ابوعمر و زبيرى گويد: بامام صادق (ع ) عرضكردم : اى عالم : بمن خبر ده كداميك ازاعمال نزد خدا فضيلتش بيشتر است ؟ فرمود: آنچه خدا عملى را جز بآن نپذيرد.
گفتم : آن چيست ! فرمود، ايمان بخدائيكه جز او شايان پرستشى نيست ، عالى تريندرجه و شريفترين مقام و بالاترين (روشن ترين ) بهره است .
عرضكردم : بمن نميفرمائيد كه آيا ايمان گفتار و كردار است يا گفتار بدون كردار؟فرمود: ايمان تمامش كردار است و گفتار هم برخى از كردار است كه خدا واجب كرده و دركتابش بيان فرموده ، به وجوبى كه نورش روشن است و حجتش ثابت و قرآن بآنگواهى دهد و بسويش دعوت كند.
توضيح :
گويا مراد سائل اينستكه : آيا ايمان تنها گفتن شهادتين است يا علاوه بر آن نماز وزكوة و حج واجبات ديگر هم جزء ايمانست ؟ ازپاسخ امام عليه السلام بدست ميآيد كه گفتنشهادتين ، علامت مشخص اسلام است ، ولى ايمان تمامش كرداراست ، طبق توضيحى كه بعدابيان ميفرمايد، و براى هر يك از اعضاء بدن وظيفه ئى ايمان معين ميكند: حتى عقيده ورضا وتسليم را وظيفه دل بيان ميكند و عمل و كردار دل ميداند و چون يكى از اعضاء بدن زبانستو وظيفه او اقرار وتلفظ بشهادتين و هر سخن نيكى است و اين وظيفهقول و گفتار ناميده ميشود، از اينرو فرمود:
(و گفتار هم برخى ازكردار است
).
دنباله روايت :
عرضكردم : قربانت گردم ، ايمان را برايم شرح ده تا بفهمم ، فرمود: ايمان حالات ودرجات و طبقات و منازلى دارد، كه برخى از آن تمامست و بنهايتكمال رسيده (مانند ايمان اولياء خدا) و برخى ناقص است و نقصانش هم واضح است (مانندايمان متجاهرين بفسق ) و برخى راجح است و رجحانش هم زياد است (مانند كسيكه بيشتروظائف ايمانى را انجام ميدهد).
عرضكردم : مگر ايمان هم تمام و ناقص و زياد ميشود؟ فرمود: آرى .
عرضكردم : چگونه ؟ فرمود: زيرا خداى تبارك و تعالى ايمان را بر اعضاء بنى آدم واجبساخته و قسمت نموده و پخش كرده است ، و هيچ عضوى نيست ، جز آنكه وظيفه اش غير ازوظيفه عضو ديگر است .
يكى از آن اعضاء قلب انسانست كه وسيله تعقل و درك و فهم اوست و نيز فرمانده بدناوست كه اعضاء ديگرش بدون راءى و فرمان او در كارى ورود و خروج ننمايند.
و ديگر از اعضايش دو چشم اوست كه با آنها ميبيند و دو گوش اوست كه با آنها مى شنود ودو دستى كه دراز ميكند و دوپائى كه راه ميرود و فرجى كه شهوتش از جانب اوست وزبانيكه با آن سخن ميگويد و سرى كه رخسارش در آنست .
پس هر يك از اين اعضاء وظيفه ايمانيش غير از وظيفه ايمانى عضو ديگر است ، طبق دستورىكه از خداى تبارك اسمه رسيده و قرآن بآن ناطق و گواه است .
بر دل واجب شده غير از آنچه بر گوش واجب شده ، و بر گوش واجب گشته غير از آنچهبر چشم واجب گشته و بر چشم واجب آمده غير آنچه بر زبان واجب آمده : و بر زبان واجبگرديده غير آنچه بر دست واجب گرديده ، و بر دست واجب شده غير آنجه برپا واجب شدهو برپا واجب گشته غير آنچه بر فرج واجب گشته و بر فرج واجب آمده غير آنچه بررخسار واجب آمده است .
اما آنچه از ايمان بر دل واجب گشته ، اقرار و شناسائى و تصميم و رضايت و تسليماست باينكه شايسته پرسشى جز خداى يگانه بى شريك نيست ، او معبوديست يكتا كههمسر و فرزند نگرفته و اينكه محمد بنده و فرستاده اوست صلوات الله عليه و آله واقرار نمودن بآنچه از جانب خدا آمده ، از پيغمبر يا كتاب . اينست آنچه خدا از اقرار ومعرفت بر دل واجب ساخته و اين عمل دل است و همين استقول خداى عزوجل :
(بجز كسيكه مجبور شود، ولى دلش بايمان قرار دارد، اما كسيكهدلش بكفر باز شده ، 106 سوره 16
) و فرمايد
(همانا بياد خدا دلها آرام گيرد، 28سوره 13
) و فرمايد:
(كسانيكه با زبان خود ايمان آورده و دلشان ايمان نياورده است ،41 سوره 5
) (آيه در مصحف چنين است : من الذين قالوا آمنا باءفواهم ) و فرمايد:
(اگرآنچه در دل داريد آشمار كنيد يا پنهان نمائيد خدا شما را از آن حساب ميكشد، سپس هر كه راخواهد ميآمرزد و هر كه را خواهد عذاب ميكند، 284 سوره 2
) اينست آنچه خدا از اقرار ومعرفت بر دل واجب ساخته و اين عمل دلست و سر ايمان .
و خدا بر زبان واجب ساخته ، گفتار و بيان از جانبدل را بآنچه باور كرده و اقرار نموده . خداى تبارك و تعالى فرمايد:
(بمردم سخننيكو گوئيد 83 سوره 2
) و فرموده :
(گفتند: بخدا و آنچه بما و شمانازل شده ايمان آورديم و خداى ما و شما يكى است و ما تسليم او هستي
(7)46 سوره 29
)اينست آنچه خدا بر زبان واجب كرده و اينعمل زبان است .
و بر گوش واجب ساخته كه از شنيدن آنچه خدا حرام كرده دورى گزيند و از آنچه خداىعزوجل نهى فرموده و براى او حلال نيست و از شنيدن آنچه خدا را بخشم آورد، روگردانشود، و در اين باره فرموده :
(بتحقيق خدا در كتاب بر شمانازل فرموده كه چون بشنويد آيه هاى خدا را منكر ميشوند و مسخره ميكنند با آنها منشينيدتا در سخنى ديگر وارد شوند
)140 سوره 4
) سپس خداىعزوجل مورد فراموشى را استثنا نمود و فرمود:
(و اگر شيطان از يادت برد، پس از يادآمدن با گروه ستمگران منشين ، 68 سوره 6
).
و باز فرمود:
(مژده بده آن بندگانم را كه سخن را ميشنوند و از نيكوترش پيروى مىكنند، ايشانند كه خدا هدايتشان كرده و ايشانند خردمندان ، 18 سوره 39
) و فرموده است:
(براستى كه مؤ منان رستگار شدند، همان كسانيه در نمازشان فروتنند، و كسانيكه ازشنيدن ياوه روى گردانند و همان كسان كه زكوة پرداخت كنند، 3 سوره 23
) وفرمود:
(و زمانيكه بر ناپسندى گذرند با بزرگوارى گذرند، 72 سوره 25
) اينستوظيفه ايمانيكه بر گوش واجب شده كه بآنچه برايشحلال نيست گوش فرا ندهد.