بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آموزش فلسفه جلد 2,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     20 -
     21 -
     22 -
     23 -
     24 -
     25 -
     26 -
     27 -
     28 -
     29 -
     30 -
     31 -
     32 -
     33 -
     34 -
     35 -
     36 -
     37 -
     38 -
     39 -
     40 -
     fehrest - آموزش فلسفه (2)
 

 

 
 

درس پنجاه و دوم قوه و فعل

شامل:مقدمهتوضيحى پيرامون مفهوم قوه و فعلتقسيم موجود به بالفعل و بالقوهرابطه قوه و فعل

مقدمه

انسان همواره شاهد تغيرات و دگرگونيهايى در اجسام و نفوس متعلق به ماده بوده و هست بهطورى كه مى‏توان ادعا كرد كه هيچ موجود مادى يا متعلق به ماده‏اى نيست كه دستخوشنوعى تغير و تحول قرار نگيرد و در جاى خودش ضرورت حركت جوهريه براى همه ماديات بابرهان ثابت‏خواهد شد كه مستلزم حركت تبعى اعراض آنها مى‏باشد .

از سوى ديگر دامنه تبدل موجودى به موجود ديگر به طورى كه هر يك از آنها داراى ماهيتمستقلى باشد بقدرى وسيع است كه مى‏توان حدس زد كه هر موجود مادى قابل تبدل بهموجود مادى ديگرى است و از اين روى از دير زمان به وجود اصل واحدى براى جهان قائلشده‏اند كه با تحولاتى كه براى آن رخ مى‏دهد تبديل به اشياء گوناگون مى‏گردد و بسيارى ازفلاسفه تنها اجسام فلكى را از اين قاعده استثناء كرده‏اند و به ديگر سخن موضوع اين قاعده رااجسام عنصرى دانسته‏اند .

ولى صرف نظر از بطلان فرضيه افلاك تبديل‏ناپذير احتمال اينكه نوعى موجود مادى درگوشه‏اى از جهان پهناور وجود داشته باشد كه قابل تبديل به موجود مادى ديگرى نباشد رانمى‏توان با برهان عقلى نفى كرد هر چند چنين احتمالى بسيار ضعيف و بعيد بنظر مى‏رسد ومى‏دانيم كه نظريه معروف در فيزيك جديد اين است كه ماده و انرژى و حتى انواع انرژى همقابل تبديل به يكديگرند .

اما على رغم عموميت دگرگونى نسبت به همه ماديات و گستردگى دامنه تغيرات تجارب عملىنشان مى‏دهد كه هر چيزى مستقيما قابل تبديل به هر چيز ديگرى نيست و حتى اگر همهموجودات مادى قابل تبديل به يكديگر باشند اين كار مستقيما و بى‏واسطه انجام نمى‏گيردمثلا سنگ مستقيما تبديل به گياه يا حيوان نمى‏شود و براى تبديل شدن به هر يك از آنها بايدمراحلى را بگذراند و دگرگونيهايى را پيدا كند تا آماده تبديل به آن گردد .

از اينجا چنين انديشه‏اى براى فيلسوفان پيدا شده كه موجودى مى‏تواند تبديل به موجودديگرى شود كه قوه وجود آن را داشته باشد و بدين ترتيب اصطلاح بالقوه و بالفعل در فلسفهپديد آمده و تغير به خروج از قوه به فعل تفسير شده است كه اگر دفعتا و بدون فاصله زمانىحاصل شود كون و فساد و اگر تدريجا و با فاصله زمانى باشد حركت ناميده مى‏شود

توضيحى پيرامون مفهوم قوه و فعل

قوه كه در لغت بمعناى نيرو و توان است اصطلاحات متعددى در علوم دارد و در فلسفه به چندمعنى بكار مى‏رود معناى اول قوه فاعلى است كه منشا صدور فعل مى‏باشد بنظر مى‏رسد كهاين معنى نخستين معنايى باشد كه مورد توجه فلاسفه قرار گرفته و تناسب آن با فعل روشناست‏سپس چنين تصور شده كه همانگونه كه فاعل قبل از انجام كار توانايى بر انجام آن داردماده هم بايد قبلا توانايى و آمادگى پذيرش و انفعال را داشته باشد و بدين ترتيب معناى دومىبراى قوه پديده آمده كه مى‏توان آن را قوه انفعالى ناميد و در اين مبحث همين معنى منظوراست .

معناى سوم قوه مقاومت در برابر عامل خارجى است مانند مقاوم بودن بدن در برابر مرض ودر مقابل آن لاقوه بكار مى‏رود و آنها دو نوع از كيفيت استعدادى شمرده مى‏شوند .

بايد دانست كه مورد استعمال قوه در سخنان فلاسفه اعم از استعداد است زيرا واژه قوه قابلاطلاق بر جوهر نيز هست بخلاف استعداد كه نوعى عرض بشمار مى‏رود اما قبلا گفته شد كهقوه جوهرى هيولاى اولى قابل اثبات نيست و استعداد هم از مفاهيم انتزاعى است نه مفاهيمماهوى .

همچنين مفهوم قوه انفعالى از مقايسه دو موجود سابق و لاحق انتزاع مى‏شود از اين نظر كهموجود سابق فاقد موجود لاحق است و ممكن است واجد آن بشود و از اين روى بايد دست كمجزئى از موجود سابق باقى بماند و با موجود لاحق نوعى تركيب و اتحاد پيدا كند و در برابر آناصطلاح فعليت بكار مى‏رود كه از تحقق موجود لاحق انتزاع مى‏شود بنا بر اين قوه و فعل دومفهوم انتزاعى هستند و هيچكدام از آنها از مفاهيم ماهوى بشمار نمى‏رود .

گاهى واژه بالفعل در معناى وسيعترى بكار مى‏رود و شامل موجودى كه هيچگونه سابقهقوه‏اى نداشته هم مى‏شود و طبق اين اصطلاح است كه مجردات تام موجودات بالفعل ناميدهمى‏شوند .

يادآور مى‏شويم كه در بعضى از سخنان فلاسفه وجود امر مشترك بين موجود بالقوه و موجودبالفعل رعايت نگرديده و مثلا اجزاء سابق زمان و حركت نسبت به اجزاء لاحق آنها بالقوه ناميدهشده است و بنظر مى‏رسد كه اين تعبيرات خالى از مسامحه نباشد

تقسيم موجود به بالفعل و بالقوه

اگر واژه بالفعل را بمعناى عامش در نظر بگيريم كه شامل مجردات هم بشود مى‏توان تقسيماولى ديگرى براى موجود در نظر گرفت و آن را به موجود بالفعل و موجود بالقوه قسمت كردكه موجود بالقوه در ماديات يافت مى‏شود و موجود بالفعل مجردات و حيثيت فعليت ماديات رادر بر مى‏گيرد ولى بايد توجه داشت كه اين تقسيم از جهتى شبيه تقسيم موجود به علت ومعلول يا تقسيم آن به خارجى و ذهنى است نه از قبيل تقسيم موجود به مجرد و مادى .

توضيح آنكه گاهى تقسيم با اضافه كردن دو يا چند مفهوم نفسى غير نسبى به مقسم انجاممى‏گيرد و در نتيجه تداخلى در اقسام پديد نمى‏آيد چنانكه در تقسيم موجود به مجرد و مادىچنين است‏يعنى موجود مادى را نمى‏توان به هيچ لحاظى مجرد دانست و موجود مجرد را همنمى‏توان مادى قلمداد كرد و گاهى تقسيم به لحاظ مفاهيم نسبى و اضافى انجام مى‏گيرد و ازاين روى ممكن است بعضى از اقسام از يك نظر داخل در قسم ديگرى شوند چنانكه تقسيمموجود به علت و معلول چنين است‏يعنى مى‏توان موجودى را نسبت به چيزى علت و نسبت بهچيز ديگرى معلول دانست و همچنين مفهوم ذهنى كه در مقايسه با محكى خارجى موجودذهنى ناميده مى‏شود به لحاظ وجودش در ظرف ذهن موجود خارجى بحساب مى‏آيد .

تقسيم موجود به بالفعل و بالقوه هم از همين قبيل است زيرا موجود بالقوه نسبت به فعليتىكه مى‏تواند واجد آن شود بالقوه ناميده مى‏شود هر چند به لحاظ فعليتى كه هم اكنون داردموجودى بالفعل خواهد بود پس حيثيت قوه و فعل از قبيل حيثيات عينى نيست و مفاهيمآنها از قبيل مفاهيم نفسى بشمار نمى‏رود بلكه آنها مفاهيمى اضافى و نسبى و حاكى ازحيثيتهاى عقلى و مقايسه‏اى هستند و اين نكته مهمى است كه در نقد برهان ارسطوئيان براىاثبات هيولى به آن اشاره كرديم .

مطلب ديگر آنكه ميان تقسيم موجود به علت و معلول و تقسيم آن به خارجى و ذهنى نيزفرقى وجود دارد زيرا در تقسيم به علت و معلول مى‏توان علتى را در نظر گرفت كه هيچگونهمعلوليتى ندارد مانند ذات مقدس الهى و مى‏توان معلولى را در نظر گرفت كه هيچگونه عليتىنداشته باشد اما ساير موجودات از جهتى علت و از جهت ديگرى معلول خواهند بود بخلافتقسيم موجود به خارجى و ذهنى زيرا هيچ موجودى را نمى‏توان يافت كه هيچگونه خارجيتىنداشته باشد بلكه هر موجود ذهنى صرف نظر از حاكى بودن آن از شى‏ء ديگر موجودىخارجى است .

اكنون اين سؤال مطرح مى‏شود كه تقسيم موجود به بالفعل و بالقوه از كداميك از اين دو قسماست پاسخ اين است كه ارسطوئيان اين تقسيم را از قبيل تقسيم به علت و معلول انگاشته‏اند ومجردات تام را فعليت بدون قوه و هيولاى اولى را قوه بدون فعليت قلمداد كرده‏اند و اجسام راداراى دو حيثيت قوه و فعل دانسته‏اند اما كسانى كه هيولاى فاقد فعليت را نمى‏پذيرند هرموجود بالقوه‏اى را از يك نظر موجود بالفعل مى‏دانند چنانكه مقتضاى قاعده مساوق بودنفعليت با وجود همين است بنا بر اين تقسيم موجود به بالفعل و بالقوه كاملا شبيه تقسيم آن بهخارجى و ذهنى خواهد بود

رابطه بين قوه و فعل

چنانكه دانستيم مفهوم قوه و فعل از مفاهيم انتزاعى است و جز منشا انتزاعشان مابازاء عينىديگرى ندارند پس رابطه بين قوه و فعل در واقع رابطه‏اى است بين دو وجودى كه منشا انتزاعاين مفاهيم بشمار مى‏روند و به ديگر سخن بايد رابطه را ميان موجود بالقوه و موجود بالفعلدر نظر گرفت و رابطه بين آنها به يكى از دو صورت تحقق مى‏يابد اول آنكه موجود بالقوه بطوركامل در ضمن موجود بالفعل باقى بماند و در اين صورت موجود بالفعل كاملتر از آن خواهدبود چنانكه گياه كاملتر از خاكى است كه از آن بوجود آمده است دوم آنكه تنها جزئى از موجودبالقوه در ضمن موجود بالفعل باقى بماند و در اين صورت ممكن است جزئى جانشين جزء نابودشده گردد كه از نظر مرتبه وجودى مساوى با آن يا كاملتر يا ناقصتر از آن باشد و در نتيجهموجود بالفعل در بعضى از تغيرات ناقصتر از موجود بالفعل و يا مساوى با آن باشد .

اما با نظر دقيقترى مى‏توان گفت كه موجود بالقوه در واقع همان جزئى است كه باقى مى‏ماندو از اين روى موجود بالفعل هميشه كاملتر از همان جزئى است كه موجود بالقوه واقعىمى‏باشد يا مساوى با آن است .

بعضى تصور كرده‏اند كه هميشه موجود بالقوه ناقصتر از موجود بالفعل است زيرا حيثيت قوهحيثيت فقدان و نادارى است و حيثيت فعليت‏حيثيت وجدان و دارايى و هنگامى كه موجودبالقوه تبديل به موجود بالفعل مى‏شود داراى امر وجوديى مى‏شود كه قبلا فاقد آن بوده است وبر همين اساس حركت متشابه و نزولى را انكار كرده‏اند و از سوى ديگر بازگشت فعليت به قوهرا محال دانسته‏اند زيرا بازگشت نوعى تغير است و هر تغير تبديل قوه سابق به فعليت لاحقاست نه بر عكس و نتيجه گرفته‏اند كه اگر روحى همه كمالات خودش را كسب كند به گونه‏اىكه ديگر نسبت به هيچ كمالى بالقوه نباشد از بدن مفارقت مى‏كند و به اصطلاح موت طبيعىروى مى‏دهد و هرگز بازگشت به بدن نخواهد كرد زيرا بازگشت چنين روحى به بدن بازگشتفعليت به قوه است .

اما با توجه به توضيحى كه در باره رابطه موجود بالقوه با موجود بالفعل داده شد روشن گرديدكه حيثيت قوه و فعل دو حيثيت عينى نيستند كه مقايسه‏اى بين آنها انجام گيرد و اما موجودبالفعل يعنى مجموع آنچه از موجود سابق باقى مانده بعلاوه فعليتى كه جديدا حاصل شدهاست كاملتر از همان جزء باقيمانده خواهد بود ولى ضرورتى ندارد كه هميشه مجموع موجودبالفعل كاملتر از مجموع موجود بالقوه باشد چنانكه نمى‏توان هيچيك از آب و بخار را كاملتر ازديگرى دانست با اينكه متناوبا تبديل به يكديگر مى‏شوند .

و اما بحث در باره حركت متشابه و حركت نزولى در جاى خودش خواهد آمد (1) . و اما بازگشتروح به بدن ربطى به بازگشت فعليت به قوه ندارد زيرا قوه تقدم زمانى بر فعليت دارد و باگذشت زمان مى‏گذرد و امكان بازگشت ندارد خواه وجود گذشته كاملتر از وجود بعدى باشد ياناقصتر و يا مساوى با آن و در واقع بدن است كه قوه پذيرش مجدد روح را دارا مى‏شود و با تعلقگرفتن آن فعليت جديدى مى‏يابد .

در حقيقت اين اشتباه از آنجا نشات گرفته است كه حيثيت قوه را ماهيت‏يا مرتبه وجودىموجود سابق پنداشته‏اند و از اين روى گمان كرده‏اند كه اگر مرتبه وجودى موجود لاحق همانمرتبه سابق باشد بازگشت فعليت به قوه و اگر ضعيفتر از آن باشد بازگشت به قوه قوه خواهدبود در صورتى كه منشا انتزاع قوه شخص وجود سابق است و نه نوع يا مرتبه وجود آن و شخصموجود سابق با گذشت زمان مى‏گذرد و به هيچ وجه امكان بازگشت ندارد و منشا انتزاععليت‏شخص موجود لاحق است‏خواه از نظر مرتبه وجودى و ماهيت نوعيه مساوى و مماثل باموجود سابق باشد و خواه كاملتر و يا ناقصتر از آن

خلاصه

1- علاوه بر تغيراتى كه در موجودات مادى مشاهده مى‏شود تغير دائمى و درونى در همهاجسام با براهين حركت جوهريه اثبات مى‏شود و بنا بر اين هيچ موجود جسمانى بدون تغيرنخواهد بود .

2- ادعاى اينكه هر موجود مادى هر چند با چندين واسطه قابل تبديل به هر موجود مادىديگرى است ادعاى گزافى نيست گرچه احتمال وجود نوعى از موجود مادى كه قابل تبديلنباشد را نمى‏توان با برهان عقلى نفى كرد .

3- تبديل بسيارى از موجودات با وساطت چندين پديده و بعد از گذراندن مراحل متعددىصورت مى‏گيرد و از اين روى فلاسفه موجودى را قابل تبديل به موجود ديگرى مى‏دانند كهقوه آن را داشته باشد .

4- واژه قوه در فلسفه به سه معنى بكار مى‏رود:

الف- قوه فاعلى كه منشا صدور فعل است .

ب- قوه انفعالى كه ملاك پذيرش فعليت جديد است و در اين مبحث همين معنى ارادهمى‏شود .

ج- قوه بمعناى مقاومت كه در برابر لاقوه بكار مى‏رود و هر كدام از آنها نوعى از كيفيتاستعدادى شمرده مى‏شود .

5- مورد استعمال قوه در سخنان فلاسفه اعم از مورد استعداد است زيرا قوه بر خلاف استعدادبر جوهر هم اطلاق مى‏شود .

6- قوه انفعالى از مقايسه دو وجود سابق و لاحق انتزاع مى‏شود از اين نظر كه وجود سابقمى‏تواند واجد وجود لاحق شود و از اين روى بقاء دست كم جزئى از موجود سابق لازم است .

7- گاهى واژه بالفعل در معناى وسيعترى بكار مى‏رود و شامل موجودى كه سابقه قوه‏اى نداردهم مى‏شود .

8- با توجه به اين معناى بالفعل مى‏توان مطلق موجود را به بالفعل و بالقوه تقسيم كردتقسيمى كه به لحاظ مفاهيم اضافى حاصل مى‏شود و نظير تقسيم موجود به خارجى و ذهنىاست و از اين روى هر موجود بالقوه‏اى از يك نظر بالفعل خواهد بود .

9- در صورتى كه كل موجود بالقوه در ضمن موجود بالفعل باقى باشد موجود بالفعل كاملتر ازموجود بالقوه مى‏باشد ولى اگر تنها جزئى از آن باقى بماند ممكن است مجموع موجود بالفعلناقصتر از موجود بالقوه و يا مساوى با آن باشد مگر اينكه موجود بالفعل را با همان جزء باقىمانده از موجود بالقوه مقايسه كنيم كه در اين صورت هميشه كاملتر يا مساوى با آن خواهد بود.

10- بازگشت روح به بدن ربطى به بازگشت فعليت به قوه ندارد و در واقع بدن قوه پذيرشمجدد روح را دارد و زنده شدن آن خروج از قوه به فعليت است

پى‏نوشت

1- ر ك درس پنجاه و هفتم.

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation