بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام ), محمدرضا رمزى اوحدى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     1001D001 -
     1001D002 -
     1001D003 -
     1001D004 -
     1001D005 -
     1001D006 -
     1001D007 -
     1001D008 -
     1001D009 -
     1001D010 -
     1001D012 -
     1001D013 -
     1001D014 -
     1001D015 -
     1001D016 -
     1001D017 -
     1001D018 -
     1001D019 -
     1001D020 -
     1001D021 -
     1001D022 -
     1001D023 -
     1001D024 -
     1001D025 -
     1001D026 -
     1001D027 -
     1001D028 -
     1001D029 -
     1001D030 -
     1001D031 -
     1001D032 -
     1001D033 -
     1001D034 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

862- عذاب بر آنها وارد مى شود زمانى كه ... 

على بن ابى طالب (عليه السلام ) از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلمنقل كرده است كه فرمود: هر گاه امت من به پانزده گناه آلوده شوند عذاب بر آنهانازل شود. پرسيدند: چه گناهانى فرمود:
به پدر و مادر جفا كنند و رفيق خوش رفتارى نمايند؛ در مساجد سر و صدا كنند؛ لباسابريشم بپوشند، كنيزان خواننده تهيه كنند؛ ساز بزنند.(1033)...


863- وسايل زيادى رزق  

روزى على به ياران خود فرمود: آيا مى خواهيد اسباب زيادى رزق را بيان كنم ؟ اصحابعرض كردند: آرى يا اميرالمؤ منين ! آنگاه امام فرمود: جمع بين دو نماز (مغرب و عشاء، ظهرو عصر) روزى را زياد مى كند؛ همچنين تعيقيب خواندن بعد از نماز صبح و عصر، صله رحم، جارو كردن جلوى خانه ، طلب آمرزش ، امانت دارى ، حقگويى ، جواب دادن اذان گو (هر چهرا كه مؤ ذن مى گويد: بگوييد و ممكن است مراد نمازاول وقت باشد)
حرص نزدن ، شكر صاحب نعمت ، سكوت در بيت الخلاء پرهيز از قسم دروغ ، دست شستنقبل از غذا، خوردن ريزه هاى غذا كه از سفره مى ريزد (خورده نانها)...(1034)


864- فضيلت هايى كه اختصاص به على (ع ) دارد 

مكحول روايت كرده است كه اميرالمؤ منان على بن ابيطالب (عليه السلام ) فرمودند:بزرگان از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم جملگى مى دانند كه در ميانشانمردى نيست كه فضيلتى داشته باشد، جز آنكه من در آن با او شريكم و بر او برترىدارم ، و براى من هفتاد نيك نامى است كه هيچ يك از آنان در آن شريك من نيستند.
عرض كردم : اى اميرمؤ منان (عليه السلام ) مرا از آنها آگاه فرماييد.
فرمود: اولين فضيلت من است كه به يك چشم به هم زدن به خدا شرك نورزيده وپرستش لات و عزى را نكرده ام .
دوم : آنكه من هرگز شراب نياشاميدم .
سوم : آنكه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مرا در كودكى از پدرم گرفت و منهمسفره و هم كاسه و هم دم و هم زبان او بودم .
چهارم : آنكه من آخرين نفر از مردم هستم كه از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم جدا شدمو من او را در آرامگاهش نهادم .
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من هزار باب از علم آموخت كه از هر باب ،هزار باب گشوده مى شود و آن را به هيچ كس جز من نياموخت برادرم جعفر در بهشت بافرشتگان پرواز مى كند و به دو بال تزيين شده كه از در و ياقوت و زبر جداست .
عمويم حمزه سرور شهيدان در بهشت است .
آنكه من هرگز از جنگ با دشمن نگريختم و هيچ كس به مبارزه من نيامد جز آنكه زمين را ازخونش آبيارى كردم و آنكه ، من با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در همه صحنهها و جنگها همراه بودم و پرچم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در دست من بود منعمروبن عبدود را كه با هزار نفر برابرى مى كرد كشتم ...
شصت و ششم : آنكه خداى متعال دوبار آفتاب را براى من برگرداند و جز من براى هيچكس از امت محمد صلى الله عليه و آله و سلم آن را برنگردانده است .
شصت و هفتم : آنكه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمان داد، كه در حيات و مرگاو، مرا به عنوان اميرالمؤ منين خوانده شوم و اين عنوان را به هيچ كس جز من اطلاقنفرمود...(1035)


865- كلامى سودبخش و كوتاه  

حضرت على (عليه السلام ) به فرزندش امام حسن (عليه السلام ) فرمود:
چهار چيز و چهار چيز را از من به خاطر خود بسپار و نگه دار:
عرض كرد: آنها چيست ؟
حضرت فرمود: بالاترين ثروت ، عقل است . بزرگترين فقر حماقت ، شديدترين وحشتخود پسندى و بهترين حسب ها و نسب ها، خوش ‍ اخلاقى است .
امام حسن (عليه السلام ) عرض كرد: پدر جان ! چهارتاى ديگر چيست ؟
حضرت فرمود: از رفاقت با آدم احمق پرهيز كن كه چون سود رساند، زيان وارد كند، ازدوستى دروغگو هم بر حذر باش كه دور را نزديك و نزديك را دور نمايد، از رفاقت بابخيل نى دورى كن كه در سخت ترين مواقع ، حاجت تو را رها كند، و از دوستى با بى ديناجتناب كن كه ترا در اثر نفاق بفروشد(1036).


866- رستگارى و درستكارى در چند سؤ ال  

حافظ ابونعيم در كتاب حليه مى گويد: اميرالمؤ منين (عليه السلام ) پرسشهايىدرباره دوستى و رفاقت از فرزندش امام حسن (عليه السلام ) كرد كه حضرت بدينگونهجواب داد:
على (عليه السلام ) فرمود: استقامت و راستى چيست ؟ امام حسن (عليه السلام ) بدى را باخوبى از بين بردن .
شرف چيست ؟ خوشرفتارى با قوم و قبيله ، وتحمل خونبهايى كه به گردن كسى افتاده
جوانمردى چيست ؟ پاكدامنى و اصلاح مال
باريك بينى بيجا چيست ؟ خرده گيرى در چيزهاى بى ارزش ، وبخل از مالهاى بى مقدار.
پستى و لئيمى چيست ؟ خود را دريافتن همسر را فراموش كردن .
بخل چيست تصور اين كه آنچه دارد شرف است و آنچه انفاق كرده تلف
كرم چيست ؟ بخشش در تنگدستى و در حال رفاه
برادرى چيست ؟ برابرى در سختى و گشاده دستى .
حلم چيست ؟ فرد بردن خشم و خويشتن دارى .
فقر چيست ؟ حرص و آزمندى در هر چيز.
نيرومندى چيست ؟ دلاورى در جنگ و عزت مردم را به چنگ آوردن .
ذلت چيست ؟ بى تابى در موقع بلا.
تكلف چيست ؟ بيهوده گويى .
غفلت چيست ؟ ترك مسجد و اطاعت مردم مفسد...(1037).


867- علامت شيطان  

اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرموده علامت شيعه من دو چيز است كه به آنها آزمايششود: مراقبت از وقت نماز و در ميان نهادن مال با برادران ايمانى خود. اگر اين دو صفت دركسى نبود از او بگريز! باز هم از او بگريز!(1038)


868- همچون زنبور عسل باشيد 

روزى على (عليه السلام ) به جمعى از شيعيان خود فرمود: در ميان مردم همانند زنبورعسل در ميان ساير پرندگان باشيد، كه هيچ پرنده اى نيست جز اينكه زنبورعسل را ناتوان مى شمرد و اگر بدانند كه چه بركتى در اندرون او نهفته است هرگز چنينرفتارى درباره اش نمى كردند.
با زبان و پيكرتان با مردم آميزش كنيد (صرفا رفتارى صورى و ظاهرى ) و بادل و عمل خود از آنان كناره گيريد، براى هر فردى همانى است كه به دست آورده و روزقيامت با كسى محشور شود كه دوستش مى داشته است .(1039)
لذا در روايت است كه على (عليه السلام ) فرمود: شيعيان من مانند زنبورعسل اند كه جز پاك نمى خورند و بجز خوبى پس نمى دهند،
ساير حشرات آن حيوان (زنبور عسل ) را ناچيز مى شمارند اما از باطن او خبرندارند(1040) لذا به همين جهت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اميرالمؤ منين(عليه السلام ) را يعسوب مؤ منين ناميد و يعسوب به معناى ملكه كندوىعسل است .


869- افضل مردم على (ع ) است  

حجاج بن يوسف ثقفى از حره پرسيد: حره تو دختر حليمه هستى ؟
حره پاسخ داد: فراست و زيركى را از غير مؤ من مى يابم حجاج گفت : حره ازقول تو نقل مى كنند كه على (عليه السلام ) راافضل و برتر از ابوبكر و عمر و عثمان مى دانى آيا از خدا چنين مطلبى به تو رسيدهاست ؟
حره گفت : آن كس كه گفته است من على (عليه السلام ) را تنها بر اينهاافضل مى دانم دروغ گفته است .
حجاج : غير از اينها على (عليه السلام ) از چه كسانىافضل است ؟
حره : از آدم صفى لله و نوح نبى الله و لوط و ابراهيمخليل الله و داود و سليمان ، موسى و عيسى عليهم السلام .
حجاج گفت : اى واى بر تو. او را بر اصحاب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم وبر 7 نفر از انبياء و پيامبران اولوالعزم برتر مى دانى ، اگردليل و برهانى بر صدق گفتارت نياوردى گردنت را مى زنم .
حره گفت : من او را برتر از اين انبياء نمى دانم بلكه خداوندمتعال در قرآن كريم او را بر آنان فضيلت و برترى داده است .
اما درباره آدم ابوالبشر (عليه السلام ) خداوند در قرآن مى فرمايد: فعصى آدمربه فغوى ؛ يعنى : آدم پروردگارش را نافرمانى كرد پس بى بهره شدليكن على (عليه السلام ) فرمود: و كان سعيه مشكورا؛ يعنى : سعى و كوشش اودر دين و آخرت مورد قبول و تحسين پروردگار قرار گرفت و اما بر نوح (عليهالسلام ) و لوط (عليه السلام ) افضل است زيرا خداوند مى فرمايد: خداوند براىكسانى كه كافر شدند زنان نوح و لوط را مثال مى آورد كه آنها با آنكه همسران دو بندهشايسته و نيكوكار ما بودند چون خيانت كردند قرابت و همسرى پيامبران بر آنان سودىنرسانيد و به آنان گفته شد كه با كفار وارد آتش شويد اما جايگاه على (عليهالسلام ) زير درخت سدرة المنتهى است و همسرش فاطمه زهرا عليهاالسلام دختر پيامبراسلام صلى الله عليه و آله و سلم است كه خدا به خشنودى او خشنود است و به غضب اوغضبناك .
اما از حضرت ابراهيم (عليه السلام ) برتر است : زيرا كه قرآن مى فرمايد: (ابراهيمبه خداوند عرض كرد، پروردگارا! به من نشان بده چگونه مرده را زنده مى كنى )
خدا فرمود: كه آيا ايمان ندارى ؟ ابراهيم عرض كرد چرا ولى براى اطمينان قلبم مىخواهم ببينم . امام على (عليه السلام ) فرمود: كه اگر حجابها برداشته شود و حقايقمكشوف شود چيزى بر يقين من افزوده نخواهد شد و جز على (عليه السلام ) تاكنون كسىچنين مطلب را نگفته است . اما بر موسى (عليه السلام ) برتر است . زيرا بر طبق گفتهقران (موسى با خوف و ترس از مملكت فرعون خارج شد در حاليكه پشت سرش مىنگريست و مراقب بود تا دستگير نشود) اما على (عليه السلام ) برتر است امام على (عليهالسلام ) در بستر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خوابيد و ترس و خوفى بهدل راه نداد تا اينكه خداوند اين آيه شريفه رانازل كرد؛ از مردم كسى است كه جان خود را براى خشنودى خدا نثار مى كند ازحضرت داوود (عليه السلام ) برتر است ، بنا به گفته قرآن كريم ، داوود ما تو راجانشين خود در زمين قرار داديم ، بين مردم به حق حكم و قضاوت كن و از هواى نفس پيروىمنما كه از راه خدا دور شدى امام على (عليه السلام ) فرمود: كه از آسمانها وكهكشانها و از بالا و پايين هر چه مى خواهيد از من بپرسيدقبل از آنكه مرا در جمع خود نيابيد و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در روز فتح خيبرفرمود: كه على (عليه السلام ) بر همه شماافضل و داناتر و در امر قضاوت برتر است .
بر حضرت سليمان نيز افضل است چون قرآن مى فرمايد: كه سليمان نبى عرض مى كندخدايا چنان پادشاهى به من عطا فرما كه به كسى بعد از من چنين سلطنتى دادهنشود ليكن على (عليه السلام ) فرمود: اى دنيا تو را سه طلاقه كردم كه ديگررجوعى براى من نباشد...و بر حضرت عيسى (عليه السلام ) نيز برترى دارد. خداوندمى فرمايد: كه يا عيسى بن مريم . آيا تو به مردم گفته اى كه مرا و مادرم را به خدايىنپذيرند، مگر خداى جهان را؟ عيسى (عليه السلام ) عرض كرد: كه سبحان الله ؛ مرانشايد مطلبى را كه شايسته و سزاوار من نيست بگويم ، اگر چنين گفته باشم بهتحقيق دانسته اى ، زيرا تو از ضميرم آگاهى و من از آنچه كه در ضمير تو است آگاهنيستم كه تويى داناى بر اسرار، من نگفته ام چيزى را مگر آنچه را كه تو امر فرمودى ؟عيسى (عليه السلام ) با اين بيان ، مردمى را كه به الوهيت وى و مادرش معتقد بودند رابه قيامت محول كرد و از محاكمه و مجازات غالين چشم پوشيد. لكن على (عليه السلام )وقتى از ادعاى نصيريه (سبائيه ) درباره خود مطلع شد محاكمه و مجازات آنان را بهتاءخير نيانداخت بلكه آنان را به آتش سوزانيد. حجاج گفت : احسنت . بسيار خوب از عهدهبر آمدى اگر اين چنين جواب قانع كننده اى نمى دادى دستورم را اجرا مى كردم .


870- زاذان فارسى  

زاذان كه كنيه او ابوعمره است از اصحاب اميرالمؤ منين (عليه السلام ) و از خواص ايشاناست . چنانكه حضرت در گوش او اسم اعظم خواند و به بركت آن حافظ قرآن شد. قطبراوندى نقل مى كند، كه از زاذان پرسيدند قرائت قرآن را از كه آموختى ؟ كه بدين خوبىمى خوانى . ابوعمره تبسمى كرد دو گفت : استاد من حضرت على (عليه السلام ) است ،چون من صداى دلنشينى داشتم روزى شعر مى خواندم حضرت فرمودند: كه چرا قرائتقرآن نمى كنى . گفتم : كه قرآن نخوانده ام آنگاه حضرت فرمود: نزديك بيا آن گاه درگوش من چيزى خواند كه هيچ نفهميدم و بعد آب دهان مبارك خود را به دهانم ريخت .نقل مى كند كه حضرت باقر (عليه السلام ) پس از شنيدن اين موضوع تصديق گفتهزاذان فرمود: كه حضرت على (عليه السلام ) در گوش ابوعمره اسم اعظم خواندهبود.


871- على (ع ) در منظر ديگران  

دوست و دشمن درباره شجاعت عبادت و زهد و علم و...على (عليه السلام ) زبان به ستايشگشوده اند كه در اينجا به چند نمونه آن اشاره مى شود.
عثمان بن عفان مى گويد: از عمرو او از ابوبكر و او از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم شنيد كه فرمود: همانا كه خدا از نور صورت على ابن ابيطالب (عليه السلام )فرشتگانى آفريد كه خداوند را تسبيح و تقديس گويند و ثواب آن را براى دوستانعلى (عليه السلام ) و دوستان فرزندانش ثبت و ضبط كنند(1041) و معاويه بن ابىسفيان وقتى خبر شهادت على (عليه السلام ) را شنيد گفت : ذهب الفقه و العلم بموتابن ابى طالب ؛ يعنى : فقه و علم از ميان رفت و عمر بن خطاب مى گويد: بهخدا سوگند اگر شمشير على (عليه السلام ) نبود هرگز اسلام پابرجا نمى شد و اوبعد از چنين موقعيتى بالاترين و برترين قاضى و پيشگام در اسلام و صاحب شرف است.
و ابوبكر مى گويد: اى مردم بر شما باد دوستى و پيروى از على بن ابيطالب پسهمانا از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود: على بعد از من بهترينكسى باشد كه خورشيد بر او تابيده و غروب كرده است .
ضرار بن ضمره ضيايى مى گويد: به خدا قسم على (عليه السلام ) نيرومند و بلند همتبود، از دنيا و زرق و برق آن در وحشت بود اما با شب و تاريكى هاى آن مانوس ، گريهاش زياد و انديشه اش طولانى بود...
ابوبكر روزى بر روى منبر گفت : مرا رها كنيد در حاليكه على (عليه السلام ) در بينشماست و عمربن خطاب مى گويد: از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كهفرمود: حب على براة من النار؛ دوستى على مايه رهايى از آتش دوزخ است ودر جايى ديگر مى گويد: على اعلم الناس بماانزل الله على محمد؛ على (عليه السلام ) آگاه ترين مردم است به آنچه خدا بر محمدصلى الله عليه و آله و سلم نازل كرده است (1042)


872- على (ع ) در محراب عبادت  

ضرار بن ضمره ضيايى مى گويد: به خدا قسم در يكى از شبها على (عليه السلام ) رادر محراب عبادتش ديدم كه محاسنش را در دست گرفته بود و مانند مار گزيده به خود مىپيچيد و مانند افراد مصيبت زده گريه مى كرد و مى گفت : اى دنيا از من دور شو، آيامتعرض من مى شوى و به من دل بسته اى ؟ هيهات من صيد دام تو نيستم ، برو ديگران رافريب ده كه من ترا سه طلاقه كردم كه حق رجوع براى من نيست .گول ترا نمى خورم كه عمرت كوتاه وفايده ات اندك است .


873- نور واحد 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اگر آسمان و زمين در كفه اى (ترازو) وايمان در كفه اى ديگر آن باشد كفه ايمان على (عليه السلام ) از آسمان و زمين سنگين ترخواهد بود (1043)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من و على از نورى واحد آفريده شديم و14 هزار سال پيش از خلقت آدم ، سپس آدم آفريده شد آنگاه پروردگار نور ما را در صلباو قرار داد و اين صلب به صلب مى گشت تا اينكه در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدنبوت در من مستقر شد و خلافت در على (عليه السلام ) (1044)


874- بر دو قبله نماز خواند 

روزى مردى از ابن عباس درباره على بن ابيطالب (عليه السلام ) پرسش ‍ كرد، ابنعباس در پاسخ او گفت : على بن ابيطالب (عليه السلام ) بر دو قبله (منظور قبلهاول مسلمين بيت المقدس و كعبه مى باشد) نماز خواند و در هر دو بيعت (بيعتقبل از هجرت و بيعت رضوان ) شركت جست و هرگز بت نپرستيد و قمارى نباخت ، او برآئين پاك توحيد به دنيا آمد به اندازه چشم بهم زدنى هم شركت نياورد.
آن مرد گفت : سوال من از اينها نبود، سوال من از اين است كه او شمشير بر دوش نهاده و باحالت تبختر و تكبر به بصره وارد شد و چهل هزار نفر را در آنجا كشت (1045) آنگاهبسوى شام رفت ، و در برخورد با سران و بزرگان عرب چنان آنان را درهم كوفت تاهمه را كشت ، سپس به سوى نهروان رفت و با اينكه آنان مسلمان بودند همه آنها را تاآخرين نفر به قتل رساند.
ابن عباس گفت : على نزد تو داناتر است يا من ؟ او گفت : اگر على را از تو داناتر مىدانستم از تو پرسش نمى كردم !
ابن عباس به خشم آمد تا حدى كه خشمش شدت و گفت : مادرت به عزايت بنشيند، على(عليه السلام ) به من علم آموخته است ، علم او از جانبرسول خداست و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از خداوند از بالاى عرش خودآموزش داده است ، بنابراين علم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از جانب خدا و علم على(عليه السلام ) از جانب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و علم من از جانب على (عليهالسلام ) است ، و علم تمام ياران محمد صلى الله عليه و آله و سلم در برابر على (عليهالسلام ) همچون قطره اى است در برابر هفت دريا.(1046)


875- كلام ناب  

على (عليه السلام ) مى فرمود: مقدمات شك را فراهم نكنيد كه به شك افتيد و شك نكنيدكه به كفر مى گراييد و به خودتان رخصت ندهيد كه سست مى شويد... و از نشانه هاىدانايى آن است كه مغرور نشويد. خير خواه ترين شما از براى خودش كسى است كه از همهبيشتر مطيع خدا باشد.
امور دور را بر خود نزديك ، و امور مشكل را بر خود آسان گيريد، و بدانيد كه بنده هرقدر راه يابى و چاره جوئيش ضعيف و سست باشد از آنچه كه خدا برايش مقدر فرمود.كمتر نستاند و اگر زرنگى و راه يابى و چاره جوئيش قوى و افزون باشد بيش از آنچهخدا مقدرش فرموده بدست نياورد.(1047)


876- خود را مشهور كن  

مردى از ياران اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) مى گويد: روزى از آن حضرت شنيدم كهمى فرمود: ترك حشمت و بزرگى و خودنمايى نكن و خود را مشهور نساز و خود را پنهانكن تا ياد تو نكنند و شناخته نشوى ، و راز خود را پنهان دار، و سكوت اختيار كن تا سالمبمانى . آنگاه با دست خود به سينه اش اشاره كرد و فرمود: نيكان را دوست دارد، و بعدبا دست خود به عموم اشاره كرد و فرمود: و فاجران را دشمن مى دارد.(1048)


877- راه سعادت ، پايه هاى دين  

ابوعقيل مى گويد: روزى خدمت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) بوديم حضرت فرمود: هرآينه اين امت بر هفتاد و سه فرقه پراكنده خواهند شد، سوگند به آن كس كه جانم بهدست اوست ، تمام فرقه ها گمراهند جز آن كس كه از من پيروى كند و از شيعيان من باشدلذا در روايت است كه روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به على بن ابيطالب(عليه السلام ) فرمود: اى على من تو، و دو فرزندت حسن و حسين ، و نه نفر از اولاد حسينپايه ها دين و استوانه هاى اسلام هستيم ، هر كس از ما پيروى كند نجات يابد و هر كس ازفرمان ما سرپيچد راهش را به سوى آتش خواهد برد(1049)


878- 300 آيه در قرآن از على (ع ) است  

به طورى كه از اخبار و احاديث به دست آمده 300 آيه از آيات شريفه قرآن مجيد بر حسبماءخذ و مدارك مستند درباره حضرت على (عليه السلام )نازل شده است صرف نظر از علماى شيعه ، بزرگاناهل سنت از قبيل شبلنجى ، شيخ سليمان حنفى ، علامه گنجى ، ترمذى ، ابن عساكر و شيخمحمد بن على الصبان ؛ از ابن عباس نقل كرده اند كه 300 آيه از قرآن كريم در شاءنوالى حضرت على (عليه السلام ) نازل شده است كه ما نمونه اى از آن را مى آوريم :
امام فخر رازى در تفسير كبير خود درباره آيه انا انت منذر و لك قوم هاد؛ توهشدار دهنده اى و هر قومى را رهبرى است (1050) از ابن عباس چنيننقل مى كند: چون آيه مزبور نازل شد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دست مباركخود را ابتدا به سينه شريف خود گذاشت و فرمود: منم نبى منذر، سپس بر دوش على(عليه السلام ) دست گذاشت و فرمود: انت الهادى .


879- در پيشگاه خدا 

حضرت على (عليه السلام ) به پيشگاه خداوند عرض كرد:
بار خدايا! اين نماز من است ، كه در پيشگاه تو به جاى آوردم . نه به خاطر نيازى استكه تو به آن دارى ، و نه به خاطر ميل و رغبتى است كه تو در آن دارى ، بلكه براىبزرگداشت و پذيرش فرمان تو است كه تو مرا به انجام آن فرمان داده اى .
اى خداى من ! اگر در نماز من عيبى است و يا نقصى در ركوع و سجود آن موجود است ، پسمرا باز خواست مكن .(1051)


880- مردكار 

على (عليه السلام ) در جوانى شترى داشت كه با آن آب كشى مى كرد، از بيرون شهرمشكها را پر از آب مى نمود و با خود به شهر مى آورد و در اختيار مردم قرار مى داد.نقل است روزى حضرت بار شترى از هسته خرما به خارج از شهر مى برد از او سؤال كردند يا على (عليه السلام ) چه بر بار شتر خود دارى ؟ فرمود: صد هزار درختخرما، لذا از امام محمد باقر (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: اميرالمؤ منين (عليهالسلام ) 500 درخت داشت كه در كنار هر كدام از آنها دو ركعت نماز مى خواند، حضرت درمدينه نخلستانهاى قوم يهود را آبيارى مى كرد و در اثر كشيدن آب از چاه دستهاى مباركشپينه زده بود. حضرت چاههاى فراوان در راه مكه و كوفه و ديگر محلهاى حفر كرد تاحجاج از آن استفاده نمايند. خدمات آن حضرت منحصر به حفر قنوات و ايجاد مزارع و كندنچاهها نبود بلكه در ساختن مساجد در كوفه ، بصره و نيز مسجد فتح و مسجدى درمقابل قبر حضرت حمزه (عليه السلام ) نيز تلاش مى نمود و از جمله اين آثار اينكه ،بنيانگذار فرهنگ غنى وقف در اسلام آن حضرت بوده اند كه تمامى قنوات و چاهها را وقفمى نمودند.


881- خداوندا شيعه على (ع )! 

امام باقر (عليه السلام ) فرمود: چون روز قيامت شود خداوند تمام مردم از گذشتگان وآيندگان را عريان و پا برهنه در سرزمين واحدى گرد آورد پس همه آنها در محشربازداشت مى شوند تا جايى كه عرق فراوانى بريزند و به نفس نفس افتند...
سپس آواز دهنده اى از سوى عرش ندا دهد: پيامبر امى كجاست ؟...رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم برخاسته و جلو مردم مى ايستد تا به حوضى كهطول آن به فاصله ميان ايله و صنعا است مى رسد(1052)... چونرسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كسانى از دوستان مااهل بيت را مشاهده مى كند كه باز داشته مى گردند، مى گريد و مى گويد:
خداوندا! شيعه على ، خداوندا! شيعه على .
خداوند فرشته اى را بسوى آن حضرت مى فرستد و مى گويد: اى محمد چرا مى گريى ؟رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى گويد: چگونه نگريم براى مردمى كه ازشيعيان برادرم على بن ابيطالب هستند و مى بينم به سوى دوزخيان برده شده و ازدرآمدن به كنار حوض من ممنوع مى گردند؟!
پس خداوند مى فرمايد: اى محمد، من آنان را به تو بخشيدم ، و به خاطر تو ازگناهانشان در گذشتم ، و آنان را به تو و به آن عده از فرزندانت كه دوست مى داشتندملحق نمودم و در دسته و گروه تو قرارشان دادم ، و در حوض تو واردشان ساختم و شفاعتتو را درباره آنان پذيرفتم ، و تو را بدين كرامت گرامى داشتم .
آنگاه امام باقر (عليه السلام ) فرمود: پس در آن روز چه بسيارند مردان و زنان ،گريانى كه چون اين صحنه را مى بينند، فرياد مى كنند: وا محمدا، اى محمد بفريادرس پس در آن روز هيچ كس نيست كه ما را دوست داشته و به ما مهر مى ورزيده جزاينكه در حزب ما و با ماست و در حوض ما وارد مى شود؛ به اين جهت است كه در روايتىپيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى مردم على (عليه السلام ) را دوست بداريدزيرا كه گوشت او، گوشت من و خون او خون من است .
خداوند لعنت كند دسته اى از امت مرا كه پيمان مرا درباره او تباه ساختند و سفارش مرادرباره اش به فراموشى سپردند كه آنان هيچ گونه بهره اى نزد خداوندندارند.(1053)


882- نشانه هاى دوستى  

حارث اعور مى گويد: روزى خدمت على بن ابيطالب (عليه السلام ) رسيدم ، حضرتفرمود: اعور! براى چه اينجا آمدى ، عرض كردم : يا اميرالمؤ منين دوستى شما مرا بهاينجا كشانده است . حضرت فرمود: تو را به خدا راست مى گويى ؟ عرض كردم : به خداسوگند آرى . حضرت سه بار مرا سوگند داد سپس فرمود: آگاه باش كه بنده اى ازبندگان خدا نيست كه خداوند بر او خشم گرفته باشد جز اينكه بغض و دشمنى ما را دردل خود احساس مى كند و ما را دشمن مى دارد. بنابراين دوست ما هر روزى را كه آغاز مى كنددر انتظار رحمت بسر مى برد، و درهاى رحمت نيز به روى او گشوده است ، و دشمن ما روزرا آغاز مى كند در حالى كه بناى كار خود را بر لب پرتگاهى قرار داده كه او را بهآتش دوزخ در اندازد. پس رحمت ، اهل رحمت را گوارايشان باد و جايگاهاهل دوزخ نيز همان هلاكتشان باد.(1054)


883- ايمان و پايه هاى آن  

روزى مردى رد حضور اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) برخاست و راجع به ايمان از آنحضرت پرسش نمود، حضرت نيز به ايراد خطبه برخاست و فرمود: سپاس خدايى را كهقانون اسلام را بنيان نهاد و راه ورود به آبشخورهاى آن را براى واردين آن آسان ساخت وپايه هايش را در برابر متجاوز به آن ، استحكام بخشيد...
پس ايمان بر چهار پايه استوار است : صبر، يقين ،عدل و جهاد و صبر چهار شعبه دارد: شوق و هراس و زهد و انتظار.
هلا! هر كه به بهشت مشتاق باشد دل به شهوات ندهد و هر كه از آتش ‍ بهراسد ازكارهاى ناروا روى گرداند و هر كس در دنيا زهد پيشه كند مصيبتها بر او آسان نمايد و هركس مراقب و منتظر مرگ باشد به كارهاى خير بشتابد.
و يقين چهار شعبه دارد: باريك بين ، درك حقايق ، اندرز گرفتن از عبرتها و روشپيشينيان . پس هر كه در امور دقيق بينا شود حقيقت شناس گردد، و هر كه به حقايق رسدعبرت شناس شود و هر كه عبرت شناس باشد با سنت آشنا شود و هر كه سنت را بشناسدگويا با پيشينيان بوده است .
و عدل چهار شعبه دارد: تيز فهمى و دانش بسيار و شكوفه حكم (داورى ) و بوستان حلم وبردبارى
پس هر كه بفهمد جملات علوم را تفسير كند، و هر كه عالم شود راهها و قوانين حكم رابشناسد، و هر كه راهها و قوانين حكم را بشناسد گمراه نگردد، و هر كه بردبارى كند دركارهايش زياده روى نورزد و در ميان مردم خوشنام و ستوده زندگى كند.
و جهاد چهار شعبه دارد: امر به معروف و نهى از منكر، پايدارى در جبهه ها و كينه توزىبا فاسقان .
پس هر كه امر به معروف كند پشت مؤ من را محكم ساخته ، و هر كه نهى از منكر كند بينىكافر را به خاك ماليده ، و هر كه در جبهه ها پايدارى كند به عهد و وظيفه خودعمل نموده و هر كه با فاسقان كينه ورزد براى خود خشم گرفته و هر كه براى خدا خشمبگيرد حقيقتا مؤ من است پس اين است ايمان و پايه هاى آن .
سؤ ال كننده عرض كرد: اى اميرمؤ منان (عليه السلام ) راست كه هدايت و ارشاد نمودى ،خداوند از جانب دين و به خاطر آن به شما جزاى خير دهد.(1055)
در روايتى ديگر على (عليه السلام ) به كميل بن زياد مى فرمايد: اىكميل ! برادر (واقعى ) تو دين توست پس هر طور كه مى خواهى از دين خود احتياط ومحافظت به عمل آور.


884- پاى برهنه  

از خصوصيات حضرت على (عليه السلام ) اين بود كه آن حضرت در پنج وقت پاى پيادهراه مى رفت و كفشهايش را به دست مى گرفت . 1- در روز عيد فطر؛ 2- در روز عيداضحى ؛ 3- در وقت رفتن به نماز جمعه ؛ 4- در وقت رفتن به عيادت مريض ؛ 5- در روزتشييع جنازه و مى فرمود: اين محلها مورد توجه خداست و يا مواضع خداست . دوست دارم درآنجا پا برهنه باشم .


885- درمان دردها 

امام اميرالمؤ منين (عليه السلام ) به يكى از دانشمندان يهود گفت : هر كس ‍ طباع اومعتدل باشد مزاج او صافى گردد، و هر كس مزاجش صافى باشد اثر نفس در وى قوىگردد، و هر كس اثر نفس در او قوى گردد به سوى آنچه كه ارتقايش دهد بالا رود، و هركه به سوى آنچه ارتقايش دهد بالا رود به اخلاق نفسانى متخلق گردد، و هر كس بهاخلاق نفسانى متخلق گردد موجودى انسانى شود نه حيوانى ، و به باب ملكى در آيد وچيزى او را از اين حالت برنگرداند.
پس يهودى گفت : الله اكبر! اى پسر ابوطالب ، همه فلسفه را گفته اى ، چيزى ازفلسفه را فرو گذار نكرده اى .(1056)


886- سؤ ال پدر و پاسخ پسران  

روزى على (عليه السلام ) از امام حسن و امام حسين عليهم السلام سؤ الاتى پرسيد كه هريك از آن بزرگواران به پاسخ پدر خود بر آمدند. ابتداء على (عليه السلام ) ازپسرش امام حسن (عليه السلام ) پرسيد اى پسرم خرد چيست ؟ گفت : آنكهدل تو نگهدارنده چيزى باشد كه در آن وديعه نهاده اى . پرسيد حزم (هوشيارى و دورانديشى ) چيست ؟ پاسخ داد: آنكه منتظر فرصت باشى و در امور خيرى كه برايت ممكناست شتاب ورزى . حضرت پرسيد بزرگوارى چيست ؟ گفت : عفو وتحمل لغزش ديگران ، استوار نمودن زندگى بر شالوده خويهاى ارزنده . پرسيد:بخشندگى و بلند نظرى در چيست ؟ پاسخ داد: بر آوردن نياز درخواست كننده و بخششدسترنج خود. فرمود: خساست چيست ؟ پاسخ داد: اينكه اندك را زياد بدانى و آنچه را درراه خدا داده اى تلف شده پندارى . فرمود: رقه (پستى و بردگى ) چيست ؟ گفت :كوته بينى و درخواست نمودن چيز كم و دريغ داشتن از چيز اندك . پرسيد: خود را بهرنج و مصيبت انداختن چيست ؟ پاسخ داد: تمسك به كسى كه تو را ايمن نمى سازد وكنجكاوى در چيزى كه برايت سودى ندارد. فرمود:جهل چيست ؟ گفت : پريدن بر روى مركب پيش از مهارت يافتن در آن و سرباز زدن ازپاسخ گويى و چه خوب كمك كارى است خاموشى در جايگاههاى بسيار اگر چه زبانگويايى داشته باشى .
آنگاه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) رو به فرزندش امام حسين (عليه السلام ) نمود و بهاو فرمود: پسرم آقايى چيست ؟ گفت : نيكويى نمودن به قبيله و بر گردن گرفتن وپرداخت ديه جرائم و جنايات آنان فرمود: غنا (بى نيازى ) در چيست ؟ پاسخ داد: اندكبودن آروزهايت و خوشنودى به آنچه تو را كفايت مى نمايد. پرسيد بينوايى در چيست ؟گفت : طمع داشتن به هر چيز و سخت نااميد شدن . پرسيد لوم (نكوهش و سرزنش ) چيست ؟پاسخ داد: كه مرد خود را از خطر محفوظ دارد وعيال خود را تسليم آن كند. پرسيد خرق (درشتى ، دريده بودن ) چيست ؟ گفت : در افتادن ودشمنى كردن با فرمانده خود و شخصى كه مى تواند به تو سود و زيانى برساند.آنگاه على (عليه السلام ) به حارث اعور توجه نمود و به وى فرمود: اى حارث اين حكمتها را به فرزندانتان بياموزيد زيرا آنها بر خرد و حزم و راءى مى افزايد(1057)


887- موحدى راستگو 

روزى زينب عليهاالسلام و حضرت عباس (عليه السلام ) در كنار پدر نشسته بودند. على(عليه السلام ) به ابوالفضل العباس (عليه السلام ) فرمود: بگو يك . عباس گفت : يك. پدر گفت : بگو دو قل اثنان ، و اين خود اشاره به يك لطيفه توحيدى استيعنى موحدين هرگز به شرك و دو پرستى نمى گرايند.
على (عليه السلام ) چشمان پسر خود را بوسيد سپس زينب را نيز نوازش ‍ كرد. زينبعليهاالسلام پرسيد: بابا جان ما را دوست دارى ؟ پدر گفت : آرى دخترم ، فرزندان من ،شما جگر گوشه هاى من هستيد. زينب گفت : پدر دو نوع محبت ، يكى محبت خداوند و ديگردوستى فرزند در قلب مؤ من يك جا جمع نمى شود. احساس شما نسبت به ما شفقت ومهربانى است . و نسبت به خداوند محبت خالص است يا ابتاه ، حبان لا يجتمعان فىقلب المؤ من ، حب الله و حب الاولاد و ان كان لابد فالشفقة لنا و الحب للهخالصا.(1058)


888- جواب سلام  

امام باقر (عليه السلام ) فرمود: اميرالمؤ منين (عليه السلام ) از كنار عده اى عبور مى كردبه آنها سلام كرد و آنها در پاسخ او گفتند: عليك السلام و رحمة الله و بركاته ومغفرته و رضوانه حضرت به آنها فرمود: شما در جواب سلام ما بيش از آنچه كهملائكه در جواب پدرمان ابراهيم (عليه السلام ) گفتند، نگوئيد. ملائكه گفتند: رحمةالله و بركاته عليكم اهل البيت (1059)


889- دنيا و على بن ابيطالب (ع ) 

على (عليه السلام ) فرمود: در باغ فدك كه به فاطمه عليهاالسلام رسيده بود دربعضى مزارع آن به كار مشغول بودم . ناگاه زنى را ديدم در نهايتجمال و غايت دلربائى و او را تشبيه به بثينه نمود (او زنى بود كه درجمال ضرب المثل عرب بوده است ) آن زن به من گفت : اى پسر ابوطالب مرا همسر خود كنتا خزينه ها زمين را به تو بنمايم تا داراى ملك شوى و پس ‍ از خودت فرزندانت نيزبهره مند و ملك دار شوند به او گفتم تو كيستى تا از خانواده ات خواستگارى كنم . گفت :منم دنيا. على (عليه السلام ) فرمود باز گرد و شوهر ديگر بجوى .
آنگاه حضرت مشغول كار خود گشت ، اشعارى به اين مضمون فرمود:
به حقيقت بى بهره شده هر كه دنياى فرومايه او را فريفت ، و دنيا اگر فريبدقرنها سود دهنده نيست ، دنيا آمد ما را برزى عزيز بثينه و آرايش او درمثل آن شيوه ها بود، گفتم او را غير مرا بفريب زيرا من از دنيا سيرم و نادان نيستم ، ونيستم من در دنيا پيوسته زيرا محمد صلى الله عليه و آله و سلم افتاد در خاك ميان آنسنگها (يعنى پس از مردن محمد صلى الله عليه و آله و سلم دلبستگى من به دنيا بىجاست ) گيرم دنيا بياورد براى من گنجها و زرها و مالهاى قارون و پادشاهى قبيله ها را،آيا اين طور نيست كه بازگشت همه آنها به نيستى است و مطالبه خواهد شد از نگاهدارندگان آنها به دشمنيها، اى دنيا غير مرا بفريب زيرا من راغب نيستم به آنچه در تست ازعزت و ارجمندى و ملك و عطا، و به حقيقت نفس من راضى است به آنچه روزى ام شده ، كارتو اى دنيا با اهل بديها و سختيها همراه است ، من از روز قيامت ترسانم و از عذاب هميشگى.(1060)

لقد خاب من عزته دنيا دنيه
و ماهى ان غرت قرو.نا بطائل
اتتنا على زى العزيز بثينه
و زينتها فى مثل تلك الشمائل
فقلت لها عزى سواى فاننى
عزوف عن الدنيا و لست بجاهل
و ما انا والد نيافان محمدا
احل صريعا بين تلك الحنادل
وهبها اتتنى بالكنوز و درها
و اموال قارون و ملك القبائل
اليس جميعا للفناء مصيرها
و يطلب من خزآنها بالطوائل
فعزى سواى اننى غير راغب
بما فيك من ملك و عز و نائل
فقد فنعت نفسى بما قدر زقته
فشانك يا دنيا و اهل الغوائل
فانى اخاف الله يوم لقائه
و اخشى غدابا دائما غير زائل


890- نحوه مردم دارى  

در خصال صدوق روايت شده كه على بن ابيطالب (عليه السلام ) به پسران خودفرمودند يا بنى اياكم و معاداة الرجل ...
اى پسران من مبادا با مردم از سر خصومت و دشمنى برخيزيد زيرا كه ايشان خالى از دوگروه نمى باشند يا عاقلند، كه در صدد مكر و خدعه با شما بر آيند و يا جاهلند، كهبزودى بر عليه شما به دفاع از خود قيام مى كنند؛ گفتار، حكم مرد نرى را دارد وپاسخ دادن در حكم زن ماده اى است و چون مرد و زن با هم جمع آيند گريزى از تولد بچهنيست و سپس ‍ حضرت شروع كردند از خود اين شعر را انشاء نمودند.

سليم العرض من حذر الجوابا
و من دارى الرجال فقد اصابا
و من هاب الرجال تهيبوه
و من حقر الرجال فلن يهابا
كسى كه مى خواهد آبرويش محفوظ باشد از جواب دادن خوددارى مى نمايد، و كسى كهبا مردمان به مدارا و ملايمت رفتار نمايد وى به مقصد و مقصود خود مى رسد و راه صوابو درست را طى كرده است و كسى كه مردمان را بترساند مردمان نيز او را مى ترسانند وكسى كه مردمان را پست و حقير پندارد براى او ارزشىقائل نمى شوند.

891- بهترين آيه قرآن كريم  

خداوند در آيه 30 سوره مباركه شورى مى فرمايد:
و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير
يعنى : و هر گرفتارى كه به شما رسد به خاطر اعمالى است كه انجام داده ايد وبسيارى را نيز عفو مى كند.
على (عليه السلام ) مى فرمايد: رسول خدا فرموده است بهترين آيه در قرآن همين آيهاست .
خير آية فى كتاب الله هذه الايه
آنگاه على (عليه السلام ) فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در ادامه فرمود:يا على ما من خدش عمود و لا نكبة قدم الابذنب ؛ اى على هر خراشى كه از چوبىبه انسان مى رسد و هر لغزش قدمى ، بر اثر گناهى است كه از او سر زده است.(1061)


892- آزادى بيت المقدس  

روزى حضرت اميرالمومنين (عليه السلام ) فرمود: يهوديان از اطراف جهان جملگى بهكشور فلسطين خواهند آمد و از براى خود دولتتشكيل مى دهند و عده اى از زمامداران كشورها با آنان جنگ مى كنند ولى شكست نصيب يهودنمى گردد. آخرالامر مسلمين با اعراب متحد شوند و وحدت لازم در همه آنان ايجاد گردد وبا نبردى كه مى كنند سرانجام پيروزى نصيب آنان مى گردد و كشور فلسطين در اختيارآنها مى آيد و يك يهودى در آنجا جايگزين نمى شود.(1062)


893- درس خداشناسى  

اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) روزى با جمعى از اصحاب خود از اصحاب خود از كوچهاى عبور مى كرد. حضرت پير زنى را ديد كه با چرخ نخ ريسى خودمشغول رستن پنبه است . حضرت سؤ ال كردند: اى پير زن خداى خود را به چه چيزىشناختى ؟ پير زن به جاى جواب ، دست از دسته چرخ برداشت طولى نكشيد پس از چندمرتبه دو زدن ، چرخ از حركت ايستاد، پير زن گفت : يا على چرخى به اين كوچكى براىگردش ‍ احتياج به شخصى چون من دارد آيا ممكن است افلاك با اين عظمت و كرات با اينبزرگى بدون مدبرى دانا و حكيم و صانعى توانا و با نظم معينى به گردش افتند واز گردش خود باز نايستند. على (عليه السلام ) روى به اصحاب خود كردند وفرمودند: مانند اين پير زن خدا را بشناسيد.(1063)


next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation