بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب مبادی اخلاق در قرآن کریم, آیت الله عبدالله جوادى آملى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     20 -
     21 -
     22 -
     fehrest -
 

 

 
 

back indexnext

فصل دوم: منشا نياز به اخلاق

ذات اقدس خداوند كه جهان را حكيمانه آفريده، موجودات را به سه بخش تقسيم كردهاست:بخشى كه كارشان بر اساس غريزه، يكنواخت است; بخشى كه كارشان بر اساس عصمتفرشته بودن، يكنواخت است و بخشى كه كارشان يكنواخت نيست‏بلكه دوگونه است و ايندوگونگى، مايه تزاحم و منشا نياز به اخلاق است و به همين جهت‏خداى سبحان قدرتمعدله‏اى را در گروه سوم ايجاد كرده است.

اما گروه اول كه بر اساس غريزه و طبيعت، كار يكنواخت دارند، مانند كارهايى كهخاكها در دل كوه دارند تا معدنى خاص متكون شود كه سالها، عصرها، بلكه قرنها بايدتا تكه‏اى سنگ «لعل گردد در بدخشان يا عقيق اندر يمن‏». بالاخره اين موجود، راه طبيعىخود را مى‏پيمايد و اگر به مانعى در سر راه رسيد، مى‏كوشد آن را برطرف كند و اگرتوان برطرف كردن آن را نداشته باشد، محروم مى‏شود. اين كار مشخصى است كه يكموجود طبيعى بدون تزاحم انجام مى‏دهد. البته بدون تزاحم در جهاز داخلى خود وگرنه تزاحم درعالم حركت هست. چون از يك سو، همه در حركت و تلاش و كوششند تا به مقصدبرسند و از سوى ديگر، معصوم نبوده و از غفلت، مصون نيستند; مثلا ، كمال يك نسيم بهآن است كه رشد كند و توفان شود يا كمال دريا در خروش و اوج و موج آن است ونمى‏تواند كسى را كه در آنجا وارد شده غرق نكند.

پس تزاحم در جهان طبيعت، كه همه موجودات آن در حركتند و به سمت كمال مى‏روند، قهرىاست. و اگر خداى سبحان بخواهد جهان طبيعت را به گونه‏اى تنظيم كند كه هيچ برخوردىدر آن وجود نداشته باشد، لازمه‏اش آن است كه يا هيچ كدام اهل حركت نباشند و يا همهمعصوم، عاقل، عالم و عادل باشند تا مثلا وقتى مانعى در سر راهشان بود صبر كنند تامانع رخت‏بربندد; در حالى كه چنين نيست و چنين عالمى را خدا فقط در بهشت‏يا در بينفرشته‏ها قرار داده است.

مجردات نيز مانند فرشته‏ها تكامل خود را دارند ولى بر اساس:

«و ما منا الا له مقام معلوم‏» (1)

به صورت كامل خلق شده‏اند; در آنجا مشكل جنگ درونى و بيرونى نيست و آنها از جهاداصغر و اكبر معافند: نه در درون، گرفتار تزاحمند تا نياز به اصول اخلاقى و جهاداكبر داشته باشند و نه در بيرون، مبتلا به مزاحم بيرونى تا نيازمند به جهاد اصغرباشند.

انواع تزاحمها درانسان

اما بخش سوم، موجودى است كه به دو تزاحم و در نتيجه به دو جهاد مبتلاست: تزاحمبيرونى كه جهاد اصغر عهده دار رفع و تامين پيروزى در آن است و تزاحم و جهاددرونى كه احيانا بين دستگاههاى درونى رخ مى‏دهد و دستگاههاى درونى هم از چندجهت‏با هم درگيرند: از يك طرف، قوه واهمه و عاقله با هم درگيرند و از طرف ديگر،خيال با عاقله و پيدايش مغالطات نيز بر اثر دخالت قوه‏هاى وهمى و خيالى دركارهاى عقلى است; وقتى عقل بخواهد استدلال كند، اگر قوه وهم يا خيال، دخالت‏بيجاداشته باشد، قهرا مغالطه رخ مى‏دهد و پيروزى در اين جهاد علمى مراقبت تام عاقلهرا طلب مى‏كند كه نيز خود، جهاد اكبر است.

قسم ديگر تزاحمهايى است كه بين خواسته‏ها و اوصاف نفسانى وجود دارد; مثلا،انسان از يك سو حس امانت طلبى دارد و از امين و صادق بودن لذت مى‏برد و يا ازاين كه اهل نثار و ايثار باشد بهره مى‏برد; ولى از سوى ديگر، خوى آز و حرص و فزونطلبى هم در نهان او هست، و تلاش و كوشش مى‏كند كه ايثار نكند و از ذخيره كردن لذتمى‏برد.

حكومت عقل نظرى و عملى در تزاحمها

در اين محور، عقل عملى كامل بايد خصلتهاى اخلاقى را تعديل كند; چنانكه عقل نظرى كاملبايد در جهاد علمى مرز وهم و خيال را مشخص كند تا عقل درمسائل علمى مبتلا به مغالطهنشود. پس عقل عملى در اوصاف نفسانى و عقل نظرى در تنظيم يافته‏ها و مدركات، حاكممطلق هستند. اين دو بخش از جهاد درونى است و بخش ديگر آن، محدوده جنگ و گريز بين نشئهطبيعت و نشئه دركهاست و آن اين است كه طبيعت و يا دستگاه بدن، چيزهايى را طلب مى‏كندكه با خواسته‏هاى آن هماهنگ باشد; يعنى، غذاى بيش از اندازه نياز و يا غذاىزيانبار طلب نمى‏كند. خواسته دستگاه گوارش چيزى است كه با آن هماهنگ باشد و اگربه زبان در آيد، مى‏گويد به من چيزى بدهيد كه تامين كننده نياز من است و من زايد برآن مقدار را نمى‏خواهم.

اما دستگاه ادراك، كارى با مسئله طبيعت ندارد و فقط به فكر لذت خويش است; مثلا، ذائقهاز خوردن، لذت مى‏برد; خواه به سود دستگاه گوارش و هاضمه باشد و خواه براى آنزيانبار باشد. اين دستگاه ادراكى، غذاى لذيذ و شيرين را نه براى سير شدن بلكهبراى لذت بردن مى‏خواهد كه در اين جا بين ذائقه كه دستگاهى ادراكى است‏باهاضمه كه دستگاه گوارش طبيعى است جنگ و گريز دارد. در اين هنگام است كه عقلبراى تنظيم خواسته‏ها وارد عمل مى‏شود، به ذائقه مى‏گويد تو مقدمه‏اى; به همين دليلآنها كه عقل ندارند لذت ذائقه را بر خواسته‏هاى طبيعى هاضمه ترجيح مى‏دهند. از اينرو كسانى كه وضع ماليشان خوب است و وضع فكرى آنها بد، يا پيش از ديگران مى‏ميرند ويا بيش از ديگران بيمار مى‏شوند; زيرا امكانات رفاهى دارند ولى عقل ندارند و درنتيجه، پرخورى و بدخورى مايه انواع گوناگون بيمارى آنان است.

انسان عاقل ديرتر مى‏ميرد و سالمتر از ديگران به سر مى‏برد; زيرا عقل اوخواسته‏هاى ادراكى و طبيعى را ارزيابى مى‏كند و مى‏فهمد معيار ارزش ذائقه و هاضمهچيست. البته تنها رابطه ذائقه با دستگاه گوارش نيست; بلكه باصره و شامه نيزبا ساير قوا چنين هستند.

شايان ذكر است مسئله مرگ كه با قضا و قدر الهى همراه است‏بحث‏خاص خود را دارد وخارج از حوزه بحث كنونى است، ولى در تبيين علل و عوامل شناخته شده براى دوامعمر، رعايت‏بهداشت و پرهيز از پرخورى و بدخورى، كه چنين تقوايى فتواى عقل است، سهممؤثرى دارد.

وسيله تامين نيازهاى طبيعى

به هر حال، ذائقه مزدبگيرى بيش نيست و صاحب كار، طبيعت و از آن بالاتر، عقل است.چون انسان مانند گياه يا حيوان نيست كه غذايش در سفره طبيعت، آماده باشد. او بايدغذا را خود تهيه و تحصيل كند و تحصيل غذا رنج دارد و اگر در قبال آن مزدى دريافتنكند، هرگز به دنبال تحصيل غذا نمى‏رود و مزد او در حقيقت، لذت زود گذرى است كه دردهان او ظهور مى‏كند و او از خوردن لذت مى‏برد. در اين جا انسان عاقل مى‏فهمد كهاو براى لذت بردن خلق نشده و اين لذت ذائقه، مطلوب اصلى بالذات نيست‏بلكه مزد كاراست تا انسان به نيازهاى طبيعى خود برسد، سالم بماند، نميرد و بر اثر حفظ حياتظاهرى به آن مراحل عميق علمى راه يابد اما ديگران كه راز لذت بردن را نمى‏دانندمى‏پندارند كه براى خوردن زنده‏اند.

حكيم الهى «صدرالمتالهين‏» با اصرار تمام، اين مطلب را ثابت مى‏كند كه آنچه درذائقه انسان مى‏گذرد به منزله مزد كار است; چنانكه در مسائل زناشويى نيز چنين است.انسان عاقل مى‏داند نكاح براى حفظ نسل است; ولى كسى كه عاقل نيست‏خيال مى‏كند نكاحبراى تامين لذت است.

پس عاملى كه بين خواسته‏هاى جهاز هاضمه و لذتهاى ذائقه يا غريزه جنسى، داورى رابه عهده مى‏گيرد، نيروى عقل از درون و وحى از بيرون است و عقل، تنظيم امور و داورىرا در آن دو جبهه مخالف دارد; يعنى عقل نظرى در بخشهاى ادراكى، به خيال و وهم حكممى‏كند كه از مرزشان نگذرند و مى‏گويد شما مدركى نيستيد كه داورى ادراكى شما،مطلوب اصيل باشد بلكه شما دستياران عقل هستيد و بايد مقدمات حكم را فراهم كنيدولى در داورى عقل دخالت نكنيد. و عقل عملى در بخشهاى تحريكى نيز به خواسته‏هاى نفسانىمى‏گويد شما پيشنهاد و گزارش بدهيد; اما در قلمرو عقل عملى كه مايه عبادت رحمان وكسب جنان است (2) ، دخالت نكنيد. عقل نهايى انسان چنين فتوا مى‏دهد و وحى هم ازبيرون همين را شكوفا مى‏كند: «ليثيروا لهم دفائن العقول‏» (3) .

تقواى علمى و عملى

جامع همه اين سه بخش، يعنى جهاد بين خيال و وهم از يك سو و عقل انديشمند از سوى ديگردر جبهه ادراك، و جهاد بين خواسته‏هاى نفسانى و عقل عملى از سوى دوم و جهاد بينخواسته‏هاى جهاز هاضمه و خواسته‏هاى ذائقه، لامسه و... از سوى سوم اين است كهقرآن كريم مى‏فرمايد: «وعسى ان تكرهوا شيئا وهو خير لكم وعسى ان تحبوا شيئا وهوشر لكم‏» (4) بسا چيزى كه محبوب شما ولى براى شما زيانبار باشد و بر عكس، ممكن استچيزى را خوش نداشته باشيد ولى به حال شما سودمند باشد; و انسان عاقل متشرع، در هرسه صحنه، پيروز است از اين رو غذايى كه زيانبار است، هم عقلا و هم نقلا حرام است واو هم نمى‏خورد ولى دارويى كه براى شفا و تامين سلامتى او، سودمند است مصرفمى‏كند; زيرا عقلا واجب و نيز مورد تاييد نقل است.

در بخشهاى عقل نظرى اگر انسان بخواهد به علوم و معارف توحيدى بار يابد، پرهيز ازدخالت‏بيجاى خيال و وهم واجب و خود، تقواى علمى است; چنانكه در بخشهاى اخلاق، اگرانسان بخواهد به اخلاق الهى متخلق بشود، پرهيز از خواسته‏هاى آز و حرص و طمع و مانندآن لازم است، و تقواى عملى به حساب مى‏آيد كه بر او واجب است چنان كه پرهيز ازغذاى مضر، تقواى عملى و واجب است. اينها را ذات اقدس اله در قرآن كريم در ابعادگوناگون بيان كرده است; وقتى انسان متخلق به اخلاق خدا مى‏شود كه اصل و فرع رااز هم باز شناسد.

قوه واهمه از پيروزيهاى كاذب، لذت مى‏برد ولى عقل آن را تنظيم مى‏كند; چنانكه ذائقه،از غذاهايى كه لذت كاذب در بر دارند طرفى مى‏بندد ولى عاقله آن راتنظيم مى‏كند. ازاين رو اراده غير از اشتهاست. بزرگانى كه بين «اراده‏» و «شوق‏» فرق گذاشته‏اند،از همين جا پايه و مايه علمى آن را تامين كرده گفته‏اند انسان، اراده بعضى ازچيزها را دارد ولى به آنها اشتياق ندارد، مانند بيمارى كه اراده مى‏كند داروىتلخى را مصرف كند ولى اشتهايى به آن ندارد يا ممكن است علاقمند به غذايى گواراباشد كه اشتها دارد ولى آن را اراده نمى‏كند و از آن پرهيز مى‏كند، مانند كسى كه درحال روزه‏دارى از مشتهيات، پرهيز مى‏كند. كه همان حكومت عقل بر شهوات است، نيروهاىاشتهايى در انسان از غذا خوردن و آب نوشيدن در حال گرسنگى و تشنگى، لذت مى‏برندولى عقل به تحمل گرسنگى و تشنگى فتوا مى‏دهد و نقل هم بدان حكم مى‏كند.

از اين رو در بيانات اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمده است:

«رب شهوة ساعة اورثت‏حزنا طويلا» (5)

اين بيان هر سه بخش ياد شده را شامل مى‏شود و بارزترين مصداق آن است كه خوردن غذاىمضر، داراى لذتى زودگذر است ولى حزنى طولانى در بر دارد.

در بخشهاى نظرى هم چنين است; واهمه و يا خيال از اين كه در دستگاه عالمانه عقلدخالت كند لذت مى‏برد; ولى اين دخالت، حسرت دائمى عقل را به همراه دارد; و يا اگرقدرت شهوى يا غضبى در كارهاى عقل عملى دخالت كنند، لذت زودگذرى مى‏برند و انسان،احساس تشفى مى‏كند; ولى او در حقيقت، عقلش را مريض كرده است; به عنوان مثال، اگر كسىبا دوستش در افتد و قدرت غضبيه او نظر بدهد كه او را از پا در بياورد، گرچه اينعمل براى قوه غضبيه لذت آنى دارد اما براى قوه عقل عملى افسوس مى‏آورد.

فرمايش حضرت امير (عليه‏السلام) اختصاص به شهوت ندارد و در مسئله غضب هم هست ودر حقيقت‏بايد گفت: «رب شوق ساعة اورث حزنا طويلا» و شوق، غير از شهوت است; زيرا قوهشوقيه را به قوه غضبيه و شهويه تقسيم مى‏كنند; قوه غضبيه، شايق به درندگى و قوه شهويه،شايق به چريدن است، و منشا مشترك قوه شهوت وغضب، شوق است و شوق يك لحظه، گاهى حزنفراوانى را در بر دارد.

پى‏نوشت‏ها:

1. سوره صافات، آيه 164.

2. «العقل ما عبد به الرحمن واكتسب به الجنان‏» (كافى، ج 1، ص 11، ح 3).

3. نهج البلاغه، خطبه 1، ب 37.

4. سوره بقره، آيه 216.

5. بحار، ج 67، ص 321، ح 38.

back indexnext
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation