974- بيان راز نسب پيامبر (ص ) توسط امام على (ع ) امام جعفر صادق (عليه السلام ) از حضرت على (عليه السلام )نقل مى كند كه : ان حضرت در توصيف از آفرينش و نسب محمد صلى الله عليه و آله و سلمفرمود: خداوند تعالى نور مقدس حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم را خلقفرمود، پيش از آنكه آسمانها و زمين و عرش و كرسى و لوح و قلم و بهشت و دوزخ رابيافريند و قبل از اينكه احدى از انبيا را اراده آفرينش كند به چهار صد و بيست چهارهزار سال ، به آن نور دوازده حجاب خلق نمود: روايتى است از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) دراصول كافى و نهج البلاغه نقل شده كه روايت بلندى است و به خطبه همام معروف است .اين خطبه عجيبى است و ما قسمت اول اين خطبه را از جلد 2اصول كافى ص 226 نقل مى كنيم از امام صادق (عليه السلام ): خطبه اى است بدون نقطه كه حضرت امير (عليه السلام ) پيرامون مسائلى چون حمد الهىو رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بت پرستى - اطاعت حق - ازدواج پيامبر صلىالله عليه و آله و سلم ، اخلاقيات و... صحبت فرموده اند: (البته اين خطبه طولانى استكه مختصرى از آن آمده است ). مولاى عارفان اميرمؤ منان على (عليه السلام ) در باب حمد مطالبى بسيار عالى دارد كهاز باب نمونه جملاتى از آن را از كتاب مستدرك سفينة البحار ج 3، ص 73نقل مى كنيم : اصبغ بن نباته مى گويد: كنار خانه على (عليه السلام ) ركوع مى كردم و به پيشگاهحضرت حق به دعا و مناجات برخاسته بودم در اين وقت حضرت امير على (عليه السلام )از در خانه خود بيرون آمد و فرمود: اصبغ عرضه داشتم ، بله ، فرمود: در چه كارىبودى ؟ گفتم : در ركوع و دعا. فرمود: علاقه دارى دعايى كه ازرسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيد به تو بياموزم ؟ پاسخ دادم : آرى . فرمود:بگو. على (عليه السلام ) بارها در فرازهاى مختلف مى فرمود: اى دنيا ديگرى را فريب ده كهمن تو را سه طلاقه كرده ام . سؤ ال كردند: يا على (عليه السلام ) در تعجب هستيم همهمردان دلاور و رزم آوران ميادين جنگ از شمشير تو مى ترسند ولى چطور است كه تو اينچنين از دنيا مى ترسى ؟ جابربن يزيد گويد: به امام باقر (عليه السلام ) عرض كردم فدايت گردم چرا على(عليه السلام ) را اميرالمؤ منين ناميدند؟ فرمود: از علم خود آنان را تغذيه مى كرد و بهآنها مى آموخت مگر قول خداوند را نشنيده اى و نمير اهلنا و مى آوريم غذايى براىخاندانمان سوره مباركه يوسف آيه 65. روزى مردى خدمت حضرت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) رسيد و سؤال كرد: يا على ! من از خواندن نماز شب محرومم ؟ يا اميرالمؤ منين ! انى حرمت الصلوةبالليل ؛ حضرت فرمود: انت رحل قد قيد تك ذنوبك ، تو مردى هستى كهگناهانت تو را گرفتار و مقيد ساخته است (از اين رو موفق به خواندن نماز شب نمىشوى ).(1163) روزى شخصى از على (عليه السلام ) در مورد علم و دانش پرسش كرد حضرت فرمود: روزى على (عليه السلام ) مردى را ديد كه دهان به سخنان بيهوده گشوده و ازپرگوئى و بيهوده گوئى ، زبان خود را در كام نمى گيرد، حضرت به او فرمود: اىشخص به راستى كه تو با اعمالت ؛ نامه اى را بوسيله دو فرشته حافظ خود ديكتهمى كنى (و هر آنچه مى كنى آنها را مى نويسند) بسوى پروردگارت ، پس سخنى بگوكه براى تو فايده اى داشته باشد و دم فرو بند از سخن بيهوده و بى فايده .(1165) حضرت اميرمؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد: نشستن در مسجد براى من از نشستن دربهشت محبوب تر و بهتر است ، زيرا با نشستن در بهشت به خواسته خودمنائل شده ام ولى با نشستن در مسجد به خواست خداوندنائل مى شوم .(1166) اميرمؤ منان على (عليه السلام ) چند دائى در بنى مخزوم داشت ، جوانى از آن قبيله نزد امامعلى (عليه السلام ) آمد و عرض كرد: دائى جان برادرم از دنيا رفت و من در مرگ او بسيارناراحتم . ابن عباس مى گويد: روزى از على بن ابيطالب (عليه السلام ) درباره دوستانخدا كه در آيه الا ان اولياء لا خوف عليهم و لا هم يحزنون ؛ بدانيد كه بهراستى دوستان خدا نه بيمى دارند و نه اندوهگين مى شوند (1170) به آن اشارهشده ، سؤ ال شد؟ حضرت در پاسخ فرمودند: طبرسى از ابن عباس روايت كرده كه گفت : از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) پرسيدند ياعلى (عليه السلام ) چگونه بنى اسرائيل موسى را اذيت و آزار كردند ولى خداوند او راتبرئه كرد، حضرت فرمود: روزى موسى (عليه السلام ) به همراه برادرش هارون بهمكانى مى رفتند، وقتى به كوهى رسيدند، خداى تعالى هارون را قبض روح كرد، موسىوقتى بازگشت و به بنى اسرائيل خبر داد كه هارون وفات كرده ، بنىاسرائيل به موسى (عليه السلام ) گفتند: هارون را بردى و بهقتل رساندى اكنون آمده اى و به ما مى گويى او وفات كرده ، تو حسادت مى كردى برهارون ، چرا كه ما او را بيشتر دوست مى داشتيم زيرا او از تو به ما ملايم تر وسازگارتر بود. در ديوان اشعار على (عليه السلام ) است كه اين اشعار را حضرت به معاويه نوشت : مردى نزد امام على (عليه السلام ) آمد و گفت : يا على (عليه السلام ) نذر كرده ام كه اگرمرتكب فلان عمل بشوم پسرم را نزد مقام ابراهيم (در مسجد الحرام ) قربانى كنم و حالا آنعمل را كه نبايستى انجام مى دادم ، مرتكب شده ام حالا چه كنم ، تكليف من چيست ؟ شخصى از حضرت على (عليه السلام ) از قدرت و استطاعت سؤال كرد؛ كه آيا انسان قدرت و استطاعت دارد و كارها را با قدرت و استطاعت خود مى كند يافاقد قدرت و استطاعت است ؟ و اگر قدرت و استطاعت دارد و كارها را باحول و قوة خود انجام مى دهد پس دخالت خداوند در كارى كه انسان به قدرت و استطاعتخود مى كند چگونه است ؟ على (عليه السلام ) مى فرمايد نام من در انجيل به اليا و در تورات بهبرى و در زبور به ارى آمده است .(1175) مادرم مرا حيدر(شير) ناميد و پدرم به ظهير نام نهاد و عرب به على صدايم مى زد. حضرت على (عليه السلام ) در بعضى اوقات از مصائب و گرفتاريهاى آيندگان خبر مىداد و راه درمان ابتلائات آنها را گوشزد مى كرد. اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرمود: هر كس خود را در معرض تهمت قرار دهد، كسى راكه به او بد گمان شود سرزن نكند. و هر كه را از خود را پنهان دارد، اختيار آنرا خود اودارد (نه كس ديگر) و هر صحبتى كه از دو نفر تجاوز كرد شايع مى گردد، به برادرخود تا زمانى كه بدى از او نديدى خوشبين باش ... اصبغ بن نباته مى گويد: اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) در سجودش به خداوندبارى تعالى عرض مى كرد: روزى مردم نزد اميرالمؤ منين (عليه السلام ) آمد عرض كرد: يا اباالحسن ! من نيازمندىحضرت فرمود: نيازت را بر روى زمين بنويس ، او نوشت من فقيرم ؛ على (عليه السلام )به قنبر فرمود: اى قنبر دو جامه به او بده و آن مرد به سرودن اشعارى در وصف على(عليه السلام ) پرداخت على (عليه السلام ) به قنبر فرمود: صد دينار طلا به او بدهند،عرض كردند يا على ! او را توانگر ساختى ، حضرت فرمود: من ازرسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه مى فرمود: از مردم قدردانى كنيد: سپسعلى (عليه السلام ) فرمود: (من از مردمى در تعجب و شگفتم كه باپول خود بنده ها و كنيزانى مى خرند امام مردم را (فقيران ) با احسان خود نمىخرند)(1181). غزالى نقل مى كند كه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: اگر خداوند و پيامبر اكرمصلى الله عليه و آله و سلم مرا اذن و اجازه دهند به اندازه بارچهل شتر الف سوره فاتح الكتاب را شرح مى نمايم . سپس مى گويد: وهذه الكثرة ص السعة و الافتتاح فى العلم لا يكون الا يكون الا لدنيا سماوياالهيا.(1182) يعنى : اين وسعت مطالب و گشودن باب علم نيست مگر علمى الهى وآسمانى و باطنى و خدادادى (اين علم اكتسابى نيست خدادادى است )... لذا در جايى ديگرحضرتش مى فرمايد: روزى دو كودك خطى را نوشته سپس خدمت امام حسن (عليه السلام ) آوردند و او را حكم خودقرار دادند تا آن حضرت قضاوت كند كه كدام خط نيكوتر است در آن هنگام على (عليهالسلام ) چشم به وى دوخت و فرمود: على (عليه السلام ) مى فرمايد ترك الذنب اهون من طلب التوبة ؛ يعنى گناهنكردن آسان تر از توبه است ؛ عرض شد يا اباالحسن توبه نصوح كدام است و چگونه؟ روايت است كه على (عليه السلام ) فرمود: خداوندمتعال زهد را در دو كلمه جمع فرموده است : كه اگر كسى به اين آيهعمل كند زاهد روزگار است و آن آيه اين است : لكيلا تاءسوعا على ما فاتكم ؛براى آنچه از دست داده ايد تاءسف نخوريد.(1186) مفضل بن عمر از امام صادق (عليه السلام ) سؤال كرد يابن رسول الله به چه دليل على بن ابيطالب (عليه السلام ) قسيم الجنةو النار تقسيم كننده بهشت و جهنم شده است ؟ در روايت است كه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در ميان اصحاب خود نشسته بود كه زنىزيبا و جميل از آنجا عبور كرد و اين گروه چشمهاى خود را با نگاهى طولانى به او دوختند.
|