862- عذاب بر آنها وارد مى شود زمانى كه ... على بن ابى طالب (عليه السلام ) از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلمنقل كرده است كه فرمود: هر گاه امت من به پانزده گناه آلوده شوند عذاب بر آنهانازل شود. پرسيدند: چه گناهانى فرمود: روزى على به ياران خود فرمود: آيا مى خواهيد اسباب زيادى رزق را بيان كنم ؟ اصحابعرض كردند: آرى يا اميرالمؤ منين ! آنگاه امام فرمود: جمع بين دو نماز (مغرب و عشاء، ظهرو عصر) روزى را زياد مى كند؛ همچنين تعيقيب خواندن بعد از نماز صبح و عصر، صله رحم، جارو كردن جلوى خانه ، طلب آمرزش ، امانت دارى ، حقگويى ، جواب دادن اذان گو (هر چهرا كه مؤ ذن مى گويد: بگوييد و ممكن است مراد نمازاول وقت باشد) مكحول روايت كرده است كه اميرالمؤ منان على بن ابيطالب (عليه السلام ) فرمودند:بزرگان از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم جملگى مى دانند كه در ميانشانمردى نيست كه فضيلتى داشته باشد، جز آنكه من در آن با او شريكم و بر او برترىدارم ، و براى من هفتاد نيك نامى است كه هيچ يك از آنان در آن شريك من نيستند. حضرت على (عليه السلام ) به فرزندش امام حسن (عليه السلام ) فرمود: حافظ ابونعيم در كتاب حليه مى گويد: اميرالمؤ منين (عليه السلام ) پرسشهايىدرباره دوستى و رفاقت از فرزندش امام حسن (عليه السلام ) كرد كه حضرت بدينگونهجواب داد: اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرموده علامت شيعه من دو چيز است كه به آنها آزمايششود: مراقبت از وقت نماز و در ميان نهادن مال با برادران ايمانى خود. اگر اين دو صفت دركسى نبود از او بگريز! باز هم از او بگريز!(1038) روزى على (عليه السلام ) به جمعى از شيعيان خود فرمود: در ميان مردم همانند زنبورعسل در ميان ساير پرندگان باشيد، كه هيچ پرنده اى نيست جز اينكه زنبورعسل را ناتوان مى شمرد و اگر بدانند كه چه بركتى در اندرون او نهفته است هرگز چنينرفتارى درباره اش نمى كردند. حجاج بن يوسف ثقفى از حره پرسيد: حره تو دختر حليمه هستى ؟ زاذان كه كنيه او ابوعمره است از اصحاب اميرالمؤ منين (عليه السلام ) و از خواص ايشاناست . چنانكه حضرت در گوش او اسم اعظم خواند و به بركت آن حافظ قرآن شد. قطبراوندى نقل مى كند، كه از زاذان پرسيدند قرائت قرآن را از كه آموختى ؟ كه بدين خوبىمى خوانى . ابوعمره تبسمى كرد دو گفت : استاد من حضرت على (عليه السلام ) است ،چون من صداى دلنشينى داشتم روزى شعر مى خواندم حضرت فرمودند: كه چرا قرائتقرآن نمى كنى . گفتم : كه قرآن نخوانده ام آنگاه حضرت فرمود: نزديك بيا آن گاه درگوش من چيزى خواند كه هيچ نفهميدم و بعد آب دهان مبارك خود را به دهانم ريخت .نقل مى كند كه حضرت باقر (عليه السلام ) پس از شنيدن اين موضوع تصديق گفتهزاذان فرمود: كه حضرت على (عليه السلام ) در گوش ابوعمره اسم اعظم خواندهبود. دوست و دشمن درباره شجاعت عبادت و زهد و علم و...على (عليه السلام ) زبان به ستايشگشوده اند كه در اينجا به چند نمونه آن اشاره مى شود. ضرار بن ضمره ضيايى مى گويد: به خدا قسم در يكى از شبها على (عليه السلام ) رادر محراب عبادتش ديدم كه محاسنش را در دست گرفته بود و مانند مار گزيده به خود مىپيچيد و مانند افراد مصيبت زده گريه مى كرد و مى گفت : اى دنيا از من دور شو، آيامتعرض من مى شوى و به من دل بسته اى ؟ هيهات من صيد دام تو نيستم ، برو ديگران رافريب ده كه من ترا سه طلاقه كردم كه حق رجوع براى من نيست .گول ترا نمى خورم كه عمرت كوتاه وفايده ات اندك است . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اگر آسمان و زمين در كفه اى (ترازو) وايمان در كفه اى ديگر آن باشد كفه ايمان على (عليه السلام ) از آسمان و زمين سنگين ترخواهد بود (1043) روزى مردى از ابن عباس درباره على بن ابيطالب (عليه السلام ) پرسش كرد، ابنعباس در پاسخ او گفت : على بن ابيطالب (عليه السلام ) بر دو قبله (منظور قبلهاول مسلمين بيت المقدس و كعبه مى باشد) نماز خواند و در هر دو بيعت (بيعتقبل از هجرت و بيعت رضوان ) شركت جست و هرگز بت نپرستيد و قمارى نباخت ، او برآئين پاك توحيد به دنيا آمد به اندازه چشم بهم زدنى هم شركت نياورد. على (عليه السلام ) مى فرمود: مقدمات شك را فراهم نكنيد كه به شك افتيد و شك نكنيدكه به كفر مى گراييد و به خودتان رخصت ندهيد كه سست مى شويد... و از نشانه هاىدانايى آن است كه مغرور نشويد. خير خواه ترين شما از براى خودش كسى است كه از همهبيشتر مطيع خدا باشد. مردى از ياران اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) مى گويد: روزى از آن حضرت شنيدم كهمى فرمود: ترك حشمت و بزرگى و خودنمايى نكن و خود را مشهور نساز و خود را پنهانكن تا ياد تو نكنند و شناخته نشوى ، و راز خود را پنهان دار، و سكوت اختيار كن تا سالمبمانى . آنگاه با دست خود به سينه اش اشاره كرد و فرمود: نيكان را دوست دارد، و بعدبا دست خود به عموم اشاره كرد و فرمود: و فاجران را دشمن مى دارد.(1048) ابوعقيل مى گويد: روزى خدمت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) بوديم حضرت فرمود: هرآينه اين امت بر هفتاد و سه فرقه پراكنده خواهند شد، سوگند به آن كس كه جانم بهدست اوست ، تمام فرقه ها گمراهند جز آن كس كه از من پيروى كند و از شيعيان من باشدلذا در روايت است كه روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به على بن ابيطالب(عليه السلام ) فرمود: اى على من تو، و دو فرزندت حسن و حسين ، و نه نفر از اولاد حسينپايه ها دين و استوانه هاى اسلام هستيم ، هر كس از ما پيروى كند نجات يابد و هر كس ازفرمان ما سرپيچد راهش را به سوى آتش خواهد برد(1049) به طورى كه از اخبار و احاديث به دست آمده 300 آيه از آيات شريفه قرآن مجيد بر حسبماءخذ و مدارك مستند درباره حضرت على (عليه السلام )نازل شده است صرف نظر از علماى شيعه ، بزرگاناهل سنت از قبيل شبلنجى ، شيخ سليمان حنفى ، علامه گنجى ، ترمذى ، ابن عساكر و شيخمحمد بن على الصبان ؛ از ابن عباس نقل كرده اند كه 300 آيه از قرآن كريم در شاءنوالى حضرت على (عليه السلام ) نازل شده است كه ما نمونه اى از آن را مى آوريم : حضرت على (عليه السلام ) به پيشگاه خداوند عرض كرد: على (عليه السلام ) در جوانى شترى داشت كه با آن آب كشى مى كرد، از بيرون شهرمشكها را پر از آب مى نمود و با خود به شهر مى آورد و در اختيار مردم قرار مى داد.نقل است روزى حضرت بار شترى از هسته خرما به خارج از شهر مى برد از او سؤال كردند يا على (عليه السلام ) چه بر بار شتر خود دارى ؟ فرمود: صد هزار درختخرما، لذا از امام محمد باقر (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: اميرالمؤ منين (عليهالسلام ) 500 درخت داشت كه در كنار هر كدام از آنها دو ركعت نماز مى خواند، حضرت درمدينه نخلستانهاى قوم يهود را آبيارى مى كرد و در اثر كشيدن آب از چاه دستهاى مباركشپينه زده بود. حضرت چاههاى فراوان در راه مكه و كوفه و ديگر محلهاى حفر كرد تاحجاج از آن استفاده نمايند. خدمات آن حضرت منحصر به حفر قنوات و ايجاد مزارع و كندنچاهها نبود بلكه در ساختن مساجد در كوفه ، بصره و نيز مسجد فتح و مسجدى درمقابل قبر حضرت حمزه (عليه السلام ) نيز تلاش مى نمود و از جمله اين آثار اينكه ،بنيانگذار فرهنگ غنى وقف در اسلام آن حضرت بوده اند كه تمامى قنوات و چاهها را وقفمى نمودند. امام باقر (عليه السلام ) فرمود: چون روز قيامت شود خداوند تمام مردم از گذشتگان وآيندگان را عريان و پا برهنه در سرزمين واحدى گرد آورد پس همه آنها در محشربازداشت مى شوند تا جايى كه عرق فراوانى بريزند و به نفس نفس افتند... حارث اعور مى گويد: روزى خدمت على بن ابيطالب (عليه السلام ) رسيدم ، حضرتفرمود: اعور! براى چه اينجا آمدى ، عرض كردم : يا اميرالمؤ منين دوستى شما مرا بهاينجا كشانده است . حضرت فرمود: تو را به خدا راست مى گويى ؟ عرض كردم : به خداسوگند آرى . حضرت سه بار مرا سوگند داد سپس فرمود: آگاه باش كه بنده اى ازبندگان خدا نيست كه خداوند بر او خشم گرفته باشد جز اينكه بغض و دشمنى ما را دردل خود احساس مى كند و ما را دشمن مى دارد. بنابراين دوست ما هر روزى را كه آغاز مى كنددر انتظار رحمت بسر مى برد، و درهاى رحمت نيز به روى او گشوده است ، و دشمن ما روزرا آغاز مى كند در حالى كه بناى كار خود را بر لب پرتگاهى قرار داده كه او را بهآتش دوزخ در اندازد. پس رحمت ، اهل رحمت را گوارايشان باد و جايگاهاهل دوزخ نيز همان هلاكتشان باد.(1054) روزى مردى رد حضور اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) برخاست و راجع به ايمان از آنحضرت پرسش نمود، حضرت نيز به ايراد خطبه برخاست و فرمود: سپاس خدايى را كهقانون اسلام را بنيان نهاد و راه ورود به آبشخورهاى آن را براى واردين آن آسان ساخت وپايه هايش را در برابر متجاوز به آن ، استحكام بخشيد... از خصوصيات حضرت على (عليه السلام ) اين بود كه آن حضرت در پنج وقت پاى پيادهراه مى رفت و كفشهايش را به دست مى گرفت . 1- در روز عيد فطر؛ 2- در روز عيداضحى ؛ 3- در وقت رفتن به نماز جمعه ؛ 4- در وقت رفتن به عيادت مريض ؛ 5- در روزتشييع جنازه و مى فرمود: اين محلها مورد توجه خداست و يا مواضع خداست . دوست دارم درآنجا پا برهنه باشم . امام اميرالمؤ منين (عليه السلام ) به يكى از دانشمندان يهود گفت : هر كس طباع اومعتدل باشد مزاج او صافى گردد، و هر كس مزاجش صافى باشد اثر نفس در وى قوىگردد، و هر كس اثر نفس در او قوى گردد به سوى آنچه كه ارتقايش دهد بالا رود، و هركه به سوى آنچه ارتقايش دهد بالا رود به اخلاق نفسانى متخلق گردد، و هر كس بهاخلاق نفسانى متخلق گردد موجودى انسانى شود نه حيوانى ، و به باب ملكى در آيد وچيزى او را از اين حالت برنگرداند. روزى على (عليه السلام ) از امام حسن و امام حسين عليهم السلام سؤ الاتى پرسيد كه هريك از آن بزرگواران به پاسخ پدر خود بر آمدند. ابتداء على (عليه السلام ) ازپسرش امام حسن (عليه السلام ) پرسيد اى پسرم خرد چيست ؟ گفت : آنكهدل تو نگهدارنده چيزى باشد كه در آن وديعه نهاده اى . پرسيد حزم (هوشيارى و دورانديشى ) چيست ؟ پاسخ داد: آنكه منتظر فرصت باشى و در امور خيرى كه برايت ممكناست شتاب ورزى . حضرت پرسيد بزرگوارى چيست ؟ گفت : عفو وتحمل لغزش ديگران ، استوار نمودن زندگى بر شالوده خويهاى ارزنده . پرسيد:بخشندگى و بلند نظرى در چيست ؟ پاسخ داد: بر آوردن نياز درخواست كننده و بخششدسترنج خود. فرمود: خساست چيست ؟ پاسخ داد: اينكه اندك را زياد بدانى و آنچه را درراه خدا داده اى تلف شده پندارى . فرمود: رقه (پستى و بردگى ) چيست ؟ گفت :كوته بينى و درخواست نمودن چيز كم و دريغ داشتن از چيز اندك . پرسيد: خود را بهرنج و مصيبت انداختن چيست ؟ پاسخ داد: تمسك به كسى كه تو را ايمن نمى سازد وكنجكاوى در چيزى كه برايت سودى ندارد. فرمود:جهل چيست ؟ گفت : پريدن بر روى مركب پيش از مهارت يافتن در آن و سرباز زدن ازپاسخ گويى و چه خوب كمك كارى است خاموشى در جايگاههاى بسيار اگر چه زبانگويايى داشته باشى . روزى زينب عليهاالسلام و حضرت عباس (عليه السلام ) در كنار پدر نشسته بودند. على(عليه السلام ) به ابوالفضل العباس (عليه السلام ) فرمود: بگو يك . عباس گفت : يك. پدر گفت : بگو دو قل اثنان ، و اين خود اشاره به يك لطيفه توحيدى استيعنى موحدين هرگز به شرك و دو پرستى نمى گرايند. امام باقر (عليه السلام ) فرمود: اميرالمؤ منين (عليه السلام ) از كنار عده اى عبور مى كردبه آنها سلام كرد و آنها در پاسخ او گفتند: عليك السلام و رحمة الله و بركاته ومغفرته و رضوانه حضرت به آنها فرمود: شما در جواب سلام ما بيش از آنچه كهملائكه در جواب پدرمان ابراهيم (عليه السلام ) گفتند، نگوئيد. ملائكه گفتند: رحمةالله و بركاته عليكم اهل البيت (1059) على (عليه السلام ) فرمود: در باغ فدك كه به فاطمه عليهاالسلام رسيده بود دربعضى مزارع آن به كار مشغول بودم . ناگاه زنى را ديدم در نهايتجمال و غايت دلربائى و او را تشبيه به بثينه نمود (او زنى بود كه درجمال ضرب المثل عرب بوده است ) آن زن به من گفت : اى پسر ابوطالب مرا همسر خود كنتا خزينه ها زمين را به تو بنمايم تا داراى ملك شوى و پس از خودت فرزندانت نيزبهره مند و ملك دار شوند به او گفتم تو كيستى تا از خانواده ات خواستگارى كنم . گفت :منم دنيا. على (عليه السلام ) فرمود باز گرد و شوهر ديگر بجوى . در خصال صدوق روايت شده كه على بن ابيطالب (عليه السلام ) به پسران خودفرمودند يا بنى اياكم و معاداة الرجل ... خداوند در آيه 30 سوره مباركه شورى مى فرمايد: روزى حضرت اميرالمومنين (عليه السلام ) فرمود: يهوديان از اطراف جهان جملگى بهكشور فلسطين خواهند آمد و از براى خود دولتتشكيل مى دهند و عده اى از زمامداران كشورها با آنان جنگ مى كنند ولى شكست نصيب يهودنمى گردد. آخرالامر مسلمين با اعراب متحد شوند و وحدت لازم در همه آنان ايجاد گردد وبا نبردى كه مى كنند سرانجام پيروزى نصيب آنان مى گردد و كشور فلسطين در اختيارآنها مى آيد و يك يهودى در آنجا جايگزين نمى شود.(1062) اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) روزى با جمعى از اصحاب خود از اصحاب خود از كوچهاى عبور مى كرد. حضرت پير زنى را ديد كه با چرخ نخ ريسى خودمشغول رستن پنبه است . حضرت سؤ ال كردند: اى پير زن خداى خود را به چه چيزىشناختى ؟ پير زن به جاى جواب ، دست از دسته چرخ برداشت طولى نكشيد پس از چندمرتبه دو زدن ، چرخ از حركت ايستاد، پير زن گفت : يا على چرخى به اين كوچكى براىگردش احتياج به شخصى چون من دارد آيا ممكن است افلاك با اين عظمت و كرات با اينبزرگى بدون مدبرى دانا و حكيم و صانعى توانا و با نظم معينى به گردش افتند واز گردش خود باز نايستند. على (عليه السلام ) روى به اصحاب خود كردند وفرمودند: مانند اين پير زن خدا را بشناسيد.(1063)
|