54- آية الله العظمى سيد روح الله الموسوى الخمينى
(متولد 1320-متوفى1409 ه.ق)
حضرت آية الله العظمى الامام سيد روح الله الموسوى الخمينى(رضوان اللهتعالى عليه)كه نقش رهبريهاى قاطع او از ديوار مرزها عبور كرده و تصديق و تحسينهمگان را برانگيخته است،يكى از معدود مراجع عاليقدر تقليد شيعه مىباشد كهتوانست زعامت روحى و معنوى را با زعامتحكومتى و ولائى هماهنگ سازد،وجهانيان را در برابر معنويت و صداقت تشيع به حيرت و شگفت وادارد.او يكى ازشگفتيهاى آفرينش و يكى از نوادر روزگار بود كه شناختواقعى او به اين زوديها ميسرنيست.
ولادت:
او در بيستم جمادى الثانى 1320 مصادف با ولادت با سعادت صديقه طاهره(عليها السلام)در شهرستان خمين،در يك خاندان علم و تقوى متولد گرديد.پدربزرگوار او،مرحوم آية الله شهيد سيد مصطفى موسوى خمينى،يكى از علماى برجستهخمين و رهبر مذهبى و معنوى مردم آن سامان بود كه چند ماه پس از تولد فرزندش درراه خمين به اراك از سوى فئودالهاى آن زمان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و درتاريخ سىام ذى الحجه 1320 در سن47 سالگى،بهفيض شهادت نائل آمد.
مولود مسعود كه پيش از شناختن جهان اطراف خود پدر بزرگوار خود را ازدست داده بود،در گهواره يتيمى بزرگ شد.هنگامى كه هنوز پا به16 سالگى نگذاشتهبود،مادر گرامى خود را نيز در سال1336 از دست داد،آن گاه تحتسرپرستى عمه گرامى و برادر بزرگ خود،آية الله حاج سيد مرتضى پسنديده قرار گرفت،و زير نظرآندو،به تحصيل علوم دينى پرداخت.وى مقدمات دروس ادبى را در خمين آموخت،آن گاه در سال1339 ه.ق،در عنفوان جوانى عازم اراك شد تا در حوزه درس مرحومآية الله حاج شيخ عبد الكريم حائرى به تحصيلات دينى و علمى خود ادامه دهد.آن گاهكه مرحوم حاج شيخ عبد الكريم در سال 1340 ه.ق عازم حوزه نوپاى قم مىگرديد،اونيز همراه آن بزرگ مرد به قم رهسپار گرديد و در مدرسه دار الشفاء سكونت ورزيد و بهادامه تحصيل و تكميل تهذيب نفس خويش پرداخت تا در سال 1345 ه.ق،با استعدادو ذكاوت خاصى كهداشت،سطوح عاليهرا به اتمام رساند وسپس در محضردرسخارج فقه واصول آية الله حائرى،مؤسس حوزه علميهقم حضور پيدا كرد.
هوش سرشار،استعداد فوق العادهفراوان،جديت وتلاش بىنظيرشآنچنان در وى تجلىيافت كه در سال1355،هم زمان بارحلت مؤسس حوزهعلميه قم،او به عنوان استادى گرانقدر و مجتهدى عالى مقام در آسمان علم و فضيلتحوزه درخشيد،و يكىاز اساتيد بنام و معروف حوزه گرديد.وى در كنار فقه و اصول،به كسب فلسفه و عرفاناسلامى و اخلاق عاليه نيز پرداخت،و آن چنان در اين زمينه تلاش علمى و عملىداشت،كه خود به عنوان استاد و مربى اخلاق در حوزه علميه قم مطرح گرديد وعاشقان علم و عرفان دور او را گرفتند.او به عنوان استاد مبرز معقول و منقول در حوزهعلميه شناخته شد و با سرعتى برقآسا،آوازه شهرت و شيوه تدريس و تعليم او زبانزدخاص و عام گرديد و گروهى از افراد با استعداد و شاگردان كمال جو،دور شمع وجود اورا گرفتند و از معلومات و مكتسبات اخلاقى او،استفاده و استضائهنمودند.
مدرس عاليقدر حوزه:
او در حوزه علميه قم به عنوان مدرس عاليقدر و پرجاذبهاى مطرح شد كه دههادانشجو را دور شمع وجود خود گرد آورد.او به عنوان مدرس و استاد گرانمايه،مكتبو محضرى پرطرفدار و شكوه آميز داشت و با تمام وجود و با جديت و اخلاص كاملدر تعليم و تربيت و تهذيب آن گروه مىكوشيد،و دوشادوش تدريس علوم اسلامى،بهپرورش روح فداكارى، شجاعت و بردبارى در آنان نيز مىپرداخت.وى كه از همانزمان از جنايات رژيم پليد و دست نشانده وقتخبر داشت،و مىدانست تنها سنگراسلام است كه مىتواند آن حكومت جبار را از ريشه براندازد،رنج و نگرانى ديگرى نيزداشت،و آن از اين رو بود كه به دردناكى عميق،كمبود احساس رسالت اسلامى ونقصان روحيه مسئوليت پذيرى را در برخى از روحانيون و جامعه آن زمان مىديد ومىشناخت.از اين رو بود كه تمام هم خود را بر اين قرار مىداد تا افراد متعهد،آگاه،مبارز،بىاعتنا به جلوهها و مظاهر دروغين دنيا،با يك كلمه:مؤمن و متقى و در عينحال دانشمند و وارسته براى جامعه پرورش دهد تا پيشتازان سپاهى باشند كه چون كوهبه پا مىخيزد،چون تندر مىغرد،چون امواج كوهآسا پيش مىرود و ديوارهاى ستم رافرو مىريزد.چنين بود آنچه در محضر و مكتب او مىگذشت،درستبر خلاف مصالح سياستهاى داخلى و خارجى روز تلقى مىشد،به همين جهت رضاخانديكتاتور براى مصالح خود و اربابانش به كمك مزدورانى كه در اختيار داشت،بارها وبارها درس اخلاق ايشان را كه در مدرس مدرسه فيضيه انجام مىگرفت،تعطيل نمود تابدين گونه از خطرى كه در دو قدمىخود مىديد،جلوگيرى به عمل آورده باشد.
او كه به خوبى با موقعيت زمانى و مكانى آشنا بود،با دقتى موشكافانه،و باآرامشى طوفان برانگيز،دور از انظار مزدوران و نادانان به راه خود ادامه مىداد و منتظربود تا دوران سياه بيداد رضاخانى تمام شود،و چون آن دوران به سر آمد،ايشان نيزدرس انسان سازى خود رامجددا آغاز نمودند و مدرسه فيضيه را پايگاه خود ساختند.
مكتب درسى و تربيتى امام خمينى:
آية الله خمينى(ره)تدريس علوم منقول و خارج فقه و اصول را در سال 1364ه.ق،هم زمان با ورود مرحوم آية الله بروجردى به قم آغاز كرد.البته ايشان پيش ازشروع درس خارج ساليان درازى بود كه به تدريس«سطح»اشتغال داشت و كتابهاىفقه و اصول را با بيانى شيوا،رسا و شيرين براى گروهى از فضلاء و محصلين علوماسلامى شرح و بسط مىداد.ايشان با شروع درس خارج فقه و اصول،دگرگونى ژرفو پر ارجى در حوزه علميه قم به وجود آورد و با سرمايه علمى سرشارى كه هماننددرياى بىكرانى از عمق قلب پرذخيره ايشان مىخروشيد و موج مىآفرينيد،جويبارهايى از دانش و فضيلت را در بوستان روحانيت آن روز روان ساخت،و حوزهعلميه قم را به گهواره علم و فضيلت و كمال مبدل نمود،و از شكر زار دانش خويش،شهد و شكر به كام دانش پژوهان معارف الهى فرو ريخت و چاشنى بخش زندگى علمىمحصلينعلوم اسلامى عصر خويش قرار گرفت.
سبك تدريس و شيوه مخصوص ايشان در بررسى مسائل علمى،و موشكافيها،ژرفنگريها،و تحقيقات عميقى كه در مسائل و مطالب غامض فقه و اصول به عملمىآورد،روش استنباط و اجتهاد را در دانش پژوهان مىپروراند و راه آن را به شيفتگان مىآموخت.از اين رو مىبينيم كه بيش از دهها نفر مجتهد صاحب نظر و بىنياز از تقليداز حوزه درسى پر بار ايشان در قم بيرون آمدند.لازم به يادآورى است كه شيوه درسىايشان در سطحى قرار داشت كه براى هر كسى قابل استفاده نبود،و لازم بود كه محصلچند سالى دوره خارج ديده و پايههاى علمى خود را تا حدى بالا برده باشد تا بتواند ازحوزه درس ايشان بهره گيرد،از اين رو در حوزه علميه قم،محصل تازه به خارجرسيده كمتر به درس ايشان مىآمد،با وجود اين خصيصه، بزرگترين كرسى تدريسعلوم اسلامى از آن ايشان بود،و جمعيتحوزه درسى ايشان،از لحاظ كميت و كيفيتدر حد والايى قرار داشت،و حدود هزار نفر از فضلاء و صاحبنظران محقق وچيرهدست در حوزه درس ايشان زانو زده،از آن درياى مواج علم و فضيلتبهرهمندمىشدند، و آن گاه كه درس ايشان پايان مىيافت،انبوه شاگردان در سراسر مسجدسلماسى(واقع در كوچه آقا زاده قم)يا در مدرسه فيضيه موج مىزد،و حالتى روحانىبه خيابان ارم و حومه صحن مطهر قم مىبخشيد.در سالهاى آخرى كه ايشان در قممىزيستند،و در مسجد اعظم تدريس مىنمودند،تعداد شاگردان درس ايشان از هزار ودويست نفر تجاوز مىكرد،كه يكبرابر و نيم شاگردان درس آية بروجردى در سالهاىآخر عمر آن فقيد سعيد بود.
اساتيد او:
امام خمينى(ره)از محضر جمعى از علماء و بزرگان حوزههاى علميه اراك و قمكسب فيضنمودهاند كه اسامى برخى از آن بزرگان به ترتيب زير مىباشد:
1-آية الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى(مؤلف كتاب اسرار الصلوة و غيره)متوفى1343 ه.ق
2-آية الله حاج مير سيد على يثربى كاشانى،كه از سال 1341 تا1347 ه.ق درقم بودهاند.
3-آية الله حاج ميرزا ابو الحسن رفيعى قزوينى،حكيم و فيلسوف متاله،صاحبشرح دعاىسحر،كه از سال 1341 تا1349 ه.ق در قم بودهاند،سپس به تهران وقزوين مهاجرت كردهاند.
4-آية الله حاج شيخ محمد رضا مسجد شاهى،صاحب وقاية الاذهان،كه درسالهاى 1344تا1346 ه.ق در قم بودهاند.
5-آية الله حاج ميرزا محمد على شاه آبادى،صاحب رشحات البحار،كه درسالهاى1347 تا 1354 ه.ق در قم بودهاند،و معظمله در تمام اين هفتسال از ايشاناخلاق و عرفان تلمذ نمودهاند،و در كتاب«چهل حديث»بارها از ايشان ياد نموده و باكمال تواضع كلمه«روحىفداه»را پس از نام استاد بزرگوارش ذكر مىكنند.
6-آية الله العظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى يزدى،مؤسس حوزه علميه قم،و صاحب كتاب«درر الفوائد»كه از حدود سال 1345 تا 1355 ه.ق،از درس فقه واصول ايشان بهرهمىبردهاند. (1)
شاگردان او:
تعداد كثيرى از طالبان علم و معنويت از محضر درس او بهره گرفتهاند و در اينجابىمناسبت نيست كه اسامى تعدادى از علما و فضلايى كه در علوم منقول يا معقول،يادر هر دو رشته افتخار شاگردى معظم له را داشته،و از مكتب پرفيض ايشان كسبدانش كردهاند،آورده شود، و صفحات كتاب،با اسامى ستارگان درخشان فضيلت،كهدر گرد ماه علم و فضيلت ايشان حلقه زده و كسب نور و ضياء كردهاند،آراسته شود،ليكن از آنجا كه به دست آوردن اسامى كليه شاگردان بزرگ مرجعى كه حدود سى سالمهمترين كرسى تدريس شيعه را به عهده داشتهاند،و در هر چند سالى دهها نفر عالم ومجتهد از حوزه درسى ايشان فارغ التحصيل شده و به اطراف و اكناف كشور و جهانپراكنده شدهاند،براى ما امكان پذير نمىباشد،تنها به آوردن اسامى بعضى از آنان اكتفاءمىكنيم و از ديگر علماء و فضلاى مبرز كه افتخار شاگردى آن حضرت را داشتهاند ونام آنان احيانا در اينجا آورده نشده است،پوزش مىطلبيم،كهگفتهاند:«العذر عند كرامالناس،مقبول»
1-مرحوم آية الله حاج شيخ مرتضى حائرى يزدى
2-شهيد آية الله استاد مرتضى مطهرى
3-آية الله شيخ حسينعلى منتظرى
4-شهيد آية الله حاج آقا مصطفى خمينى
5-شهيد آية الله سيد محمد على قاضى طباطبائى
6-شهيد آية الله حاج آقا عطاء الله اشرفى اصفهانى
7-آية الله حاج شيخ عبد الجواد اصفهانى
8-آية الله حاج شيخ على كاشانى(فريد)
9-آية الله حاج آقا ضياء استر آبادى كاشانى
10-آية الله حاج شيخ اسد الله نور اللهى اصفهانى كاشانى
11-آية الله حاج آقا سيد رضا صدر
12-آية الله حاج شيخ عباس ايزدى نجف آبادى
13-آية الله سيد مرتضى خلخالى
14-آية الله حاج سيد عز الدين زنجانى
15-حجة الاسلام و المسلمين شهيد سيد محمد رضا سعيدى
16-آية الله شيخ محمد صادقى تهرانى
17-آية الله حاج شيخ على مشكينى
18-آية الله حاج شيخ حسين نورى
19-آية الله شيخ محمد شاه آبادى
20-آية الله شيخ محمد موحدى فاضل لنكرانى
21-آية الله شيخ يحيى انصارى شيرازى
22-شهيد دكتر محمد مفتح همدانى
23-استاد شيخ نعمت الله صالحى نجف آبادى
24-آية الله شيخ هاشم قديرى
25-آية الله شيخ ابو القاسم خزعلى
26-آية الله شيخ احمد جنتى
27-آية الله شهيد دكتر سيد محمد حسينى بهشتى
28-حجة الاسلام و المسلمين شيخ محمد جواد حجتى كرمانى
29-حجة الاسلام شيخ على اكبر هاشمى رفسنجانى
30-حجة الاسلام و المسلمين شيخ على اصغر مرواريد
31-آية الله سيد على حسينى خامنهاى(رهبر معظم انقلاب اسلامى ايران)
32-آية الله شيخ غلامرضا صلواتى
33-آية الله شيخ ابراهيم امينى نجف آبادى
34-آية الله سيد حسن شيرازى
35-حجة الاسلام و المسلمين شهيد شيخ فضل الله محلاتى
36-حجة الاسلام و المسلمين شهيد سيد عبد الكريم هاشمى نژاد خراسانى
37-آية الله استاد شيخ جعفر سبحانى تبريزى
38-آية الله سيد عباس يزدى
39-آية الله شيخ غلامرضا رضوانى خمينى
40-آية الله شيخ حسين راستى كاشانى
41-آية الله شيخ عباس محفوظى گيلانى
42-آية الله شيخ مجتبى حاج آخوند
43-آية الله شيخ مرتضى تهرانى
44-آية الله شيخ مجتبى تهرانى
45-آية الله شيخ محمد محمدى گيلانى
46-آية الله سيد محمد باقر ابطحى اصفهانى
47-آية الله شيخ محمد يزدى
48-آية الله شيخ عبد الله جوادى آملى
49-آية الله شيخ حسين شب زندهدار
50-حجة الاسلام مرحوم شيخ على اكبر تربتى(واعظ)
51-آية الله اخوان مرعشى
52-آية الله شيخ حسن صافى اصفهانى
53-شهيد آية الله شيخ على قدوسى
54-آية الله شيخ محمد على گرامى
55-حجة الاسلام و المسلمين حيدرى نهاوندى
56-آية الله سيد يعقوب موسوى زنجانى
57-آية الله حاج ميرزا ابو القاسم آشتيانى
58-آية الله حاج ميرزا صادق نصيرى سرابى
59-آية الله حاج شيخ محمد مؤمن قمى
60-آية الله شيخ صدرا قفقازى
61-آية الله شيخ جواد خندق آبادى
62-آية الله فقيه برقعى
63-آية الله سيد عبد الغنى اردبيلى
64-آية الله سيد عبد الكريم اردبيلى
65-آية الله شيخ عبد الله لنكرانى
66-حجة الاسلام و المسلمين حاج آقا مهدى حائرى يزدى
67-آية الله شيخ فضل الله خوانسارى
68-آية الله شيخ يحيى اراكى
69-آية الله شيخ مسلم ملكوتى سرابى
70-آية الله شيخ عباسعلى اصفهانى
71-آية الله شيخ عبد الحسين زنجانى
72-آية الله شيخ بهاء الدين اراكى
73-آية الله شيخ محمد نهاوندى
74-آية الله شيخ محمد حسين لنگرودى تهرانى
75-آية الله سيد اسد الله اشكورى
76-حجة الاسلام و المسلمين صدر اشكورى
77-آية الله سيد عباس ابوترابى قزوينى
78-آية الله وحيدى تبريزى
79-آية الله مشايخى اراكى
80-آية الله سعيد اشراقى
81-آية الله شيخ محمد مهدى ربانى گيلانى
82-آية الله شيخ محمد رضا كشفى تهرانى
83-آية الله شيخ حسين مفيدى دليجانى
84-آية الله شيخ عباس رفسنجانى
85-آية الله شيخ عبد العظيم محصلى خراسانى
86-آية الله شيخ محسن حرمپناهى
87-حجة الاسلام و المسلمين عبد المجيد رشيدپور تهرانى
88-آية الله سيد عبد الرسول شيرازى
89-مرحوم آية الله شيخ عبد الرحيم ربانى شيرازى
90-مرحوم آية الله سيد عبد المجيد ايروانى تبريزى
91-آية الله سيد على اكبر موسوى يزدى
92-آية الله سيد جعفر يزدى
93-آية الله حسين زرندى قمى
94-آية الله شيخ محمد حسين قائينى
95-آية الله سيد احمد امامى اصفهانى
96-آية الله عابدى زنجانى
97-حجة الاسلام و المسلمين مهدى كروبى
98-آية الله شيخ محمد رضا مهدوى كنى
99-آية الله شيخ مرتضى مقتدائى
100-آية الله سيد محمد على حسينى تهرانى
101-آية الله شهيد شيخ حسين غفارى
102-مرحوم آية الله سيد ابراهيم علوى خوئى
103-آية الله بطحائى گلپايگانى
104-حجة الاسلام و المسلمين شيخ رضا گلسرخى كاشانى
105-شهيد آية الله سيد اسد الله مدنى تبريزى
106-آية الله شيخ يوسف صانعى
107-حجة الاسلام و المسلمين شيخ حسن صانعى
108-آية الله شيخ محمد مصباح يزدى
109-آية الله صابرى همدانى
110-حجة الاسلام و المسلمين شيخ عباسعلى عميد زنجانى
و جمعى ديگر كه در كتابهاى تاريخ معاصرين و تذكرهها معرفى شدهاند. (2)
آثار و تاليفات امام:
تا كنون درباره آثار قلمى و تاليفات امام خمينى(ره)مطالب زيادى گفته يا نوشتهشده است، جامعترين تحقيق و بررسى،تحقيق حجة الاسلام و المسلمين،آقاى رضااستادى است كه بااندك تصرف و تغيير جزئى در ذيل مىآوريم.
ايشان در تقسيم بندى كه در مورد آثار قلمى امام دارند،آنها را در موضوعاتدهگانه زيرخلاصه نمودهاند:
1-عرفان
2-اخلاق
3-فلسفه
4-فقه استدلالى
5-اصول فقه
6-رجال
7-رسائل علميه
8-حكومت
9-امامت و روحانيت
10-شعر و ادب
الف-عرفان:در اين رشته كتابهاى متعددى نوشتهاند كه تاريخ تاليف آنها از1347 تا 1355 ه.قمىباشد.تاليفات عرفانى ايشان به اين شرح است:
1-شرح دعاى سحر.اين كتاب از كتابهاى عرفانى معظمله،همانند تاليف ديگرايشان،«مصباح الهداية»،فقط مورد استفاده كسانى مىتواند باشد كه با فلسفه و عرفانآشنايى كامل داشتهباشند.
2-مصباح الهدايه.اين كتاب در بيان حقيقت محمديه(ص)و ولايت علويه(ع)است.تاليف اينكتاب در سال1349 ه.ق به پايان رسيده است.
3-لقاء الله.مقالهاى استبه زبان فارسى در7 صفحه،كه در آن از استادشمرحوم شاهآبادى يادمىكند.اين كتاب در پايان كتاب لقاء الله حاج ميرزا جواد آقا ملكىچاپ شده است.
4-سر الصلوة(صلوة العارفين يا معراج السالكين)فارسى.اين كتاب براىخواص از اهل عرفان و سلوك نگارش يافته و تاريخ پايان تاليف آن،سال 1358 ه.ق است،و تا كنون دو بار چاپ شدهاست.
5-تعليقة على شرح فصوص الحكم(عربى).«فصوص الحكم»،تاليفمحى الدين عربى،و شرح آن از محمود قيصرى است،و امام خمينى شرح فصوص رادر هفتسالى كه از محضر مرحوم آية الله شاه آبادى استفاده مىكرده،نزد ايشان خواندهو تاريخ تاليف اين تعليقه هم در همان سالها است،و در اين تعليقه به مصباح الهدايهخود ارجاع مىدهد،و از استادش مرحوم شاهآبادى نيز ياد مىكند.
كتاب شرح فصوص،495 صفحه است،و تعليقه امام تا صفحه396 آن مىباشد.
6-تعليقة على مصباح الانس(عربى)
7-تعليقة على شرح حديث راس الجالوت(عربى)
8-شرح حديث راس الجالوت(عربى).كه تاريخ تاليف آن سال 1348 ه.قمىباشد.
9-شرح ديگرى بر حديث راس الجالوت(عربى)،بنا به نوشته سيد ريحان اللهيزدى
10-تفسير سوره حمد.تفسيرى است عرفانى بر سوره حمد كه در سالهاى اولپيروزى انقلابدر 5 جلسه بيان فرمودهاند.
11-الحاشية على الاسفار
12-آداب الصلوة
13-مبارزه با نفس-جهاد اكبر(فارسى).رسالهاى است اخلاقى در موضوعجهاد با نفس،كه تقرير بيانات حضرت امام در نجف اشرف براى طلاب و فضلاست.اين رساله بارها چاپ شدهاست.
14-شرح جنود عقل و جهل(فارسى)
15-اربعين يا چهل حديث(فارسى).شرح چهل حديث است كه33 حديثآن اخلاقى،و7 حديث ديگر آن اعتقادى است.(اين كتاب توسط نگارنده از كتابخانهمرحوم آية الله العظمى آخوند ملا على معصومى همدانى،كشف و پىگيرى شد و به سازمان تبليغات اسلامى،مركز تهران انتقال يافت،و نخستين بار با استخراج منابع ومصادر در مجله اعتصام،وابسته به آن مركز تبليغى انتشار يافت،و سپس به صورتمستقلى چاپ گرديد كه هم اكنون در تيراژ وسيعانتشار يافته است)
ب-كتابهاى فقه استدلالى:در فقه استدلالى كتابهاى متعددى دارند كه تاليفآنها مربوط به سال 1365 تا تاريخى است كه حضرت امام از نجف به ايران آمدند،يعنىدر حدود سال1397 ه.ق.
16-كتاب الطهاره،جلد اول.تاريخ پايان تاليف دهم ذى حجة1373 ه.ق،چاپ اول در 272صفحه در قم،و چاپ دوم در 358 صفحه در نجف به سال1389
17-جلد دوم كتاب الطهاره،بحث مياه ثلاثه،تاريخ پايان تاليف،22 ربيع الاول1376 ه.ق،چاپقم در319 صفحه
18-جلد سوم كتاب الطهاره،بحث تيمم،تاريخ پايان تاليف،11 شعبان1376چاپ قم در 235صفحه
19-جلد چهارم كتاب الطهاره،پيرامون بحث از احكام طهارات و نجاسات.اينكتاب كه آخرين قسمت از مباحث طهارت است،تاليف آن در تاريخ 28 ذيقعده1377ه.ق به پايان رسيده و چاپ آن نيز در سال1389 در نجف اشرف انجام پذيرفته است.تعداد صفحات اينكتاب 290 صفحه است.
20-جلد اول المكاسب المحرمه،پايان تاليف آن پس از سال1377 و قبل از1380 ه.ق مىباشد.چاپ قم در 322 صفحه
21-جلد دوم المكاسب المحرمه،شامل بحثهاى قمار،كمك به ظالم،ولايت ازطرف جائر، تكسب به واجبات،جوايز سلطان،و خراج و مقاسمه.تاريخ پايان تاليف،هشتم جمادى الاولى1380،چاپ قم در 290 صفحه،در سال 1381
22-جلد اول كتاب البيع،تاليف پس از 1380،در457 صفحه كه در نجفچاپ شده است.
23-جلد دوم كتاب البيع،در سال 1391 در 575 صفحه در نجف چاپ شدهاست،متضمن بحثولايت فقيه معظمله كه منشا بسيارى از تحولات اجتماعى وسياسى گشت.
24-جلد سوم كتاب البيع،تاريخ پايان تاليف 11 جمادى الاولى 1392،و درهمان سالها در 485 صفحه در نجف چاپ شده است.بدين ترتيب اين سه جلد حاصلتدريس حدود 12 سالحضرت امام مىباشد كه به قلم خودشان نوشته شده است.
25-جلد چهارم كتاب البيع،بحثخيارات،تاريخ پايان تاليف،25 جمادىالاولى 1394 ه.ق.اينكتاب در 452 صفحه در نجف در همان سال تاليف چاپ شدهاست.
26-جلد پنجم كتاب البيع،شامل بقيه بحثخيارات،و بحث نقد و نسيه وقبض،تاريخ پايان تاليف،15 جمادى الاولى1396 مىباشد.اين كتاب در 402 صفحهدر سال1397 در نجف به چاپرسيده است.
27-كتاب الخلل،بحثخلل صلوة است كه ظاهرا پس از سال1397 تا هنگاممراجعتبه ايرانبحث نموده و نوشتهاند.اين كتاب در 314 صفحه چاپ قم مىباشد.
28-رسالة في التقيه،رسالهاى استشامل مباحث تقيه در 35 صفحه،كه تاريختاليف آن شعبان1373 مىباشد.پيوست رسالههاى اصولى حضرت امام در سال 1385در قم به چاپرسيده است.
29-رسالة في«قاعدة من ملك».اين رساله در كتاب«آثار الحجة»جلد دوم،ص 45 جزء تاليفاتحضرت امام ياد شده است.
30-رسالة في تعيين الفجر في الليالى المقمره.اين رساله در 32 صفحه رقعى درسال1367منتشر شده است.در عين اختصار از تاليفات فقه استدلالى ايشان به شمارمىآيد.
ج-كتابهاى اصول فقه:در اين زمينه هم رسالههاى متعددى دارند كه تاليف آنها مربوط بهسالهاى قبل از 1370 تا حدود 1371 مىباشد كه نوعا به زبان عربى است.
31-رساله لا ضرر.تاريخ پايان تاليف آن،غره جمادى الاولى 1368 مىباشد كهدر 68 صفحه،بهپيوست چند رساله ديگر،تحت عنوان«الرسائل»در قم،به سال 1385چاپ شده است.
32-رسالة الاستصحاب.اين رساله در دوره اول درس اصول ايشان نوشته شده،و تاريخ پايان تاليف آن نهم رمضان 1370 مىباشد كه در 290 صفحه،با همان رسائلدر سال 1385 در قمچاپ شده است.
33-رسالة في التعادل و التراجيح.در دور اول درس نوشتهاند و تاريخ پايانتاليف آن،نهم جمادى الاولى 1370،و تاريخ پاكنويسى آن،ماه رمضان همان سال كهدر 92 صفحه در همانرسائل در سال 1385 در قم به چاپ رسيده است.
34-رسالة الاجتهاد و التقليد،تاريخ پايان تاليف اين رساله،همان سال 1370است،و اين رسالهدر 78 صفحه در همان كتاب رسائل،در سال 1385 در قم به چاپرسيده است.
35-رسالة في الطلب و الاراده.پايان تاليف اين رساله،ماه رمضان 1371 درهمدان است.اين رساله با ترجمه فارسى آن در157 صفحه در سال 1362 ه.ش(1404 ه.ق)توسط مركزانتشارات علمى و فرهنگى چاپ شده است.
36-تعليقة على كفاية الاصول.مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى در كتاب الذريعه،ج26،ص 285 چاپ مشهد مىنويسد:«حاشيه كفاية الاصول آخوند خراسانى،تاليفامام خمينى كه تاريختاليف آن 1368 مىباشد.»
37-رساله در موضوع علم اصول.
38-تقريرات درس آية الله العظمى بروجردى،بنا به تصريح استاد سبحانى كه ازشاگردان برجسته اصول حضرت امام بودهاند،اين كتاب از آغاز مباحث اصول،تاحجيت ظن مىباشد. د-رسائل عمليه يا فقه غير استدلالى:رسائل عمليه و حواشى حضرت امام كهبراى مقلديننوشتهاند.البته غير از«تحرير الوسيله»كه پيش از سال 1380 تاليف شدهاست.
39-تعليقة على العروة الوثقى(عربى)حاشيهاى استبر تمام العروة الوثقى،تاليف مرحوم آية الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى.تاريخ پايان اين تعليقه،هفتمجمادى الاولى1357 مىباشد.چاپ اول آن در349 صفحه در قم انجام شده است وپس از چندى توسط مطبوعاتدار الفكر تجديد چاپ،و سپس به ضميمه خود العروةالوثقى مكرر به چاپ رسيده است.
40-تعليقة على وسيلة النجاة(عربى)حاشيهاى استبر تمام وسيلة النجاةآية الله سيد ابوالحسن اصفهانى.تاريخ تاليف آن مشخص نيست.
41-حاشية توضيح المسائل(فارسى)حاشيهاى استبر توضيح المسائل آية اللهالعظمى بروجردى كه در قم در 138 صفحه در سال 1381 پس از رحلت آية اللهبروجردى چاپ شدهاست.
42-رساله نجاة العباد(فارسى)اين رساله از مكاسب محرمه تا طلاق است،و در155 صفحه درحدود سال 1380 به چاپ رسيده است.
43-حاشيه رساله ارث(فارسى).مرحوم حاج ملا هاشم خراسانى،صاحبكتاب«منتخب التواريخ»رسالهاى در ارث به زبان فارسى نوشته كه با حاشيه برخى ازمراجع تقليد گذشته چاپ سنگى شده است.حضرت امام خمينى(ره)حاشيهاى بر اينرساله نوشتهاند كه با اصلرساله در 120 صفحه در قم،ظاهرا پس از رحلت آية اللهالعظمى بروجردى چاپ شده است.
44-مناسك يا دستور حج(فارسى).اين رساله مكررا چاپ شده است.
45- و46-تحرير الوسيله(عربى).وسيلة النجاة تاليف مرحوم آية الله العظمىآقاى اصفهانى،از جهت كثرت ابواب فقهى،بر العروة الوثقى،تاليف آية الله يزدىبرترى دارد،يعنى بسيارى از ابواب فقه،مانند مكاسب،طلاق و نذر در العروة الوثقى نيست،ولى در وسيلة النجاة هست.امام خمينى(ره)همان طور كه قبلا گفته شد،بروسيلة النجاة حاشيه داشتهاند و در سال 1384 كه در تركيه تبعيد بودند،به اين فكرافتادند حاشيه خود را در متن وسيله درج كرده و ضمنا بابهايى را هم كه وسيلة النجاةناقص دارد،تتميم كرده و مسائل مستحدثه را هم به آن بيفزايند.اين كار به صورتبسيار خوبى در مدتى كه تبعيد بودند انجام گرفت و به نام«تحرير الوسيلة»در همانسالها در نجف،در 2 جلد،662 و647 صفحه چاپ شده و سپس مكرر تجديدچاپگرديده است و اخيرا به فارسى نيز برگردانده شده است.
47-زبدة الاحكام(عربى)رساله مختصرى است كه با توجه به تحرير الوسيلهتوسط برخى از شاگردان ايشان تنظيم و مكرر به چاپ رسيده است.يكى از چاپهاىممتاز آن،چاپ سازمانتبليغات اسلامى،در273 صفحه در سال 1404 قمرى انجامپذيرفته است.
48-توضيح المسائل(فارسى)در زمان آية الله العظمى بروجردى احساس شدكه رساله عمليه ايشان بايد ويراستارى شود تا براى عامه مردم باسواد قابل فهم باشد.بهاين منظور حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ على اصغر كرباسچى،مؤسس مدرسهعلويه در تهران،و استاد محترم جناب آقاى على اصغر فقيهى،صاحب تاليفاتارزشمند،با همكارى يكديگر رساله عمليه آن مرحوم را به صورت بسيار مطلوبىدرآوردند و به نام«توضيح المسائل»ناميده شد. پس از رحلت آية الله بروجردى،مراجع تقليد بر اين كتاب حاشيه زدند،از جمله حضرت امام، حاشيهاى بر اين كتابنوشتند كه بعدها توسط برخى از علماء،حاشيه ايشان در متن درجشده و به نام«توضيح المسائل امام خمينى»مكرر چاپ شده است.
49-ملحقات توضيح المسائل(فارسى).تحرير الوسيله حضرت امام(ره)مسائل جديد و مستحدثه را نيز داشت،ولى به زبان عربى بود،و چون اين مسائل براىفارسى زبانان هم لازم بود،به فارسى ترجمه شده و به زبان برخى از مسائل امر بهمعروف و نهى از منكر و دفاع كه درتوضيح المسائل نبود،به نام«ملحقات توضيح المسائل»مكرر چاپ شده است.
50- و 51-استفتائات(فارسى).يكى از كارهاى بسيار ارزنده،جمع و تنظيمجواب سؤالاتى است كه از فقهاء مىشد تا براى غير سؤال كننده هم مورد استفاده قرارگيرد.استفتائات حضرت امام نيز در دو جلد تنظيم شده است.يك جلد آن در519صفحه توسط انتشارات جامعه مدرسين قم چاپ شده است.اميد است همين كارنسبتبه كل استفتائات آن بزرگواربه صورت وسيع انجام گيرد كه جلد دوم آنمحسوب گردد.
52-حكومت اسلامى يا ولايت فقيه(فارسى)اين كتاب حاصل درسهاىحضرت امام راجع به ولايت فقيه است كه در كتاب«البيع»ايشان هم به گونهاىمختصرتر آمده است.چاپ سوم اين كتاب در 208 صفحه در سال 1391 انجام شدهاست،و اين همان كتابى است كه زمينه فكرى تشكيل حكومت اسلامى را در ايرانآماده ساخت،و دستگاه جبار شاهنشاهى نسبتبه آنخيلى حساسيت نشان مىداد.
53-كشف الاسرار(فارسى).مرحوم حاج شيخ مهدى پائين شهرى،از علماىبزرگ قم و از اتقياء بود.فرزند ناخلف او،على اكبر حكمى زاده،رسالهاى به نام«اسرارهزار ساله»نوشت و در 38 صفحه در سال 1322 ه.ش منتشر ساخت.موضوع اينرساله حمله به مذهب تشيع بود.او حرفهاى فرقه ضاله وهابى را به ضميمه تبليغاتسوء عليه روحانيت كه آن روزها بازارش بسيار داغ بود،در اين رساله آورده بود،و درحقيقت رسالهاى بود در ترويج وهابيت،و از طرفى همسو با كسروى،و از ديگر سو،همگام با رضاخان كه دشمن روحانيتبود.امام خمينى(ره)سكوت را روا ندانستند وكتاب«كشف الاسرار»را در همان تاريخ در پاسخ آن رساله نوشتند،و در ضمنخيانتهاى رضاخان را هم با صراحتبيان كردند.كتاب مورد استقبال قرار گرفت و بارهابه چاپ رسيد.چاپ اول در سال1323 ه.ش و چاپ سوم آن در سال1327 ه.ش در334 صفحه توسط كتابفروشى علميه اسلاميه تهران انجام شده است.قابل ذكر استحضرت امام براى تاليف كشف الاسرار مدتى درس خود را تعطيل كردند و به نوشتناين كتاب پرداختند، و يك بار ديگر به همه اين درس را آموختند كه بايد دنبال عمل بهتكليف بود،نه اينكه به يككار مخصوص دل بست.
54-رسالهاى مشتمل بر فوائدى در بعضى مسائل مشكله.اين كتاب در بعضى ازمصادر يادشده است و اطلاعى از كم و كيف آن وجود ندارد.
ه-رجال:در اين موضوع بحثى دارند كه در كتاب«الطهاره»درج شده است.
55-رساله در رجال(عربى).حضرت امام در علم رجال تاليف مستقلى ندارند،اما در جلد اول كتاب«الطهاره»كه قبلا ياد شد،بحثى درباره خبر اصحاب الاصول والكتب دارند كه در 24صفحه تنظيم شده است،و مىتوان آن را رسالهاى جداگانهدانست.
و-شعر و ادب:
56-ديوان شعر(فارسى).حضرت امام از آغاز جوانى تا پايان عمر،گاهگاهىشعر مىسرودهاند، و نمونههايى از آنها در كتابها آمده،يا در حافظهها هست.بخشى ازآنها پس از رحلت ايشان به صورتهاى گوناگون چاپ شده و مجموعه اشعار ايشانديوان نسبتا بزرگى را تشكيل مىدهد،ولى قسمتهايى از آن مفقود شده است.
ز-كتابهاى اصول فقه:در اين زمينه رسالههاى متعددى دارند كه تاليف آنهامربوط به سالهاىقبل از 1370 تا حدود سال 1371 مىباشد.
57- و 58-تهذيب الاصول(عربى)تقرير بحث اصول فقه معظم له به قلم استادمحترم آية الله حاج شيخ جعفر سبحانى است كه با چهار رساله«لا ضرر»،«استصحاب»،«تعادل و تراجيح»و«اجتهاد و تقليد»كه به قلم خود امام است،دوره كامل اصول فقهمىباشد.پايان جلد اول1373،و تاريخ تقريظى كه حضرت امام بر آن نوشتهاند،1375مىباشد،و تاريخ پايان جلد دوم كه تا آخر برائت است،1375،و تاريخ پاكنويسى آن،1379 است.اين كتاب در سه جلد و دوجلد مكرر تجديد چاپ شده است.
59-رسالة في قاعدة لا ضرر يا نيل الاوطار(عربى).تقرير بحثحضرت امام بهقلم استاد آية الله جعفر سبحانى.تاريخ پايان تاليف،1375 و تاريخ پاكنويسى آن 1380ه.ق مىباشد.اين رسالهبه ضميمه تهذيب الاصول چاپ شده است.
60-رسالة في الاجتهاد و التقليد(عربى).تقرير بحثحضرت امام به قلم استادسبحانى،تاريخ پايان تاليف،1370 ه.ق كه تاريخ پايان دوره اول درس اصول فقه اماماست،و تاريخ تجديد نظر در اين رساله،1377 است كه تاريخ پايان دوره دوم درساصول فقه امام مىباشد،و تاريخپاكنويسى آن 1382 مىباشد.اين رساله هم به پيوستتهذيب الاصول چاپ شده است.
61-لب الاثر يا رسالة في الطلب و الاراده و الجبر و التفويض(عربى).تقريراتبحثحضرت امامبه قلم استاد سبحانى.تاريخ پايان تاليف،1371 و تاريخ پاكنويسى1373 مىباشد.
62-كتاب البيع(عربى).تقرير قسمتى از بحثبيع حضرت امام است،به قلم استاد محترم،جناب آقاى قديرى كه اخيرا توسط وزارت ارشاد چاپشده است.
ح-حكومت و سياست:
63-تا 82-صحيفه نور(فارسى)اعلاميهها و گفتارها و حكمها و سخنرانيها ومصاحبههاى حضرت امام از سال 1341 ه.ش تا سال آخر عمر شريفشان به صورتهاىگوناگون جمع آورى و تنظيم و نشر شده است.اين كتاب ظاهرا 20 جلد است كه19جلد آن چاپ شده است.در آغاز اين كتاب،نوشتهاى از سال1363 ه.ق كه مربوط بهحدود 20 سال قبل از نهضت 15 خرداداست،آمده است كه بسيار جالب توجهمىباشد.
83-وصيتنامه سياسى،الهى.آخرين تاليف حضرت امام خمينى است كه پس از رحلت آن بزرگوار در اختيار امت اسلامى قرار گرفت،و در ميليونها نسخه چاپ وانتشار يافته است و بهاغلب زبانهاى زنده دنيا ترجمه و منتشر شده است.
ط-عرفان:
84-ره عشق(فارسى).نامه عرفانى حضرت امام خمينى،مورخ 1404 ازانتشارات مؤسسهتنظيم و نشر آثار حضرت امام خمينى(ره)
85-باده عشق(فارسى)نامه عرفانى ديگرى است از انتشارات سروش (3) مطالب فوق،برگزيدهاى از مقاله استاد رضا استادى بود كه از نظر گذشت.
نگارنده كتاب ديگرى از معظم له در كتابخانه آية الله العظمى مرعشى مشاهده نمودهاست كه همراه جمعى از فضلاء روى كتاب«عبقات الانوار»مير حامد حسين هندىانجام دادهاند كهمىتوان آن را جزء آثار آن بزرگ پيرامون ولايت و امامتدانست.
تشكيل حكومت اسلامى:
مهمترين و بارزترين امرى كه اين مرد بزرگ الهى در طول حيات خود انجامدادند،تشكيل حكومت اسلامى و برانداختن حكومت طاغوتى بود.البته فكر تاسيسحكومت اسلامى و اجراى احكام فقه،در انديشه اغلب فقهاى عظام در طول تاريخاسلام بوده است،ولى مرحله عملى و عينى اين انديشه الهى،توسط اين فقيه بزرگ وعارف وارسته صورت گرفت.مواد اصلى و اصول كلى اين انديشه در وصيتنامهسياسى و الهى ايشان منعكس است كه خواننده را بهمطالعه و تعمق در كلمات آندعوت مىنمائيم.
در مورد عامل يا عوامل پيروزى انقلاب اسلامى،تحليلهاى مختلفى از سوىدوست و دشمنابراز شده است،ولى اعتقاد ما بر آن است كه ذيلا يادداشت مىگردد:
راز پيروزى انقلاب اسلامى ايران،مرهون دو عامل اساسى زير بود كه جا دارد بهصورت فشردهبه آنها اشاره شود:
1-كلمه توحيد و استوارى آن بر ستون دين و معيار آسمانى ايمان و اعتقادمسلمانان،با الهام از مكتب خونين حسينى(ع)،بدون هيچگونه وابستگى به شرق وغرب،و بدون كمترين پيوستگى به چپ يا راست،فقط و فقط الهام گرفتن از اصالتها ومعيارهاى متعالى اسلام،و برخوردارى از منبع پر فيض تعاليم انبياء(عليهم السلام)،واين عامل مهمترين و اصلىترين رازو رمز پيدايش،و راز بقا و استمرار انقلابشكوهمند اسلامى مىباشد.
2-وحدت كلمه مسلمين و پيوستگى آنان به حبل مستحكم الهى.البته ايجادوحدت و يكپارچگى،در اثر اعلاميهها و آگاهى بخشيها و تدابير حكيمانه مقام معظمرهبرى انقلاب بود، ولى هوشيارى و آگاهى ملت متدين و فداكار و ايثارگر كهمشكلات را به جان خريدند و در راستاى رهبريهاى رهبر دانا و فرزانه گرد هم آمدند وهمه اقشار و تودهها و گروهها،اعم از مرد و زن،كوچك و بزرگ،روحانى ودانشگاهى،بازارى و كشاورز،همه و همه در كنار هم دوشادوش همديگر قرار گرفتندو به مبارزه حيات بخشيدند.اين امر دومين عامل پيروزى انقلاب اسلامى بود.درلحظههاى پيروزى انقلاب،باران رحمت و عطوفت و انبوه احساسها و محبتها، آنچنان شروع به باريدن گرفته بود كه همه بالعيان اين عنايات ربانى و فيوض صمدانى رالمس مىكردند،بىآنكه بتوانند آن را ترسيم نمايند،و مردم علاقمند انقلاب،آن چنانبا هم صميمى و متحد و متفق شده بودند كه قاموس«من»از ميان رفته،و جاى خودرابه«ما»و«مصالح ما»بخشيده بود.
در اين ميان نقش رهبريهاى امام بس والا و ارزشمند بود كه قلم نمىتواندعظمت آن را ترسيم نمايد.صحنهها و صفحههاى تاريخ انقلاب اسلامى،بازگو كننده وميدان نمايش اينصداقتها و صرافتها است.
در اين عكس تاريخى:جمعى از خبرگان قانون اساسى در لحظههاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى،در اقامتگاه حضرت امام(ره)در قم،حضور يافتند.از سمتچپ پس از حضرت امام:آية الله شيخ مرتضى حائرى(نماينده قم)،آية الله سيد محمد على انگجى(نماينده آذربايجان)،آية الله صدوقى(نماينده يزد)،آية الله سبحانى(نماينده تبريز)،آية الله مكارم شيرازى(نمايندهشيراز)و جمعى ديگر از سادات و اعيان حضور دارند كه متاسفانه قابل شهود و رؤيت نيستند.
نگارنده راز پيروزى انقلاب اسلامى را دو امر بالا مىداند و بس،هر چند استادمحمد رضاحكيمى در كتاب«تفسير آفتاب»،رمز پيروزى را سه چيز دانستهاند:
1-مكتب انقلابى اسلام(تشيع)
2-قاطعيت و والايى رهبرى
3-فداكارى فداكاران (4)
گر چه اين سخن بهرهاى از واقعيت و حقيقت دارد،ولى ما معتقديم رهبرىبزرگوار انقلاب آن چنان در اسلام و تعاليم عاليه مكتب ارزنده آن فانى و فادى شدهبود،كه نمىتوان با حد و مرزى فاصله انداخت،يا مقوله جداگانهاى بر او بازگشود.اوهر چه داشته است،از اسلام بودهاست و هر تلاشى انجام داده است،جهت اعتلاىاسلام و سرافرازى مسلمين بوده است و بس.
رحلت:
سرانجام پس از عمرى تلاش و كوشش در راه خدا و انجام تكاليف فردى واجتماعى،در ساعت 10 شنبه شب13 خرداد 1368 ه.ش مطابق با29 شوال1409 ه.ق نداى حق را لبيك گفت و بهملكوت اعلى پيوست،و ميليونها انسان شيفتهانديشه والاى اسلامى خود را عزادار ساخت.
حضرت آية الله العظمى گلپايگانى با جمعيتبىشمارى از شخصيتهاى مذهبىو سياسى،بر جسد مطهر امام نماز گزارد،سپس با تشييع عظيم ميليونى،از مصلاىتهران،به آرامگاه ابدى خود در بهشت زهرا،در جوار شهيدان انقلاب اسلامى منتقلشد.هجوم جمعيتبراى تبرك از خاك مرقد و شركت در تدفين،ساعتها اين مراسم رابه عقب انداخت،و بدين سان جهان ناباورانه با صحنه شگفت انگيز و معجزهآساىديگرى از عظمت اسلام و انقلاب روبرو شد و حتى دشمنان به ناچار اعتراف كردند كهبزرگترين تشييع جنازه تاريخ در«بدرقه امام»به وقوعپيوست. (5)
پىنوشتها:
1- كيهان انديشه،ويژهنامه حضرت امام،مقاله حجة الاسلام رضا استادى.
2- بررسى و تحليل نهضت امام خمينى،ص 42.
3- كيهان انديشه،ويژهنامه حضرت امام،مقاله حجة الاسلام رضا استادى.
4- تفسير آفتاب،ص 15.
5- در مورد زندگى امام(رضوان الله تعالى عليه)منابع و مآخذ فراوانى وجود دارد كه نگارندهبه منابع زيردسترسى داشته است:
تفسير آفتاب،تاليف استاد محمد رضا حكيمى،از انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامى،در 465 صفحه- تحليلى از نهضت امام خمينى(ره)،تاليف سيد حميد روحانى،در3 مجلد،حدود 3000 صفحه- يكصدسال مبارزه روحانيت از ميرزاى شيرازى تا امام خمينى،تاليف نگارنده،از انتشارات دفتر نشر نويد اسلام،4 جلد،حدود 700 صفحه- ويژهنامه كيهان انديشه،شماره 24، خرداد و تيرماه 1368،مقاله استادآشتيانى و استاد جوادى آملى- ويژهنامه درسهايى از مكتب اسلام،شماره خرداد ماه 1368،مقاله استادجعفر سبحانى و ديگر اعضاى هيات تحريريه آن مجله- درخششى در غروب،مركز پژوهشهاى فرهنگىبنياد شهيد- شمارههاى مجله حضور،از انتشارات مركز تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)،شمارههاى 1 تا4- ويژهنامه مجله حوزه،از انتشارات دفتر تبليغات اسلامى- سايه آفتاب،تاليف حجة الاسلام محمدحسن رحيميان از اعضاى دفتر مركزى امام(ره)،انتشارات پاسدار اسلام- ويژهنامه مجله مشكوة،بنيادپژوهشهاى اسلامى،و دهها منبع ديگر.
54- آية الله العظمى سيد روح الله الموسوى الخمينى
(متولد 1320-متوفى1409 ه.ق)
حضرت آية الله العظمى الامام سيد روح الله الموسوى الخمينى(رضوان اللهتعالى عليه)كه نقش رهبريهاى قاطع او از ديوار مرزها عبور كرده و تصديق و تحسينهمگان را برانگيخته است،يكى از معدود مراجع عاليقدر تقليد شيعه مىباشد كهتوانست زعامت روحى و معنوى را با زعامتحكومتى و ولائى هماهنگ سازد،وجهانيان را در برابر معنويت و صداقت تشيع به حيرت و شگفت وادارد.او يكى ازشگفتيهاى آفرينش و يكى از نوادر روزگار بود كه شناختواقعى او به اين زوديها ميسرنيست.
ولادت:
او در بيستم جمادى الثانى 1320 مصادف با ولادت با سعادت صديقه طاهره(عليها السلام)در شهرستان خمين،در يك خاندان علم و تقوى متولد گرديد.پدربزرگوار او،مرحوم آية الله شهيد سيد مصطفى موسوى خمينى،يكى از علماى برجستهخمين و رهبر مذهبى و معنوى مردم آن سامان بود كه چند ماه پس از تولد فرزندش درراه خمين به اراك از سوى فئودالهاى آن زمان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و درتاريخ سىام ذى الحجه 1320 در سن47 سالگى،بهفيض شهادت نائل آمد.
مولود مسعود كه پيش از شناختن جهان اطراف خود پدر بزرگوار خود را ازدست داده بود،در گهواره يتيمى بزرگ شد.هنگامى كه هنوز پا به16 سالگى نگذاشتهبود،مادر گرامى خود را نيز در سال1336 از دست داد،آن گاه تحتسرپرستى عمه گرامى و برادر بزرگ خود،آية الله حاج سيد مرتضى پسنديده قرار گرفت،و زير نظرآندو،به تحصيل علوم دينى پرداخت.وى مقدمات دروس ادبى را در خمين آموخت،آن گاه در سال1339 ه.ق،در عنفوان جوانى عازم اراك شد تا در حوزه درس مرحومآية الله حاج شيخ عبد الكريم حائرى به تحصيلات دينى و علمى خود ادامه دهد.آن گاهكه مرحوم حاج شيخ عبد الكريم در سال 1340 ه.ق عازم حوزه نوپاى قم مىگرديد،اونيز همراه آن بزرگ مرد به قم رهسپار گرديد و در مدرسه دار الشفاء سكونت ورزيد و بهادامه تحصيل و تكميل تهذيب نفس خويش پرداخت تا در سال 1345 ه.ق،با استعدادو ذكاوت خاصى كهداشت،سطوح عاليهرا به اتمام رساند وسپس در محضردرسخارج فقه واصول آية الله حائرى،مؤسس حوزه علميهقم حضور پيدا كرد.
هوش سرشار،استعداد فوق العادهفراوان،جديت وتلاش بىنظيرشآنچنان در وى تجلىيافت كه در سال1355،هم زمان بارحلت مؤسس حوزهعلميه قم،او به عنوان استادى گرانقدر و مجتهدى عالى مقام در آسمان علم و فضيلتحوزه درخشيد،و يكىاز اساتيد بنام و معروف حوزه گرديد.وى در كنار فقه و اصول،به كسب فلسفه و عرفاناسلامى و اخلاق عاليه نيز پرداخت،و آن چنان در اين زمينه تلاش علمى و عملىداشت،كه خود به عنوان استاد و مربى اخلاق در حوزه علميه قم مطرح گرديد وعاشقان علم و عرفان دور او را گرفتند.او به عنوان استاد مبرز معقول و منقول در حوزهعلميه شناخته شد و با سرعتى برقآسا،آوازه شهرت و شيوه تدريس و تعليم او زبانزدخاص و عام گرديد و گروهى از افراد با استعداد و شاگردان كمال جو،دور شمع وجود اورا گرفتند و از معلومات و مكتسبات اخلاقى او،استفاده و استضائهنمودند.
مدرس عاليقدر حوزه:
او در حوزه علميه قم به عنوان مدرس عاليقدر و پرجاذبهاى مطرح شد كه دههادانشجو را دور شمع وجود خود گرد آورد.او به عنوان مدرس و استاد گرانمايه،مكتبو محضرى پرطرفدار و شكوه آميز داشت و با تمام وجود و با جديت و اخلاص كاملدر تعليم و تربيت و تهذيب آن گروه مىكوشيد،و دوشادوش تدريس علوم اسلامى،بهپرورش روح فداكارى، شجاعت و بردبارى در آنان نيز مىپرداخت.وى كه از همانزمان از جنايات رژيم پليد و دست نشانده وقتخبر داشت،و مىدانست تنها سنگراسلام است كه مىتواند آن حكومت جبار را از ريشه براندازد،رنج و نگرانى ديگرى نيزداشت،و آن از اين رو بود كه به دردناكى عميق،كمبود احساس رسالت اسلامى ونقصان روحيه مسئوليت پذيرى را در برخى از روحانيون و جامعه آن زمان مىديد ومىشناخت.از اين رو بود كه تمام هم خود را بر اين قرار مىداد تا افراد متعهد،آگاه،مبارز،بىاعتنا به جلوهها و مظاهر دروغين دنيا،با يك كلمه:مؤمن و متقى و در عينحال دانشمند و وارسته براى جامعه پرورش دهد تا پيشتازان سپاهى باشند كه چون كوهبه پا مىخيزد،چون تندر مىغرد،چون امواج كوهآسا پيش مىرود و ديوارهاى ستم رافرو مىريزد.چنين بود آنچه در محضر و مكتب او مىگذشت،درستبر خلاف مصالح سياستهاى داخلى و خارجى روز تلقى مىشد،به همين جهت رضاخانديكتاتور براى مصالح خود و اربابانش به كمك مزدورانى كه در اختيار داشت،بارها وبارها درس اخلاق ايشان را كه در مدرس مدرسه فيضيه انجام مىگرفت،تعطيل نمود تابدين گونه از خطرى كه در دو قدمىخود مىديد،جلوگيرى به عمل آورده باشد.
او كه به خوبى با موقعيت زمانى و مكانى آشنا بود،با دقتى موشكافانه،و باآرامشى طوفان برانگيز،دور از انظار مزدوران و نادانان به راه خود ادامه مىداد و منتظربود تا دوران سياه بيداد رضاخانى تمام شود،و چون آن دوران به سر آمد،ايشان نيزدرس انسان سازى خود رامجددا آغاز نمودند و مدرسه فيضيه را پايگاه خود ساختند.
مكتب درسى و تربيتى امام خمينى:
آية الله خمينى(ره)تدريس علوم منقول و خارج فقه و اصول را در سال 1364ه.ق،هم زمان با ورود مرحوم آية الله بروجردى به قم آغاز كرد.البته ايشان پيش ازشروع درس خارج ساليان درازى بود كه به تدريس«سطح»اشتغال داشت و كتابهاىفقه و اصول را با بيانى شيوا،رسا و شيرين براى گروهى از فضلاء و محصلين علوماسلامى شرح و بسط مىداد.ايشان با شروع درس خارج فقه و اصول،دگرگونى ژرفو پر ارجى در حوزه علميه قم به وجود آورد و با سرمايه علمى سرشارى كه هماننددرياى بىكرانى از عمق قلب پرذخيره ايشان مىخروشيد و موج مىآفرينيد،جويبارهايى از دانش و فضيلت را در بوستان روحانيت آن روز روان ساخت،و حوزهعلميه قم را به گهواره علم و فضيلت و كمال مبدل نمود،و از شكر زار دانش خويش،شهد و شكر به كام دانش پژوهان معارف الهى فرو ريخت و چاشنى بخش زندگى علمىمحصلينعلوم اسلامى عصر خويش قرار گرفت.
سبك تدريس و شيوه مخصوص ايشان در بررسى مسائل علمى،و موشكافيها،ژرفنگريها،و تحقيقات عميقى كه در مسائل و مطالب غامض فقه و اصول به عملمىآورد،روش استنباط و اجتهاد را در دانش پژوهان مىپروراند و راه آن را به شيفتگان مىآموخت.از اين رو مىبينيم كه بيش از دهها نفر مجتهد صاحب نظر و بىنياز از تقليداز حوزه درسى پر بار ايشان در قم بيرون آمدند.لازم به يادآورى است كه شيوه درسىايشان در سطحى قرار داشت كه براى هر كسى قابل استفاده نبود،و لازم بود كه محصلچند سالى دوره خارج ديده و پايههاى علمى خود را تا حدى بالا برده باشد تا بتواند ازحوزه درس ايشان بهره گيرد،از اين رو در حوزه علميه قم،محصل تازه به خارجرسيده كمتر به درس ايشان مىآمد،با وجود اين خصيصه، بزرگترين كرسى تدريسعلوم اسلامى از آن ايشان بود،و جمعيتحوزه درسى ايشان،از لحاظ كميت و كيفيتدر حد والايى قرار داشت،و حدود هزار نفر از فضلاء و صاحبنظران محقق وچيرهدست در حوزه درس ايشان زانو زده،از آن درياى مواج علم و فضيلتبهرهمندمىشدند، و آن گاه كه درس ايشان پايان مىيافت،انبوه شاگردان در سراسر مسجدسلماسى(واقع در كوچه آقا زاده قم)يا در مدرسه فيضيه موج مىزد،و حالتى روحانىبه خيابان ارم و حومه صحن مطهر قم مىبخشيد.در سالهاى آخرى كه ايشان در قممىزيستند،و در مسجد اعظم تدريس مىنمودند،تعداد شاگردان درس ايشان از هزار ودويست نفر تجاوز مىكرد،كه يكبرابر و نيم شاگردان درس آية بروجردى در سالهاىآخر عمر آن فقيد سعيد بود.
اساتيد او:
امام خمينى(ره)از محضر جمعى از علماء و بزرگان حوزههاى علميه اراك و قمكسب فيضنمودهاند كه اسامى برخى از آن بزرگان به ترتيب زير مىباشد:
1-آية الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى(مؤلف كتاب اسرار الصلوة و غيره)متوفى1343 ه.ق
2-آية الله حاج مير سيد على يثربى كاشانى،كه از سال 1341 تا1347 ه.ق درقم بودهاند.
3-آية الله حاج ميرزا ابو الحسن رفيعى قزوينى،حكيم و فيلسوف متاله،صاحبشرح دعاىسحر،كه از سال 1341 تا1349 ه.ق در قم بودهاند،سپس به تهران وقزوين مهاجرت كردهاند.
4-آية الله حاج شيخ محمد رضا مسجد شاهى،صاحب وقاية الاذهان،كه درسالهاى 1344تا1346 ه.ق در قم بودهاند.
5-آية الله حاج ميرزا محمد على شاه آبادى،صاحب رشحات البحار،كه درسالهاى1347 تا 1354 ه.ق در قم بودهاند،و معظمله در تمام اين هفتسال از ايشاناخلاق و عرفان تلمذ نمودهاند،و در كتاب«چهل حديث»بارها از ايشان ياد نموده و باكمال تواضع كلمه«روحىفداه»را پس از نام استاد بزرگوارش ذكر مىكنند.
6-آية الله العظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى يزدى،مؤسس حوزه علميه قم،و صاحب كتاب«درر الفوائد»كه از حدود سال 1345 تا 1355 ه.ق،از درس فقه واصول ايشان بهرهمىبردهاند. (1)
شاگردان او:
تعداد كثيرى از طالبان علم و معنويت از محضر درس او بهره گرفتهاند و در اينجابىمناسبت نيست كه اسامى تعدادى از علما و فضلايى كه در علوم منقول يا معقول،يادر هر دو رشته افتخار شاگردى معظم له را داشته،و از مكتب پرفيض ايشان كسبدانش كردهاند،آورده شود، و صفحات كتاب،با اسامى ستارگان درخشان فضيلت،كهدر گرد ماه علم و فضيلت ايشان حلقه زده و كسب نور و ضياء كردهاند،آراسته شود،ليكن از آنجا كه به دست آوردن اسامى كليه شاگردان بزرگ مرجعى كه حدود سى سالمهمترين كرسى تدريس شيعه را به عهده داشتهاند،و در هر چند سالى دهها نفر عالم ومجتهد از حوزه درسى ايشان فارغ التحصيل شده و به اطراف و اكناف كشور و جهانپراكنده شدهاند،براى ما امكان پذير نمىباشد،تنها به آوردن اسامى بعضى از آنان اكتفاءمىكنيم و از ديگر علماء و فضلاى مبرز كه افتخار شاگردى آن حضرت را داشتهاند ونام آنان احيانا در اينجا آورده نشده است،پوزش مىطلبيم،كهگفتهاند:«العذر عند كرامالناس،مقبول»
1-مرحوم آية الله حاج شيخ مرتضى حائرى يزدى
2-شهيد آية الله استاد مرتضى مطهرى
3-آية الله شيخ حسينعلى منتظرى
4-شهيد آية الله حاج آقا مصطفى خمينى
5-شهيد آية الله سيد محمد على قاضى طباطبائى
6-شهيد آية الله حاج آقا عطاء الله اشرفى اصفهانى
7-آية الله حاج شيخ عبد الجواد اصفهانى
8-آية الله حاج شيخ على كاشانى(فريد)
9-آية الله حاج آقا ضياء استر آبادى كاشانى
10-آية الله حاج شيخ اسد الله نور اللهى اصفهانى كاشانى
11-آية الله حاج آقا سيد رضا صدر
12-آية الله حاج شيخ عباس ايزدى نجف آبادى
13-آية الله سيد مرتضى خلخالى
14-آية الله حاج سيد عز الدين زنجانى
15-حجة الاسلام و المسلمين شهيد سيد محمد رضا سعيدى
16-آية الله شيخ محمد صادقى تهرانى
17-آية الله حاج شيخ على مشكينى
18-آية الله حاج شيخ حسين نورى
19-آية الله شيخ محمد شاه آبادى
20-آية الله شيخ محمد موحدى فاضل لنكرانى
21-آية الله شيخ يحيى انصارى شيرازى
22-شهيد دكتر محمد مفتح همدانى
23-استاد شيخ نعمت الله صالحى نجف آبادى
24-آية الله شيخ هاشم قديرى
25-آية الله شيخ ابو القاسم خزعلى
26-آية الله شيخ احمد جنتى
27-آية الله شهيد دكتر سيد محمد حسينى بهشتى
28-حجة الاسلام و المسلمين شيخ محمد جواد حجتى كرمانى
29-حجة الاسلام شيخ على اكبر هاشمى رفسنجانى
30-حجة الاسلام و المسلمين شيخ على اصغر مرواريد
31-آية الله سيد على حسينى خامنهاى(رهبر معظم انقلاب اسلامى ايران)
32-آية الله شيخ غلامرضا صلواتى
33-آية الله شيخ ابراهيم امينى نجف آبادى
34-آية الله سيد حسن شيرازى
35-حجة الاسلام و المسلمين شهيد شيخ فضل الله محلاتى
36-حجة الاسلام و المسلمين شهيد سيد عبد الكريم هاشمى نژاد خراسانى
37-آية الله استاد شيخ جعفر سبحانى تبريزى
38-آية الله سيد عباس يزدى
39-آية الله شيخ غلامرضا رضوانى خمينى
40-آية الله شيخ حسين راستى كاشانى
41-آية الله شيخ عباس محفوظى گيلانى
42-آية الله شيخ مجتبى حاج آخوند
43-آية الله شيخ مرتضى تهرانى
44-آية الله شيخ مجتبى تهرانى
45-آية الله شيخ محمد محمدى گيلانى
46-آية الله سيد محمد باقر ابطحى اصفهانى
47-آية الله شيخ محمد يزدى
48-آية الله شيخ عبد الله جوادى آملى
49-آية الله شيخ حسين شب زندهدار
50-حجة الاسلام مرحوم شيخ على اكبر تربتى(واعظ)
51-آية الله اخوان مرعشى
52-آية الله شيخ حسن صافى اصفهانى
53-شهيد آية الله شيخ على قدوسى
54-آية الله شيخ محمد على گرامى
55-حجة الاسلام و المسلمين حيدرى نهاوندى
56-آية الله سيد يعقوب موسوى زنجانى
57-آية الله حاج ميرزا ابو القاسم آشتيانى
58-آية الله حاج ميرزا صادق نصيرى سرابى
59-آية الله حاج شيخ محمد مؤمن قمى
60-آية الله شيخ صدرا قفقازى
61-آية الله شيخ جواد خندق آبادى
62-آية الله فقيه برقعى
63-آية الله سيد عبد الغنى اردبيلى
64-آية الله سيد عبد الكريم اردبيلى
65-آية الله شيخ عبد الله لنكرانى
66-حجة الاسلام و المسلمين حاج آقا مهدى حائرى يزدى
67-آية الله شيخ فضل الله خوانسارى
68-آية الله شيخ يحيى اراكى
69-آية الله شيخ مسلم ملكوتى سرابى
70-آية الله شيخ عباسعلى اصفهانى
71-آية الله شيخ عبد الحسين زنجانى
72-آية الله شيخ بهاء الدين اراكى
73-آية الله شيخ محمد نهاوندى
74-آية الله شيخ محمد حسين لنگرودى تهرانى
75-آية الله سيد اسد الله اشكورى
76-حجة الاسلام و المسلمين صدر اشكورى
77-آية الله سيد عباس ابوترابى قزوينى
78-آية الله وحيدى تبريزى
79-آية الله مشايخى اراكى
80-آية الله سعيد اشراقى
81-آية الله شيخ محمد مهدى ربانى گيلانى
82-آية الله شيخ محمد رضا كشفى تهرانى
83-آية الله شيخ حسين مفيدى دليجانى
84-آية الله شيخ عباس رفسنجانى
85-آية الله شيخ عبد العظيم محصلى خراسانى
86-آية الله شيخ محسن حرمپناهى
87-حجة الاسلام و المسلمين عبد المجيد رشيدپور تهرانى
88-آية الله سيد عبد الرسول شيرازى
89-مرحوم آية الله شيخ عبد الرحيم ربانى شيرازى
90-مرحوم آية الله سيد عبد المجيد ايروانى تبريزى
91-آية الله سيد على اكبر موسوى يزدى
92-آية الله سيد جعفر يزدى
93-آية الله حسين زرندى قمى
94-آية الله شيخ محمد حسين قائينى
95-آية الله سيد احمد امامى اصفهانى
96-آية الله عابدى زنجانى
97-حجة الاسلام و المسلمين مهدى كروبى
98-آية الله شيخ محمد رضا مهدوى كنى
99-آية الله شيخ مرتضى مقتدائى
100-آية الله سيد محمد على حسينى تهرانى
101-آية الله شهيد شيخ حسين غفارى
102-مرحوم آية الله سيد ابراهيم علوى خوئى
103-آية الله بطحائى گلپايگانى
104-حجة الاسلام و المسلمين شيخ رضا گلسرخى كاشانى
105-شهيد آية الله سيد اسد الله مدنى تبريزى
106-آية الله شيخ يوسف صانعى
107-حجة الاسلام و المسلمين شيخ حسن صانعى
108-آية الله شيخ محمد مصباح يزدى
109-آية الله صابرى همدانى
110-حجة الاسلام و المسلمين شيخ عباسعلى عميد زنجانى
و جمعى ديگر كه در كتابهاى تاريخ معاصرين و تذكرهها معرفى شدهاند. (2)
آثار و تاليفات امام:
تا كنون درباره آثار قلمى و تاليفات امام خمينى(ره)مطالب زيادى گفته يا نوشتهشده است، جامعترين تحقيق و بررسى،تحقيق حجة الاسلام و المسلمين،آقاى رضااستادى است كه بااندك تصرف و تغيير جزئى در ذيل مىآوريم.
ايشان در تقسيم بندى كه در مورد آثار قلمى امام دارند،آنها را در موضوعاتدهگانه زيرخلاصه نمودهاند:
1-عرفان
2-اخلاق
3-فلسفه
4-فقه استدلالى
5-اصول فقه
6-رجال
7-رسائل علميه
8-حكومت
9-امامت و روحانيت
10-شعر و ادب
الف-عرفان:در اين رشته كتابهاى متعددى نوشتهاند كه تاريخ تاليف آنها از1347 تا 1355 ه.قمىباشد.تاليفات عرفانى ايشان به اين شرح است:
1-شرح دعاى سحر.اين كتاب از كتابهاى عرفانى معظمله،همانند تاليف ديگرايشان،«مصباح الهداية»،فقط مورد استفاده كسانى مىتواند باشد كه با فلسفه و عرفانآشنايى كامل داشتهباشند.
2-مصباح الهدايه.اين كتاب در بيان حقيقت محمديه(ص)و ولايت علويه(ع)است.تاليف اينكتاب در سال1349 ه.ق به پايان رسيده است.
3-لقاء الله.مقالهاى استبه زبان فارسى در7 صفحه،كه در آن از استادشمرحوم شاهآبادى يادمىكند.اين كتاب در پايان كتاب لقاء الله حاج ميرزا جواد آقا ملكىچاپ شده است.
4-سر الصلوة(صلوة العارفين يا معراج السالكين)فارسى.اين كتاب براىخواص از اهل عرفان و سلوك نگارش يافته و تاريخ پايان تاليف آن،سال 1358 ه.ق است،و تا كنون دو بار چاپ شدهاست.
5-تعليقة على شرح فصوص الحكم(عربى).«فصوص الحكم»،تاليفمحى الدين عربى،و شرح آن از محمود قيصرى است،و امام خمينى شرح فصوص رادر هفتسالى كه از محضر مرحوم آية الله شاه آبادى استفاده مىكرده،نزد ايشان خواندهو تاريخ تاليف اين تعليقه هم در همان سالها است،و در اين تعليقه به مصباح الهدايهخود ارجاع مىدهد،و از استادش مرحوم شاهآبادى نيز ياد مىكند.
كتاب شرح فصوص،495 صفحه است،و تعليقه امام تا صفحه396 آن مىباشد.
6-تعليقة على مصباح الانس(عربى)
7-تعليقة على شرح حديث راس الجالوت(عربى)
8-شرح حديث راس الجالوت(عربى).كه تاريخ تاليف آن سال 1348 ه.قمىباشد.
9-شرح ديگرى بر حديث راس الجالوت(عربى)،بنا به نوشته سيد ريحان اللهيزدى
10-تفسير سوره حمد.تفسيرى است عرفانى بر سوره حمد كه در سالهاى اولپيروزى انقلابدر 5 جلسه بيان فرمودهاند.
11-الحاشية على الاسفار
12-آداب الصلوة
13-مبارزه با نفس-جهاد اكبر(فارسى).رسالهاى است اخلاقى در موضوعجهاد با نفس،كه تقرير بيانات حضرت امام در نجف اشرف براى طلاب و فضلاست.اين رساله بارها چاپ شدهاست.
14-شرح جنود عقل و جهل(فارسى)
15-اربعين يا چهل حديث(فارسى).شرح چهل حديث است كه33 حديثآن اخلاقى،و7 حديث ديگر آن اعتقادى است.(اين كتاب توسط نگارنده از كتابخانهمرحوم آية الله العظمى آخوند ملا على معصومى همدانى،كشف و پىگيرى شد و به سازمان تبليغات اسلامى،مركز تهران انتقال يافت،و نخستين بار با استخراج منابع ومصادر در مجله اعتصام،وابسته به آن مركز تبليغى انتشار يافت،و سپس به صورتمستقلى چاپ گرديد كه هم اكنون در تيراژ وسيعانتشار يافته است)
ب-كتابهاى فقه استدلالى:در فقه استدلالى كتابهاى متعددى دارند كه تاليفآنها مربوط به سال 1365 تا تاريخى است كه حضرت امام از نجف به ايران آمدند،يعنىدر حدود سال1397 ه.ق.
16-كتاب الطهاره،جلد اول.تاريخ پايان تاليف دهم ذى حجة1373 ه.ق،چاپ اول در 272صفحه در قم،و چاپ دوم در 358 صفحه در نجف به سال1389
17-جلد دوم كتاب الطهاره،بحث مياه ثلاثه،تاريخ پايان تاليف،22 ربيع الاول1376 ه.ق،چاپقم در319 صفحه
18-جلد سوم كتاب الطهاره،بحث تيمم،تاريخ پايان تاليف،11 شعبان1376چاپ قم در 235صفحه
19-جلد چهارم كتاب الطهاره،پيرامون بحث از احكام طهارات و نجاسات.اينكتاب كه آخرين قسمت از مباحث طهارت است،تاليف آن در تاريخ 28 ذيقعده1377ه.ق به پايان رسيده و چاپ آن نيز در سال1389 در نجف اشرف انجام پذيرفته است.تعداد صفحات اينكتاب 290 صفحه است.
20-جلد اول المكاسب المحرمه،پايان تاليف آن پس از سال1377 و قبل از1380 ه.ق مىباشد.چاپ قم در 322 صفحه
21-جلد دوم المكاسب المحرمه،شامل بحثهاى قمار،كمك به ظالم،ولايت ازطرف جائر، تكسب به واجبات،جوايز سلطان،و خراج و مقاسمه.تاريخ پايان تاليف،هشتم جمادى الاولى1380،چاپ قم در 290 صفحه،در سال 1381
22-جلد اول كتاب البيع،تاليف پس از 1380،در457 صفحه كه در نجفچاپ شده است.
23-جلد دوم كتاب البيع،در سال 1391 در 575 صفحه در نجف چاپ شدهاست،متضمن بحثولايت فقيه معظمله كه منشا بسيارى از تحولات اجتماعى وسياسى گشت.
24-جلد سوم كتاب البيع،تاريخ پايان تاليف 11 جمادى الاولى 1392،و درهمان سالها در 485 صفحه در نجف چاپ شده است.بدين ترتيب اين سه جلد حاصلتدريس حدود 12 سالحضرت امام مىباشد كه به قلم خودشان نوشته شده است.
25-جلد چهارم كتاب البيع،بحثخيارات،تاريخ پايان تاليف،25 جمادىالاولى 1394 ه.ق.اينكتاب در 452 صفحه در نجف در همان سال تاليف چاپ شدهاست.
26-جلد پنجم كتاب البيع،شامل بقيه بحثخيارات،و بحث نقد و نسيه وقبض،تاريخ پايان تاليف،15 جمادى الاولى1396 مىباشد.اين كتاب در 402 صفحهدر سال1397 در نجف به چاپرسيده است.
27-كتاب الخلل،بحثخلل صلوة است كه ظاهرا پس از سال1397 تا هنگاممراجعتبه ايرانبحث نموده و نوشتهاند.اين كتاب در 314 صفحه چاپ قم مىباشد.
28-رسالة في التقيه،رسالهاى استشامل مباحث تقيه در 35 صفحه،كه تاريختاليف آن شعبان1373 مىباشد.پيوست رسالههاى اصولى حضرت امام در سال 1385در قم به چاپرسيده است.
29-رسالة في«قاعدة من ملك».اين رساله در كتاب«آثار الحجة»جلد دوم،ص 45 جزء تاليفاتحضرت امام ياد شده است.
30-رسالة في تعيين الفجر في الليالى المقمره.اين رساله در 32 صفحه رقعى درسال1367منتشر شده است.در عين اختصار از تاليفات فقه استدلالى ايشان به شمارمىآيد.
ج-كتابهاى اصول فقه:در اين زمينه هم رسالههاى متعددى دارند كه تاليف آنها مربوط بهسالهاى قبل از 1370 تا حدود 1371 مىباشد كه نوعا به زبان عربى است.
31-رساله لا ضرر.تاريخ پايان تاليف آن،غره جمادى الاولى 1368 مىباشد كهدر 68 صفحه،بهپيوست چند رساله ديگر،تحت عنوان«الرسائل»در قم،به سال 1385چاپ شده است.
32-رسالة الاستصحاب.اين رساله در دوره اول درس اصول ايشان نوشته شده،و تاريخ پايان تاليف آن نهم رمضان 1370 مىباشد كه در 290 صفحه،با همان رسائلدر سال 1385 در قمچاپ شده است.
33-رسالة في التعادل و التراجيح.در دور اول درس نوشتهاند و تاريخ پايانتاليف آن،نهم جمادى الاولى 1370،و تاريخ پاكنويسى آن،ماه رمضان همان سال كهدر 92 صفحه در همانرسائل در سال 1385 در قم به چاپ رسيده است.
34-رسالة الاجتهاد و التقليد،تاريخ پايان تاليف اين رساله،همان سال 1370است،و اين رسالهدر 78 صفحه در همان كتاب رسائل،در سال 1385 در قم به چاپرسيده است.
35-رسالة في الطلب و الاراده.پايان تاليف اين رساله،ماه رمضان 1371 درهمدان است.اين رساله با ترجمه فارسى آن در157 صفحه در سال 1362 ه.ش(1404 ه.ق)توسط مركزانتشارات علمى و فرهنگى چاپ شده است.
36-تعليقة على كفاية الاصول.مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى در كتاب الذريعه،ج26،ص 285 چاپ مشهد مىنويسد:«حاشيه كفاية الاصول آخوند خراسانى،تاليفامام خمينى كه تاريختاليف آن 1368 مىباشد.»
37-رساله در موضوع علم اصول.
38-تقريرات درس آية الله العظمى بروجردى،بنا به تصريح استاد سبحانى كه ازشاگردان برجسته اصول حضرت امام بودهاند،اين كتاب از آغاز مباحث اصول،تاحجيت ظن مىباشد. د-رسائل عمليه يا فقه غير استدلالى:رسائل عمليه و حواشى حضرت امام كهبراى مقلديننوشتهاند.البته غير از«تحرير الوسيله»كه پيش از سال 1380 تاليف شدهاست.
39-تعليقة على العروة الوثقى(عربى)حاشيهاى استبر تمام العروة الوثقى،تاليف مرحوم آية الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى.تاريخ پايان اين تعليقه،هفتمجمادى الاولى1357 مىباشد.چاپ اول آن در349 صفحه در قم انجام شده است وپس از چندى توسط مطبوعاتدار الفكر تجديد چاپ،و سپس به ضميمه خود العروةالوثقى مكرر به چاپ رسيده است.
40-تعليقة على وسيلة النجاة(عربى)حاشيهاى استبر تمام وسيلة النجاةآية الله سيد ابوالحسن اصفهانى.تاريخ تاليف آن مشخص نيست.
41-حاشية توضيح المسائل(فارسى)حاشيهاى استبر توضيح المسائل آية اللهالعظمى بروجردى كه در قم در 138 صفحه در سال 1381 پس از رحلت آية اللهبروجردى چاپ شدهاست.
42-رساله نجاة العباد(فارسى)اين رساله از مكاسب محرمه تا طلاق است،و در155 صفحه درحدود سال 1380 به چاپ رسيده است.
43-حاشيه رساله ارث(فارسى).مرحوم حاج ملا هاشم خراسانى،صاحبكتاب«منتخب التواريخ»رسالهاى در ارث به زبان فارسى نوشته كه با حاشيه برخى ازمراجع تقليد گذشته چاپ سنگى شده است.حضرت امام خمينى(ره)حاشيهاى بر اينرساله نوشتهاند كه با اصلرساله در 120 صفحه در قم،ظاهرا پس از رحلت آية اللهالعظمى بروجردى چاپ شده است.
44-مناسك يا دستور حج(فارسى).اين رساله مكررا چاپ شده است.
45- و46-تحرير الوسيله(عربى).وسيلة النجاة تاليف مرحوم آية الله العظمىآقاى اصفهانى،از جهت كثرت ابواب فقهى،بر العروة الوثقى،تاليف آية الله يزدىبرترى دارد،يعنى بسيارى از ابواب فقه،مانند مكاسب،طلاق و نذر در العروة الوثقى نيست،ولى در وسيلة النجاة هست.امام خمينى(ره)همان طور كه قبلا گفته شد،بروسيلة النجاة حاشيه داشتهاند و در سال 1384 كه در تركيه تبعيد بودند،به اين فكرافتادند حاشيه خود را در متن وسيله درج كرده و ضمنا بابهايى را هم كه وسيلة النجاةناقص دارد،تتميم كرده و مسائل مستحدثه را هم به آن بيفزايند.اين كار به صورتبسيار خوبى در مدتى كه تبعيد بودند انجام گرفت و به نام«تحرير الوسيلة»در همانسالها در نجف،در 2 جلد،662 و647 صفحه چاپ شده و سپس مكرر تجديدچاپگرديده است و اخيرا به فارسى نيز برگردانده شده است.
47-زبدة الاحكام(عربى)رساله مختصرى است كه با توجه به تحرير الوسيلهتوسط برخى از شاگردان ايشان تنظيم و مكرر به چاپ رسيده است.يكى از چاپهاىممتاز آن،چاپ سازمانتبليغات اسلامى،در273 صفحه در سال 1404 قمرى انجامپذيرفته است.
48-توضيح المسائل(فارسى)در زمان آية الله العظمى بروجردى احساس شدكه رساله عمليه ايشان بايد ويراستارى شود تا براى عامه مردم باسواد قابل فهم باشد.بهاين منظور حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ على اصغر كرباسچى،مؤسس مدرسهعلويه در تهران،و استاد محترم جناب آقاى على اصغر فقيهى،صاحب تاليفاتارزشمند،با همكارى يكديگر رساله عمليه آن مرحوم را به صورت بسيار مطلوبىدرآوردند و به نام«توضيح المسائل»ناميده شد. پس از رحلت آية الله بروجردى،مراجع تقليد بر اين كتاب حاشيه زدند،از جمله حضرت امام، حاشيهاى بر اين كتابنوشتند كه بعدها توسط برخى از علماء،حاشيه ايشان در متن درجشده و به نام«توضيح المسائل امام خمينى»مكرر چاپ شده است.
49-ملحقات توضيح المسائل(فارسى).تحرير الوسيله حضرت امام(ره)مسائل جديد و مستحدثه را نيز داشت،ولى به زبان عربى بود،و چون اين مسائل براىفارسى زبانان هم لازم بود،به فارسى ترجمه شده و به زبان برخى از مسائل امر بهمعروف و نهى از منكر و دفاع كه درتوضيح المسائل نبود،به نام«ملحقات توضيح المسائل»مكرر چاپ شده است.
50- و 51-استفتائات(فارسى).يكى از كارهاى بسيار ارزنده،جمع و تنظيمجواب سؤالاتى است كه از فقهاء مىشد تا براى غير سؤال كننده هم مورد استفاده قرارگيرد.استفتائات حضرت امام نيز در دو جلد تنظيم شده است.يك جلد آن در519صفحه توسط انتشارات جامعه مدرسين قم چاپ شده است.اميد است همين كارنسبتبه كل استفتائات آن بزرگواربه صورت وسيع انجام گيرد كه جلد دوم آنمحسوب گردد.
52-حكومت اسلامى يا ولايت فقيه(فارسى)اين كتاب حاصل درسهاىحضرت امام راجع به ولايت فقيه است كه در كتاب«البيع»ايشان هم به گونهاىمختصرتر آمده است.چاپ سوم اين كتاب در 208 صفحه در سال 1391 انجام شدهاست،و اين همان كتابى است كه زمينه فكرى تشكيل حكومت اسلامى را در ايرانآماده ساخت،و دستگاه جبار شاهنشاهى نسبتبه آنخيلى حساسيت نشان مىداد.
53-كشف الاسرار(فارسى).مرحوم حاج شيخ مهدى پائين شهرى،از علماىبزرگ قم و از اتقياء بود.فرزند ناخلف او،على اكبر حكمى زاده،رسالهاى به نام«اسرارهزار ساله»نوشت و در 38 صفحه در سال 1322 ه.ش منتشر ساخت.موضوع اينرساله حمله به مذهب تشيع بود.او حرفهاى فرقه ضاله وهابى را به ضميمه تبليغاتسوء عليه روحانيت كه آن روزها بازارش بسيار داغ بود،در اين رساله آورده بود،و درحقيقت رسالهاى بود در ترويج وهابيت،و از طرفى همسو با كسروى،و از ديگر سو،همگام با رضاخان كه دشمن روحانيتبود.امام خمينى(ره)سكوت را روا ندانستند وكتاب«كشف الاسرار»را در همان تاريخ در پاسخ آن رساله نوشتند،و در ضمنخيانتهاى رضاخان را هم با صراحتبيان كردند.كتاب مورد استقبال قرار گرفت و بارهابه چاپ رسيد.چاپ اول در سال1323 ه.ش و چاپ سوم آن در سال1327 ه.ش در334 صفحه توسط كتابفروشى علميه اسلاميه تهران انجام شده است.قابل ذكر استحضرت امام براى تاليف كشف الاسرار مدتى درس خود را تعطيل كردند و به نوشتناين كتاب پرداختند، و يك بار ديگر به همه اين درس را آموختند كه بايد دنبال عمل بهتكليف بود،نه اينكه به يككار مخصوص دل بست.
54-رسالهاى مشتمل بر فوائدى در بعضى مسائل مشكله.اين كتاب در بعضى ازمصادر يادشده است و اطلاعى از كم و كيف آن وجود ندارد.
ه-رجال:در اين موضوع بحثى دارند كه در كتاب«الطهاره»درج شده است.
55-رساله در رجال(عربى).حضرت امام در علم رجال تاليف مستقلى ندارند،اما در جلد اول كتاب«الطهاره»كه قبلا ياد شد،بحثى درباره خبر اصحاب الاصول والكتب دارند كه در 24صفحه تنظيم شده است،و مىتوان آن را رسالهاى جداگانهدانست.
و-شعر و ادب:
56-ديوان شعر(فارسى).حضرت امام از آغاز جوانى تا پايان عمر،گاهگاهىشعر مىسرودهاند، و نمونههايى از آنها در كتابها آمده،يا در حافظهها هست.بخشى ازآنها پس از رحلت ايشان به صورتهاى گوناگون چاپ شده و مجموعه اشعار ايشانديوان نسبتا بزرگى را تشكيل مىدهد،ولى قسمتهايى از آن مفقود شده است.
ز-كتابهاى اصول فقه:در اين زمينه رسالههاى متعددى دارند كه تاليف آنهامربوط به سالهاىقبل از 1370 تا حدود سال 1371 مىباشد.
57- و 58-تهذيب الاصول(عربى)تقرير بحث اصول فقه معظم له به قلم استادمحترم آية الله حاج شيخ جعفر سبحانى است كه با چهار رساله«لا ضرر»،«استصحاب»،«تعادل و تراجيح»و«اجتهاد و تقليد»كه به قلم خود امام است،دوره كامل اصول فقهمىباشد.پايان جلد اول1373،و تاريخ تقريظى كه حضرت امام بر آن نوشتهاند،1375مىباشد،و تاريخ پايان جلد دوم كه تا آخر برائت است،1375،و تاريخ پاكنويسى آن،1379 است.اين كتاب در سه جلد و دوجلد مكرر تجديد چاپ شده است.
59-رسالة في قاعدة لا ضرر يا نيل الاوطار(عربى).تقرير بحثحضرت امام بهقلم استاد آية الله جعفر سبحانى.تاريخ پايان تاليف،1375 و تاريخ پاكنويسى آن 1380ه.ق مىباشد.اين رسالهبه ضميمه تهذيب الاصول چاپ شده است.
60-رسالة في الاجتهاد و التقليد(عربى).تقرير بحثحضرت امام به قلم استادسبحانى،تاريخ پايان تاليف،1370 ه.ق كه تاريخ پايان دوره اول درس اصول فقه اماماست،و تاريخ تجديد نظر در اين رساله،1377 است كه تاريخ پايان دوره دوم درساصول فقه امام مىباشد،و تاريخپاكنويسى آن 1382 مىباشد.اين رساله هم به پيوستتهذيب الاصول چاپ شده است.
61-لب الاثر يا رسالة في الطلب و الاراده و الجبر و التفويض(عربى).تقريراتبحثحضرت امامبه قلم استاد سبحانى.تاريخ پايان تاليف،1371 و تاريخ پاكنويسى1373 مىباشد.
62-كتاب البيع(عربى).تقرير قسمتى از بحثبيع حضرت امام است،به قلم استاد محترم،جناب آقاى قديرى كه اخيرا توسط وزارت ارشاد چاپشده است.
ح-حكومت و سياست:
63-تا 82-صحيفه نور(فارسى)اعلاميهها و گفتارها و حكمها و سخنرانيها ومصاحبههاى حضرت امام از سال 1341 ه.ش تا سال آخر عمر شريفشان به صورتهاىگوناگون جمع آورى و تنظيم و نشر شده است.اين كتاب ظاهرا 20 جلد است كه19جلد آن چاپ شده است.در آغاز اين كتاب،نوشتهاى از سال1363 ه.ق كه مربوط بهحدود 20 سال قبل از نهضت 15 خرداداست،آمده است كه بسيار جالب توجهمىباشد.
83-وصيتنامه سياسى،الهى.آخرين تاليف حضرت امام خمينى است كه پس از رحلت آن بزرگوار در اختيار امت اسلامى قرار گرفت،و در ميليونها نسخه چاپ وانتشار يافته است و بهاغلب زبانهاى زنده دنيا ترجمه و منتشر شده است.
ط-عرفان:
84-ره عشق(فارسى).نامه عرفانى حضرت امام خمينى،مورخ 1404 ازانتشارات مؤسسهتنظيم و نشر آثار حضرت امام خمينى(ره)
85-باده عشق(فارسى)نامه عرفانى ديگرى است از انتشارات سروش (3) مطالب فوق،برگزيدهاى از مقاله استاد رضا استادى بود كه از نظر گذشت.
نگارنده كتاب ديگرى از معظم له در كتابخانه آية الله العظمى مرعشى مشاهده نمودهاست كه همراه جمعى از فضلاء روى كتاب«عبقات الانوار»مير حامد حسين هندىانجام دادهاند كهمىتوان آن را جزء آثار آن بزرگ پيرامون ولايت و امامتدانست.
تشكيل حكومت اسلامى:
مهمترين و بارزترين امرى كه اين مرد بزرگ الهى در طول حيات خود انجامدادند،تشكيل حكومت اسلامى و برانداختن حكومت طاغوتى بود.البته فكر تاسيسحكومت اسلامى و اجراى احكام فقه،در انديشه اغلب فقهاى عظام در طول تاريخاسلام بوده است،ولى مرحله عملى و عينى اين انديشه الهى،توسط اين فقيه بزرگ وعارف وارسته صورت گرفت.مواد اصلى و اصول كلى اين انديشه در وصيتنامهسياسى و الهى ايشان منعكس است كه خواننده را بهمطالعه و تعمق در كلمات آندعوت مىنمائيم.
در مورد عامل يا عوامل پيروزى انقلاب اسلامى،تحليلهاى مختلفى از سوىدوست و دشمنابراز شده است،ولى اعتقاد ما بر آن است كه ذيلا يادداشت مىگردد:
راز پيروزى انقلاب اسلامى ايران،مرهون دو عامل اساسى زير بود كه جا دارد بهصورت فشردهبه آنها اشاره شود:
1-كلمه توحيد و استوارى آن بر ستون دين و معيار آسمانى ايمان و اعتقادمسلمانان،با الهام از مكتب خونين حسينى(ع)،بدون هيچگونه وابستگى به شرق وغرب،و بدون كمترين پيوستگى به چپ يا راست،فقط و فقط الهام گرفتن از اصالتها ومعيارهاى متعالى اسلام،و برخوردارى از منبع پر فيض تعاليم انبياء(عليهم السلام)،واين عامل مهمترين و اصلىترين رازو رمز پيدايش،و راز بقا و استمرار انقلابشكوهمند اسلامى مىباشد.
2-وحدت كلمه مسلمين و پيوستگى آنان به حبل مستحكم الهى.البته ايجادوحدت و يكپارچگى،در اثر اعلاميهها و آگاهى بخشيها و تدابير حكيمانه مقام معظمرهبرى انقلاب بود، ولى هوشيارى و آگاهى ملت متدين و فداكار و ايثارگر كهمشكلات را به جان خريدند و در راستاى رهبريهاى رهبر دانا و فرزانه گرد هم آمدند وهمه اقشار و تودهها و گروهها،اعم از مرد و زن،كوچك و بزرگ،روحانى ودانشگاهى،بازارى و كشاورز،همه و همه در كنار هم دوشادوش همديگر قرار گرفتندو به مبارزه حيات بخشيدند.اين امر دومين عامل پيروزى انقلاب اسلامى بود.درلحظههاى پيروزى انقلاب،باران رحمت و عطوفت و انبوه احساسها و محبتها، آنچنان شروع به باريدن گرفته بود كه همه بالعيان اين عنايات ربانى و فيوض صمدانى رالمس مىكردند،بىآنكه بتوانند آن را ترسيم نمايند،و مردم علاقمند انقلاب،آن چنانبا هم صميمى و متحد و متفق شده بودند كه قاموس«من»از ميان رفته،و جاى خودرابه«ما»و«مصالح ما»بخشيده بود.
در اين ميان نقش رهبريهاى امام بس والا و ارزشمند بود كه قلم نمىتواندعظمت آن را ترسيم نمايد.صحنهها و صفحههاى تاريخ انقلاب اسلامى،بازگو كننده وميدان نمايش اينصداقتها و صرافتها است.
در اين عكس تاريخى:جمعى از خبرگان قانون اساسى در لحظههاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى،در اقامتگاه حضرت امام(ره)در قم،حضور يافتند.از سمتچپ پس از حضرت امام:آية الله شيخ مرتضى حائرى(نماينده قم)،آية الله سيد محمد على انگجى(نماينده آذربايجان)،آية الله صدوقى(نماينده يزد)،آية الله سبحانى(نماينده تبريز)،آية الله مكارم شيرازى(نمايندهشيراز)و جمعى ديگر از سادات و اعيان حضور دارند كه متاسفانه قابل شهود و رؤيت نيستند.
نگارنده راز پيروزى انقلاب اسلامى را دو امر بالا مىداند و بس،هر چند استادمحمد رضاحكيمى در كتاب«تفسير آفتاب»،رمز پيروزى را سه چيز دانستهاند:
1-مكتب انقلابى اسلام(تشيع)
2-قاطعيت و والايى رهبرى
3-فداكارى فداكاران (4)
گر چه اين سخن بهرهاى از واقعيت و حقيقت دارد،ولى ما معتقديم رهبرىبزرگوار انقلاب آن چنان در اسلام و تعاليم عاليه مكتب ارزنده آن فانى و فادى شدهبود،كه نمىتوان با حد و مرزى فاصله انداخت،يا مقوله جداگانهاى بر او بازگشود.اوهر چه داشته است،از اسلام بودهاست و هر تلاشى انجام داده است،جهت اعتلاىاسلام و سرافرازى مسلمين بوده است و بس.
رحلت:
سرانجام پس از عمرى تلاش و كوشش در راه خدا و انجام تكاليف فردى واجتماعى،در ساعت 10 شنبه شب13 خرداد 1368 ه.ش مطابق با29 شوال1409 ه.ق نداى حق را لبيك گفت و بهملكوت اعلى پيوست،و ميليونها انسان شيفتهانديشه والاى اسلامى خود را عزادار ساخت.
حضرت آية الله العظمى گلپايگانى با جمعيتبىشمارى از شخصيتهاى مذهبىو سياسى،بر جسد مطهر امام نماز گزارد،سپس با تشييع عظيم ميليونى،از مصلاىتهران،به آرامگاه ابدى خود در بهشت زهرا،در جوار شهيدان انقلاب اسلامى منتقلشد.هجوم جمعيتبراى تبرك از خاك مرقد و شركت در تدفين،ساعتها اين مراسم رابه عقب انداخت،و بدين سان جهان ناباورانه با صحنه شگفت انگيز و معجزهآساىديگرى از عظمت اسلام و انقلاب روبرو شد و حتى دشمنان به ناچار اعتراف كردند كهبزرگترين تشييع جنازه تاريخ در«بدرقه امام»به وقوعپيوست. (5)
پىنوشتها:
1- كيهان انديشه،ويژهنامه حضرت امام،مقاله حجة الاسلام رضا استادى.
2- بررسى و تحليل نهضت امام خمينى،ص 42.
3- كيهان انديشه،ويژهنامه حضرت امام،مقاله حجة الاسلام رضا استادى.
4- تفسير آفتاب،ص 15.
5- در مورد زندگى امام(رضوان الله تعالى عليه)منابع و مآخذ فراوانى وجود دارد كه نگارندهبه منابع زيردسترسى داشته است:
تفسير آفتاب،تاليف استاد محمد رضا حكيمى،از انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامى،در 465 صفحه- تحليلى از نهضت امام خمينى(ره)،تاليف سيد حميد روحانى،در3 مجلد،حدود 3000 صفحه- يكصدسال مبارزه روحانيت از ميرزاى شيرازى تا امام خمينى،تاليف نگارنده،از انتشارات دفتر نشر نويد اسلام،4 جلد،حدود 700 صفحه- ويژهنامه كيهان انديشه،شماره 24، خرداد و تيرماه 1368،مقاله استادآشتيانى و استاد جوادى آملى- ويژهنامه درسهايى از مكتب اسلام،شماره خرداد ماه 1368،مقاله استادجعفر سبحانى و ديگر اعضاى هيات تحريريه آن مجله- درخششى در غروب،مركز پژوهشهاى فرهنگىبنياد شهيد- شمارههاى مجله حضور،از انتشارات مركز تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)،شمارههاى 1 تا4- ويژهنامه مجله حوزه،از انتشارات دفتر تبليغات اسلامى- سايه آفتاب،تاليف حجة الاسلام محمدحسن رحيميان از اعضاى دفتر مركزى امام(ره)،انتشارات پاسدار اسلام- ويژهنامه مجله مشكوة،بنيادپژوهشهاى اسلامى،و دهها منبع ديگر.