان طور كه گفته شد اظهار عجز از ناحيه بنده در برابر مولىمطلوبست ب گونه اى كه در خواسته اش جز دامن او را نگيرد در هر شرايطى كه باشدچه اجابت (353) بكند يا خير، لذا امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (خداوند خوششنمى آيد كه مردم نزد خودشان اصرار در سؤال كنند و آن را براى خويش دوست دارد، زيرا او دوست دارد از آنچه نزد اوست سؤال شود(354)). البته خداوند بر خود تعهد كرده كه پس از اصرار آن را مستجابگرداند، لذا امام باقر عليه السلام فرمود: (به خدا سوگند بنده مؤ منى اصرار نمىكند بر خداوند عز و جل در حاجتش مگر اينكه او آن را برآورده مى كند(355)).
نتيجه بحث :  
با توجه به امور ذكر شده در بحث ياد خداوند و دعا، هر مقدار انسان مؤ من اسباب اشتياقبه آن دو را در خودش بيشتر فراهم كند خداوند نفس او را از اشتياق به غير خودش منصرفكرده و به اشتياق به ياد و دعاى خويش مراد دعاى قسماول است كه همان خواندن خداوند به اوصاف جماليه و جلاليه و مناجات با او باشد -مشغول و شيدا مى كند. لذا ائمه عليهم السلام در سخنان متعددى فرموده اند عده اى بدونسؤ ال از حاجتشان ، نيازمنديشان برآورده مى شود و آنها كسانى هستند كه ياد خداوند آنهارا از سؤ الشان غافل گرداند، لذا امام صادق عليه السلام فرمود: (خداوند عز وجل مى فرمايد: كسى كه به ياد من مشغول باشد از سؤال كردنم ، به او مى دهم برتر از آنچه به سؤال كننده از خود مى دهم (356))، از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيزنقل شده كه فرمودند: (كسى كه عبادت خداوند او رامشغول كند از سؤ ال كردنش ، خداوند به او مى دهد برتر از آنچه به سؤال كنندگان مى دهد(357)).
فصل چهارم : محبت به اولياى برگزيده خداوند 
محبة لصفوة اوليائك
تحليل معناى محبت  
محبت از معانى وجدانى است كه در مصاديق قطعى اش آن را در خود مى يابيم مانند محبت بهغذا، همسر، مال ، مقام و علم ، با دقت در متعلق محبت در اين موارد، مى فهميم كه علت محبوبيتآنها به جهت آن است كه به فعل يكى از قواى ما تعلق دارد مثلا محبوبيت غذا، به جهت آناست كه متعلق به قوه غاذيه است كه در حقيقت اين قوه به واسطه اين كار،كمال پيدا مى كند بنابراين محبت اول بين قوه وفعل آن برقرار مى شود و به غذا در مرحله دوم تعلق مى گيرد. تمامى قواى وجودى خودرا كه بررسى دقيق كنيم اين معنا را در آن درك مى كنيم ، اين معنا - رابطه جذب و انجذاببين موجود و كمال وجوديش - در هر موجود صاحب شعور بلكه غير صاحب شعور نيز موجودمى باشد و آن لازمه وجود هر موجودى است . البته سرايت دادن محبت به تمامى موجوداتنسبت به كمال وجوديشان ، مستلزم اثبات شعور همگانى خاصى است كه در بحثهاىفلسفه الهى اثبات شده و بيانات قرآنى نيز آن را اثبات و تاءييد مى كند و نظيرش رادر تسبيح (358) و سجده (359) موجودات براى حق تعالى بيان كرده است و مراد ازغير صاحب شعور، ادراك مخصوص انسان است .
مراتب محبت وجودى  
پس از اينكه با دقت معلوم شد كه محبت رابطه وجودى بين محب و محبوب -كمال مناسب با محب - است و از طرفى موجودات در يك رتبه و درجه وجودى قرار ندارندبلكه از ضعيف ترين موجودات - به عنوان مثال مواد اوليه عالم ماده كه داراى يك عنصراست - شروع شده تا به متناهى ترين آنها كه حق تعالى باشد منتهى مى شود، از اين جهتمحبت نيز داراى مراتب مختلف مى گردد زيرا تعلق وجودى بينمعلول و علت ناقصه مانند تعلق وجودى بين آن و علت تامه نمى باشد و نيز توجهآگاهانه به اين تعلق وجودى مانند عدم توجه آگاهانه يا توجه نيمه آگاهانه نيست .
محبت حقيقى  
با توجه به مطالب گذشته كه محبت رابطه وجودى بين موجود باكمال وجوديش مى باشد معلوم مى شود كه اگر آنكمال وجودى عين ذات آن موجود باشد حقيقت معناى محبت تحقق پيدا كرده است . آن موجود، ذاتنامحدود حق تعالى است كه عين كمال نامحدود است در دعاى جوشن كبير آمده : يا خير حبيب ومحبوب (360)، (اى بهترين محب و محبوبها) و اگر براى او محبت نسبت به چيزى ياعملى اثبات كنيم - كه عقلا و نقلا در كتاب و سنت ثابت است - از اين جهت است كه ظهوركمال مطلق او مى باشد، و چون كمال وجودى ديگر موجودات از آن حقيقت نامتناهى سرچشمهمى گيرد محبت آنها نيز واقعا و ذاتا به او تعلق گرفته و سپس به كمالات محدود، لذاامام سجاد عليه السلام مى فرمايد: و بعثهم فىسبيل محبته (361) (خداوند موجودات را در راه محبتش ‍ برانگيخت ) و دردعاى جوشن كبير است كه : يا احب منكل حبيب ... يا اشرف محبوب علم (362)، (اى محبوب تر از هر محبوبى ...اى شريفترين محبوبهاى دانسته شده ). از اين بيانات استفاده مى شود كه محبت سايرموجودات پرتوى از محبت به حق تعالى است زيرا او محيط به هر موجود و با آن مىباشد.
محبت واقعى در انسان  
از اين بيانات معلوم شد كه تمامى موجودات وجودا دوستدار و طالب حق تعالى مى باشندچه توجه آگاهانه داشته باشد يا خير؟ لكن آن چيزى كهكمال موجود به حساب مى آيد آن است كه محبتش نسبت به حق تعالى آگاهانه باشد و اينقسم از محبت مختص به موجوداتى است كه از شعور و آگاهى و ابزار آگاهى خاصىبرخوردارند و در ميان مخلوقات خداوند، موجودات مجرده و ملائكه و انسان و جن از اينخصوصيت برخوردارندامام سجاد عليه السلام درباره ملائكه مى فرمايد: ولايغفلون عن الوله اليك (363) (و ايشان از شيفتگى به تو غفلتندارند). و چون در ميان موجودات با شعور اين عالم فقط انسان است كه داراى قواى متعددو وسيع مى باشد از اين جهت محبت او نسبت بهكمال وجودى هر يك از قوا متفاوت مى باشد به طورمثال انسان هم قواى طبيعى دارد مانند قوه بينايى ، شنوايى ... غاذيه ،ميل جنسى ، و هم قوه خياليه دارد مانند توجه به مالكيت و مقام و امورى كه از نظر وجودى ،هستى واقعى ندارند لكن لازمه وجود انسان در محدوده اجتماع مى باشند، و هم قوه عقلى داردكه دنبال اهداف حقيقى و كسب فضايل روحى و اخلاقى مى باشد. در عينحال در او ميل به كمال مطلق وجود دارد به گونه اى كه در تمامىمراحل به كار بستن قوا و اميال درونى ، اين ميل بر آنها حاكم است و در يك مرحله توقفندارد، از اين جهت محبت به كمال مطلق نيز در او موجود است لكناول به صورت ضعيف و ناخودآگاه و مبهم است و با رشد قواى عقليش ، آن نيز تدريجاقوى و خودآگاه و معين شده و تكامل پذير مى شود. وتكامل آن فقط در اين صورت امكان پذير است كه اعتقاد به ارتباط وجودى خود و جميعموجودات مانند خودش با مبداء متعال در تمامى شئون هستى ، داشته باشد، - اعتقاد بهارتباط از جهت ايجاد و بقاء و منتهى شدن هستى به او و نيز از جهت گرفتن راه رسيدن بهاو - و سپس تبعيت كردن از آن ، زيرا لازمه محبت و انجذاب به طرف چيزى تبعيت از آن است .بنابراين انسان هر چند به واسطه ابعاد وجوديش به طرف امور مختلف و موجوداتگوناگون كشش و تمايل وجودى دارد و هر يك از آنها كمالى به حساب مى آيد لكن كمالىحقيقى او در پرتو جهت دادن آگاهانه اين ابعاد در مسيركمال مطلق است ، لذا اين تمايلات مختلف جنبه مقدمى و غيراصيل دارد و آن وقتى اصالت پيدا كرده و تاءثير واقعى درتكامل وجوديش مى گذارد كه در مسير آن كمال مطلق قرارش دهد و از حالتاستقلال موهومه آنها را درآورده و جز خواسته او را اطاعت نكند، و خواسته خداوندمتعال جز بندگى خالصانه او نيست همان طور كه خود در قرآن كريم مى فرمايد: للّهللّه و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين (364) (و بندگان امرنشدند جز اينكه خداوند را در حال اخلاص در دينش بندگى كنند) و در جايى ديگر دينخالص را جز براى خودش نمى داند:(365)، الا لله الدين الخالص ، و نهايت اينبندگى براى پيامبرى كه رحمت براى عالميان مى باشد كه به ايشان امر مى كند كهبه مردم ابلاغ كن قل انى امرت ان اعبد الله مخلصا له الدين ، و امرت لان اكوناول المسلمين (366) (بگو كه ماءمورم كه خدا را به گونه اخلاص دردينش بندگى كنم و ماءمورم كه اولين مسلمان باشم ) يعنى نهايت تسليم در برابر حقتعالى .
تنها راه تكامل محبت واقعى  
از مطالب گذشته به دست مى آيد كه محبت واقعى در انسان هنگامى به حقيقت مى رسد كهتمامى محبتهاى ظاهرى را در مسير محبوب حقيقى يعنى حق تعالى قرار دهد و اين راه تنها درپيروى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تجلى مى كند زيرا او هم بنده محض خداونداست و هم كامل ترين راه و روشها را براى تحقق بندگى حق تعالى بيان مى كند، قل هذه سبيلى ادعوا الى الله على بصيرة انا و من اتبعنى و سبحان الله و ما انا من المشركين (367) (بگو اين است راه من كه با بينايى به سوى خداوند دعوت مىكنم خود و تابعينم را و خداوند منزه است و من از مشركين نيستم ) از اين جهت خداوند بهپيامبرش مى فرمايد به مؤ منان اين مطلب را برسان كه : ان كنتم تحبون اللهفاتبعونى يحببكم الله (368)، (اگر خداوند را دوست داريد پس ، از منتبعيت كنيد تا خدا شما را دوست داشته باشد) و از آنجا كهمحصول تبعيت از آن حضرت راه يابى به سوى پروردگارمتعال و تذكر و تنبه پيدا كردنست . و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز براىرسالتش مزدى از مردم طلب نمى كند: و ما تسئلهم من اجر، (369)(تو از ايشان اجرى نمى خواهى ) و ايشان هم نمى توانند براى آن مزدى اعطاء كننداجر رسالت را فقط خداوند مى داند چيست و او مى تواند اعطاء كند و در حقيقت ، آن جزرسيدن به منفعت واقعى ايشان چيزى نيست ، قل ما ساءلتكم من اجر فهو لكم ان اجرى الا على الله ، (370) (بگو اىپيامبر آنچه را از مزد از شما طلب مى كنم آن به نفع شماست مزد من جز بر خداوند نيست) و در جايى ديگر اين منفعت را بيان مى كند كه : قل ما اءساءلكم عليه من اجر الا من شاء ان يتخذ الى ربه سبيلا (371)(بگو اى پيامبر، از شما مزدى بر رسالتم طلب نمى كنم مگر براى كسى كه بخواهدبه سوى پروردگارش راهى داشته باشد) و نيز مى فرمايد: قل لا اءساءلكم عليه اجرا ان هو ذكرى للعالمين (372)، (بگو از شمامزدى بر دين - رسالت - طلب نمى كنم ، آن جز تذكر براى عالميان نيست ) و رسيدنبه اين نفع واقعى كه سعادت دنيا و آخرت در گرو آن است جز با رابطه دوستى و محبت وتبعيت از ذوى القربى پيامبر محقق نمى شود از اين جهت هنگامى كه از طرف انصار پيشنهاددادن مزد به پيامبر مطرح شد(373) خداوند فرمود: تنها در اين صورت است كه اگربخواهند پاداشى بر رسالت بدهند، داده اند، و اين آيهنازل شد: قل لا اءساءلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى (374) (بگو اى پيامبر، من از شما بر رسالتم مزدى طلب نمى كنم مگر دوستى نسبتبه نزديكان را) اين نزديكان بايد كسانى باشند كه دوستى با ايشان بتواند مزدرسالت باشد، آن رسالتى كه جز براى تذكر و تنبه و راه يابى به طرف حق تعالىو رحمت (375) براى عالميان نمى باشد، پس بايد ايشان كسانى باشند كه هم تابعمحض خدا و رسول بوده و هم افعال و اوصافش ‍ نشان دهنده پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله باشد و ايشان بتصريح روايات شيعه (376) واهل سنت (377) جز ائمه عليهم السلام نمى باشند زيرا علاوه بر اينكه ايشان بايدداراى مطالب ذكر شده باشند تا امر خداوند به مودت ايشان لغو وباطل نباشد بايد همان گونه كه خداوند پيامبرش را با اوصاف عاليه معرفى نمودهبوده ، باشند و آن اينكه اولا همه انبياء(378) برگزيده و انتخاب شده خداوند از ميانبندگان مى باشند و ثانيا اين برگزيده شدن در برابر اخذ ميثاقى است كه از ايشانگرفته شده كه تا پاى جان از دين حق دفاع كرده و درعمل هم زير سلطه غير دين الهى نروند،(379) و ثالثا ايشان در اثر تبعيتكامل از دين حق در تمامى شئون وجودى به مقام صلاح رسيده اند و قرآن كريم مى فرمايد: و كلا جعلنا صالحين (380)، (و تمامى ايشان - انبياء - راصالح قرار داديم )، و رابعا مقام صالح نيز داراى مراتبى است و نهايت درجه آن را نبىگرامى اسلام صلى الله عليه و آله داراست زيرا حضرت ابراهيم و حضرت يوسف وحضرت سليمان عليهم السلام - هر چند به شهادت آيهقبل داخل در صالحين بوده اند لكن قرآن نقل مى كند كه ايشان - از خداوند تقاضاى(381) الحاق به صالحين را كرده اند ولى فقط به حضرت ابراهيم عليه السلام وعدهملحق شدن به ايشان را در آخرت داده است ،(382) از اينجا معلوم مى شود كه كسانى بهآن مقام اعلاى صلاح رسيده اند كه اين انبياى عظام تقاضاى ملحق شدن به آن را كرده اند.با مراجعه به آيات شريفه قرآن فهميده مى شود تنها كسى كه خداوند براى او مقامصلاح مطلق را اثبات كرده پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى باشد آنجا كه از زبانآن حضرت مى فرمايد: ان ولى الله الذىنزل الكتاب و هو يتولى الصالحين (383)، (همانا ولى من خدايى استكه كتاب را نازل كرد در حالى كه ولى صالحين مى باشد) در اين آيه شريفه خداوندمتعال ولى مطلق پيامبر و صالحين معرفى شده پس معلوم مى شود كه آن حضرت به طورمطلق از صالحين مى باشد كه آن حضرات تقاضاى ملحق شدن به مقامش را داشته اند.
ويژگيهاى اولياى برگزيده خداوند  
با بررسى آيات قرآنى به دست مى آيد كه خداوند براى مؤ منين مقامات و درجاتى ازجهت ايمان و لوازم آن معرفى كرده است ، انما المؤ منون الذين اذا ذكر الله وجلتقلوبهم و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا و على ربهم يتوكلون الذين يقيمونالصلاة و مما رزقناهم ينفقون اولئك هم المؤ منون حقا لهم درجات عند ربهم و مغفرة و رزقكريم ، (384) (همانا مؤ منين كسانى هستند كه وقتى خداوند ذكر مى شوددلهايشان هراسناك شده و وقتى آيات خداوند برايشان خوانده شود ايمانشان زياد شده وبر پروردگارشان توكل مى كنند، كسانى هستند كه نماز بپا داشته و از آنچه ماروزيشان كرده ايم انفاق مى كنند، ايشان مؤ منان حقيقى هستند براى آنها نزدپروردگارشان درجات و بخشش و رزق كريم است ). و براى بعضى ازافعال يا اوصاف مؤ منين عناوين مخصوصى را بيان كرده است مانند محسنين ، مخبتين ، متقين وامثال آن ، لكن بعضى از اين عناوين مشترك است براى مراتب مختلف انسانها در اوصافكماليه مانند لفظ متقين يا مؤ منين ولى بعضى از آنها مخصوص مقام و درجه خاصى ازايمان است مانند لفظ مخلصين ، صالحين ، صديقين ، تعدد اين عناوين منافاتى با اجتماعآنها در يك نفر ندارد همان طور كه انبياء تمامى آنها را دارا بوده اند لكن تعدد آنها بهلحاظ اين است كه هر يك از آنها به حالت يا مقام نفسانى خاصى از ايشان دلالت مى كند،مثلا لفظ صديق اشاره به شدت مطابق با واقع بودن افكار واعمال آنهاست و لفظ مخلصين اشاره دارد به پاك شدن ايمان ايشان به واسطه خداوند ازآلودگى به شركهاى مخفى ، به هر حال به طور خلاصه تقسيم مؤ منين - انبياء نيزداخل در اين بحث هستند - يا به لحاظ اعمالشان است كهاعمال آنها عمل صالح و مورد پسند خداوند است و يا به لحاظ وجود و ذاتشان است كه ذاتآنها از آلودگيها پاك است ، البته آلودگى هر يك ازعمل و ذات انسان به لحاظ خودش معناى خاصى دارد، پاك بودنعمل از آلودگى به لحاظ اين است كه هم طبق قانون الهى باشد و هم براى او انجام شود،لكن پاك بودن ذات انسان به لحاظ مراتب عميق و بالاى ايمان است به گونه اى كه اودر عالم جز يك هستى نامحدود بى نياز كه داراى اوصاف كماليه نامحدودى است نبيندرسيدن به اين مقام ، كار هر كسى نيست و با تحقق به مرتبهاول - عمل صالح - ميسر مى شود لذا قرآت از اين مقام به صالح تعبير مى كند كه اينصفت ذات شخص مى شود نه عملش ، زيرا عمل صالح در بالا رفتن ايمان تاءثير مىگذارد و بالا رفتن ايمان به لحاظ به حقيقت پيوستن آن است به گونه اى كه معتقداتايمانى را انسان با حقيقت وجود خود بيابد همان طور كه قرآن كريم مى فرمايد: اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه (385)، (كلماتپاكيزه اعتقادات حق - به سوى خداوند بالا مى رود وعمل صالح آن را بالا مى برد) و رواياتى (386) كه بيان مى كند: دلها خداوند را باحقيقت ايمان مى بيند، نيز بر اين مطلب دلالت مى كند. بنابراين همان طور كه گفته شدصالحين هم درجاتى دارند. و از طرفى قرآن كريم مى فرمايد: الله ولى الذينآمنوا(387)، خداوند ولى مؤ منين است ، البته خداوندمتعال ولى تمامى موجوداتست به معناى اينكه سرپرست و زمامدار وجود و شئون وجوديهآنها مى باشد، هو الولى الحميد(388) (خداوند سرپرست ستوده شده مى باشد)لكن مراد از اين ولايت ، معناى خاصى از سرپرستى است كه فقط براى مؤ منين است ومشركين و كسانى كه به طرف غير خداوند بروند از اين ولايت و سرپرستى محرومند، ودر حقيقت خود را بى پشتوانه وجودى مى يابند در عين توجه به فقر و نيازمندى وجودىكه اين بزرگترين حيرت و سرگردانى براى انسان است ، لذا مى فرمايد: والظالمون ما لهم من ولى و لانصير (389)، (براى ستمكاران ولى و كمككننده اى نمى باشد) و نسبت به كسانى كه گمراه شده اند(390)، و نيز خطاب بهپيامبر(391) اكرم صلى الله عليه و آله در صورتى كه بخواهد تبعيت از هواهاىنفسانى مردم بكند اين چنين تعبير آمده است . لكن همان گونه كه براى مؤ منين درجاتى استبراى ولايت خداوند نيز به حسب درجات ايشان مراتبى متصور است در حقيقت درجات ايمانبا درجات ولايت الهى نسبت به مؤ من تواءم است هر مقدار ايمان بالا رود و به حقيقتمبدل شود ولايت مطلقه الهى بر عالم ، براى او بيشتر ظهور مى كند و منكشف مى شود، وچون صالحين درجاتى دارند، ظهور ولايت الهى براى آنها نيز متفاوت است به عنوانمثال ولايت الهى براى حضرت يوسف عليه السلام كه از صالحين است به گونه اىظهور دارد؛ آنجا كه به خداوند عرض مى كند: انت وليى فى الدنيا و الآخرةتوفنى مسلما و الحقنى بالصالحين (392)، (تو سرپرست من در دنيا وآخرت هستى مرا مسلمان بميران و به صالحين ملحق كن ) و براى نبى گرامى اسلام صلىالله عليه و آله كه قافله دار و مقصد صالحان است به گونه ديگرى ظهور مى كند آنجاكه عرض مى كند: ان ولى الله الذىنزل الكتاب و هو يتولى الصالحين (393)، از اين بيانات به دست مىآيد كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله برگزيده از ميان اولياى الهى مى باشد كهدر اين فراز از زيارت شريفه امين الله از خداوندمتعال درخواست مى كنيم كه ما را دوستدار ايشان قرار دهد، تا در اثر اين محبت ما نيز همانراهى را كه او پيموده و به همان مقصدى كه او رسيدهنائل شويم همچنان كه دعوت او به سوى اين مقصد است كه همان مقام ولاية اللهى باشد - قل هذه سبيلى ادعوا الى الله على بصيرة انا و من اتبعنى ...، (394) البته به طور قطع ائمه عليهم السلام تابع دقيق وكامل او بوده اند و آنها به اين مقام نائل شده اند لذا امام باقر عليه السلام در بيانمصداق تام - و من اتبعنى در آيه شريفه مى فرمايد: (مقصود اميرالمؤ منين و اوصياء بعداز او مى باشند(395))، از اين بيانات و روايات ديگرى كه ائمه عليهم السلام را درتمامى كمالات الهى كنار پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قرار داده است به دست مى آيدكه ايشان نيز برگزيده اولياى الهى مى باشند كه محبت ما بايد به ايشان تعلق گيرددر رسيدن به كمال نهايى .
محبت انبياء نسبت به پيامبر و ائمه عليهم السلام  
محبت نسبت به برگزيده اولياء - پيامبر اكرم و ائمه عليهم السلام - نه تنها براى امتاسلامى لازم و تنها راهگشاى به سوى مقصد است ، بلكه براى امتهاى گذشته و بويژهانبياى ايشان اين چنين بوده است و علتش همان است كه گفته شد و آن اينكهكمال حقيقى يك نهايتى دارد و آن را پيامبر اكرم و ائمه عليهم السلام داشته اند و ديگرانايشان را بايد الگوى خود در سير تكاملى قرار دهند و سر خاتميت دين و رسالت نيزهمين امر است ، لذا ايشان هم بر انبياء برترى (396) داشته اند و هم انبياء دردعاهايشان به ايشان متوسل شده و به نتيجه مى رسيدند(397).
لزوم محبت به پيامبر و ائمه عليهم السلام  
پس از اينكه از نظر عقل و شرع ثابت است كه پيامبر اكرم و ائمه عليهم السلام وسايطفيض الهى هستند در نظام تكوين و تشريع ، از اين جهت براى تحقق ايمان به خداوند وثبات آن ، ايمان و محبت به ايشان نيز لازم است و در غير اين صورت ايمان وجود ندارد وانسان به شقاوت ابدى مبتلا مى شود، زيرا لازمه ايمان و محبت به خداوندمتعال ايمان و محبت به هر كس يا چيزى است كه خداوند آن را دوست داشته و امر به دوستداشتن كرده است ، از اين جهت رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: لايؤ من عبدحتى اكون احب اليه من نفسه و اهلى احب اليه من اهله و عترتى احب اليه من عترته و ذاتى احباليه من ذاته (398)، (بنده اى ايمان نمى آورد مگر اينكه من محبوب ترباشم نزد او از خودش و اهل بيت من محبوب تر باشد نزد او ازاهل بيتش و خاندان من محبوب تر باشد نزد او از خاندان خودش و ذات من - آنچه به من نسبتدارد - محبوب تر باشد نزد او از ذاتش خويش ) مضمون اين حديث در كتباهل سنت (399) نيز آمده است البته احاديث فراوانى از كتب ايشان نسبت به محبتاهل بيت عليهم السلام وارد شده است كه مضمون آنها اين است كه محبت ايشان اساس (400)اسلام و يكى از امورى است كه روز قيامت مردم از آن سؤال مى شوند(401)، و فرزندانتان را به محبت ايشان ادب كنيد(402)، و ثابت ترينشما بر صراط شديدترين افراد نسبت بمحبتاهل بيت هستند(403)، و كسى كه بر اين محبت بميرد شهيد، بخشيده شده ، توبه كننده ،با كمال ايمان مى ميرد و ملائكه و نكير و منكر او را به بهشت بشارت مى دهند و باتشريفات او را به بهشت مى برند و قبرش محل زيارت ملائكه مى شود(404)، و درمقابل كسى كه بغض به ايشان داشته باشد منافق شقى است (405)، وداخل جهنم مى شود(406)، و اگر بين ركن و مقام دو هزارسال عبادت كند و مانند مشك خشكيده شود خداوند او را با صورت به آتش مىاندازد(407)، و امثال اين تعبيرات .
آثار محبت به ائمه عليهم السلام  
پس از آنكه با روايات متواتره ثابت شد كه محبت به ائمه عليهم السلام لازم است قهراآثار بسيار مهمى در اين عالم و هم در عالم ديگر براى انسان دارد همان طور كه امام باقرعليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آلهنقل مى كند كه فرمود: (روح و راحت و رستگارى و پيروزى و بركت و عفو و عافيت وبشارت و سرور و خشنودى و نزديكى به خداوند و ائمه و محبت از طرف خداوند، بر كسىاست كه على بن ابيطالب و اوصياء بعد از ايشان را دوست داشته باشد و به ايشان اقتداكند و لازم است بر من كه ايشان را در شفاعتمداخل كرده و سزاوار است بر پروردگارم كه دعايم را در حق ايشان مستجاب كند و ايشان ازتابعين من هستند و كسى كه از من تبعيت كند از من است ...(408)) محبت ايشان علاوه براين آثار، در مواضع بسيار حساس ‍ براى انسان مفيد است به شرط همراه داشتن آن ، اينمواضع در روايات متفاوت ذكر شده است ، در روايتى امام باقر به واسطه پدرانش عليهمالسلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى فرمايد: (كه هنگام وفات و در قبر وهنگام حشر و نزد كتاب و نزد حساب و نزد ميزان و نزد صراط(409)). و در بعضىروايات مى فرمايد: (نزد خداوند و نزد حوض كوثر(410)، و در روايت ديگر مىفرمايد: (محبت به ايشان موجب مدارا كردن هنگام مرگ و انس هنگام وحشت و نور هنگام ظلمت وامان هنگام فزع در روز قيامت ... مى شود(411)).
محبت اهل بيت عليهم السلام علاوه بر اين آثار، نشانه پاكىنسل معرفى (412) شده است و در برابر بغض ايشان كه نشانه حرام زادگى شخصمى باشد و اين امر را در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله نسبت به اميرالمؤ منينعليه السلام ملاك حلال زادگى و حرام زادگى مى دانستنداجمال مطالب بالا در كتابهاى (413) اهل سنت يافت مى شود.
لوازم محبت به ائمه عليهم السلام  
پس از اينكه بيان شد كه محبت به اهل بيت عصمت عليهم السلام آثارى دارد، معلوم مى شودكه اين محبت بايد لوازمى داشته باشد تا اين آثار مهم بر آن مترتب شود و الا صرفادعاى دوستى بدون داشتن اين لوازم مفيد نخواهد بود، دست كم بايد مقدارى از اين لوازم رامترتب نمود تا نشانه اى از محبت در انسان ظاهر شود و بى جهت محبت ايشان اساس اسلام وايمان شمرده نشده است در حالى كه خداوند متعال علامت محبت به خودش را تبعيت از رسولشبيان كرده است ، از اين جهت لوازم محبت را به طور كلى در سه قسمت بيان مى كنيم :
الف : تبعيت اجمالى از ائمه : همان طور كه امام باقر عليه السلام مى فرمايد: يا جابر ايكتفى من ينتحل التشيع ان يقول بحبنااهل البيت فوالله ما شيعتنا الا من اتقى الله و اطاعه و ما كانوا يعرفون يا جابر الابالتواضع و التخشع و الامانة و كثرة ذكر الله و الصوم و الصلاة و البر بالوالدينو التعاهد للجيران من الفقراء و اهل المسكنة و الغارمين و الايتام و صدق الحديث و تلاوةالقرآن و كف الالسن عن الناس الا من خير و كانوا امناء عشائر هم فى الاشياءقال جابر: فقلت : يا ابن رسول الله ما نعرف اليوم احدا بهذه الصفة ،فقال : يا جابر لاتذهبن بك المذاهب حسب الرجل انيقول : احب عليا و اتولاه ثم لايكون مع ذلك فعالا فلوقال : انى احب رسول الله صلى الله عليه و الهفرسول الله صلى الله عليه و اله خير من على عليه السلام ثم لايتبع سيرته ولايعمل بسنته ما نفعه حبه اياه شيئا فاتقوا الله و اعملوا لما عندالله ، ليس بين الله و بيناحد قرابة ، احب العباد الى الله عز و جل (و اكرمهم عليه ) اتقاهم و اعملهم بطاعته ، ياجابر و الله ما يتقرب الى الله تبارك و تعالى الا بالطاعة و ما معنا برائة من النار و لاعلى الله لاحد من حجة ، من كان لله مطيعا فهو لنا ولى و من كان عاصيا فهو لنا عدو، و ماتنال و لايتنا الا بالعمل و الورع (414). (اى جابر؛ آيا كسى كه ادعاىشيعه گرى دارد اكتفا مى كند به اينكه بگويد:اهل بيت را دوست دارم ؟ به خدا سوگند شيعه ما نيست مگر كسى كه تقوا داشته و خدا رااطاعت كند و ايشان شناخته نمى شوند اى جابر، جز با تواضع و خشوع و امانت دارى وزياد به ياد خدا بودن و روزه گرفتن و نماز خواندن و نيكى به پدر و مادر و متعهدبودن نسبت به همسايگان از فقرا و مساكين و درماندگان و يتيمها و راستگويى و خواندنقرآن و زبان را جز از خيرخواهى براى مردم بستن ، و ايشان امينفاميل خود در اشياء هستند، جابر گويد: عرض كردم اى فرزندرسول خدا! ما امروز كسى را با اين اوصاف نمى شناسيم ، حضرت فرمود: اى جابر،روشها تو را اين طرف و آن طرف نكشاند آيا كفايت مى كند براى شخص كه بگويد: علىعليه السلام را دوست دارم و ولايت او را دارم لكن صاحبعمل نباشد؟ پس اگر بگويد رسول خدا را دوست دارم ،رسول خدا صلى الله عليه و آله از على عليه السلام بهتر است سپس از سيره اش تبعيتنكند و به سنتش عمل ننمايد محبتش براى او نفعى ندارد، پس تقوا داشته و براى آنچه نزدخداست عمل كنيد، بين خدا و بين كسى خويشاوندى نيست ، محبوب ترين بندگان به سوىخدا (و گرامى ترين ايشان بر او) با تقواترين و عاملترين ايشان به طاعتش مى باشد،اى جابر، به خدا سوگند جز با اطاعت بسوى خداوند نزديك نمى شوند و با ما برائتىاز آتش نيست و كسى بر خداوند حجتى ندارد - اگر او را نبخشد - كسى كه مطيع اوست ،ولى ما بوده و كسى كه معصيت كار باشد دشمن ماست ، و به ولايت ما جز باعمل و ورع نمى توان رسيد). در روايت ديگر امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (ماشخص را مؤ من نمى شمريم مگر اينكه در تمامى اوامر، تابع و مريد باشد، آگاه باشيدكه از تبعيت امر ما وارده آن ، ورع است ، پس به آن خود را زينت كنيد و دشمنان ما را با آنبه زحمت بياندازيد تا خدا شما را بالا ببرد(415)).
ائمه عليهم السلام خواسته اند كه شيعيان و محبين ايشان از سايرملل اسلامى پايبندتر به دين و قوانين الهى باشند، لذا حضرت موسى بن جعفر عليهالسلام مى فرمايد: (از پدرم زياد شنيدم كه مى فرمود: دوست ما نيست كسى كه درشهرى باشد و ده هزار نفر در آنجا بوده باشند و در ميان ايشان كسى از او پرهيزگارترباشد(416)) البته مراد ترغيب محبين است بهعمل نه اينكه چنين كسى واقعا محب نيست بلكه مراد آن است كه مراتب عاليه محبت را نداردهمان طور كه توضيحش مى آيد.
ب - دوستى با دوستان ايشان : با دقت در معناى محبت معلوم مى شود كه محبت نسبت به كسىدر دل جاى نمى گيرد مگر اينكه انسان نسبت به هر چيزى كه محبوبش به آن محبت دارد محبتداشته و آثار محبت را نيز بر آن مترتب كند همان طور كه على عليه السلام مى فرمايد: اصدقائك ثلاثة ... صديقك و صديق صديقك و عدو عدوك ...(417) (دوستان سه دسته هستند دوستت و دوست دوستت و دشمن دشمنت ). در رابطه بامحبت با اهل بيت عليهم السلام اين مطلب از اهميت بالاترى برخوردار است لذا امام حسىعسگرى به واسطه پدران بزرگوارش عليهم السلام ازرسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند: (كه حضرت روزى به بعضى ازاصحابش ‍ فرمود: اى بنده خدا دوست بدار براى خدا و دشمن بدار براى خدا و دوستى كنبراى خدا و دشمنى كن براى خدا زيرا به ولايت الهى نمى رسد مگر با اين روش ، وانسانى مزه ايمان را نمى چشد هر چند نماز و روزه اش ‍ زياد باشد مگر اينكه اين گونهباشد و در اين روزها دوستى مردم بيشتر محور دنياست كه بر آن دوستى و دشمنى مىورزند و اين دوستى ايشان را به هيچ وجه از خداوند بى نياز نمى كند، يكى از اصحابعرض كرد: چگونه بدانم كه براى خدا دوستى و دشمنى پيدا كرده ام ؟ و ولى خداوند عزو جل كيست تا با او دوستى كنم و دشمن خدا كيست تا با او دشمنى كنم ؟ پس ‍رسول خدا صلى الله عليه و آله اشاره كردند به على عليه السلام و فرمودند: آيا اينرا مى بينى ؟ عرض كرد: بله ، فرمودند: دوستدار اين شخص دوستدار خداست پس او رادوست بدار، و دشمن اين مرد دشمن خداست پس با او دشمن باش ، فرمود: دوست بداردوستدار او را هر چند كه كشنده پدر و فرزندت باشد و دشمن بدار دشمن او را هر چندپدر و فرزندت باشد(418)) از طرف ائمه عليهم السلام سفارشات زياد و اكيدىدر رابطه با دوستى نمودن با دوستان و محبين ايشان و محبت نمودن به آنها براى خدا،وارد شده است و همان طور كه محبت به ائمه عليهم السلام مراتبى دارد و هر يك آثارى داردو به اصل محبت به ايشان تاءكيد شده ، نسبت به محبين ايشان نيز چنين است آن داراىمراتبى است و مرتبه كامله آن همان است كه فرموده اند: احتياجاتش را برآورده كند و در آنمسير قدم بردارد و ايشان را خوشحال كند، خلاصه حقوق برادرى را كهمفصل است جارى بنمايد و الا اصل محبت نيز به آن سفارش (419) شده است .
ج - دشمنى با دشمنان ايشان : همان طور كه گفته شد لازمه محبت به شخصى عقلا وشرعا، دورى و دشمنى نمودن با كسى است كه نسبت به محبوب دشمنى دارد، زيرا در يكدل دو محبت (420) متضاد جمع نمى شود كه هم نسبت به شخصى دوستى ورزد و هم نسبتبه دشمن او، و در چنين صورتى ، محبت معنا ندارد، و در واقع نسبت به آن شخص دشمن استلكن خيال محبت او را دارد، لذا قرآن كريم مى فرمايد:
لاتجد قوما يؤ منون بالله و اليوم الآخر يوادون من حاد الله و رسوله ولو كانواآباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشيرتهم اولئك كتب فى قلوبهم الايمان و ايدهم بروح منهو يدخلهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها رضى الله عنهم و رضوا عنه اولئكحزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون (421)، (گروهى را نمى يابىكه ايمان به خدا و روز آخرت داشته باشند دوستى ورزند با كسانى كه با خدا ورسولش دشمنى دارند هر چند پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان ياخويشاوندانشان باشند ايشان ايمان در دلهايشان نوشته شده و خداوند آنها را با وحى ازطرف خودش ‍ تاءييد مى كند و آنها را به باغهايى كه زير آنها نهرهايى جارى است بهطور دائمى وارد مى كند در حالى كه از ايشان راضى و ايشان نيز از او خشنودند، ايشانحزب خدا مى باشند، آگاه باشيد كه فقط حزب خداوند رستگارند) آيات قرآنى درزمينه دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خداوند زياد است و از آيه اى استفاده مىشود كه دوستى با دشمنان خداوند موجب مى شود كه انسان از حزب شيطان شود و امامصادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آلهنقل مى كند كه به اصحابش فرمود: (كدام يك از ريسمانهاى ايمان محكم تر است ؟گفتند: خدا و رسولش عالم ترند، و يكى از ايشان گفت : نماز و بعضى از ايشان : زكات، و بعضى : روزه ، بعضى : حج و عمره و بعضيها، جهاد، پس حضرت فرمودند: براى هرچه گفتيد فضيلتى است ولى آن مطلبى را كه سؤال كردم جواب نداديد ولكن محكم ترين ريسمانهاى ايمان ، محبت براى خدا و بغض براىخدا، و دوست داشتن اولياء خدا و بيزارى از دشمنان خداوند است (422)). خلاصه چونمحبت موجب مى شود كه محب در خط و مسير محبوب قرار گيرد لذا از اهميت بسزايىبرخوردار است و بايد جهت آن را با اعتقاد صحيح و ايمان قلبى ، به طرف صحيحىقرار داد تا موجب كمال انسان شود لذا ائمه عليهم السلام ملاك خير بودن اين محبت و درمسير خير بودن صاحبش را، در مسير الهى قرار گرفتن آن دانسته اند و امام باقر عليهالسلام مى فرمايد: (اگر مى خواهى بدانى كه در تو خيرى است به قلبت نگاه كن كهاگر اهل اطاعت خداوند متعال را دوست دارد و اهل معصيت او را دشمن دارد پس ‍ در تو خيرى هست وخدا نيز تو را دوست دارد و اگر اهل طاعت خداوند را دوست دارد، و انسان با كسى است كه اورا دوست مى دارد(423)) و نمى توان از طرفى مدعى محبتاهل بيت پيامبر عليهم السلام شد ولى در دل كينه نسبت به دشمنانشان نداشت و از ايشانبيزارى نجست همان طور كه ائمه (424) از دشمنانشان بيزارى مى جستند و دستورتبرى از ايشان را به پيروانشان مى دادند. از اين جهت محبت پايدار، محبت بر اساسديندارى و بغض بر اساس عدم ديندارى است و به فرموده (425) امام صادق عليهالسلام كسى كه محبت و عداوتش بر اساس دين نباشد دين ندارد، و اين مسئله آن قدر مهماست و براى صاحبش كارساز است كه اگر به طورتفصيل به روش ‍ و مسلكى كه محبوبش دارد نيز آگاهى نداشته باشد و محبت و عداوتشبر اساس تدين و عدم تدين باشد او را در مسير محبوبش قرار مى دهد همان طور كه امامصادق عليه السلام به اصحابش مى فرمايد: (كسى شما را دوست دارد و نمى داند كهبر چه مسلك و مرامى هستيد خداوند او را به واسطه محبت شما وارد بهشت مى كند و شخصديگرى با شما عداوت دارد و نمى داند آنچه را كه شما بر آن هستيد خداوند او را بهواسطه بغضش ‍ داخل آتش مى كند(426)) ممكن است مراد(427) از اينكه كسى شما رادوست دارد، مستضعفين از اهل سنت باشند كه شيعه را دوست دارند لكن مذهب ايشان را نمىدانند، و نسبت به اهل بيت عليهم السلام نيز كينه ندارند ايشان به واسطه اين محبتداخل در بهشت مى شوند همان طور كه در روايت آمده است : (درب هشتم بهشت براى كسانىاست كه شهادت به توحيد داده و كينه اهل بيت را نداشته باشند(428)) يامراد(429) اين باشد كه اگر كسى به سبب ظاهر ايمان و شيعه بودنتان شما را دوستداشته باشد ولى در واقع اهل معصيت هستيد به علت محبت شما وارد بهشت مى شود و كسىكه به شما به علت شيعه بودن بغض و كينه داشته باشد ولى به فسق شما آگاهىنداشته باشد تا آن را به عداوت داشته باشد وارد جهنم مى شود. بنابراين لازمه محبتائمه عليهم السلام تبعيت از ايشان و محبت نسبت به كسانى است كه ايشان را دوست دارندهر چند در عمل تابع محض ايشان نباشند و گاهى معصيت نيز انجام دهند زيرا بنا برنقل على عليه السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله : ان الله يحب العبد ويبغض عمله (430)، (خداوند بنده اى را دوست مى دارد لكن عملش را دشمنمى دارد) اين محبت از آن جهت مطلوب است كه انتساب به ائمه عليهم السلام دارد هر چند كهشخص معصيت كار به توابع معصيتش مى رسد، - بعد از اين به آن اشاره خواهد شد -همچنين لازمه محبت ايشان ، دشمنى با دشمنان ايشان است هر چند كه اعمالش به حسب ظاهرخوب باشد همان طور كه در روايتى ، حذيفة بن منصور گويد: (نزد امام صادق عليهالسلام بودم شخصى وارد شد و عرض كرد: فدايت شوم برادرى دارم كه از محبت و تعظيمشما چيزى كم نمى گذار لكن خمر مى خورد، حضرت فرمود: اين چيز بزرگى است كهمحب ما در اين حالت باشد ولكن آيا خبر ندهم بشما به كسى كه بدتر از اين مى باشد؟شخص ناصبى - ناسزاگوى به اهل بيت - بدتر از او مى باشد... سپس فرمود: اينشخص محب گنهكار نمى ميرد مگر اينكه توبه كرده يا خداوند او را مبتلا به دردى درجسدش مى كند تا موجب پاك شدن گناهانش شده تا با خداوند عز وجل ملاقات كند در حالى كه گناهى نداشته باشد، همانا شيعيان ما بر راه ما بر جا هستند،شيعيان ما در مسير خير مى باشند سپس فرمود: پدرم زياد مى فرمود: دوست بدار دوستدارآل محمد صلى الله عليه و آله را هر چند گنهكار متكبر - كسى كه در راه رفتن با تكبر راهمى رود - باشد و دشمن بدار دشمن آل محمد صلى الله عليه و آله را هر چند روزه گير ونمازخوان باشد(431)).
از اين جهت مطابق دستورات ائمه عليهم السلام (432) بايد با كسى كه از نظر اعتقادقلبى ايمانش صحيح و محبت به اهل بيت عليهم السلام دارد رابطه محبت قلبى برقراركرد و اگر از نظر عمل مورد رضايت ائمه نبود، نسبت به عملش كينه و دشمنى داشتهباشيم و در مقابل اگر كسى با آگاهى و توجه ، اعتقاد قلبيشباطل بوده و گرايش به ائمه جور و باطل داشته باشد و نسبت بهاهل بيت پيامبر عليهم السلام بغض و كينه داشته باشد بايد نسبت به او بغض و كينهداشت و از او تبرى جست و اگر عمل خوبى داشته باشد، آنعمل را دوست داشته باشيم ، و چون اين اعتقاد حق و اعتقادباطل نقشى اساسى در تكامل يا تنزل وجودى انسان دارد همچنان كه قرآن كريم محورتكامل انسان را ايمان به غيب - كه شامل ايمان به حقانيت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و حقانيت تمامى فرمايشات آن حضرت و ايمان به تمامى انبياء گذشته است ، - مىداند و بعد از آن عمل صالح را سبب رسيدن به حيات طيبه معرفى كرده (433) است ، ازاين جهت معتقد به امامى كه از طرف خداوند نبوده است هر چنداعمال پاكى داشته باشد به شرط اينكه مستضعف نباشد مستوجب عذاب است و امام صادقعليه السلام در اين رابطه مى فرمايد: (همانا خداوند حيا - باكى - ندارد امتى را عذابكند كه ايمان به امامى دارند كه از طرف خداوند نيست هر چند كه اعمالشان نيك و پاكباشد و خداوند حيا دارد امتى را عذاب كند كه ايمان به امامى دارند كه از طرف خداوند معينشده است هر چند كه در اعمالشان ظالم و گنهكار باشند(434)).

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation