بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سیمای مخبتین ( شرح زیارت اَمین اللّه ), شیخ محمود تحریرى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     SIMA0001 -
     SIMA0002 -
     SIMA0003 -
     SIMA0004 -
     SIMA0005 -
     SIMA0006 -
     SIMA0007 -
     SIMA0008 -
     SIMA0009 -
     SIMA0010 -
     SIMA0011 -
     SIMA0012 -
     SIMA0013 -
     SIMA0014 -
     SIMA0015 -
     SIMA0016 -
     SIMA0017 -
     SIMA0018 -
     SIMA0019 -
     SIMA0020 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

فصل ششم : صبر بر بلاها 
صابرة على نزول بلائك
تحليل حقيقت دنيا 
خداوند متعال انسان را در اين عالم با قوا و تمايلات ويژه اى آفريده است و به مقتضاىهر ميلى چيزى را خلق فرموده تا آن ميل به نتيجه وجوديش ‍ رسيده و وجودش لغو و بيهودهنگردد، در عين حال تمامى اين روابط طبيعى بين انسان و عالم ابزارى است براى رسيدنبه هدف عالى از خلقت - كه بندگى خداوند متعال باشد - و نتيجه اش به تمام معنا دراين عالم نمى تواند ظهور كند بلكه در عالمكامل ترى از اين عالم ظهور كرده كه قرآن كريم از اين عالم به متاع تعبير كرده و ازعالم ديگر به آخرت ، و ما الحيوة الدنيا فى الاخرة الا متاع (597)، (و زندگى دنيا در آخرت جز ابزارى نيست ) و كسانى كه به اين بازار بانگاه استقلالى بنگرند و همه فكر و توجه و همت خود را آن قرار دهند اين عالم براى آنهاابزار غرور و فريب مى شود قرآن مى فرمايد: و ما الحيوة الدنيا الا متاع الغرور (598)، (و زندگانى دنيا جز ابزار فريب نمى باشد) و چون ايشانبا اين توجه از هدف حقيقى باز مى مانند و در نهايت چيزى جز خيالات عايدشان نمى شود،دنيا براى آنها سرگرمى و بازيچه و زينت مى شود، قرآن مى فرمايد: اعلمواانما الحيوة الدنيا لعب و لهو و زينة و تفاخر بينكم و تكاثر فىالاموال و الاولاد... (599) (و بدانيد كه حيات دنيا فقط بازيچه وسرگرمى و زينت و موجب فخر در بين شما و زياده طلبى دراموال و اولاد است ...) لكن ما ماءموريم آن گونه كه اين آيه مى فرمايد بوده باشيم كه: و ابتغ فيما آتاك الله الدار الآخرة و لاتنس نصيبك من الدنيا و احسن كما احسنالله اليك و لاتبع الفساد فى الارض ان الله لايحب المفسدين (600)، (وجستجو كن در آنچه خداوند به تو داده است خانه آخرت را و نصيب و بهره ات را از دنيافراموش مكن و نيكى كند همان طور كه خدا به تو نيكى كرد و فساد را در زمين جستجو مكنزيرا خداوند فسادكنندگان را دوست ندارد)، روى اين حساب اگر تنها هدف و همت انسانرسيده به مقتضاى تمايلات ظاهرى خود باشد، اين جهان كه از جهت ظاهر به او نزديكاست و ارتباط مستقيم با آن دارد و آن تمايلات را تاءمين مى كند، مى شود دنياى مذموم ، لكناگر هدف و همت او ارتباط و رسيدن به عالم ابدى و ثابت باشد، از راه ارتباط صحيحبا اين جهان ، مى شود دنياى ممدوح و از جهتى آخرت ، على عليه السلام مى فرمايد: للّهللّه و بالدنيا تحرز الاخرة (601)، (و به واسطه دنيا آخرت به دستمى آيد) و نيز مى فرمايد: فتزودوا فى الدنيا من الدنيا (602)،(پس توشه برداريد در دنيا از دنيا)، و تمامى آيات و روايات كه در مذمت دنيا آمدهاست با توجه به اين ديدگاه است و الا موجودات اين عالم و از جمله انسان و تمامخصوصيات وجوديش مخلوق و آيه حق تعالى مى باشند و از آن جهت كه ما را به حق تعالىمى رسانند، نيكو و زيبا مى باشند همان طور كه مى فرمايد: الذى احسنكل شئى خلقه (603) (خداوند آن كسى است كه خلقت هر چيزى را نيكوقرار داد) از اين جهت وقتى على عليه السلام شنيدند عده اى دنيا را مذمت مى كنند فرمود:(دنيا منزل صدق و راستى است براى كسى كه آن را تصديق كند ومحل عافيت است براى كسى كه از آن فهم اتخاذ كند و خانه بى نيازى است براى كسى كهاز آن توشه بردارد، مسجد انبياء الهى و محلنزول وحى خداوند و جايگاه نماز ملائكه او و مسكن دوستانش ، و وسيله تجارت اوليائش ‍مى باشد كه در آن رحمت را كسب كردند و بهشت را از آن سود بردند(604)). و امامباقر عليه السلام به جابر فرمود: (اى جابر، مؤ منين اطمينان به دنيا پيدا نكردندبه جهت باقى ماندنشان در آن و ايمن نيستند از رفتن به طرف آخرت ، اى جابر! آخرتخانه قرارست و دنيا خانه فناء و زوال است ، ولكناهل دنيا، اهل غفلتند، و مؤ منين فقيهانى هستند اهل فكر و عبرت گيرى ، آنچه به گوشهاىخود مى شنوند ايشان را از ياد خداوند كر نكرده و آنچه از زينت مى بينند ايشان را از يادخداوند كور نگردانيده است پس به ثواب آخرت رستگار شدند همان طور كه به آن علمرستگار گشتند(605)).
تحليل وجود بلا در دنيا 
پس از اينكه ماهيت دنيا اجمالا روشن شد، بايد توجه شود كه اين گونه نيست انسان هرچيزى از امور دنيايى را كه بخواهد بدون هيچ گونهتحمل ناراحتى و رنجى بتواند به آن برسد، حتىاهل دنيا كه تمامى همتشان رسيدن به دنيا و شئون آن است ، آن را بدون رنج و زحمت بهدست نمى آورند و اگر هم به دست آورند بدون هم و غم آن را حفظ نمى كنند زيرا اين عالماز امور متزاحم و متضاد تشكيل يافته است ، از تمايلات طبيعى گرفته تا تمايلاتخيالى و وهمى ، به عنوان مثال ميل به تغذيه ايجاب مى كند كه انسان به طرف غذاىمناسب با طبيعتش دست دراز كند و آن را خورده و جزء وجودش گرداند اگر قوه جاذبه انسانكار نكند يا كار بكند لكن قوه دفعيه او كه مواد زائد را دفع مى كند، از كار افتادهباشد، آن ميل به هدف طبيعتش نمى رسد و همچنين كسى كه به واسطهميل به تسخير اشياء مى خواهد حب به رياست طلبيش را به كار بندد، باميل به تسخير افراد ديگر برخورد مى كند و تا با وسايلى - چه خوب يا بد - آناميال را سركوب نكند به هدفش نايل نمى شود، و همچنين است ساير امور دنيا از صاحبمال و فرزند و مقام و شهرت و.. شدن لذا قرآن كريم مى فرمايد لقد خلقناالانسان فى كبد (606)، (بتحقيق انسان را در رنج و تعب آفريديم ) هرچند كه حقيقت انسان ، خلقت اوليه زيبايى دارد و موجودات براى او و استفاده او آفريدهشده اند همان طور كه قرآن مى فرمايد: الله الذىجعل لكم الارض قرارا و السماء بناء و صوركم فاحسن صوركم و رزقكم من الطيبات (607)، (خداوند آن كسى است كه زمين را براى شما قرار و آسمان راسازمانى قرار داد و شما را صورت داد پس آن را زيبا و نيكو آفريد و شما را از امورپاكيزه روزى نمود) و اين صورت و خلقت نيكو در سير به سوى حق تعالى ، زيباييشمحفوظ مى ماند همان طور كه در آيه ديگر مى فرمايد: خلق السموات و الارضبالحق و صوركم فاحسن صوركم و اليه المصير (608)، (خداوندآسمانها و زمين را بر اساس حق آفريد و شما را صورت داد پس صورتهاى شما را نيكوقرار داد و بازگشت به سوى او است ). لكن در عينحال رسيدن به شؤ ن اين عالم بدون رنج وتحمل بلا ميسر نيست همان طورى كه على عليه السلام مى فرمايد: دار بالبلاءمحفوقة و بالغدر معروفة لاتدوم اخوالها و لايسلم نزالها،احوال مختلفة و تارات متصرفة ، العيش فيها مذموم و الامان منها معدوم (609)، (خانه اى است كه به بلا پيچيده شده است و به مكر و حيله معروف است ،حالاتش ‍ دائمى نيست و فرود آمدگانش سالم نمى مانند، حالات مختلفى داشته و نوبتهايشدگرگون مى شود، خوشى - تبعيت از هواى نفس - در آن نكوهيده شده و امنيت از آن برچيدهشده است ).
علت وجود بلا و نزول آن  
پس از بيان اين واقعيت كه وجود اين عالم با بلاها مقرون است ،حال بايد علت آن روشن شود تا هم از نظر اعتقادى دچار سردرگمى نشويم و هم از جهتعملى ، راه خود را پيدا كنيم با تاءمل در وجود خود كه فطرتا طالبكمال مطلق هستيم و با دقت در آيات قرآنى ، به دست مى آيد كه كمالات حقيقى جز درسايه امتحان و آزمايش حاصل نشده و بروز نخواهد كرد و خداوندمتعال هم خصوصيات اين عالم را بر اين اساس قرار داده تا جوهره وجودى انسان دراعمال نيكو، شكل گرفته و آشكار شود، و در بيان نحوه خلقت كلى اين عالم ، گاهى مىفرمايد: و هو الذى خلق السموات و الارض فى ستة ايام و كان عرشه على الماءليبلوكم ايكم احسن عملا (610)؛ (او خدايى است كه آسمانها و زمين را درشش روز آفريد و عرشش بر آب است تا اينكه شما را امتحان كند كه كدام يكعمل نيكوترى داريد) و گاهى مى فرمايد: كه انسانها را از جهت ظاهرى متفاوت خلقكرديم تا هر يك به شاءنى از شئون اين عالم بپردازد و همچنين آنچه روى زمين است زينتآن قرار داديم تا مردم جذب به آن شده براى چرخيدن امور اين عالم لكن تمامى اينهابراى امتحانست كه در آن مسير حقيقى كدام يك موفق تر بيرون آئيد، و هو الذىجعلكم خلائف الارض و رفع بعضكم فوق بعض درجات ليبلوكم فى ما آتاكم (611)، (او خدايى است كه شما را جانشينان زمين قرار داد و بعضى از شما را بربعضى ديگر به درجاتى بالا برد تا نسبت به آنچه به شما داده است امتحانتان كند)،نيز مى فرمايد: انا جعلنا ما على الارض زينة لها لنبلوهم ايهم احسن عملا (612)، (همانا ما آنچه را روى زمين است زينت براى آن قرار داديم تا انسانهارا امتحان كنيم كه كدام يك عمل نيكوترى دارند) لكن در عينحال خلقت اين عالم مبنى بر ثبات نيست و از اول ،انتقال از آن جزء جدانشدنى از آن مى باشد از اين جهت در آيهذيل ، خلقت موت بر حيات مقدم داشته شده است ، خلق الموت و الحياة ليبلوكم ايكماحسن عملا (613)، (خداوند مرگ و زندگى را آفريد تا شما را امتحانكند كه كدامى ك عمل نيكوترى داريد) و از طرفى كمبودها و ناكاميها نيز همراه اين عالماست همان طور كه مى فرمايد: و لنبلونكم بشى ء من الخوف و الجوع و نقص منالاموال و الانفس و الثمرات (614)، (و حتما شما را به چيزى از ترس وگرسنگى و كمبود مالها و جانها و ميوه ها امتحان مى كنيم ) باتاءمل در اين آيات مخصوصا آيه اخير، علت وجود بلاها و امور ناگوار روشن مى شود و آناين كه انسان اندازه وجودى خويش را بداند و بفهمد كه از نظر وجودى محدود بوده و ابتداو انتهايش به كمال مطلق و خداوند متعال متصل است پس بايد از اين حد وجودى تجاوز نكردهو در برابر طغيانهاى خيالى وجودش مقاومت كرده و در مسيرى قرار بگيرد كه او را به آنابتدا و انتهايى كه عين كمال مطلق است متصل كند و از آن بهعمل نيكوتر تعبير كرده است و وجود بلاها و امور ناگوار بهترين منشاء در پيدايش اينتوجه و اين جهت گيرى عملى است ، لذا بدنباله آيه اخير مى فرمايد: و بشرالصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون ، (وصابران را بشارت بده آن كسانى كه وقتى مصيبتى به آنها وارد مى شود مى گويندهمانا ما براى خدا بوده و به سوى او رجوع مى كنيم ). - آثار مقاومت و عدم مقاومت را بعداز اين بيان خواهيم كرد -، لذا على عليه السلام مى فرمايد: الا و ان الدنيا دارلايسلم منها الا فيها، و لاينجى بشى ء كان لها، ابتلى الناس بها فتنة ، فما اخذوه منها لهااخرجوا منه و حوسبوا عليه ، و ما اخذوه منها لغيرها قدموا عليه و اقاموا فيه ؛ فانها عندذوى العقول كفى ء الظل ، بينا تراه سابغا حتى قلص ، و زائدا حتى نقص ‍ (615)، (آگاه باشيد كه دنيا خانه اى است كه كسى از آن سالم نمى ماند مگر در آن ونجات نمى يابد به چيزى كه براى آن است ، مردم به واسطه آن امتحان خاصى مىشوند پس آنچه را كه از دنيا بگيرند براى دنيا از دستشان گرفته مى شود در حالىكه بر آن حساب مى شوند، و آنچه را كه از دنيا بگيرند براى غير دنيا - آخرت -برايشان مى ماند و هميشه با آن مى باشد پس ‍ دنيا نزد خردمندان مانند برگشتن سايهاست كه تا آن را گسترده ببينى جمع مى شود و تا آن را زياد ببينى كم مى شود) و چونخداوند متعال بندگانش ‍ را دوست (616) دارد و نمى خواهد آنها به اين امور گذرايى ونابود شدنى سرگرم شوند تا خويشتن شان كه موجود ذى قيمت و از عالم قدس استنابود شده و خسران ببيند، ايشان را علاوه بر بلاياى طبيعى - كه از لوازم اين عالم است- به امور سخت و ناگوارى مبتلا مى كند، تا از خواب غفلت بيدار شده و از توجهاستقلالى به اين عالم دست بردارند و متوجه عالم غيب شده و زندگيشان را با آن عالممنطبق كنند، لذا قرآن كريم مى فرمايد: و ما ارسلنا فى قرية من نبى الا اخذنااهلها بالباءساء و الضراء لعلهم يضرعون ثم بدلنا مكان السيئة الحسنة حتى عفوا وقالوا قد مس آباءنا الضراء و السراء فاخذناهم بغتة و هم لايشعرون (617)، (و در هيچ شهرى پيامبرى نمى فرستيم مگر اينكهاهل آن را به رنج و سختى مى گيريم ، شايد تضرع و زارى كنند سپس بدى را به نيكىتبديل مى كنيم تا هنگامى كه آسوده شده و گويند به پدران ما نيز سختى و رنج رسيد -برطرف كننده آن را غير خداوند دانستند و به غير او توجه نمودند - پس ايشان را بهطور ناگهانى مى گيريم در حالى كه مى فهمند) در آيه ديگر مى فرمايد: (چراهنگامى كه ايشان را گرفتار كرديم ، تضرع نكردند ولكن دلهايشان سنگين شد وشيطان اعمالشان را براى آنها زينت داد(618)) در آيه ديگر مى فرمايد: مااصاب من مصيبة فى الارض و لا فى انفسكم الا فى كتاب منقبل ان نبر اها ان ذلك على الله يسير لكيلا تاءسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكمو الله لا يحب كل مختال فخور الذين يبخلون و ياءمرون الناسبالبخل و من يتول فان الله هو الغنى الحميد (619)، (هيچ مصيبتى درزمين و در خودتان نيست مگر اينكه در كتابى ثبت است .قبل از اينكه آن را بيافرينيم ، همانا اين - تقدير - بر خداوند آسان است ، تا اينكه برآنچه از دست شما مى رود اندوهناك نگرديد و بر آنچه به شما مى رسدخوشحال نشويد و خداوند هيچ متكبر فخرفروشى را دوست ندارد، آن كسانى كهبخل ورزيده و مردم را نيز به بخل امر مى كنند و كسى كه روى گرداند همانا خداوند بىنياز ستايش شده است ) بنابراين بلاها و مصيبتها به طور كلى در علم الهى پيش بينىشده است تا انسان بيدار شده و متوجه شود آن وقتى كه در نعمت بوده ، از طرف خداوندبه او عنايت شده و وقتى كه نعمت از او گرفته شد بداند كه او گرفته است به خاطرمصالحى كه بالاترين آن ، عدم توجه استقلالى به موجودات است ، لذا هنگام دارا بودنمواهب مادى و معنوى از اعطاء آن به ديگران براى خداوند، مانعى در پيش روى خود نمىبيند و اين نه به جهت نيازمندى خداوند متعال است زيرا او از همه عوالم بى نياز است ، چهكسى به طرف او بيايد و مجاهده نفسانى كند و چه كسى كفر ورزد بلكه براى امتحانبشر است ، همان طور كه مى فرمايد: و من جاهد فانما يجاهد لنفسه ان الله لغنىعن العالمين (620)، (و كسى كه مجاهده كند پس فقط براى خود مجاهده مىنمايد زيرا خداوند از عالميان بى نياز است ) و نيز مى فرمايد: و من كفر فانالله غنى عن العالمين (621)، (و كسى كه كفر ورزد پس همانا خداوند ازعالميان بى نياز است ).
مراتب بلا و نتيجه نزول آن  
همان طور كه بيان شد وجود بلا از لوازم وجودى اين عالم است و علت اصلى آن هم ، متوجهكردن انسان است به عجز و نقص وجودى خود تا به طرف غنى مطلق وكمال نامحدود رو آورد، با اين بيان معلوم مى شود كهنزول بلا اقسام و مراتبى دارد.
الف - براى كفار و انسانهاى بى اعتقاد به حق تعالى : تا هنگام گرفتاريها سرعقل آمده و به او ايمان آورند، قرآن كريم (622) براى اين افراد مسئله وقوع در كشتى وجريان طوفان را مثال مى زند كه وقتى كه در امواج قهرآميز دريا قرار گرفتند و ظاهراپناهى نيافتند در حال غرق شدن ، فطرت توحيديشان ، آنها را متوجه حق تعالى كرده و اورا مخلصانه مى خوانند كه اگر ما را نجات دهد حتما از شكرگزاران خواهيم بود لكن وقتىنجات مى يابند، مشغول سرگرمى هاى اين عالم شده از ارتباطشان با عالم غيب و كمك آنعالم ، غافل شده و به همان اعتقادات باطل برمى گردند.
ب - براى عموم مؤ منين : با توجه به مطالب گذشته معلوم مى شود كه ابتلاء به بلاهامنحصر براى كفار و امثال آنها نيست ، بلكه براى انسانهاى مؤ من نيز مى باشد زيراطبيعت اين عالم ، به علت سرگرمى هايش ، غفلت زاست و مؤ منين نيز در زندگانى عملىمبتلا به غفلت شده و حضور حق تعالى را در شئون هستى ناديده مى گيرند در حالى كهخود فرموده است ، يساءله من فى السموات و الارضكل يوم هو فى شاءن (623)، (آنچه در آسمان و زمين هستند از خداوند سؤال مى كنند هر روز او در شاءن و كارى است )، از اين جهت ابتلاء به بلاها براى نوع مؤمنين براى آن است كه متذكر خداوند شده و به مقتضاى ايمانشان حركت كنند و اگر خطا، ياگناهى كرده اند توبه كنند، در اين رابطه امام صادق عليه السلام مى فرمايد: المؤ من لايمضى عليه اربعون ليلة الا عرض له امر يحزنه يذكر به (624)، (مؤ من بر او چهل شب نمى گذرد مگر اينكه امرى بر او عارض مى شود كهاندوهناكش كند تا به واسطه آن متذكر شود) و على عليه السلام نيز مى فرمايد: (ازگناهان بپرهيزيد، پس هيچ بلا و كمبود در رزق نيست مگر به علت گناهى است حتى جراحتدر اعضاء و با صورت به زمين خوردن و وقوع مصيبتها، خداوند عز وجل مى فرمايد: آنچه را كه از مصيبتها به شما مى رسد به علت آن چيزى است كه انجاممى دهيد و خداوند از بيشتر آنها چشم پوشى مى كند، حضرت فرمودند: كسى كه بخواهد،در توبه برايش باز است ، پس ‍ به سوى خدا توبه نصوح كنيد شايد پروردگارتانبديهاى شما را بپوشاند، و وفاى به عهد كنيد وقتى پيمان بستيد پس هيچ نعمتىزايل نمى شود و هيچ خوشى مكدر نمى شود مگر به واسطه گناهانى است كه انسانمرتكب مى شود زيرا خداوند به بندگان ظلم نمى كند و اگر ايشان در آنحال با دعا و رجوع به خداوند مواجه مى شدند، بلاهانازل نمى شد و اگر هنگامى كه بلا نازل مى شد يا نعمت از ايشانزايل مى شد با صدق نيت به طرف خداوند عز وجل تضرع مى كردند، و باز نمى ايستادند و اسراف نمى كردند حتما خداوند هر فسادى رابرايشان اصلاح كرده و هر صلاحى را برايشان برمى گرداند، حضرت فرمودند: هيچشيعه اى نيست كه چيزى را كه از او نهى كرديم مرتكب شود تا بميرد مگر اينكه خداونداو را به بلايى مبتلا مى كند يا در مال و يا در فرزند و يا در خودش تا گناهانش را پاككند تا وقتى كه با خداوند عز و جل ملاقات كند، گناهى نداشته باشد و گاهى چيزى ازگناهانش باقى مى ماند پس خداوند بر او هنگام مرگش سخت مى گيرد...(625)) از اينروايت و روايات بسيار ديگر استفاده مى شود كه نوع مؤ منين كه مبتلا به لغزش يا گناههستند ابتلائاتشان براى كفاره گناهانشان مى باشد تا به طرف خداوند بروند و او رابخوانند لذا خداوند صداى اين چنين افرادى را هنگام تضرع و توبه دوست دارد، البته درروايات ارتباط هر گناهى با بلاى خاص وارد شده است كه به عنوان نمونه و تذكر بهيكى از آنها اشاره مى شود، امام زين العابدين عليه السلام فرمودند: (گناهانى كهنعمتها را تغيير مى دهد: ظلم بر مردم ، و دست برداشتن از عادت خوب وعمل شايسته اى كه داشته ، و كفران نعمتهاى پروردگار، و شكر نكردن است ، خداوند عزو جل مى فرمايد: همانا خداوند در قومى تغيير ايجاد نمى كند مگر اينكه ايشان آنچه را دردرونشان است تغيير بدهند و گناهانى كه موجب پشيمانى مى شود: كشتن انسانى است كهخداوند آن را حرام كرده است ، خداوند متعال در قصهقابيل وقتى برادرش هابيل را كشت پس ‍ از آن از دفنش عاجز ماند مى فرمايد: از پشيمانشدگان گرديد، و كمك نكردن به خويشاوندان تا اينكه خودشان بى نياز بشوند، ونماز نخواندن تا اينكه وقتش بگذرد، و وصيت نكردن و رد نكردن مظالم و زكات ندادن تااينكه مرگ برسد و زبان بسته شود، و گناهانى كه عقوبت رانازل مى كند: عصيان كردن كسى كه آشنا به دستورات الهى است ، به واسطه تجاوزبه حقوق ديگران ، و تكبر بر مردم و مسخره كردن ايشان ، و گناهانى كه قسمتها و رزقهارا دفع مى كند: اظهار نيازمندى ، و خوابيدن در ثلثاول شب و خوابيدن بعد از نماز صبح ، و كوچك شمردن نعمتها و شكايت كردن از خداوند عزو جل است ، و گناهانى كه پرده ها را پاره مى كند: شرب خمر، و قماربازى ، و كارهايىكه مردم را بخنداند از لغويات و مزاح كردن - كسى كه كارش اين باشد كه نوعا مبتلابه آبروريزى مى شوند - و ياد كردن عيب مردم ، و بااهل شك همنشينى كردن ، و گناهانى كه موجب نزول بلا مى شود: فريادرسى نكردن ازشخص اند و هناك و كمك نكردن به مظلوم ، و ضايع كردن امر بمعروف و نهى از منكر، وگناهانى كه دشمنان را بر انسان مسلط مى كند: تظاهر به ظلم و آشكار كردن ستم ، ومباح دانستن امور ممنوعه ، و نافرمانى خوبان ، و اطاعت از اشرار، و گناهانى كه موجبنابودى سريع مى شود: قطع رحم ، و قسم دروغ ، و دروغ گفتن و زنا كردن ، و بستن راهمسلمانها، و ادعاى امامت بنا حق ، و گناهانى كه اميد را قطع مى كند: ماءيوس ‍ شدن از عنايتخداوند، و نااميدى از رحمت الهى ، و اطمينان به غير او و تكذيب وعده هاى خداوند عز وجل ، و گناهانى كه هوا را تاريك مى كند: سحر و جادوگرى ، و ايمان به علم نجوم -اعتقاد به تاءثير استقلال گونه اوضاع كيهانى در زمين - و تكذيب تقديرات الهى -يعنى مرتبط ندانستن امور به مشيت الهى - و عاق پدر و مادر، و گناهانى كه پرده ها رابرمى دارد: قرض ‍ گرفتن بدون نيت اداء كردن آن ، و اسراف در خرج كردن درباطل ، و بخل ورزيدن بر اهل و فرزند و خويشاوندان ، و بداخلاقى ، و كم صبر داشتن ،و بيحالى و تنبلى كردن در امور، و سبك شمردناهل دين ، و گناهانى كه دعا را رد مى كند: نيت بد و باطن زشت داشتن ، و به صورت نفاقبا برادران ايمانى برخورد كردن ، و دعوت آنها را نپذيرفتن ، و تاءخير نمازهاى واجبتا اينكه وقتشان بگذرد، و نزديكى نجستن به خداوند عز وجل با نيكى كردن و صدقه دادن ، و ناسزا و فحش دادن ، و گناهانى كه از آمدن بارانممانعت مى كند: ستم حاكمان در حكم كردن ، و شهادتباطل دادن و كتمان شهادت و زكات و قرض ندادن ، و سختىدل بر فقرا و نيازمندان و ظلم كردن به يتيمها و بيوه زنان و رد كردنسائل در شب (626)).
ج - براى انبيا و اوصياء و اولياء: بايد توجه داشت كه گاهى ابتلاء به بلاها براىبرطرف شدن گناهان نيست زيرا انسان مبتلا، گناهكار نمى باشد بلكه ابتلاى او براىترفيع مقام و درجه ايمان يا ظهور مقام قرب او بر خود و ديگران مى باشد از اين جهت امامصادق عليه السلام مى فرمايد: (همانا مؤ من به منزله كفه ترازوست هر مقدار ايمانشزياد شود بلايش زياد مى شود(627)) در حقيقت اين ابتلائات براى تمامى افراد خيراست لكن براى اين دسته در ترفيع درجات ايمانى و آخرتى آنها تاءثير مهم دارد و ايناز لوازم ايمان مى شود همان طور كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد: ان فىكتاب على عليه السلام ، ان اشد الناس بلاء النبيون ثم الوصيون ثمالامثل فلامثل و انما يبتلى المؤ من على قدر اعماله الحسنة فمن صح دينه و حسن عمله اشتدبلائه و ذلك ان الله عز و جل لم يجعل الدنيا ثوابا لمؤ من و لا عقوبة لكافر، و من سخفدينه و ضعف عمله قل بلائه و ان البلاء اسرع الى المؤ من التقى من المطر الى قرارالارض (628)، (همانا در كتاب على عليه السلام آمده است : همانا سختترين مردم از جهت بلاء انبياء سپس ‍ اوصياى ايشان سپس كسانى كه نزديك تر بهايشانند مى باشند، و همانا خداوند مؤ من را به اندازهاعمال نيكويش مبتلا مى كند پس كسى كه دينش ‍ صحيح بوده و علمش نيكو باشد. بلايشسخت تر است و علتش آن است كه خداوند عز وجل دنيا را ثواب براى مؤ من و عقاب براى كافر قرار نداده است و كسى كه دين و عملشضعيف باشد، بلايش كم مى شود و همانا بلا سريع تر به مؤ من متقى مى رسد از بارانبه قرار گرفتن بر زمين ) كسانى كه بخواهند درجات بالاى ايمان را به پيمايند ياآن كمالاتشان ظهور كند مانند انبياء و ائمه عليهم السلام ، ابتلائاتشان سختتر استالبته تمامى آنها از ابتلائات مادى نمى باشد بلكه بيشتر آنها ازقبيل ابتلائات روحى است همان طور كه امام سجاد به واسطه پدرش عليه السلام ازرسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه فرمود: (همواره من و كسانى كه از منبوده اند از انبياء و مؤ منين ، مبتلا بوده ايم به كسانى كه ما را اذيت كنند و اگر مؤ منىبر سر كوهى باشد حتما خداوند عز و جل كسى را برايش قرار مى دهد كه اذيتش كرده تابر آن پاداش بگيرد، و على عليه السلام مى فرمايد: همواره من مظلوم بودم از وقتى كهمادر مرا زائيد به گونه اى كه وقتى عقيل چشمش درد گرفته و ورم مى كرد، مى گفت : تادوا در چشم على نريخته ايد در چشم من نريزيد، پس در چشمم دواء مى ريختند در حاليكهدرد چشمى نداشتم (629)) و مقدارى از اين امتحانها براى ظهورمراحل عاليه ايمان است مانند آن حالتى كه حضرت ابراهيم عليه السلام داشت در پاسخجبرئيل عليه السلام ، كه در هنگام افتادن در آتش به واسطه منجنيق ، به او عرض ‍ كرد: هل لك حاجة ؟ فقال : اما اليك فلا (630)، (آيا حاجتى دارى ؟حضرت فرمود: اما به سوى تو، پس خير)، حضرت ابراهيم عليه السلام اگر ازجبرئيل كمك مى گرفت ، از آن جهت كه فرشته واسطه فيض الهى بود، به حسب ظاهراشكالى نداشت لكن به حسب مقام ابراهيمى كه مى خواهد آن قله توحيد را از خود نشان داده وبه آن دعوت كند، اشكال دارد، و اين چنين است امثال اين امتحانات كه براى انبياء و اولياءعليهم السلام بوده است در حالى كه اكثر مردم حتى خواص از مؤ منين نيز امتحان بودن آنرا نمى فهمند، روى اين حساب ، تمامى ابتلائات براى بخشيدن گناهان نيست بلكهبراى اعطاى اجرهايى است كه خداوند مى داند آنها چيست : از اين جهت على بن رئاب از امامصادق عليه السلام سؤ ال مى كند: كه اين سخن خداوند عز وجل كه مى فرمايد: (آنچه از مصيبتها به شما مى رسد به سبب اعمالى است كه انجام دادهايد) آيا آنچه به حضرت على و اهل بيتش عليهم السلام بعد از او رسيد به سبب اعمالىبود كه انجام مى دادند و حال آنكه ايشان اهل بيت طهارت و معصوم بودند؟ حضرت فرمود:ان رسول الله صلى الله عليه و اله كان يتوب الى الله و يستغفره فىكل يوم و ليلة ماة مرة من غير ذنب ، ان الله يخص اوليائه بالمصائب لياءجرهم عليها منغير ذنب
(631)، (همانا رسول خدا صلى الله عليه و آله به سوى خداتوبه مى كرد و هر روز و شب صد مرتبه از خداوند طلب مغفرت مى كرد بدون داشتن گناه، همانا خداوند اوليائش را به مصيبتها اختصاص داده است تا اينكه بر آنها به ايشان اجردهد بدون داشتن گناهى )، و امام حسين عليه السلام نيز به اصحابش مى فرمايد: (پساگر آماده ايد بر آنچه من خود را آماده كرده ام ، بدانيد كه خداوند فقط درمقابل سختيها مقامهاى عالى را به بندگانش مى بخشد گرچه خدا مرا - با گذشتگان ازخانواده ام كه من آخرين آنها هستم كه در دنيا مانده ام - به كرامتهايى مختص گردانيده كهتحمل سختيها بر من آسان شده ولى براى شما نيز مقدارى از آن كرامتهاى خداوندمتعال مى باشد(632))، اين كرامتها كه خداوند براى آن حضرت واهل بيت گرامش و نيز به اصحابش عنايت فرموده در برابرتحمل نزول بلا، امور عادى كه براى عموم مؤ منان در نظر گرفته شده نمى باشد بلكهمقامهاى معنوى و درجات بهشتى است كه در روايت ديگرى نسبت به امام حسين عليه السلامجد بزرگوارش در خطاب به آنحضرت فرموده است كه : ان لك فى الجنانلدرجات لن تنالها الا بالشهادة (633)، (و همانا براى تو در بهشتهادرجاتى است كه جز با شهادت به آنها نمى رسى ).
بهترين راه برخورد با بلاها 
پس از اينكه معناى بلا و علت نزول آن و نيز مراتبش روشن شد،حال بايد ديد كه بهترين راه برخورد با آن چيست تا بتوان از آن بهترين استفاده را برد،از آيات و روايات استفاده مى شود كه بهترين راهها صبر و استقامت در برابر آنهاست بهگونه اى كه انسان قد خم نكند و با حوصله و آرامش با آنها برخورد كرده تا بتواند دربرابر هر بلايى وظيفه مناسب با آن را انجام دهد و معناى صبر اين نيست كه در برابربلاها عملى و واكنشى نشان ندهد و در زير بار سنگين آنها خرد شود، از اين جهت است كهقرآن كريم براى صابران مقامهاى بلندى را ذكر كرده و در موارد مخلتف امر به صبركرده است و مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلاة ان اللهمع الصابرين ... و بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليهراجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون (634)،(اى مؤ منين كمك بجوييد به صبر و نماز زيرا خداوند با صابران است ... و بشارت دهصابران را آن كسانى كه وقتى مصيبتى به آنها مى رسد گويند ما براى خدا هستيم و بهسوى او برمى گرديم ، برايشان درودهايى از پروردگارشان و رحمتى خواهد بود وايشان هدايت شدگان مى باشند) و يكى از بلاهاى مهم اجتماعى وجود افراد منحرف وفتنه جوست كه در برابر هدايت انبياى الهى قرار مى گيرند و قرآن در موارد متعددىپيامبرش را به صبر در برابر آنها امر مى كند و مى فرمايد: و تبعيت كن از آنچه برتو وحى مى شود و صبر كند تا اينكه خداوند حكم كند(635)، و نيز: در برابر سخنانايشان صبر كن و خداوند را قبل از طلوع خورشيد وقبل از غروب آن با حمدش تسبيح كن (636)، يا اينكه مى فرمايد: صبر كن وعده خدا -به يارى كردنت - حق است (637)، و يا اينكه : صبر كن و براى ايشان درنزول عذاب عجله مكن مانند حضرت يونس (638).
بنابراين تنها راه برخورد صحيح با مصايب صبر و استقامت و بوظيفه مناسب با آن ،عمل كردنست تا مصائب بر انسان آسان و گوارا شود همان طور كه امام صادق عليهالسلام مى فرمايد: ان الله عز و جل انعم على قوم فلم يشكروا فصارت عليهم وبالا، و ابتلى قوما بالمصائب فصبروا فصارت عليهم نعمة (639)،(خداوند عز و جل بر گروهى نعمت داد، پس آنها شكر نكردند و آنوبال و گرفتارى شد برايشان ، و گروهى را به مصيبت مبتلا كرد و صبر كردند، آنبريشان نعمت شد). حضرت على عليه السلام نيز مى فرمايد: (كسى كه صبر كندمصيبتش آسان مى شود) و: (سختيها جز با صبر برطرف نمى شوند) و: (كمك كنندهاى برتر از صبر نيست (640)).
نشانه هاى صبر در بلا  
براى آزمايش خود نسبت به استقامت در برابر مصايب و انجام وظيفه مناسب در برابر آنها،نشانه هايى از طرف اولياء دين به ما داده شده تا با بررسى آنها در وجود خود ميزانتحقق اين صفت را بيازماييم ، در روايتى سؤ ال پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ازجبرئيل درباره تفسير صبر آمده است كه جبرئيل مى گويد: تصبر فى الضراءكما تصبر فى السراء و فى الفاقة كما تصبر فى الغنى ، و فى البلاء كما تصبرفى العاقبة ، فلايشكو حاله عند المخلوق بما يصيب من البلاء (641)،(در سختى صبر كنى همان طور كه در راحتى صبر مى كنى و در نيازمندى صبر كنىهمان طور كه در حال بى نيازى صبر مى كنى و در بلا و مرض صبر كنى همان طورى كهدر عافيت صبر مى كنى ، پس شكايت حالش را نزد مخلوق نبرد نسبت به آن بلايى كه كهبه او مى رسد) همان طور كه از اين روايت استفاده مى شود انسان صابر در تمامىحالاتش به وظايف بندگى عمل مى كند تغيير حالتى او را در انجام وظايفش دگرگون ومتزلزل نمى كند يعنى در حال سختى و بلا سراغ طاعت و دعا و اظهار نياز به حق تعالىمى رود و نيز در حال غنى ، طغيان نداشته و اسراف كارى ندارد و رسيدگى به وظايفواجب و مستحب خود را فراموش نمى كند و در حال تنگدستى خرج كردنش محدود استبنابراين تمامى حالاتش نسبت به انجام وظايف واجب و مستحب يكسان است و خدا را فراموشنمى كند، از اين جهت على عليه السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آلهنقل مى كند كه نشانه هاى صابر سه چيز است ، اولها انلايكسل و الثانية ان لايضجر، و الثالثة ان لايشكو من ربه عز وجل ، لانه اذا كسل فقد ضيع الحق ، و اذا ضجرلم يود الشكر، و اذا شكامن ربه عز وجل فقد عصاه (642)، (اول آنكه كسالت نداشته باشد و دوم آنكه بىقرار و دل تنگ نباشد، و سوم اينكه از پروردگار با عزت و جلالش شكايت نكند، زيراهنگامى كه كسالت و سستى داشته باشد حق را ضايع مى كند، و وقتى كه دلتنگ و بىقرار باشد شكر نمى كند و هنگامى كه از پروردگارت با عزت و جلالش شكايت كندبتحقيق او را معصيت كرده است ). - بايد توجه داشت آنچه مذموم است شكايت كردن ازخداوند است لكن شكايت را در امور به سوى خدا بردن و از او درخواست برطرف شدنگرفتاريها را داشتن ، مطلوب است همان طور كه حضرت يعقوب (643) عليه السلام اينگونه بود، و نيز شكايت كردن نزد برادر(644) مؤ من ، همان شكايت به طرف خدابردن است -، از اين جهت قرآن كريم در خطاب به مسلمين هنگام برخورد با دشمن مىفرمايد: (اگر شما بيست نفر صابر داشته باشيد بر دويست نفر از دشمنان غلبه مىكنيد و اگر ضعف نشاندهيد و صبرتان كم باشد صد نفر درمقابل دويست نفر غلبه خواهد كرد(645))، بنابراين سستى و دلتنگى و خشمگين شدندر برابر بلاها مقاومت انسان را كم كرده و آنها او را از پاى درآورده و تاءثير نامطلوبدر وجودش گذاشته و به نيستى مى كشاند.
آثار صبر در بلا 
صبر در برابر بلاها علاوه بر مزيت صاحبش نسبت به اتصاف به اين صفت ، داراىآثار مختلفى است كه عبارتند از:
1- آثار دنيايى : تمامى اوصاف كريمه نفسانى داراى آثار مطلوب دنيايى است اعم ازفردى يا اجتماعى ، صفت صبر نيز اين چنين است از جمله آثار دنيايى آن كه از فرمايشاتعلى عليه السلام استفاده مى شود: پيروزى ، يارى شدن ، تسليم شدن دشمن ، رسيدنبه اهداف دنيائى ، توانمند شدن در اراده و عزت يافتن (646).
2- آثار روحى و آخرتى : اين صفت كريمه علاوه بر آثار دنيايى كه موجب آسايش دنياىانسان مى شود و مهم تر از آن داراى آثار روحى و آخرتى است كه عبارتند از:
الف - اساس ايمان : ايمان به خداوند در مقامعمل و در برخورد با امور مختلف زندگى ، اگر برخورد مطابق با اعتقاد صحيح قلبىباشد شكل گرفته و تثبيت مى شود و اگر با آن مطابق نباشدمتزلزل مى شود. بنابراين انسان مؤ من هنگامنزول بلاها، آنها را مستقل در تاءثير ندانسته بلكه مصلحت الهى را درنزول آنها دخيل دانسته و با اتكاء به خداوند در رفع آنها مى كوشد و اگر رفع نشدايمانش به خداوند در مصلحت بودن بلا بيشتر مى شود، از اين جهت على عليه السلام مىفرمايد: (صبر اساس ايمان است ) و نيز: (صبر ثمره ايمان است ) و نيز: (ازگنجينه هاى ايمان صبر بر مصايب است ) و نيز: (ايمانى مانند صبر نيست )(647).
ب - همراهى و محبت خداوند: خداوند متعال از جهت احاطه وجودى همراه و معيت وجودى با تمامىموجودات دارد چنانچه مى فرمايد: الا انهبكل شى ء محيط (648)، (آگاه باشيد كه خداوند بر هر چيزى احاطهدارد) و نيز: و هو معكم اينما كنتم (649)، (او با شماست هر جابوده باشيد) لكن يك همراهى خاصى با بعضى از انسانها دارد كه آن مزيتى را براىايشان ايجاب مى كند و آن يا به معناى كمك كردن خداوند ايشان را مى باشد و يا بهمعناى برطرف كردن موانع درك نسبت به خداوندمتعال است از قلب ايشان ، كه با برطرف شدن آن موانع ، احاطه و معيت خداوند را بهاندازه ظرفيت وجودى خويش درك مى كنند و شايد معناى محبت خداوند نسبت به ايشان نيزهمين معنى باشد كه بيان شد، از اين جهت مى فرمايد: و اصبروا ان الله معالصابرين (650)، (و صبر پيشه كنيد زيرا خداوند با صابران است) و نيز: والله يحب الصابرين (651)، (و خداوند صابرانرا دوست دارد). و شايد معناى صلوات و رحمت الهى بر ايشان و هدايت يافتنشان كه درآيه 157 سوره بقره ذكر شده است اين حقيقت باشد كه بيان شد.
ج - پاداش نيكو: خداوند متعال به واسطه عنايتش به بندگان شايسته ، علاوه بر مواهبروحى در دنيا به ايشان ، تفضلهايى نيز در عالم آخرت به ايشان مى فرمايد كه از جمله:
بهترين (652) پاداشها به صابران و نيز رسيدن (653) ايشان به پاداش مكرر، وهمچنين برخورد سلامت گونه فرشتگان الهى (654) با ايشان مى باشد.
د - اعطاء مقامات الهى : يكى از آثار بسيار مهم صبر، عنايت بعضى از مقامات معنوى استبه واسطه آن به افراد خاصى ، مانند مقام امامت به انبياى بنىاسرائيل چنانچه خداوند مى فرمايد: و جعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا لما صبرواو كانوا بآياتنا يوقنون (655)، (و از بنىاسرائيل امامانى را قرار داديم كه هدايت به امر ما مى كردند هنگامى كه صبر كرده و بهآيات ما يقين داشتند). و همچنين مقام رسالت اقتضاى اين صفت را دارد همان طور كه مىفرمايد: فاصبر كما صبر اولوا العزم منالرسل (656)، (صبر كن همان طور كه رسولان اولوالعزم صبركردند).
نتيجه بحث  
با توجه به مطالب ذكر شده در اين فراز، به اين نتيجه مى رسيم كه ماهيت دنيا ملازماست با وجود ناملايمات و گرفتاريها و اين براى امتحان بشر است كه در هر درجه اى ازتوجه و درك قرار دارد از آنها استفاده كرده يا دراصل ايمان آوردن به خداوند و يا در ازدياد ايمانش و در نهايت هر مقدار همت انسان بالاباشد در رسيدن به كمالات ، ابتلاء او به مصائب بيشتر است تا مقاومتش آزموده شود، درعين حال نبايد در تمامى مراحل از كمك گرفتن از خداوندمتعال در پياده كردن اين اوصاف شريفه غافل بود از اين جهت در اين زيارت از خداوند مىخواهيم كه نفس ما را در نزول بلايش ‍ صابر قرار دهد، و اين حقيقت از قرآن كريم گرفتهشده آنجا كه خداوند به پيامبرش مى فرمايد: و اصبر و ما صبرك الا بالله (657)، (و صبر داشته و صبرت جز به خداوندمتعال نيست ) و اين خطاب وقتى بود كه مصيبت بزرگى بر آن حضرت وارد شده بود وآن مثله شدن حضرت حمزه عموى پيامبر اكرم عليهماالسلام . بنابراين صفت صبر هم ازايمان سرچشمه مى گيرد و هم در زياد كردن ايمان تاءثير بسزايى دارد.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation