درس سى و چهارم رابطه عليت در ميان ماديات
شامل:منشا اعتقاد به رابطه عليت در مادياتارزيابى اعتقاد مزبورراه شناختن علتهاى مادى
منشا اعتقاد به رابطه عليت در ماديات
گاهى چنين گفته مىشود كه علم به رابطه عليت در ميان همه موجودات و از جمله موجوداتمادى علمى فطرى است كه عقل انسانى با آن سرشته شده و بر اساس آن در صدد تشخيصعلت و معلولهاى خاص برمىآيد ولى چنانكه در مبحثشناختشناسى گذشت فطرى بودنهيچ علم حصولى قابل اثبات نيست و بفرض ثبوت ضمانتى براى مطابقت با واقع نخواهدداشت .
اما همانگونه كه در درس بيست و سوم گفته شد پارهاى از علوم قريب به بداهت هستند كه بهيك معنى مىتوان آنها را فطرى ناميد مانند علم به وجود واقعيات مادى كه در واقع از يكاستدلال خفى و نيمه آگاهانه سرچشمه مىگيرد علم به وجود رابطه عليت و وابستگى بعضى ازموجودات مادى به بعضى ديگر نيز از همين قبيل است و هر چه به آغاز تولد نزديكتر شويمناآگاهانهتر مىشود تا آنجا كه شبيه ادراكات غريزى حيوانات مىگردد و هر قدر آگاهى انسانرشد يابد بصورت آگاهانهترى ظاهر مىشود تا بصورت استدلال منطقى درآيد .
مثلا هنگامى كه كودك همراه با برخورد دو جسم صدايى را مىشنود وابستگى پيدايش صوترا با برخورد آنها بصورت مبهمى درك مىكند و هنگامى كه روشن شدن چراغ را همزمان بافشار دادن كليد مشاهده مىكند وابستگى ديگرى را به همان صورت درك مىكند و بدينترتيب نفس وى مستعد مىشود كه وجود رابطه عليت ميان پديدههاى مادى را بطور اجمالدرك كند ولى چنان نيست كه بتواند اين رابطه را بصورت قضيه منطقى درك نمايد و آن را درقالب الفاظ دقيق و گويايى بريزد تا هنگامى كه قدرت تحليل ذهنى او رشد كافى يابد و در آنصورت است كه مىتواند همان مطلب را بصورت قضيه منطقى درك كند و همان استدلالخفى و ارتكازى را در قالب برهان منطقى بيان نمايد .
البته ممكن است در آغاز كار مفاهيمى را بكار گيرد كه از دقت كافى برخوردار نباشد يا دلايلىرا اقامه نمايد كه از نظر منطقى مغالطه آميز باشند و مثلا چنين بپندارد كه هر چيزى وابستهبه چيز ديگرى استيا هر موجودى در زمان و مكان خاصى پديد مىآيد ولى اين تعميمهاىنابجا و ديگر نارسائيها در تفسير مدركات و استدلالات معلول ضعف نيروى تحليل كننده ذهناست و هر قدر با تمرينهاى منطقى و تحليلهاى فلسفى نيروى مزبور رشد و قوت بيشترى يابدكمتر دچار اين اشتباهات مىشود .
به هر حال همانگونه كه بارها بيان كردهايم محكمترين اساس براى اعتقاد به وجود رابطهعليت علوم حضورى است و يافتن مصاديق علت و معلول در درون نفس استوارترين پايه براىانتزاع مفاهيم كلى علت و معلول بشمار مىرود و زمينه را براى درك آگاهانه اصل عليت بهعنوان يك قضيه بديهى فراهم مىسازد اما چون مصاديق مادى علت و معلول قابلناختحضورى نيستند و از سوى ديگر فطرى دانستن اعتقاد به رابطه عليت در ميان مادياتبمعناى اول هم قابل پذيرش نيست ناچار چنين اعتقادى از نوعى استدلال سرچشمه مىگيردكه در آغاز نيمه آگاهانه و ارتكازى است و تدريجا بصورت استدلال روشن منطقى درمىآيد وچون اين اعتقاد قريب به بداهت است مىتوان آن را به يك معنى فطرى ناميد .
براى بررسى ارزش اين اعتقاد بايد نخستشكل دقيق اين قضيه را بيان كنيم و سپس به تبيينمنطقى آن بپردازيم
ارزيابى اعتقاد مزبور
رابطه عليت در ميان ماديات در چند شكل قابل بيان استيكى آنكه موجودات مادىوابستگيهايى با يكديگر دارند اين قضيه كه از نظر منطقى قضيه مهمله ناميده مىشود دلالتىبر كليتيا جزئيت اين رابطه ندارد يعنى مفادش اين نيست كه همه ماديات داراى چنينرابطهاى با يكديگر هستند يا تنها بعضى از آنها چنين ارتباطى را دارند و قدر متيقن از آنوجود رابطه عليت در ميان بعضى از آنها است و در واقع ارزش آن در حد موجبه جزئيه است ودر مقابل سالبه كليه و نفى مطلق عليت در ميان ماديات قرار مىگيرد كه به اشاعره نسبت دادهشده است .
شكل دوم اين است كه هر موجود مادى با موجود مادى ديگرى رابطه عليت دارد و مفادش ايناست كه هيچ موجود مادى يافت نمىشود كه يا علت و يا معلول براى موجود مادى ديگرىنباشد ولى احتمال اينكه يك يا چند موجود مادى تنها علت براى ساير پديدهها باشند وخودشان معلول موجود مادى ديگرى نباشند هر چند معلول ماوراء طبيعت باشند يا تنهامعلول علتهاى مادى باشند و خودشان علت براى پديده مادى ديگرى نباشند را نفى نمىكند .
و شكل سوم آن اين است كه هر موجود مادى علت مادى دارد و شكل چهارمش اين است كههر موجود مادى علت براى موجودى مادى و معلول موجود مادى ديگرى است و لازمه قضيهسوم نامتناهى بودن سلسله علل مادى از طرف آغاز و لازمه قضيه چهارم نامتناهى بودن آن ازطرفين است .
در ميان اين قضايا قضيه اول يقينى و نزديك به بديهى است و همان است كه مىتوان آن رافطرى ناميد و اما در باره ساير قضايا كمابيش گفتگوها و اختلاف نظرهايى وجود دارد كه دركتب مفصل فلسفى در مباحث مختلفى مطرح شده است .
همانگونه كه اصل وجود ماديات بديهى و بىنياز از برهان نيست وجود رابطه عليت در ميانآنها هم بديهى نخواهد بود و ارزش اعتقاد به آن نه در حد اعتقاد به اصل كلى عليت در شكلقضيه حقيقيه است و نه در حد اعتقاد به وجود رابطه عليت در مطلق موجودات كه بعضى ازمصاديق آن با علم حضورى درك مىشود بلكه ارزش منطقى آن در مرتبه نظريات يقينى استكه از سويى مبتنى بر اصل بديهى عليت و از سوى ديگر مبتنى بر مقدمات تجربى هستنديعنى بعد از اينكه وجود حقيقى براى موجودات مادى ثابتشد و شبهات ايدآليستى رد گرديدآنگاه با كمك تجاربى كه ثابت مىكنند كه بعضى از پديدههاى مادى بدون بعضى ديگر تحققنمىيابند چنين نتيجه گرفته مىشود كه رابطه عليت بمعناى عام آن يعنى مطلق وابستگى نهوابستگى مطلق در ميان موجودات مادى هم برقرار است و موجود مادى علاوه بر اينكه دراصل هستى نياز به علت هستى بخش دارد تغييرات و دگرگونيهاى آن در گرو تحقق شرايطىاست كه بوسيله موجودات مادى ديگر فراهم مىشود شرايطى كه در واقع ماده را مستعددريافت كمال وجودى جديدى مىسازد هر چند كمال قبلى را از دست بدهد
راه شناختن علتهاى مادى
همانگونه كه اشاره شد براى شناختن مطلق علت و معلول راههاى مختلفى وجود دارد ولى راهشناختن علت و معلولهاى مادى منحصر به برهان تجربى استيعنى برهانى كه در آن ازمقدمات تجربى هم استفاده شده باشد .
گاهى چنين تصور مىشود كه مشاهده مكرر دو پديده متعاقب دليل علت بودن پديده اولبراى پديده دوم استيعنى براى اثبات عليتيك موجود مادى براى موجود ديگر مقدمهاى ازتجربه گرفته مىشود به اين شكل اين پديده مكررا متعاقب پديده ديگر بوجود مىآيد آنگاهمقدمه ديگرى به آن ضميمه مىشود كه هر دو موجودى كه به اين صورت تحقق يابند اولىعلت دومى است و نتيجه گرفته مىشود كه در مورد تجربه شده پديده اول علت پديده دوماست ولى چنانكه بارها اشاره شده تقارن يا تعاقب اعم از عليت است و نمىتوان آن را دليلقطعى بر عليت دانستيعنى كبراى اين قياس يقينى نيست و از اين روى نمىتوان نتيجه آن راهم يقينى شمرد .
منطقيين در مقام بيان اعتبار قضاياى تجربى گفتهاند كه تلازم دو پديده بطور دائم يا در اكثرموارد نشانه عليت و معلوليت آنها است زيرا تقارن دائمى يا اكثرى بطور اتفاق ممكن نيست .
در باره اين بيان بايد گفت اولا اين قضيه كه امر اتفاقى دائمى و اكثرى نمىشود و به اصطلاحقسر اكثرى و دائمى محال است احتياج به اثبات دارد و ثانيا اثبات تلازم دائمى يا اكثرى دوپديده كارى قريب به محال است و هيچ آزمايشگرى نمىتواند ادعا كند كه اكثر موارد تحقق دوپديده را آزمايش كرده است .
همچنين گاهى براى تتميم برهان از قاعده ديگرى استفاده مىشود كه دو چيز همانند آثارهمانندى خواهند داشتحكم الامثال فى ما يجوز و ما لا يجوز واحد بنا بر اين هنگامى كه درموارد آزمايش شده پيدايش پديدهاى را در شرايط خاصى ملاحظه كرديم خواهيم دانست كهدر موارد ديگرى هم كه عينا همين شرايط موجود باشد پديده مزبور تحقق خواهد يافت و بدينترتيب رابطه عليت ميان آنها كشف مىشود ولى اين قاعده هم چندان كارآيى عملى ندارد زيرااثبات همانندى كامل دو وضعيت كار آسانى نيست .
بنظر مىرسد تنها راه استفاده از تجربه براى اثبات قطعى رابطه عليت بين دو پديده معيناين است كه شرايط تحقق يك پديده كنترل گردد و ملاحظه شود كه با تغيير كداميك ازعوامل و شرايط مضبوط پديده مزبور دگرگون مىشود و با وجود چه شرايطى باقى مىماندمثلا اگر در محيط كنترل شده آزمايشگاه ديديم كه فقط با اتصال دو سيم معين لامپ برقروشن مىشود و با قطع آنها خاموش مىگردد نتيجه مىگيريم كه اتصال مزبور شرط پيدايشنور در لامپ تبديل انرژى الكتريكى به انرژى نورانى است و اگر شرايط دقيقا كنترل شده باشدانجام آزمايش براى يك بار هم كفايت مىكند ولى چون كنترل دقيق شرايط كار آسانى نيستغالبا براى حصول اطمينان از تكرار آزمايش استفاده مىشود .
ولى در عين حال اثبات اينكه علت مؤثر در پيدايش پديده همان عوامل شناخته شده در محيطآزمايشگاه است و هيچ عامل نامحسوس و ناشناخته ديگرى وجود ندارد بسيار مشكل است ومشكلتر از آن اثبات عامل انحصارى و جانشين ناپذير است زيرا همواره چنين احتمالى وجوددارد كه در شرايط ديگرى پديده مورد نظر بوسيله عوامل ديگرى تحقق يابد چنانكه اكتشافاتتازه به تازه علوم فيزيك و شيمى چنين احتمالى را تاييد مىكند و به همين جهت است كهنتايج تجربه هيچگاه ارزش بديهيات را نخواهد داشت بلكه اساس يقين مضاعف اعتقاد جزمىكه خلاف آن محال باشد را نيز ببار نمىآورد و از اين روى دستاوردهاى علوم تجربى هيچگاهارزش نتايج براهين عقلى محض را نخواهد داشت .
بايد خاطر نشان كنيم كه وجود احتمالات ياد شده كه مانع از حصول يقين مضاعف نسبت بهقوانين علوم تجربى مىشود زيانى به يقينى بودن رابطه عليت در ميان موجودات مادىنمىزند زيرا با آزمايشهاى ساده هم مىتوان اثبات كرد كه با رفع بعضى از پديدهها پديدهديگرى مرتفع مىگردد و اين نشانه آن است كه پديده اول نوعى عليت ناقصه نسبت به پديدهدوم دارد چنانكه با غروب آفتاب هوا تاريك مىشود و با نبودن آب درخت مىخشكد و هزاراننمونه ديگر كه در زندگى روزمره انسان پيوسته مشاهده مىشود و آنچه دشوار است تعييندقيق همه عوامل و شرايطى است كه در پيدايش يك پديده مادى مؤثرند و در صورتى كه بتوانهمه آنها را دقيقا تعيين كرد لازمهاش نفى تاثير فاعل ماوراء طبيعى نيست زيرا اجراء آزمايشدر مورد چنين عاملى امكان پذير نيست و وجود و عدم آن را تنها با برهان عقلى خالص مىتواناثبات كرد
خلاصه
1- علم به رابطه عليت را چه در ميان ماديات و چه در غير آنها نمىتوان فطرى دانست به اينمعنى كه عقل انسانى با آن سرشته شده است ولى مىتوان آن را فطرى بمعناى ارتكازى وقريب به بداهت بحساب آورد چنانكه در مورد علم به واقعيات عينى گفته شد .
2- رابطه عليت در ميان ماديات را در چند شكل مىتوان بيان كرد و شكل يقينى و قريببديهى آن اين است كه موجودات مادى وابستگيهايى با يكديگر دارند كه قضيهاى مهمله است وارزش آن در حد موجبه جزئيه مىباشد و براى اثبات آن مىتوان از مقدمات تجربى كمكگرفت .
3- گاهى تصور مىشود كه براى شناختن علتهاى مادى به اين صورت مىتوان استدلال كرداين پديدهها مكررا متعاقب يكديگر بوجود آمدهاند و هر دو پديدهاى كه به اين صورت تحققيابند اولى علت دومى مىباشد ولى اين استدلال تمام نيست زيرا تعاقب و تقارن اعم از عليتاست و به اصطلاح كبراى قياس بصورت قضيه كليه يقينى نيست .
4- گاهى به اين صورت استدلال مىشود كه اين دو پديده دائما يا غالبا متلازم با يكديگرند وتلازم دائمى و اكثرى دليل عليت است زيرا اتفاق دائمى و اكثرى محال است ولى اثبات صغراىاين قياس عملى نيست و كبراى آن هم احتياج به برهان دارد .
5- گاهى بصورت ديگر استدلال مىشود و آن اين است كه در موارد آزمايش شده اين دو پديدهمتلازمند و چون امور همانند آثار همانندى دارند پس در موارد مشابه هم اين تلازمابتخواهد بود و تلازم دائمى نشانه رابطه عليت است ولى اثبات تشابه كامل بين چند وضعيتبسيار دشوار است .
6- راه صحيح كشف عليت بين پديدهها كنترل شرايط پيدايش هر پديده و تغيير دادن آنها وبررسى پىآمدهاى اين تغييرات است و بعبارت ديگر عليت را تنها از راه وضع و رفع مىتوانشناخت .
7- اما نتيجه يقينى اينگونه آزمايشها شناختن علل ناقصه استيعنى چيزهايى كه با رفع آنهامعلول هم مرتفع مىشود ولى شناختن مجموعه عوامل و شرايطى كه در پيدايش پديدهاىمؤثر هستند بصورت يقينى مشكل است زيرا احتمال تاثير امر ناشناخته و كنترل نشدهاى رانمىتوان نفى كرد و از اين روى قوانين تجربى را نمىتوان يقينى به تمام معناى كلمه دانست .
8- از سوى ديگر كشف علت منحصره براى پيدايش پديدههاى مادى بصورت يقينى از عهدهتجربه برنمىآيد زيرا راهى براى نفى جانشين آن در شرايط ديگرى وجود ندارد .
9- بفرض اينكه مجموعه عوامل و شرايط مادى لازم براى پيدايش يك پديده بصورت انحصارىهم قابل شناخت باشد لازمه آن نفى عامل ماوراء طبيعى نيست زيرا چنين عاملى در دام تجربهنمىافتد و وجود و عدم آن را تنها بوسيله برهان عقلى مىتوان اثبات كرد .
10- نارسائيهاى روش تجربى مانع از حصول يقين به وجود رابطه عليت در ميان مادياتنمىشود زيرا اثبات علل ناقصه از راه تجربه ميسر است و همين اندازه براى علم به وجود رابطهعليت در ميان ماديات كفايت مىكند