اجتماعی از قبيل معاشرت ، مبادله ، تعاون ، عدالت ، آزادی و مساوات .نيازمنديهای ثانوی نيازمنديهايی است كه از نيازمنديهای اولی ناشیمیشود . نيازمندی به انواع آلات و وسايل زندگی كه در هر عصر و زمانی باعصر و زمان ديگر فرق میكند از اين نوع است . نيازمنديهای اولی محرك بشر به سوی توسعه و كمال زندگی است ، امانيازمنديهای ثانوی ناشی از توسعه و كمال زندگی است و در عين حال محركبه سوی توسعه بيشتر و كمال بالاتر است . تغيير نيازمنديها و نو شدن و كهنه شدن آنها مربوط به نيازمنديهای ثانویاست . نيازمنديهای اولی نه كهنه میشود و نه از بين میرود ، هميشه زنده ونو است . پارهای از نيازمنديهای ثانوی نيز چنين است . از آن جمله استنيازمندی به قانون . نيازمندی به قانون ناشی از نيازمندی به زندگیاجتماعی است و در عين حال دائم و هميشگی است . بشر هيچ زمانی بی نيازاز قانون نخواهد شد . اما قسمت دوم : درست است كه توسعه عوامل تمدن نيازمنديهای جديدی بهوجود میآورد و احيانا يك سلسله قراردادها و قوانين فرعی را ايجاب میكند، مثلا وسائل نقليه ماشينی ايجاب میكند كه يك سلسله قراردادها و مقرراتبه نام مقررات راهنمايی برای شهرها و يك سلسله مقررات بين المللی ميانكشورها وضع بشود كه در گذشته نيازی به چنين مقررات نبود ، اما توسعهعوامل تمدن ايجاب نمیكند كه قوانين حقوقی و جزائی و مدنی مربوط به داد وستدها و وكالتها و غصبها و ضمانتها و ارث و ازدواج و امثال اينها - اگرمبتنی بر عدالت و حقوق فطری واقعی باشد - عوض بشود چه رسد به قوانينمربوط به رابطه انسان يا رابطه انسان با طبيعت . |