جستجو كرد ، بلكه بر عكس ، افزايش تقاضا ، نتيجه حتمی تنزل بها است ،و علت اوليه پايين آمدن بها نيز تنزل ارزش ( تقليل زمان كار اجتماعالازم برای توليد ) میباشد " . به نظر میرسد اين ايراد مبتنی بر دو اصل است ، يكی اين كه برخلاف آنچهطرفداران عرضه و تقاضا گفتهاند ، تقاضا علت اصلی نيست و ميزان ثابتندارد ، همان طوری كه علت افزايش عرضه و افزايش بهاست ، احيانا معلولكاهش بها كه آن خود معلول تقليل زمان كار ( زمان اجتماعا لازم ) استواقع میشود . اصل ديگر اين كه آنها نظرشان فقط به روابط عرضه و تقاضاستو هيچ فكر نمیكنند كه عامل ديگری غير از افزايش نسبت عرضه بر تقاضا نيزممكن است علت كاهش بها يا افزايش آن گردد ، و آن تقليل و يا احياناتكثير زمان كار است . اما اصل اول ، ظاهرا طرفداران عرضه و تقاضا از آن حمايت نمیكنند ،يعنی مدعی نيستند كه تقاضا هميشه علت است نسبت به عرضه و نرخ ، وهيچگاه معلول واقع نمیشود ، ما خود قبلا اين مطلب را در درس توضيحدادهايم . اما اصل دوم : اگر كسی مدعی شود كه تقليل زمان كار يعنی سهولت بهاصطلاح ما مؤثر نيست ، ايراد وارد است ، ولی اگر كسی تأثير سهولت را درطول افزايش نسبی عرضه بداند چنان كه ما در بحث پايه ارزش گفته ايمايراد وارد نيست . ما گفته ايم كه برخی چيزها مؤثر در عرضه هستند ( علاوهبر تقاضا ) ، از آن جمله است اسهليت ، بیخطر بودن ، موافق عادت بودن وغيره . از آنچه گفته شد معلوم شد اولا اگر كار را پايه ارزش ، و زمان را واحدسنجش كار بدانيم ، بايد كار شخصی را مورد سنجش |