بكند . لهذا فقها گفتهاند اگر ما بخواهيم بيمه را داخل در يكی از عقودمعمول درآو رديم ، نزديكترين مسئله فقهی به مسئله بيمه ، مسئله ضمان است، كتاب الضمان : كتاب ضمانت . چون ضمانت تعهد است . در باب ضمانت ، ضمان معروف و مشهور ضمان دين است كه يك نفر قرضیدارد ، شخصی میآيد قرض او را ضامن میشود يعنی به دائن و طلبكار میگويدمن ضامن طلب تو ( طلبی كه بايد استقرار هم داشته باشد ) . در اينجامسئله معروفی است مورد اختلاف فقه اهل سنت و فقه اهل تشيع . در فقه اهلتسنن ضمان را از قبيل ضم ذمه به ذمه میدانند يعنی ضميمه شدن عهدهای بهعهده ديگر . بنابراين برای طلبكار دو طرف وجود دارد ، میتواند رجوع كندبه مديون اولی ، و میتواند رجوع كند به ضامن . در فقه شيعه ضمان ، انتقالذمه است يعنی همينقدر كه شخصی ضامن يك دين باشد ( به شرط اينكه دائن همقبول كند ) ديگر دائن حق مراجعه به مديون اولی را ندارد و مديونش میشوداين شخص ، و اين شخص نيز تا دين را نپرداخته ، حق مراجعه به مديون راندارد ، هر وقت پرداخت ، آنوقت از مديون طلبكار است و میتواند از اوبگيرد . اين را میگويند ضمان دين كه از بحث ما خارج است . آنوقت اين مسئله را در فقه طرح كردهاند كه آيا ضمان عين هم جايز استيا جايز نيست ؟ ضمان عين مثل اين است كه مال من به صورت غصبی نزديكنفر است . شخصی میآيد میگويد من ضامن مال شما در آنجا . همين قدر كه اوضامن شد ، ديگر او عهدهدار است يعنی بايد يا عين را رد كند و اگرنتوانست ، مثل يا |