بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آموزش فلسفه جلد 2,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     20 -
     21 -
     22 -
     23 -
     24 -
     25 -
     26 -
     27 -
     28 -
     29 -
     30 -
     31 -
     32 -
     33 -
     34 -
     35 -
     36 -
     37 -
     38 -
     39 -
     40 -
     fehrest - آموزش فلسفه (2)
 

 

 
 

درس سى و هفتم احكام علت و معلول

شامل:نكاتى پيرامون علت و معلولمحال بودن دورمحال بودن تسلسل

نكاتى پيرامون علت و معلول

تصور صحيح معناى علت و معلول كافى است كه دريابيم هيچ موجودى نمى‏تواند علت وجودخودش باشد زيرا قوام معناى عليت به اين است كه موجودى متوقف بر موجود ديگرى باشد تابا توجه به توقف يكى از آنها بر ديگرى مفهوم علت و معلول از آنها انتزاع گردد يعنى اين قضيهاز بديهيات اوليه است و نيازى به استدلال ندارد .

ولى گاهى در سخنان فلاسفه به تعبيراتى بر مى‏خوريم كه ممكن است چنين توهمى را بوجودبياورد كه موجودى مى‏تواند علت براى وجود خودش باشد مثلا در مورد خداى متعال گفتهمى‏شود وجود واجب الوجود مقتضاى ذات او است و حتى در باره تعبير واجب الوجود بالذاتكه در برابر واجب الوجود بالغير بكار مى‏رود ممكن است توهم شود كه همانگونه كه در واجبالوجود بالغير غير علت است و واجب الوجود بالذات هم ذات علت است و باء سببيه دلالت براين عليت دارد .

حقيقت اين است كه اينگونه سخنان از باب ضيق تعبير است و هرگز مقصود ايشان اثبات رابطهعليت بين ذات مقدس الهى و وجود خودش نيست بلكه منظور نفى هر گونه معلوليت از آنمقام متعالى است .

براى تقريب به ذهن مثالى از گفتگوهاى متعارف مى‏آوريم اگر از كسى بپرسند فلان كار را بهاذن چه كسى انجام دادى و او بگويد به اذن خودم انجام دادم در اينجا منظور اين نيست كه اوبه خودش اذن داده است بلكه منظور اين است كه نيازى به اذن كسى نداشته است تعبيربالذات يا مقتضاى ذات هم در واقع بيان كننده نفى عليت غير است نه اثبات كننده عليت براىذات .

مورد ديگرى كه خاستگاه چنين توهمى است اين است كه فلاسفه ماده و صورت را علت جسممركب دانسته‏اند در صورتى كه ميان آنها تعدد و تغايرى وجود ندارد يعنى جسم چيزى جزمجموع آنها نيست و لازمه‏اش وحدت علت و معلول است .

اين شبهه در كتب فلسفى مطرح گرديده و به اين صورت پاسخ داده شده كه آنچه متصف بهعليت مى‏شود خود ماده و صورت است و آنچه متصف به معلوليت مى‏شود مجموع آنها بشرطاجتماع و داشتن هيئت تركيبى است‏يعنى اگر ماده و صورت را با صرفنظر از مجتمع بودن ومركب بودن در نظر بگيريم هر يك از آنها را علت براى كل مى‏شماريم و هرگاه آنها را بشرطاجتماع و تركيب و بصورت يك كل در نظر بگيريم آن را معلول اجزايش مى‏ناميم زيرا وجودكل متوقف بر وجود اجزايش مى‏باشد .

ولى بازگشت اين پاسخ به اين است كه مغايرت علت و معلول تابع نظر و اعتبار ما خواهد بود درصورتى كه رابطه عليت‏يك امر واقعى و نفس الامرى و مستقل از اعتبار مى‏باشد هر چند بهمعناى ديگرى در مقام مفاهيم ماهوى اعتبارى ناميده مى‏شود .

حقيقت اين است كه اطلاق علت بر ماده و صورت و اطلاق معلول بر مجموع آنها خالى ازمسامحه نيست چنانكه قبلا نيز اشاره شد و اگر جسمى را كه مستعد پذيرش صورت جديدىاست علت مادى براى موجود بعدى بناميم از اين نظر كه زمينه پيدايش آن را فراهم مى‏كندموجه‏تر است .

نكته ديگر آنكه با توجه به اصالت وجود و اينكه رابطه عليت در حقيقت ميان دو وجود برقراراست روشن مى‏شود كه نمى‏توان ماهيت چيزى را علت وجود آن دانست زيرا ماهيت بخودىخود واقعيتى ندارد تا علت براى چيزى واقع شود و همچنين نمى‏توان ماهيتى را علت براىماهيت ديگرى بحساب آورد .

در اينجا ممكن است گفته شود كه فلاسفه علت را به دو قسم تقسيم كرده‏اند علت ماهيت وعلت وجود و براى قسم اول به عليت‏خط و سطح براى ماهيت مثلث و عليت ماده و صورت براىماهيت جسم مثال زده‏اند چنانكه براى قسم دوم عليت وجود آتش را براى وجود حرارت ذكركرده‏اند پس معلوم مى‏شود كه بنظر ايشان در ميان ماهيات هم نوعى رابطه عليت وجود دارد .

ولى اين سخنان را بايد از باب توسعه در اصطلاح تلقى كرد يعنى همانگونه كه در وجود خارجىو عالم عينى رابطه عليت ميان موجودات برقرار است و وجود خارجى معلول متوقف بر وجودخارجى علت مى‏باشد نظير اين رابطه را در عالم ذهن هم مى‏توان تصور كرد و آن در جايىاست كه تصور يك ماهيت متوقف بر تصور معانى ديگرى باشد چنانكه تصور معناى مثلثمتوقف بر تصور معناى خط و سطح است ولى لازمه اين توسعه در اصطلاح آن نيست كه احكامعلت و معلول حقيقى و عينى هم براى آنها ثابت باشد .

نظير اين توسعه را در مورد معقولات ثانيه فلسفى نيز مى‏توان يافت چنانكه امكان را علتاحتياج به علت دانسته‏اند در صورتى كه نه امكان و نه احتياج هيچكدام از امور عينى نيستند ورابطه عليت‏حقيقى و تاثير و تاثر خارجى در ميان آنها معنى ندارد تا يكى را علت و ديگرى رامعلول بشماريم در اينجا هم منظور اين است كه عقل با توجه به امكان ماهيت است كه پى بهنياز آن به علت مى‏برد نه اينكه امكان كه به عدم ضرورت وجود و عدم تفسير مى‏شود واقعيتىداشته باشد و از آن چيز ديگرى بنام احتياج به علت بوجود بيايد .

حاصل آنكه مبحثى كه بعنوان علت و معلول و بنام يكى از اصيلترين مباحث فلسفى مطرحمى‏شود و در خلال آن احكام خاصى براى علت و معلول بيان مى‏گردد مخصوص به علت ومعلول خارجى و رابطه حقيقى ميان آنها است و اگر در موارد ديگرى تعبير عليت بكار مى‏رودهمراه با نوعى مسامحه و يا از باب توسعه در اصطلاح است

محال بودن دور

يكى از مطالبى كه پيرامون رابطه علت و معلول مطرح مى‏شود اين است كه هر موجودى از آنجهت كه علت و مؤثر در پيدايش موجود ديگرى است ممكن نيست در همان جهت معلول ومحتاج به آن باشد و به ديگر سخن هيچ علتى معلول معلول خودش و از نظر ديگر علت براىعلت‏خودش نخواهد بود و بعبارت سوم محال است‏يك موجود نسبت به ديگرى هم علت باشدو هم معلول و اين همان قضيه محال بودن علتهاى دورى است كه مى‏توان آن را از بديهيات ودست‏كم از قضاياى قريب به بداهت بشمار آورد و اگر موضوع و محمول آن درست تصور شودجاى شكى در باره آن نخواهد ماند زيرا لازمه عليت بى‏نيازى و لازمه معلوليت نيازمندى استو جمع بين نيازمندى و بى‏نيازى در يك جهت تناقض است .

ولى ممكن است در اين زمينه مانند بسيارى از قضاياى بديهى شبهه‏هايى پيش بيايد كه ناشىاز عدم دقت در معناى موضوع و محمول قضيه باشد مثلا ممكن است كسى چنين توهم كندكه اگر انسانى غذاى خودش را تنها از راه كشاورزى بدست بياورد به طورى كه اگر محصولكشاورزى خودش نباشد از گرسنگى بميرد در اين صورت محصول مزبور از يك سوى معلولكشاورز و از سوى ديگر علت براى او خواهد بود پس كشاورز مفروض علت علت‏خودش و نيزمعلول معلول خودش مى‏باشد .

ولى صرفنظر از اينكه كشاورز علت‏حقيقى براى پيدايش محصول نيست و تنها علت اعدادى آنبشمار مى‏رود محصول مزبور علت وجود كشاورز نيست بلكه از امورى است كه دوام حيات وىتوقف بر آن دارد و به ديگر سخن وجود كشاورز در زمان كاشت و برداشت علت است و معلولنيست و در زمان بعد معلول است و علت نيست و همچنين محصول مزبور در زمان پيدايششمعلول است و علت نيست و در زمانى كه خوراك كشاورز قرار مى‏گيرد علت است و معلولنيست پس عليت و معلوليت هر كدام از يك جهت نخواهد بود .

تنها چيزى كه در اينگونه موارد مى‏توان گفت اين است كه موجودى در يك زمان علت اعدادىبراى چيزى باشد كه در آينده به آن نياز دارد و منظور از دور محال چنين رابطه‏اى نيست بلكهمنظور اين است كه يك موجود از همان جهتى كه علت و مؤثر در پيدايش چيز ديگرى استمحال است در همان جهت عليت و تاثيرش معلول و محتاج به آن باشد و بعبارت ديگر چيزى رابه معلول بدهد كه براى داشتن همان چيز محتاج به معلول باشد و مى‏بايست از آن دريافتكند .

شبهه ديگر اين است كه ما مى‏بينيم حرارت موجب پديد آمدن آتش مى‏شود در صورتى كهآتش نيز علت‏حرارت است پس حرارت علت علت‏خودش مى‏باشد .

جواب اين شبهه نيز روشن است زيرا حرارتى كه علت پيدايش آتش مى‏شود غير از حرارتىاست كه در اثر آتش بوجود مى‏آيد و اين دو حرارت هر چند وحدت بالنوع دارند ولى از نظروجود خارجى داراى كثرت مى‏باشند و منظور از وحدتى كه در عنوان اين قاعده آمده استوحدت شخصى است نه وحدت مفهومى و در حقيقت اين شبهه از خلط بين وحدت مفهوم باوحدت مصداق يا از خلط بين دو معناى وحدت نشات گرفته است .

شبهات بى‏مايه ديگرى نيز در سخنان بعضى از ماترياليسستها و ماركسيستها مطرح شده كهدقت در مفهوم قاعده و توجه به پاسخهايى كه از دو شبهه مذكور داده شد ما را از ذكر و رد آنهابى‏نياز مى‏كند

محال بودن تسلسل

معناى لغوى تسلسل اين است كه امورى به دنبال هم زنجيروار واقع شوند خواه حلقه‏هاى اينزنجير متناهى باشند يا نامتناهى و خواه ميان آنها رابطه عليتى باشد يا نباشد ولى معناىاصطلاحى آن مخصوص امورى است كه از يك طرف يا از هر دو طرف نامتناهى باشند وفلاسفه تسلسلى را محال مى‏دانند كه داراى دو شرط اساسى باشد يكى آنكه بين حلقات سلسلهترتيب حقيقى وجود داشته باشد و هر كدام واقعا بر ديگرى مترتب باشد نه به حسب قرارداد واعتبار و ديگر آنكه همه حلقات در يك زمان موجود باشند نه اينكه يكى از بين برود و ديگرىبدنبال آن بوجود بيايد و از اين روى حوادث غير متناهى در طول زمان را ذاتا محال نمى‏دانند .

در عين حال مفهوم تسلسل در عرف فلسفه هم اختصاصى به علل ندارد و بسيارى از دلايلى كهبر محال بودن آن اقامه كرده‏اند شامل تسلسل در امورى هم كه رابطه عليت با يكديگر ندارندمى‏شود مانند برهانهاى مسامته و تطبيق و سلمى كه در كتب مفصل فلسفى ذكر گرديده و درآنها از مقدمات رياضى استفاده شده هر چند مناقشاتى نيز پيرامون آنها انجام گرفته است .

ولى بعضى از براهين مخصوص سلسله علتها است مانند برهانى كه فارابى اقامه كرده و بهبرهان اسد اخصر معروف شده است و تقرير آن اين است اگر سلسله‏اى از موجودات را فرضكنيم كه هر يك از حلقات آن وابسته و متوقف بر ديگرى باشد به گونه‏اى كه تا حلقه قبلىموجود نشود حلقه وابسته به آن هم تحقق پذير نباشد لازمه‏اش اين است كه كل اين سلسلهوابسته به موجود ديگرى باشد زيرا فرض اين است كه تمام حلقات آن داراى اين ويژگىمى‏باشد و ناچار بايد موجودى را در راس اين سلسله فرض كرد كه خودش وابسته به چيزديگرى نباشد و تا آن موجود تحقق نداشته باشد حلقات سلسله بترتيب وجود نخواهند يافتپس چنين سلسله‏اى نمى‏تواند از جهت آغاز نامتناهى باشد و بعبارت ديگر تسلسل در عللمحال است .

نظير آن برهانى است كه بر اساس اصولى كه صدرالمتالهين در حكمت متعاليه اثبات فرمودهبراى محال بودن تسلسل در علل هستى‏بخش اقامه مى‏شود و تقرير آن اين است بنا بر اصالتوجود و ربطى بودن وجود معلول نسبت به علت هستى‏بخش هر معلولى نسبت به علت ايجادكننده‏اش عين ربط و وابستگى است و هيچگونه استقلالى از خودش ندارد و اگر علت مفروضنسبت به علت بالاترى معلول باشد همين حال را نسبت به آن خواهد داشت پس اگر سلسله‏اىاز علل و معلولات را فرض كنيم كه هر يك از علتها معلول علت ديگرى باشد سلسله‏اى ازتعلقات و وابستگيها خواهند بود و بديهى است كه وجود وابسته بدون وجود مستقلى كه طرفوابستگى آن باشد تحقق نخواهد يافت پس ناچار بايد وراى اين سلسله ربطها و تعلقات وجودمستقلى باشد كه همگى آنها در پرتو آن تحقق يابند بنا بر اين نمى‏توان اين سلسله را بى‏آغاز وبدون مستقل مطلق دانست .

تفاوت اين دو برهان در اين است كه برهان اول در مطلق علتهاى حقيقى جارى است علتهايىكه لزوما بايد همراه معلول موجود باشند ولى برهان دوم مخصوص علتهاى هستى‏بخش است ودر علل تامه هم نيز جارى مى‏شود از آن نظر كه مشتمل بر علتهاى هستى‏بخش هستند

خلاصه

1- بديهى است كه هيچ موجودى نمى‏تواند علت وجود خودش باشد مگر اينكه مركب و داراىدو يا چند جزء باشد و يكى از آنها موجب تغيير در ديگرى گردد مانند تاثير روح در بدن يابالعكس .

2- معناى واجب الوجود بالذات و اينكه وجود مقتضاى ذات اوست نفى عليت غير است نهاثبات عليت بين ذات و وجود الهى .

3- در مورد علل داخلى ماده و صورت اشكال شده كه چگونه مى‏توان آنها را علت براى كلمركب از آنها دانست در صورتى كه وجود آنها غير از وجود كل نيست .

4- در پاسخ گفته شده كه خود اجزاء بدون شرط اجتماع علت است و مجموع آنها بشرطاجتماع معلول ولى حقيقت اين است كه اجزاء را علت ناميدن از باب مسامحه و توسعه دراصطلاح است چنانكه قبلا نيز اشاره شد .

5- همچنين اطلاق علت بر اجزاء ماهيت و مانند آنها نوعى توسعه در اصطلاح است .

6- قائل شدن به عليت در ميان معقولات ثانيه مانند امكان و احتياج نيز نوعى ديگر از توسعهدر اصطلاح بشمار مى‏رود و هيچكدام از آنها مشمول احكام علت‏حقيقى نمى‏شود .

7- هيچ چيزى نمى‏تواند علت براى علت‏خودش و يا معلول براى معلول خودش باشد و به ديگرسخن دور در علل محال است مگر اينكه موجودى علت اعدادى براى چيزى باشد كه در زمانبعد محتاج به آن شود يا اينكه يك فرد از ماهيت علت براى پيدايش چيزى باشد كه آن چيزعلت پيدايش فرد ديگرى از همان ماهيت مى‏گردد چنانكه حرارتى موجب پيدايش آتشى شود وآتش به نوبه خود علت پيدايش حرارت ديگرى گردد .

8- منظور از تسلسل مصطلح ترتب امور نامتناهى است و فلاسفه تسلسلى را محال مى‏دانندكه حلقات آن داراى ترتب حقيقى و اجتماع در وجود باشند .

9- فارابى براى محال بودن تسلسل در علل حقيقى چنين استدلال كرده است اگر در سلسلهعلل و معلولات هر علتى به نوبه خود معلول علت ديگرى باشد در باره كل اين سلسله مى‏توانگفت كه همگى محتاج به علت ديگرى هستند پس بايد در راس سلسله علت ديگرى را اثباتكرد كه معلول علت ديگرى نباشد بنابر اين سلسله علل داراى مبدا و سرآغازى خواهد بود .

10- بر اساس اصالت وجود و وابستگى ذاتى وجود معلول به علت برهان ديگرى بر تناهى عللهستى‏بخش اقامه مى‏شود به اين صورت اگر وراى سلسله علل كه هر يك از آنها عين وابستگىاست موجود مستقل مطلقى نباشد لازمه‏اش اين است كه وابستگيهاى بدون طرف وابستگىتحقق يافته باشد

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation