بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب فقهای نامدار شیعه, عقیقى بخشایشى ( )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest -
     fo-n01 -
     fo-n02 -
     fo-n03 -
     fo-n04 -
     fo-n05 -
     fo-n06 -
     fo-n07 -
     fo-n08 -
     fo-n09 -
     fo-n10 -
     fo-n11 -
     fo-n12 -
     fo-n13 -
     fo-n14 -
     fo-n15 -
     fo-n16 -
     fo-n17 -
     fo-n18 -
     fo-n19 -
     fo-n20 -
     fo-n21 -
     fo-n22 -
     fo-n23 -
     fo-n24 -
     fo-n25 -
     fo-n26 -
     fo-n27 -
     fo-n28 -
     fo-n29 -
     fo-n30 -
     fo-n31 -
     fo-n32 -
     fo-n33 -
     fo-n34 -
     fo-n35 -
     fo-n36 -
     fo-n37 -
     fo-n38 -
     fo-n39 -
     fo-n40 -
     fo-n41 -
     fo-n42 -
     fo-n43 -
     fo-n44 -
     fo-n45 -
     fo-n46 -
     fo-n47 -
     fo-n48 -
     fo-n49 -
     fo-n50 -
     fo-n51 -
     fo-n52 -
     fo-n53 -
     fo-n54 -
     fo-n55 -
     fo-n56 -
     fo-n57 -
     fo-n58 -
     fo-n59 -
 

 

 
 

34- شيخ مرتضى انصارى

(متولد 1214-متوفى 1281 ه.ق)

گفتار استاد:

«نسبش به جابر بن عبد الله انصارى،از صحابه بزرگوار رسول خدا(ص)مى‏رسد.

در دزفول متولد شده و تا 20 سالگى نزد پدر خود تحصيل كرده،و آنگاه همراه‏پدر به عتبات رفته است و علماى وقت كه نبوغ خارق العاده او را مشاهده كردند،از پدر خواستند كه او را نبرد.او در عراق چهار سال توقف كرد و از محضراساتيد بزرگ استفاده كرد.آنگاه در اثر يك سلسله حوادث ناگوار،به وطن‏خويش بازگشت.بعد از دو سال،بار ديگر به عراق رفت و دو سالتحصيل كرد وبه ايران مراجعت نمود.تصميم گرفت از محضر علماى بلاد ايران استفاده كند.

عازم زيارت مشهد شد و در كاشان با حاج ملا احمد نراقى صاحب كتاب‏«مستندالشيعة‏»،و صاحب كتاب معروف‏«معراج السعادة‏»فرزند ملا مهدى نراقى سابق‏الذكر ملاقات كرد و آنگاه به مشهد رفت و پنج ماه توقف نمود.شيخ انصارى‏سفرى به اصفهان و سفرى به بروجرد رفته و در همه سفرها،هدفش ملاقات‏اساتيد و استفاده از محضر آنان بوده است.در حدود سالهاى 1352 و1353 براى‏آخرين بار به عتبات رفت و به كار تدريس پرداخت.بعد از صاحب جواهرمرجعيت عامه يافت.شيخ انصارى را«خاتم الفقهاء و المجتهدين‏»لقب‏داده‏اند.او از كسانى است كه در دقت و عمق نظر،بسيار كم‏نظير است.علم اصول‏و بالتبع فقه را وارد مرحله جديدى كرد.او در فقه و اصول ابتكاراتى دارد كه‏بى‏سابقه است.دو كتاب معروف او، «رسائل‏»و«مكاسب‏»كتاب درسى طلاب‏شده است.علماء بعد از او شاگرد اويند.حواشى متعددى از طرف علماى بعد ازاو به كتابهاى او زده شده.بعد از محقق و علامه حلى و شهيد اول،شيخ انصارى‏تنها كسى است كه كتابهايش از طرف علماى بعد از خودش مرتب حاشيهخورده و شرح شده است.» (1)

نام او شيخ مرتضى فرزند محمد امين بن شمس الدين بن احمد بن نور الدين بن‏محمد صادق شوشترى دزفولى،يكى از نامورترين و پرآوازه‏ترين فقهاء و مراجع‏عاليقدر تقليد درعصرهاى اخير،و يكى از محقق‏ترين چهره‏هاى علمى و فقهى قرون‏متاخر به شمار مى‏آيد.

نام پرشكوه شيخ مرتضى انصارى،توام با نبوغ و ابتكار و تحول و دقت مى‏باشد.

او آغازگر و پايه‏گذار اصول نوينى در فقه و اصول جعفرى است كه در قرنهاى اخير به‏حق او را شايسته دريافت لقب‏«خاتم الفقهاء و المجتهدين‏»نموده است.هر چند او درزندگى و حيات مادى و معنوى خويش پيراسته و منزه از هر نوع تظاهر و تفاخر بوده‏است و در تلاشهاى علمى خود جز خدا و رضايت او و جز پيشبرد احكام الهى،فكر وانديشه ديگرى نداشته است و به تعبير شاگرد نامدارش،مرحوم آية الله حاج ميرزاحبيب الله رشتى،«او تالى تلو مقام عصمتدر علوم و اصول بود.» (2)

نام مرحوم شيخ مرتضى با دو كتاب بسيار ارزنده‏«فرائد الاصول‏»و«المكاسب‏»در اصول و فقه همراه است و با اين دو اثر جاويدان،نام خود را در پهنه معارف اصيل‏اسلام جاودانه كرده است، كتابهايى كه هم اكنون در دنياى دانش و معارف اسلامى اعتبارجهانى دارد و حوزه‏هاى علميه چندين سال با درس و بحث و تحقيق روى آن دو كتاب‏سرمايه‏گذارى نموده و وقت صرفمى‏كنند.

ولادت او:

او در هيجدهمين روز ماه ذيحجه به سال 1214،روز غدير،روز«اكمال دين واتمام نعمت‏»در شهر قهرمان پرور دزفول از سلاله پاك يكى از اخلاف جابر بن عبد الله‏انصارى صحابى نامدار پيامبر عاليقدر اسلام(ص)پا به عرصه وجود نهاد و به مناسبت‏تولد در روز ولادت على(ع)،نام مرتضى انصارى براى او انتخاب گرديد.پدرش‏«شيخ‏محمد امين‏»از مبلغين و مروجين شريعت مقدسه اسلام و مادرش دختر يكى از علماى‏محل و بانويى پرهيزكار و با تقوى در عصر خود،هر دو از اخيار و نيكان و صالحان‏عصر بوده‏اند.

او در چنين خانواده‏اى چشم به جهان گشود و رشد و بالندگى آغاز نمود و ازهمان دوران كودكى به فرا گرفتن قرآن و معارف اسلامى پرداخت و به زودى آثار نبوغ وذكاوت در او مشاهده گرديد.پس از خواندن قرآن و ادبيات عرب به خواندن فقه واصول پرداخت و در اين دو رشته،آن چنان استعداد و شايستگى نشان داد كه حيرت‏همگان را برانگيخت و در عنفوانجوانى به درجه عاليه اجتهاد نائل آمد.

مسافرت به كربلا:

او در سال 1232 ه.ق در سن هيجده سالگى همراه پدرش به قصد زيارت‏عتبات عاليات به عراق مسافرت كرد و در كربلا به توصيه عموى مكرمش شيخ حسن‏انصارى به خدمت‏سيدمجاهد كه از علماى نامدار كربلا بود رسيد و بر او مهمان شد.

تصادفا در همان ملاقات نخست،مباحثه‏اى بين او و علامه سيد مجاهد پيرامون‏وجوب يا حرمت نماز جمعه در دوران غيبت درگرفت كه طى آن سيد مجاهد با توجه‏به طرز بيان و شيوه استدلال شيخ،به استعداد و نبوغ او پى برد و آينده‏اى بسياردرخشانى براى او پيش‏بينى كرد،و بر اساس پيشنهاد او،در كربلا اقامت گزيد و اين‏اقامت چهار سال به طول انجاميد.او از محضر اساتيد بزرگ آن عصر،همچون خودايشان و شريف العلماء مازندرانى كسب فيض نمود و بعد به موطن اصلى خودبازگشت.پس از اقامت كوتاه در موطن،مجددا رهسپار نجف اشرف گرديد و با حضوردر درس فقيه متبحر زمان،مرحوم‏«شيخ موسى كاشف الغطاء»به تكميل معلومات‏خود پرداخت و پس از مدتى توقف در نجف باز به دزفول مراجعت نمود و آن هنگامى بود كه شيخ مرتضى به مرتبه‏اى از علم و تبحر رسيده بود كه در برخى ازمعارف‏اسلامى از اساتيد خود نيز پيشى داشت.

مسافرت به مشهد:

در سال 1240 ه.ق،شيخ تصميم گرفت كه به زيارت هشتمين اختر فروزان‏ولايت،حضرت امام رضا(ع)به مشهد برود،و در ضمن از حوزه علميه آن شهر نيزبازديد به عمل آورد.مادر شيخ كه ديگر فراق فرزند برايش ميسر نبود،به اين مسافرت‏رضايت نمى‏داد.اصرار مادر به جايى رسيد كه سرانجام شيخ به قرآن متوسل شده ومساله را به استخاره واگذاشت،و هنگامى كه قرآن راباز نمود،اين آيه شريفه در برابرديدگانش پديدار شد:

لا تخافى و لا تحزنى انا رادوه اليك و جاعلوه من المرسلين (3)

اين آيه‏شريفه مربوط به داستان حضرت موسى(ع)و نويد پيامبرى و رسالت او بود.مفهوم‏اينآيه باعث تسكين دل مضطرب مادر گشت و به مسافرت فرزندش رضايت داد.

او در اين مسافرت زيارتى و علمى،از حوزه‏هاى علمى بروجرد،اصفهان وكاشان نيز ديدن كرد و در برخى از آن حوزه‏ها مدتى اقامت گزيد و در كاشان مدتى درمحضر درس علامه مرحوم ملا احمد نراقى صاحب مستند الشيعه شركت جست.درعين حال به تاليف اشتغال ورزيد و آن چنان اين استاد و شاگرد به هم جذب شدند كه‏معروف است هنگامى كه شيخ از كاشانعزيمت نمود.علامه ملا احمد نراقى فرمود:

«استفاده‏اى كه من از اين جوان نمودم،بيش از استفاده‏اى بود كه او از من برد،و هم اوگفت من در مسافرتهاى مختلف افزون بر پنجاه مجتهد مسلم ديدم كه هيچ يك ازايشان مانندشيخ مرتضى نبود.»

شيخ مرتضى پس از چهار سال اقامت در كاشان به اتفاق برادرش شيخ منصور به‏مشهد رسيد. پس از زيارت و چهار ماه اقامت در آن شهر و تماس با علماء و رجال فقه‏و فقاهت آن ديار،به تهران رسيد و مدتى نيز در تهران اقامت ورزيد.پس از شش سال‏مسافرت علمى و پربار،به اتفاق برادر به دزفول بازگشت و مورد استقبال اهالى قرارگرفت و چند سالى در آنجا اقامت گزيد.اما اقامت در آن شهر روح تلاشگر و كنجكاواو را قانع نمى‏ساخت.لذا تصميم گرفت دوباره به نجف بازگردد.زيرا در آن مركزعلمى،افراد فراوانى را مى‏توانست از علم سرشار خود بهره‏مند سازد،از اين رو در سال‏1249 ه.ق عازم نجف گرديد و به كرسى تدريس آن حوزهعلمى نشست تا مرجعيت‏شيعه به او منتهى گرديد.

مبتكر علم اصول جديد:

او نه تنها در زمينه مسائل علمى و فقهى يگانه دوران بود،بلكه در اخلاق و زهدنيز در ميان اقران و امثال كم‏نظير بود.او در زهد و وارستگى معنوى و اخلاقى به مقام‏والايى از عروج و ارتقاء رسيده بود كه مرحوم حاج ميرزا حبيب الله رشتى،يكى ازاصحاب و معاصران او،آن رايكى از امتيازات فوق العاده‏اش به شمار آورده و مى‏گويد:

«شيخ در سه چيز امتياز داشت:علم،رياست،تقوى و زهد.»او در زهد نمونه و الگوبود.

يكى از بهترين موارد بروز و ظهور و تجلى تقوى،در مسائل مالى و اقتصادى‏است.در تقوى و صيانت نفس او،در اين باره كافى است كه گفته شود با آن كه وجوه‏شرعى فراوانى از چهل ميليون شيعه روى زمين آن روزگار در نجف به محضرش‏آورده مى‏شد،در عين حال او همانند يك فرد فقير گذران مى‏كرد و حتى اموالى را كه به‏عنوان تحفه و هديه به محضرش آورده مى‏شد،بين فقراء و مستمندان يا طلاب ومصالح عمومى مسلمين صرف مى‏كرد.از آن نظر كه اين تحفه‏ها به عنوان مرجعيت‏است،نه به عنوان شخص مرجع.عنوان رئيس شريعت است،نهشخص رئيس.مقام علمى او:

مقام علمى او در حدى است كه به حق و شايستگى تمام،او را«خاتم الفقهاء»وپايان دهنده و تكميل كننده فقاهت لقب داده‏اند و او يكصد و پنجاه سال تمام است كه برجهان فقه و اصول و حوزه‏هاى علمى شيعه حكومت و زعامت روحى و فكرى دارد وانديشه‏ها و ابتكارات او سرفصلتاريخى در فقه به شمار آمده و مستند فقهاء است.

او نظريات ابتكارى و ابداعى بى‏شمارى در فقه و اصول به وجود آورد كه‏مى‏توان نظريه حاكم بودن يكى از ادله بر دليلهاى ديگر در مبحث تعادل و ترجيح را ازنظريات مهم او به شمار آورد، و همچنين بهاء دادن شايسته به عقل و خرد در شناخت‏حكم و قانون اسلام،و ديگر مبارزه با اخبارى‏گرى رايج آن روز بود،كه شيخ بزرگوار ماتوانست‏با يك رشته از بيانات دقيق علمى در برابر آنها بايستد و آنان را متقاعد سازد،اين امر از امتيازات بارز او به شمار مى‏آيد.او كوشيد كه به منكرين اعتبار عقل درشناخت معارف و احكام اسلامى ثابت كند كه ملازمه‏اى ميان عقل و شرع وجود دارد وآنچه را كه عقل حكم مى‏كند،شرع نيز حكم مى‏كند و حكومت اين قاعده در اغلب‏فتاوى و نظريات مرحوم شيخ،جلوه خاصى داد،منتهى بايد خود عقل و آن قاعده‏فقهى مورد ارزيابى قرار گيرد كه عقل چگونه عقلى باشد و قاعده نيز كدام قاعده باشد؟

او با اين روش متين و مستحكم،اصول اخبارى‏گرى رايج آن روز را درهم كوبيد وپايه‏ها و اصول مستحكمى براى فقه و اصول نوين بنياد نهاد و مسير اجتهاد را روشن ومبرهن نمود.او با اين وسعت مشرب،باب اجتهاد و افتاء و استخراج و استنباط احكام‏شرعيه فرعيه را از منابع و مصادر اوليه بازگشود و رمز پيشرفت و ترقى مسلمانان را درمسير اجتهاد و اعتقاد بر خويشدر راه عمل به احكام الهى قرار داد كه خود بحث‏شيرين و مفصلى دارد.

اخلاق و رفتار شيخ:

شيخ انصارى(ره)نه تنها در فقاهت گوى سبقت را از ديگران ربوده بود،بلكه در عمل نيز نظير و همتا نداشت.او به مشكلات و امور مردم شخصا رسيدگى مى‏كرد و ازاحوال طلاب و محصلين همواره جويا مى‏شد و براى ترويج‏بيشتر از علوم دين،بابودن علماء و طلاب در يكى از شهرستانها،اجازه نمى‏داد سهم امام را از آنجا به جاى‏ديگرى ببرند و سفارش مى‏نمود كه درهمان شهر به مصرف محصلين و طلاب‏برسانند.

نقل شده است كه:«شخصى خدمت‏شيخ رسيد و به او گفت:«فلان طلبه چاى‏مى‏خورد!»(گويا در آن زمان چاى به اين صورت كنونى مرسوم نبوده و جزء تشريفات‏به حساب مى‏آمده است.) و با اين سخن مى‏خواست‏سعايتى كرده باشد كه شيخ حقوق‏آن طلبه را كم كند،ولى شيخ رو به او كرده و گفت:«خدا رحمتت كند كه اين مطلب را به‏من گفتى،»و دستور داد تا اضافه بر ماهيانه آن طلبه،مخارج چاى را نيز از بيت المال به‏وى بپردازند تا اينكه با راحتى و آسايشبيشتر به تحصيل خود ادامه دهد.»

شيخ نه تنها به طلاب حوزه رسيدگى مى‏كرد،بلكه همواره به فكر فقرا ومستمندان نيز بوده است،و شبها همانند رهبر و مولايش امير المؤمنين(ع)به خانه‏هاى‏مسكونى فقراء سر مى‏زد ومواد غذايى بر دوش گرفته،در بين خانواده‏هاى مستمند وبيچاره تقسيم و توزيع مى‏نمود.

در كتاب‏«لؤلؤ الصدف‏»چنين آمده است:...و اغلب عطاياى آن مرحوم در سربوده،كثيرى از فقرا معاش(حقوق)معين داشتند كه هميشه سالانه و ماهانه به آنان‏مى‏رسيد و هيچ نمى‏دانستند از كجاست.در وقت‏سحر بر در خانه فقرا مى‏رفت‏با لباس‏مبدل،و صورت را ستر مى‏كرد و به مقدار حاجت آنها مرحمت مى‏فرمود و چون شيخ‏از دنيا رفت،معلوم شد آن مردى كه بر درب منازل اين مردم در اوقات غير متعارفه‏مى‏آمده،آن مرحوم بوده است.اوانصافا روى اسلام را سفيد كرد...»

نوشته‏اند كه يكى از ياران شيخ،نسبت‏به اين كار انسانى وى(كمك به فقرا ومستمندان)از او ستايش و تمجيد كرد.شيخ در پاسخ گفت:«اين وسيله فخر و كرامتى‏نيست،زيرا وظيفه هر فرد معمولى است كه امانت را به صاحبش برساند و اين وجوه هم حقوق فقر است كه به عنوانامانت نزد من مى‏باشد و من به صاحبانش مى‏رسانم.»

نماز استيجارى:

ملكات فاضله و اخلاق پسنديده شيخ قابل توصيف نيست.در همان هنگام كه‏زعامت و رهبرى امت را بر عهده گرفته بود و مجلس درس داشت و نماز جماعت‏برپامى‏نمود و كارهاى مردم را بررسى مى‏كرد و به عيادت بيماران و تشييع جنازه‏ها مى‏رفت‏و گره از مشكلات مردم مى‏گشود،در آن زمان يكى از علماء نقل مى‏كند كه:«خدمت‏شيخ رسيدم و به او گفتم:«فلان سيد طلبه بدهكار و بيمار است،مرحمتى درباره اوبفرمائيد.»شيخ فرمود:«اكنون پولى ندارم، مگر هشت تومان كه مربوط به دو سال نمازو روزه است،اين را به او بدهيد و از وى بخواهيد كه دو سال نماز و روزه را به جاى‏آورد.»آن عالم مى‏گويد:پاسخ دادم:«ولى او مرد محترمى است و از خانواده‏هاى‏با شخصيت است و تا كنون چنين كارهايى را نكرده است.»شيخ،مقدارى تامل نمود وچنين فرمود:«دو سال عبادت(نماز و روزه)را خودم به جا مى‏آورم و شما هشت‏توماناجرتش را به آن سيد بدهيد.»

شيخ انصارى به قدرى متقى و پرهيزكار بود كه حتى هدايايى را كه براى ايشان‏مى‏آوردند بين طلاب تقسيم مى‏نمود و خود به اندازه حقوق يك طلبه معمولى‏برمى‏داشت.با آنكه در هرسال زياده از صد هزار تومان(در آن زمان مبلغ كلانى بوده)

از وجوه شرعى به سوى او متوجه مى‏گرديد،ولى وقتى وفات نمود،درهم و دينارى‏باقىنگذاشت و در زندگى به اقل ما يقنع به،اكتفا مى‏نمود.

نزديكان شيخ همواره به شيخ اعتراض مى‏نمودند كه چرا شيخ اين همه درمعيشت‏بر خود و خانواده سخت مى‏گيرد؟روزى مادر شيخ به وى گلايه نمود كه چرا بااين همه وجوهى كه به دستت مى‏رسد،مقدار ناچيزى ماهيانه به برادرت منصورمى‏دهى؟شيخ(ره)فرمود تا كليد اتاقى را كه در آن بيت المال نگهدارى مى‏شد،آوردندو به مادرش داد و فرمود:«اين كليد اتاق، خودت بفرما و هر چه مى‏خواهى بردار و به برادرم منصور بده،اما روز قيامت هم خودت بايد جوابگو باشى.»مادر محترمش با اين‏سخن شيخ متنبه شد و كليد را به شيخ برگرداند و فرمود:«من هرگز چنين مسئوليتى رابر عهده نمى‏گيرم.»

روزى شخصى خدمت‏شيخ رسيد و گفت:«اى شيخ!شب گذشته در خواب‏ديدم كه شيطان به سراى شما آمد و طناب بر گردن شما انداخت و كشان كشان شما را تاسر كوچه برد و شما در تمام مدت تلاش مى‏كرديد كه هر جور شده خود را از بند وى‏برهانيد،و بالاخره سر كوچهطناب را از گردن خود به دور افكنده و به خانه برگشتيد.

محبت‏بفرمائيد و مرا راهنمايى كنيد كه تعبير آن خواب آشفته چه بوده؟»شيخ(رحمة‏الله عليه)با تبسمى آهسته فرمود:«خدا لعنت كند شيطان را،خواب شما راست‏بوده‏است.ديروز ما در خانه خرجى نداشتيم و وجوهات فراوانى نيز رسيده بود،با خودگفتم من يك دينار برمى‏دارم و ما يحتاج زندگى را تهيه مى‏كنم و بعدا آن را به جاى خودبرمى‏گردانم.با اين خيال دينارى برداشته و به قصد خريد از خانه خارج شدم،ولى دربين راه با خود فكر مى‏كردم كه آيا اين كار درست است كه من كردم؟تا بالاخره سركوچه كه رسيدم سخت متنبه شدم و با خود گفتم:شيخ اين چه كارى است كه مى‏كنى،وپشيمان شدم و برگشتم و دينار را در سر جاى خود قرار دادم!»از اين نوع نكته‏هاى عبرت انگيز در زندگى شيخ فراوان وجود دارد.جادادجهت‏بيدارى غفلت زدگان،گردآورى و ارائه شود.

حاشيه نويسان محقق:

در عظمت علمى و نبوغ فكرى شيخ مرتضى انصارى(ره)همين قدر كافى است‏كه اطلاع پيدا نمائيم تاكنون بيش از 200 نفر از علماء و فضلاء و دانشمندان و معاريف‏رجال اسلامى بر كتب و نوشته‏هاى او حاشيه و تعليقه نگاشته‏اند و كتابهاى تاليفى او به‏كرات در ايران،عراق و ديگر كشورهاى اسلامى مورد تجديد طبع قرار گرفته است،به‏حدى كه هم اكنون مواد غذاى فكرى طلاب و فضلاى حوزه‏هاى علميه و برخى از مجامع دانشگاهى و حقوقى را آثار اوتشكيل مى‏دهد و شخصيتهاى بزرگى مانند:

آخوند ملا محمد كاظم خراسانى(صاحب كفاية الاصول)،سيد محمد كاظم يزدى(صاحب عروه)،حاج ميرزا حبيب الله رشتى،ميرزا حسن آشتيانى،شيخ محمد حسين‏كاشف الغطاء، سيد عبد الحسين شرف الدين،شيخ محمد جواد بلاغى،شيخ محمدحسن مامقانى و تعداد كثيرى از علماء و مجتهدين مبرز و نامدار كه نام بردن آنها به‏درازا مى‏كشد،بر آن حاشيه و تعليقه دارند.آنان نوشته‏ها و تاليفات شيخ را اصل قرارداده و بر آن تعليقه و تحشيه افزودند ونظريات او را مورد تجزيه و تحليل و عمق‏نگرى‏و ژرف‏انگارى قرار داده‏اند.

سبك نگارش او:

از ويژگيها و خصوصياتى كه در نوشته‏هاى شيخ بزرگوار ما جلب توجه مى‏كند،سبك نگارش و روش ساده‏نگارى او است كه هر مطلب علمى را با سادگى و سلاست‏عبارت برگزار مى‏نمايد و سعى مى‏كند هر چه بيشتر مطلب را به ذهن خواننده نزديك‏ترسازد،به حدى كه در خور فهم او تنزيل دهد.در تاليفات او الفاظ مشكل و غيرمستعمل كمتر ديده مى‏شود.او با قلم شيوا و خالى از ابهام مطالب را به رشته تحريردر آورده است و اين يكى در ميان اقران و امثالاو همانند صاحب جواهر و صاحب‏رياض از اختصاصات وى به شمار مى‏آيد.

اساتيد شيخ:

شيخ بزرگوار ما از محضر اساتيد متعددى بهره جسته است كه هر كدام نقش‏ويژه‏اى در اثرگذارى در روحيه او داشته‏اند كه به بازگويى نام چند تن از آنان‏مى‏پردازيم:

1-عموى بزرگوارش،آية الله شيخ حسين انصارى(شاگرد صاحب رياض،تاسن‏17 سالگى)

2-آية الله سيد محمد مجاهد(از شاگردان آية الله وحيد بهبهانى)او در سنين 18سالگى،دوسال تمام از محضر او بهره جسته است.

3-آية الله شريف العلماء مازندرانى كسب فيض از محضر او استدامه داشته‏است.

4-آية الله ملا احمد نراقى(صاحب مستند الشيعه)،به مدت چهار سال تمام دركاشان

5-آية الله شيخ موسى كاشف الغطاء فقيه عصر و نابغه دهر،به مدت يك سال‏تمام

6-آية الله شيخ على كاشف الغطاء،زعيم دينى و مرجع عاليقدر شيعه،به مدت 5سال

7-آية الله شيخ محمد حسن صاحب جواهر(مدت بسيار اندك محض تيمن وتبرك)

مجيزين شيخ:

تعدادى از اساتيد عاليقدر اين مجتهد مبتكر و توانمند در بالا ذكر شدند،تعدادى‏نيز اجازه روايتى يا اجتهادى به شيخ واگذار نموده‏اند كه اسامى چند نفر ازاجازه‏دهندگان به وى دراينجا ذكر مى‏شود:

1-آية الله سيد صدر الدين موسوى عاملى،اجازه روايتى داده‏اند كه در آن كلمه‏«افضل واكمل‏»قيد شده بود.

2-آية الله عارف سترگ،ملا احمد نراقى،اجازه روايتى مبسوطى عنايت‏كرده‏اند.

3-آية الله شيخ محمد سعيد قرجه‏داغى،اجازه‏نامه روائى جامع و مبسوطى درحق او صادرنموده‏اند.

شاگردان او:

در مكتب پربار و حوزه پربركت تدريسى شيخ بزرگوار،شاگردان متعددى‏تربيت‏يافتند كه هر كدام از استوانه‏هاى فقهى،و مجتهدين مسلم،كاوشگر دقيق ومحقق ارزشمندى بوده‏اند،چونمحضر مبارك علمى او،مجتهد پرور محقق ساز وانديشمند نواز بود.

شاگرد مستقيم شيخ بزرگوار در زمان حيات خويش بيش از هزار تن بوده است‏كه از ميان آنان شخصيتهاى نامى برجسته‏اى برخاسته‏اند كه هر كدام در يك صقع ازاصقاع جهاناسلامى مشعل‏دار فقه و فقاهت و زعامت روحى و حامل ميراث انبياء ورسولان بوده‏اند.

ما از تعداد كثير اين جمع،به ذكر اسامى چند تن از آنان بسنده مى‏نمائيم:

1-آية الله ميرزا محمد حسن شيرازى،صاحب فتواى بلند آوازه تحريم تنباكو

2-آية الله شيخ جعفر شوشترى،خطيب توانا و كاتبى پركار و واعظ پر صلابت

3-آية الله حاج ميرزا حبيب الله رشتى،صاحب‏«بدائع الافكار»،و«رساله اجاره‏و غصب‏»

4-آية الله سيد حسين كوه‏كمرى تبريزى،صاحب آثار و مآثر فراوان و استادبزرگ حوزه نجف

5-آية الله شيخ محمد حسن مامقانى،صاحب كتاب‏«ذرايع الاحكام في شرح‏شرائع الاسلام‏»وكتب ديگر

6-آية الله شيخ محمد كاظم خراسانى،صاحب‏«كفاية الاصول‏»كه در تحقيق وتدقيق كم‏نظيراست.

7-آية الله حاج ميرزا محمد حسن آشتيانى،نماينده تام الاختيار مراجع نجف درتحريمتنباكو در تهران

8-آية الله ميرزا ابو القاسم كلانتر،صاحب تقريرات استاد خود،شيخ انصارى

9-آية الله حاج شيخ هادى تهرانى،مجتهد و داراى تاليفات متعدد فقهى و تفسيرى.

10-آية الله ملا حسين قلى همدانى،شاگرد شيخ و صاحب منظومه حاج ملاهادى سبزوارى،عارف نامى

11-آية الله حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى،مجتهد نامور و صاحب فتواى‏مشروطيت

12-آية الله عابد و زاهد و فاضل بزرگوار،شربيانى،مجتهد معروف آذربايجانى

13-نابغه نامى،سيد جمال الدين اسد آبادى،بنيان‏گذار وحدت مسلمين و مبارزنستوه برعليه استعمار خارجى.

آثار و تاليفات ارزنده شيخ انصارى(ره):

آثار ارزنده و تاليفات گران سنگ و ارزشمندى از مرحوم آية الله العظمى حاج‏شيخ مرتضى انصارى(ره)به يادگار مانده است كه هر كدام نشانى از نبوغ،اجتهاد،دانش وسيع و تحقيق دقيق آن عالم ربانى مى‏باشد.ما در اين بخش به صورت اجمال به‏بازگويى برخى از آنها مى‏پردازيم.جا دارد نويسندگان و محققين حوزه علميه وبنيان‏گذاران كنگره شيخ اعظم انصارى(ره)به تبيين و تحليل آثار قلمى او نيز بنشينند وافكار نو و طرحهاى ابتكارى شيخ را از لابلاى اين كتابها و رساله‏ها بيرون كشند و دراختيار حوزويان و دانشگاهيان كشور قراردهند.اينك ليست تاليفات آن بزرگوار:

1-المكاسب(فقه)شامل مكاسب محرمه،خيارات،و احكام عمومى معاملات

2-فرائد الاصول(اصول)شامل مباحث الفاظ،امارات و اصول علمى.اين دوكتاب عالى‏ترينروشهاى فقهى و اصولى را در اختيار پژوهندگان اين دو علم قرارمى‏دهد.

3-رساله‏اى در تقيه

4-رساله‏اى در رضاع و نشر حرمت آن

5-رساله‏اى در قضاء ميت

6-رساله‏اى در مواسعه و مضايقه

7-رساله‏اى در عدالت

8-رساله‏اى در مصاهره

9-رساله‏اى در ملك اقرار

10-رساله‏اى در تبيين قاعده‏«لا ضرر و لا ضرار»

11-رساله‏اى در خمس

12-رساله‏اى در زكات

13-رساله‏اى در خلل صلوة

14-رساله‏اى در ارث

15-رساله‏اى در تيمم

16-رساله‏اى در قاعده تسامح

17-رساله‏اى در باب حجيت اخبار

18-رساله‏اى در قرعه

19-رساله‏اى در متعه

20-رساله‏اى در تقليد

21-رساله‏اى در قطع و جزم

22-رساله‏اى در ظن

23-رساله‏اى در اصالة البرائه

24-رساله‏اى در مناسك حج

25-حاشيه‏اى بر مبحث استصحاب

26-حاشيه‏اى بر نجاة العباد(رساله عمليه)

27-كتابى در علم رجال(از وجيزه مجلسى بزرگتر است.)

28-تاليفى در اصول الفقه

29-حواشى بر عوائد نراقى

30-حاشيه‏اى بر بغية الطالب

31-اثبات التسامح في ادلة السنن

32-التعادل و الترجيح

33-رساله‏اى در تقيه

34-رساله‏اى در التيمم الاستدلالى

35-رساله‏اى در خمس

وفات او:

سرانجام اين رجل علم و فضيلت و شخصيت عاليقدر،در سن‏67 سالگى به‏سال 1281(مضمون آيه شريفه‏«ظهر الفساد» 1281)در 18 جمادى الثانى،با انبوهى‏از مفاخر و نوشته‏ها و ذخائر فكرى و معنوى كه عموما در خدمت‏به اسلام بود،به دارباقى شتافت و جهان اسلام را در سوگ خود عزادار ساخت.هنگام مرگ دارائى اين‏زعيم عاليقدر اسلامى،معادل هفده تومان رايج آنروز بود كه همان مقدار هم مقروض‏بوده است.

جسم مطهر و مقدسش در جوار قبر حضرت مولى الموحدين امير المؤمنين‏على(ع)دفنشد و وصى گرامى او،حاج سيد على شوشترى بنا به وصيت‏شيخ برجنازه او نماز گزارد.

شيخ منصور انصارى برادر ارجمندش،در تاريخ ولادت و وفات او گويد:

ز غيب آمده تاريخ حيات و ممات«غدير»عام تولد،«فراغ‏»عام وفات

(لفظ‏«غدير» 1214 برابر با تاريخ تولد،و لفظ‏«فراغ‏» 1281 سال وفات‏اوست.)و سن شريفش‏67سال بود.

صاحب ريحانة الادب مى‏نويسد:«بسيار عجيب است كه شماره لفظ‏«شصت وهفت‏»هم مطابقرقم 1281 مى‏باشد كه سال وفات اوست.» (4)

پى‏نوشتها:

1- آشنايى با علوم اسلامى،ص‏309.

2- شخصيت‏شيخ انصارى،به قلم نواده‏اش.

3- سوره قصص،آيه 28.

4- ريحانة الادب،ج 1،ص‏189 تا193- شرح حال تفصيلى او را مى‏توان در:«شخصيت‏شيخ مرتضى انصارى‏»،تاليف نوه‏اش مرتضى الانصارى- هدية الاحباب،ص‏186- نامه دانشوران،ج 1،ص‏147- مستدرك الوسائل،ص 382- روضات الجنات،ص 655 مطالعه نمود.