بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آموزش فلسفه جلد 2,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     20 -
     21 -
     22 -
     23 -
     24 -
     25 -
     26 -
     27 -
     28 -
     29 -
     30 -
     31 -
     32 -
     33 -
     34 -
     35 -
     36 -
     37 -
     38 -
     39 -
     40 -
     fehrest - آموزش فلسفه (2)
 

 

 
 

درس سى و ششم مناسبات علت و معلول

شامل:سنخيت علت و معلولحل يك شبههوحدت معلول در صورت وحدت علتوحدت علت در صورت وحدت معلول

سنخيت علت و معلول

ترديدى نيست كه هر معلولى از هر علتى بوجود نمى‏آيد و حتى ميان پديده‏هاى متعاقب يامتقارن هم هميشه رابطه عليت برقرار نيست بلكه عليت رابطه خاصى است ميان موجوداتمعينى و به ديگر سخن بايد ميان علت و معلول مناسبت‏خاصى وجود داشته باشد كه از آن بهسنخيت علت و معلول تعبير مى‏شود اين قاعده نيز از قضاياى ارتكازى و قريب به بداهت استكه با ساده‏ترين تجربه‏هاى درونى و بيرونى ثابت مى‏گردد .

اما سنخيت و مناسبتى كه بين علت و معلول لازم است در مورد علتهاى هستى بخش وعلتهاى مادى و اعدادى تفاوت دارد در مورد اول ويژگى اين سنخيت را مى‏توان با برهان عقلىاثبات كرد و تقرير آن اين است .

چون علت هستى‏بخش وجود معلول را افاضه مى‏كند و به تعبير مسامحى به معلول خودشوجود مى‏دهد بايد خودش وجود مزبور را داشته باشد تا به معلولش بدهد و اگر آن را نداشتهباشد نمى‏تواند اعطاء و افاضه كند معطى الشى‏ء لا يكون فاقدا له و با توجه به اينكه با اعطاءوجود به معلول چيزى از خودش كاسته نمى‏شود روشن مى‏گردد كه وجود مزبور را بصورتكاملترى دارد به گونه‏اى كه وجود معلول شعاع و پرتوى از آن محسوب مى‏شود .

پس سنخيت بين علت هستى‏بخش و معلول آن به اين معنى است كه كمال معلول را به صورتكاملترى دارد و اگر علتى در ذات خودش واجد نوعى از كمال وجودى نباشد هرگز نمى‏تواند آنرا به معلولش اعطاء كند و به ديگر سخن هر معلولى از علتى صادر مى‏شود كه كمال آن رابصورت كاملترى داشته باشد .

اين مطلب با توجه به رابط بودن معلول نسبت به علت هستى‏بخش و تشكيك خاصى بين آنهاكه در درسهاى گذشته به اثبات رسيد وضوح بيشترى مى‏يابد ولى چنين سنخيتى بين علتهاىمادى و اعدادى و معلولاتشان وجود ندارد زيرا آنها اعطا كننده و افاضه كننده وجود نيستندبلكه تاثير آنها محدود به تغييراتى در وجود معلولات مى‏باشد و با توجه به اينكه هر چيزىموجب هر گونه تغييرى نمى‏شود اجمالا بدست مى‏آيد كه نوعى مناسبت و سنخيت بين آنهاهم لازم است ولى نمى‏توان ويژگى اين سنخيت را با برهان عقلى اثبات كرد بلكه تنها بوسيلهتجربه بايد تشخيص داد كه چه چيزهايى مى‏توانند منشا چه تغييراتى در اشياء بشوند و ايندگرگونيها در چه شرايطى و به كمك چه چيزهايى انجام مى‏پذيرد .

مثلا هرگز عقل نمى‏تواند با تحليلات ذهنى دريابد كه آيا آب موجود بسيطى است‏يا مركب ازعناصرى ديگر و در صورت دوم از چند عنصر و از چه عناصرى تركيب مى‏يابد و براى تركيبآنها چه شرايطى لازم است و آيا شرايط مفروض جانشين پذير هستند يا نه .

پس اثبات اينكه آب از دو عنصر اكسيژن و ئيدروژن با نسبت‏خاصى تركيب يافته و براى تركيبآنها درجه حرارت و فشار خاصى لازم است و جريان الكتريكى مى‏تواند در سرعت تركيب آنهامؤثر باشد تنها از راه تجربه امكان‏پذير مى‏باشد

حل يك شبهه

گفتيم كه به مقتضاى برهان عقلى هر علت هستى‏بخشى بايد واجد كمال معلولش باشد زيرامعنى ندارد بخشنده و اعطا كننده فاقد چيزى باشد كه به ديگرى مى‏بخشد .

درباره اين مطلب شبهه‏اى مطرح مى‏شود كه لازمه اين قاعده آن است كه فاعلهاىهستى‏بخش داراى وجودهاى مادى و كمالات آنها باشند در صورتى كه فاعل هستى‏بخشمنحصر در موجودات مجرد است و هيچكدام از آنها ماده و صفات خاص آن را ندارند پسچگونه چيزى را كه ندارد افاضه مى‏كنند .

پاسخ اين شبهه آن است كه منظور از واجد بودن كمال معلول اين است كه مرتبه كاملتر وعاليترى از وجود معلول را داشته باشد به گونه‏اى كه وجود معلول پرتوى از آن محسوب شودنه اينكه حدود وجود معلول عينا در علت محفوظ باشد و علت داراى ماهيت معلول هم باشد وروشن است كه فرض كاملتر بودن مرتبه وجود علت از مرتبه وجود معلول با وحدت ماهوى آنهاسازگار نيست و هيچگاه از دو موجودى كه داراى تشكيك خاصى هستند و يكى از آنها از مراتبوجود ديگر و شعاعى از آن بشمار مى‏رود نمى‏توان ماهيت واحدى را انتزاع كرد زيرا معناىاينكه دو وجود داراى ماهيت واحدى باشند اين است كه حدود وجودى آنها بر يكديگر منطبقشود و چنين چيزى در مورد دو مرتبه وجود كه يكى كاملتر از ديگرى و طبعا داراى محدوديتو نقايص كمترى است امكان ندارد ولى نداشتن ماهيت معلول و حدود وجود آن بمعناىنداشتن كمال وجودى آن نيست .

به ديگر سخن آنچه در مورد علت هستى‏بخش لازم است دارا بودن كمالات وجودى معلولبصورت كاملتر و عاليتر است نه واجد بودن نقصها و محدوديتهاى آن و اگر مفهوم جسم و لوازمآن از قبيل مكانى و زمانى بودن و حركت و تغييرپذيرى بر خداى متعال و مجردات تام صدقنمى‏كند بخاطر اين است كه مفاهيم مزبور لازمه نقصها و محدوديتهاى موجودات مادى استنه لازمه كمالات آنها .

يادآورى مى‏شود كه حل اين شبهه به بركت اصالت وجود ميسر است و بر اساس اصالت ماهيتراه حل صحيحى ندارد زيرا لازمه اصالت ماهيت اين است كه آنچه در واقع از طرف علت افاضهمى‏شود ماهيت‏خارجى معلول باشد و طبق اين قاعده بايد علت واجد ماهيت آن باشد ونمى‏توان گفت كه علت ماهيت معلول را بصورت كاملترى دارد زيرا تشكيك بخصوص تشكيكخاصى در ميان ماهيت معنى ندارد و چنانكه در درس بيست و هشتم گفته شد همه ماهياتتامه و مخصوصا ماهيات بسيطه با يكديگر متباين هستند علاوه بر اينكه فرض ماهيت در موردخداى متعال صحيح نيست

وحدت معلول در صورت وحدت علت

يكى از قواعد معروف فلسفى اين است كه از علت واحده جز معلول واحد صادر نمى‏شود الواحدلا يصدر عنه الا الواحد ولى در باره مفاد و مورد آن اختلافاتى وجود دارد از جمله اينكه آيامنظور از وحدت علت وحدت شخصى است‏يا وحدت نوعى و يا منظور از آن بساطت به تماممعنى است چنانكه صدرالمتالهين در سفر نفس از كتاب اسفار اختيار كرده و بر اساس آنقاعده مزبور را مخصوص به ذات مقدس الهى دانسته است كه حتى تركيب تحليلى از وجودماهيت هم ندارد و معلول بى‏واسطه او تنها يك موجود مى‏باشد و ساير مخلوقات با يك يا چندواسطه از معلول اول صادر مى‏شوند ولى ساير فلاسفه اين قاعده را كمابيش در موارد ديگرىنيز جارى دانسته‏اند .

همچنين در باره مفهوم صدور نيز اختلافاتى هست كه آيا در همه روابط على و معلولى صدقمى‏كند و حتى شروط و علتهاى معده را نيز دربر مى‏گيرد يا مخصوص علتهاى فاعلى است و يااينكه منحصر به فاعلهاى هستى‏بخشى مى‏باشد .

بعبارت ديگر آيا بر اساس اين قاعده مى‏توان گفت كه يك فاعل معد هم بيش از يك تاثيراعدادى نخواهد داشت و يك شرط هم بيش از يك مشروط و يك فاعل طبيعى هم بيش از يكفعل نمى‏تواند داشته باشد يا نه .

براى اينكه مورد اين قاعده تعيين شود بايد دليل آن را مورد دقت قرار داد و مقتضاى آن رادريافت .

فلاسفه بصورتهاى مختلفى براى اين قاعده استدلال كرده‏اند ولى آنچه واضحتر و در عين حالمتقن‏تر بنظر مى‏رسد دليلى است كه مبتنى بر قاعده سنخيت بين علت و معلول مى‏باشد وتقرير آن چنين است طبق قاعده سنخيت بين علت و معلول بايد علت آنچه را به معلولمى‏دهد بصورت كاملترى داشته باشد اكنون اگر فرض كنيم كه علتى داراى يك سنخ ازكمالات وجودى باشد طبعا معلولى از او صادر مى‏شود كه مرتبه نازلترى از همان كمال را داراباشد نه كمال ديگرى را و اگر فرض كنيم دو معلول مختلف از او صادر شوند كه هر كدام داراىسنخ خاصى از كمال باشند بر اساس قاعده ياد شده بايد علت هم داراى دو سنخ از كمال باشددر صورتى كه فرض اين بود كه تنها داراى يك سنخ از كمالات وجودى است .

با دقت در اين دليل چند نتيجه بدست مى‏آيد:

1- اين قاعده مخصوص علتهاى هستى‏بخش است زيرا چنانكه گفته شد اين ويژگى كه علتبايد داراى كمال معلول باشد مخصوص به اين دسته از علتها است بنابر اين نمى‏توان بر اساساين قاعده اثبات كرد كه فاعلهاى طبيعى يعنى اسباب تغييرات و دگرگونيهاى اشياء مادى هركدام اثر واحدى دارند و يا اينكه يك چيز فقط شرط تاثير يك فاعل يا شرط استعداد يك قابلمى‏باشد چنانكه مثلا حرارت شرط انواعى از فعل و انفعالات شيميايى است و خود آن بوسيلهعوامل طبيعى گوناگونى بوجود مى‏آيد .

2- اين قاعده اختصاص به واحد شخصى ندارد زيرا دليل مزبور شامل واحد نوعى هم مى‏شودو اگر فرض كنيم كه يك نوع از علتهاى هستى‏بخش داراى چند فرد باشد و همگى داراى يكسنخ از كمالات وجودى باشند طبعا معلولات آنها هم از نوع واحدى خواهند بود .

3- اين قاعده مخصوص علتهايى است كه تنها داراى يك سنخ از كمال باشند اما اگر موجودىچندين نوع كمال وجودى يا همه كمالات وجودى را بصورت بسيط داشته باشد يعنى وجود اودر عين وحدت و بساطت كامل واجد كمالات مزبور باشد چنين دليلى در باره وى جارىنخواهد بود .

بنابر اين قاعده مزبور چيزى بيش از قاعده سنخيت بين علت هستى‏بخش و معلول آن رااثبات نمى‏كند و وحدت صادر اول را تنها بر اساس اين قاعده نمى‏توان اثبات كرد ولى راهديگرى براى اثبات اين مطلب وجود دارد كه در جاى خودش بيان خواهد شد

وحدت علت در صورت وحدت معلول

قاعده معروف ديگر اين است كه معلول واحد جز از علت واحده صادر نمى‏شود الواحد لا يصدرالا عن الواحد .

در باره اين قاعده هم هر چند اختلافاتى هست ولى همه فلاسفه اتفاق دارند كه معلول واحد ازعلت مركب صادر مى‏شود پس منظور از وحدت علت در اين قاعده بساطت و عدم تركب آننيست نيز صدور معلول از چند علت طولى به گونه‏اى كه هر يك از آنها علت ديگرى باشد جاىترديدى نيست و به ديگر سخن نه كثرت معلولهاى با واسطه كه هر يك معلول ديگرى باشدمنافاتى با قاعده قبلى دارد و نه كثرت علل با واسطه منافاتى با اين قاعده خواهد داشت .

از سوى ديگر همه فلاسفه متفقند كه يك معلول شخصى بيش از يك علت تامه نخواهد داشتو به اصطلاح اجتماع چند علت تامه بر معلول واحد محال است زيرا اگر همه آنها مؤثر باشندبالضروره آثار متعددى از آنها بوجود مى‏آيد پس معلول واحد نخواهد بود و اگر بعضى از آنهامؤثر نباشند با قاعده تلازم علت و معلول و وجوب بالقياس معلول نسبت به علت تامه منافاتخواهد داشت .

مورد اختلاف در اين قاعده اين است كه آيا يك نوع معلول هميشه بايد از يك نوع علت صادرشود يا ممكن است بعضى از افراد آن از يك نوع علت و بعضى از افراد از نوع ديگرى صادر شوندو در اين جا است كه بسيارى از كسانى كه قاعده قبلى را شامل واحد نوعى هم دانسته‏اند اينقاعده را اختصاص به واحد شخصى داده‏اند و تصريح كرده‏اند كه انواعى از علتها مى‏توانند درپيدايش نوع واحدى از معلول مؤثر باشند چنانكه حرارت گاهى در اثر تابش خورشيد و گاهىدر اثر افروختن آتش و گاهى در اثر حركت و اصطكاك بوجود مى‏آيد .

ولى با توجه به آنچه در قاعده سنخيت گفته شد كه وجود معلول تنها از علتى صادر مى‏شود كهداراى همان سنخ از كمالات وجودى در مرتبه عاليترى باشد هيچگاه معلول از علتهستى‏بخشى كه واجد سنخ كمال آن نباشد صادر نخواهد شد بنابر اين در مورد علتهستى‏بخش و معلول آن بايد گفت نه تنها معلول شخصى از دو علت هستى‏بخش شخصى يابيشتر صادر نمى‏شود بلكه يك نوع معلول هم از دو يا چند نوع علت هستى‏بخش به وجودنمى‏آيد و اما در مورد علل مادى و اعدادى چون برهان عقلى بر كيفيت مسانخت آنها بامعلولاتشان نداريم نمى‏توان اثبات كرد كه بايد علت‏يك نوع از معلولات،يك نوع از چنين عللىباشد و عقلا محال نيست كه چند نوع از علل مادى و معد داراى اثر نوعى واحدى باشندچنانكه تعداد شروط و تعيين آنها را نمى‏توان با برهان عقلى اثبات كرد و همگى آنها در گروتجربه است

خلاصه

1- ميان علت و معلول مناسبت‏خاصى وجود دارد كه از آن به سنخيت علت و معلول تعبيرمى‏كنند .

2- سنخيت در مورد علتهاى هستى‏بخش و معلولات آنها باين معنى است كه علت كمالوجودى معلول را در مرتبه عاليترى دارد .

3- دليل اينكه علت هستى‏بخش بايد سنخ كمال معلول را داشته باشد اين است كه اگر نداشتهباشد نمى‏تواند به معلول افاضه كند و دليل اينكه بايد مرتبه عاليترى از آن را داشته باشد ايناست كه افاضه معلول از كمالات آن نمى‏كاهد .

4- اين ويژگى را در مورد علتهاى مادى و اعدادى نمى‏توان اثبات كرد زيرا آنها اعطاء كنندهوجود معلول نيستند ولى از اينكه هر شى‏ء مادى نمى‏تواند علت براى هر گونه تغيير و حركتىواقع شود اجمالا بدست مى‏آيد كه نوعى سنخيت بين آنها هم لازم است .

5- سنخيتى كه در علت هستى‏بخش لازم است به اين معنى نيست كه داراى ماهيت معلول ومحدوديتها و نقايص آن هم باشد .

6- لازمه اصل سنخيت اين است كه اگر علتى تنها داراى يك سنخ از كمالات وجودى باشدفقط معلولى از آن صادر مى‏شود كه داراى همان سنخ از كمال در مرتبه نازلترى باشد و قاعدهمعروف الواحد لا يصدر عنه الا الواحد به اين معنى ترديدپذير نيست .

7- اين قاعده با استناد به اصل سنخيت مخصوص علتهاى هستى‏بخش است .

8- اين قاعده شامل واحد نوعى هم مى‏شود .

9- موجودى كه در عين وحدت و بساطت داراى انواعى از كمالات وجودى يا همه آنها باشدمشمول قاعده مزبور نيست .

10- تعدد معلولاتى كه در طول يكديگر قرار مى‏گيرند و هر كدام از آنها معلول ديگرى مى‏باشدمنافاتى با اين قاعده ندارد .

11- صادر شدن معلول واحد از علت مركب جاى ترديد نيست .

12- صادر شدن يك معلول شخصى از چند علت تامه محال است زيرا كه اگر همه آنها مؤثرباشند طبعا معلول هم متعدد خواهد بود و اگر بعضى از آنها مؤثر نباشند لازمه‏اش تخلفمعلول از علت تامه مى‏باشد .

13- مقتضاى اصل سنخيت اين است كه هر نوعى از معلولات از نوع خاصى از علت‏هاىهستى‏بخش صادر شود كه داراى همان سنخ از كمال وجودى باشد بنابر اين قاعده الواحد لايصدر الا عن الواحد شامل واحد نوعى هم مى‏شود .

14- تعدد علتهاى طولى كه هر كدام علت ديگرى باشد منافاتى با اين قاعده ندارد .

15- اين قاعده هم مانند قاعده سابق در مورد علتهاى مادى و معد جارى نيست و از اين روىتعدد يا وحدت اينگونه علتها را تنها بوسيله تجربه مى‏توان شناخت

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation