در تعريف گناهان كبيره علماء اختلاف دارند، مرحوم مجلسى ازقول شيخ بهائى اين اقوالرا ذكر ميكند:
1 هر گناهى كه خدا در قران بعقاب تهديد كرده است .
2 هر گناهى كه شارع برايش حدى معين كرده (مانند كشتن يا رجم يا تازيانه ) و در قرآنبر آن تهديد نموده است .
3 هر گناهى كه دلالت بر بى اعتنائى بدين داشته باشد.
4 هر گناهى كه حرمتش بدليل ثابت شده باشد.
5 هر گناهى كه در كتاب يا سنت بشدت مورد تهديد قرار گرفته باشد.
6 ابن سعود گويد: گناهان از اول سوره نساء تا آيه شريفه : ان تجتنبوا اكبائر ماتنهون عنه كبيره است .
7 هر گناهى كبيره است ، زيرا همگى مخالفت خداست و خردى و بزرگى آنها نسبت ببالا وپائين است : مثلا بوسيدن زن نامحرم نسبت بزنا صغيره و نسبت به نظر كردن باو كبيرهاست .
مرحوم مجلسى گويد: گويا نظر كسيكه همه گناهان را كبيره دانسته اينستكه گناه رانبايد كوچك و ناچيز دانست چنانچه در اخبار وارد شده است ، زيرا نافرمانى شخصبزرگست و مخالفت پروردگار جليل ، سنگين ، ولى اين موضوع منافات ندارد كه برخىاز گناهان نسبت بخود بزرگتر ازبرخى ديگر باشد و بصغائر و كبائر تقسيم شود،كه اگر از كبائر كناره گيرى شود، صغائر آنها آمرزيده شود و ارتكاب كبيره و اصراربر صغيره منافى عدالت باشد.
و اما راجع بشماره گناهان كبيره ، برخى آنها را هفت گناه دانسته اند: 1 شرك بخدا. 2 آدمكشى . 3 تهمت زنا دادن بزن پاكدامن . 4 خوردنمال يتيم . 5 زنا. 6 فرار از جنگ 7 عقوق والدين .
و برخى 13 گناه ديگر باين هفت گناه اضافه كرده اند بدين ترتيب : 8 لواط 9جادوگرى . 10 رباخوارى . 11 عيبت . 12 سوگند دروغ 13 شهادت ناحق . 14ميخوارى . 15 بى احترامى بخانه كعبه . 16 دزدى . 17 پيمان شكنى . 18 تعرب بعداز هجرت . 19 نوميدى از رحمت خدا.20 ايمنى از مكر خدا،
بعضى ديگر 14 گناه ديگر بر اينها افزوده اند: 21 25 خوردن مردار و خون وگوشت خوك و قربانى براى غير خدا بودن ضرورت و خوردن سحت (هر حرامى مانندرشوه ). 26 قمار بازى . 27 كم فروشى . 28 كمك بظالم . 29 حبس حقوق بدوندست تنگى (مانند كسيكه بدهيش رابا آنكه دارد نميدهد). 30 اسراف (زياده خرج كردن ).31 تبذير (بيهوده خرج كردن ) 32 خيانت . 33اشتغال بكارهاى لهو. 34 اصرار بر گناهان (صغيره ).
مرحوم مجلسى گويد: هيچيك اى اين اقوال نسبت به تعريف و شماره گناهان كبيره ، دليلىكه دل به آن اطمينان پيدا كند ندارد و شايد در نهان داشتن آن مصلحتى باشد چنانچه درنهان كردن شب قدر وصلوة وسطى مى باشد. پايان سخن مجلسى (ره ).
راجع بتعريف و تحديد گناهان كبيره بايد گفت : دو روايتاول اين باب كه يكى از آنها را خود مجلسى هم صحيح ميداند كبائر را بگناهانى كه خداآتش دوزخ را براى آنها معين فرموده : (مانند قولاول ) تعريف كرده است ، و اما راجع بشماره آنها پيدا است كه بلحاظ اعتبارت وتداخل اقسام ، و عموم و خصوص الفاظ و اثبات برخى با اولويت فرق ميكند، چنانكه درروايت هشتم ترك نماز را داخل در كفر دانست و در روايت اخير ترك نماز راجداگانه ذكرفرمود: و همچنين خوردن مردار و خون وگوشت خوك و رشوه را ميتوان 4 گناه بحساب آورد وميتوان
(خوردن حرام
) گفت و يك گناه بحساب آورد، و نيز لواط را در زنا ميتوانداخل كرد از راه اولويت ، پس نسبت بشماره كبائر نميتوان عددمشخصى راتعين نمود ولىچون شماره هفت در اين روايت بيشتر ذكر شده بود، ميتوان گفت : گناهان ديگرى هم كه درروايات صحيح ديگر ذكر شده است به يكى از طرق مذكورهداخل اين هفت گناه مى باشد.
* باب : كوچك شمردن گناه * بَابُ اسْتِصْغَارِ الذَّنْبِ
|
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِأَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِى أُسَامَةَ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ ع اتَّقُوا الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّهَا لَا تُغْفَرُ قُلْتُ وَ مَا الْمُحَقَّرَاتُ قَالَ الرَّجُلُيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَقُولُ طُوبَى لِى لَوْ لَمْ يَكُنْ لِى غَيْرُ ذَلِكَ اصول كافى ج : 3 ص : 394 رواية :1
| زيد شحام گويد: امام صادق (ع ) فرمود: از گناهان محقر بپرهيزيد كه آمرزيده نشوند،عرض كردم : گناهان محقر چيست ؟ فرمود: اينستكه مردى گناه كند و بگويد، خوشاحال من اگر غير از اين گناه نداشته باشم . | |
شرح :
گناه هر چند كوچك باشد، نافرمانى پروردگار بزرگست و از اين نظر نبايد آنراكوچك دانست ، حتى اگر كسى خيال كند مرتكب هيچ گناهى نشده و تنها يك نگاه بنامحرم مثلاكرده است ، نبايد بگويد:
(خوشا حال من اگر غير از اين گناه نداشته باشم
).
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاالْحَسَنِ ع يَقُولُ لَا تَسْتَكْثِرُوا كَثِيرَ الْخَيْرِ وَ لَا تَسْتَقِلُّوا قَلِيلَ الذُّنُوبِ فَإِنَّقَلِيلَ الذُّنُوبِ يَجْتَمِعُ حَتَّى يَكُونَ كَثِيراً وَ خَافُوا اللَّهَ فِى السِّرِّ حَتَّى تُعْطُوا مِنْأَنْفُسِكُمُ النَّصَفَ اصول كافى ج : 3 ص : 394 رواية :2
| سماعة گويد: از حضرت ابوالحسن عليه السلام شنيدم كه ميفرمود: خير بسيار (مانند طاعتو بخشش زياد) را بسيار نشماريد و گناه اندك را كم نشماريد، زيرا گناه اندك انباشتهميشود و زياد ميگردد، و در نهان از خدا بترسيد تا از خود انصاف دهيد (بحق قضاوت كنيداگر چه بزيانتان باشد، و چنين نكند جز كسيكه در نهان از خدا بترسد). | |
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ وَ الْحَجَّالِ جَمِيعاً عَنْثَعْلَبَةَ عَنْ زِيَادٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَ بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ فَقَالَلِأَصْحَابِهِ ائْتُوا بِحَطَبٍ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ مَا بِهَا مِنْ حَطَبٍ قَالَفَلْيَأْتِ كُلُّ إِنْسَانٌ بِمَا قَدَرَ عَلَيْهِ فَجَاءُوا بِهِ حَتَّى رَمَوْا بَيْنَ يَدَيْهِ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍفَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص هَكَذَا تَجْتَمِعُ الذُّنُوبُ ثُمَّ قَالَ إِيَّاكُمْ وَ الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّلِكُلِّ شَيْءٍ طَالِباً أَلَا وَ إِنَّ طَالِبَهَا يَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِيإِمامٍ مُبِينٍ اصول كافى ج : 3 ص : 394 رواية :3
| امام صادق (ع ) فرمود: رسولخدا (ص ) در زمين بى گياهى فرود آمد و باصحابشفرمود: قدرى هيزم بياوريد، گفتند: يا رسول الله ! در زمين بى گياه آمده ايم ، در اينجاهيزم نيست حضرت فرمود: هر كس هر چه پيدا كرد بياورد، سپس آنها كم كم هيزم آورند و دربرابر آنحضرت انباشته كردند، رسولخدا صلى الله عليه و آله فرمود، گناهاناينگونه جمع ميشود. سپس فرمود: از گناهان محقر بپرهيزيد، زيرا هر چيزى بازخواست كننده اى دارد، بدانيدكه بازخواست كننده گناهان (مينويسد آنچه را مردم پيش فرستاده و آثار آنها را و همهچيز را در امام مبين (لوح محفوظ يا نامه اعمال ) شماره كنيم ، 12 سوره 36). | |
* باب : اصرار بر گناه * بَابُ الْإِصْرَارِ عَلَى الذَّنْبِ
|
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّهِيكِيِّ عَنْ عَمَّارِ بْنِمَرْوَانَ الْقَنْدِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا صَغِيرَةَ مَعَ الْإِصْرَارِوَ لَا كَبِيرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَارِ اصول كافى ج : 3 ص : 395 رواية :1
| امام صادق (ع ) فرمود: با اصرار بر گناه صغيره نباشد، و با استغفار كبيره نباشد.
| |
شرح :
كسيكه بر گناه صغيره اى اصرار كند مثل مردميكه هميشه جامه ابريشم پوشد،گناهش كبيره محسوب شود و آثار و عذاب گناه كبيره بر آن مترتب گردد. شهيد (ره )فرموده است عزم بر تكرار گناه هم بمنزله اصرار است و توبه و استغفار گناه كبيرهوو صغيره را محو كند و باقى نگذارد، ولى اعمال سالحه مانند وضو و نماز و روزه گناهصغيره را جبران كند.
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍعَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ قَالَالْإِصْرَارُ هُوَ أَنْ يُذْنِبَ الذَّنْبَ فَلَا يَسْتَغْفِرَ اللَّهَ وَ لَا يُحَدِّثَ نَفْسَهُ بِتَوْبَةٍ فَذَلِكَالْإِصْرَارُ اصول كافى ج : 3 ص : 395 رواية :2
| امام باقر عليه السلام راجع بقول خداى عزوجل : (و بر آنچه كرده اند اصرار نورزندو بدانند (كه بد كرده اند) 135 سوره 3) فرمود: اصرار بر گناه )اينستكه : كسىگناهى كند و از خدا آمرزش نخواهد، و در فكر توبه نباشد، اينست اصرار بر گناه . | |
شرح :
كسيكه بفكر توبه نيست ، ظاهرا قصد تكرار گناه دارد و چنانكه شهيد فرمود: اينهم بمنزله اصرار است .
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍقَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَا وَ اللَّهِ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ شَيْئاً مِنْ طَاعَتِهِ عَلَىالْإِصْرَارِ عَلَى شَيْءٍ مِنْ مَعَاصِيهِ اصول كافى ج : 3 ص : 395 رواية :3
| امام صادق (ع ) مى فرمود: نه بخدا سوگند كه خدا هيچ طاعتى را با اصرار بر هرگناهى كه باشد نپذيرد. | |
* باب : ريشه هاى كفر و پايه هايش * بَابٌ فِى أُصُولِ الْكُفْرِ وَ أَرْكَانِهِ
|
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ ع أُصُولُ الْكُفْرِ ثَلَاثَةٌ الْحِرْصُ وَ الِاسْتِكْبَارُ وَ الْحَسَدُ فَأَمَّا الْحِرْصُ فَإِنَّآدَمَ ع حِينَ نُهِيَ عَنِ الشَّجَرَةِ حَمَلَهُ الْحِرْصُ عَلَى أَنْ أَكَلَ مِنْهَا وَ أَمَّا الِاسْتِكْبَارُ فَإِبْلِيسُحَيْثُ أُمِرَ بِالسُّجُودِ لادَمَ فَأَبَى وَ أَمَّا الْحَسَدُ فَابْنَا آدَمَ حَيْثُ قَتَلَ أَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ اصولكافى ج : 3 ص : 396 رواية :1
| امام صادق (ع ) فرمود: ريشه هاى كفر سه چيز است : حرص و تكبر و حسد. اما حرص در داستان آدم عليه السلام است زمانيكه از خوردن آندرخت نهى شد و حرص او رابرانگيخت كه از آن بخورد. و اما تكبر در داستان شيطانست كه چون ماءمور بسجده آدم شد سرپيچى كرد. و اما حسد در داستان دو پسر آدم (هابيل و قابيل ) است زمانيكه يكى ديگرى را كشت . | |
شرح :
مرحوم مجلسى گويد: گويا مراد بريشه هاى كفر گناهانى است كه گاهى موجب كفرشود نه هميشه ، و كفر نيز معانى بسيارى دارد، مانند انكار خداوند سبحان و عناد و لجاجنسبت بصفاتش و مانند انكار پيغمبران و حجج او و انكار تعليمات آنها و مانند نافرمانىخدا و رسولش و چون ناسپاسى نعمتهاى خدا تا برسد بترك اولى ، پس حرص گاهىسبب ترك اولى و گاهى موجب گناه صغيره يا كبيره اى مى شود، تا بشرك و انكار خداميرسد، وحرص آدم عليه السلام موجب ترك اولاى او شده ولى در فرزندانشتكامل پيدا كرد تا بكفر و انكار خدا رسيد، از اينرو حرص را ريشه كفر ناميدند. و همچنيننسبت به تكبر و حسد و صفات ديگر.
و اما راجع بشيطانى برخى حسد را موجب سجده نكردنش دانسته اند، ولى از آيه شريفه
(خلقنى من نار و خلقنه من طين
) كه خودش بدان تمسك كرده و نيز از اين روايت پيداستكه همان استكبار (خود پسندى و منيت و بزرگى طلبى ) او باعث گناهانش شد.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَالنَّبِيُّ ص أَرْكَانُ الْكُفْرِ أَرْبَعَةٌ الرَّغْبَةُ وَ الرَّهْبَةُ وَ السَّخَطُ وَ الْغَضَبُ اصول كافى ج : 3 ص : 396 رواية :2
| پيغمبر (ص ) فرمود: پايه هاى كفر چهار چيز است : 1 رغبت (دلبستگى بدنيا و شهواتنفسانى ) 2 رهبت (ترس از دست رفتن دنيا و ترك جهاد و زكوة ) 3 ناخرسندى (از قضاءو قدر خدا و تقسيم روزى او) 4 غضب . | |
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أَوَّلَ مَا عُصِيَاللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ سِتٌّ حُبُّ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الطَّعَامِ وَ حُبُّ النَّوْمِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِوَ حُبُّ النِّسَاءِ اصول كافى ج : 3 ص : 397 رواية :3
| رسولخدا (ص ) فرمود: سر آغاز نافرمانى خداىعزوجل شش چيز است ، 1 دوستى دنيا 2 دوستى رياست 3 دوستى خوراك 4 دوستى خواب5 دوستى استراحت 6 دوستى زنان . | |
شرح :
پيداست كه دوست داشتن اين شش چيز زمانى مذموم و ناپسند است كه بحد افراط رسدو موجب معصيت گردد اما دوست داشتن آنها بحد اعتدال و بقصد كمك بر تقوى و عبادت محمودو پسنديده است ، حتى دوستى رياست براى كمك بمظلوم و امر به معروف و نهى ازمنكر واجراء حدود خدا عبادت است .
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِى عَبْدِاللَّهِ ع أَنَّ رَجُلًا مِنْ خَثْعَمٍ جَاءَ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ أَيُّ الْأَعْمَالِ أَبْغَضُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّفَقَالَ الشِّرْكُ بِاللَّهِ قَالَ ثُمَّ مَا ذَا قَالَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ قَالَ ثُمَّ مَا ذَا قَالَ الْأَمْرُ بِالْمُنْكَرِ وَالنَّهْيُ عَنِ الْمَعْرُوفِ اصول كافى ج : 3 ص : 397 رواية :4
| امام صادق (ع ) فرمود: مردى از قبيله خثعم خدمت پيغمبر (ص ) آمد و عرض كرد: چه اعمالىرا خدا بيشتر دشمن دارد؟ فرمود: شرك بخدا. عرض كرد: سپس چه ؟ فرمود، قطع رحم(بريدن از خويشاوندان ) عرض كرد: سپس چه ؟ فرمود: امر به منكر و نهى از معروف(به بدى وادار كردن و از خوبى باز داشتن ). | |
| اصول كافي ثقةالاسلام كليني جلد سوم | |
|