مرحوم مجلسى در توجيه و تفسير اين روايت 12قول از دانشمندان حديث نقل ميكند، و سپس تحقيقى لطيف و تفصيلى عميق از خود بيانميفرمايد كه بواسطه اهميت مقام و از نظر اينكه نيت ركن و پايه همه اعمالست مختصرى ازبياناتش را دراينجا ذكر ميكنيم :
تصحيح نيت از مشكلترين اعمال انسانست ، زيرا نيت تابع حالت نفسانى است وقبول ورد و درجات كمالش مربوط بهمان حالت نفسانى ميباشد و تصحيح نيت جز بابيرون ساختن محبت دنيا بوسيله رياضات شاقه و تفكرات صحيحه ممكن نگردد،زيرادل سلطان و فرمانرواى بدن است و همه اعضاء و جوارح محكوم فرمان او ميباشند و دريكدل دو محبت متناقض جمع شود، از اينرو كسى كه محبت دنيا دردلش جايگزين شده آخرت رافراموش كرده است ، هميشه فكر و خيال واعضاء و جوارحش متوجه دنياست و هر عملى كهانجام ميد هد نتيجه غائى و مقصود حقيقيش دنياست ، اگر چه بدروغ دم از خدا و آخرت زنداز اينرو در عبادات و طاعاتش هم اعمالى را انتخاب ميكند كه بدانها وعده بسيارىمال داده شده و بطاعاتى كه موجب تقرب و محبت خداست اعتنائى ندارد.
و نيز كسيكه حب جاه و شهرت بر دلش مستولى گشته ، در همهاعمال و رفتارش ار آن منظور و هدف پيروى مى كند، و همچنين است اغراض دنيوى ديگر كهعمل بنده خالص نگردد تا زمانيكه تمام اين اغراض فاسد كه موجب دورى از حقتعالى استازدل بيرون رود، بنابراين درجات و مراتب نيت در مردم متعدد و بلكه بيشمار است و بلكههر انسانى در حالات مختلف و متفاوت نيتهاى مختلف و متفاوت دارد كه برخى از آنها موجبفساد و بطلان عمل و بعضى موجب صحت ودرستى آن و پاره ئى موجبكمال و ترقى آنست .
آنچه موجب فساد و بطلان عمل است رياى خالص است كه علاوه بر اينكه عبادت را از ثوابساقط ميكند موجب كيفر و عقاب هم ميگردد، و اما هرگاه قصد ريا و ضميمه تابع باشد ويا غير از ريا ضمائم ديگرى در نيتش باشد، مانند قصد نظافت وسرد شدن در وضو وغسل تفصيلى دارد (كه حكمش در رسائل فقها موجود است ).
و اما ضميمه نمودن بعضى از مطالب مباحه دنيوى مانند وسعت رزق وطول عمر را جماعتى مبطل دانسته اند، ولى گفتار آنها خالىازاشكال نيست ، زيرا گزاردن نماز حاجت و نماز استخاره و تلاوت قرآن و اذكار و دعواتماءثوره ، بدون شك عبادتست و بآن امر شده و اين مطالب دنيوى از نتائج آنها ذكر شدهاست و محالست كه انسان قصد و نيت خود را از آنها خالى كند،زيرا نيت چنانكه دانستى گفتنبزبان و خطور بدل نيست ، بلكه واقع و حقيقت آن در باطندل انسان مستتر است وداعى حقيقى انسان هم همان واقع و حقيقت است .
و اما نيات مقاصدى كه موجب كمالعمل ميشود و از اغراض دنيوى خالى است ، بحسب اشخاص واحوال ايشان مختلف است و نيت هر كس تابع طريقه و شاكله و حالت باطنى اوست كبرخى از آنها را يادآور ميشويم :
1 نيت كسانيكه در عذاب و عقاب آخرت ميانديشند و دنيا در نظرشان پست ميشود و عبادتخويش را براى ترس از عذاب انجام ميدهند.
2 كسان باشند كه نعمت هاى بهشت و حور و قصور آن ايشانرا بعبارت تحريك كند.
گروهى از دانشمندان عبادت اين دو طايفه را باطل دانسته اند، ولى اينان حقيقت تكليف ودرجات مردم را بخوبى ندانسته اند كه بيشترمردم (باصطلاح اين زمان و ملاحظهاحوال اين مردم صدى نود و نه ) را ممكن نيست عبادات خود را بغيراز ايندو وجه انجام دهند وغير از اين نميتوانند درك كنند و اين نيع منافى با اخلاص نميباشد، زيرا عبادتبقصدآنچه در آخرت وعده داده شده ، از شوائب دنيوى پاك و خالص است و دليلى هم نداردكه عبادت بايد خالصا لوجه الله وحتى از اينگونه اغراض هم خالى باشد، بلكهدليل برعكس اين عقيده موجود است .
مانند آيه شريفه : ادعوه خوفا و طمعا و يدعوننا رغبا و رهبا.
و نيز اميرالمؤ منين (ع ) در وقفنامه خود مى نويسد: هذا ما اوصى به فى ماله عبدالله علىابتغاء وجه الله تعالى ليولجنى به الجنة ويصرفنى به عن النار.
و گويا اينها حقيقت معنى نيت را درك نكرده و گمان كرده اند كه با گفتن اينكه تدريسم رابراى محبت خدا انجام مى دهم درست مى شود،غافل از اينكه اين گفتار جز لقلقه زبان وادعائى كاذب بيش نيست و حقيقت نيت همان ميل و توجهدل است به آنچه مى خواهد و اگر محبت خدا مطلوبدل نباشد با گفتن بزبان و خطور بدل بدست نمى آيد ومثل اين است كه شخص سير بگويد: من ميل به غذا دارم پيداست كه اين گفتار براى اواشتها نمى آورد.
3 كسانى كه در نعمتهاى بى پايان خدا مى انديشند و چون شكر منعم را واجب مى دانندبراى سپاسگزارى خدا عبادتش مى كنند، چنانچه اميرالمؤ منين (ع ) فرمايد: لولم بتوعدالله على معصيته لكان يجب ان لايعصى شكرا لنعمته .
كسانى كه از راه حيا و شرمسارى عبادت خدا مى كنند، زيرا او را بر نهان و آشكار خودمطلع مى دانند چنانچه پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: اعبد الله كانك تراه فانلم تكن تراه فانه يراك .
كسانى كه خدا را بقصد تقرب عبادت مى كنند و مقصود قرب معنوى و ارتقاع مقام بنده استكه از نقائص خود كاسته و بكمال نزديك شود.
كسانى كه خدا را براى اهليت و سزاواريش عبادت مى كنند، چنانكه اميرالمؤ منين عليهالسلام فرمايد: ولكن وجدتك اءهلا للعبادة فعبدتك ولى اين ادعا از غير خاندان اميرالمؤمنين عليه السلام پذيرفته نيست ، زيرا حقيقت اين ادعا اين است كه : اگر خدابهشت و جهنمىهم نمى آفريد بلكه اگر بر فرض محال فرمانبران را بدوزخ مى برد آنها خدا راعبادت مى كردند، براى اينكه سزاوار عبادت است چنانچه حضرت ابراهيم در دنيا آتش راانتخاب كرد و بر او سرد و سلامت شد و اولياء ديگرخدا كشته شدند و زجر و شكنجهبدست اشرار را پذيرفتند.
كسانى كه براى محبت و دوستى خدا او را عبادت كنند و اين بالاترين درجات مقربين است ازاين بيان معنى جمله اخير روايت دانسته مى شود.
و اما راجع به بهتر بودن نيت مؤ من از عملش و بدى نيت كافر نسبت به عملش در يكى ازدوازده قول از امام باقر(ع ) روايت مى كند كه علتش اين است كه مؤ من كارهاى خير زيادىرا قصد مى كند كه به انجام آن موفق نمى شود و همچنين كافر نسبت بمقاصد زشت وبدش و از امام صادق (ع ) روايت شده كه چونعمل در معرض رياء بندگانست و نيت خالص براى خدااست ، نيت مؤ من از عملش بهتر است وخدا به نيت ثوابى دهد كه به عمل ندهد.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِى بَصِيرٍعَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ الْفَقِيرَ لَيَقُولُ يَا رَبِّ ارْزُقْنِى حَتَّى أَفْعَلَكَذَا وَ كَذَا مِنَ الْبِرِّ وَ وُجُوهِ الْخَيْرِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ مِنْهُ بِصِدْقِ نِيَّةٍ كَتَبَاللَّهُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلَ مَا يَكْتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ اصول كافى ج : 3 ص : 135 رواية :3
| امام صادق (ع ) فرمود: بنده مؤ من فقير مى گويد: پروردگارا بمن(مال و ثروت ) روزى كن تا از احسان و راههاى خير چنين و چنان كنم . (مسجد بسازم و اطعامدهم و به بينوايان كمك كنم ) و چون خداى عزوجل بداند نيتش صادق است و راست مىگويد، براى او همان اجر و پاداش را مى نويسد كه اگر انجام داد مى نوشت ، همانا خداوسعت بخش و كريم است . | |
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِالْحُسَيْنِ عَنْ عَمْرٍو عَنْ حَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْحَدِّ الْعِبَادَةِ الَّتِى إِذَا فَعَلَهَا فَاعِلُهَا كَانَ مُؤَدِّياً فَقَالَ حُسْنُ النِّيَّةِ بِالطَّاعَةِ اصول كافى ج : 3 ص : 135 رواية :4
| ابوبصير گويد: از امام صادق (ع ) پرسيدم درباره اندازه عبادتى كه چون كسى انجامدهد، وظيفه خود را انجام داده باشد؟ فرمود: حسن نيت به طاعت است (چنانچه در حديث 1663بيان شد). | |
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يُونُسَ عَنْأَبِي هَاشِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِى النَّارِ لِأَنَِّيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِىالدُّنْيَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِيهَا أَنْ يَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِى الْجَنَّةِ لِأَنَّنِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِى الدُّنْيَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِيهَا أَنْ يُطِيعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّيَّاتِ خُلِّدَهَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَى قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ قَالَ عَلَى نِيَّتِهِ اصولكافى ج : 3 ص : 136 رواية :5
| امام صادق (ع ) فرمود: اهل دوزخ از اين رو در دوزخ جاودان باشند كه نيت داشتند اگر دردنيا جاودان باشند هميشه نافرمانى خدا كنند واهل بهشت از اين رو در بهشت جاودان باشند كه نيت داشتند اگر در دنيا باقى بمانند هميشهاطاعت خدا كنند، پس اين دسته و آن دسته بسبب نيت خويش جاودانى شدند، سپسقول خدايتعالى را تلاوت نمود: (بگو هركس طبق طريقه خويشعمل مى كند، 79 سوره 17) فرمود: يعنى طبق نيت خويش . | |
شرح :
از توضيحى كه ذيل روايت دوم اين باب راجع به معنى نيت بيان شد، معلوم گشتكه نيت خوب لازمه طينت پاك و صفات حميده و ملكات فاضله است و بدان جهت استحقاقجاودانى بودن در بهشت را پيدا مى كند، زيرا چنين اشخاصى آمادهاعمال صالحه و موجبات ثواب مى باشند و مانع انجام دادن از جانب آنها نيست و كافر باآن حالت خبيثى كه دارد،براى ضد اعمال و صفات مؤ من آماده است .
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِالْمُسْتَنِيرِ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَلَا إِنَّ لِكُلِّ عِبَادَةٍ شِرَّةً ثُمَّتَصِيرُ إِلَى فَتْرَةٍ فَمَنْ صَارَتْ شِرَّةُ عِبَادَتِهِ إِلَى سُنَّتِى فَقَدِ اهْتَدَى وَ مَنْ خَالَفَسُنَّتِى فَقَدْ ضَلَّ وَ كَانَ عَمَلُهُ فِى تَبَابٍ أَمَا إِنِّى أُصَلِّى وَ أَنَامُ وَ أَصُومُ وَ أُفْطِرُ وَأَضْحَكُ وَ أَبْكِى فَمَنْ رَغِبَ عَنْ مِنْهَاجِى وَ سُنَّتِى فَلَيْسَ مِنِّى وَ قَالَ كَفَى بِالْمَوْتِمَوْعِظَةً وَ كَفَى بِالْيَقِينِ غِنًى وَ كَفَى بِالْعِبَادَةِ شُغُلًا اصول كافى ج : 3 ص : 136 رواية :1
| رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: همانا براى هر عبادتى شور و جنبشى است وسپس بسستى و آرامش گرايد، پس هر كه شور و جنبش عبادتش بسوى سنت من باشد هدايتشده و هر كه خالفت سنت مى كند، گمراه گشته و عملش بهلاكت كشد، همانا من نماز مىگزارم و مى خوابم و روزه مى گيرم و افطار مى كنم و مى خندم و مى گريم و هر كه ازطريقه و روش من رو بگرداند از من نيست . و فرمود: براى موعظه و پند مرگ كافى است و براى بى نيازى يقين كافى است وبراى مشغول بودن عبادت بس است . | |
| اصول كافي ثقةالاسلام كليني جلد سوم | |
|