بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سیمای مخبتین ( شرح زیارت اَمین اللّه ), شیخ محمود تحریرى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     SIMA0001 -
     SIMA0002 -
     SIMA0003 -
     SIMA0004 -
     SIMA0005 -
     SIMA0006 -
     SIMA0007 -
     SIMA0008 -
     SIMA0009 -
     SIMA0010 -
     SIMA0011 -
     SIMA0012 -
     SIMA0013 -
     SIMA0014 -
     SIMA0015 -
     SIMA0016 -
     SIMA0017 -
     SIMA0018 -
     SIMA0019 -
     SIMA0020 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

فصل بيست و نهم : پياپى آمدن بهره هاى افزون خداوند بر موجودات 
و عوائد المزيد لهم متواترة
عنايتهاى بى پايان خداوند به بندگان خالص  
در بحث وعده هاى حتمى خداوند متعال گفته شد كه خلقت موجودات و نعمتهاى بى پايان ونيز ارسال رسولان و وعده هاى ثواب بر اطاعت ، از تفضلهاى خداوند است به بندگانشتا در مسير تحقق بندگى كوشا بوده و مراتب آن را بپيمايند و به حقيقت آن برسند، لكنعنايتش به اين مقدار محدود نمى شود علاوه بر دادن تمامى (1419) اجرى كه خودش معينفرموده و نيكوتر از آن را(1420) نيز عطا مى كند، از روى تفضلش چيزهايى را عنايتمى كند كه در برابر اعمال صالح بندگان واقع نمى شود حتى خواسته ايشان نيز بهآن تعلق نمى گيرد، خداوند متعال در آيه نور - پس از بيان نور خود و تمثلات آن - مىفرمايد: فى بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيهابالغدو و الاصال رجال لاتلهيهم تجارة و لابيع عن ذكر الله و اقام الصلاة و ايتاء الزكاةيخافون يوما تتقلب فيه القلوب و الابصار ليجزيهم الله احسن ما عملوا و يزيدهم منفضله و الله يرزق من يشاء بغير حساب (1421)، (در خانه هايى كهخداوند اجازه داده است كه آنها بالا روند و ياد او در آنها شود، تسبيح مى كنند او را صبح وشام ، مردانى كه ايشان را تجارت و خريد و فروشى از ياد خدا و به پا داشتن نماز ودادن زكات ، سرگرم و غافل نمى كند، مى ترسند از روزى كه دلها و چشمها در آن در آندگرگون مى شود، براى اينكه خداوند جزا دهد ايشان را به نيكوتر از آنچهعمل مى كردند و زياد بكند از فضلش برايشان ، و خداوند هر كس را كه بخواهد بدونحساب رزق مى دهد) اين آيات بيانگر اين حقيقتند كه خانه اى كه در آن ياد خداوند شود -البته معلوم نيست مراد خصوص خانه باشد بلكه هر جا مراد است - از مرتبه بالايى نزدخداوند برخوردار است به گونه اى كه صاحبان آن همواره تسبيح كننده خداوند از نقايصمى باشند و هيچ يك از امور دنيايى ايشان را از ياد خداوند و انجام وظيفه عبادى و دادنحقوق مالى ، غافل نمى كند و در عين حال از مقام پروردگارشان خائفند و اطمينان به خودندارند كه آيا اعمالشان مقبول خداوند واقع مى شود يا خير؟ و از روزى هم كه حقايق ظهورمى كند و وحشت بر آن حاكم مى شود به گونه اى كه چشمهاو دلها را دگرگون مىسازد، ترسناكند، چنين افرادى از هدايتهاى ويژه خداوند برخوردارند به گونه اى كهبه واسطه آن به نور الهى منور شده و حقيقت نوريت او را درك مى كنند و پاداششان نيزبهتر از عملشان خواهد بود يعنى خداوند نقايص اعمالشان را ناديده مى گيرد چون بعد ازآن مى فرمايد: خداوند هر كس را بخواهد بدون حساب رزق مى دهد، و اين همان رزق معنوى وپاداش آخرتى است و شايد آيات ديگر اين رزق و پاداش را بيان كند و آن آياتى است كهپاداش متقين حقيقى را در بهشت آنچه را بخواهند معرفى كرده است ، لهم فيها ما يشاءونكذلك يجزى الله المتقين (1422)، لكن در اين دسته از آيات (1423) علاوه بر آن مىفرمايد: كه خداوند از فضلش بر آنها زياد مى فرمايد، و شايد مراد از اين زياده همانباشد كه اين آيه مى فرمايد: لهم ما يشاءون فيها و لدينا مزيد(1424)، (براىايشان آنچه در بهشت بخواهند موجود است و نزد ما زياده است ) يعنى عنايتهايى به اينگروه مى شود كه خارج از خواسته ايشان مى باشد و در بعضى از روايات امام صادقعليه السلام اين عنايتها را به طور مجمل بيان مى كند كه : (خداوند بهشتى را به دستخود خلق كرده است كه چشمى آن را نديده و مخلوقى بر آن اطلاع ندارد، خداوند هر صبح آنرا باز مى كند و به آن مى فرمايد: بويت زياد شود، پاكيزگيت زيادشود...(1425)) با دقت در روايات بسيار به دست مى آيد كه براى بهست درجاتىاست همان طور كه قبلا به آن اشاره شد و معلوم نيست كه اين درجات در عرض هم باشندبلكه طولى هستند يعنى صاحب درجه دوم محيط به درجهاول مى باشد بدون عكسش ، و شايد اين قسمت از دعا با قسمت قبلى مرتبط باشد زيراضمير (لهم ) به مخلوقات برمى گردد و معنايش اين باشد كه خداوند براى عده اىرزقهاى بى پايانى دارد كه حتى تحت مشيت ايشان هم قرار جنبه هاى معنوى يعنى توجهبه اسماء و صفات و ذات خداوند كه محيط به تمامى مظاهر و با آنهاست را نيز دارد و اينتعبيرات - هر روز صبح آن را باز مى كند... كناياتى است از جنبه هاى ظاهرى بهشت استچنانچه در روايتى امام سجاد عليه السلام پس از توصيف ظاهر بهشت مى فرمايد: (سپس ‍خداوند جبار بر اهل بهشت اشراف كرده و ظاهر مى شود و به ايشان مى فرمايد: اى دوستانو اهل طاعت و ساكنان بهشتم در جوار من ؛ آيا بشما خبر دهم به بهتر از آنچه شما در آن مىباشيد؟ پس مى گويند: پروردگار ما؛ چه چيزى بهتر از آن است كه ما در آن مى باشيم ؟در حالى كه ما در آنچه مى خواهيم و چشمان - قلب - ما از آن لذت مى برد از نعمتهاى درجوار كريم مى باشيم ؟ حضرت فرمود: خداوند سخن گذشته را تكرار مى كند، پس ‍ مىگويند: پروردگار ما، بله پس به ما بهتر از آنچه در آن مى باشيم را عنايت فرما، پسخداوند تبارك و تعالى به ايشان مى فرمايد خشنودى من از شما و محبتم به شما بهتر وبزرگ تر از آن چيزى است كه شما در آن هستيد، حضرت فرمود: مى گويند: بله اىپروردگار ما؛ رضايتت از ما و محبتت به ما بهتر است براى ما و پاكيزه تر است براىجان ما...(1426)) و در روايت ديگر امام صادق عليه السلام در بيان فضيلت نماز شبكه به سبب عظمتش ‍ ثوابى براى آن در قرآن ذكر نشده است مى فرمايد: (... پس وقتىاهل بهشت اجتماع مى كنند پروردگار تبارك و تعالى بر آنها تجلى مى كند در اين مرتبهبه سجده مى افتند خداوند به ايشان مى فرمايد: سرتان را بلند كنيد اينجا جاى سجده وهنگام عبادت نيست ، بتحقيق زحمت را از شما برداشتم ، عرض مى كنند: پروردگارا؛ چهچيزى برتر از آن چيزى است كه به ما عنايت كرده اى ؟ بهشت را به ما دادى ، پس خداوندمى فرمايد: براى شماست هفتاد برابر آنچه كه نزد شماست ... و اين همان سخن خداستكه : نزد ما زيادتر از خواسته ايشان است ،... تا اينكه همسران ايشان به آنها مىگويند: ما زيباتر از تو در اين ساعت نديديم ؟ او مى گويد: به نور پروردگارم نظركردم ...(1427)) اين روايات مؤ يد روايتاهل سنت (1428) است كه (ولدينا مزيد) را به تجلى پروردگار بيان نموده است .البته امثال اين تعبيرات لطيف ترى براى اهل آخرت كه به حيات طيبه رسيده اند در حديثمعراج (1429) آمده است كه مقدارى از آن قبلا ذكر شد، و اگر آيه نور و آيات بعدش درروايات به ائمه عليهم السلام تطبيق شده است به جهت اين است كه ايشان مصداق اتم اينحقايق هستند كه توصيفات آيات را به طور اكمل دارا هستند و الا مضامين آنها منحصر درايشان نمى باشد، ديگران نيز به اندازه تلاش و عنايت خداوند و ظرفيت وجوديشان مىتوانند به آن حقايق دست يابند، و دليل آن هم اختلاف تعبير روايات (1430) دربارهائمه عليهم السلام مى باشد، بنابراين عنايتهاى خداوند به بندگان خالصش ‍ بىپايان است و هر مقدار خلوص بيشتر باشد عنايت او بيشتر است و تعيين مقدار - هفتاد - هم درروايات براى بيان كثرت است نه محدوديت .
فصل سى ام : بخشيده شدن گناه طالبين آمرزش 
و ذنوب المستغفرين مغفورة
بى نهايت بودن آمرزش خداوند  
در فصل بيست و يكم از اين كتاب بحث مفصلى درباره توبه و شرايط پذيرش آن بحثشد لكن در اينجا اجمالا اشاره اى به غفاريت وسيع حق تعالى مى شود، خداوندمتعال براى جلب رحمت بى پايانش به بندگان اولا از ايشان مى خواهد كه از او طلبمغفرت كنند، افلا يتوبون الى الله و يستغفرونه و الله غفور رحيم (1431)، (آيا بهسوى خدا رجوع نمى كنند و از او آمرزش نمى طلبند وحال آنكه خداوند بخشنده مهربان است )، و نيز ازقول حضرت صالح به قومش نقل مى كند كه : لولا تستغفرون الله لعلكم ترحمون(1432)، (چرا از خداوند آمرزش نمى طلبيد شايد مورد رحمت قرار گيريد) زيرا بهطلب مغفرت ، انسان خود را مقصر و ناچيز در برابر حق تعالى مى بيند و خداوند اينحالت را دوست دارد و اين حالت خودش ‍ رحمتى است از جانب او كه موجب رحمتهاى ديگرى مىشود. و ثانيا خداوند خود را بيش از نود مورد از قرآنش با صفت مشبهه كه دلالت برثبات مى كند به عنوان غفور معرفى كرده كه هفتاد مورد آن با صفت رحيميت و بقيه مواردبا صفات حليم ، ودود، شكور و عفو همراه است كه تمامى اينها حكايت از وسعت بخشندگىاو مى كند علاوه بر اين كه بخشندگيش همراه با رحمت و بردبارى و لطف و شكرگزارى ،از بنده مى باشد و همچنين پنج مورد خود را با صفت غفار يعنى بسيار بخشنده معرفىنموده است و ثالثا نه تنها تصريح به وسعت مغفرتش كرده (1433) بلكه بندگانرا امر به سرعت (1434) و سبقت (1435) به سوى معفرتش نيز كرده است و همچنيننه تنها نويد به مغفرت تمامى گناهان را داده بلكه مى فرمايد: و منيعمل سوءا او يظلم نفسه ثم يستغفر الله يجد الله غفورا رحيما(1436)، (هر كس كهكار بد انجام دهد يا به خويش ظلم كند سپس از خداوند طلب مغفرت كند، خدا را بخشندهمهربان مى يابد)، از اين جهت نه تنها نبايد بين گناهان خود و مغفرت الهى مقايسه اىكرد همان طور كه امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: و لمغفرتك و رحمتك اوسع من ذنوبى(1437)، (براستى مغفرت و رحمتت از گناهانم وسيع تر است ) بلكه بااعمال ما نيز قابل مقايسه نمى باشد و به آنها نمى تواندل بست و فقط به رحمت و مغفرت الهى بايددل خوش بود كه دست ما را بگيرد و نجات دهد واعمال را به عنوان وظيفه بايد انجام داد كه زمينه نجات وتكامل است همان طور كه امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: و انى بمغفرتك و رحمتك اوثقمنى بعملى (1438)، (و همانا من به مغفرت و رحمتت مطمئن تر هستم تا به عملم )بنابراين نبايد از استغفار كردن غافل بود زيرا به فرموده پيامبر اكرم صلى اللهعليه و آله لكل داء دواء و دواء الذنوب الاستغفار(1439)، (براى هر دردى دوايى استو دواى گناهان استغفار كردن است ) و آن سبب معطر شدن روح انسان مى شود همان طوركه على عليه السلام مى فرمايد: تعطروا بالاستغفار لاتفضحنكم روائح الذنوب(1440)، (به واسطه استغفار معطر كنيد خود را تا بوهاى گناهان شما را رسوانگرداند) و كثرت استغفار آن قدر مطلوب است كه راوى به امام جواد عليه السلام عرضمى كند چيزى به من ياد دهيد كه وقتى آن را گفتم در دنيا و آخرت با شما باشم حضرتبه خط مباركشان نوشتند: (زياد سوره قدر را بخوان و لبهايت را مرطوب نگهبدار(1441)) و تنها براى محو شدن گناهان نيز مفيد نيست بلكه براى برطرفشدن گرفتاريهاى مادى از قبيل رزق و برطرف شدن امراض و بچه دار شدن نيز مفيداست همان طور كه راوى به امام باقر عليه السلام از نداشتن فرزند درددل كرد حضرت فرمود: (در هر روز و در هر شب صد مرتبه استغفار كن زيرا خداوند عز وجل مى فرمايد: از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد زيرا او بسيار بخشنده است ... و تاشما را به اموال و فرزندان كمك كند)(1442) و در روايات ديگر آمده است كه راوىپس از اين تعليم ، استغفار كرد و داراى فرزندان بسيارى شد، البته با شنيدن اينحقايق نبايد استبعاد كرد زيرا بين حوادث عالم واعمال ما روابطى وجود دارد - از ديدگاه كتاب و سنت - كه ما آنها را درك نمى كنيمبفهمانند و بايد آن را تعبدا پذيرفت و عمل كرد و نيز براى آمرزش گناهان بايدشرايط توبه محقق باشد لكن اگر تمامش هم محقق نبود نبايد ازاصل استغفار غافل شد، زيرا آن ، توفيق براى توبه حقيقى را فراهم مى كند ونورانيتى ايجاد مى كند تا طلب آمرزش به حقيقت بپيوندد، و از اين جهت است كه اين همهاذكار استغفار در اوقات و مكانهاى مختلف و به مناسبتهاى گوناگون ازاعمال نمى باشد و هر كسى به حسب مرتبه ايمانى خود يك نوع غفلتى از مقام ربوبىدارد همان طور كه قبلا در اقسام توبه گفته شد و استغفار آثار نقصها و غفلتها را از بينمى برد از اين جهت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: انرسول الله صلى الله عليه و آله كان يتوب الى الله و يستغفره فىكل يوم و ليلة ماءة مرة من غير ذنب ، ان الله يخص اولياءه بالمصائب ليوجرهم عليها من غيرذنب (1443)، (رسول خدا صلى الله عليه و آله در هر روز و شب بهسوى خدا توبه مى كرد و صد مرتبه استغفار مى كرد بدون انجام گناهى ، زيرا خداونداوليائش را به مصيبتها اختصاص ‍ داده است تا ايشان را بر آنها پاداش دهد بدون ارتكابگناهى )، و امام باقر عليه السلام نيز مى فرمايد: من احب عبادالله الى الله المحسنالتواب (1444)، (از محبوب ترين بندگان خداوند به سوى او، انسان نيكوكارتوبه كننده است ) و امام سجاد عليه السلام نيز مى فرمايد: و ان احب عبادك اليك من ...جانب الاصرار و لزم الاستغفار(1445)، (و از محبوب ترين بندگانت به سوى توكسى است كه ... از اصرار بر گناه دورى كند و ملازم با استغفار باشد).
پس حالت استغفار داشتن براى مؤ من همواره مطلوب است هر چند كه در بعضى از اوقاتمانند ماههاى حرام و سحرها(1446) و بعضى از مكانها مانند مسجد و كعبه و مزار پيامبراكرم و ائمه عليهم السلام به سبب شرافت زمان و مكان استغفار مطلوب تر و مؤ ثرتراست .
فصل سى و يكم : برآورده شدن نيازمندى موجودات از طرف خداوند 
و حوائج خلقك عندك مقضية
نيازمنديهاى موجودات  
با دقت عقلى در موجودات ، پى به خصوصيات و شئون وجوديه آنها مى بريم به عنوانمثال در اولين مرحله پى مى بريم به مخلوقات آنها و سپس ‍ به مربوب بودنشان و همينطور به ساير شئون آنها، و هر مقدار موجود از نظر وجودى پيچيده تر باشد شئونوجوديه اش بيشتر و قهرا نيازمنديش نيز مطابق با آن خواهد بود مانند انسان كه علاوه برپيچيدگى ابعاد مادى ، ابعاد روحى و روانى پيچيده اى دارد كه از مربوبيت ويژه اىبرخوردار است ، و شايد به علت اين نيازمندى مفرط انسان باشد كه ، قرآن كريم به اوخطاب مى كند: يا ايها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحميد(1447)،(اى مردم ؛ شما نيازمند به سوى خدا هستيد و خداوند بى نياز ستوده شده مى باشد) وهر كارى هم انجام دهد كه به خيال خود بى نياز شود، از نيازمندى خارج نمى شود از اينجهت مى فرمايد: و من يبخل فانما يبخل عن نفسه و الله الغنى و انتم الفقراء(1448)،(و كسى كه بخل ورزد - انفاق در راه خدا نكند - پس بتحقيق از خويشبخل ورزيده در حالى كه خدا بى نياز است و شما فقيران به سوى او هستيد). بنابراينهر يك از خصوصيات موجودات از نيازمندى خاصى حكايت مى كند.
رفع نيازمندى از طرف خداوند 
با توجه به مطالب گذشته ، نتيجه گرفته مى شود كه نيازمندى موجودات ، آنها رابه طرف بى نياز مطلق مى كشاند و فهميده يا نفهميده (به حسب درك ابتدايى و الا بهنظر قرآن (1449) تمامى موجودات از يك درك خاصى نسبت به حق تعالى برخوردارندولكن انسان آن را نمى فهمد) فقط از او سؤ ال مى كنند و او پاسخ دهنده به نيازهاى آنهامى باشد، قرآن كريم مى فرمايد: يساءله من فى السموات و الارضكل يوم هن فى شاءن (1450)، (آنچه را كه در آسمانها و زمين است از او سؤال مى كند او هر روز در كارى است ) و امام سجاد عليه السلام نيز مى فرمايد: يا منلاتنقطع عنه حوائج المحتاجين (1451)، (اى كسى كه نياز نيازمندان از او بريده نمىشود) و تمامى آنها حتى ذرات وجود انسان خضوع تكوينى در برابر خداوند دارند هرچند كه به او كافر باشد، همان طور كه مى فرمايد: انكل من فى السموات و الارض الا آتى الرحمن عبدا(1452)، (هيچ موجودى در آسمانها وزمين نيست مگر اينكه بنده خداوند مهربان مى آيد) لكن اين انسان است كه وقتى به خودمى آيد و به مرحله درك مى رسد و داراييهايى را نسبت به خود مى دهد، در اثر عدم دقت وتاءمل در آنها، خيال مى كند كه از خودش مى باشد و ادعاى استغناء مى كند يا اعتقادا بر اينخيال باقى مى ماند و منكر ارتباط وجودش ‍ را حق تعالى و غنى مطلق مى شود و يا عملا آنرا دنبال مى كند از اين جهت به طغيان اعتقادى يا عملى مبتلا مى شود، همان طور كه مىفرمايد: ان الانسان ليطغى ان راه استغنى (1453)، (براستى انسان طغيان مى كند،اينكه مى بيند خود را كه مستغنى است ) يا دربارهبخل مى فرمايد: و اما من بخل و استغنى و كذب بالحسنى فسنيسره للعسرى و مايغنى عنه ماله اذا تردى (1454)، (و اما كسى كهبخل ورزد و - با آن - طلب بى نيازى كند و نيكوكارى را تكذيب كند پس او را بزودى بهطرف دشوارى مى كشانيم ، و وقتى كه تباه شد مالش او را بى نياز نمى كند) وبخل از خويش ورزيدن كه قبل از اين به آن اشاره شد همان در تنگناى وجودى قرارگرفتن است به گونه اى كه دلش نمى آيد آنچه را به دست آورده در راه خدا خرج كند وهمچنين درباره اين چنين انسانى مى فرمايد: و آتاكم منكل ما ساءلتموه و ان تعدوا نعمة الله لاتحصوها ان الانسان لظلوم كفار (1455)، (خداوند به شما داده است از هر چيزى كه از او سؤال كنيد و اگر نعمت او را بخواهيد شمارش كنيد نمى توانيد براستى انسان ستمگرناسپاس است ) با دقت در اين آيه مطالبى فهميده مى شود كه اولا هر چيزى كه در وجودانسان قرار داده سؤ ال وجودى اوست از حق تعالى كه در برابرش نعمتى را اعطاء كردهاست كه رافع آن نياز مى باشد و ثانيا همان طور كه نعمتهاى الهى بى حد است نسبت بهانسان ، نيازهاى او هم به حق تعالى بى حد است به گونه اى كه تصور بى نيازىدرباره او نمى توان كرد، و ثالثا انسان هر مقدار هم تلاش ‍ كند جز به نعمتهاى الهىنمى تواند دست يابد و خود تلاش و ابزار تلاش او نيز از نعمتهاى اوست ، و رابعابعضى از نعمتها از جانب خداوند متعال مبتنى بر سؤال گردد، و خامسا نوع انسانها به علت فرو رفتن در نعمتها از صاحب نعمت كه با خودآنهاست غافلند و حد و اندازه وجودى خويش را كه شكرگزارى در برابر اوست فراموشكرده و از آن تجاوز مى كنند و صاحب نعمت را با نعمت نمى بينند و توجه به نعمت موجبپوشش ‍ صاحب نعمت از ايشان مى شود، بنابراين خداوندمتعال با اين آيه و آيات ديگر تضمين كرده است كه هر سؤ الى كه از او بشود به شرطاينكه به مقتضاى وجودى انسان باشد به گونه اى كه از حدش خارج نباشد پاسخگوىآن نياز مستقلا خداوند است لكن به ملاحظه آيات ديگر و با توجه بهذيل آيه ذكر شده ، اگر به خداوند توجه داشته باشد و آن نعمتها را از او بداند و بهمقتضاى آنها قدم بردارد، او نعمتهاى ديگرى را نيز اعطاء مى كند، لكن اگر از اين امورغفلت ورزد و صاحب نعمت از جلو ديدگان او پوشيده بماند، از آن نعمتها، جلوگيرى كرده وآنها را اعطاء نمى كند همان طور كه خودش فرموده است : و اذ تاءذن ربكم لئن شكرتملازيدنكم ولئن كفرتم ان عذابى لشديد(1456)، (و ياد آور هنگامى را كهپروردگارتان اعلام كرد اگر شكرگزار باشيد حتما شما را زياد مى كنم و اگر كفرورزيد براستى عذابم سخت است )، البته انسان موحد توفيق شكرگذارى را نيز از اومى خواهد همان طور كه قرآن كريم از زبان اونقل مى فرمايد: قال رب اوزعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت على و على والدى وان اعمل صالحا ترضاه و اصلح لى فى ذريتى انى تبت اليك و انى من المسلمين (1457)، (انسان گويد: پروردگارا؛ توفيقم ده تا تو را شكر كنم نسبت بهنعمتى كه به من و پدر و مادرم دادى و اينكه عمل صالحى انجام دهم كه مورد خشنوديتباشد و ذريه ام را صالح گردان ، براستى به سوى تو، توبه كردم و از مسلمانان -تسليم شدگان - مى باشم ).
فصل سى و دوم : جايزه سرشار سؤ ال كنندگان نزد خداوند
و جوائز السائلين عندك موفورة و عوائد المزيد اليهم واصلة
كرامتهاى سرشار به سائلين از خداوند  
در اين فصل دو قسمت از زيارت با هم توضيح داده مى شود زيرا ظاهرا قسمت دوم تكرارعنوان فصل بيست و نهم است و اگر تكرار هم نباشد دنباله قسمتاول اين فصل است زيرا ضمير (اليهم ) به سائلين برمى گردد.
با توجه به مطالب در فصلقبل ، روشن شد كه موجودات تكوينا سائل از خداوندمتعال آفريده شده اند و تمامى شئون وجوديه ايشان سؤال و خواندن از اوست لكن اين سؤ ال هر مقدار آگاهانه تر و داراى خصوصيات ديگرباشد جواب حق تعالى سريع تر و بهتر و كامل تر خواهد بود و اساسا اين نوع سؤال از انسان ميسر و متوقع است .
اوصاف سؤ ال كنندگان از خداوند  
خداوند هر چند به مقتضاى صفت رحمانيت و رحيميتش با اظهار كمالات و اعطاى نعمتها، پاسخ‌گوى تكوينى و تشريعى به سؤ الات و نيازمنديهاى موجودات و انسان مى باشد لكنچون كمالاتش نامحدود است مى خواهد با اظهار تقاضاى انسان از او كمالات تكوينى وتشريعى ديگرى را براى او اظهار نمايد همان طور كه على عليه السلام به امام حسنعليه السلام مى نويسد، و اعلم ان الذى بيده خزائن السماوات و الارض قد اذنلك فى الدعاء، و تكفل لك بالاجابة ، و امرك ان تساءله ليعطيك ، و تسترحمه ليرحمك (1458)، (و بدان خداوندى كه گنجينه هاى آسمان و زمين در تحت قدرتاو است ، به تو اجازه دعا داده است و تضمين كرده برايت اجابت را و تو را امر كرده استكه از او سؤ ال كنى تا به تو عطا كند و طلب كنى رحمت را تا بر تو رحمت بفرستد)لكن براى ظهور اين عنايتها براى درخواست كنندگان نيز شرايطى لازم است كه عبارتنداز:
الف - توجه به نياز: موجودات آگاهى فطرى به نياز وجودى خويش دارند لكن توجهآگاهانه يا تمام آگاهانه به آن ندارند جز انسان كه مى تواند به آن توجه و علم بهعلم پيدا كند، لكن چون علم او نيز محدود است ، باتحليل عقلانى يك توجه اجمالى به نيازش پيدا مى كند ولى با يادگيرى و پيروى ازكسانى - انبياء و اولياء عليهم السلام - كه خداوند تمام نيازمنديها را به آنها تعليمفرموده است مى تواند به طور گسترده آگاهى به نيازها پيدا كند، دعاهاى ائمه عليهمالسلام بيانگر اين حقايق است همان طور كه امام حسين عليه السلام به خداوند عرض مىكند، و اوقفنى على مراكز اضطرارى (1459)، (خدايا، مرا آگاه كن بر جهات اضطرارم).
ب - داشتن حالت اضطرار و درماندگى : انسان پس از توجه به نياز خود هر مقدار حالتاضطرار و درماندگيش نسبت به رفع نيازمنديش بيشتر شود حالت تقاضاى واقعيش بهدرگاه الهى بيشتر مى شود و قهرا عنايت خداوند به او بيشتر خواهد شد چون خداوندمتعال مى خواهد كه بنده اش نسبت به او اين گونه باشد. همان طور كه امام سجاد عليهالسلام عرض مى كند، اللهم انى اسئلك سؤال من اشتدت فاقته و ضعفت قوته ... سؤ ال من لايجد لفاقته مغيثا و لالضعفه مقويا...غيرك (1460)، (خدايا از تو مى خواهم ، خواستن كسى كه نيازش سخت وتواناييش سست شده است ... سؤ ال كسى كه براى نيازمنديش فريادرسى و براى ضعفشتوانايى دهنده اى ... غير تو نمى يابد) و همچنين عرض مى كند، و اسالتكمسئلة الحقير الذليل البائس الفقير الخائف المستجير... و انا بعداقل الاقلين و اذل الاذلين و مثل الذرة او دونها (1461)، (و از تو مى خواهمهمچون درخواست موجود پست خوار نيازمند بى چيز ترسان پناه گيرنده ... و من بعد ازتمامى اينها، كمترين كمترها و خوارترين خوارها و مانند ذره (كوچك ترين مورچه يا آنچهدر آفتاب از روزنه ديده مى شود) بلكه كمتر از آنم ).
ج - فراگير بودن درخواست : انسان در تقاضا و خواستن نبايد تنگ نظر بوده و فقطنيازهاى خود را از خداوند بخواهد بلكه هر چه ديدگاهش نسبت به برآورد شد نيازنيازمندان وسيع تر باشد، خود را مستعدتر در پذيرش عنايت الهى كرده و عنايت او را بهخويش جاذب تر مى كند، از اين جهت بيشتر تقاضاهاى اولياى الهى به صورت جمع ذكرشده ، چه آنهايى كه قرآن ذكر كرده و چه آنهايى كه در دعاهاى ائمه عليهم السلام آمدهاست بعنوان نمونه امام سجاد عليه السلام پس از تقاضاى امور شريفى براى فرزندانخويش به خداوند عرض مى كند، و اعط جميع المسلمين و المسلمات و المؤ منين والمومنات مثل الذى سالتك لنفسى و لولدى فىعاجل الدنيا و اجل الاخرة انك قريب مجيب سميع عليم عفو غفور رؤ ف رحيم (1462)، (و عطا كن به تمامى مردان و زنان مسلمان و مؤ من مانند آنچه را كه از توبراى خويش و فرزندانم نسبت به امور دنيا و آخرت خواستم زيرا تو نزديك ، جواب دهنده، شنوا، عالم ، عفو كننده ، آمرزنده ، مهربان ، بخشنده ، هستى ).
د- توجه به گستردگى كمالات خداوند: توجه به بى نهايت بودن كمالات الهى ازطرفى موجب اميد و دلگرمى انسان در سؤ الش مى شود و از طرفى موجب مى شود كه سؤالش در يك اندازه معينى محدود نشود زيرا به فرموده امام سجاد: يا من لاتفنىخزائنه المسائل (1463)، (اى كسى كه مسئله ها گنجينه هايش را از بين نمى برد) ونيز توجه به اينكه او در هر حال ، هر كسى از او سؤال كند در تنگنا قرار نمى گيرد دلگرمى را در سؤال بيشتر مى كند آن حضرت عرض مى كند: و ان كرمك لايضيق عن سؤال احد(1464)، (و همانا كرم تو از سؤ ال كسى در تنگنا قرار نمى گيرد) با چنينتوجهى همت انسان بالا مى رود و به امور فانى ، محدود نمى شود چنانچه على عليهالسلام مى فرمايد: فلتكن مساءلتك فيما يبقى لك جماله ، و ينفى عنك وباله (1465)،(پس بايد سوالت در آنچيزى باشد كه زيباترين برايت باقى مى ماند و آثارنامطلوبى برايت نداشته باشد) و به فرموده آن حضرت (1466) چون كليد خزينههاى خودش را در دست انسان قرار داده كه با سؤال مى تواند آن را باز كند، خواسته است كه مطلب و سؤال انسان نسبت به مراتب عالى از امور باقى باشد همان طور كه اولياى الهى با توجهبه حقايق اين عالم به خداوند عرض مى كردند: اللهماجعل رغبتى فى مسئلتى مثل رغبة اوليائك فى مسائلهم (1467)، (خدايا،ميل مرا در سوالم مانند ميل اوليائت در سؤ الشان قرار بده ) بلكه از خداوند جز او راطلب نمى كرده اند همان طور كه آن حضرت عرض مى كند: فانت يا مولاى دونكل مسئول موضع مساءلتى (1468)، (پس تو اى مولاى من ، خواستگاه سوالم هستى نههر چيز ديگرى كه سؤ ال شود).
ظهور كرامتهاى سرشار براى سائلين  
پس از توجه به شرايط سؤ ال كننده از خداوند وتحصيل آنها بايد توجه داشت كه خداوند متعال به اندازه ظرفيت ايشان بر آنها كرامتها وكمالاتش ‍ را ظهور مى دهد همان طور كه در حديث معراج نسبت بهاهل آخرت عنايتهايى را ذكر مى كند از جمله آنكه مى فرمايد: حتى اذا فارق روحهجسده لااسلط عليه ملك الموت و لايلى قبض روحه غيرى و لافتحن لروحه ابواب السماءكلها و لارفعن الحجب كلها دونى ... و لايكون بينى و بين روحه ستر (1469)، (تا اينكه وقتى روحش از جسدش مفارقت كند ملك الموت را بر او مسلط نمىگردانم و قبض روح او را غير من به دست نمى گيرد و حتما براى روحش تمامى درهاىآسمان را باز مى كنم و تمامى پرده ها را - براى رسيدن - نزد خودم بالا مى زنم ... وبين من و او پرده اى نمى باشد) البته مقدارى از اين كرامتها را درفصل بيست و نهم ذكر كرديم . بنابراين چون خداوندمتعال مى خواهد كه بنده اش او را در تمامى شئون همه كاره بداند، وقتى اين گونه بود واز او هر كمالى را سؤ ال كرد به شرط تحقق بقيه شرايطش ، فيض و اجابت و جايزه اشحتمى است لكن به واسطه مصالحى مقدر نيست كه تمامى خواسته هاى مادى به انسان مؤ منداده شود، شايد اين انسان از او غفلت پيدا كند و موجب طغيان او شود ولى خواسته هاىمعنوى كه كمال حقيقى هستند به اندازه ظرفيت درك وتحصيل شرايط ديگر، نزد حق تعالى آماده است .
فصل سى و سوم : آماده بودن سفره احسان خداوند براى طالبين طعام 
و موائد المستطعمين معدة
نياز موجودات در بقاء به خداوند  
با بحثهاى گذشته معلوم شد معلول تمام وجودش نياز به علت بالذات و حق تعالى مىباشد چه در حال حدوث يا در حال بقاء و اگر لحظه اى افاضه او قطع شودمعلول عين عدم خواهد بود، از اين جهت هر چيزى كه در بقاء به آن نياز دارد نيز بايد ازطرف او افاضه شود، معلول اگر موجود مادى باشد كه وجودش علاوه بر علت فاعلىبه شرايط و زمينه هاى مادى بستگى دارد، آنها نيز بايد از حق تعالى افاضه شود تازمينه بقاء معلول موجود باشد، يكى از آن زمينه ها طعام است براى موجوداتى كه احتياجبه غذا دارند تا جزء وجودشان گردد و مستمرا به جاى آن اجزايى كه هضم مى شود وفرسوده شده و نابود مى گردد قرار گيرد و موجود به واسطه قوه جاذبه اش ، آن راجايگزين جزء تحصيل شده كند مانند گياهان و حيوانات و انسانها، كه مواد اوليه اين عالمرا به حسب ساختمان وجودى خود، به اندازه معين مستمرا مى گيرند و جزء وجود خود مى كنندسپس بعد از مدتى مواد زايده را دفع مى كنند، تا زمان معينى كه مرگشان فرا رسد باشدت و ضعف اين فعاليت تداوم دارد ولى تمامى اين فعاليتها در تحت ربوبيت حق تعالىقرار دارد از اين جهت قرآن كريم مى فرمايد:قل اغير الله اتخذ وليا فاطر السموات و الارض و هو يطعم و لايطعم (1470)،(بگو اى پيامبر، آيا غير خدا را ولى و سرپرست خود قرار دهم در حالى كه ايجاد كنندهآسمانها و زمين است كه اطعام مى كند ولى طعام نمى خورد) لكن در ميان موجودات حيوان وانسان است كه براى فراهم شدن و نزديك شدن اين زمينه - اطعام - براى قوه جاذبه وهاضمه اش بايد فعاليتى بكند ولى بايد متوجه بود كه هيچ گونهاستقلال در كسب و ساير امور مربوط در بقاء ندارد و با توجه به اين امور است كهپيامبر توحيدى حضرت ابراهيم عليه السلام مى فرمايد: الذى خلقنى فهو يهدين والذىهو يطعمنى و يسقين (1471)، (پروردگار عالميان ، آن كسى است كه مرا خلق كرده وهدايتم نموده است و آن كسى است كه مرا مى خوراند و مى نوشاند)، بنابراين چنينموجوداتى با توجه به مرتبه وجودى خود، تكوينا از خداوندمتعال طلب اطعام مى كنند هر چند توجه آگاهانه به آن نداشته باشند و خداوند هم باايجاد زمينه ها به اين تقاضاى وجودى دائما جواب مثبت مى دهد، لكنكمال انسان در اين است كه به اين حقيقت توجه آگاهانه داشته باشد، پس ‍ بايد هموارهدر رفع اين نيازمندى به او توجه داشت و از او آن را درخواست نمود، هرچند به حسب ظاهروظيفه داريم در اين راه تلاشى بكنيم ، از اين جهت ائمه عليهم السلام با دستورات مستحبىما را به اين حقيقت متوجه مى كنند و به عنوان نمونه فرموده اند مستحب (1472) استهنگام داخل شدن در بازار براى طلب كسب دعاهايى خوانده شود كه از طلبفضل و بركت از خداوند متعال در رزق حكايت مى كند و نيز هنگام خوردن غذا دعا و اذكارىوارد(1473) شده است كه بر اين مطلب دلالت مى كند. و آن اينكه با پيمودن راههاىظاهرى در تحصيل طعام و آماده كردنش در سر سفره و دست دراز كردن به سوى آن براىرفع گرسنگى ، سيركننده را خداوند بدانيم كه به واسطه اسباب ظاهرى اينكمال را ظهور مى دهد و اين ديدگاه توحيدى است كه از شرك مخفى خالى مى باشد همانطور كه امام صادق عليه السلام فرمود: (از مصاديق شرك خفى آن است كه كسى بگويداگر فلانى نبود هلاك مى شدم و اگر فلانى نبود حتما به فلان چيز مى رسيدم و اگرفلانى نبود عيالم ضايع مى شدند، آيا نمى بينى كه براى خدا در ملكش ‍ شريكقائل شده است كه او را رزق مى دهد و از او مشكلات را دفع مى كند؟ رواى عرض كرد: اينطور بگويد:؟ اگر خدا بر من منت نمى نهاد به واسطه فلانى ، حتما هلاك مى شدم ،حضرت فرمودند: بله اين طور اشكال ندارد(1474)) بنابراين امكان دارد كه بعضىاز اطعامهاى خداوند به سبب مصالحى مانند اتمام حجت بر قومى يا نشان دادن جلالت قدركسى از غير راههاى عادى باشد همان طور كه خداوند به واسطه دعاى حضرت عيسى علىنبينا و عليه السلام پس از تقاضاى حواريين ، مائده اى از آسمان بر ايشاننازل كرد(1475) و آن حضرت فرمود: شرطش تقواى با ايمان است ، و نيز براى نشاندادن مرتبه تقواى و ايمان حضرت مريم عليهاالسلام ، براى آن حضرت رزق آسمانىفرو فرستاد،(1476) البته نسبت به اولياى ديگر نيز گاهى خداوندمتعال اين گونه بوده است مانند(1477) نزول مائده بهشتى بر پيامبر اكرم واهل بيت گرامش عليهم السلام .
ممكن است مقصود از اين فراز از دعا، آماده بودن غذاهاى معنوى براى طالبين آن از طرفخداوند متعال باشد، يعنى خداوند متعال علاوه بر اينكه براى حيات حقيقى (1478)انسان زمينه هايى را فراهم كرده است مانند ارسال رسولان وانزال كتب آسمانى ، براى كسانى كه از ايشان تبعيت كنند طعامهاى معنوى كه موجب وسيعشدن حيات معنوى آنها مى شود نيز آماده كرده است همان طور كه در بحثهاى گذشته بهآنها اشاره شد لكن در اين قسمت از آنها به طعام معنوى تعبير شده است .
جلب طعام خداوند با اطعام به ديگران  
يكى از بهترين اسباب جلب اطعام خداوند براى خويش ، اطعام به ديگران است هر مقدار كهممكن باشد چون با اين عمل قابليت خود را براى افاضه خداوند به خويشتن اظهار كردهايم ، از اين جهت امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آلهنقل مى كند كه فرمودند: الرزق اسرع الى من يطعم الطعام من السكين فى السنام(1479)، (رزق به كسى كه اطعام مى كند سريع تر مى رسد از چاقو در كوهانشتر) و در روايت (1480) ديگر خير و بركت به جاى رزق ذكر شده است . و دربعضى از روايات در فضيلت اطعام مؤ من آمده است كه (كسى كه دعوت انسان را مىپذيرد تا طعام انسان را بخورد و به او خدمت شود، بر اطعام كننده منت بزرگى مىگذارد زيرا موجب مى شود رزق بر خانه اش سرازير شده و گناهانش پاكشود(1481)).
مهيا بودن طعام معنوى براى اطعام كننده  
خداوند متعال آن قدر لطفش به بندگان خويش زياد است كه در اثر كارهاى كوچك بندهعنايتهاى بى حسابى به او مى فرمايد، از اين جهت براى اطعام خالصانهاهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام به مسكين و يتيم و اسير در سه شب متوالى با آنتحمل رنج گرسنگى ، سوره هل اتى بر آنهانازل شده و خداوند در آن بشارتهاى زيادى به ايشان داده است كه در بهشت ظهور مى كندو قابل تصور با اين دركهاى عادى نمى باشد، البته اين مائده هاى الهى ، به ايشانمنحصر نمى باشد هر چند نهايت درجه آن مختص به ايشان مى باشد لكن درجات پايينترش به بركت وجود ايشان به ديگران نيز عنايت مى شود، از اين جهت امام سجاد عليهالسلام مى فرمايد: من اطعم مؤ منا اطعمه الله من ثمار الجنة (1482)، (كسى كه مؤ منىرا اطعام كند خداوند او را از ميوه هاى بهشتى اطعام مى كند) و در بعضى روايات از طعامبهشت آمده است ، اين اطعام عموميت (1483) دارد چه نسبت به انسان فقير باشد يا غنى مؤمن ، البته اطعام فقير مؤ من در اولويت قرار داشته و از مزيت (1484) برخوردار است ، ودر بعضى از روايات (1485) اطعام مؤ من به منزله احياى او معرفى شده است كه احياىمؤ من مانند احياى تمامى مردم است ، اين احياء نيز موجب احياى معنوى اطعام كننده مى شود، بااين بيانات كه گوشه از بيانات نورانى ائمه عليهم السلام است معلوم مى شود كه مىتوان با فراهم كردن بعضى از زمينه ها، موجبات اطعام مادى و معنوى حق تعالى را براىخويش فراهم كرد.
فصل سى و چهارم : پر شدن راه آب تشنگان از طرف خداوند 
و مناهل الظما لديك مترعة
سيراب شدن تشنگان به افاضه خداوند  
همان طور كه در فصل گذشته بيان شد خداوندمتعال به اقتضاى صفت ربوبيت و رحمانيتش امورى را كه بقاى موجودات به آنها مربوطمى شود ايجاد مى كند، يكى از لازم ترين آنها آب است كه مايه حيات موجود زنده مى باشدهمان گونه كه مى فرمايد: و جعلنا من الماءكل شى ء حى (1486)، (و از آب هر موجود زنده را ايجاد كرديم ) بنابراين كهبعضى از موجودات مانند نباتات ، حيوانات و انسان را تشنه آفريده است كه در حدوث وبقاء به آب نياز دارند، آن ها را نيز به اقسام مختلف با آب گوارا، سيراب مى گرداندهمان طور كه مى فرمايد: و جعلنا فيها رواسى شامخاتو اسقيناكم ماء فراتا(1487)،(و در زمين لنگرهاى - كوهها - افراشته قرار داديم و به شما آب گوارا نوشانديم ).
در اين قسمت نيز شايد منظور سيراب شدن به آب حقيقى باشد كه مايه حيات حقيقى انساناست زيرا خداوند انسان را فطرتا تشنه درك حقايق آفريده است و حقايق را به واسطهامورى به او القاء مى كند به طورى كه مى تواند با به كار بستنميل حقيقت جويى ، به آن حقايق نائل شده تا خداوند روحش را با آنها سيراب كرده و حياتواقعى دهد.
نوشيدن آب حقيقى با نوشاندن آب ظاهرى  
همان طور كه خداوند متعال آب را در مكانهاى مختلفى از اين عالم براى حيات ظاهرىموجودات اين عالم ذخيره كرده است ، آب حقيقى را نزد خودش براى مؤ منينى كه در جهتسيراب كردن انسان مؤ من تشنه كوشش ‍ نمايند مقرر فرموده است كهاول (1488) از گناهان پاك مى شوند و سپس قابليت پيدا مى كنند كه آبزلال حقايق را هر كدام به اندازه ظرفيت وجودى خود دريافت كنند از اين جهت در روايات(1489) زيادى ائمه عليهم السلام فرموده اند: كسى كه مؤ منى را از تشنگى سيرابكند خداوند او را از جامى مهر زده سيراب مى كند، و در آيه اى (1490) مهر آن را مشكبيان كرده است كه آن جام از تسنيم - بالاترين مرتبه بهشت - ممزوج شده است و آن چشمهاى است كه مقربان درگاه خداوند از آن مى نوشند، و شايد مراد از نوشيدن رحيق مختوم ،شراب طهور وسقاهم ربهم شرابا طهورا(1491)، باشد كه پروردگارشان با احاطهبه ايشان به آنها مى نوشاند و موجب پاك شدن از شركهاى مخفى مى شود و حجابهاىغفلت از حق تعالى از چهره قلب آنها كنار رفته و او را مى يابند همان طور كه در روايتىپيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از قول خداوندنقل مى كند كه به كسى كه به عيادت مؤ من مريضى نرفته و نيز به كسى كه از انسانآب و طعام طلب كرده است و انسان به او نداده ، خطاب مى كند كه : (من مريض شدم و ازتو آب و طعام طلب كردم ، به عيادتم نيامدى و آب و طعام ندادى ، به خداوند عرض مىكند كه تو مريض و گرسنه و تشنه نمى شوى ؟ خداوند مى فرمايد: بنده من مريض شد،عيادتش نكردى و اگر او را عيادت مى كردى حتما مرا نزد او مى يافتى ، و نيز اگر به اوآب و طعام مى دادى قطعا مرا نزد او مى يافتى (1492))، پس نبايد به كارهاى خوبىكه به حسب ظاهر كوچك است بى اعتنايى كرد، زيرا موجب آثار مهم روحى مى شود.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation