بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سیمای مخبتین ( شرح زیارت اَمین اللّه ), شیخ محمود تحریرى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     SIMA0001 -
     SIMA0002 -
     SIMA0003 -
     SIMA0004 -
     SIMA0005 -
     SIMA0006 -
     SIMA0007 -
     SIMA0008 -
     SIMA0009 -
     SIMA0010 -
     SIMA0011 -
     SIMA0012 -
     SIMA0013 -
     SIMA0014 -
     SIMA0015 -
     SIMA0016 -
     SIMA0017 -
     SIMA0018 -
     SIMA0019 -
     SIMA0020 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

آثار گريه از خوف خداوند  
اين قسمت از زيارت درباره رحمت خداوند به گريه كنانى است كه از خوفش مى گريند،هر يك از اقسام گريه آثار خاصى دارد كه رحمتهاى خاصه خداوند را مى طلبد لكن غرضما در اينجا آن آثار مشتركى است كه بر انواع گريه مترتب مى شود و هر يك نشانهرحمتى است از طرف پروردگار.
1- پاك شدن گناهان : يكى از نشانه هاى پاك شدن از گناه - پس از تحقق شرايطتوبه - رقت قلب پيدا كردن است و اين حالت ، نشانه اشتمايل به خدا و انجام اعمال صالح است ، از اين جهت گريه از خوف خدا اين حالت را مىآورد، و على عليه السلام مى فرمايد: بكاء العبد من خشية الله يمحض ‍ ذنوبه (1335)،(گريه بنده از ترس خداوند گناهانش را پاك مى كند) و نسبت به گريه نكردن مىفرمايد: ما جفت الدموع الا لقسوة القلوب و ما قست القلوب الا لكثرة الذنوب (1336)، (اشكها خشك نمى شود مگر به سبب سخت شدن دلها و دلها سختنمى شود مگر به سبب زيادى گناهان ).
2- نورانى شدن دل : پس از اينكه حجاب از دل انسان برطرف شد نورانيت آن ظهور مىكند و چون گناه حجاب بزرگى است وقتى با گريه از بين رفت ،دل نورانيت پيدا مى كند على عليه السلام مى فرمايد: البكاء من خشية الله ينيرالقلب و يعصم من معاودة الذنب (1337)، (گريه از ترس خداونددل را نورانى كرده و حفظ مى كند از اينكه دوباره به طرف گناه رود).
3- مورد رحمت قرار گرفتن ديگران : گريه از خوف تنها آثار فردى ندارد بلكه آثاراجتماعى نيز دارد و به فرموده على عليه السلام : (گريه از ترس ‍ خداوند كليد رحمتاست (1338)) و ظهور اين رحمت در اجتماع به اقسام مختلف است چه بسا جلونزول عقابهايى را مى گيرد و گاهى گشايشهاى مادى و معنوى را براى افراد اجتماع دربر دارد، از اين جهت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: فلوا ان عبدا بكى فىامة لرحم الله عز و جل تلك الامة ببكاء ذلك العبد (1339)، (پس بنده اىدر بين جمعيتى گريه كند حتما خداوند عز و جل آن امت را به واسطه گريه آن بنده رحممى كند) بنابراين گريه از خوف خداوند متعال ، مورد عنايت اوست و رحمتهايى را از جانبحق تعالى به دنبال دارد.
فصل بيست و سوم : كمك خدا به طالبين كمك از او 
و الاعانة لمن استعان بك موجودة
كمك جستن موجودات از خداوند 
از آنجا كه موجودات در هستى و شئون آن فقير بالذات درگاه حق تعالى مى باشند، وجوداسؤ ال كننده از او آفريده شده اند و او نيز آنا فآنا افاضه كننده به آنها مى باشد،قرآن كريم مى فرمايد: يساءله من فى السموات و الارضكل يوم هو فى شاءن (1340)، (آنچه در آسمانها و زمين است از خداوند سؤال مى كنند، هر روز او در كارى است ) بنابراين تمامى موجودات چه بفهمند يا نه و چهبدانند يا خير، در ترتب آثار وجودى از خداىمتعال كمك مى گيرند، انسان در ميان آنها تنها موجودى است كه ذرات وجوديش ‍ از حق تعالىكمك مى گيرد و مى تواند به آن آگاهى پيدا كرده و در سير نامحدودش آن را پياده كند وكمال حقيقى او نيز در پرتو اين درك و اين عمل است كه كمك كنندهمستقل در عالم را براى ترتب آثار موجودات و خويش ، فقط خدا دانسته و از او بخواهد،قرآن كريم از قول حضرت يعقوب عليه السلام خطاب به فرزندشنقل مى كند: والله المستعان على ما تصفون (1341)، (و خداوند فقط كمك جسته شدهاست بر آنچه شما توصيف مى كنيد) اين سخن پيامبر توحيدى است كه نمى فرمايد: منكمك مى گيرم بلكه بالاتر مى گويد كه جز خدا كمك كننده اى نيست و موجودات نيز جز ازاو كمك نمى گيرند و شبيه اين تعبير را خداوندمتعال در قرآن كريم از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آلهنقل مى كند.(1342)
انواع كمك گرفتن از خداوند  
از آنجا كه انسان موجود مختارى است كه با آگاهى فعاليتهايش را انتخاب مى كند از اينجهت كمك جستن او از حق تعالى با ساير موجودات فرق دارد و داراى اقسامى است .
1- كمك گرفتن در امور تكوينى : يكى از جهات امتياز انسان ، بعد مادى اوست از جهت اينكهفعاليتهاى مادى او نيز داراى ابعاد مختلف و گسترده اى است كه كمتر موجودى از مخلوقاتهستى به اين پايه مى رسد در عين حال با تمامى اين پيچيدگى ، به خداوند وابستهاست كه اگر او آنى از كمك به انسان دريغ كند نابود مى شود، انسان موحد باتاءمل در اين خصوصيات ، خود را متكى به اين كانونكمال نامتناهى دانسته و در تمامى امور با پيمودن مسير عاديش ، از او كمك مى گيرد از اينجهت در شرع مقدس مستحب است كارها با (بسم الله الرحمن الرحيم ) شروع شود، علىعليه السلام نيز به محمد بن ابى بكر سفارش مى كند: (و اكثر الاستعانةبالله يكفك ما اهمك ، و يعنك على ما ينزل بك (1343)، (و زياد از خداوندكمك بگير تا امور مهمه ات را كفايت كند و كمك كند بر آنچه به تونازل مى كند) و به امام حسن عليه السلام نيز سفارش مى فرمايد: و استعنته على امورك(1344)، (و از او بر اموراتت يارى مى جويى ) و در قرآن كريم به دو مورد ازموارد مهم ، استعانت به خداوند را در چيره شدن بر امور سفارش مى كند: استعينوابالصبر و الصلاة ان الله مع الصابرين (1345)، (و به صبر - روزه و نماز يارىجوئيد زيرا خداوند با صابران است ).
2- كمك گرفتن در امور معنوى : خداوند متعال با فرستادن انبياء و اولياء عليهم السلام ودادن ابزار و لوازم به انسان ، كمك مهمى براى حركت تكاملى او نموده است لكن چونموانعى را نيز بر سر راه او - چه در وجودش ‍ و يا خارج وجودش - قرار داده است تااختيارش را امتحان كند بايد براى فائق آمدن بر آنها از او كمك ديگرى گرفت و بدوناستعانت به حق تعالى ، نمى توان شروع به تحقق هدف كرد و نه در آن ادامه داد، از اينجهت خداوند پس از دستور به گفتن : (اياك نعبد) كه ما را متوجه مى كند كه هدف چيست وكمال حقيقى هم آن است ، دستور مى دهد به گفتن : (اياك نستعين )، مبنى بر اينكهرسيدن به هدف جز با استعانت از او ميسر نيست و ما بتنهايى او را بندگى كنيم ، علىعليه السلام پس از سفارشات و تنبهاتى مى فرمايد: و استعينوا الله على اداءواجب حقه ، و ما لايحصى من اعداد نعمه و احسانه (1346)، (و از خدا يارىجوييد بر اداء حق او و اداء حق آن نعمتها و احسانهاىغيرقابل شمارشش ) و در جاى ديگر پس از سفارش ‍ به تقوى مى فرمايد: و انتستعينوا عليها بالله (1347)، (و اينكه يارى طلب از خداوند بر تقوى ) ايناولياء الهى قبل از سفارش به استعانت از خداوند، خودشان نيز اين گونه بودند: ونستعينه على رعاية حقوقه (1348)، (و از او يارى مى جوييم بر انجام حقوقش ).
كمك خداوند به بندگان  
خداوند متعال صفت رحمانيت و رحيميتش علاوه بر اينكه ابتداء به كمك كردن انسان كرده است، جوابگوى او نيز در كمك خواهى مى باشد و هر مقدار انسان در اين جهت صادق باشد وزمينه يارى شدن را ظهور دهد، از جانب او يارى كردن فعليت پيدا مى كند، همان طور كهعلى عليه السلام به مالك اشتر در فائق شدن بر مشكلات در امور بويژهمسائل اجتماعى و سياسى و حكومتى اين زمينه را بيان مى فرمايد: و ليس يخرجالوالى من حقيقة ما الزمه الله من ذلك الا بالاهتمام و الاستعانة بالله ، و توطين نفسه علىلزوم الحق ، و الصبر عليه فيما خف عليه اوثقل (1349)، (و والى نمى تواند از عهده آنچه خداوند بر او لازمگردانيده بيرون آيد مگر با همت ورزيدن و كمك گرفتن از خداوند و وادار كردن خويش برملازمت با حق و صبر در امور سبك يا سنگين ) و وقتى بنده اى اين گونه بود يارىخداوند با او مى باشد همان طور كه فرمود: و ان لكم عندكل طاعة عونا من الله سبحانه يقول على الالسنة ، و يثبت الافئدة (1350)،(و براستى براى شما نزد هر طاعتى ، كمكى از خداوند سبحان مى باشد كه در كلامشآن را گفته است - وعده هاى او بر طاعات - و دلها را ثبات و طماءنينه مى دهد) و در سخنديگر فرموده است : تنزل المعونة على قدر المؤ ونة (1351)، (يارى از طرف خداوندنازل مى شود به اندازه زحمت و مشقت كشيدن ).
فصل بيست و چهارم : فريادرسى خداوند از پناهندگان به او 
و الاغاثة لمن استغاث بك مبذولة
پناهندگى به خداوند  
با توجه به معناى اغاثه و پناه بردن ، معلوم مى شود اين حالت آن وقت براى موجودپيدا مى شود كه از چيزى كه براى وجودش ضرر دارد احساس خطر كند و به چيزى كهاين خطر را برطرف مى كند پناه برد و خود را از آن ضرر حفظ كند. از آنجا كه هرموجودى به حسب مرتبه وجودى خويش نسبت به امورى كه به هر صورت با وجودشتضاد داشته باشد، گريزان است و اين حالت با خلقت آن تواءم است و چون هيچ موجودىمستقلا نمى تواند دفع ضرر از موجودى كند از اين جهت فطرتا به خداوندمتعال پناه برده و او را حافظ خود مى داند و انسان نيز از اين حقيقت خارج نيست لكن بهحسب مرتبه وجودى او و بودن تضادهاى مختلف براى وجودش ، در تمامىمراحل مى تواند آگاهانه به حق تعالى پناه برد و او را حافظش از رسيدن ضررها بداندو بايد اين گونه باشد زيرا كمال او نيز به اين مرتبه از درك است . قرآن كريم اينحقيقت را در رابطه با انسان بيان مى كند، و كلام حضرت هود على نبينا و آله و عليهالسلام را پس از اتمام حجت با قومش ‍ بيان مى كند كه خداوند قومى غير شما را به جاىشما قرار مى دهد و هيچ ضررى هم به او وارد نمى كنيد، سپس مى فرمايد: ان ربىكل شى ء حفيظ(1352) (براستى پروردگارم بر هر چيزى حافظ است )، و همچنيننسبت به ضرر نزدن به طور استقلالى شيطان به كسى و اينكه سلطه او براى امتحانايمان به آخرت است ، مى فرمايد: و ربك علىكل شى ء حفيظ(1353) (پروردگارت بر هر چيزى حافظ است ) و به طور كلىبراى حفاظت از ورود امور ضرر زننده كه به امر خداوند وارد مى شود مى فرمايد: للّهللّه له معقبات من بين يديه و من خلفه يحفظونه من امر الله (1354)(براى خداست تعقيب كنندگانى از پيش روى انسان و از پشت سرش كه او را از امرخداوند - نزول انواع عذاب - حفظ مى كند).
امورى كه بايد از آنها به خداوند پناه برد 
انسان به اعتبار ابعاد وجوديش ، امور متضادى دارد كه در رابطه با او شرآفرين است و اورا متضرر مى كند، هم به اعتبار ماديتش و هم به اعتبار جنبه روحيش ، به اعتباراول چون زندگانى مادى محدود است ضررهاى آن نيز محدود است و از اهميت بسزايىبرخوردار نيست هر چند از نظر شرع تا آن مقدار كه در تحت قدرت و اختيار بشر استبايد از آن پيشگيرى و دفاع كرد، لكن جنبه روحى از اهميت فراوانى برخوردار است زيراضرر در آن جهت با حيات ابدى تنافى دارد و تحملشقابل تصور نيست از اين جهت بايد در همين علم از امور ضرر زننده به حيات ابدى روح بافراهم كردن زمينه پيشگيرى و دفاع از آنها، همواره به خداوند پناه برد و در برابرآنها از او استمداد جست و به او استغاثه كرد تا ما را پناه داده و حفظ نمايد، و مبتلاء بهشقاوت ابدى نگرديم ، و به حسب مراتب ايمان امور ضرر زننده مختلف مى شود، آنهاعبارتند از هواى نفس و شيطانهاى جنى و انسى و هر چيزى كه ما را از خداوندمتعال دور كند از اوصاف رذيله و توجهات شرك آلود، چنانچه خداوند به پيامبرش امر مىكند كه اين طور بگو: و قل رب اعوذ بك من همزات الشياطين و اعوذ بك رب انيحضرونى (1355)، (بگو پروردگارا، به تو پناه مى برم ازوسوسه هاى شيطانها و پروردگارا به تو پناه مى برم از اينكه نزد من حاضرشوند). و دو سوره مستقل در اين زمينه بر اونازل شده است و دعاهاى وارده از ائمه عليهم السلام پر است از اين استغاثه ها، بويژهدعاهاى صيحفه سجاديه زيرا ايشان آگاهند از مقدار دشمنى اين دشمنان و ضعف انسان ازمقابله مستقيم و بتنهايى با آنها و قدرت حق تعالى بر پيروزى بر آنها و هر مقدار اينآگاهيها بيشتر باشد استغاثه بيشتر و شديدتر خواهد بود. امام سجاد عليه السلام پساز تقاضاى عافيت كامل در دنيا و آخرت از خداوندمتعال عرض مى كند: (و من و ذريه ام را پناه ده از شيطان رانده شده و از شر جانور كشندهو غير كشنده و همه جانوران و چشم زخم و از شر هر شيطان سركشى ، و از شر هر پادشاهستمگرى و از شر هر شخص فرو رفته در ناز و نعمتى كه ديگران را به خدمت وامى دارد،و از شر هر ناتوان و توانا و از شر هر بزرگوارى و پستى و از شر هر كوچك وبزرگى ، و از شر هر نزديك و دورى ، و از شر هر كس از جن و انس كه براى پيامبرت واهل بيتش جنگى را به پا نموده ، و از شر هر جنبده اى كه تو بر آنها تسلط دارى ، زيراتو بر صراط مستقيم مى باشى (1356)).
پناه دادن خداوند  
خداوند متعال به مقتضاى صفت رحيميتش ، هر كس واقعا به او پناه برد، صفت خاصه اش -مغيث - را ظهور مى دهد و او را از آن چيز پناه داده و مانع مى شود كه به او ضرر بزند،همان طور كه نسبت به اوليائش اين طور بوده است و حضرت موسى بن جعفر عليه السلاممى فرمايد: وقتى حضرت موسى عليه السلام بر فرعون وارد شد اين دعا را خواند للّهللّه اللهم انى ادرءبك فى نحره و استجير بك من شره و استعين بك (1357)، (پس خداوند امنيت قلب فرعون رامبدل به خوف كرد). البته اگر شرايط پناهندگى فراهم باشد و مصلحت هم باشد كهاو پناه دهد، زيرا گاهى انسان واقعا نسبت به امر ناگوارى مانند دشمن خارجى يا مرض ياامور ناگوار عالم ماده به خداوند پناه مى برد لكن مصلحت نيست آنها از او دفع شود وخداوند مى خواهد بنده اش را امتحان كرده ، يا گناهش را پاك كند و يا به مقامات بالاترترفيعش دهد و يا ماهيت دشمنش را آشكار كند، همان طور كه نسبت به اوليائش گاهى اينچنين بوده است و به عنوان نمونه حضرت موسى و هارون براى نابودى فرعون ، دعاكردند و به طرف خدا استغاثه نمودند ولى پس ازچهل سال مستجاب شد، از اين جهت امام سجاد عليه السلام عرض ‍ مى كند: و اشبهالاشياء بمشيتك و اولى الامور بك فى عظمتك ، رحمة من استرحمك و غوث من استغاث بك (1358)، (و شبيه ترين چيزها به خواسته ات و سزاوارترين امور به تودر عظمتت ، رحمت كسى است كه از تو رحمت طلب مى كند و فريادرسى از كسى است كه بهتو پناه مى برد) و همچنين عرض مى كند: و اغاثتك قريب من المستغيثين (1359)، (وفريادرسى تو نزديك است براى فريادكنان ) و اين صفت خداوند آن قدر ظهور دارد كهامام رضا عليه السلام يكى از علتهاى غرق شدن فرعون را استغاثه او به حضرتموسى عليه السلام معرفى كرده و مى فرمايد: (او به خداوند استغاثه نكرد پسخداوند عز و جل به حضرت موسى عليه السلام وحى كرد: اى موسى ؛ به فرياد فرعوننرسيدى چون او را خلق نكرده بودى و اگر به من استغاثه كرده بود حتما به فريادشمى رسيدم ولكن وقتى تو را خواند كارش را به تو واگذار كردم (1360)) البتهكفر طولانى فرعون مانع اصلى از اين توجه شد، و شبيه به اين تعبير درباره قاروننيز آمده است كه خداوند فرمود: (اى موسى ؛ به عزت وجلال و بخشش و بزرگى و برترى مقامم سوگند؛ اگر قارون همان طور كه تو راخواند مرا مى خواند حتما او را اجابت مى كردم (1361)) و نيز از پيامبر اكرم صلىالله عليه و آله نقل شده است كه : (وقتى حضرت يونس عليه السلام به دريايىگذشت كه قارون در آن بود، قارون به فرشتهموكل بر خويش گفت : اين سر و صدا چيست كه مى شنوم ؟ فرشته به او گفت : اين يونساست كه خدا او را در شكم ماهى حبس نموده است ، هفت دريا را گشته تا به اين دريا رسيدهاست پس اين صدا و ترس ‍ براى مكان اوست ، به او گفت : آيا اجازه مى دهى با او سخنبگويم ؟ گفت اجازه دادم ، قارون به حضرت يونس گفت : چرا به سوى پروردگارتتوبه نكردى ؟ همين كلام را حضرت يونس به او فرمود: قارون گفت : توبه من بهحضرت موسى واگذار شد ولى او توبه مرا قبول نكرد، اگر تو به طرف خدا توبهكنى در اولين قدم او را پذيراى خود مى يابى (1362)). بنابراين رحمت واسعهخداوند بگونه اى است كه هر كسى اگر واقعا به طرف او برود و او را پناه خود بدانداو پناهش مى دهد.
فصل بيست و پنجم : برآورده شدن وعده هاى خداوند 
وعداتك لعبادك منجزة
تفضل خداوند نسبت به اطاعت كنندگان  
خداوند متعال لطفهاى مختلفى به بندگانش دارد، از طرفى به ايشان نعمتهاى غيرقابل (1363) شمارش عنايت فرموده است و به اين جهتعقل حكم مى كند كه بايد از او اطاعت كنى و فرامينش را دقيقا مراعات كرده و امورى را كهنهى كرده است مرتكب نشوى كه اگر او را مخالفت كنى مستحق عقوبت مى باشى ، و ازطرف ديگر براى رساندن ايشان به نعمتهاى ديگرش ، دستوراتى به آنها داده است واين دستورات نيز از نعمتهاى (1364) اوست كه مطابق با مصالح وجودى آنها مى باشد،و در عين حال براى ترغيب ايشان به انجام دستورات ، وعده هاى بى شمارى از ثواببراى مطيعين داده است به گونه اى كه هيچ گاه از نظرعقل بنده طلبكار از خداوند نمى باشد بلكه اين لطف خاصى است به ايشان كه آن از كرموجود بى پايان خدا سرچشمه مى گيرد همان طور كه على عليه السلام نيز مى فرمايد: لكنه سبحانه جعل حقه على العباد ان يطيعوه ، وجعل جزاءهم عليه مضاعفة الثواب تفضلا منه (1365)، (لكن خداوندسبحان حقش را بر بندگان اطاعتش قرار داده و جزاى ايشان را بر خويش زياد شدن ثواب، به سبب تفضلى از طرف خويش مقرر فرموده است ) حتى به اين مقدار نيز اكتفا نكردهبلكه مى فرمايد: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها(1366)، (كسى كه كار نيكى انجامدهد پس براى او ده برابرش مى باشد) و در بعضى از آيات مى فرمايد: من جاءبالحسنة فله خير منها(1367)، (كسى كه حسنه اى انجام دهد براى او بهتر از آن خواهدبود) ولى در طرف معصيت فرموده است : و من جاء بالسيئة فلا يجزى الا مثلها وهم لا يظلمون (1368)، (كسى كه كار بدى انجام دهد جز به مانند آن جزاداده نمى شود در حالى كه ظلم نمى شود). در فرمايشات (1369) مفسرين كلامش آمدهاست كه كسى كه قصد كار نيك كند يك حسنه برايش نوشته مى شود و كسى كه قصد كاربد كند برايش نوشته نمى شود و همچنين نوشتن معصيت تا هفت ساعت به تاءخير مى افتدتا شايد توبه كند و پس از نوشتن نيز جاى برطرف كردنش به واسطه توبه باقىمى باشد كه بحث آن گذشت ، با اين بيانات اگر وعده ثواب و پاداش دهد آن جزتفضل و عنايت خاص او نمى باشد نه اينكه انسان مستحق آن باشد يا مستحق آن بشود. امامصادق عليه السلام نيز مى فرمايد: (كسى كه خداوند بر عملى به او وعده ثواب دهدآن را مى دهد، و كسى كه خداوند بر عملى به او وعده عقابى دهد خداوند نسبت به آن مخيراست (1370)). اين يك بحثى است كه در علم كلام (1371) علماى عقايد به آنپرداخته اند.
وعده ثوابهاى بيشمار 
يكى از مباحثى كه نوعا به ذهن مى آيد و مطرح نيز مى شود و براى اذهان عادىقابل هضم نمى باشد، آن است كه چطور مى شود براىاعمال محدود و كمى كه انسان انجام مى دهد اين همه ثواب و پاداش مترتب شود و انسان چهقدر به آنها نياز دارد؟ جوابش اين است كه اولاتفضل خداوند و كرمش ‍ بى پايان است و با توجه به اوصاف كماليه او اين استعبادبى مورد است و ثانيا انسان پس از اين عالم ، زندگى ابدى برايش مقرر شده است كه دراين زندگانى نياز بى پايان نسبت به تفضل و عنايات الهى دارد و ثالثا تمامى اينثوابها براى نوع انسانها باقى نمى ماند بلكه با ارتكاب معصيت آنها را از دست مىدهند بنابراين نه تنها چنين وعده هايى لغو نيست بلكه در جايگاه خودش متحقق مى شود.
در اينجا متذكر مناجاتى از امام سجاد عليه السلام مى شويم ، و لو كافاتالمطيع على ما انت توليته لا و شك ان يفقد ثوابك و انتزول عنه نعمتك و لكنك بكرمك جازيته على المدة القصيرة الفانية بالمدة الطويلةالخالدة ، و على الغاية القريبة الزائلة بالغاية المديدة الباقية (1372)، (و اگر مطيع را بر آنچه (عملش كه ) تو او را بر آن موافق كردى پاداشميدادى ، نزديك بود كه پاداشت را نيايد و نعمتت از اوزايل شود - چون عمل انسان چيزى نيست تا پاداش در برابرش قرار گيرد - ولى تو بهكرم و بزرگواريت او را بر عمل در مدت كوتاه از بين رفتنى به پاداشى طولانى وجاودانى و بر غايت نزديك نابود شدنى ، به غايت مدت دار باقى ، پاداش مى دهى ).
فصل بيست و ششم : دستگيرى خداوند از سقوط لغزش كنندگان 
و زلل من استقالك مقالة
معناى اقاله خداوند  
اقاله به معناى به هم زدن معامله به صورت يك طرفه است يعنى گاهى در معاملاتطرفين شروطى را مى كنند براى ضرر نديدن در آن ، تا بتوانند معامله را به هم بزنند،در اين صورت صاحب شرط حق به هم زدن را دارد و طرف ديگر حق ندارد جلوى او رابگيرد ولى اگر شرط محقق نشد يا تمامى شروط را فسخ كردند، هيچ گاه حق به هم زدنمعامله را ندارند، در شرع مقدس مستحب است در اين صورت اگر يك طرف خواست به همبزند، طرف ديگر اقاله كند و يك طرفه معامله را به هم بزند، با اين بيان اگر رابطهبين مولى و بنده را ملاحظه كنيم مى بينيم كه همواره رابطه يك طرفى است يعنى خداوندمتعال حق مطلق دارد كه بر بندگان شروطى را در روابطشان با خويش بگذارد كه اگراز فرمان سرپيچى كردند حق مجازاتهاى سنگين داشته باشد و كسى جلو او را نمىتواند در انجام آن بگيرد و چنين حقى را نيز در زبان وحى به رسولانش اعلان فرمودهاست لكن نويد بخشش و چشم پوشى از آنها را نيز داده است كه اين نويد فقط اعلانيكطرفه از جانب اوست ، بدون اينكه بنده در اين جهت نيز بر او حقى پيدا كند، پس تمامىبخششهاى خداوند اقاله او حساب مى شود لكن خواستن بنده به زبانهاى مختلف تحقق پيدامى كند و لطيف ترين زبانها زبان استقاله است كه او را صاحب حق در عدم بخشش بدانيملكن در عين حال طلب اقاله كنيم تا از سقوط ما در گناهان جلوگيرى كند، از اين جهت علىعليه السلام مى فرمايد: فارعوا عباد الله ما برعايته يفوز فائزكم ، وباضاعته يخسر مبطلكم . و بادروا آجالكم باعمالكم ؛ فانكم مرتهنون بما اسلفتم ، ومدينون بما قدمتم . و كان قد نزل بكم المخوف ، فلا رجعة تنالون ، و لا عثرة تقالون (1373)، (پس ‍ مراعات كنيد بندگان خدا آن چيزهايى را كه با رعايتشانرستگار مى شود و با ضايع كردنشان به خسارت مى افتيد، پيشى بگيريد برمرگهاى خود با اعمالتان ، زيرا شما در گروى آن چيزى هستيد كه پيش مى فرستيد وجزا داده مى شويد به آنچه پيش مى فرستيد و مانند اينكه امر ترسناك - مرگ - بر شمانازل شده پس نه مى توانيد برگرديد و نه از لغزشى اقاله مى شويد) و اين سفرهرحمت بى كرانى است كه خداوند متعال در اين عالم براى بندگانش گسترانده است كهاقاله آنها را مى پذيرد، على عليه السلام مى فرمايد: فرحم الله امرااستقبل توبته ، و استقال خطيئته ، وبادر منيته (1374)، (پس خداوندرحمت كند كسى را كه بر توبه اش روى آورد و از لغزشش اقاله طلب كند و بر مرگشپيشى گيرد - نگذارد با آمدنش غافلگير شود -) و يكى از زمينه هاى بسيار خوبموفقيت به اقاله به پيشگاه خداوند و قبول آن ، اقاله ماست از لغزشهاى ديگران دررابطه با خويش ، زيرا با اين كار اين صفت الهى را در خود ظهور مى دهيم و قابليت پيدامى كنيم كه خداوند نيز اين صفتش را بر ما طهور دهد، على عليه السلام مى فرمايد: اقيلواذوى المروءات عثراتهم (1375)، (لغزشهاى صاحب مروت و مردانگى را - كه حاضرشده است به شما اظهار لغزش كند - اقاله كنيد).
فصل بيست و هفتم : محفوظ بودن عمل عاملين نزد خداوند
و اعمال العاملين لديك محفوظة
حفظ اعمال نزد خداوند  
با توجه به علم بى پايان خداوند متعال و اينكه علم او مانند علوم ما نيست كه از راهاسباب و وسايل حسى يا خيالى يا عقل حاصل شود بلكه علم او احاطه به موجودات وخصوصيات وجوديه ايشان دارد، علم او نسبت بهاعمال ما و حفظ آن ، بهتر روشن مى شود. قرآن كريم مى فرمايد: و ربك علىكل شى ء حفيظ(1376)، (و پروردگارت بر هر چيزى حافظ است ) لكن در عينحال براى اتمام حجت بر انسان كه هنگام حسابرسىاعمال ، آنها را انكار نكند، خداوند متعال حافظين معصومى را كه از ملائكه مى باشند براعمال گمارده است كه بر خصوصيات اعمال و نيات انسان نيز آگاهند، مى فرمايد: للّهللّه و ان عليكم لحافظين كراما كاتبين يعلمون ما تفعلون (1377)، (وهمانا بر شما حافظينى گمارده شده كه نويسنده بزرگوارى هستند، مى دانند آنچه را كهانجام مى دهيد) و چون انسان در عالم ماده قرار گرفته است و اعمالش مانند ساير امورمادى محكوم است به قوانين ماده ، خيال مى كند با حركت و تغيير وزوال و حدوت مستمر عالم ماده ، اعمال او نيز محكوم به اين قوانين است از اين جهت مىفرمايد: ام يحسبون انا لانسمع سرهم و نجواهم بلى و رسلنا لديهم يكتبون (1378)، (آيا گمان مى كنند - كفار و مجرمين - كه ما نهان و رازشان را نمىشنويم بله و حال آنكه رسولان ما نزد ايشان هستند - و اعمالشان را - مى نويسند) يعنىنه تنها ما را به درون آنها آگاهيم بلكه فرستادگانى نيز داريم كه حتى نيات آنها راثبت مى كنند، خداوند متعال به اين مقدار هم اكتفا نمى كند بلكه براى نشان دادن به انسانكه عالم و خالق و زمامدار آن چقدر محكم و استوار است و چيزى از حيطه علم و قدرت او خارجنيست مى فرمايد: و ما تكون فى شاءن و ما تتلوا منه من قرآن و لاتعملون منعمل الا كنا عليكم شهودا اذ تفيضون فيه و ما يعزب عن ربك منمثقال ذرة فى الارض و لا فى السماء و لا اصغر من ذلك و لا اكبر الا فى كتاب مبين (1379)، (و در كارى نمى باشى و نمى خوانى از قرآن ، و عملى انجام نمىدهيد مگر اينكه ما بر شما گواه هستيم هنگامى كه فرو مى رويد در آن ، و از پروردگارتپوشيده نيست به اندازه مثقالى از ذره در زمين و آسمان و نه كوچك تر از آن و نه بزرگتر مگر اينكه در كتاب آشكار مى باشد) نه تنهااعمال انسان نزد خداوند و حافظين و كاتبين اعمال محفوظ است بلكه آثار آنها نيز ثبت مىباشد، مى فرمايد: و نكتب ما قدموا و آثارهم (1380)، (و آنچه پيش مى فرستند وآثارشان را مى نويسم ) از اين بيانات ثابت مى شود علم خداوند به دقايق و جزئياتاعمال و باطن آنها.
تاءثير توجه به مراقب بودن خدا بر اعمال  
توجه انسان به خداوند متعال حتما تاءثير مثبتى در وجود او و حركات و سكناتش مىگذارد، و چون او داراى ابعاد مختلفى است توجهش به خداوند از هر جهت و صفت و اسمى ،تاءثير خاصش را مى گذارد، غرض از ذكر اسماء و صفات الهى ، علاوه بر بيان حقايق ،توجه دادن انسان است به حق تعالى از آن دريچه ، تا آثارش را مترتب كند، توجه دادنبه علم خداوند و حافظ بودن او نسبت به اعمال و نوشتن آنها به وسيله وسايط فيض ،نقش ‍ تربيتى مهمى در اعمال انسان دارد كه او را از درونكنترل مى كند و به اصلاح آنها وا مى دارد و تنها راه اصلاح ريشه اى چنين توجه پيداكردنى است و هر مقدار اين توجه بيشتر و عميق تر باشد، مواظبت انسان بيشتر و عميق ترخواهد بود و خداوند متعال وقتى بخواهد انسانها را از مخالفت برحذر دارد، كلمه رقيب راكه به معناى حافظى است كه اعمال را ثبت مى كند تا در وقتش به رخ انسان كشيده و او رامؤ اخذه كند، درباره خود به كار مى برد، از اين جهت پس از بيان خلقت انسان و امر بهتقوا در رابطه با ايجاد نسل پاك و حفظ روابط اجتماعى سالم ، مى فرمايد: ان الله كانعليكم رقيبا -، (خداوند بر شما مراقب است ) على عليه السلام مى فرمايد:(1381) للّهللّه رحم الله امرا سمع حكما فوعى ، ودعى الى رشاد فدنا، و اخذ بحجزة هاد فنجا، راقبربه ، و خاف ذنبه ، قدم خالصا، و عمل صالحا... (1382)، (خدا رحمت كندكسى را كه حكمتى را بشنود پس آگاه شود و به راه رشد دعوت شود پس به آن نزديكشود و دامن هدايت كننده اى را بگيرد تا نجات يابد، مراقب پروردگارش بوده و از گناهشبترسد، خالصانه پيش آيد و عمل صالح انجام دهد...) و خداوند در حديث معراج بهپيامبرش مى فرمايد اين دسته را وارد بهشت مى كنم كسى كه : يحفظ علمى و نظرى اليه(1383)، (و حفظ كند علم و نظرم را به سوى خويش ) و نسبت به حيات باقيه مىفرمايد: فهى الذى ... يذكر علمى به ويرا قبنىبالليل و النهار و عند كل سيئة و معصية ... فاذافعل ذلك اسكنت قلبه حبا حتى اجعل قلبه لى و فراغته و اشتغالة و همه لى (1384)، (پس آن براى كسى است كه ... متذكر علمم به خويش باشد و نزد هر گناهىدر شب و روز مراقب من باشد... پس ‍ وقتى كه اين كار را كرد محبت به خود را در قلبشساكن مى كنم تا اينكه قلب و فراغت و اشتغال و همتش را براى خودم قرار دهم ).
فصل بيست و هشتم : نزول رزق موجودات از طرف خداوند 
و ارزاقك الى الخلائق من لدنك نازلة
رازقيت خداوند براى موجودات  
رزق به آن چيزى گفته مى شود كه بقاء موجودات به آن است و چون خداوندمتعال موجد موجودات است موجد چيزهايى هم كه به حسب خلقتشان ، بقا آنها به آن است مىباشد از اين جهت مى فرمايد: و ما من دابة فى الارض الا على الله رزقها و يعلممستقرها و مستودعها (1385)، (و هيچ جنبنده اى نيست مگر اينكه رزقش بهعهده خداوند است و او محل قرار و محل كوچ آنهاست را مى داند) يعنى لازمه خالقيت او ايناست كه اين امر را نيز خود به عهده گرفته باشد، البته چون خلقت موجودات از حقتعالى به واسطه اسباب و مسببات است آنها نيز به اذن او دخالت در بقاء موجودات ورزق آنها دارند از اين جهت خداوند رزاق بالذات و خيرالرازقين است و موجودات ابزاررازقيت او مى باشند، قرآن كريم پس از نقل تقاضاى حضرت عيسى على نبينا و آله وعليه السلام از خداوند نزول مائده را از آسمان ، خطاب آن حضرت را به خداوند بيان مىكند: و ارزقنا و انت خير الرازقين (1386)، بنابراين رازقيت خداوند از شئون ربوبيتشنسبت به موجودات مى باشد كه به واسطه وسايط فيض و اسباب و مسببات اين عالم ازناحيه خداوند جارى و نازل است .
انواع رزق  
از آيات قرآنى استفاده مى شود كه به حسب نياز موجودات در بقائشان براى رزق اقسامىاست .
1- رزق مادى : و آن امورى است كه تمامى موجودات در عالم ماده بقاء جنبه مادى آنها به آناست كه شامل انسان و ساير موجودات مى شود و خداوندمتعال براى رسيدن به آن براى هر موجودى ، ابزار و شرايط مناسب آن موجود را فراهمنموده است حتى مورچه (1387) نيز براى رسيدن به آن بايد حركاتى را انجام دهد ودر استعمال رزق در قرآن نوعا، اين رزق مراد است .
2- رزق معنوى : و آن امورى است كه بقاء موجود از جهت روحى و جنبه معنوى به آن است واين امر مربوط به انسان و موجودات شبيه به او مى باشد وشامل تمامى امورى كه حيات معنوى او به آن است مى شود مانندارسال رسولان الهى و نزول كتب آسمانى ، و براى او ابزارى نيز براى رسيدن به اينرزق فراهم شده از قبيل عقل ، تمايلات الهى و فطرى ، فكرى ، اراده و انتخاب ، قرآنكريم از اين امور به عنوان رزق صراحتا تعبير نكرده است لكن براى آثار تبعيت از آنهاتعبير رزق را آورده است و در جايى پس از اوصاف مؤ منين مى فرمايد: اولئك همالمؤ منون حقا لهم درجات عند ربهم و مغفرة و رزق كريم (1388)، (ايشانمؤ منين حقيقى هستند برايشان نزد پروردگارشان درجات و مغفرت و رزق كريم است ) ومراد از رزقى كه با كرامت توصيف شده است درجات قرب انسان به خدا مى باشد كه بهحسب درجات ايمان ، درجاتى از اين رزق معنوى را خداوندنازل مى فرمايد.
زمينه هاى گشايش و محروميت از رزق  
با بيانات گذشته روشن شد كه خداوند متعال رازق بالذات تمامى موجودات است لكنبراى انسان زمينه هايى را ايجاد كرده است تا به طور عادى از اين طريق رزق رانازل گرداند و آن تفكر و تاءمل در پيدا كردن كار مناسب با وضع جسمانى و شاءناجتماعى و كسب علم در اين جهت اگر نياز بهتحصيل علم دارد، يا مشورت با اهل آن در صورت قصور فكر از رسيدن بهشغل مناسب ، سپس آن را از راه حلال به دست آوردن و درآمدش را با اندازه گيرى در مسيرحلال خرج كردن بدون اسراف و تبذير و به اندازه كفايت بودن ، اين امور زمينه هاى كلىبراى رسيدن به رزق مناسب براى انسان مؤ من است . تعبير زمينه را به كار برديم ،زيرا تمامى اسباب و مسببات در بقاء وجود موجودات و انسان به دست خداوند است و مطابقفرمايشات ائمه عليهم السلام ما فقط ماءموريم در اين مسير حركتى كنيم بعنوانمثال در مغازه (1389) را باز كرده و جنس مناسب تهيه كرده و در معرض ‍ فروشبگذاريم و نيز خود را زياد به رنج و تعب (1390) نيندازيم و سعى كنيم از راهحلال باشد زيرا رزق مؤ من از اين راه تقسيم شده است و قطعا(1391) به آن مى رسدهر چند از راههايى كه گمان (1392) نمى كرده است و از خداوند نيز رزق (1393)واسع را بخواهد و در مخارج ميانه روى را اساس كار خود قرار دهيم كه به فرموده(1394) ايشان ، باعث مى شود امر محدودى رشد كند و آن نصف زندگى است و مانع هلاكتاست و با مراعات اين امور بايد به مسبب الاسباب توجه داشت كه او مدير و مدبر و رازقواقعى است و اگر چنانچه اين امور، سبب گشايش در زندگى و اداره آن به حسب متعارفنگرديد و انسان در تنگناى زندگى قرار گرفت ، بايد دانست (1395) كه مصلحتى دركار است كه ما آن را نمى دانيم و شايد حفظ دين در گرو آن باشد ولى خداوندمتعال مى داند، همان طور كه امور ديگر اين عالم نيز اين گونه است ازقبيل مرض و گرفتاريهاى ديگر، آنجا بايد راضى به قضاى الهى بود البته وظايفديگرى پس از آن بعهده خود و ديگران مى باشد و الان در صدد بيان آن نيستيم ، به هرحال رسيدن (1396) به دنيان و نرسيدن به آن ، براى انسان امتحان است تا صفاتدرونى و ارتباطش با عالم غيب ، سنجيده شود، و هيچ كدام بتنهايى ملاك خوبى و بدىانسان نمى باشد و همان طور كه ميانه روى (1397) در زندگى و صدقه دادن(1398) زمينه نزول رزق و بركت در زندگى و نيازمند نشدن مى باشد، آزاد بودن درمخارج و اندازه گيرى (1399) نكردن در زندگى و اسراف و تبذير كه خود گناهىاست و نيز بعضى از گناهان ديگر مانند زكات ندادن (1400) و كم فروشى از زمينههاى محروميت از رزق مى باشد، البته خداوندمتعال امثال اين بلاها را گاهى براى كفار و منحرفين از دينش ‍نازل مى كند تا آنها نيز عبرت گرفته و به طرف خداوند رجوع كنند، لكن نوعا اينگونه نيست تا اينكه بر ايشان اتمام حجت شود و ظرفيتشان از گناه و آلودگى سرشارشود.
آثار توجه به رازقيت خداوند 
همان گونه كه گفته شد توجه به هر يك از اسماء و صفات الهى تاءثيراتى فردى واجتماعى در وجود انسان دارد و از جمله اين صفت مى باشد - البته اين آثار عمدتا بررازقيت خداوند در امور مادى مترتب مى شود - و آنها عبارتند از:
الف - نگرانى نداشتن نسبت به رزق : انسان در ميان موجودات به لحاظ ساختمان وجودىكه برايش مقرر شده است موظف است كه براى امرار معاش خود از تهيه مسكن و لباس ،خوراك و ساير چيزهايى كه در بقايش به آن نياز دارد، اقدام كند و چنانچه در يكى از اينشئون سستى و تخلف كند مؤ اخذه نيز مى شود و يكى از كسانى كه دعايش مستجاب نمىشود كسى است كه بدون فعاليت در طلب رزق ، از خداوند رزق طلب كند، خداوند به اومى فرمايد: مگر راهش را برايت فراهم نكردم چرا از راهش نرفتى ؟ و ائمه عليهم السلامدوست ندارند كه مؤ منين ، خود را سربار ديگران بكنند و بهدليل تنبلى و سستى دنبال كسب و كار نروند تا مبتلا(1401) به فقر شده و مجبورشوند نزد هر كس و ناكسى دست دراز كنند و آبروى خويش را بريزند، از اين جهت علىعليه السلام به خداوند عرض مى كند: (خدايا چهره ام را با دارايى حفظ كن و آبرويم رابا در تنگنا قرار گرفتن مريز، تا از طالبين رزق تو، رزق طلب كنم ودل مخلوقات بدت را به دست آورم و مبتلا شوم به ستايش ‍ كسى كه به من مى دهد و امتحانشوم به مذمت كردن كسى كه از من منع مى كند و تو پشت سر تمامى اين امور، زمامدار دادنو منع كردن مى باشى (1402)) و از طرف ديگر به دستور ائمه عليهم السلامرزقى را طلب مى كنند كه به اندازه كفايت باشد به طورى كه به تكاثر نينجامد، و درعين حال انسان مؤ من خود و ديگران را روزى رسان نمى داند بلكه فعاليتها را زمينه سازبراى نزول رزق از طرف حق تعالى مى داند زيرا به گفته خداوند ايمان دارد كه رزقانسانها از طرف او تاءمين شده است ، و فى السماء رزقكم و ما تدعون فوربالسماء و الارض انه لحق مثل ما انكم تنطقون (1403)، (و در آسمان رزقشما و آنچه به آن وعده داده شده ايد - بهشت موجود است پس به پروردگار آسمان و زمينسوگند كه آن - رزق حتما حق است مانند سخن گفتن شما) و نيز مكرر فرموده است كه :الله يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر(1404)، (خداوند گشايش مى دهد رزق را براىكسى كه بخواهد و تنگ مى گيرد) على عليه السلام در يك كلام جامعى مى فرمايد:(بدانيد به علم يقينى كه خداوند قرار نداده است براى بنده هر چند تلاشش زياد باشدو سخت كوش باشد و چاره انديش اش قوى باشد، بيشتر از آنچه در لوح محفوظ برايشمقرر كرده و مانع نمى شود بين بنده در حال ضعف و كم كاريش و بين آنچه براى او درلوح محفوظ مقرر فرموده است ، و كسى كه اين مطلب را بشناسد و به آنعمل كند، راحت ترين مردم است در حالى كه در منفعت مى باشد و كسى كه آن را رها كند و درآن شك داشته باشد سرگرمترين مردم است در حالى كه در ضرر است ، و چه قدر افرادىكه در حال نعمت ، به واسطه آن عقب گرد مى كنند و چه كسانى كه درحال ابتلاء به واسطه آن جلو مى روند پس اى كسى كه سود مى طلبى شكرت را زياد كنو از عجله ات كم كن و نزد نهايت رزقت - به اندازه كفايت توقف كن (1405)) از اينبيانات استفاده مى شود كه خداوند طبق مصالحى كه فقط خودش مى داند براى هر كسىرزق معينى را مقرر فرموده است و بايد در مسير رسيدن به آن نيز تلاشى بكند و ازتمامى اسباب مقرره براى رسيدن به آن 0 فكر و تدبر و يا مشورت با اهلش و سپساراده و به كار بستن توان - بهره گيرد و همتش رسيدن به كفايت در رزق باشد و خود راروزى رسان نيز نداند و بداند كه گاهى تلاشهاى زياد بى مورد است و اگر هم بهرزق بيشترى برسد شايد موفق به استفاده از آن نشود، و با اين توجهات براى انسانمؤ من آرامشى در كسب رزق پيدا مى شود كه براى ديگران نمى باشد به گونه اى كهرزقش را در مسير شكرگزارى از حق تعالى خرج مى كند و اگر به مواهب بيشترى دستيابد به ديگران رسيدگى مى كند، چون خداوند را روزى رسانمستقل مى داند و به فرموده على عليه السلام : كلكمعيال الله و الله سبحانه كافل عياله (1406)، (تمامى شماعيال و روزى خور خداوند هستيد و خداوند سبحانمتكفل عيالش مى باشد) و فكر و قدرت و اراده و علم خود و ديگران را زمينه ساز رسيدنبه رزق نازل شده از طرف خداوند مى داند، روى اين حساب با يك دلگرمى و آرامش بهوعده هاى الهى نسبت به دادن رزق ، در صحنه كار و تلاش و توسعه و حتى ذخيره(1407) كردنى كه مخالف با دستور الهى نباشد، قدم مى گذارد لكن در اين راهخودكشى نمى كند فقط به اندازه توانش فعاليت مى كند به طورى كه با فعاليتهاىديگر روحيش تنافى نداشته باشد زيرا به فرموده على عليه السلام :لاينال الرزق بالتنعنى (1408)، (بابه رنج و زحمت افتادن به رزق نمى توانرسيد). و اين مطلب كه در روايات فرموده اند به فكر رزق آينده ات مباش و به فكررزق همان روزى باش كه در آن هستى ، براى اين است كه توجه ما از خداوند قطع نشود وآرامش درونى به هم نخورد و تنها به فكر رسيدن به رزق نباشيم ، روشن است اگركسى توجه به رازقيت خداوند نداشته باشد، هموارهاشتغال درونيش به رسيدن به رزق مى باشد و از نيازهاى فراوان روحشغافل شده ، علاوه بر پيدا كردن مرضهاى روانى ، يك روح گدامنشى پيدا مى كند كههمواره چشمش به دست اين و آن است كه به او كمك كنند يا سراغ او بيايند، يا نزداهل دنيا كرنش كند و امثال اين امور كه با روح استغناى انسان از غير خدا ناسازگار است ،از اين جهت على عليه السلام مى فرمايد: ارض من الرزق بما قسم لك تعش غنيا(1409)،(راضى باش به آن رزقى كه قسمتت شده تا با حالت بى نيازى زندگى كنى ).
ب - طمع نداشتن به داراييهاى ديگران : انسان موجودى است كه خلقتش بر اساس اجتماع وبقاء آن ، روابط اجتماعى و تبادل املاكش با ديگران بنا نهاده شده است لكن انسان مؤ منبا توجه به مطالب گذشته با حفظ ساختمان خلقتش و ايجاد روابط اجتماعى سالم وصالح ، بر اساس ‍ دستورات خداوند متعال ، هيچ گاه چشم داشت به داراييهاى ديگرانندارد به گونه اى كه آنها را مالك مستقل و مؤ ثر در رفع نيازش بداند زيرا بفرمودهامام صادق عليه السلام يقين دارد آنجا كه در جواب سؤال راوى كه : (چه چيزى ايمان را در بنده تثبيت مى كند فرمود: ورع ايمان را در او تثبيتمى كند و طمع ، ايمان را از او خارج مى گرداند(1410)) و در روايت ديگر آن حضرتمى فرمايد: ان اردت ان تقر عينك و تناول خير الدنيا و الاخرة ، فاقطع الطمععما فى ايدى الناس ... (1411) (اگر بخواهى كه چشمت روشن شود وبه خير دنيا و آخرت برسى ، پس طمع را از آنچه در دست مردم است قطع كن ...).
ج - آسان انفاق كردن : انفاق نيز يكى از ضرورتهاى اجتماعى است لكن انسان مؤ من بهرازق بودن خداوند با ايمان به اينكه انفاقش در راه خدا هدر نمى رود بلكه جايگزين هممى شود با يك بينشى عميق و با حالت رغبت ، داراييهايش را به ديگران انفاق مى كند،همان طور كه خداوند مى فرمايد: قل ان ربى يبسط الرزق لمن يشاء من عباده ويقدر له و ما انفقتم من شى ء فهو يخلفه و هو خير الرازقين (1412)،(بگو پروردگارم رزق را براى بندگانى كه بخواهد مى گستراند و تنگ مى گيرد وآنچه انفاق كنيد پس او جايگزين مى كند و او بهترين رزق دهندگان است ). زيرا بهفرموده على عليه السلام : لم يرزق المال من لم ينفقه (1413)، (كسى كهمال را انفاق نكند آن روزيش ‍ نشده است ) يعنى آنچه را انفاق مى كند مالكش (1414) مىداند، و نيز آن حضرت فرمودند: انكم الى انفاق ما اكتسبتم احوج منكم الى اكتسابما تجمعون (1415)، (شما به انفاق آنچه كسب مى كنيد نيازمندتر ازخودتان هستيد به كسب كردن آنچه جمع مى كنيد) امام صادق عليه السلام مى فرمايد: انكان الخلف من الله عز و جل حقا فالبخل لماذا؟(1416) (اگر جايگزينى از طرفخداوند عز و جل حق است پس بخل براى چيست ؟) از اين جهت قرآن كريم براى توجه دادنبه اينكه انفاق از رزق خداوند است نوعا در اوصاف مؤ منين پس از اقامه نماز مى فرمايد:و مما رزقناهم ينفقون (1417)، (و از آنچه ما روزيشان كرده ايم انفاق مى كنند).
د - توجه نداشتن به انفاق خود: ايمان انسان هر مقدار نسبت به ظهور اسماء و صفات الهىدر عالم بيشتر باشد توجهش از غير او كمتر مى شود تا جايى كه ديگر به غير او توجهندارد، در جنبه رازقيت خداوند متعال نيز اين چنين است وقتى توجه او به رازقيت خداوندمتمركز شد با تمام فعاليتهايش در اين جهت ، خود و ديگران را كاره اى نمى داند، نه نسبتبه خود و نه نسبت به ديگران ، قرآن كريم براى توجه دادن به اين حقيقت ، تصرفكردن مجاز و حلال در اشياء را متفرع بر رازقيت خداوند كرده و مى فرمايد: و كلوا ممارزقكم الله حلالا طيبا(1418)، (بخوريد - تصرف كنيد - از آنچه روزيتان كرده استبه طور حلال پاك ) و حقيقت فرمايش مولى الموحدين على بن ابيطالب عليه السلامبرايش آشكار مى شود كه : كلكم عيال الله و الله سبحانهكافل عياله ، (تمامى شما عيال و روزى خور خدا هستيد و خداوند سبحانمتكفل عيالش مى باشد).
خلاصه ، آنكه مطرح شدن رازقيت خداوند براى تمامى موجودات چه كوچك و چه بزرگ ،براى توجه پيدا كردن انسان است تا پس ا ايمان به اين مرتبه از توحيد، آن را موردتوجه قرار داده و عملا مشرك نباشيم بلكه زندگانى موحدانه داشته باشيم يعنى در عينحالى كه ابزار رازقيت او را كه در ما قرار داده است ، به كار مى بنديم ، توجه داشتهباشيم كه رزق تنها به دست اوست كه مصالح انسان را مى داند، گاهى در آن گشايشىايجاد مى كند و گاهى تنگ مى گيرد، ما فقط ماءموريم زمينه اى را براىحصول به آن فراهم كنيم ، انفاق و عدم انفاق ما تاءثير مستقلى در گشايش و عدم گشايش ‍آن ندارد، البته بعضى از كارها زمينه گشايش در رزق و بعضى از صفات نفسانى وكارهاى حرام و قبيح زمينه محروميت از رزق مى شود كه تمامى آنها براى امتحان شدن مىباشد.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation