بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب مبادی اخلاق در قرآن کریم, آیت الله عبدالله جوادى آملى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     20 -
     21 -
     22 -
     fehrest -
 

 

 
 

back  index  

فصل پنجم: صدرالمتالهين و تحول علم اخلاق

همان طور كه با اثبات «جسمانية الحدوث و روحانية البقاء» بودن روح و نيز«حركت‏جوهرى‏» در حكمت متعاليه صدرايى بسيارى از مسائل فلسفه نظرى دگرگون شده،بسيارى از مسائل اخلاقى نيز متحول گشته است. روى اين مبنا اخلاق در پيدايش، پرورشو ساختار حقيقت انسان نقش دارد; يعنى كارى را كه انسان انجام مى‏دهد در آغاز،«حال‏» است ولى بعد «ملكه‏» مى‏شود و سپس به حالت «صورت جوهرى‏» ظهور مى‏كند و چون بهصورت جوهر در مى‏آيد، نفس براى آن به منزله «ماده‏» و اين صورت براى آن به منزله «صورت‏»مى‏شود و جمعا يك واقعيت را تشكيل مى‏دهند.

در اين جا توجه به اين نكته مهم است كه ديگران، اخلاق را از مرحله «حال‏» به مرحله«ملكه‏»، منتقل كرده گفته‏اند: اخلاقى را كه انسان فراهم مى‏كند «ديرزوال‏» و از ملكاتنفسانى است; ولى حكمت متعاليه بر اساس حركت جوهرى، تبيين و تثبيت كرده استكه انسان هر كارى كه مى‏كند در واقع با آن كار، حقيقت‏خود را مى‏سازد و با همان هممحشور مى‏شود. البته قيافه‏هاى انسان قبل از مرگ، بر اساس

«هو الذى يصوركم فى الارحام كيف يشآء» (1)

تنظيم شده است: ذات اقدس اله هر كس را با صورت مخصوصى آفريده است كه اين صورت،زشت‏يا زيباست; ولى انسان قيافه بعد از مرگ را با سعى خود مى‏سازد و مى‏تواند آن رازشت و يا زيبا بيافريند واين «مشاطه‏»گرى اخلاق است. او اگر بخواهد مى‏تواند خودرا سفيد روى و رو سفيد و يا سياه روى و رو سياه كند. و همه اين محورها در اختياراخلاق است.

لذا دستور داده‏اند هنگام شستن صورت در موقع وضو بگوييد:

«اللهم بيض وجهي يوم تسود فيه الوجوه و لا تسود وجهي يوم تبيض فيه الوجوه‏» (2)

يعنى، خدايا! روزى كه روى‏ها سياه مى‏شود، مرا رو سفيد كن و روزى كه روى‏ها سفيد مى‏شود،مرا رو سياه مكن. امروز سفيدى و سياهى صورت، دليل بر فضيلت‏يا رذيلت صاحب صورتنيست و در اسلام هيچ فرقى بين «صهيب رومى‏» و «بلال حبشى‏» نبود و اكنون نيز سفيدپوستان و رنگين پوستان بر يكديگر برترى ندارند. رنگ پوست‏بر اثر مسائل خاصجغرافيايى، اجتماعى و نژادى پيدا مى‏شود و نتيجه كار و اخلاق نيست; اماروسياهى انسان در قيامت چون بر اثر اخلاق او پيدا مى‏شود ذلت آور است; چنانكه روسفيدى وى چون نتيجه اخلاق اوست‏شرافت آور است. لذا در تعبيرات دينى آمده است: آنكس كه مواظب مسائل اخلاقى خود نباشد، ديوانه است، نه عاقل:

«و من يرغب عن ملة ابراهيم الا من سفه نفسه‏» (3)

مانند اينكه اگر كسى شبانه روز بكوشد خود را مثلا به صورت سگ درآورد، كه ديوانهاست.

قرآن كريم با ذكر اين مبادى و اصول، به انسان، هشدار مى‏دهد. در قرآن، آياتىانسان را حقيقتا بهيمه يا فرشته و يا شيطان مى‏شمارد و آنان كه اخلاق را امرىاعتبارى تلقى مى‏كردند و آن رادر تعيين ساختار انسانى، سهيم نمى‏دانستند ومى‏گفتند اخلاق و اوصاف، از امور زايد بر ذات اوست نه در متن ذات، اين گونه ازآيات قرآن را با «تشبيه‏»، «مجاز»، «استعاره‏» و «كنايه‏» تفسير مى‏كردند و مى‏گفتند:اگر قرآن كريم عده‏اى را حيوان مى‏داند (4) مقصود اين است كه اين عده، به منزله يا مانندحيوان هستند و اگر عده‏اى را فرشته مى‏شمارد آنان چنين تفسير مى‏كنند كه آنها مثلفرشته‏اند و يا اگر در باره گروه ديگرى مى‏فرمايد: آنان «شياطين‏الانس‏» هستند،مفسران مزبور آن را بر مجاز حمل مى‏كنند و مى‏گويند يعنى آنان مثل شيطانند; ولى بنابرحركت جوهرى و جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن روح، معلوم مى‏شود نفس، هر چهرا انجام مى‏دهد كم كم به همان صورت، مصور مى‏شود. از اين جهت اگر نفس در مسيرعلم، عدل، قسط و قداست‏حركت كند، واقعا فرشته مى‏شود.

عده‏اى به وجود مبارك پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم اعتراض كرده گفتند:سالت‏حق اين است كه رسول خدا فرشته باشد وتو چون انسان هستى پس رسول نيستى!مؤلف بزرگوار تفسير «القرآن والعقل‏» در حل شبهه آنان مى‏گويد: اگر لازم باشد كهرسول خدا فرشته باشد وجود مبارك پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم، باطنا و حقيقتا،فرشته است. چون فرشته يعنى موجود عالم مختار معصوم، و روح انسان كامل، روحفرشته خويى بلكه خود فرشته است (5) . البته اين برداشت‏بعداز بيانات صاحب حكمتمتعاليه است.

در هر حال نقشى كه مسئله حركت جوهرى و جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن نفسدارد، در علم اخلاق خيلى كارساز است. چرا كه بيان مى‏كند كه انسان نه تنها باحركت كيفى بلكه با حركت جوهرى، وصفى را مى‏پذيرد. ديگران علم، حيات، قدرت و... را«كيف‏» و از «محمولات بالضميمة‏» انسان مى‏پنداشتند; ولى در حكمت متعاليه اين گونهاز معارف به نحوه «وجود» برگشت و براى اينها «مفهوم‏» قائل شدند; نه «ماهيت‏» كه قهرابدين ترتيب، از سنخ «مقولات‏» بيرون مى‏روند، ديگر محمول بالضميمة نيستند وقتىنبودند، نحوه وجود خود انسان متحرك را مى‏سازند، اگر موجود متحركى در مسير علمحركت كند، به خدمت علم مى‏رسد و اين موجود متحرك يا انسان سالك سائر، عين علم، كهحقيقت وجودى است، مى‏شود; نه عين آن صورت ذهنى و عين آن معلوم. چون بين علم ومعلوم و يا بين حقيقت علم و وجود ذهنى، فرقهاى فراوانى وجود دارد; زيرا انسانبا علم متحد مى‏شود; نه با معلوم. اما اين علم، هم علم، هم عالم و هم معلوم است.

به عبارت ديگر: اين وجود، «علم بذاته‏»، «معلوم بذاته‏» و «عالم بذاته‏» است و نفسبر اثر حركت جوهرى به اين وجود مى‏رسد و با آن متحد شده عالم و علم مى‏شود. چون علم،حقيقت نورى است و متعلق خود را روشن مى‏كند; مثلا، انسان علم به شجر و مانند آن داردكه در اين صورت، آن مفهوم شجر پيش انسان حاصل است و به اين ترتيب آن مفهوم،وجود ذهنى پيدا مى‏كند و حقيقت اين وجود، علم مى‏شود.

انسان، تجسم اخلاق

بر اساس بيان گذشته، نفس در مرحله علم، عين علم و در مراحل اخلاق، عين همان خلقمى‏شود.

حيوانات بيانگر اوصاف انسانى‏اند; اگر انسان بخواهد غضب خود را خوب بشناسد،بايد به حيوانات درنده بنگرد و اگر مايل باشد شهوت خويش را بنگرد، به بهائم شهوىنگاه كند و اگر درست‏بررسى كند، مى‏بيند كه حقيقت غضب، همان درنده خويى درنگان است وواقعيت‏شهوت همان شهوت‏جويى چرندگان; و انسانى كه متحرك بالشهوة است، بااشتها و ميل حركت مى‏كند; نه اين كه با اراده وعقل زندگى كند:

«بل يريد الانسان ليفجر امامه‏» (6) .

بنابراين، حيوانهاى شهوتران، آينه خوبى هستند تا انسان، اوصاف شهوت بازى وهوس مدارى خود را در آينه آنها به خوبى بررسى كند; زيرا اگر اين اوصاف، كامل شودهمان بهيمه يا درنده مى‏شود و اگر براى موجود زنده‏اى اين حقيقت‏به منزله صورت شود،حقيقتا همان را داراست; خواه سخن بگويد و خواه سخن نگويد; خواه با دو دست و دو پاو خواه با دو پا يا دو بال حركت كند; يا حيوان باشد ولى سخن بگويد. چونقيقت‏حيوانيت، همان ملكه نفسانى است و آن نفسى است كه منشا اين گونه آثار است.

پس اگر كسى در مسائل اخلاقى به جايى برسد كه اخلاق فضيلت‏يا رذيلت‏براى او ملكهشود و كم كم صورت نوعيه او را بسازد، او حقيقتا حيوان يا فرشته و يا شيطانمى‏شود. زيرا انسان در سر چهار راه قرار دارد واقعا به سمت‏بهيمه يا فرشته ياشيطان شدن يا درنده خويى حركت مى‏كند و سر سقوط دنياى غرب اين است كه بينش اخلاقىآنان در حد بينش اعتبارى سليقه و رسم و عادت و ... است; زيرا براى آنها روشن نشدهاست كه واقعا اخلاق، حقيقت انسان را مى‏سازد; ممكن است در بين آنان دانشمندانىباشند كه با اين معارف آشنا شده باشند اما استخوان بندى، اعصاب، و مهره‏هاى اساسىكالبد فرهنگ غرب، چيز ديگرى است; ولى بر اثر راهنماييهايى كه قرآن و عترت(عليهم‏السلام) كرده‏اند، حكيمان مابه اين حقيقت پى برده‏اند و كم كم براى آنهاثابت‏شده است كه دليلى ندارد ما اين ظواهر آيات قرآن يا روايات را كه دلالت‏برتحول باطن دارند بر مجاز حمل كنيم.

در ذيل آيه

«فتاتون افواجا» (7)

هم مفسران اهل سنت مانند «زمخشرى‏» معتزلى در «كشاف‏» (8) و هم مفسران شيعه مانند مرحومامين الاسلام در «مجمع البيان‏» (9) از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقلكرده‏اند كه فرمود: عده‏اى در روز قيامت‏به صورت حيوانات گوناگون در مى‏آيند. اينگونه از تعبيرات روايى مانند آن تعبيرات قرآنى، زمينه فكر تحول جوهرى را درمتفكران حكمت متعاليه به وجود آورده و مبدا برهان را به آنان اعطا كرده است.

بر اساس اين حديث‏شريف، افراد شهوى صرف، يا غضبى محض، كه در دنيا ظاهرا انسانولى حقيقتا حيوان هستند، در قيامت‏به صورت حيوان در مى‏آيند; يعنى انسانى هستند كهحيوان شده‏اند، نه اين كه به عنوان تناسخ كه انسانيت را از دست داده و حيوانيت راگرفته باشند. چون انسان، جنس سافل است و در تحت او انواعى وجود دارد و حيوانىكه نوعى از انواع انسان است‏با حيوانات ديگر خيلى فرق دارد. از اين رودرندگى انسانى كه درنده خوى شود، خيلى بيش از حيوانات درنده است; چنان كهشهوترانى انسان كه «بهيمه‏» شود، خيلى بيش از حيوانات شهوت‏مدار است.

پى‏نوشت‏ها:

1. سوره آل عمران، آيه 6.

2. تهذيب الاحكام، ج 1، ص 53، ح 153.

3. سوره بقره، آيه 130.

4. «اولئك كالانعام بل هم اضل‏» (سوره اعراف، آيه 179).

5. «... و كل نبي يكون باطنه ملكا بل فوق الملك‏» (تفسير القرآن والعقل، ج 1، ص 434).

6. سوره قيامت، آيه 5.

7. سوره نبا، آيه 18.

8. تفسير كشاف، ج 4، ص 687.

9. مجمع البيان، ج 10، ص 642.

back  index  
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation