با غيب مخصوص پيامبران است و لازمه انقطاع نبوت بريده شدن هر گونهرابطه معنوی و روحانی ميان جهان غيب و جهان انسان است . اما اين پندار ، سخت بی اساس است . قرآن كريم نيز ملازمهای مياناتصال با غيب و ملكوت و ميان مقام نبوت قائل نيست ، همچنانكه خرقعادت را به تنهايی دليل بر پيامبری نمیشناسد . قرآن كريم افرادی را يادمیكند كه از زندگی معنوی نيرومندی برخوردار بودهاند ، با فرشتگان همسخنبوده و امور خارقالعاده از آنها سر میزده بدون آنكه " نبی " بوده باشند. بهترين مثال ، مريم دختر عمران مادر عيسی مسيح است كه قرآن داستانهایحيرت انگيزی از او نقل كرده است . قرآن درباره مادر موسی نيز میگويد :( ما به او وحی كرديم كه موسی را شير بده و آنگاه كه بر جان او بيمكردی او را به دريا بسپار ، ما او را حفظ كرده ، به تو باز خواهيم گرداند) ( 1 ) . چنانكه میدانيم نه مادر عيسی پيامبر است و نه مادر موسی . حقيقت اين است كه اتصال به غيب و شهود حقايق ملكوتی ، شنيدن سروشغيبی و بالاخره ( خبر شدن ) از غيب ، نبوت نيست ، نبوت " خبر بازآوردن " است و نه " هر كه او را خبر شد ، خبر باز آورد " . قرآن باباشراق و الهام را بر روی همه كسانی كه باطن خويش را پاك كنند بازمیداند : « ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا »( 2 ) . پاورقی : . 1 قصص / . 7 . 2 انفال / . 29 |