استفاده میكند ، و مادامی كه اين اعتبار هست ، اين حاجت رفع شدنی است، و مادامی كه حاجت هست ، از اين اعتبار گريزی نيست . منتها اين سؤالپيش میآيد كه مقياس اولی برای تعيين ارزش چيست ؟ اگر اسكناس را بهازاء پول طلا قرار بدهيم ، معيار اولی ، جنسيت يا كار به قول سوسياليستهاخواهد بود ، ولی اگر پای طلا به ميان نيايد ، فرضيه مشكل است . و نيز در اينجا جای اين هست كه در باب ربای معاملی ، يعنی بيع مثل بهمثل در اسلام بحث شود كه فلسفه حرمت اين گونه معاملات چيست ؟ چرا اگرمثلا گندم به پول ، و پول دوباره به گندم تبديل شود ، معامله صحيح است ،ولی اگر گندم به گندم تبديل شود ، صحيح نيست ؟ حتی گندم بهتر را با گندمبدتر ، و خرمای بهتر را با خرمای بدتر به نص حديث نبوی نمیتوان باتفاضل معاوضه كرد . شايد علت اين است كه فقط در مورد اين كه دو كار غيرمشابه با دو جنس غير مشابه اگر معاوضه شوند ، چون رغبات و حوائجمتفاوت است ، رسما كار معين در مقابل مثل خودش و اضافه كار واقع نشده، برخلاف معاوضه جنس به جنس با تفاضل كه رسما كار در مقابل كار مثل خود، به اضافه كار ، واقع شده است . در مورد جنس بهتر و بدتر ، مثل خرمایخوب وبد ، چون خوبی و بدی اين متاعها معمولا معلول تكامل طبيعی است نهتكامل تدبيری انسان ، يعنی [ معلول ] كار بيشتر و زحمت بيشتری است كهدر طول نسلها روی آنها كشيده شده است . مسئله ارزش و كار فقط در ربای معاملی قابل بحث است ، و اما در ربایقرضی مورد ندارد مگر از لحاظ اين كه گفته میشود پول مولد نيست ، و اينبحث را عليحده خواهيم كرد . |