میشود و در كتب فقهی وجود نداشته و آن اين است كه شخصی تأمين میدهد وديگری در مقابل امنيتی كه از ناحيه او كسب میكند پول میدهد . ولی در بيمه عمر در بعضی موارد پولی كه بيمه گزار میپردازد نيز مجهولخواهد شد . اين از نظر فقهی اشكال پيدا میكند ( 1 ) . زيرا از طرف بيمهگزار همان حق بيمهای كه میپردازد اصالت دارد و به منزله عوض يا ثمناست و چون شرعا هميشه بايد هر دو طرف معامله مشخص و معلوم باشد ، ممكناست بيمه عمر از اين نظر دچار اشكال شود . بيمه و قمار فقها هيچ احتمال ندادهاند كه بيمه داخل در باب قمار بشود . و وجهی همندارد كه ما بيمه را داخل در باب قمار بدانيم . صرف به خطر انداختن ،ملاك قمار نيست . گفتيم [ برای صحت يك معامله ] بايد آن استثناها وجودنداشته باشد . در باب معاملات ، ريشه استثناها آن چيزی است كه در آيهقرآن آمده كه قمار هم يكی از مصداقهای آن است : « لا تأكلوا اموالكمبينكم بالباطل »( 2 ) مقصود اين است كه وقتی پول شما در ميان شما گردشمیكند ، بيهوده گردش نكند . يعنی توأم باشد با يك هدف عقلائی به اصطلاحفقها . انسان يك وقت میبخشد . بخشيدن در مواردی يك كار انسانی استيعنی يك نياز انسانی است . انسان در موردی میخواهد كهپاورقی : 1 - البته فقها متعرض اين مطلب نشدهاند از باب اينكه همه اقسام بيمهرا نمیدانستهاند و فقط آن مقداری را كه میدانستهاند با قواعد تطبيقكردهاند . 2 - سوره بقره ، آيه . 188 |