برسد رسيده است ، ولی باب الهام و اشراق هرگز بسته نشده و نخواهد شد، ممكن نيست اين راه مسدود گردد " . در اين زمينه سخنان زيادی گفته شده كه نقل آنها موجب اطاله كلام است .در ميان دانشمندان عصر ما اقبال لاهوری سخن لطيفی در اين موضوع دارد .اقبال در فرق ميان نبی و عارف ( و به قول خود او مرد باطنی ) چنينمیگويد : " مرد باطنی نمیخواهد پس از آرامش و اطمينانی كه با تجربه اتحادی (وصول به حق ) پيدا میكند به زندگی اينجهانی باز گردد . در آن هنگام كهبنا بر ضرورت باز میگردد بازگشت او برای بشريت سود چندانی ندارد ، ولیبازگشت پيغمبر جنبه خلاقيت و ثمر بخشی دارد ، باز میگردد و در جريانزمان وارد میشود به اين قصد كه جريان تاريخ را تحت ضبط در آورد و از اينراه ، جهان تازهای از كمال مطلوبها خلق كند . برای مرد باطنی آرامش حاصلاز تجربه اتحادی مرحلهای نهايی است ، برای پيغمبر بيدار شدن نيروهایروانشناختی او است كه جهان را تكان میدهد آن نيرو آنچنان حساب شده استكه كاملا جهان بشری را تغيير دهد . . . پيغمبری را میتوان همچون نوعی خودآگاهی باطنی تعريف كرد كه در آن تجربه اتحادی تمايل به آن دارد كه ازحدود خود لبريز شود و در پی يافتن فرصتهايی است كه نيروهای زندگیاجتماعی را از نو توجيه كند يا شكل تازه ای به آنها بدهد " ( 1 ) .پس انقطاع نبوت به معنی انقطاع ماموريت الهی است برای ارشاد وهدايت ، نه انقطاع فيض معنوی نسبت به سائرين و سالكين پاورقی : . 1 احياء فكر دينی در اسلام ، ترجمه احمد آرام ، ص 143 و 144. |