بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آموزش فلسفه جلد 2,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     20 -
     21 -
     22 -
     23 -
     24 -
     25 -
     26 -
     27 -
     28 -
     29 -
     30 -
     31 -
     32 -
     33 -
     34 -
     35 -
     36 -
     37 -
     38 -
     39 -
     40 -
     fehrest - آموزش فلسفه (2)
 

 

 
 

آموزش فلسفه

جلد دوماستاد محمد تقى مصباح يزدى

بخش چهارم - علت و معلول

درس سى و يكم - علت و معلول

شامل:مقدمهمفهوم علت و معلولشامل كيفيت آشنايى ذهن با اين مفاهيمتقسيمات علت

مقدمه

با پذيرفتن كثرت در موجودات اين سؤال پيش مى‏آيد كه آيا موجودات مختلف ارتباطى بايكديگر دارند يا نه و آيا وجود برخى از آنها متوقف بر وجود بعضى ديگر هست‏يا نه و اگر هستچند نوع وابستگى وجودى داريم و احكام و ويژگيهاى هر كدام چيست .

اما اگر كسى كثرت حقيقى موجودات را نپذيرفت چنانكه ظاهر كلام صوفيه همين است ديگرجايى براى بحث درباره ارتباط وجودى ميان موجودات متعدد باقى نمى‏ماند چنانكه بحث درباره ساير تقسيمات وجود و موجود هم موردى نخواهد داشت .

در مبحث‏سابق اشاره كرديم كه اثبات تشكيك خاصى در وجود متوقف بر اصولى است كه بايددر مبحث علت و معلول ثابت‏شود اينك وقت آن فرا رسيده كه به مسائل مربوط به علت ومعلول بپردازيم و اصول نامبرده را نيز ثابت كنيم ولى قبل از پرداختن به اين مطالب بايدتوضيحى پيرامون مفهوم علت و معلول و كيفيت آشنايى ذهن با آنها بدهيم

مفهوم علت و معلول

واژه علت در اصطلاح فلاسفه به دو صورت عام و خاص بكار مى‏رود مفهوم عام علت عبارتاست از موجودى كه تحقق موجود ديگرى متوقف بر آن است هر چند براى تحقق آن كافىنباشد و مفهوم خاص آن عبارت است از موجودى كه براى تحقق موجود ديگرى كفايت مى‏كند .

به عبارت ديگر اصطلاح عام علت عبارت است از موجودى كه تحقق يافتن موجود ديگرىبدون آن محال است و اصطلاح خاص آن عبارت است از موجودى كه با وجود آن تحقق موجودديگرى ضرورت پيدا مى‏كند .

چنانكه ملاحظه مى‏شود اصطلاح اول اعم از اصطلاح دوم است زيرا شامل شروط و معدات وساير علل ناقصه هم مى‏شود بخلاف اصطلاح دوم و توضيح علت تامه و ناقصه و ساير اقساملت‏خواهد آمد .

نكته‏اى را كه بايد خاطر نشان كنيم اين است كه موجود وابسته معلول تنها از همان جهتوابستگى و نسبت به موجودى كه وابسته به آن است معلول ناميده مى‏شود نه از جهت ديگر ونه نسبت به موجود ديگر همچنين علت از همان جهتى كه موجود ديگرى وابسته به آن است ونسبت به همان موجود علت ناميده مى‏شود نه از هر جهت و نسبت به هر موجودى .

مثلا حرارت از آن جهت كه وابسته به آتش است و نسبت به علت‏خودش معلول است نه ازجهت ديگر و آتش از آن جهت كه منشا پيدايش حرارت مى‏شود و نسبت به همان حرارت ناشىاز آن علت است نه از جهت ديگر بنابر اين منافاتى ندارد كه يك موجود معين نسبت به يك چيزعلت و نسبت به چيز ديگرى معلول باشد و حتى منافاتى ندارد كه حرارتى كه معلول آتشخاصى است علت براى پيدايش آتش ديگرى بشود چنانكه منافاتى ندارد كه يك موجود علاوهبر حيثيت عليت‏يا حيثيت معلوليت داراى حيثيتهاى ديگرى باشد كه با مفاهيم ديگرى بيانمى‏شوند مثلا آتش علاوه بر حيثيت عليت داراى حيثيتهاى ديگرى است كه مفاهيم جوهرجسم تغيير پذير و ... از آنها حكايت مى‏كنند و هيچكدام از آنها عين حيثيت عليت آن نيست

كيفيت آشنايى ذهن با اين مفاهيم

با توضيحى كه در باره مفهوم علت و معلول داده شد روشن گرديد كه اين مفاهيم از قبيلمفاهيم ماهوى و معقولات اولى نيستند و چنان نيست كه در خارج موجودى داشته باشيم كهماهيت آن عليت‏يا معلوليت باشد همچنين مفاهيم مزبور از قبيل معقولات ثانيه منطقى نيزنيستند زيرا صفت براى موجودات عينى واقع مى‏شوند و به اصطلاح اتصافشان خارجى استپس اين مفاهيم از قبيل معقولات ثانيه فلسفى هستند و بهترين شاهدش اين است كه براىانتزاع آنها بايد دو موجود را با يكديگر مقايسه كرد و حيثيت وابستگى يكى از آنها را به ديگرىدر نظر گرفت و تا اين ملاحظه انجام نگيرد اين مفهومها انتزاع نمى‏شوند چنانكه اگر كسىهزاران بار آتش را ببيند ولى آن را با حرارت ناشى از آن مقايسه نكند و رابطه آنها را با يكديگردر نظر نگيرد نمى‏تواند مفهوم علت را به آتش و مفهوم معلول را به حرارت نسبت دهد .

اكنون اين سؤال مطرح مى‏شود كه اساسا ذهن ما از كجا با اين مفاهيم آشنا شده و به وجودچنين رابطه‏اى بين موجودات پى برده است .

بسيارى از فلاسفه غربى پنداشته‏اند كه مفهوم علت و معلول از ملاحظه تقارن يا تعاقب دوپديده بطور منظم بدست مى‏آيد يعنى هنگامى كه مى‏بينيم آتش و حرارت پيوسته با يكديگريا پى در پى تحقق مى‏يابند مفهوم علت و معلول را از آنها انتزاع مى‏كنيم و در حقيقت محتواىاين دو مفهوم چيزى بيش از همزمانى يا پى در پى آمدن منظم دو پديده نيست .

ولى اين پندار نادرستى است زيرا در بسيارى از موارد دو پديده منظما با هم يا پى در پى تحققمى‏يابند در حالى كه هيچكدام از آنها را نمى‏توان علت ديگرى بحساب آورد چنانكه نور وحرارت در لامپ برق هميشه با هم پديد مى‏آيند و روز و شب همواره پى در پى بوجود مى‏آيندولى هيچكدام از آنها علت پيدايش ديگرى نيست . (1)

ممكن است گفته شود هنگامى كه پديده‏اى را مورد آزمايشهاى مكرر قرار مى‏دهيم و مى‏بينيمكه بدون موجود ديگرى تحقق نمى‏يابد در اين صورت مفهوم علت و معلول را از آنها انتزاعمى‏كنيم .

ولى مى‏دانيم كه آزمايشگران پيش از اقدام به انجام آزمايش معتقدند كه ميان پديده‏ها رابطهعليت برقرار است و هدفشان از آزمايش اين است كه علتها و معلولهاى خاص را بشناسند وبفهمند چه چيزى علت پيدايش چه پديده‏اى است پس سؤال به اين صورت مطرح مى‏شود كهايشان قبل از انجام دادن آزمايش از كجا به مفهوم علت و معلول پى برده‏اند و از كجا دانسته‏اندكه در ميان موجودات چنين رابطه‏اى وجود دارد تا بر اساس آن در صدد كشف روابط خاصعلى و معلولى برآيند .

بنظر مى‏رسد كه انسان نخستين بار اين رابطه را در درون خود و با علم حضورى مى‏يابد ومثلا ملاحظه مى‏كند كه فعاليتهاى روانى و تصميم گيريها و تصرفاتى كه در مفاهيم و صورتهاىذهنى مى‏كند كارهايى است كه از خودش سر مى‏زند و وجود آنها وابسته به وجود خودشمى‏باشد در حالى كه وجود خودش وابسته به آنها نيست و با اين ملاحظه است كه مفهوم علت ومعلول را انتزاع مى‏كند و سپس آنها را به ساير موجودات تعميم مى‏دهد

تقسيمات علت

وابستگى موجودى به موجود ديگر بصورتهاى مختلفى تصور مى‏شود مثلا پيدايش صندلى ازيك سوى وابسته به چوبى است كه از آن ساخته مى‏شود و از سوى ديگر به نجارى كه آن رامى‏سازد و از جهتى به دانش و هنرى كه نجار دارد و نيز به انگيزه‏اى كه بايد براى ساختن آنداشته باشد و متقابلا براى علت هم اقسامى را مى‏توان در نظر گرفت و چون احكام همه علتهايكسان نيست لازم است پيش از پرداختن به بيان قوانين عليت و احكام علت و معلول اقسامعلت و اصطلاحات آنها را يادآور شويم تا هنگام بررسى مسائل مربوطه دچار خلط و اشتباهنشويم .

براى علت بمعناى عامش يعنى هر موجودى كه موجود ديگرى به نحوى وابسته به آن استتقسيماتى را مى‏توان در نظر گرفت كه مهمترين آنها از اين قرار است علت تامه و ناقصه علت‏يابگونه‏اى است كه براى تحقق معلول كفايت مى‏كند و وجود معلول متوقف بر چيز ديگرى جزآن نيست و بعبارت ديگر با فرض وجود آن وجود معلول ضرورى است و در اين صورت آن راعلت تامه مى‏نامند و يا بگونه‏اى است كه هر چند معلول بدون آن تحقق نمى‏يابد ولى خود آنهم به تنهايى براى وجود معلول كفايت نمى‏كند و بايد يك يا چند چيز ديگر را بر آن افزود تاوجود معلول ضرورت يابد و در اين صورت آن را علت ناقصه مى‏گويند .

بسيط و مركب از نظر ديگر مى‏توان علت را به بسيط و مركب تقسيم كرد علت بسيط مانندمجرد تام خداى متعال و جوهرهاى عقلانى كه بايد در جاى خودش اثبات شود و علت مركبمانند علتهاى مادى كه داراى اجزاء مختلفى مى‏باشند .

علت بى‏واسطه و با واسطه از نظر ديگر مى‏توان علت را به بى‏واسطه و با واسطه تقسيم كردمثلا تاثير انسان را در حركت دست‏خودش مى‏توان بى‏واسطه دانست و تاثير او را در حركتقلمى كه بدست دارد با يك واسطه و در نوشته‏اى كه مى‏نويسد با دو واسطه و بر معنايى كه درذهن خواننده پديد مى‏آيد با چند واسطه شمرد .

علت انحصارى و جانشين پذير گاهى علت پيدايش يك معلول موجود معينى است و معلولمفروض جز از همان علت‏خاص بوجود نمى‏آيد و در اين صورت علت مزبور را علت منحصرهمى‏خوانند و گاهى معلولى از چند چيز على البدل بوجود مى‏آيد و وجود يكى از آنها براىپيدايش آن ضرورت دارد چنانكه حرارت گاهى در اثر جريان الكتريكى در سيم برق و گاهى دراثر حركت و گاهى هم در اثر فعل و انفعالات شيميايى پديد مى‏آيد و در اين صورت علت راجانشين پذير مى‏نامند .

علت داخلى و خارجى علت گاهى بگونه‏اى است كه با معلول متحد مى‏شود و در ضمن وجود آنباقى مى‏ماند مانند عناصرى كه در ضمن وجود گياه يا حيوان باقى مى‏ماند در اين صورت آن راعلت داخلى مى‏نامند و گاهى وجود آن خارج از وجود معلول خواهد بود مانند وجود صنعتگركه خارج از وجود مصنوعش مى‏باشد و در اين صورت آن را علت‏خارجى مى‏گويند .

علت‏حقيقى و اعدادى علت گاهى به موجودى اطلاق مى‏شود كه وجود معلول وابستگىحقيقى به آن دارد بگونه‏اى كه جدايى معلول از آن محال است مانند عليت نفس براى اراده وصورتهاى ذهنى كه نمى‏توانند جداى از نفس تحقق يابند و يا باقى بمانند و در اين صورت آن راعلت‏حقيقى مى‏نامند و گاهى به موجودى اطلاق مى‏شود كه در فراهم آوردن زمينه پيدايشمعلول مؤثر است ولى وجود معلول وابستگى حقيقى و جدايى ناپذير به آن ندارد مانند پدرنسبت به فرزند و در اين صورت آن را علت اعدادى و يا معد مى‏خوانند .

مقتضى و شرط گاهى پيدايش معلول از علت متوقف بر وجود حالت و كيفيت‏خاصى است دراين صورت ذات علت را مقتضى يا سبب و حالت و كيفيت لازم را شرط مى‏نامند .

نيز گاهى شرط را بر چيزى كه موجب پيدايش حالت مزبور مى‏شود اطلاق مى‏كنند چنانكهنبودن مانع از تاثير را شرط عدمى مى‏خوانند .

شروط نيز به دو دسته تقسيم مى‏شوند يكى شرط فاعليت فاعل يعنى چيزى كه بدون آن فاعلنمى‏تواند كار خود را انجام دهد و در واقع مكمل فاعليت او است مانند تاثير علم در افعالاختيارى انسان و ديگرى شرط قابليت قابل يعنى چيزى كه بايد در ماده تحقق يابد تا قابلدريافت كمال جديدى از فاعل شود چنانكه جنين بايد واجد شرايط خاصى شود تا روح در آندميده گردد .

علت مادى و صورى و فاعلى و غائى تقسيم معروف ديگرى براى علت هست كه آن را بر اساساستقراء به چهار قسم تقسيم مى‏كنند يكى علت مادى يا عنصرى كه زمينه پيدايش معلول استو در ضمن آن باقى مى‏ماند مانند عناصر تشكيل دهنده گياه دوم علت صورى كه عبارت استاز صورت و فعليتى كه در ماده پديد مى‏آيد و منشا آثار جديدى در آن مى‏گردد مانند صورتنباتى و اين دو قسم از اقسام علل داخلى هستند و مجموعا وجود معلول را تشكيل مى‏دهند .

قسم سوم علت فاعلى است كه معلول از آن پديد مى‏آيد مانند كسى كه صورت را در ماده ايجادمى‏كند و چهارم علت غائى است كه انگيزه فاعل براى انجام دادن كار مى‏باشد مانند هدفى كهانسان براى افعال اختيارى خودش در نظر مى‏گيرد و براى رسيدن به آن كارهايش را انجاممى‏دهد و اين دو قسم اخير از اقسام علل خارجى بشمار مى‏روند .

بديهى است كه علت مادى و علت صورى مخصوص معلولهاى مادى مركب از ماده و صورتاست و اساسا اطلاق علت بر آنها خالى از مسامحه نيست .

لازم به تذكر است كه علت فاعلى دو اصطلاح دارد يكى فاعل طبيعى كه در طبيعيات بنامعلت فاعلى شناخته مى‏شود و منظور از آن منشا حركت و دگرگونيهاى اجسام است و ديگرىفاعل الهى كه در الهيات مورد بحث واقع مى‏شود و منظور از آن موجودى است كه معلول را بهوجود مى‏آورد و به آن هستى مى‏بخشد و مصداق آن فقط در ميان مجردات يافت مى‏شود زيراعوامل طبيعى فقط منشا حركات و دگرگونيهايى در اشياء مى‏شوند و هيچ موجود طبيعىنيست كه موجود ديگرى را از نيستى به هستى بياورد .

در ميان فاعلهاى الهى و ايجاد كننده فاعلى كه خودش نياز به ايجاد كننده نداشته باشد بنامفاعل حق اختصاص مى‏يابد و مصداق آن منحصر به ذات مقدس الهى مى‏باشد .

نكته‏اى را كه بايد در پايان اين درس خاطر نشان كنيم اين است كه همه تقسيمات علت بهاستثناء تقسيم اخير تقسيمى عقلى و داير بين نفى و اثبات است و همه آنها بصورت قضيهمنفصله حقيقيه بيان مى‏شود و اما مقتضى و شرط در واقع دو قسم خاص از علت ناقصهمى‏باشند و نبايد آنها را بعنوان تقسيم مستقلى تلقى كرد

خلاصه

1- موجودى كه وابسته به موجود ديگرى است و بدون آن تحقق نمى‏يابد معلول و طرفوابستگى آن علت ناميده مى‏شود .

2- علت اصطلاح اخصى دارد و آن عبارت است از موجودى كه براى تحقق موجود ديگرى كافىباشد و وجود معلول بواسطه آن ضرورت پيدا كند .

3- علت و معلول دو عنوان متضايف هستند كه در رابطه خاص و نسبت به طرف اضافهخودشان صدق مى‏كنند و چيزى كه علت براى چيز ديگرى است مى‏تواند در رابطه ديگر ونسبت به موجود سومى معلول باشد چنانكه شخص واحدى نسبت به يك فرد پدر و نسبت بهفرد ديگرى فرزند است .

4- مفهوم علت و معلول از معقولات ثانيه فلسفى است و چنان نيست كه ماهيت موجودىعليت‏يا معلوليت باشد .

5- بعضى از فلاسفه غربى پنداشته‏اند كه مفهوم علت و معلول از ملاحظه تقارن يا تعاقبمنظم دو پديده انتزاع مى‏شود و اساسا محتواى آنها چيزى بيش از تقارن و تعاقب منظمنيست .

6- براى ابطال اين پندار همين بس كه بسيارى از پديده‏ها همواره با هم يا پى در پى بوجودمى‏آيند در حالى كه هيچكدام علت براى ديگرى نيستند .

7- ممكن است منشا انتزاع اين دو مفهوم را تجاربى بدانند كه وابستگى پديده‏اى را به پديدهديگر اثبات مى‏كنند .

8- ولى اين وجه هم صحيح نيست زيرا علاوه بر اينكه تجارب حسى چيزى را بيش از تقارن ياتعاقب دو پديده ثابت نمى‏كنند تجربه كنندگان هم قبل از اقدام به آزمايش از وجود اصل اينرابطه آگاه هستند و تجارب علمى را براى تشخيص مصاديق علت و معلول انجام مى‏دهند .

9- انسان نخستين بار مصداق علت و معلول را در درون خودش با علم حضورى مى‏يابد و ازمقايسه آنها با يكديگر مفهوم علت و معلول را انتزاع مى‏كند و سپس آنها را به ساير موجوداتتعميم مى‏دهد .

10- اگر علت براى وجود معلول كافى باشد آن را علت تامه و در غير اين صورت آن را علتناقصه مى‏نامند .

11- اگر علت داراى اجزائى باشد مركب و در غير اين صورت بسيط خواهد بود .

12- اگر علت مستقيما در پيدايش معلول مؤثر باشد بى‏واسطه و در غير اين صورت با واسطهخواهد بود .

13- علتهايى كه مى‏توانند على البدل در پيدايش معلول مؤثر باشند جانشين پذير و در غيراين صورت انحصارى ناميده مى‏شوند .

14- علتى كه جزء معلول باشد داخلى و گر نه خارجى مى‏باشد .

15- علتى كه بايد همواره با معلول باشد علت‏حقيقى و علت قابل انفكاك علت اعدادى يا معدناميده مى‏شود .

16- اگر موجودى تنها در حالت و وضعيت‏خاصى بتواند مؤثر واقع شود آن را مقتضى يا سبب وحالت مزبور را شرط مى‏خوانند و گاهى واژه شرط بر چيزى كه موجب پيدايش وضعيت لازممى‏شود نيز اطلاق مى‏گردد همچنين نبودن مانع از تاثير را شرط عدمى مى‏نامند .

17- اگر وضعيت لازم بايد در فاعل بوجود بيايد آن را شرط فاعليت فاعل مى‏گويند و اگر بايددر ماده مورد تاثير پديد آيد آن را شرط قابليت قابل مى‏خوانند .

18- علت مادى و علت صورى همان ماده و صورت در مركبات جسمانى هستند كه وقتىنسبت به مجموع سنجيده شوند نام علت بر آنها اطلاق مى‏شود به اين لحاظ كه هر يك از آنهادر پيدايش كل مؤثر است .

19- علت فاعلى همان منشا پيدايش معلول است و منظور از آن در طبيعيات منشا حركت ودگرگونى اجسام و در الهيات منشا وجود مى‏باشد و فاعلى كه وجودش نيازمند به فاعل ديگرىنباشد فاعل حق ناميده مى‏شود .

20- علت غائى همان هدف و انگيزه‏اى است كه فاعل را وادار به انجام دادن كار مى‏كند

پي نوشت :

1- در اين باره توضيح بيشترى در درس سى و پنجم خواهد آمد .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation