بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب مبادی اخلاق در قرآن کریم, آیت الله عبدالله جوادى آملى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     20 -
     21 -
     22 -
     fehrest -
 

 

 
 

back indexnext

فصل چهارم: سعادت روح و بدن

از پرسشهايى كه جهان‏بينى الهى به آن پاسخ مى‏دهد اين است كه سعادت چيست و آياسعادت، و كمال انسان، تنها مربوط به روح اوست‏يا مربوط به روح و بدن او؟ آنها كهبراى بدن، هيچ نقشى قايل نيستند و آن را ابزارى بيش نمى‏پندارند، براى آن سعادتى معتقدنيستند و همه سعادتها را براى روح وى مى‏دانند و احيانا به تفريط مبتلا مى‏شوند و حقبدن را رعايت نمى‏كنند. عده‏اى كه براى بدن سهمى قايل هستند و سعادت را براى بدن و روحمى‏دانند، سلامت و داشتن امكانات مادى و... را جزو سعادتهاى بدنى و مسئله علم، حكمت،معرفت، قسط و عدل و ... را از سعادتهاى روحى به شمار مى‏آورند.

حكمت متعاليه در اينجا سخن تازه‏اى دارد كه: گرچه بدن، نقش و سعادتى مربوط به خوددارد اما بايد آن را شناخت. انسان داراى دو بدن است:

1 بدن طبيعى و محسوس كه زشتى وزيبايى اعتبارى آن در اختيار خود او نيست و براساس «هو الذى يصوركم فى الارحام كيف يشاء» (1) با هر نوع خلقتى كه خدا خواسته بهدنيا آمده است.

2 بدن برزخى كه خود، آن را مى‏سازد. اين بدن خود ساخته، حد فاصل بدن مادى و روح مجرداست كه به اين ترتيب در حقيقت، انسان، موجودى سه نشئه‏اى يا سه مرتبه‏اى است كهمرتبه نازله آن بدن طبيعى و مادى و مرحله عاليه آن همان روح مجرد، و مرحله متوسط آنهمان بدن برزخى است كه خود انسان به تدريج آن را مى‏سازد; يعنى هر كس با كارى كهدارد انجام مى‏دهد، سرگرم ساخت و ساز آن بدن وسطى است.

اگر به معارف و مطالب حق، گوش مى‏سپارد، بدنى مى‏سازد كه داراى گوش شنواست واگر به آيات الهى مى‏نگرد و حق چشم را ادا مى‏كند و از گناه چشم، مى‏پرهيزد، بدنىمى‏سازد كه داراى چشم، بينا و بيدار است و در مورد اعضا و جوارح ديگر نيز چنيناست.

از اين رو در حالت‏خواب و نيز بعد از مرگ، چيزهايى را مى‏بيند كه ديگران نمى‏بينند.البته ديگران كه در دنيا نابينا و ناشنوا بودند و بدن برزخى را درست نساختند،چيزهايى كه مسانخ با هستى آنهاست‏يعنى قهر خدا و طنين جهنم را مى‏شنوند; اما بهشت رانمى‏بينند، بوى آن را استشمام نمى‏كنند و صداى فرشتگان رحمت را نمى‏شنوند.

حكمت متعاليه، هم براى بدن طبيعى و مادى سعادت قايل است چون بدن را مرحله نازله روحانسان مى‏داند و هم همتش را براى ساختن بدن برزخى مصروف مى‏دارد; زيرا بدن برزخىاست كه در همه حالات با انسان است.

حكمت متعاليه و سعادت روح

بحث ديگر اين است كه سعادت روح چيست؟ حكماى پيشين مشاء، سعادت روح را رسيدن بهمرحله «عقل مستفاد» مى‏دانستند; ولى حكمت متعاليه كه برداشتش از قرآن و رواياتمعصومين (عليهم السلام) بيشتر و قويتر است، سعادت انسان را بسيار برتر ازاينها مى‏داند.

در مسئله تعيين محدوده سعادت انسان، بر اساس حكمت متعاليه، چند نكته وجود دارد كهبر محور خليفة اللهى انسان، دور مى‏زند. وقتى ما مى‏توانيم مقام خليفه، يعنى انسانرا بشناسيم كه نخست، «مستخلف عنه‏» يعنى اوصاف جلال و جمال حق را بشناسيم. اگراوصاف و اسماى الهى شناخته شود، هم رابطه انسان با مافوق او كه خداست و همرابطه وى با مادون او كه نظام هستى و آفرينش است، مشخص مى‏شود و اين عاليترينمرحله اخلاق است.

اخلاق از علوم جزئى است كه زير مجموعه حكمت و فلسفه است ولى عرفان نه تنها زيرمجموعه فلسفه نيست‏بلكه همتاى آن هم نيست‏بلكه فوق فلسفه است.

هدف خلقت

براى تبيين موضوع خليفة اللهى انسان، چند امر لازم است:

امر اول اين است كه ذات اقدس اله، انسان را براى عبادت آفريده است:

«و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون‏» (2)

اين «حصر» در آيه مزبور، ناظر به آن است كه انسان نبايد غير خدا را بپرستد و فقطبايد خدا را بپرستد; اما معنايش اين نيست كه كمال انسان، فقط در عبادت اوست ودر معرفت، علم، حكمت، اختراع و ابتكار او نيست. بنابراين، آيه ياد شده نمى‏گويد هدففقط عبادت است‏بلكه مى‏گويد: فقط عبادت «خدا» هدف است كه غير خدا را نپرستند.

درباره علم فرمود:

«الله الذى خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن لتعلموا انالله على كل شى‏ء قدير و ان الله قد احاط بكل شى‏ء علما» (3)

يعنى ذات اقدس اله، مجموعه آسمان و زمين و دستورى را كه به وسيله فرشتگان درمجارى آسمان و زمين عبور مى‏كند و تنزل دارد خلق كرده است تا شما به علم و قدرتخدا عالم شويد. يكى از اجزاى مجموعه نظام آفرينش، خود انسان است كه هدفى دارد وآن هدف، عالم شدن او به قدرت و علم خداست.

از مجموعه اين دو آيه بر مى‏آيد كه انسان بايد عابد عالم باشد. عبادت، از آن عقلعملى و معرفت، از آن عقل نظرى اوست و هويت انسان را عقل نظرى و عقل عملى او تشكيلمى‏دهد; يعنى انسان عالم عابد، انسان به مقصد رسيده است.

غنا و علم خدا

ذات اقدس اله از يك سو مى‏فرمايد:

«ما اريد منهم من رزق و ما اريد منهم ان يطعمون‏» (4)

يعنى، خدا در برابر اين همه نعمتى كه به انسان داده از وى چيزى طلب نمى‏كند. لذا درآيه بعد خدا را رازق مطلق مى‏داند:

«ان الله هو الرزاق ذو القوة المتين‏» (5) .

از سوى ديگر مى‏فرمايد: شما نمى‏توانيد به خدا علم بدهيد:

«قل ا تنبئون الله بما لا يعلم فى السموات و لا فى الارض‏» (6)

آيا شما مى‏خواهيد چيزى را كه خدا در باره آسمانها و زمين نمى‏داند به او خبربدهيد؟ وقتى خدا نمى‏داند، معلوم مى‏شود آن «شى‏ء» موجود نيست، بلكه معدوم محض است و«شى‏ء» نيست; وقتى شى‏ء نبود

«ان الله بكل شى‏ء عليم‏» (7)

شامل آن نمى‏شود و علم، به معدوم محض تعلق نمى‏گيرد. البته اگر فرض وجود بشود،آثار آن را هم خدا مى‏داند; مانند:

«لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه‏» (8)

يا:

«لو كان فيهما الهة الا الله لفسدتا» (9)

و... اما معدوم محض، از آن جهت كه هيچ ذاتى ندارد و شيئى نيست، تحت هيچ علمى قرارنمى‏گيرد. چون علم، ظهور و كشف است و چيزى كه معدوم محض است، مشهود و منكشف نخواهد شد;چنانكه اگر چيزى ممتنع باشد، تحت قدرت قرار نمى‏گيرد. بنابراين، معدوم محض تخصصااز قلمرو قدرت و علم خارج است نه تخصيصا، البته فرض وجود آنها مايه ثبوت وجودفرضى آنهاست و در اين حال معلوم خواهند بود.

از طرف سوم، قرآن كريم در باره تعليم خداوند مى‏فرمايد: «علم الانسان ما لم يعلم‏» (10) يا «وعلمك ما لم تكن تعلم‏» (11) يعنى، معلم حقيقى انسان، خداست‏يا مى‏فرمايد: «الرحمن×علم القران× خلق الانسان‏» (12) . بنابراين، همه بهره‏هاى معنوى و علمى انسان هم ازناحيه خداست; چنان كه بهره‏هاى مادى انسان هم از ناحيه اوست.

در سوره مباركه «ابراهيم‏» مى‏فرمايد: «ان تكفروا انتم ومن فى الارض جميعا فانالله غنى حميد» (13) اگر همه مردم كفر ورزند، خدا آسيب نمى‏بيند.

خدا چون حكيم محض است، كار او سراسر حكمت و با هدف است و چون غنى صرف است، كار رابراى خود نمى‏كند; بلكه خود چون كمال محض است، كار از او نشئت مى‏گيرد; زيرا هرموجودى، كارى را كه انجام مى‏دهد براى رسيدن به كمال است; اما كمال مطلق براىرسيدن به هدفى كار نمى‏كند; بلكه چون كمال است و قدرت، مشيئت و اختيار او عين ذاتاوست، بر اساس اختيار، كار مى‏كند و خدا اين چنين است.

تخلق خليفه خدا به صفات الهى

بعد از اين كه روشن شد خدا «مستخلف عنه‏» است و اين اوصاف را دارد، خليفه خدا نيز بايدبه اين امور متصف باشد. سعى خليفه خدا اين است كه مردم،خدا را عبادت كنند; چنانكهدر جبهه‏هاى جنگ، شعارى كه مسلمانان به‏دستور رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلممى‏دادند اين بود: ما ماموريت پيدا كرده‏ايم شما را از عبادت بتها به عبادت«الله‏» و از ذلت‏به عزت منتقل كنيم‏» (14) . پس بعثت انبيا، ولايت اوليا و امامتامامان (عليهم السلام) براى اين است كه مردم بنده خدا باشند و براساس:

«يعلمهم الكتاب و الحكمة و يزكيهم‏» (15)

آنان معلم، مربى و مزكى مردمند.

همان طور كه خدا براى تعليم جوامع بشرى، سفره هستى را گسترده و انس و جن را براىعبادت آفريده، خلفاى الهى نيز اين دو كار را، «خلافتا» و «نيابتا» و «مظهرا»دارند و همان طور كه ذات اقدس اله در افاضه، غرض مادى ندارد آنان نيز در امتثالماموريت الهى غرض مادى ندارند و سخن همه آنان اين است كه:

«و ما اسئلكم عليه من اجر ان اجرى الا على رب العالمين‏» (16)

ما از شما چيزى نمى‏طلبيم. اگر رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مودت عترتطاهرين (صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين) را به عنوان اجرت خواست و فرمود: «لااسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى‏» (17) اين اجر هم در حقيقت، صراط مستقيمىاست كه پيمودن آن به سود خود انسان است.

آنان گرچه نسبت‏به خدا فقير صرفند; اما نسبت‏به مادون او غنى و از همه چيز بىنياز هستند. سخن آنها در سوره «انسان‏» اين است كه: «انما نطعمكم لوجه الله‏» (18) اطعام، تنها اين نيست كه اهل‏بيت(عليهم‏السلام) نان افطارى را به مسكين،يتيم و اسير مرحمت كردند; زيرا در ذيل آيه «فلينظر الانسان الى طعامه‏» (19) ازامام صادق (صلوات الله و سلامه عليه) رسيده است كه انسان بايد نگاه كند ببيندعلمش را از چه كسى مى‏گيرد (20) . آنچه در ذيل اين آيه وارد شده، نشانه آن است كه همهآياتى كه درباره طعام انسان نازل شده، اگر قرينه بر اختصاص به طعام مادىنداشته باشد هم ناظر به طعام مادى است و هم ناظر به طعام معنوى.

اگر اين آيه شامل دو قسم طعام است، آيات ديگر هم شامل اين دو قسم مى‏شود; مانندآب كه بر دو قسم است: آبى كه از چشمه و چاه مى‏جوشد يا از آسمان نازل مى‏شود; و آبىكه آب زندگانى يعنى علم و معرفت است. زمين، براى طعام مادى و زمينه و استعداد، براىطعام معنوى است. بنابراين، طعام به استناد اين روايت‏بر دو قسم است: طعام ظاهر وطعام باطن; و اطعام كننده‏ها، كه عترت طاهرين (صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين)هستند هم طعام ظاهر مى‏دهند; چنان كه در باره مسكين، يتيم و اسير اين كار را كردندو هم طعام باطن را عطا مى‏كنند كه علوم و معارف است.

وجه الله

همان گونه كه خدا هيچ هدف زايد بر ذات ندارد; چون خود، هدف است‏خلفاى الهى نيز هيچهدفى ندارند; چون خود، البته نسبت‏به مادون نه نسبت‏به مافوق هدف هستند; زيرافرمودند:

«انما نطعمكم لوجه الله‏»

ما براى «وجه الله‏» اطعام مى‏كنيم; در حالى كه خودشان بر اساس روايات، «وجهالله‏» و «وجيه عند الله‏» هستند.

مفسر، آيه مزبور را به انضمام نصوصى كه دلالت دارد بر اينكه آن ذوات نورانىوجه‏الله‏اند تحليل مى‏كند و به اين صورت نتيجه مى‏گيرد كه سخن على‏بن ابى‏طالب،فاطمه زهرا، حسن مجتبى و حسين شهيد (صلوات الله وسلامه عليهم اجمعين) اين استكه ما «وجه الله‏» هستيم و چون وجه الله هستيم هم مظهر «رازق‏» و هم مظهر «هو العليمو المعلم‏» هستيم.

پس خليفه خدا دو پيام دارد:

1. نسبت‏به مادون مى‏فرمايد:

«انما نطعمكم لوجه الله‏»

«و ما اسئلكم عليه من اجر ان اجرى الا على رب العالمين‏».

2. نسبت‏به ما فوق خود كه عبد محض اوست، مى‏گويد:

«انا نخاف من ربنا يوما عبوسا قمطريرا» (21)

و خوف آنها مانند رجايشان بيش از خوف و رجاى ديگران است; چنان كه علم و معرفت وعبادت آنان نيز بيش از علم و معرفت و عبادت ديگران است; زيرا همه اينها جزو شئونهستى يك موجود است، اگر اصل هستى يك موجود به كمال بار يابد، شئون آن هم بهكمال بار مى‏يابد.

بنابراين، تهذيب روح و رعايت اصول اخلاقى مى‏تواند بازده خوبى داشته باشد. اينسخنان بلند در «طهارة الاعراق‏» ابن‏مسكويه (22) ومانند آن نيست. چون اين بزرگوارمى‏گويد ما بسيارى از اين مطالب را براى حفظ حرمت ارسطو و حق شناسى از وى نقلمى‏كنيم (23) و در سخنان ارسطو، اين سخنان بلند نيست‏بلكه در حكمت متعاليه متبلور استكه گذشته از آنكه از فضايل حكمت مشاء و فواضل حكمت اشراق برخوردار است وامدارعرفان ناب عارفان ولايى، چونان سيد حيدر آملى و ديگر پرچمداران ويژه معرفت‏خدا واسماى حسنى و صفات علياى الهى است.

پى‏نوشت‏ها:

1. سوره ذاريات، آيه 56.

2. سوره ذاريات، آيه 56.

3. سوره طلاق، آيه 12.

4. سوره ذاريات، آيه 57.

5. همان، آيه 58.

6. سوره يونس، آيه 18.

7. سوره انفال، آيه 75.

8. سوره انعام، آيه 28.

9. سوره انبياء، آيه 22.

10. سوره علق، آيه 5.

11. سوره نساء، آيه 113.

12. سوره الرحمن، آيه 1 3.

13. سوره ابراهيم، آيه 8.

14. اميرالمؤمنين (عليه السلام) به بخشى از اين اهداف اشاره مى‏كند: (نهج البلاغه، خطبه 147).

15. سوره بقره، آيه 129.

16. سوره شعراء، آيه 109.

17. سوره شورى، آيه 23.

18. سوره انسان، آيه 9.

19. سوره عبس، آيه 24.

20. تفسير برهان، ج 4، ص 429، ح 1.

21. سوره انسان، آيه 10.

22. احمد بن محمد بن يعقوب مسكويه (230-421) فيلسوف و پزشك نامور اسلامى كه در طبعلمى و عملى، لغت، ادب، فنون شعر، كتابت، منطق، رياضيات و به ويژه در علم اخلاق شهرتبسيار داشت. از آثار اوست:ترتيب السعادة،تهذيب الاخلاق و تطهيرالاعراق،جاويدان خرد، آداب الفرس والهند، تجارب الامم و تعاقب الهمم.

23. تهذيب الاخلاق، ص 24، 94.

back indexnext
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation