بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سیمای مخبتین ( شرح زیارت اَمین اللّه ), شیخ محمود تحریرى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     SIMA0001 -
     SIMA0002 -
     SIMA0003 -
     SIMA0004 -
     SIMA0005 -
     SIMA0006 -
     SIMA0007 -
     SIMA0008 -
     SIMA0009 -
     SIMA0010 -
     SIMA0011 -
     SIMA0012 -
     SIMA0013 -
     SIMA0014 -
     SIMA0015 -
     SIMA0016 -
     SIMA0017 -
     SIMA0018 -
     SIMA0019 -
     SIMA0020 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

مصاديق ياد قلبى  
حال براى ياد قلبى مصاديقى معرفى شده كه توجه و ارتباط با آنها مؤ يد خوب ولازمى است براى حصول ياد قلبى پروردگار.
1- ديدن ، توجه و تبعيت از رسول خدا و ائمه عليهم السلام اين امركامل ترين و اساسى ترين اقسام توجه به خداوندمتعال است از جهت گرفتن دستورات الهى از ايشان و نيز مظهر اسماء و صفات كماليه وجماليه حق تعالى بودن ايشان ، لذا رسول خدا در اين آيه به ذكر تعبير شده است ، للّهللّه قد انزل الله اليكم ذكرا، رسولا يتلو عليكم آيات الله مبينات
(243)(بتحقيق خداوند به سوى شما ذكر را - رسول - فرستاد تا آيات آشكار خداوند رابرايتان تلاوت كند) و اهل بيتش اهل ذكر معرفى شده اند، همان طور كه امام رضا عليهالسلام در اين آيه فرموده (244) است و روايات زيادى در اين مطلب رسيده است،(245) البته نه تنها اطلاق اين عنوان به ائمه عليهم السلام بيانگر اين است كهبايد توجه به خداوند متعال از طريق ايشان باشد بلكه تمامى عناوين ديگرى كه بهايشان در روايات بسيارى كه از حد شمارش ‍ بالاتر است اطلاق شده ازقبيل صراط مستقيم ، آية الله ؛ كلمات الله ، خليفة الله و... بايد به اين لحاظ باشد كههر يك از اينها بعدى از ابعاد وجودى ايشان را در ارتباط با خداوند بيان مى كند و ما از آنبعد بايد توجه به خداوند متعال كنيم .
2- زيارت ائمه عليهم السلام (246): نيز يكى از موارد مهم ذكر قلبى است كه سببنجات و وصول به مقامات عاليه انسانى است و هر مقدار معرفت انسانى به مقامات ايشانبيشتر باشد سبب رسيدن به فيوضات عالى تر مى گردد.
3- نماز: تمامى دستورات دينى هرچند موجب توجه انسان به خداوندمتعال مى گردد از آن جهت كه اعمال مختلف انسان را در جهت پياده كردن فرامين الهى قرارمى دهد لكن دستورات عبادى كه در انجام آنها قصد قربت - به عنوان اينكه او فرمان داده -شرط است و اگر اين قصد نبوده باشد آن دستور انجام نشده ، از يك توجه ويژه اىبرخوردار است ، در عين حال نماز از يك توجه عبادى خاصى بهره مند است زيرا از اذكار واجزائى تشكيل شده كه تمامى آن اظهار خضوع وجودى در برابركمال مطلق خداوند است از اين جهت امام باقر عليه السلام ازرسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه آن حضرت مى فرمايند:(247)(هنگامى كه بنده مؤ من در نماز مى ايستد خداوند به او نظر مى كند - يا اينكه فرمود:خداوند بر او روى مى كند. (ترديد از راوى است ) - تا اينكه از نماز منصرف شود و رحمتالهى از بالاى سرش تا افق آسمان بر او سايه مى گستراند و ملائكه اطراف او را دربر مى گيرند تا افق آسمان و خداوند ملكى راموكل او كرده بالاى سرش ‍ مى ايستد و به او مى گويد: اى نمازگزار اگر مى دانستىچه كسى به تو نظر مى كند و با چه كسى مناجات مى كنى هرگز به جاى ديگر متوجهنمى شدى و از جايگاهت جدا نمى شدى )، از اين جهت در آيات بسيارى بر نماز سفارششده و برترين چيزى كه موجب قرب به خداوند مى شود. بعد از معرفت او نماز(248)معرفى شده است تا جايى كه در تفسير اذان و اقامه روايت طولانى از على عليه السلامنقل شده كه محتواى آن حقايق و معارفى است كه به واسطه اجزاى اذان و اقامه ما را به آنمتوجه مى كنند تا آنجا كه در تفسير (قد قامت الصلوة ) حضرت مى فرمايد: حان وقت الزيارة و المناجات و قضاء الحوائج و درك المنى والوصول الى الله عز و جل و الى كرامته و غفرانه و عفوه و رضوانه (249)، (رسيد وقت زيارت و مناجات و برآورده شدن حوائج و درك كردن آرزو ورسيدن به خداوند عز و جل و به كرامت و بخشش و پوشش و رضايت او)، و در اهميت وفضيلت نماز روايات بسيارى از ائمه عليهم السلام روايت شده و كتابهايى از طرفعلماى بزرگ در اسرار آن نوشته شده است .
4- زيارت عالمى : آن عالمى كه ديدنش ما را به ياد خدا بيندازد همان طور كه حضرترسول اكرم صلى الله عليه و آله از حضرت عيسى عليه السلامنقل مى فرمايد: كه حواريين از آن حضرت سؤال كردند كه با چه كسى مجالست كنيم ؟ آن حضرت فرمود: من يذكركم اللهرويته و يزيد فى علمكم منطقه و يرغبكم فى الاخرة عمله (250)، (كسىكه ديدنش شما را به ياد خدا اندازد و سخنش علم شما را زياد كند و عملش شما را در آخرتمايل كند)، لذا (زيارت و نگاه به چنين كسانى عبادت است ) همان طور كه على عليهالسلام فرمود(251).
البته امور ديگرى نيز بالخصوص در شرع مقدس معرفى شده اند كه توجه به آنهاموجب توجه به خداوند است و عبادت مى باشد(252) مانند نگاه به كعبه و پدر و مادر،لكن عمده آنها آن چيزهايى بود كه ذكر شد.
بنابراين برطرف كردن موانع ذكر پروردگار وتحصيل اسباب و شرايط آن و تداوم بخشيدن به ذكر، موجبحصول اشتياق به آن و مراتبش مى گردد تا جايى كه ذكر موجب آبادانى اوقات و عمرانسانى شده همان طور كه على عليه السلام در دعاىكميل پس از قسم هاى متعدد و مهم از خداوند متعال اين معنا را طلب كرده و عرض مى كند: اللهم انى اسئلك بحقك و قدسك و اعظم صفاتك و اسمائك انتجعل اوقاتى من الليل و النهار بذكرك معمورة و بخدمتك موصولة حتى تكون اعمالى واو رادى كلها وردا واحدا و حالى فى خدمتك سرمدا (253)، (بارالها!سوگند به حق و مقام قدست و بزرگترين صفات و اسمائت ، از تو مى خواهم كه اوقاتمرا از شب و روز با يادت آباد گردانى و به خدمتتمتصل كنى تا اينكه تمامى اعمال و اذكارم يك ياد شده و حالم همواره در خدمتت بودهباشد)، و عدم اشتياق به ذكر الهى در برابر اشتياق به امور ديگر، موجب مرگ ونابودى روح و جان انسان مى گردد همان طور كه على عليه السلام به نوف بكالىتعليم فرمود، الهى انه من لم يشغله الولوع بذكرك و لم يزوه السفر بقربك، كانت حياته عليه ميته و ميتتة عليه حسرة (254)، (بارالها! همانا كسىكه اشتياق به ذكرت او را به خود مشغول نكند و آماده سفر به نزديك شدن به تونباشد، زندگانيش بر او مردن است و مردنش بر او حسرت است ).
اشتياق به دعا  
دعا يكى از مصاديق آشكار و مهم ذكر لفظى است كه موجب ذكر قلبى پروردگارمتعال مى شود و به جهت اهميت آن و داشتن شرايط خاص به خود، جداگانه شده است ، از اينجهت تمامى موانع اشتياق به ذكر الهى و اسباب و شرايطتحصيل آن كه قبل از اين ذكر شد در اينجا نيز مى آيد و به سبب اهميت دعا درحصول ذكر، مطالبى را در رابطه با دعا ذكر مى كنيم تا با توجه و مراعات آنها حالتاشتياق به آن پيدا شده و رو به افزايش باشد.
حقيقت دعا و اهميت آن  
دعا آن خواندنى است كه موجب جلب توجه شخص خوانده شده شود، از آنجا كه حقيقت وجودانسان و موجودات جز فقر و نياز در تمامى شئون وجودى به حق تعالى نيست از اين جهتتمامى موجودات در آنچه دارند سائل و خواننده حق تعالى هستند هر چند كه با زبان ، دعا وسؤ ال نكنند، قرآن كريم در اين باره مى فرمايد: يساءله من فى السموات والارض كل يوم هو فى شاءن (255) (هر موجودى در آسمانها و زمين ازخداوند سؤ ال مى كنند و هر روز او در شاءن و كارى است )، اين خواندن موجودات با يكدرك خاصى نسبت به وجود حق تعالى تواءم است و آن اينكه او مالك حقيقى آنها بوده و آنهامملوك حقيقى او مى باشند به گونه اى كه آن از احاطه وجودى و قيومى او خارج نيستند هرچند كه ما به اين درك خاص ‍ آگاهى نداشته باشيم همان طور كه قرآن كريم مى فرمايد: و ان من شى ء الا يسبح بحمده ولكن لاتفقهون تسبيحهم (256)(هيچ چيزى نيست مگر آنكه خداوند را همراه با ستايش او تسبيح مى كنند ولكن شما تسبيحآنها را نمى فهميد) اين تسبيح بدون درك خاص از مقام ربوبى مسير نيست .
لكن دعاى مطلوب كه موجب تكامل موجود است دعاى با توجه آگاهانه به مقام مدعو است و اينقسم از دعا از انسان و هر موجودى كه بتواند توجه آگاهانه به حق تعالى داشته باشدامكان پذير است و اگر انسان نسبت به حق تعالى اين گونه نباشد كه كمالات را از اودانسته و خود را در برابر او فقير محض بداند، خاصيت وجوديش بر او مترتب نشده و موردعنايت خاص ‍ خداوند نمى باشد، لذا قرآن كريم مى فرمايد: قل مايعبو بكم ربى لولا دعائكم (257) (بگو اى پيامبر؛ اگر دعا وخواندن شما نبود پروردگارم به شما اعتنايى نمى كرد) و على عليه السلام مىفرمايد: الدعاء مفاتيح النجاح و مقاليد الفلاح (258) (دعاكليدهاى رسيدن به حاجتها و رستگارى است ). از اين جهت هر مقدار معرفت بنده نسبت بهغناى حق تعالى و فقر خودش بيشتر باشد او را بيشتر با اوصاف كماليه مى خواند درعين حال كه خود را به حسب ظاهر مرتبط به اسباب و مسببات عادى مى داند لكن از اين سپرنيز استفاده مى كند همان طور كه انبياء(259) عليهم السلام استفاده مى كردند و امامباقر عليه السلام درباره اين آيه شريفه ان ابراهيم لاواه حليم (همانا ابراهيم بسيار آهكشنده و بردبار است ) فرمودند: (او بسيار دعاكننده بود(260)). و على عليهالسلام نيز اين گونه (261) بوده است . و براى انسان مؤ من نيز ابزار پيروزى برشيطان و دشمنانى ايمانى و سپر در برابر تمامى بلاهاى مادى و معنوى است همان طوركه رسول خدا و على عليهماالسلام فرمودند،(262) و امام صادق عليه السلام آن را ازنيزه آهنين نافذتر و كارى تر مى داند: الدعاء انفذ من السنان الحديد (263). زيرا دعا در حال جنگ براى مؤ من ، موجب مى شود كه مؤ ثر حقيقى درپيروزى و غير آن را خدا بداند نه زور بازوى خويش يا غلبه سلاح مادى و پس ازپيروزى ، ايمان به خدا را بر كفر يا نفاق يا شرك پيروز بداند نه خود را، و اگرشكست خورد، سستى در ايمان را كه لازمه اش غلبه هواهاى نفسانى است موجب آن بداند نهچيز ديگر را، همان طور كه در جنگ بدر كه اولين جنگ رسمى مسلمانان با مشركين بود پساز زيادتر ديده شدن جمعيت مشركين از مسلمانها پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دست بهدعا برداشته و از خداوند براى مؤ منان طلب پيروزى كرد و خداوند به واسطهنزول (264) ملائكه آنها را كمك كرد و به پيروزى رساند،(265) لكن در جنگ حنينمسلمانها به واسطه توجه به كثرت جمعيتشان وخوشحال (266) شدن نسبت به آن و اعتماد نكردن بر خداوند در پيروزى بر مشركين ويهود، با احاطه دشمن بر ايشان در تنگنا قرار گرفته و عده اى از ايشان فرار كردندولى به واسطه اينكه افراد كمى از ايشان در كنار پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ،اعتماد بر خداوند كردند و ثبات عمل بخرج دادند و پيامبر از خداوند كمك طلبيد و او راستود، خداوند سكينه را بر دل ايشان و نيروهاى غيبى را براى كمكشاننازل كرد و تمامى آنها را پيروز گردانيد،(267) در اين رابطه پيامبر اكرم صلىالله عليه و آله دست به دعا برداشته و عرض مى كند: اللهم لك الحمد و لكالشكر و اليك المشتكى و انت المستعان ، سپس بعد از پاشيدن مقدارى از ريگدر چهره مشركين عرض مى كند: اللهم ان تهلك هذه العصابة لم تعبد و ان شئت انلا تعبد لا تعبد (268)، (خدايا اگر اين جمعيت را هلاك كنى بندگىنخواهى شد و اگر بخواهى كه كسى تو را بندگى نكند، نمى كند) پس به جهت اهميتدعاست كه آن از طرف ائمه عليهم السلام عبادت و برترين آنها محسوب شده (269) وسر و كار با دعا نداشتن و خداوند را به كمالات توصيف نكردن و تنها خود را منشاء آثاردانستن ، استكبار(270) از عبادت به حساب آمده ، بلكه دعا از محبوبتريناعمال به سوى خداوند در روى زمين معرفى (271) شده است .
كيفيت دعا و اقسام آن  
بعد از اينكه روشن شد حقيقت دعا، توصيف حق تعالى به اوصاف كماليه و اظهار ندارى وفقر وجودى در تمامى شئون هستى است ، بايد دعاكننده آگاهى به حق تعالى داشتهباشد و كيفيت رابطه وجودى موجودات و از همه مهم تر انسان را با او بداند تا بتواند اورا توصيف كرده و آن روابط وجودى را بيان كند، قرآن كريم جز افرادى كه خداوند آنهارا از تمامى آلودگيهاى گناه و رذايل اخلاقى و شركهاى درونى پاك كرده باشد، سزاوارتوصيف خداوند متعال نمى داند: سبحان الله عما يصفون ، الا عباد الله المخلصين (272)، (خداوند منزه است از آنچه ايشان او را توصيف مى كنند جز ازتوصيف بندگان پاك شده او)، و مخلصين ، انبيا و اولياى خاص الهى هستند كه ائمهعليهم السلام يكى از ايشان بلكه برتر از ايشان باستثناى پيامبر اكرم صلى اللهعليه و آله مى باشند،(273) از اين جهت يكى از افتخارات شيعه داشتن امامانى معصوماست كه از ايشان دعاهاى بسيار بلندى رسيده و شيعه را از جهت معارف دينى مستغنى كردهاست ، البته دعاهاى رسيده از ايشان مختلف است كه به طور كلى در چهار گروه دستهبندى مى شوند:
اول : دعاهايى كه اغلب آن توصيف حق تعالى به اوصاف جماليه و جلاليه است ماننددعاى عرفه (274) امام حسين عليه السلام و تعدادى از دعاهاى صحيفه سجاديه و نيزگاهى توصيف نبى اكرم صلى الله عليه و آله و ملائكه و ائمه عليهم السلام است . ماننددعاى دوم و سوم صحيفه سجاديه و دعاى ندبه .
دوم : دعاهايى كه اغلب آن به صورت مناجات و بيان مطالبى است كه موجب انس با حقتعالى است مانند دعاى ابوحمزه ثمالى و دعاىكميل .
سوم : دعاهايى كه به صورت تقاضا، صفات كماليه انسانى را كه بايد به آنهامتصف شود يا حالات روحى والائى را كه انسان مى تواند آنها را دارا شد، بيان كرده استمانند دعاى مكارم اخلاق و مناجات شعبانيه .
چهارم : دعاهايى كه در طلب حوائج گوناگون بشر در تمامى اوقات و بويژه هنگامنزول بلاها و مواجهه با شيطان و غلبه هواهاى نفسانى بيان شده يا براى حوائجديگران و طلب كمال براى آنها آمده است مانند اغلب دعاهاى صحيفه سجاديه و دعاى عاليةالمضامين .
خصوصيت دعا 
پس از روشن شدن حقيقت و كيفيت و اقسام دعا، ائمه عليهم السلام براى دعا در مقام طلبحوائج خصوصياتى را ذكر فرموده اند و قرآن كريم نيز به بعضى از آنها اشاره داردو ما آنها را تحت اين عناوين دسته بندى مى كنيم .
1- خواستن تمامى نيازها: انسان از آنجا كه در تمامى خصوصيات وجوديه فقير درگاهبى نياز الهى است چه در امور كوچك و چه بزرگ ، چه در امورى كه در نظرش اهميت دارد ويا غير آن امور، خداوند مى فرمايد: يا ايها الناس انتم الفقراء الى الله و اللههو الغنى الحميد (275) (اى مردم شما فقير به سوى خدا هستيد و خداوندبى نياز ستوده شده است ) از اين جهت با اينكه ماءمور هستيم در تمامى آنها از راه اسبابو مسببات عادى قدم بگذاريم و اين گونه نيز خلقت يافته ايم زيرا خداوندعقل ، قدرت ، علم و اراده به ما داده است كه آنها را براى نيازمنديهاى خويش به كارگيريم و دستورات شرعى نيز در اين رابطه از طريق اوليائش به ما داده است لكن بايداز مسبب الاسباب در هيچ آنى غافل نبود و او را حقيقتا بر طرف كننده نيازمنديها بدانيم ازاين جهت از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آلهنقل است كه فرمودند: ليسال احدكم ربه حاجته كلها حتى يساله شسع نعله اذاانقطع (276)، (بايد هر كس از شما تمامى نيازهايش را از خدا سؤال كند حتى بند نعلينش را كه قطع شد از او سؤال كند) و به حضرت موسى عليه السلام نيز وحى مى شود: (اى موسى هر چيزى راكه به آن نيازمندى از من سؤ ال كن حتى علف گوسفند و نمك آشت را(277)). لذا وقتىاسب حضرت صادق عليه السلام گم شد فرمود: (اگر خداوند آن را برايم بازگرداندحتما حق شكرش را اداء خواهم كرد، چيزى نگذشت كه آن پيدا شد سپس فرمود: الحمدلله ،كسى با ايشان عرض مى كند: فدايت شوم مگر نفرمودى كه حق شكر خدا را بجا مى آورم ؟حضرت فرمود: مگر نشنيدى كه گفتم : الحمدلله (278)).
2- دعا در تمامى حالات : يكى از اوصاف بنده فهميده آن است كه خداىمتعال را در تمامى حالات خوشى و ناخوشى يادآور شده و او را برطرف كننده نيازشدانسته و آن را از او بخواهد. على عليه السلام مى فرمايد: (انسان مبتلائى كه بلاها براو سخت شده نيازمندتر به دعا نيست از كسى كه در عافيت است و از بلاء در امان نيست(279))، لذا امام صادق عليه السلام فرمود: (دعا درحال آسايش ، حوائج را در حال بلا بيرون مى آورد(280)) - يعنى زمينه برآورده شدنرا فراهم مى كند - و اين از حالات انسانهاى ناسپاس است كه درحال گرفتارى به طرف خدا رفته و اظهار نياز به او مى كنند لكن درحال آرامش و خوشى او را فراموش مى كنند و قرآن كريم (281) اين را نشانه اسرافكارى و زياده روى انسان معرفى كرده است ، لذا امام صادق عليه السلام در اين باره مىفرمايد: (كسى كه در دعا پيشى گيرد - درحال عادى خدا را بخواند - وقتى بلا برايش نازل شود دعايش مستجاب مى شود و ملائكهگويند: صداى او آشناست و از بالا رفتن ممنوع نمى شود و كسى كه در دعا پيشى نگيرد،هنگامى كه بلا بر او نازل شود دعايش ‍ مستجاب نمى شود، و ملائكه گويند: اين صدايىاست كه آن را نمى شناسيم (282)).
3- دعا از بين برنده قضا: از آنجا كه تمامى امور عالم به خداوند منتهى مى شود، و انالى ربك المنتهى ،(283) و با تحقق تمامى اسباب يك چيز وقوع آن حتمى مى شود و ازاين به قضاى الهى تعبير مى شود و قبل از تحقق جميع اسباب ، وقوع آن چيز با توجهبه وقوع بعضى از اسباب ، امكان وجود دارد. يكى از چيزهاى مهمى كه قضاى الهى را بهامر خداوند تغيير مى دهد دعا مى باشد. در حقيقت دعا انسان مؤ من را همواره درحال حركت و تلاش ‍ قرار مى دهد تا تصور نكند كه چون وقوع اشياء با استناد به علتتامه شان حتمى است حالت افراطى پيدا كند وخيال كند كه بايد اسباب وقوع شى ء را خود تنها فراهم كند پس ديگر چه نيازى بهمسبب الاسباب است و يا در حال تفريط افتاده وخيال كند كه اشياء و امور واقع مى شوند چه بخواهد يا نخواهد، دعا بكند يا نكند، از اينجهت مؤ من واقعى با حالت دعا داشتن ، حالت ميانه داشته ، در عينحال كه وقوع اشياء را با استناد به علت تامه ضرورى مى داند لكن دعا را نيز بنا بهتعليم ائمه هدى عليهم السلام برطرف كننده تحقق ضرورى ظاهرى آن شى ء دانسته و ازآن غافل نمى باشد، لذا موسى بن جعفر عليه السلام مى فرمايد: (بر شما باد دعاكردن زيرا دعا براى خدا و طلب به سوى او بلا را رد مى كند در حالى كه وقوعش مقدر وحتمى شده و جز امضايش باقى نمانده باشد پس وقتى خدا را بخواند و از او برطرفشدنش را بخواهد، خداوند آن را برطرف مى كند(284)). صدقه نيز اين چنين است همانطور كه حضرت عيسى عليه السلام به گروهى كه عروسى را به خانه بخت مىبردند، برخورد كرد و فرمود: (ايشان امروز عروس مى برند و فردا گريه مى كنند،عرض كردند: چرا؟ فرمود: زيرا او امشب مى ميرد، فردا كه شد ديدند نمرده است بهحضرت خبر دادند، حضرت فرمود: آنچه را خدا بخواهد انجام مى دهد فرمود: برويم سراغاو، وقتى آمدند از او سؤ ال كرد: ديشب چه كردى ؟ عرض كرد: كارى كه در گذشته انجاممى دادم هر شب جمعه فقيرى مى آمد و به او چيزى مى دادم ديشب نيز آمد و ما را صدا زد وكسى جوابش را نداد من با حالت اكراه رفتم چيزى به او دادم ، حضرت فرمود: كنار برو،ناگهان زير پيراهنش افعى مانند شاخه درخت روى دنبش نشسته بود، حضرت فرمود: بهخاطر كارى كه كردى خدا او را از تو منصرف كرد(285)).
لذا يكى از راههاى برگشتن بلا، دعا كردن قبل از وقوع آن و درحال آسايش ‍ است ، چنانچه در بحث قبل به آن اشاره شد و همان طور كه امام سجاد عليهالسلام فرمود: (اگر وقوع بلا امضا شد و انسان در آن قرار گرفت ديگر دعا فايدهندارد(286)) همان طور كه ايمان آوردن براى كافران هنگامنزول قطعى بلا فايده اى ندارد و قرآن كريم (287) نيز به آن دلالت دارد. اينكهگفته شد در حال آسايش انسان مؤ من خدا را بخواند تا درحال گرفتارى خداوند دست او را بگيرد، يكى از زمينه هاى بسيار لازم و مطلوبى براىتحقق دعا در حال گرفتارى است ، لكن اگر كسى اين زمينه را فراهم نكرد و درحال گرفتارى واقعا به طرف خدا منقطع شد و غير او را مؤ ثر در امور ندانست و از او كمكطلب كرد، به گونه اى كه اگر از حالت بلا بيرون بيايد ديگر خدا را فراموش نكند،رحمت واسعه الهى اقتضا مى كند كه او را دستگيرى كرده و به نجات برساند همان طوركه امام رضا عليه السلام يكى از علل غرق شدن فرعون را در دريا، عدم ايمان اوقبل از وقوع بلا معرفى كرده و يكى ديگر ازعلل را - با اينكه قرآن كريم از قول او نقل مى كند كه گفت : ايمان آوردم به يگانگىخدايى كه بنى اسرائيل به آن ايمان آوردند و از مسلمين هستم - عدم استغاثه به درگاهخداوند متعال بيان فرموده است و مى فرمايد: (خداوند به حضرت موسى عليه السلاموحى كرد: كه تو فرعون را نجات ندادى چون او را نيافريده بودى و اگر از من كمك مىطلبيد حتما او را كمك مى كردم (288)).
4- استجابت دعا: بعد از آنكه معلوم شد حقيقت دعا چيست ، خداوندمتعال به واسطه رحمانيت مطلقه اش استجابت دعايى را كه از روى حقيقت و با شرايطش -كه بعد از اين مى آيد - صادر بشود به اين امت وعده داده است : و اذا ساءلك عبادىعنى فانى قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان فليستجيبوا لى و ليؤ منوا بى لعلهم يرشدون،(289) (وقتى بندگانم از من سؤ ال مى كنند - بگو - من نزديكم دعاى خواننده رامستجاب مى كنم وقتى مرا بخوانند پس بايد مرا اجابت كنند و به من ايمان بياورند شايدراهنمايى شوند). و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز مى فرمايد: (خداوند تباركو تعالى وقتى پيامبرى را مبعوث مى كند به او مى فرمايد: وقتى امرى تو را محزون كردمرا بخوان تا تو را اجابت كنم و خداوند به امت من نيز اين مطلب را اعطا كرده و فرموده :ادعونى استجب لكم (290)).
امور ممنوعه در دعا 
دعايى كه از انسان مطلوب است عقلا و شرعا آن دعايى است كه واقعا خصوصيات دعا راداشته باشد تا با شرايط اجابت به اجابت برسد و در غير اين صورت دعا نخواهد بودتا توقع اجابت آن را داشته باشيم و از شرايط مهم دعا، آن است كه از امور ممنوعه نباشدو آنها عبارتند از:
1- دعا نسبت به امور محال و حرام : با دقت در ساختمان وجودى خود، مى فهميم كه وجود مااقتضائات خاصى دارد كه بايد هر يك از قوا و خصوصيات وجوديه از همان طريق بهرهمند شوند، خواستن چيزى برخلاف مقتضاى وجودى خود در حقيقت سؤال امرى است كه برخلاف مصلحت و حكمت الهى مى باشد، تاءثير دعاى حقيقى آن است كهامور شدنى را كه به حسب ظاهر براى ما نشدنى جلوه مى كند خداوند اسباب ظاهريش رافراهم كند يا بدون اسباب ظاهرى ، آن اثر را كه از تحقق اسباب ظاهرى طلب مى كنيم ،داشته باشد مثلا دعا براى شفاى مريض گاهى به صورت فراهم شدن اسباب ظاهرىمطلوب و مفيد مانند طبيب حاذق و دواى مناسب با مرض ، تاءثير مى گذارد و گاهى مستقيمابدون اين اسباب ، تاءثير مى گذارد، لكن به هرحال بايد خواسته ما شدنى باشد تا واقعا دعا باشد كه توقع اجابت آن را با شرايطاجابت داشته باشيم ، مثلا نخواهيم كه اصلا نميريم يا نخواهيم كه خدا ما را از امتحان معافدارد همان طور كه اميرالمؤ منين عليه السلام شنيدند مردى مى گويد: (خدايا به تو پناهمى برم از امتحان ، حضرت فرمودند: خيال مى كنم كه تو ازمال و فرزند به خدا پناه مى برى - كه اينها را نداشته باشى - لكن بگو كه به توپناه مى برم از گمراهى در امتحانات (291)) و همچنين نبايد از خدا بخواهيم كه خدا مارا به احدى محتاج نگرداند زيرا اين امر نشدنى است و خداوند ما را به گونه اى آفريدهكه در رفع نيازمنديها به حسب ظاهر به يكديگر نيازمنديم ، لكن بايد بخواهيم كه ما رابه شرار از خلقش محتاج نگرداند همان طور كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بهعلى عليه السلام اين چنين تعليم فرمود.(292) و نيز انسان مؤ من نبايد امور حرام را ازخدا بخواهد كه مستجاب نمى شود مانند اينكه از خدا بخواهد نعمتى ، مادى يا معنوى ازديگرى قطع شود بلكه مى تواند مثلش را براى خود بخواهد همان طور كه امام صادقعليه السلام فرمود.(293)
2- عجله نداشتن در اجابت : دعا دو چهره دارد، يكى از اين جهت كه برآورده شدن چيزى را ازخداوند مى خواهيم و او كريم مطلق است بايد اميد به كرم او داشته تا جايى كه جواب واجابت او را حاضر بدانيم ، لكن از آن جهت كه دعاى بنده انتساب به خواننده اى دارد كهمصلحت واقعيش را كاملا نمى داند و شايد مصلحت نباشد كه سريعا و بدون داشتن قابليت ،در حقش مستجاب شود و چون خداوند مى داند كه او فعلا قابليت اجابت را ندارد و باشرايط زمانى و غير آن ، قابليت پيدا مى كند لذا اجابت را تاءخير مى اندازد - بعد از اينعلل تاءخير اجابت بيان مى شود - از اين جهت چون بنده به تمامى مصالح آگاهى نداشته، و در اجابت عجله كرده و تحقق آن را قبل از موعدش خواستار است با چنين حالتى دعا محققنمى شود.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: ان العبد اذا دعا لميزل الله تبارك و تعالى فى حاجته ما لم يستعجل (294)، (بنده وقتىدعا كند همواره خداوند تبارك و تعالى در صدد برآوردن حاجت اوست تا وقتى كه عجلهنكند) و آن حضرت نيز فرمود: (با حالت عجله و تاءخير در اجابت ، انسان حالت ياءساز خداوند پيدا كرده - شيطان اين حالت را تقويت مى كندو او از خداوند جدا شده و ديگردنبال دعا نمى رود(295)).
3- ياد ندادن به خداوند: دعا كردن و تمامى نيازمنديها را از خداوند خواستن ، يكى ازكمالات حقيقى انسان است هر چند كه به فرموده امام صادق (296) عليه السلام خداوندعالم على الاطلاق است و تمامى خصوصيات وجودى و خواسته هاى انسان را با اظهارنكردنش هم مى داند، لكن غناى وجودى او اقتضا مى كند كه انسان از او بخواهد ونيازمنديهايش ‍ را به او اظهار كند و اين امر را دوست دارد، از اين جهت نبايد در مقام دعامصالح خود را به خداوند تعليم كنيم ، على عليه السلام مى فرمايد: (كه خداوندفرمود: اى بندگان من ، مرا بندگى كنيد نسبت به آنچه شما را امر كرده ام و مصالح خودرا به من ياد ندهيد من عالم ترم به آن و بخيل نيستم به مصالح شما - اگر مصلحت باشدعطا مى كنم -(297)).
شرايط استجابت دعا  
پس از بيان خصوصيات و امورى كه دعا نبايد داشته باشد تا براى برآورده شدنحوائج تحقق پيدا كند، بايد توجه داشت كه براى استجابت دعا نيز شرايطى وجود داردكه زمينه به ثمر رسيدن دعا و افاضه فيض را از حق تعالى براى خواننده ايجاد مى كندهر چند كه او جواد و فياض على الاطلاق است لكن قابليتقابل و خواننده نيز بايد تام باشد تا بتواند فيض راقبول كند، از اين جهت ائمه عليهم السلام براى آن شرايطى را بيان كرده اند كه مهمترينآنها عبارتند از:
1- شناخت خداوند: خواننده خداوند متعال بايد لااقل يك شناخت اجمالى نسبت به قدرت اوبراى برآوردن حاجتش داشته باشد تا بتواند از قدرتهاى محدود و غير حقيقى قطعارتباط قلبى بكند، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: كه خداوند فرمود:كسى كه از من سؤ ال كند در حالى كه بداند من ضرر و نفع مى رسانم دعايش مستجاب مىشود(298)).
2- اداى حقوق خداوند: انسانى كه توقع دارد خداوندمتعال را هر وقت براى برآورده شدن حوائجش ، مى خواند جوابش بدهد بايد توجه داشتهباشد كه خداوند نيز از او توقع دارد كه ندايش را جواب مثبت داده و حقوق او را زير پانگذارد. از على عليه السلام سؤ ال شد: (مگر خداوند نمى فرمايد: ادعونى استجب لكم ،- مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم - پس ‍ چرا او را مى خوانيم و اجابت نمى شويم ؟حضرت فرمود: زيرا دلهاى شما به هشت خصلت خيانت كرده است ، اولش آن است كه خدا رامى شناسيد و حق او را آن طور كه بر شما واجب كرده است اداء نمى كنيد پس معرفت شمابراى شما فايده اى ندارد... پس چه دعايى با اين حالت برايتان مستجاب شود در حالىكه درهايش را بسته ايد(299)). امام صادق عليه السلام نيز مى فرمايد: (بندهوقتى خداوند تبارك و تعالى را با نيت صادق و قلبى مخلص بخواند، بعد از وفاى بهعهد الهى مستجاب مى شود، و وقتى او را بدون نيت و اخلاص بخواند، برايش مستجاب نمىشود مگر خداوند نمى فرمايد: وفا كنيد به عهد من تا وفا كنم به عهد شما، پس كسىكه وفا كند، برايش وفا مى شود(300)).
البته اگر كسى معرفت اجمالى به حق تعالى داشته باشد و با نيت صادق و مخلصانهبه طرف خداوند متعال برود كه اگر حاجتش برآورده شود پس از آن وفاى به عهد الهىبنمايد هر چند كه شرايط بعدى را نداشته باشد خداوند دعايش را مستجاب مى كند، همانطور كه ابوبصير گويد: (همسايه اى داشتم كه از اعوان حاكم ستمگر بود و امولىبه دست آورده و با دوستان خود مجالس لهو و لعب و شرابخوارى به پا كرده بود،همواره او را نهى از منكر مى كردم ولى دست برنمى داشت تا اينكه پس از اصرار زياد بهمن گفت : من مردى هستم كه اسير شيطان و هوى نفس مى باشم و اگرحال مرا نزد امام صادق عليه السلام عرضه بدارى اميد است كه خدا مرا نجات دهد،ابوبصير گويد: به مدينه خدمت آن حضرت رسيده وحال همسايه را عرض كردم ، حضرت فرمودند: به او بگو كه تو از منكرات دست بردار ومن ضامن مى شوم كه خدا تو را به بهشت ببرد، ابوبصير پس از آنكه كلام حضرت رابه همسايه اش گفت ، او سخت متاءثر شده و توبه واقعى كرد و پس از چندى كه مريضشد در بستر مرگ قرار گرفته بود كه حالت بيهوشى بر او عارض شد پس از بهوشآمدن گفت : اى ابوبصير، حضرت صادق عليه السلام به عهد خود وفا كرد و سپس جانداد(301)).
3- كسب حلال : از آنجا كه انسان با دعا كردن به خداوند تقرب جسته و مى خواهدفيوضات الهى را از طريق دعا جلب كرده و آن را بيابد، از اين جهت بايد زمينه اين تقربرا در خودش فراهم كند، كسب حرام و خوردن حرام ، موجب دورى انسان از خداوند شده و قلبىكه از ساحت قرب او مطرود باشد نمى تواند دعاى حقيقى داشته باشد و حاجتش برآوردهشود، همان طور كه امام صادق عليه السلام فرمود: (اگر كسى بخواهد دعايش ‍ مستجابشود بايد كسب پاكيزه داشته باشد و از ظلم مردم بيرون بيايد و خداوند بنده اى را كهدر شكمش حرام باشد يا در گردن او ظلمى نسبت به بندگانش باشد، بالا نمىبرد(302))، و در روايت ديگر آمده كه حضرت موسى عليه السلام ديد مردى با حالتتضرع شديد دستش را بلند كرده و دعا مى كند خداوند به حضرت موسى وحى كرد:(اگر فلان كار و فلان كار را نيز انجام دهد هيچ گاه دعايش را مستجاب نمى كنم ، زيرادر شكمش ‍ حرام است و بر پشتش - بر عهده اش - حرام و در خانه اش حرام مىباشد(303)).
4- حضور قلب و رقت قلب : چون دعا، خواستن از خداوندمتعال است بايد در حين خواندن ، توجه قلبى فقط به طرف او بوده باشد تا حالتانقطاع از غير او به وجود آيد و هر مقدار حالت انقطاع بيشتر باشد صفاى قلب بيشترشده و حالت رقت براى آن پيدا مى شود، اين امر از اهم شرايط اجابت دعا مى باشد از اينجهت رسول اكرم صلى الله عليه و آله از اسم اعظم سؤال مى شود، حضرت مى فرمايند: (تمامى اسماء الهى اعظم است ، پس دلت را از غير اوبكلى فارغ كن و او را با هر چه مى خواهى بخوان (304))، و آن حضرت نيز فرمود:(غنيمت بشماريد دعا را هنگام رقت قلب ، زيرا حالت رقت ، رحمت است (305))بنابراين دعايى كه از قلب غافل از خداوند - به گونه اى كه با تمام وجود متوجه اونباشد - صادر شود بنابر فرمايش (306) امام صادق عليه السلام مستجاب نمى شود.
موانع استجابت دعا 
علاوه بر ايجاد زمينه براى استجابت دعا، بايد خواننده خداوند موانع استجابت را نيزبرطرف كند تا زمينه استجابت از طرف او كامل شود، البته با فراهم كردن اين زمينه هاو برطرف كردن موانع ، استجابت دعا در نظرمان قطعى است كه بايد هم اين گونه(307) باشد تا تمايل به دعا داشته باشيم لكن گاهى مصالحى وجود دارد كه اجابتتاءخير مى افتد و ما از آن خبر نداريم ولى به هرحال نبايد دست از دعا برداشت و بايد موانع آن را در خودمان برطرف كنيم ، آن موانععبارتند از:
1- گناه : انجام گناه مانع رسيدن به كمالات است ، حتى به واسطه آن انسان مؤ من ازمواهب مادى مانند رزق (308) و نزول باران نيز محروم مى شود كه به واسطه اينمحروميت حيوانات نيز در عذاب مى افتند(309)، يكى از آن محروميتها استجابت دعاست ، لذاامام باقر عليه السلام مى فرمايد: (بنده از خداوند حاجتى را مى طلبد كه اقتضا مى كندتا زمان نزديك يا دور برآورده شود لكن گناه مى كند و خداوند تبارك و تعالى بهفرشته مى فرمايد: حاجتش را برآورده مكن و او را محروم كن ، زيرا او متعرض غضب من شدهو از طرف من مستحق محروميت است (310)).
2- ظلم به ديگران : دعا هر چند نوع جنبه فردى دارد لكن در جهت اجابت آن امورى مؤ ثراست از جمله ظلم نكردن به ديگران ، هر چند كه خواننده نيز به او ظلم شده باشد ولكنخود در آن جهت نبايد ظلم كند، لذا امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (خداوند فرمود:به عزت و جلالم سوگند كه دعاى مظلوم را نسبت به ظلمى كه به او شده و او نيز مانندآن را به ديگرى روا داشته ، مستجاب نمى كنم (311)). ظلم نه تنها نمى گذارد دعابراى خود مستجاب شود بلكه گاهى دعا را بر ضرر خواننده مستجاب مى كند همان طوركه در مواعظ خداوند متعال به حضرت عيسى عليه السلام است : (به ستمگران بنىاسرائيل بگو كه مرا نخوانند در حالى كه روى گناه و ظلم قرار داشته و بتها در خانههايتان مى باشد زيرا من قسم ياد كرده ام كه دعاى كسى كه مرا مى خواند مستجاب كنم واجابتم براى ايشان آن است كه آنها را لعن كرده تا اينكه پراكنده شوند(312)).
3- سير برخلاف اسباب ظاهرى : يكى از وظايف شخصعاقل و مؤ من قدم گذاردن در امور از راه اسباب و مسببات عادى است ، كه در شرع مقدس نيزاين گونه به آن امر شده ايم ، بنابراين اگر كسى در هر امرى برخلاف طريق عاديشقدم بردارد و به مشكلات برخورد كند و دعا كند براى برطرف شدن آنها، خداوند آن رامستجاب نمى كند تا اينكه از آن طريق قدم بردارد و سپس دعا كند كه دعا آن اسباب را بههم نزديك مى گرداند همان طور كه امام صادق عليه السلام فرمود: (چهار نفرند كهدعايشان مستجاب نمى شود،
اول : مردى كه در خانه نشسته و مى گويد: خدايا مرا روزى ده ، به او گفته مى شود آياتو را امر نكردم كه دنبال رزق روى .
دوم : مردى كه بر ضرر زنش دعا كند به او گفته مى شود: (با پيمودن راههاى اصلاحاگر اصلاح نشد) مگر امر او را به دست قرار ندادم ؟ - اگر نخواستى با برخوردهاىنامناسب او صبر كنى مى توانى طلاقش دهى - و با آن نيازى به نفرين او نيست .
سوم : كسى كه مالى دارد و آن را از بين مى برد، و مى گويد: خدايا مرا روزى ده ، به اوگفته مى شود: مگر تو را به ميانه روى - اسراف نكردن - امر نكردم ، تو را به اصلاحامر نكردم و بتو نگفتم (313)؟ كه : بندگان خداى مهربان كسانى هستند كه وقتى انفاقمى كنند اسراف نكرده و سخت گير نيز نمى باشند و راه ميانه را مى روند.
چهارم : كسى كه مالى داشته و بدون شاهد آن را قرض مى دهد - و قرض گيرنده آن رانمى دهد - به او گفته مى شود: آيا به تو امر نكردم كه شاهد بگيرى (314)) و درروايت ديگر دسته پنجمى را اضافه مى كند كه : (شخصى همسايه نامناسبى دارد و برضرر او دعا مى كند در حالى كه خداوند راهى براى فرار از اذيت او برايش قرار داده و آنمنتقل شدن از آن مكان است (315)).
4- نقض حكمت الهى : همان طور كه گفته شداصل خواستن حوائج از خداوند متعال مطلوب بالذات است كه خاصيتش يا نزديك كردناسباب و مسببات عادى است كه انسان به نيازش برسد مانند اينكه براى شخص ‍ مريضطبيب حاذقى فراهم مى شود يا خداوند به ذهن انسان خيرخواهى مى اندازد كه قرض انسانرا ادا كند و امثال اين امور و يا از طريق غيرعادى آن به اجابت برسد، اما اگر اجابت آن دعابرخلاف مصالح الهى يا مصالح فرد باشد آن دعا به اجابت نمى رسد و يا در اجابتتاءخير مى افتد همان گونه كه على عليه السلام مى فرمايد: (كرم خداوند سبحانحكمتش را نقض نمى كند از اين جهت هر دعايى مستجاب نمى شود(316))، مانند دعاىبلعم باعورا(317) بر ضد حضرت موسى عليه السلام كه اصلا به اجابت نرسيدبلكه عكسش مستجاب شد و خودش به عذاب الهى مبتلا شد، و نيز درباره حضرت موسى وهارون عليهماالسلام كه بر نابودى فرعون دعا مى كردند وعده اجابت داده شد(318)لكن اجابت موكول شد به وقت خودش ‍ كه زمينه اجتماعى آن محقق شود و آنچهل سال بود(319).
اسباب تاءخير اجابت دعا 
مخفى نماند كه گاهى تاءخير در اجابت دعا به جهت اسباب ديگرى غير از آنچه گفته شدمى باشد كه در آن نيز مصلحت واقعى دعاكننده در نظر گرفته شده است و آن حفظ تعالىروح مؤ من است مانند اينكه امام رضا عليه السلام فرمود: (... اگر صاحب نعمتى سؤال كند و به او داده شود، طلب مى كند غير چيزى را كه سؤال كرده و نعمت در چشمش كوچك شده و از چيزى سير نمى شود و وقتى نعمت بر او زيادشد، ممكن است مسلمان به خطر بيافتاد به سبب حقوقى كه بر او لازم است و ترس ازوقوع در فتنه در آنها(320))، و يا به جهت ديگرى است كه امام صادق عليه السلامبه آن تصريح فرموده است كه : (مؤ من خداوند عز وجل را در حاجتش ‍ مى خواند خداوند مى فرمايد: تاءخير بيندازد در اجابت به سبب اشتياقبه صدا و دعايش ، و وقتى روز قيامت شود خداوند عز وجل به بنده اش ‍ مى فرمايد: مرا خواندى و من در اجابت تاءخير انداختم در حالى كه ثوابتو امورى است ... حضرت فرمود: مؤ من آرزو مى كند كه اى كاش دعايى از او در دنيامستجاب نمى شد به سبب آن ثواب نيكويى كه در آخرت مى بيند(321)).

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation