بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام ), محمدرضا رمزى اوحدى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     1001D001 -
     1001D002 -
     1001D003 -
     1001D004 -
     1001D005 -
     1001D006 -
     1001D007 -
     1001D008 -
     1001D009 -
     1001D010 -
     1001D012 -
     1001D013 -
     1001D014 -
     1001D015 -
     1001D016 -
     1001D017 -
     1001D018 -
     1001D019 -
     1001D020 -
     1001D021 -
     1001D022 -
     1001D023 -
     1001D024 -
     1001D025 -
     1001D026 -
     1001D027 -
     1001D028 -
     1001D029 -
     1001D030 -
     1001D031 -
     1001D032 -
     1001D033 -
     1001D034 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

974- بيان راز نسب پيامبر (ص ) توسط امام على (ع ) 

امام جعفر صادق (عليه السلام ) از حضرت على (عليه السلام )نقل مى كند كه : ان حضرت در توصيف از آفرينش و نسب محمد صلى الله عليه و آله و سلمفرمود: خداوند تعالى نور مقدس حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم را خلقفرمود، پيش از آنكه آسمانها و زمين و عرش ‍ و كرسى و لوح و قلم و بهشت و دوزخ رابيافريند و قبل از اينكه احدى از انبيا را اراده آفرينش كند به چهار صد و بيست چهارهزار سال ، به آن نور دوازده حجاب خلق نمود:
1- حجاب قدرت . 2- حجاب عظمت . 3- حجاب منت . 4- حجاب رحمت . 5- حجاب سعادت . 6-حجاب كرامت . 7- حجاب منزلت . 8- حجاب هدايت . 9- حجاب نبوت . 10- حجاب رفعت . 11-حجاب شفاعت .
پس آن نور مقدس را در حجاب قدرت 12 هزارسال جارى داد و او مى گفت : سبحان ربى الاعلى .
و در حجاب عظمت يازده هزار سال و او مى گفت : سبحان عالم السر
و در حجاب منت ده هزار سال و مى گفت : سبحان من هو قائم لايلهو
و در حجاب رحمت نه هزار سال و مى گفت : سبحان الرفيع الاعلى
و در حجاب سعادت هشت هزار سال و مى گفت : سبحان من هو دائم لايسهو
و در حجاب كرامت هفت هزار سال و مى گفت : سبحان من هو غنى لايفتقر
و در حجاب منزلت شش هزار سال و مى گفت : سبحان العليم الكريم
و در حجاب هدايت پنج هزار سال و مى گفت : سبحان ذى العرش ‍ العظيم
و در حجاب نبوت چهار هزار سال و مى گفت : سبحان رب العزه عما يصفون
و در حجاب رفعت سه هزار سال و مى گفت : سبحان ذى الملك و الملكوت
و در حجاب هيبت دو هزار سال و مى گفت : سبحان الله وبحمده
و در حجاب شفاعت دو هزار سال و مى گفت : سبحان ربى العظيم و بحمده
پس نام مقدس آن حضرت را بر لوح ظاهر گردانيد و ان نام مبارك چهار هزارسال بر لوح مى درخشيد پس اسم اطهر آن حضرت را بر عرش ظاهر گردانيد و هفت هزارسال در آنجا نور مى بخشيد همچنين در احوال رفعت وجلال مى گرديد تا آنكه حق تعالى آن نور را در صلب آدم جاى داد و از آدم در شيث و ازشيث در انوش و از انوش در قينان و از قينان درمهلائيل ... تا در ابراهيم خليل الله و ابراهيم دراسماعيل ... در عبدمناف و از عبدمناف در هاشم و از هاشم سيد قريش در عبدالمطلب و ازعبدالمطلب در عبدالله جاى داد و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به دنياآمد.(1155) فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤ منين خندان و شادان وقتى پيامبر صلى اللهعليه و آله و سلم بدنيا آمد نزد ابوطالب پدر حضرت على (عليه السلام ) آمد و او را بهآنچه واقع شده بود خبر داد. پس ابوطالب به وى گفت : مگر از اين امر در شگفتى ؟ توهم باردار مى شوى و وصى و وزير او را مى زايى .(1156)


975- همام كيست ؟ 

روايتى است از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) دراصول كافى و نهج البلاغه نقل شده كه روايت بلندى است و به خطبه همام معروف است .اين خطبه عجيبى است و ما قسمت اول اين خطبه را از جلد 2اصول كافى ص 226 نقل مى كنيم از امام صادق (عليه السلام ):
مردى كه او را همام صدا مى كردند و عابد و زاهد كوشايى بود وقتى كه اميرالمؤ منين(عليه السلام ) مشغول خطبه بود از جايش بلند شد و گفت : اى اميرمؤ منان ! مؤ من راآنطور براى ما تعريف كن كه انگار او را در برابر خودمان مى بينيم .
امام (عليه السلام ) در پاسخ به او تاءمل و درنگ فرمود: زيرا مصلحت را در تاءخير جوابمى ديد، پس از آن امام بطور اجمال فرمود: اى همام ، تو خود از خدا بترس و نيكوكار باشكه ان الله مع الذين اتقوا والذين هم محسنون (1157) يعنى : خدا باپرهيزكاران و نيكوكرداران است . همام به اين پاسخ اكتفا نكرد تا اينكه حضرت راسوگند داد: امام خطبه اى مفصل از اوصاف مؤ من فرمود: چون امام اوصاف مؤ من را مى شماردهمام بى هوش شد و در آن بى هوشى از دنيا رفت . على (عليه السلام ) فرمود باشيدسوگند به خدا كه از چنين پيش آمدى بر او مى ترسيدم و پس ‍ از آن فرمود: اندرزهاىدرست به اهلش چنين تاءثير مى كند يكى از حاضرين (ابن كواكه از خوارج بود) گفت : يااميرالمؤ منين (عليه السلام ) تو چه حال دارى ؟ و چرا اين اندرزها در تو تاءثير ندارد،يا چون چنين گمان مى داشتى چرا باعث مرگ او شدى ؟) امام (عليه السلام ) فرمود: واىبر تو هر اجلى را وقتى است كه از آن نمى گذرد دير يا زود نمى شود و سببى است كهاز آن تجاوز نمى كند پس از اينگونه گفتار كه شيطان بر زبانت راند بازيست.(1158)
متن خطبه همام المؤ من من هو الكيس الفطن ...
مؤ من زيرك و تيز هوش است كه بشاش است و اگر غصه اى هم داشته باشد آنرا آشكارنمى كند دلش از هر چيز ديگر و خودش از همه چيز در نظرش خوارتر، از هر كس كه ازبين رفتنى باشد دورى مى كند و نسبت به حسنات و نيك ها طمعكار و آزمند است كينه توزنيست چشم تنگ نمى باشد، جر و بحث بيهوده نمى كند، كارش سبب و نفرين كردن نيست ،پيوسته عيب نمى گيرد، غيبت نمى كند، از اينكه بالاتر از ديگران باشد خوشش نمىآيد، ريا و سمعه را دوست نمى دارد، در مسائل بى تفاوت نيست ، همتش عالى است ، سكوتشفراوان با وقار است ، با مروت است (نيك ديگران در حق او) يادش مى ماند، پايمرد و قدردان است ، اگر غمى هم داشته باشد از روى تفكر وتعقل است و بى مورد نيست ، از فقرش خشنود است خوش بر خورد وقابل انعطاف است ، استبداد در كارش نيست ، پايبند به عهد و پيمان است ، و اذيتش كم ،دروغ نمى گويد و پرده درى نمى كند...


976- ايراد خطبه اى بدون نقطه  

خطبه اى است بدون نقطه كه حضرت امير (عليه السلام ) پيرامون مسائلى چون حمد الهىو رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بت پرستى - اطاعت حق - ازدواج پيامبر صلىالله عليه و آله و سلم ، اخلاقيات و... صحبت فرموده اند: (البته اين خطبه طولانى استكه مختصرى از آن آمده است ).
الحمد لله اهل الحمد و ماواه ، و له اوكد الحمد و احلاه و اسرع الحمد و اسراه و اطهرالحمد و اسماه و اكرم الحمد و اولاه ، الحمد لله الملك الملك المحمود و المالك الود مصوركل مولود و مال كل مطرود، ساطح المهاد و موطد الاطواد ومرسل الامطار و مسهل الاوطار، عالم الاسرار و مدركها و مدمر الا ملاك و مهلكها و مكور الدهورو مكررها و مورد الامور و مصدرها، عم سماحه وكمل ركامه و همل ، و طاوع السوال و الامل ، و اوسعالرمل و ارمل ، احمده حمدا ممدودا و اوحده كما وحد الاواه ، و هو الله لا اله للامم سواه و لاصادعلما عدله و سواه ...
حمد و ثناء خداوندى را كه اهل حمد بوده و جايگه آن مختص او مى باشد و برترين وشيرين ترين و سريع ترين و گسترده ترين و پاكترين و بالاترين و گرامى ترين وسزاوارترين حمدها بر ذات او باد. سپاس ‍ خداوندى را كه پادشاهى است مورد ستايش ومالكى است بسيار مهربان و با محبت ، هر مولودى را صورت مى بخشد و هر طرد شده اىرا ملجا و پناهگاه است ، گستراننده دشت ها و صحراها و برپا كننده كوهها و بلندى ها است، فرو فرستنده بارانها و آسان كننده مشكلات و نيازها است ، عالم و دانا به همه اسرار ودرهم كوبنده و نابود كننده همه پادشاهان است ، روزگاران را به سرانجام رسانده وآنان را مجددا به عرصه وجود مى آورد و مرجع و مصدر همه امور اوست ، جود و عطايش ‍ همهچيز را رد برگرفته و ابر بخشش او، با كمال ريزش ، همگان را فرا گرفته است ،خواسته ها و اميدهاى بندگان را برآورده نمود و به ريگزاران افزونى و توسعهبخشيده است .
حمد و ستايش مى كنم او را، حمد و ستايشى بى انتها، و يگانه اش ‍ مى شمارم همانگونهكه بنده دعا كننده گريان ، او را يگانه مى شمارد و اوست خداوندى كه امتها را خدايى جزاو نيست ، و كسى نيست كه آنچه را كه او بر پا و تنظيم كرده درهم فروريزد...(1159)


977- حمد حق تعالى  

مولاى عارفان اميرمؤ منان على (عليه السلام ) در باب حمد مطالبى بسيار عالى دارد كهاز باب نمونه جملاتى از آن را از كتاب مستدرك سفينة البحار ج 3، ص 73نقل مى كنيم :
الحمد لله الذى جعل الحمد على عباده من غير حاجة منه الى حامديه ، و طريقا من طرقالاعتراف بلا هوتيته صمدانيته ...
يعنى : خداوند را سپاس ، كه بندگانش را مشرف به تشريف حمد فرمود، بدون اينكهبه سپاسگزارى آنان نيازمند باشد، و اين كلمه جامعه را كه بايد از عمق قلب و حقيقتوجود برخيزد، راهى از راههاى اعتراف به لاهوتيت و صمديت و ربوبيت و فرديت خود قرارداد و آن را علت ازدياد رحمتش بر عباد اعلام كرد و راهى روشن براى طالب فضلشفرمود، و در كنون و سر اين لفظ، حقيقت اين معنى را كه سپاس و حمد اعتراف به منعمبودن او نسبت بر هر حمدى است جلوه داد.


978- اگر در راه خدا ثابت قدم باشى  

اصبغ بن نباته مى گويد: كنار خانه على (عليه السلام ) ركوع مى كردم و به پيشگاهحضرت حق به دعا و مناجات برخاسته بودم در اين وقت حضرت امير على (عليه السلام )از در خانه خود بيرون آمد و فرمود: اصبغ عرضه داشتم ، بله ، فرمود: در چه كارىبودى ؟ گفتم : در ركوع و دعا. فرمود: علاقه دارى دعايى كه ازرسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيد به تو بياموزم ؟ پاسخ دادم : آرى . فرمود:بگو.
الحمد لله على ماكان و الحمد لله على كانحال ؛ سپاس خدا را بر آنچه بوده و سپاس خدا را بر هر حال
سپس با دست راستش بر شانه چپم زد و فرمود: اگر در راه خدا ثابت قدم باشى و باتمام وجود رهبرى پيشواى بر حق را قبول داشته باشى و در مساءلهمال در راه خدا دست و دل باز باشى خداوند مهربان از تو به وجود خودت مهربان تراست .(1160)


979- بى اعتنايى به دنيا 

على (عليه السلام ) بارها در فرازهاى مختلف مى فرمود: اى دنيا ديگرى را فريب ده كهمن تو را سه طلاقه كرده ام . سؤ ال كردند: يا على (عليه السلام ) در تعجب هستيم همهمردان دلاور و رزم آوران ميادين جنگ از شمشير تو مى ترسند ولى چطور است كه تو اينچنين از دنيا مى ترسى ؟
حضرت فرمود: شما خبر نداريد اين دنيا درخت خارآور است كه دست هوى و هوس و آز، آن رابر كنار جوى عمر تو كاشته ، اگر از آن دورى نكنى خار آن در دامن عصمت پاكى تو مىافتد و... آيا نشنيديد كه در آغاز كار كه هنوز خار آن نيرومند و قى نشده بود دامن عصمتحضرت آدم (عليه السلام ) را دريد؟
اكنون كه خار آن قوت گرفته با على پسر ابوطالب چه مى كند!(1161)


980- اميرالمؤ منين يعنى چه ؟ 

جابربن يزيد گويد: به امام باقر (عليه السلام ) عرض كردم فدايت گردم چرا على(عليه السلام ) را اميرالمؤ منين ناميدند؟ فرمود: از علم خود آنان را تغذيه مى كرد و بهآنها مى آموخت مگر قول خداوند را نشنيده اى و نمير اهلنا و مى آوريم غذايى براىخاندانمان سوره مباركه يوسف آيه 65.
و از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمودند: شمشير على (عليه السلام ) رابدين جهت ذوالفقار ناميدند كه در ميانه قبضه آن خطى به درازا بود شبيه به مهره هاىتيره كمر، همان شمشيرى كه جبرئيل از آسمان آورد و دسته اش از نقره بود، آن شمشيرىكه ندا كننده اى از آسمان فرياد بر آورد لا سيف الا ذوالفقار و لافتى الا على(1162)


981- عدم توفيق نماز شب  

روزى مردى خدمت حضرت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) رسيد و سؤال كرد: يا على ! من از خواندن نماز شب محرومم ؟ يا اميرالمؤ منين ! انى حرمت الصلوةبالليل ؛ حضرت فرمود: انت رحل قد قيد تك ذنوبك ، تو مردى هستى كهگناهانت تو را گرفتار و مقيد ساخته است (از اين رو موفق به خواندن نماز شب نمىشوى ).(1163)


982- علم و دانش  

روزى شخصى از على (عليه السلام ) در مورد علم و دانش پرسش كرد حضرت فرمود:
علم چهار كله است الف ) به قدر احتياج خود به خداوند، او را عبادت كنى . ب )به قدرطاقت و صبر خود در سوختن آتش جهنم گناه كنى . ج ) به اندازه عمرت در دنيا براى دنياكار كنى . د) و به مقدار بقايت در آخرت توشه تهيه نمايى . (1164)


983- سخن بيهوده  

روزى على (عليه السلام ) مردى را ديد كه دهان به سخنان بيهوده گشوده و ازپرگوئى و بيهوده گوئى ، زبان خود را در كام نمى گيرد، حضرت به او فرمود: اىشخص به راستى كه تو با اعمالت ؛ نامه اى را بوسيله دو فرشته حافظ خود ديكتهمى كنى (و هر آنچه مى كنى آنها را مى نويسند) بسوى پروردگارت ، پس سخنى بگوكه براى تو فايده اى داشته باشد و دم فرو بند از سخن بيهوده و بى فايده .(1165)


984- فرق بهشت و مسجد 

حضرت اميرمؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد: نشستن در مسجد براى من از نشستن دربهشت محبوب تر و بهتر است ، زيرا با نشستن در بهشت به خواسته خودمنائل شده ام ولى با نشستن در مسجد به خواست خداوندنائل مى شوم .(1166)
و در روايتى از امام صادق (عليه السلام ) است كه ، هر موقع براى حضرت اميرمؤ منان(عليه السلام ) كار مهمى پيش مى آمد به نماز خواندن پناه مى برد، سپس اين آيه راتلاوت كردند: واستعينو بالصبر و الصلاء(1167) و نيز فرمودند: هريك از شما كه با اندوهى از اندوههاى دنيا مواجه شد وضو بگيريد و به مسجد برود و دوركعت نماز بخوانيد و ربع اندوه و شدائد خود را از خدا بخواهيد آيا نشنيده ايد كه خداوندفرمود: واستعينو بالصبر والصلاة .(1168)


985- معجزه اى از امام على (ع ) 

اميرمؤ منان على (عليه السلام ) چند دائى در بنى مخزوم داشت ، جوانى از آن قبيله نزد امامعلى (عليه السلام ) آمد و عرض كرد: دائى جان برادرم از دنيا رفت و من در مرگ او بسيارناراحتم .
امام على (عليه السلام ) فرمود: آيا مى خواهى او را ببينى ؟ او گفت : آرى ؛ امام على (عليهالسلام ) فرمود: قبرش را به من نشان بده .
آنگاه امام على (عليه السلام ) با آن شخص بيرون آمد در حالى كه آن حضرت پارچه بردپيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را به كمر بسته بود، وقتى كه به كنار قبر رسيدلبهايش به هم مى خورد آنگاه با پاى خود به قبر او زد، او از قبر بيرون آمد در حالىكه به زبان عجمى سخن مى گفت :
حضرت على (عليه السلام ) به او فرمود: مگر وقتى كه تو از دنيا رفتى عرب نبودى ؟او عرض كرد: چرا ولى ما به روش فلان و فلان مرديم از اين رو زبانمان تغييركرد.(1169)


986- دوستان خدا كيانند؟ 

ابن عباس مى گويد: روزى از على بن ابيطالب (عليه السلام ) درباره دوستانخدا كه در آيه الا ان اولياء لا خوف عليهم و لا هم يحزنون ؛ بدانيد كه بهراستى دوستان خدا نه بيمى دارند و نه اندوهگين مى شوند (1170) به آن اشارهشده ، سؤ ال شد؟ حضرت در پاسخ فرمودند:
قام اخلصو الله فى عبادته ، و نظروا الى باطن الدنيا حين نظر الناس ‍ الىظاهرها...؛ آنان مردمى هستند كه خدا را از روى اخلاص ‍ پرستش مى كنند و هنگامى كهمردم به ظاهر دنيا مى نگرند آنان به باطن و درون آن مى نگرند و در همانحال كه مردم فريب خوش هاى زودگذر دنيا را خورده اند، آنها آينده آن را به خوبى مىدانند. از اين رو آنها از آنچه كه مى دانند و خبر دارند، دست از آن مى كشند، و آن (اميالى )را كه مى دانند بزودى آنان را (دل و قلب ) مى ميراند، مى كشند.(1171)


987- چگونگى مرگ هارون  

طبرسى از ابن عباس روايت كرده كه گفت : از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) پرسيدند ياعلى (عليه السلام ) چگونه بنى اسرائيل موسى را اذيت و آزار كردند ولى خداوند او راتبرئه كرد، حضرت فرمود: روزى موسى (عليه السلام ) به همراه برادرش هارون بهمكانى مى رفتند، وقتى به كوهى رسيدند، خداى تعالى هارون را قبض روح كرد، موسىوقتى بازگشت و به بنى اسرائيل خبر داد كه هارون وفات كرده ، بنىاسرائيل به موسى (عليه السلام ) گفتند: هارون را بردى و بهقتل رساندى اكنون آمده اى و به ما مى گويى او وفات كرده ، تو حسادت مى كردى برهارون ، چرا كه ما او را بيشتر دوست مى داشتيم زيرا او از تو به ما ملايم تر وسازگارتر بود.
خداوند موسى (عليه السلام ) را از آن تهمت و افترا منزه ساخت و تبرئه كرد آن گونهكه امر كرد تا جسد هارون را بيرون آورده و برمحافل بنى اسرائيل گردانيدند، هارون مى گفت : اى بنىاسرائيل ! برادرم مرا نكشت من به مرگ خود وفات كردم ، پس از آن فرشتگان او را بردندو به مكانى دفن كردند كه كسى بر آن اطلاع پيدا نكرد.(1172)


988- در كاخ آرزو چه مى كنى ؟ 

در ديوان اشعار على (عليه السلام ) است كه اين اشعار را حضرت به معاويه نوشت :

تروم الخلد فى دار المنايا
فكم قدر ام مثلك ما تروم
تنام ولم تنم عنك المنايا
تنبه للمنيه يا نئوم
لهوت عن الفناء و انت تفنى
فما شيئى من الدنيا يدوم
يعنى : در كاخ آرزوها بهشت را جستجو مى كنى و چه بسا پيشينيانقبل تو نيز چنين مى خواستند تو خود مى خوابى و لكن آرزوهاى تو آرام نمى گيرد، اىبه خواب رفته غافل بيدار شو، تو از فانى شدنغافل گشته اى و حال آنكه هيچ چيز در دنيا جاودان نخواهد ماند.

989- قربانى پسر! 

مردى نزد امام على (عليه السلام ) آمد و گفت : يا على (عليه السلام ) نذر كرده ام كه اگرمرتكب فلان عمل بشوم پسرم را نزد مقام ابراهيم (در مسجد الحرام ) قربانى كنم و حالا آنعمل را كه نبايستى انجام مى دادم ، مرتكب شده ام حالا چه كنم ، تكليف من چيست ؟
حضرت فرمود: به جاى پسرت قوچ فربهى بكش و گوشتش را بر مستمندان تقسيم كن .

گر بگذرى زمرتبه ى كبرياى حق
بر صدر دور گذر، كبرياعلى ست (1173)


990- استطاعت و قدرت  

شخصى از حضرت على (عليه السلام ) از قدرت و استطاعت سؤال كرد؛ كه آيا انسان قدرت و استطاعت دارد و كارها را با قدرت و استطاعت خود مى كند يافاقد قدرت و استطاعت است ؟ و اگر قدرت و استطاعت دارد و كارها را باحول و قوة خود انجام مى دهد پس دخالت خداوند در كارى كه انسان به قدرت و استطاعتخود مى كند چگونه است ؟
امام به او فرمود: سالت عن الاستطاعة تملكها من دون الله او مع الله ؟ يعنى :تو از استطاعت سوال كردى . آيا تو كه مالك اين استطاعت هستى ، خود به خود و بدوندخالت خداوند صاحب اين استطاعتى ؟ يا با شركت خداوند صاحب آن شدى ؟
سؤ ال كننده در جواب حضرت متحير ماند كه چه بگويد. امام فرمود:
اگر تو مدعى شوى كه ، تو و خدا با هم صاحب اين استطاعت و قدرت هستيد، تو را مىكشم (زيرا تو خود را شريك خدا و همدوش خدا فرض ‍ كرده اى و اين كفر است ) و اگرباز هم بگويى ، بدون خدا، صاحب اين استطاعت و قدرت هستى ، باز تو را مى كشم (زيراخود را از دايره نياز به خداوند خارج كرده اى ).
سؤ ال كننده پرسيد: پس چه بگويم يا على ؟ حضرت فرمود: تو به مشيت و اراده حق ،صاحب استطاعت و قدرت مى باشى ، در حالى كه در همينحال خداوند، صاحب مستقل اين استطاعت است (يعنى : تو صاحب اين استطاعتى ، امام صاحبقائم بالذات و غير متكى به غير)
اگر به تو استطاعت مى دهد، اين استطاعت تو عطيه اوست و اگر از تو سلب مى كند، تورا در بوته آزمايش قرار مى دهد. در عين حال بايد بدانى آنچه به تو تمليك مى كند درعين اينكه به تو تمليك مى كند، خودش مالك اوست . تو را به هر چه قادر مى سازد بازتحت قدرت خود اوست و از تحت قدرت او خارج نمى شود.(1174)


991- انواع اسمهاى على (ع ) 

على (عليه السلام ) مى فرمايد نام من در انجيل به اليا و در تورات بهبرى و در زبور به ارى آمده است .(1175) مادرم مرا حيدر(شير) ناميد و پدرم به ظهير نام نهاد و عرب به على صدايم مى زد.
تا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم زنده بود حسن ، مرا ابوالحسين صدامى زد و حسين نيز مرا ابوالحسن مى خواند، و هر دوى آنها جدشان را پدر صدا مىزدند ولى پس از رحلت آن بزرگوار مرا پدر خواندند.(1176)


992- پيشگويى وقايع آخرالزمان  

حضرت على (عليه السلام ) در بعضى اوقات از مصائب و گرفتاريهاى آيندگان خبر مىداد و راه درمان ابتلائات آنها را گوشزد مى كرد.
على (عليه السلام ) فرمود: زمانى بر مردم خواهد مد كه چند گناه بزرگ وعمل زشت در بن آنها پديد مى آيد.
1- كارهاى زشت آشكار مى گردد و معمولى مى شود.
2- پرده هاى عفت و شرم پاره مى گردد.
3- زنا كارى و تجاوزهاى ناموسى علنى مى شود
4- مالهاى يتيمان را حلال مى شمارند و مى خورند.
5- ربا خوارى شيوع پيدا مى كند.
6- در كيلو و وزنها، كم و كاست مى كنند.
7- شراب را به اسم نبيد حلال شمرده و مى خورند.
8- رشوه را به عنوان هديه و شيرينى مى گيرند.
9- به نام امانت دارى خيانت مى نمايند.
10- مردها خود را به شكل زنان و زنان خويش را به صورت مردها در مى آورند.
11- به احكام و دستورات نماز بى اعتنائى مى كنند.
12- حج خانه خدا را براى غير خدا (براى ريا و يا تجارت ) بجا مى آورند.
سپس ادامه داد: كيفر اين زشتى ها اين است كه خداوند آنها را از فيوضات خود محروم مىكند، تا جائى كه ماه (شوال ) براى آنها مخفى مى شود بطورى كه گاهى دو شبه ديدهمى شود (كه معلوم مى شود روز عيد فطر را به عنوان ماه رمضان روزه گرفتهاند بااينكه روزه آن حرام بوده است ) و زمانى شب اول رمضان مخفى مى شود، كه دو روز آن راروزه نگرفته و به عنوان آخر ماه شعبان مى خورند و روز عيد فطر را بهخيال آخر ماه رمضان روزه مى گيرند. در اين وقت بايد ترسيد از اينكه خداوند بطورناگهانى آنها را كيفر كند (مانند زلزله و طوفان وسيل ).
چرا كه به دنبال آن كارها، بلاها مردم را فرا مى گيرد، تا جائى كه كسانى صبح سالمهستند ولى شب در دل خاك و قبر آرميده اند و گاهى شب سالمند و بامدادان جزء مردگانهستند.
وقتى چنين روزگارى پيش آمد، لازم است انسان هميشه وصيت كرده باشد كه مبادا بلائىبر او فرود آمده و بدون وصيت بميرد و واجب است نماز را دراول وقت آن بخواند چون ممكن است تا آخر وقت زنده نباشد.
هر يك از شما آن زمان را درك كرد بدون وضو نخوابد و اگر برايش امكان دارد هميشه باوضو باشد چه ترس آن است كه مرگ ناگهانى برسد، لذا خوب است با وضو باشدكه روح وى با طهارت خدا را ملاقات نمايد.
من شما را ترساندم اگر بترسيد و آگاه نمودم ، اگر آگاه گرديد و شما را پند دادمچنانچه پند گيريد پس در پنهانى و آشكار، از خدا بترسيد و نبايد كسى از شما بميرد،مگر اينكه مسلمان باشد، زيرا هر كس به جز اسلام آئينى داشته باشد از او پذيرفتهنيست و در آخرت زيان كار است (1177)

فارغ از هر دو جهانم به گل روى على
از خم دوست جوانم به خم موى على (1178)


993- رفتارهاى اجتماعى  

اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرمود: هر كس خود را در معرض تهمت قرار دهد، كسى راكه به او بد گمان شود سرزن نكند. و هر كه را از خود را پنهان دارد، اختيار آنرا خود اودارد (نه كس ديگر) و هر صحبتى كه از دو نفر تجاوز كرد شايع مى گردد، به برادرخود تا زمانى كه بدى از او نديدى خوشبين باش ...
سخن برادر خود را بد تفسير مكن تا جايى كهحمل بر خوبى آن ممكن است ، بر تو باد به دوستى با برادران راستگو و درست كار...با كسانى مشورت كن كه از خدا مى ترسند و آنها را تا آنجا كه تقوا دارند دوستبدار...(1179)


994- مناجات على (ع ) در سجده نمازها 

اصبغ بن نباته مى گويد: اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) در سجودش به خداوندبارى تعالى عرض مى كرد:
( انا جيك يا سيدى كما يناجى العبد الذليل مولاه و اطلب اليك طلب من يعلم انك تعطىو لا ينقص مما عندك شى و استغفرك استغفار من يعلم انه لا يغفر الذنوب الا انت واتوكل عليك ، توكل من يعلم انك على كل شى قدير؛ يعنى : اى آقايم با تو راز ونياز مى كنم ، بنده اى ذليل با مولاى خود راز خود خود مى گويد، و از تو مى خواهدمثل كسى كه مى داند تو عطا مى كنى و از آنچه نزد تو است كم نيايد، و از تو آمرزش ‍مى جويم ، مانند كسى جز تو گناه را نيامرزد و به توتوكل دارم مانند كسى كه مى داند تو بر همه چيز توانايى )(1180)


995- القاء عزت نفس به فقير و قدر دانى از مردم  

روزى مردم نزد اميرالمؤ منين (عليه السلام ) آمد عرض كرد: يا اباالحسن ! من نيازمندىحضرت فرمود: نيازت را بر روى زمين بنويس ، او نوشت من فقيرم ؛ على (عليه السلام )به قنبر فرمود: اى قنبر دو جامه به او بده و آن مرد به سرودن اشعارى در وصف على(عليه السلام ) پرداخت على (عليه السلام ) به قنبر فرمود: صد دينار طلا به او بدهند،عرض كردند يا على ! او را توانگر ساختى ، حضرت فرمود: من ازرسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه مى فرمود: از مردم قدردانى كنيد: سپسعلى (عليه السلام ) فرمود: (من از مردمى در تعجب و شگفتم كه باپول خود بنده ها و كنيزانى مى خرند امام مردم را (فقيران ) با احسان خود نمىخرند)(1181).


996- مفسر قرآن  

غزالى نقل مى كند كه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: اگر خداوند و پيامبر اكرمصلى الله عليه و آله و سلم مرا اذن و اجازه دهند به اندازه بارچهل شتر الف سوره فاتح الكتاب را شرح مى نمايم . سپس ‍ مى گويد: وهذه الكثرة ص السعة و الافتتاح فى العلم لا يكون الا يكون الا لدنيا سماوياالهيا.(1182) يعنى : اين وسعت مطالب و گشودن باب علم نيست مگر علمى الهى وآسمانى و باطنى و خدادادى (اين علم اكتسابى نيست خدادادى است )... لذا در جايى ديگرحضرتش ‍ مى فرمايد:
سلونى عن القرآن اخبركم عن آياته فمن نزلت و اين نزلت يعنى ؛ راجع بهقرآن از من بپرسيد هر آينه شما را آگاه مى كنم كه آيات آن درباره چه كسى و در كجانازل شده است .
اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) در جواب سؤال رهبانى از وجه الله فرموده است : فهذا الوجود كله وجه الله ، ثم قراء:
فاينما تو لو فثم وجه الله .(1183) پس اين وجود همه وجه الله استسپس آيه شريف را قرائت كرد: پس به هر طرف كه رو كنى همان سمت خداست .


997- سفارش به امام حسن (ع ) 

روزى دو كودك خطى را نوشته سپس خدمت امام حسن (عليه السلام ) آوردند و او را حكم خودقرار دادند تا آن حضرت قضاوت كند كه كدام خط نيكوتر است در آن هنگام على (عليهالسلام ) چشم به وى دوخت و فرمود:
يا بنى انظر كيف تحكم فان هذا حكم و الله سالم عنه يوم القيامة ؛ يعنى : اى پسرم! دقت كن چگونه قضاوت مى كنى ؟ بى گمان اين يك قضاوت است خداوند روز قيامت از آن، تو را مورد سؤ ال قرار خواهد داد.(1184)


998- توبه نصوح  

على (عليه السلام ) مى فرمايد ترك الذنب اهون من طلب التوبة ؛ يعنى گناهنكردن آسان تر از توبه است ؛ عرض شد يا اباالحسن توبه نصوح كدام است و چگونه؟
حضرت فرمود: پشيمانى با دل و طلب آمرزش با زبان و تصميم نداشتن بر انجام گناه.(1185)


999- همه زهد در دو كلمه  

روايت است كه على (عليه السلام ) فرمود: خداوندمتعال زهد را در دو كلمه جمع فرموده است : كه اگر كسى به اين آيهعمل كند زاهد روزگار است و آن آيه اين است : لكيلا تاءسوعا على ما فاتكم ؛براى آنچه از دست داده ايد تاءسف نخوريد.(1186)


1000- معرفى امام على (ع ) 

مفضل بن عمر از امام صادق (عليه السلام ) سؤال كرد يابن رسول الله به چه دليل على بن ابيطالب (عليه السلام ) قسيم الجنةو النار تقسيم كننده بهشت و جهنم شده است ؟
حضرت فرمودند: به سبب اينكه محبت به آن حضرت عين ايمان است و عداوت با او كفر استو تحقيقا بهشت فقط براى اهل ايمان آفريده شده است و جهنم صرفا براىاهل كفر؛ بدين علت قسمت كننده بهشت و جهنم است و كسىداخل بهشت نمى شود الا با محبت او و كسى داخل در جهنم نشود الا كسانى كه دشمنى با آنحضرت را داشته باشند.
مفضل عرض كرد: اى پسر رسول خدا: بنابراين انبياء و اوصياى آنان هم على (عليهالسلام ) را دوست داشته اند و دشمنانش را مبغوض ‍ مى داشته اند؟!
فقال نعم . قلت : فكيف ذلك ؟!
امام فرمود: آرى ، مفضل عرض كرد: چگونه است آن مطلب ؟!
حضرت فرمود: آيا ندانسته اى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در روز خيبرفرمود: هر آينه حتما من پرچم و لواى جنگ را فردا به مردى مى سپارم كه خدا و رسولشرا دوست دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست دارند. و او از ميدان كار زار بر نمى گرددمگر اينكه خداوند بدست او فتح و ظفر را نصيب خواهد نمود.(1187)
عرض كرد: بلى ، امام فرمود: آيا ندانسته اى كه چون يك پرنده بريان براىرسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آوردند آن حضرت به خداوند عرض كرد: بارپروردگارا! محبوب ترين مخلوقات خود را بياور تا او با من از اين پرنده بخورد ومقصود از احب خلق اله على (عليه السلام ) بود.
عرض كرد: بلى ، امام فرمود: ايا ممكن است كه انبياى خداوند و اوصياى آنها دوست نداشتهباشند مردى را كه خدا و رسولش او را دوست داشته باشند و وى نيز خدا و رسولش رادوست داشته باشد؟ گفتم : نه .
حضرت فرمود: آيا ممكن است كه مؤ منين از امت هايى باشند كه حبيب خدا و حبيب رسولش وحبيب پيمبرانش را دوست نداشته باشند؟
گفتم : نه .
حضرت فرمود: بنابراين ثابت شد كه تمامى پيامبران خدا و مرسلين از آنها تمامىمومنان ، محبت و دوستدار على بن ابيطالب (عليه السلام ) هستند.
و همچنين ثابت شد كه تمامى مخالفين آنها دشمن او و دشمن تمامى دوستداران واهل محبت او مى باشند. گفتم : آرى .
حضرت فرمود: بنابراين داخل در بهشت نمى شود مگر كسى كه على (عليه السلام ) رادوست بدارد خواه از پيشينيان باشد و خواه از پسينيان ؛ پس روى ايناستدلال على (عليه السلام ) قسمت كننده بهشت و جهنم است .
مفضل در اينجا عرض كرد: اندوه و غصه را از من گرفتى خداوند غصه و اندوهت را بزدايت .
امام سپس فرمود: اى مفضلاين مطلب را بگير، زيرا آن از علوم مخزون و مكنون و پنهان است كه كسى را بداندسترسى نيست .(1188)


1001- چشم چرانى ممنوع  

در روايت است كه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در ميان اصحاب خود نشسته بود كه زنىزيبا و جميل از آنجا عبور كرد و اين گروه چشمهاى خود را با نگاهى طولانى به او دوختند.
فقال (عليه السلام ): ان ابصار هذه الفحولطوامح و ان ذلك سبب هبابها، فاذا نظر احدكم الى امراة تعجبه ، فليلا مس اهله فانما هىامراة كامراة ؛ يعنى : در اين حال حضرت فرمود: چشم هاى اين مردان . گشاده و تيزبين و دنبال كننده مطلوب از راه دو است و همين چشم چرانى سبب هيجان نفوس آنها براىآميزش و لمس نمودن زنان است . بنابراين اگر احيانا چشم شما به زن زيبايى افتاد، كهبراى شما شگفت آور دلپسند بود فورا برويد، و باعيال خودتان در منزل آميزش نموده و هم بستر شويد: زيرا زوجه شما هم زنى است مانندساير زنان .
فقال رجل من الخوارج قاتله الله كافرا ما افقهه !
مردى از خوارج كه سخن امام على (عليه السلام ) را شنيد به امام گفت : خدا اين مرد كافررا بكشد، چقدر دانا و بينا و فقيه و عاقبت انديش و به اسرار احكام آشنا و بصير است ؟!
اصحاب امام على (عليه السلام ) از جابر جستند تا آن مرد بى ادب را بكشند.
حضرت فرمود: آرام باشيد جزاى او نيست مگر دشنامى درمقابل دشنام او كه به من داده است و يا به عوض آن ، عفو و گذشت از گناهى كه مرتكبشده است .(1189)


fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation