بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سیمای مخبتین ( شرح زیارت اَمین اللّه ), شیخ محمود تحریرى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     SIMA0001 -
     SIMA0002 -
     SIMA0003 -
     SIMA0004 -
     SIMA0005 -
     SIMA0006 -
     SIMA0007 -
     SIMA0008 -
     SIMA0009 -
     SIMA0010 -
     SIMA0011 -
     SIMA0012 -
     SIMA0013 -
     SIMA0014 -
     SIMA0015 -
     SIMA0016 -
     SIMA0017 -
     SIMA0018 -
     SIMA0019 -
     SIMA0020 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

مراتب محبت به ائمه عليهم السلام  
همان طور كه بيان شد محبت رابطه جذب و انجذاب بين چيزى و موجود صاحبكمال است به گونه اى كه محب با آن مرتبط باشد و چون بين ما و ائمه عليهم السلاميك چنين ارتباطى برقرار است - اين مطلب در علم كلام اثبات شده است - رابطه محبت وجوددارد هر مقدار معرفت ما نسبت به اين ارتباط وكمال وجودى ايشان بيشتر باشد محبت و لوازمش بيشتر خواهد بود از اين جهت خود ائمهعليهم السلام براى آن مراتبى را ذكر كرده اند.
البته قبل از بيان مراتب ، بايد توجه داشت كه چون ائمه عليهم السلام از مقامات والاىاعطائى از طرف خداوند متعال برخوردار بودند و از طرفى دشمنانشان (435) نمىخواستند ايشان مطرح شوند تا مردم براى رسيدن بهكمال حقيقى ، به طرف ايشان سوق پيدا كنند چنانچه تاريخ صدر اسلام بعد از رحلتنبى گرامى اسلام شاهد بر آن است ، يكى از جهات ترغيب به محبت ايشان و بيان فضيلتخاص براى محبين ايشان به طور عموم ، همين امر بوده است كه محبين ايشان در بينتمايلات و مذاهب مختلف و در برابر مخالفتهاى حكومتهاى غاصب و ظالم ، به ايشانتمايل داشته و محبت مى ورزند و اين گونه ايشان را يارى مى كردند و به خاطر محبت بهايشان زير فشار و شكنجه و يا تبعيد و محروميت از مواهب مادى بودند، از اين جهت على عليهالسلام فرمود: لمحبينا افواج من رحمة و لمبغضينا افواج من غضب الله (436) (براى دوستداران ما دسته هايى از رحمت خداوند است و براى دشمنان مادسته هايى از غضب خداوند است ) يا در روايتىرسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: (كسى كه مااهل بيت را دوست داشته باشد خداوند او را روز قيامت درحال امن محشور مى كند(437)) و نيز مى فرمايد: (كسى كه دوست دارد به ريسمانمحكم چنگ زند بايد به محبت على و اهل بيتم عليهم السلام چنگ زند(438)).
لكن در عين حالفضايل زياد و بسيار بلندى را براى محبين بيان كرده اندنوعا اين دسته از محبين همراه باعنوان شيعه مطرح شده اند - كه لازمه آن ، داشتن درجه خاصى از محبت است و اگر دربعضى از روايات فرموده اند: عده اى از ما نيستند يا با تعبيرات ديگر، مراد نفى درجاتبالاى محبت و تشيع مى باشد نه نفى اصل محبت و تشيع .
حال بيان روايات مراتب محبت ، در اين رابطه بيانات مختلفى از ائمه عليهم السلام واردشده است كه با توجه به روايات ديگرى كه اوصاف محبين و شيعيان خود را بيان مىكنند، معارفى از اعتقادات و اخلاقيات را متذكر مى شوند، على عليه السلام مى فرمايد: من احبنا بقلبه و اعاننا بلسانه و قاتل معنا اعداءنا بيده فهم معنا فى درجتنا و مناحبنا بقلبه و اعاننا بلسانه و لم يقاتل معنا اعداء نافهواسفل من ذلك بدرجة ، و من احبنا بقلبه و لم يعنا بلسانه و لابيده فهو فى الحنة ... (439) (كسى كه ما را با قلبش ‍ دوست داشته باشد و با زبانش كمك كند ودر برابر دشمنانمان با دستش ‍ همراه ما بجنگد پس او با ما مى باشد در درجه ما، و كسىكه ما را با قلبش ‍ دوست داشته باشد و با زبانش كمك كند و با دشمنان ما در كنار مانجنگد پس او پايين تر از قبلى است به درجه اى ، و كسى كه ما را با قلبش دوست داشتهباشد و با زبان و دستش كمك نكند پس او در بهشت است ) در روايت (440) ديگرپيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مرتبه اول را اعلى درجه بهشت و مرتبه دوم را درجهدوم و مرتبه سوم را در درجه سوم بهشت معرفى كرده اند، در روايت ديگر از امام حسنمجتبى عليه السلام نقل شده كه فرمود: (مرتبهاول با ما هستند در غرفه اى كه قرار داديم و مرتبه دوم درجه اى پايين تر و مرتبه سومدر بهشت قرار دارد(441))، و در روايتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به علىعليه السلام فرمود: (تو مانند قل هو الله احد هستى كه كسى كه آن را يك مرتبهبخواند يك سوم قرآن را خوانده و كسى كه دو مرتبه آن را بخواندمثل اينكه دو سوم قرآن را خوانده و كسى كه سه مرتبه آن را بخواندمثل اينكه تمامى قرآن را خوانده است ، همچنين كسى كه تو را با قلبش دوست داشته باشدو با زبانش ياد كند براى او مانند دو سوم ثواباعمال بندگان خواهد بود و كسى كه تو را با قلب دوست داشته باشد و با زبان ودستش ياد كند براى او مانند ثواب جميع بندگان مى باشد(442)) - درذيل اين روايت دو معنا براى آن شده است اول : اينكه مراد ثواباعمال بندگان غير دوستدار اهل بيت باشد دوم : مراداعمال محبين باشد البته بدون صفت محبتشان ، اما رواياتى كه اوصاف محبين را بيان مىكند، ممكن است اوصاف صاحب مرتبه اول را بيان كنند، در روايتى پيغمبر اكرم صلى اللهعليه و آله مى فرمايد: عع من رزقة الله حب الائمة مناهل بيتى فقد اصاب خير الدنيا و الاخرة فلا يشكن احد انه فى الجنة فان فى حباهل بيتى عشرين خصلة ، عشر منها فى الدنيا و عشر فى الآخرة ، اما فى الدنيا فالزهد والحرص على العمل و الورع فى الدين و الرغبة فى العبادة و التوبةقبل الموت و النشاط فى قيام الليل و الياءس عما فى ايدى الناس و الحفظ لامر الله ونهيه عز و جل و التاسعة بغض الدنيا و العاشرة السخاء، و اما فى الآخرة فلا ينشرلهديوان و لاينصب له ميزان و يعطى كتابه بيمينه و يكتب له برائة من النار و يبيض وجهه ويكسى من حلل الجنة و يشفع فى مائة من اهل بيته و ينظر الله عز وجل اليه بالرحمة و يتوج من تيجان الجنة و العاشرةيدخل الجنة بغير حساب فطوبى لمحبى اهل بيتى
(443). (كسى كهخداوند محبت اهل بيتم را روزيش كند بتحقيق به خير دنيا و آخرت رسيده است پس نبايد كسىشك كند كه او در بهشت است زيرا در محبت اهل بيت من بيست خصلت است ، ده تاى آن در دنيا وده تاى آن در آخرت ، اما آنچه را كه در دنياست ، پس زهد و حرص برعمل و ورع در دين و ميل در عبادت و توبه قبل از مرگ و نشاط در برپايى - بيدارى - شبو ماءيوس بودن از آنچه در دست مردم است و حفظ امر و نهى خداوند عز وجل بغض دنيا و دهم ، سخاوتمندى ، و اما آنچه در آخرت است پس براى او نامه اى بازنمى شود و ميزانى نصب نمى شود و كتابش به دست راستش ‍ داده مى شود و براى اودورى از آتش نوشته مى شود و چهره اش سفيد و نورانى مى شود و از لباسهاى بهشتپوشانده مى شود و شفاعتش نسبت به صد نفر ازاهل بيتش قبول مى شود و خداوند عز و جل با نظر رحمت به او مى نگرد و از تاجهاىبهشتى بر سرش نهاده مى شود و دهم ، بدون حساب وارد بهشت مى شود پس خوشا بهحال محبين اهل بيتم ).
رواياتى (444) كه در اوصاف شيعيان و مؤ منين و متقين آمده است شايد به اين مرتبه ازمحتب اختصاص داشته باشد زيرا شيعه حقيقى آن پيرو واقعىاهل بيت عصمت و طهارت در تمامى شئون زندگى - اعم از فردى و اجتماعى و حالات وكمالات نفسانى - مى باشد و ايشان را بر هر چيز ترجيح داده حتى بر خويشتن و زن وفرزندش ، و ائمه عليهم السلام اگر چنين شيعيانى را پيدا مى كردند در برابر حكامغاصب ساكت نمى نشستند و قيام مى كردند،(445) و اگر شيعه بودن عده اى را نفىكرده اند(446) مراد نفى اين مرتبه از محبت و تشيع مى باشد. لكن در عده اى از رواياتخدمت ائمه يا پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى رسند و عرض مى كنند: (كه كسىدوست دارد كسانى را كه نماز مى خوانند لكن خودش جز نماز واجب را نمى خواند و دوستدارد كسانى را كه صدقه مى دهند و جز صدقه واجبش را نمى دهد و دوست دارد كسانى راكه روزه مى گيرند و جز ماه رمضان را روزه نمى گيرد،رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اين شخص با كسى است كه او را دوستدارد(447)) و در روايت ديگر ابوبصير از امام صادق عليه السلام سؤال مى كند: (كه آيا شيعيان شما با شما هستند؟ حضرت فرمود: اگر خداوند بترسد ومراقب پيامبرش باشد و از گناهان پرهيز كند با ما در درجه ما خواهد بود...(448))شيعيان و محبينى كه در واجبات و ترك محرمات و امور لازمه تابع ائمه عليهم السلامهستند و زياد به مستحبات و امور اخلاقى اهتمامى ندارند با شرط تداوم در اين كار، ممكناست در آن مرتبه دوم كه در روايات گذشته بيان شد قرار داشته باشند كه ايشان بازبان و قلب ائمه عليهم السلام را دوست دارند و در درجه اى پايين تر از گروهاول در بهشت قرار دارند.
در عين حال روايات ديگرى نسبت به محبين ايشان وارد شده كه آنها با داشتن معصيت نيز ازمحبين معرفى شده اند ولى خداوند متعال ايشان را مبتلا به ناراحتيهايى در دنيا يا دردهايىدر برزخ و قيامت مى كند تا از آلودگى پاك شوند و به شرط بقاى (449) ايمان ومحبتشان نسبت به ائمه عليهم السلام مشمول شفاعت ايشان شده و در نهايتداخل بهشت مى شوند، اين دسته از روايات شايد به مرتبه سوم از محبت اشاره داشتهباشند و آنها عبارتند از اين روايت راوى گويد: بر امام باقر عليه السلام وارد شديم وزياد الاحرام نزد حضرت بود حضرت به او فرمود: يا زياد مالى ارى رجليكمتفلقين ؟ قال : جعلت لك الفداء جئت على نضولى اعاتبه الطريق و ما حملنى على ذلك الالكم و شوق اليكم ، ثم اطرق زياد مليا ثم قال : جعلت لك الفداء انى ربما خلوتفاتانى الشيطان فيذكرنى ما قد سلف من الذنوب و المعاصى فكانى ايس ثم اذكر حبىلكم و انقطاعى اليكم ، قال : يا زياد و هل الدين الا الحب و البغض ؟ ثم تلا هذه الثلاثآيات كانها فى كفه (ولكن الله حبب اليكم الايمان و زينه فى قلوبكم و كره اليكمالكفر و الفسوق و العصيان اولئك هم الراشدون ، فضلا من الله و نعمة و الله عليم حكيم) و قال : يحبون من هاجر اليهم ) و قال : (ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكمالله و يغفرلكم ذنوبكم و الله غفور رحيم ). اتىرجل الى رسول الله صلى الله عليه و اله فقال : يارسول الله انى احب الصوامين و لااصوم و احب المصلين و لااصلى و احب المتصدقين ولااصدق ، فقال رسول الله صلى الله عليه و اله : انت مع من احببت ولك ما كسبت اماترضون ان لو كانت فرعة من السماء فزع كل قوم الى ماءمنهم و فزعنا الىرسول الله و فزعتم الينا (450). (اى زياد، چرا پاهايت را مجروح مىبينم ؟ عرض كرد: بر شتر - يا اسب - لاغرى سوار شدم كه راه مرا بزحمت انداخت ، و مرابر اين امر جز محبت شما و شوق به سوى شما وادار نكرد، سپس ‍ مقدارى سر را پايينانداخت سپس عرض كرد: فدايت شوم گاهى خلوت مى كنم و شيطان نزدم مى آيد و مرا بهياد گناهان گذشته ام مى اندازد پس مثل اينكه ماءيوس مى شوم سپس به ياد محبتم نسبتبه شما و بريدن دل از غير شما و متصل شدن به شما مى افتم ، حضرت فرمود: اىزياد، آيا دين جز محبت و بغض است ؟ سپس آيات سه گانه را خواند مانند اينكه در كفدستش بود، (ولكن خداوند ايمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دلهايتان زينت داد وكفر و فسق و معصيت را نزد شما مبغوض قرار داد ايشان رشديافتگانند،تفضل و نعمتى از طرف خداوند است و خدا عالم حكيم است )، و خدا مى فرمايد: خدا كسى راكه به سوى مؤ منين هجرت كند دوست دارد، و خدا فرمود: اگر خدا را دوست داريد پس از منتبعيت كنيد تا خدا شما را دوست داشته و گناهانتان را ببخشد خدا بخشنده مهربان است ،مردى نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد عرض كرد: اىرسول خدا، من روزه داران را دوست دارم ولى روزه نمى گيرم و نمازگزاران را دوست دارملكن نماز نمى خوانم ، و صدقه دهنگان را دوست دارم ولى صدقه نمى دهم ، پسرسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: تو با كسى كه دوست دارى مى باشى و براىتوست آنچه را كه كسب و عمل مى كنى ، آيا خشنود نمى باشى اگر امر وحشتناكى ازآسمان بيايد هر دسته اى به محل امنشان پناهنده مى شوند و ما بهرسول خدا پناهنده شده و شما به سوى ما پناهنده مى شويد؟). در روايت ديگر راوى بهامام صادق عليه السلام عرض مى كند: (آيا مى شود شخصى كارهاى خلافى انجام دهد -هيچ چيزى را فروگذار نكردم مگر اينكه گفتم - در حالى كه امانت راقبول دارد؟ حضرت فرمود: اين شخص برايش اميدى هست ولى شخص ناصبى - كسى كهايشان را به امامت قبول نداشته و نسبت به ايشان هم كينه دارد و ناسزا مى گويد - اميدىبرايش نيست و اگر شخص مؤ من آن طورى باشد كه تو مى گويى از دنيا خارج نمىشود تا اينكه خداوند چيزى را بر او مسلط مى كند تا خدا به واسطه آن گناهانشان رابيامرزد و آن يا فقر است و يا مرض (451)) در روايت ديگر امام صادق عليه السلاممى فرمايد: (به خدا سوگند بنده اى اين امر - ولايت و امامت ايشان - را توصيف نمى كندتا آتش ‍ او را ببلعد، راوى گويد: عرض كردم : در ميان شيعيان كسانى هستند كه فلانكار و فلان كار - خلاف - را انجام مى دهند، فرمود: اگر اين طور باشد خداوند تبارك وتعالى يكى از ايشان را در جسدش مبتلا مى كند پس اگر آن موجب از بين رفتن گناهانش شدو در غير اين صورت خداوند رزقش را بر او تنگ مى كند، اگر اين كار گناهانش را از بينبرد و در غير اين صورت خداوند هنگام مردنش بر او سخت مى گيرد تا اينكه نزد خدابيايد در حالى كه گناهى نداشته باشد تا او راداخل بهشت كند(452)) نظير اين روايات ، روايتهاى (453) ديگرى نيز وجود داردلكن بايد علت اين همه اهتمام و سفارش ائمه به مسئله محبت و محبين خودشان روشن شود.
علت سفارش به محبت ائمه عليهم السلام  
با مراجعه به عقل و قرآن و سنت مى توان علتش را اين حقيقت دانست كه انسان وقتى بهبنده بودنش نسبت به حق تعالى پى برد و اينكه براى هدف عالى خلق شده استعقل حكم مى كند كه اگر بخواهد به آن هدفنائل شود بايد در مسيرى قرار بگيرد كه معبودش مى خواهد و به آن سفارش كرده است ودر غير اين صورت بندگى مولى را نكرده است هر چند كه كارهايى را انجام دهد كه بهحسب ظاهر نمايش بندگى دارد و خضوع در برابر مولى است لكن چون مطابق دستور و يابه دستور و فرمان مولايش نبوده بلكه به فرمان هواى نفسش بوده است اين بندگىمولى حساب نمى شود بلكه بندگى هواى نفس به حساب مى آيد. از اين جهت در روايت است: (شيطان پس از اينكه از طرف پروردگار امر به سجده به حضرت آدم عليه السلامشد به خداوند عرض كرد: پروردگارا به عزتت سوگند اگر مرا از سجده به آدم عفوكنى حتما برايت عبادتى كنم كه هيچ كس مانند آن تو را عبادت نكرده باشد، خداوندفرمود: انى احب ان اطاع من حيث اريد ، من دوست دارم اطاعت شوم آن طوركه مى خواهم ...(454)) در عين حال او مطرود درگاه الهى گشت با اينكه وقتى در ميانملائكه بود دو ركعت نماز او چهار هزار سال طول كشيد،(455) زيرا آن طور كه خودشمى خواست ، به حسب ظاهر سجده و اطاعت مى كرد نه آن طور كه خداوند بخواهد، و در حقيقتنمى خواست بندگى خداوند را انجام دهد بلكه خود را بندگى مى كرد و به تعبير قرآنكريم : لم يكن من الساجدين (456)، (از سجده كنندگان نبود)، بنابراين چون انسانخودش نمى تواند بتنهايى راه بندگى حق تعالى را بپيمايد و بايد مطابق دستور قرآنو سنت پيامبر اكرم و ائمه عليهم السلام باشد همان طور كه خداوند در قرآن و پيامبراكرم صلى الله عليه و آله در سنت متواتره (457) به محبت و تبعيت ازاهل بيت عصمت عليهم السلام امر كرده است از اين جهت اعتقاد به حقانيت اين امور، او را با حقتعالى پيوند اعتقادى مى دهد و در تكامل وجوديش تاءثير ريشه اى دارد و چنانچه با عدماعتقاد آگاهانه به حقانيت اهل بيت عليهم السلاماعمال خوبى را نيز انجام دهد هيچ گونه تاءثيرى در سعادت ابدى او نخواهد داشت زيرااز راهى (458) رفته است كه خداوند آن را نخواسته بلكه از آن نهى فرموده است . ازاين جهت است كه امام صادق عليه السلام فرمود: (كسى كه اعتقاد پيدا كند به ولايت امامستمگرى كه از طرف خداوند نيست ، دين ندارد، و كسى كه اعتقاد به امامت عادلى از طرفخداوند داشته باشد سرزنش نمى شود(459)) در روايت ديگر امام صادق عليه السلاماز قول خداوند متعال نقل مى كند كه فرمود: (حتما عذاب خواهم كرد امتى را كه به امامتكسى كه از طرف خداوند نيست اعتقاد داشته باشد هر چنداعمال آنها نيك و پاكيزه باشد و حتما عفو مى كنم هر امتى را كه معتقد به امامت كسى باشدكه از طرف خداوند است هر چند اعمالشان بد باشد(460)) بايد توجه داشت اينروايات نمى خواهند ما را به مخالفت عمدى دستورات الهى ترغيب كنند زيرا اين مخالفتبا اهداف قطعيه ائمه عليهم السلام مى باشد بلكه مى خواهند بفرمايند كه اعتقاد بهولايت ائمه معصومين و محبت به ايشان اساس دين و ديندارى است كه انسان را به ولايتالهى متصل مى كند و اگر انسان به طور عمد اصرار مستمر بر معصيت خداوند نداشتهباشد تا ايمانش از بين برود،(461) محبت او نسبت به ائمه عليهم السلام عليرغمابتلائش به گرفتاريها براى او كارساز خواهد بود و او را موفق به توبه نموده وهمان پيوند اعتقادى و روحى با حق تعالى و اوليائش دوباره برقرار مى شود، و الا ائمهعليهم السلام اين هم بيانات در پنجاه و يك باب از ابواب فقهى كه دستورات الهى رادر شئون مختلف زندگى بيان مى كند دارند و تخلف عمدى از آنها را گناه شمرده اند ونيز بياناتى (462) در گناهان و عواقب سوء دنيايى و آخرتى آن و همچنين بياناتى(463) در ترغيب به عمل و اينكه عمل جزء ايمان است دارند كه آنها اختصاصى به غيرشيعه ندارد بلكه مى خواهند بفرمايند كه ايمان و محبت مراتب مختلفى دارد و اين چنينشخصى از مرتبه پايين محبت برخوردار است كه اگر در آن باقى بماند(464)، چه دردنيا يا برزخ (زيرا فرموده اند: (ما جز در برزخ بر شما از چيزى نمى ترسيم پس ازآن امر به دست ما مى آيد و ما سزاوارتريم بشما(465)). ائمه عليهم السلام ايشان رادر قيامت كمك مى كنند همان طور كه امام رضا به واسطه پدران بزرگوارشان عليهمالسلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه حضرت فرمودند: اذاكان يوم القيامة ولينا حساب شيعتنا فمن كان مطلقته فيما بينه و بين الله عز وجل حكمنا فيها فاجابنا، و من كانت مظلمته فيما بينه و بين الناس استوهبناها فوهبت لنا و منكانت مظلمته فيما بينه و بيننا كنا احق من عفا و صفح (466)، (وقتى روزقيامت شود حساب شيعيان خود را رسيدگى مى كنيم پس كسى كه ظلمش بين او و بين خداوندعز و جل باشد ما، در آن حكم مى كنيم و خدا ما را اجابت مى كند و كسى كه ظلمش بين او و بينمردم بوده باشد ما آن را طلب بخشش مى كنيم پس براى ما بخشيده مى شود و كسى كهظلمش بين او و بين ما باشد ما سزاوارترين كسى هستيم كه مى بخشد و چشم مى پوشد).
از اين قبيل بيانات در رابطه با مقامات ائمه عليهم السلام نسبت به شفاعت شيعيانشان واينكه ايشان صاحب لواء و وسيله هستند و محبين خود را در مواقف قيامت كمك مى كنند، زياد استحتى در بعضى روايات (467) بيان مى كنند كه خداوندمتحمل گناهان و مظالم محبين ايشان است ، تمامى اينها بيانگر آن است كه ارتباط روحى وقلبى و اعتقادى با ايشان از اهميت بسزايى برخوردار است و انسان را ارتقاء وجودى مىدهد به گونه اى كه مرتكب گناهان سهوى حتى گاهى عمدى - اگر زياد نباشد كه موجبسلب ايمان و محبت ايشان بشود، پس از مبتلا شدن به گرفتاريهاى جسمى و مادى نسبتبه خودشان يا در دنيا يا برزخ يا عذاب محدود(468) آخرتى ، به واسطه شفاعت پاكشده و به بهشت وارد مى شود و به طور هميشگى در جهنم نمى مانند و رواياتى (469)كه مى گويد: اين افراد وارد جهنم نمى شوند مراد خلود در آن است يا كسانى است كه دراينجا اعمال صالح داشته يا موفق به توبهكامل شده اند همچنان كه نسبت به اين دسته از شيعيان فرموده اند(470) نيازى بهشفاعت ندارند زيرا شفاعت براى اهل گناه كبيره (471) است - البته مراد، اين مرتبه ازشفاعت مى باشد و الا نسبت به مراتب بالاتر شفاعت كه مربوط به ترفيع درجه است مىفرمايند: همگان حتى انبياى گذشته به شفاعت محمد وآل محمد عليهم السلام نيازمندند -(472).
راههاى اظهار محبت به ائمه عليهم السلام  
پس از بيان اهميت به اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله و علت اين همه سفارشاتبه محبت ايشان ، بايد معلوم شود كه اظهار محبت به ايشان راههاى مختلفى دارد كه براىاحياى امر ايشان ، به تمامى آنها سفارش ‍ فرموده اند و تعدادى از آن راهها از جمله شعائرشيعه مى باشد، و خواسته اوليه ايشان ، پيمودن تمامى اين راهها با كيفيتكامل مى باشد كه در تكامل پيروان ايشان نقش مهمى را ايفا مى كند و نشانه مرتبهكامل محبت مى باشد و در غير اين صورت انجام هر يك از اين راهها تاءثير مخصوص ومحدود خود را دارند و نشانه مرتبه پايين تر محبت مى باشد و آنها عبارتند از:
الف - تبعيت كامل در تمامى دستوراتشان : اين مطلب اولين و اصلى ترين راه ابراز محبتبه ايشان مى باشد زيرا همان طور كه قبلا بيان شد لازمه محبت به كسى انجذاب بهطرف اوست به گونه اى كه انسان آن طور كه او مى خواهد بوده باشد و رواياتى كه درصفات (473) شيعه آمده است نظر به اين دسته از افراد دارد، البته معنايش اين نيستكه اگر اين نشانه بتمامى معنا در انسان نباشد شيعه نيست بلكه شيعهكامل و حقيقى نيست و از محبين مى باشد و تبعيت در هر درجه اى باشد مطلوب و سفارش شدهاست .
ب - ذكر فضايل ايشان : يكى از راههاى اظهار محبت نسبت به ايشان - كه درطول تاريخ نقش مهمى در احياء مرام و دين و كمالات ايشان داشته است -، ذكرفضايل ايشان است كه هم تاءثير فردى دارد و هم تاءثير اجتماعى ، بويژه ذكرفضايل اميرالمؤ منين على بن ابيطالب عليه السلام كه دشمنان اسلام بعد ازرسول خدا صلى الله عليه و آله همواره در صدد مخفى كردنفضايل آن حضرت بوده اند از راه ممنوع كردن ذكر حديث ازرسول خدا صلى الله عليه و آله و در مقابل ترويج و تاءييدجعل احاديث دروغين درباره دشمنان آن حضرت و در تحت فشار قرار دادن محبين و شيعيان آنحضرت و... و از معجزات باهره آن مولى الموحدين و مولى الكونين آن است كه با تمامىاين فشارها بر آن حضرت و اهل بيت گرامش و ذرارى ايشان و محبين و شيعيانشان و آزار وشكنجه ها و زندانها و كشتنها، فضايل آن حضرت از تمامى ائمه عليهم السلام و اصحابرسول خدا صلى الله عليه و آله فراوان تر است به گونه اى كهاهل سنت نيز نتوانسته اند آنها را مخفى كنند و حتى رواياتى در باب ثواب ذكرفضايل آن حضرت و اينكه نگاه به آن حضرت عبادت استنقل كرده اند، از اين جهت ذكر فضايل آن حضرت اين همه آثار دارد و امام صادق عليهالسلام به واسطه پدران بزرگوارش ‍ عليهم السلام ازرسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه فرمودند: ان الله تعالىجعل لاخى على بن ابيطالب عليه السلام فضائل لايحصى عددها غيره فمن ذكر فضيلة منفضائله مقرا بها غفر الله له ما تقدم من ذنبه و ما تاءخر و لو وافى القيامة بذنوبالثقلين ، و من كتب فضيلة من فضائل على بن ابيطالب عليه السلام لمتزل الملائكة تستغفرله ما بقى لتلك الكتابة رسم ، و من استمع الى فضيلة من فضائلهغفرالله له الذنوب التى اكتسبها بالاستماع ، و من نظر الى كتابة فى فضائله غفراللهله الذنوب التى اكتسبها بالنظر، ثم قالرسول الله صلى الله عليه و آله ، النظر الى على بن ابيطالب عليه السلام عبادة وذكره عبادة ، و لايقبل ايمان عبد الا بولايته و البرائة من اعدائه (474)،(همانا خداوند متعال براى برادرم على بن ابيطالب عليه السلام فضايلى را قرار دادهاست كه غير او نمى تواند عددش را بشمارد پس كسى كه فضيلتى ازفضايل آن حضرت را ذكر كند در حالى كه اقرار به آن داشته باشد خداوند گناهانگذشته و آينده اش را مى آمرزد هر چند به اندازه گناه جن و انس باشد، و كسى كهفضيلتى از فضايل على بن ابيطالب عليه السلام را بنويسد همواره ملائكه براى اواستغفار مى كنند تا وقتى كه اثرى از آن نوشته باقى است ، و كسى كه به فضيلتىاز فضايل آن حضرت گوش دهد خداوند گناهانى را كه با گوشش كسب كرده مى آمرزد وكسى كه به نوشته اى در فضايل آن حضرت نگاه كند خداوند گناهانى را كه با چشمانجام داده است مى آمرزد، سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: نگاه كردن بهعلى بن ابيطالب عليه السلام عبادت است و ياد كردن او عبادت است ، و ايمان بنده اىقبول نمى شود مگر به ولايت او و بيزارى از دشمنانش ) - ممكن است مراد از گناهانگذشته و آينده در اول حديث ، گناهان زبان باشد به شهادت قسمتهاى بعد از آن و مراداز گناهان آينده ، موفقيت به ترك گناهان در آينده باشد آن هم گناهان غير عمدى كه بامرام و مذهب على بن ابيطالب عليه السلام ضديت نداشته باشد بهدليل اينكه در اين روايت مى فرمايد: معتقد به آن فضيلت باشد، در حالى كه با بحثهاىگذشته و بيان ائمه عليهم السلام در اين رابطه ثابت شد كه گاهى كثرت گناهانعمدى ، اصل ايمان و ولايت را زايل مى كند -.
ذكر فضايل ائمه عليهم السلام مخصوصا على بن ابيطالب عليه السلام آن قدر مهم استكه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند: زينوا مجالسكم بذكر علىبن ابيطالب عليه السلام (475)؛ مجالس خود را با ياد على بن ابيطالب عليهالسلام زينت كنيد) ذكر فضايل ايشان عليهم السلام به هر صورت كه باشد مطلوباست چه در قالب بيان احاديث يا اينكه احاديثشان به صورت نثر و ترجمه يا در قالبشعر باشد تا جايى كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (كسى كه درباره ماشعرى گويد خداوند براى او خانه اى در بهشت بنا مى كند (476)) و نيز فرمود:(كسى درباره ما شعرى نمى گويد مگر اينكه به روح القدس مؤ يد مىشود(477)) البته اين فضايل براى كسى است كه به آنچه مى سرايد معتقد بوده ودر آن پابرجا باشد و زبانش با قلبش تا آخر مداحاهل بيت باشد نه اينكه از آن برگردد يا دشمنان ايشان را نيز در غيرحال تقيه تمجيد كند همان طور كه اين سخن را پيامبر اكرمصل الله عليه و آله به حسان بن ثابت فرمود(478) پس از اينكه قضيه غديرخم رابه شعر درآورد. و نظير اين كلام را امام باقر عليه السلام به كميت شاعر فرمود،البته ائمه عليهم چنين شعرايى را - كه در زمان غربت و محدوديت و محروميت ايشان را بيانفضائلشان براى مردم و حكام ظلم ، از ايشان دفاع مى كردند - ترغيب و ترويج كرده وايشان را تمجيد و تكريم مى كردند همان طور كه نسبت به فرزدق (479) شاعر و كميت(480) و دعبل غزاعى (481) و امثال آنها انجام مى دادند حتى اگر لغزشهايى همداشتند كمكشان كرده و مى كنند تا با حالت توبه از اين عالم بروند همان طور كه نسبتبه سيد حميرى (482) - از شعراى زمان امام صادق عليه السلام - اين گونه عنايتكردند به طورى كه از نظر مذهب از طرفداران مذهب بود و به واسطه امام صادق عليهالسلام مستبصر شد و از نظر عملى هم لغزشى داشت و از آن توبه كرد. البته بايدتوجه داشت تا در بيان فضايل ايشان ، مبتلا به غلو نگرديد به گونه اى كه ايشان رادر حد خدايى و به طور مستقل در وجود و كمالات وجوديه معرفى كنيم همچنان كه ائمهعليهم السلام از اين امر شيعيان و محبينشان را اكيدا منع كرده و در برابر غاليان بشدتمقاومت مى كردند و ايشان را از خود طرد كرده و لعنشان مى كردند و مى فرمودند:(بپرهيزيد از غلو درباره ما و بگوييد كه ما بندگان مربوب خداييم و در فضيلت ما هرچه مى خواهيد بگوييد(483))، همان طور كه در برابر كسانى كه امامت ايشان يافضايلشان را انكار مى كردند بشدت مقاومت مى كردند. پس بهتر آن است كه به بيانفرمايشات خودشان درباره خويش ‍ اكتفاء شود و هر مطلبى هر چند حق باشد هر جايىبازگو نشود تا مبادا سبب انكار ناآگاهان قرار گرفته و آنها را هم از درك فيوضاتائمه عليهم السلام محروم شوند همچنان كه سفارش ايشان (484) همين گونه است .
ج - نشر معارف ائمه عليهم السلام : يكى از مهم ترين راههاى ابراز محبت بهاهل بيت عصمت عليهم السلام بيان معارف ايشان است اعم از اعتقادات ، اخلاقيات يا وظايفعملى ، براى كسانى كه اهليت داشته باشند يا اجتهادا با دارا شدن شرايطش و يا بهصورت تقليد از صاحبان فتوا و صاحب نظران مطمئن در معارف دين ، از اين جهت امام صادقعليه السلام مى فرمايد: (عالمى كه با عملش نفع برد - برده شود - از عبادت هفتادهزار عابد - كه عالم نباشد - برتر است (485)). و نيز مى فرمايد: (يك ركعت نمازفقيه برتر است از هزار ركعت نمازى كه عابد - بدون علم - مى خواند(486)) و دررابطه با فضيلت تعليم مردم و آداب آن و نهى از كتمان علم از اهلش و مذمت گمراه كردنمردم و نهى از سخن گفتن بدون علم و داشتن شرايطش ‍ روايات (487) زيادى از ائمهعليهم السلام صادر شده است .
د - دوستى با دوستان ايشان و دشمنى با دشمنانشان : اين قسمت راقبل از اين بيان كرديم .
ذ - ذكر مصائب ائمه عليهم السلام : يكى ديگر از راههاى ابراز علاقه به ايشان وبيزارى از دشمنانشان ، بيان ظلمهايى است كه برايشان از طرف غاصبين حقشان رواداشته شده و نيز تشكيل مجالسى در اين رابطه ، و گريه كردن بر آن مصايب ، كه اينيكى از راههاى بسيار مهم در بيان حقانيت ايشان وباطل بودن دشمنانشان ، و زياد شدن محبت به ايشان و كينه دشمنانشان ، مى باشد و ائمهعليهم السلام نيز خودشان در تشكيل اين مجالس و بيان ظلمهايى كه بر ايشان رفته استكوشا بودند(488) و ديگران را نيز سفارش بهتشكيل اين مجالس و شعر گفتن درباره مصايبشان مى كردند(489) تا اين وقايع درطول تاريخ باقى بماند و به بوته فراموشى گذارده نشود و هر نسلى بتواند بافهميدن راه حق و باطل ، راه خود را انتخاب كند و آن دين خاتمى كه نجات دهنده تمامىبشريت است آشكار شود و مبانى آن در پرتو اين مجالس بازگو شده و به عالم برسدتا بر همگان اتمام حجت شده و مقدمه آمادگى براى حكومت جهانى حقه ولى الله الا عظمعجل الله تعالى فرجه الشريف گردد، از اين جهت ثوابهاى بسيارى براى گريه برمصايب ايشان ذكر شده ،(490) زيرا حقيقت گريه كه در اثر تحريك احساسات انسانجارى مى شود اگر بر محور فهم حقيقت باشد انسان را در همان مسير مى اندازد، امام صادقعليه السلام به فضيل مى فرمايد: تجلسون و تحدثون ؟قال : نعم جعلت فذاك قال : ان تلك المجالس احبها فاحيوا امرنا يافضيل ! فرحم الله من احيى امرنا، يا فضيل ! من ذكرنا او ذكرنا عنده فخرج من عينهمثل جناح الذباب غفرالله له ذنوبه و لو كانت اكثر من زبد البحر (491)،(آيا مى نشينيد و گفتگو مى كنيد؟ عرض كرد: بلكه فدايت شوم ، حضرت فرمود: همانااين مجالس را دوست دارم پس امر ما را احيا كنيد، اىفضيل ! پس ‍ خداوند رحمت كند كسى را كه امر ما را احيا مى كند، اىفضيل ! كسى كه ما را ياد كند يا ما را نزدش يا كنند پس ، از چشمش به مقداربال مگسى اشك خارج شود خداوند گناهانش را هر چند بيشتر از كف دريا باشد مىآمرزد).
ياد مصايب ايشان آنچنان محرك فرد و جامعه به طرف ظلم ستيزى و حق طلبى مى شود كهعلاوه بر ثوابهاى زيادى كه بر گريه بر ايشان ذكر شده كه علتش شايد آن مطلبىباشد كه ذكر شد - ناله و فرياد كردن در مصائبشان مطلوب دانسته شده و امام صادقعليه السلام مى فرمايد: (هر ناله و فرياد و گريه اى مذموم است جز ناله و فرياد وگريه بر امام حسين عليه السلام (492)) علاوه بر اينها مى فرمايد: (تنفس غمگينبه خاطر ظلم به ما تسبيح است و هم و غمش براى ما عبادت است (493)) ناراحت شدن ومتاءثر شدن در برابر ظلم ظالم كه حكايت از نارضايتى نسبت بهاعمال او مى كند آن قدر مهم است و عملا انسان را در مقابله با ظالم قرار مى دهد، كه اگربه واسطه آن اشك از چشم انسان جارى شود حتى بر يكى از شيعيان ايشان ، انسان رامستحق بهشت مى نمايد لذا امام باقر عليه السلام مى فرمايد: (كسى كه اشكش جارىشود براى اما به سبب خونى كه از ما ريخته شده يا حقى كه از ما كم شده يا آبرويىكه از ما دريده شده يا از يكى از شيعيان ما، خداوندمتعال او را به واسطه آن در مدت طولانى در بهشت جا مى دهد(494)) البته بايد هدفاز تشكيل مجالس عزا و شعر گفتن و گرياندن و گريه كردن بزرگداشت اهداف ائمهعليهم السلام باشد نه خودنمايى و خودآرايى يا تزيين مجالس به امورى كه مورد غضبو نارضايتى ايشان است زيرا فرموده اند: (خداوند ايشان را به رحمت اختصاص داده وبه واسطه آن ايشان را بر خلقش فضيلت داده است (495)). پس براى اينكه در جهترحمت الهى قرار گيريم - كه گريه خود نمونه آشكارى از ظهور رحمت است -، بايدمجالس خود را هر چه ساده تر از آلايشها و پيرايه هاتشكيل داد تا روح انسان به آنها مشغول و اموال نيز در اين جهت ، بى هدف صرف شود واز آن هدف اصلى بازمانيم و اگر به واسطه برپايى اين شعائر الهى به طرف ظهوررحمت الهى در خود و جامعه قدم برداريم معلوم مى شود آنها مورد رضايت الهى و ائمهعليهم السلام بوده است همچنان كه در طول تاريخ تشيع تا حدود زيادى اين گونه بودهاست و در سايه پربركت اين مجالس عزا، چه دلهايى نرم و رقيق شده و چقدر معارفاصيل اسلام و ائمه بازگو شده و مى شود و چقدر از مستمندان دستگيرى شده و چه مقدارمبداء تحولات روحى و فكرى و سياسى در جامعه گرديده است به گونه اى كه تمامىاقوام و ملل و مذاهب اسلامى از اين بركات و ايثارگريها محرومند تا جايى كه انقلاب عظيمپرشكوه جمهورى اسلامى به رهبرى بزرگ مرجع دينى شيعه حضرت امام خمينى قدسسره الشريف مبدئش از بزرگداشت محرم و صفر شروع شد. و به پيروزى رسيد ودشمنان ائمه عليهم السلام تاءثير اين گونه مجالس را مى دانستند از زمان ائمه عليهمالسلام تا اين اواخر - رضاخان در ايران ، آتاترك در تركيه ، وهابيت در عربستان و... -از برپايى هر چه باشكوه و پرمحتواى آنها جلوگيرى مى كردند بويژه نسبت به امامحسين (496) عليه السلام و قبر شريفش و زيارت آن مرقد مطهر حساسيت عجيبى داشتهتا جايى كه بارها آن را خراب كردند و از رفتن به زيارتشان مخالفت بهعمل مى آوردند و مى آورند لكن با وجود تمامى اين ممنوعيتها و محروميتها نور الهى ائمهعليهم السلام روز بروز جلوه اش بيشتر شده و مشتاقانى را از سراسر عالم به ايشانمتمايل بوده است و در برابر، دشمنانشان روز بروز نزد انسانهاى آگاه و با فطرتسالم ، منفورتر گرديده اند تا حديكه جز لعن و نفرين روز افزون براى ايشان نماندهاست . خداوند متعال مى فرمايد: يريدون ان يطفئوا نور الله بافواههم و يابىالله الا ان يتم نوره و لو كره الكافرون (497)، (مى خواهند نور خداوندرا با دهانشان خاموش كنند و خدا نورش را تمام مى كند هر چند كافران از آن ناراحتباشند).
ر - توسل به ائمه عليهم السلام : يكى از مهم ترين راههاى اظهار محبت به ائمه عليهمالسلام واسطه قرار دادن ايشان است در امور و مشكلاتمان به درگاه خداوندمتعال تا اينكه آنها به نتيجه برسند و در غير اين صورت هيچ گاه به نتيجه نخواهدرسيد زيرا از نظر عقل و شرع حق تعالى فيوضاتش را به واسطه وسايط فيض اجرامى كند، البته اين امر به واسطه محدوديت قدرت او نيست بلكه به واسطه محدوديتقابل است چون موجودى كه در نهايت محدوديت است توان گرفتن فيض را از خداوندى كهكمال مطلق است ، ندارد بلكه وسايطى (كه به افاضه خودش سنخيتى با آنكمال مطلق را دارند) اول فيض را دريافت كرده -اول غير زمانى - سپس به مادون خود افاضه مى كنند به گونه اى كه آن وسايط درطول فاعليت حق تعالى مى باشند نه در عرض فاعليت او كه خداوند در فاعليت كناررفته باشد و دست روى دست بگذارد همچنان كه يهود(498) و مشركين معتقدند، قرآنكريم به اين وسايط تصريح دارد در مسئله تدبير(499) عالم و توفى ،(500)جان گرفتن و مسئله وحى (501)... كه در عين حالى كه اينافعال به حق تعالى ذاتا و استقلالا نسبت دارد: كل يوم هو فى شاءن (هر روزى در كارى است )، به وسايط نيز تبعا وبه مشيت الهى نسبت دارد و اساسا ديدگاه توحيدى خالص اين چنين ديدگاهى است ، لذا درمسئله بيعت رضوان كه مسلمانان با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بيعت كردند مىفرمايد:(502) با خدا بيعت كردند، و امام صادق عليه السلام نيز مى فرمايد:(خداوند اباء دارد از اينكه اشياء و امور را جز به واسطه اسباب جارى كند پس براى هرچيزى سببى قرار دارد... آن رسول خدا و ما هستيم (503))، از اين جهت قرآن كريم مىفرمايد: ولله الاسماء الحسنى فادعوه بها (504)، (براىخداوند اسمهاى نيكوترى است پس او را با آنها بخوانيد) در عينحال كه در آيات بسيارى امر به خواندن خويش مى فرمايد، پس معلوم مى شود خواندن اوبه واسطه اسماى حسنايش خواندن خودش مى باشد و بايد او را از اين طريق خواند، لذادر دنباله آيه مى فرمايد: رها كنيد كسانى را كه در اسماى او كجروى دارند كه ايشان بهسزاى اعمالشان بزودى خواهند رسيد - يعنى خدا را به واسطه اسماء نمى خوانند يااسماء را به طور صحيح نمى فهمند و نمى خوانند - و امام صادق عليه السلام در بيانآيه مى فرمايد:(505) (به خدا سوگند ما اسماى حسنائى هستيم كه خداوند از بندگانعملى را جز به معرفت ما قبول نمى كند) و چون ائمه عليهم السلامكامل ترين اسماى الهى و نزديكترين وسايط فيض به حق تعالى مى باشند، بايد درتمامى امور بويژه مشكلات به ايشان متوسل شويم ، امام باقر عليه السلام مى فرمايد: من دعا الله بنا افلح و من دعاه بغير ناهلك و استهلك (506)،(كسى كه خدا را به واسطه ما بخواهد رستگار شده و كسى كه خدا را به غير مابخواند هلاك شده و طلب هلاكت كرده است ) و انبياء بزرگ الهى نيز براى رفعمشكلاتشان ماءمور(507) بودند خداوند را به واسطه ايشان بخوانند، در حالى كهخودشان در مرتبه اى ، براى امتشان واسطه فيض الهى بودند، از اين جهت فرستادنصلوات بر محمد و آل محمد عليهم السلام قبل از دعا كردن و بعد از آن مستحب است و تا برايشان صلوات فرستاده نشود دعا بالا(508) نمى رود. در كتابهاى معتبر(509)توسلاتى از ناحيه ائمه عليهم السلام براى رفع مشكلات گوناگون براى ما بيانشده است كه آنها تجربه نيز شده است .
ز - زيارت ائمه عليهم السلام : يكى از وسايل ابراز محبت به ائمه عليهم السلام زيارتكردن ايشان است چه در حال حيات يا در حال موت ايشان ، همچنان كه اين امر نزد عقلا اينچنين است كه هر كس ، شخصى را دوست داشته باشد براى ابراز محبتش به زيارت وديدن محبوبش مى رود و از ملاقات با او لذت مى برد، لذا امام رضا عليه السلام مىفرمايد: ان لكل امام عهدا فى عنق اوليائه و شيعته و ان من تمام الوفاء بالعهد وحسن الاداء زيارة قبورهم ، فمن زارههم رغبة فى زيارتهم و تصديقا بما رغبوا فيه كانائمتهم شفعائهم يوم القيامة (510) (براى هر امامى عهد و پيمانى درگردن دوستان و شيعيانش مى باشد و از وفاى تام به عهد و اداى نيكوى آن ، زيارتقبرهاى ايشان است ، پس كسى كه ايشان را زيارت كند از روىميل بزيارتشان و تصديق به آنچه كه ترغيب كرده اند در زيارتشان ، امامانشان روزقيامت شفيعان ايشان خواهند بود)، از اين روايات و روايتهاى ديگر استفاده مى شود كهرابطه محبت و ماءموم بودن اظهار عهد و پيمانى است كه در عالم ذر - يا با وجود انسان -بين محب و ماءموم و بين محبوب و امام بسته شده است و اين عهد نه تنها درحال حيات دنيايى ايشان به واسطه اعلان وفادارى به ايشان در تمامىمراحل حيات و ايفاء حقوق ايشان - كه در وظايف شيعه بيان شده - از جمله زيارتشان ، بايداظهار شود، همچنان كه عده اى از اصحاب رسول خدا و ائمه عليهم السلام مى آمدند و اينامر را با صدق اظهار مى كردند و ايشان به آنها بشارتهايى مى دادند(511) مانندحارث اعور، اباذر و امثال ايشان ، در حال وفات ايشان نيز، وفاى به آن عهد بازيارتشان كامل تر وفا مى شود، البته زيارت ايشان هر چه با آداب بيشتر - كه دركتابهاى مفاتيح الجنان و بحار ذكر شده (512) - و معرفت بهتر نسبت به مقامات ظاهرىو معنوى ايشان انجام مى شود، آن پيمان بهتر انجام شده و بيشتر ظهور مى كند، و آنفضايل بيشمارى (513) هم كه براى زيارتشان ذكر كرده اند در اين رابطه است ،همان طور كه به واسطه صلوات برايشان نيز مى توان آن عهد و پيمان (514) راظهور داد - مباحث شريفى در رابطه با صلوات بر ايشان از ائمه عليهم السلام (515)رسيده است -. براى پيامبر اكرم و ائمه عليهم السلام و امامزادگان ، زياراتى از طرفائمه عليهم السلام نقل شده (516) كه به كتابهاى زيارت بايد رجوع كرد.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation