31- آية الله شيخ جعفر كاشف الغطاء
(متولد 1154-متوفى 1228 ه.ق)
گفتار استاد:
«شيخ جعفر كاشف الغطاء،شاگرد وحيد بهبهانى و شاگرد سيد مهدى بحر العلومبوده است. كتاب معروف او در فقه به نام«كشف الغطاء»است.در نجفمىزيسته و شاگردان بسيارى تربيت كرده است.سيد جواد صاحب مفتاح الكرامةو شيخ محمد حسن صاحب جواهر الكلام از جمله شاگردان اويند.او چهار پسرداشته كه هر چهار تن از فقهاء بودهاند.كاشف الغطاء معاصر فتحعلى شاه است ودر مقدمه كشف الغطاء او را مدح كرده است و در سال 1228 ه.ق درگذشتهاست.كاشف الغطاء در فقه نظريات دقيق و عميقى داشته و از او بهظمتيادمىشود...» (1)
شيخ جعفر كاشف الغطاء،فقيه بزرگ و مجتهد وارسته در عصر خويش بودهاست.يكى ازبزرگان او را چنين توصيف مىكند:
«بزرگ بزرگان،شمشير بران اسلام،استاد پژوهش و تحقيق،آيت عجيبخداوند كه عقلها از درك آن قاصرند و زبانها لال.اگر به علم و دانش او بنگرى،كتابكشف الغطايش كه در هنگام سفر نوشته است،تو را از امرى سترگ باخبر مىسازد و ازمقامى والا در مراتب علوم دينى او،چه اصول باشد و چه فروع آگاه مىكند.»
آرى،مرحوم استاد ميرزا حسين نورى،صاحب مستدرك الوسائل(ره)اينچنين كاشف الغطاءرا ستايش مىكند و توصيف مىنمايد. (2)
درست است در هر عصر،عالمان بزرگى داشتهايم كه از نظر علم و تقوى كم نظيربوده و همتايى نداشتند،ولى امروز سخن از شخصيتى است عاليقدر و بزرگ مرتبه كه باكتاب ارزنده«كشف الغطاء»خود فقه و دشواريهاى فقه را شكافت و همانند كشتى كهحباب دريا را مىشكافد.نام آن بزرگوار جعفر بن شيخ خضر جناجى نجفى و معروفبه«كاشف الغطاء»است. او در سال 1154 ه.ق در نجف اشرف چشم به جهان گشود واز همان اوان كودكى به تحصيل علوم دينى پرداخت.در آغاز مقدمات را نزد پدر خودآموخت و سپس از محضر بزرگانى نظير: شيخ محمد مهدى فتونى و آقا محمد باقروحيد بهبهانى و سيد مهدى بحر العلوم كسبدانش كرد و به مرتبت والايى از علم وعمل نائل آمد كه بزرگان در حق او گفتههايى دارند.
ستايش بزرگان از كاشف الغطاء:
صاحب مفتاح الكرامة در مقدمه كتابش او را به عنوان«امام،علامه مورد اعتماد ومقدس وبزرگترين دانشمند»مىستايد. (3)
در روضات الجنات چنين آمده است:
«او از استادان بزرگ فقه و كلام بود كه به احكام دين آشنايى و معرفت كاملداشت و مذهب را همواره ترويج مىكرد.مورد تقدير و احترام خاص و عام بود.درچشم بزرگان بزرگ مىنمود،درامر به معروف و نهى از منكر بسيار جدى و كوشا،و دركشاكش روزگار ثابت و استوار بود.
عرب و عجم از او فرمان مىبردند و اوامرش را به جان و دل مىخريدند.دردين و دنيا بر همطرازانش تفوق و برترى داشت.در خانوادهاى كه به علم شهرتنداشت،پيدا شد،ولى بزرگترين عالم عصر شد.در عين حال كه وقار و هيبت و قدرتداشت،داراى تواضع و فروتنى و ملاطفتبسيار بود.در هيات ظاهريش با ديگرانتفاوتى نداشت.او انسانى شجاع و نيرومند در دين،و داراى همتى والا بود.گويند درآغاز طلبگى آن قدر فقير و تهىدستبود كه با نماز و روزه استيجارى زندگى روزمرهخود را مىگذراند و با همين وضع درس مىخواند و تحصيلعلم مىكرد.»
از استاد اعظم شيخ مرتضى انصارى نقل شده است كه فرمود:«اگر كسى آنقواعد و اصولى راكه شيخ جعفر در كتاب كشف الغطايش جا داده استبداند،نزد منمجتهد خواهد بود.» (4)
شيخ عبد الحسين تهرانى(ره)مىگويد:«اگر مواظبت او را بر سنن و آداب واحكام ببينى و عبادت و مناجاتش را در سحرگاهان بشنوى،و گريه و زاريش را در دلشب بنگرى،مىبينى از همان كسانى است كه امير المؤمنين(ع)براى يكى از اصحابشبه نام احنف بن قيس تعريف مىكرد و تو را به شگفتى خواهد واداشت.هنگامى كهببينى او با آن مكانت و منزلت و همچنين با آن هيبت و وقارش در راه خدمتبه بينوايانو بيچارگان و تهىدستان قرار دارد و در اين راه مايه مىگذارد و همواره در صددچارهجويى براى مستمندان و فقيران است،و در اين باره داستانهاى زيادى از او نقلمىكنند كه اگر در يك جا گردآورى شود،كتابى ظريفخواهد بود.»
اخلاق كاشف الغطاء:
كاشف الغطاء داراى اخلاق الهى بود.وارسته،فروتن،سخاوتمند،غيور،متواضع،مجاهد و با مستمندان از هر راهى كه مىتوانستبراى فقرا پول جمعآورىمىكرد و بر آنان انفاق مىنمود. حتى نوشتهاند كه گاهى خود به پول جمع كردنمىپرداخت و در عباى خود پول جمعآورى ودر همان مجلس بر فقراء و بيچارگانتقسيم مىنمود.
در دل شب،براى عبادت و راز و نياز بيدار مىشد و تا سپيده دم،در حال تضرعو گريه و زارى بود،و صبحگاهان براى درس و بحث،و براى مقابله با دشمنان دين ومذهب،همانند شير در اين ميدانهاى خطرناك وارد مىشد و همواره پيروز و سربلندبود.شب كه فرا مىرسيد،هنگام خوابيدن به محاسبه نفس خويش مىپرداخت و گاهىخطاب به خويشتن مىگفت:«در كوچكى ترا«جعيفر»(جعفر كوچولو)مىگفتند،سپس«جعفر»شدى،و پس از آن«شيخ جعفر»،وسپس«شيخ الاسلام»،پس تا كىخدا را معصيت مىكنى و اين نعمت را سپاس نمىگويى؟»
هميشه مردم را به خواندن نماز جماعتسفارش مىكرد و بر اين امر اهميتفراوان قائل بود. غالبا در مسجدى كه مىرفت،نماز ظهر را با مردم مىخواند،سپسبراى نماز عصر،يكى از مؤمنين را-كه عدالتش ثابتبود-به عنوان امام جماعتبرمىگزيد و خود نيز به او اقتداءمىكرد.
ميرزاى نورى(ره)در مستدرك مىنويسد:«سيد مرتضى نجفى»كه مرد عادل وبا تقوى و فرد مورد اعتمادى است و در اوايل عمرش شيخ جعفر را درك كرده بود،بهمن گفت:«روزى شيخ جعفر براى نماز ظهر تاخير كرد و به مسجد نيامد.مردم كه از آمدن شيخ نااميد شدند،شروع كردند نماز را فرادى خواندند.چيزى نگذشته بود كهشيخ وارد مسجد شد و با ناراحتى مردم را سرزنش كرد كه چرا نماز را فرادىمىخوانيد؟مگر يك نفر عادل بين شما نيست كه به او اقتداء كنيد؟سپس مؤمنى را ديدكه تا اندازهاى امكانات مالى نيز داشت،و نماز مىخواند.فورا به او اقتداء كرده و به نمازايستاد.مردم كه شيخ را ديدند به آن مؤمن اقتداء كرده،همه شتسر او ايستادند واقتداء كردند.آن مؤمن به قدرى شرمنده شد كه نمىدانست چگونه نمازرا تمام كند.
پس از اداى نماز ظهر كنار رفته و به شيخ عرض كرد:بايد نماز عصر را خود جناب عالىامامت كنيد.شيخ خوددارى كرد.او اصرار نمود،تا اينكه بالاخره شيخ گفت:حال كهاصرار مىكنى،اگر پولى بدهى كه همين جا بر فقرا تقسيم كنيم،از امامت تو صرف نظرمىكنيم.آن مرد پذيرفت و دويستشامى(كه پول رايج آن زمان بود)به شيخ پرداختو شيخ جعفر قبل از شروع به نماز عصر،دستور داد فقرا را جمع كنند و همانطور پولهارا بر آنها تقسيم نمود.سپس به نماز ايستاد.»
شيخ نسبتبه مذهب خيلى تعصب داشت و در برابر دشمنان حق،بىپروامىايستاد و مقاومت مىكرد.هنگامى كه وهابيها به نجف يورش آوردند و به غارتگرىو جنايت دست زدند،شيخ جعفر بزرگ با دست و زبان با آنان جهاد كرد و از مذهبدفاع نمود،تا آنجا كه جبههاى در مقابل آنان گشود و رزمندگانى را براى دفاع از دينآماده ساخت و خود همراه علماء و بزرگان دين پيشاپيش آنان به راه افتاد و پس ازنبردى سهمگين آنان را تار و مار كرده،از نجف راند و رئيس آنها كه سعود نام داشت(وشايد از نياكان ملك فهد،پادشاه كنونى عربستان باشد.)ناچار پا به فرار گذاشته و براىانتقام جويى به كربلا حمله كرد،چون ديگر توان مقاومت در برابر ياران شيخ جعفر رانداشت.و اهل كربلا با اينكه بيشتر از اهل نجف بودند،تاب مقاومت نياورده، تسليمستمگران شدند.پس از آن حادثه براى اينكه نجف اشرف از هر گزندى مصون بماند، شيخ جعفر قيام به ساختن«سور نجف»(ديوارى بزرگ در اطراف نجف اشرف)نمودو محمد حسن خان صدر اصفهانى به دستور آن بزرگوار كار ساختمانى اين سور مهم را به عهده گرفتو بنا كرد.
يكى از كارهاى مهم شيخ جعفر را نيز مىتوان مقابله با ميرزا محمد اخبارى نامبرد.اين شخص از بزرگترين دشمنان مراجع اصولى بود كه تهمتهاى ناروا و زشتبهعلماء مىزد و در گوشه و كنار فعاليت زيادى بر عليه آنان مىكرد.شيخ جعفر براىكوبيدن او ناچار به رى سفر كرده و به تبليغ بر عليه آن فرد اخبارى مشغول شد و در اينزمينه،نامهها و رسالههاى مفصلى در رد ميرزا محمد اخبارى و مذهب او نوشت و آنقدر كوشش كرد تا اينكه حركت او را درنطفه خفه كرد و ميرزاى اخبارى از ترس او پابه فرار گذاشت.
آثار علمى و شاگردان كاشف الغطاء:
آثار علمى كاشف الغطاء منحصر به چند كتاب فقهى نيست،بلكه يكى از آثارمهم عملى و علمى او را مىتوان تربيت كردن فرزندانى برجسته و فقيه ذكر نمود كه هريك دريايى از علم و دانش بودند.شيخ جعفر داراى سه فرزند مجتهد بود كه هر سه ازفقهاى بنام شيعهاند و بزرگترين آنها شيخ موسى است كه پدر براى وى احترامىفوق العاده قائل بود و برخى از تاليفات اين فرزند به خواهش پدر بوده است.شيخجعفر اين فرزندش را بر تمام فقهاء،به استثناى شهيد اول و محقق برتر مىدانست.درحق او گفته شده است:«كسى همانند شيخ موسى آگاه به قوانين فقه نبوده است.»دوفرزند ديگرش شيخ على و شيخ حسن مىباشند كههر دو مجتهد بودهاند.
شيخ جعفر پنج داماد داشته است كه اين پنج داماد نيز هر كدام از فقهاى به نامشيعهمىباشند و آنها عبارتند از:
1-شيخ اسد الله تسترى كاظمى،صاحب كتاب«المقابيس»
2-شيخ محمد تقى رازى اصفهانى،صاحب هداية المسترشدين
3-سيد صدر الدين موسوى عاملى
4-آقا محمد على هزار جريبى
5-شيخ محمد،پدر شيخ راضى
كاشف الغطاء را شاگردان بسيار ديگرى نيز هست كه بيشتر آنها از مجتهدين وشخصيتهاىبرجسته تاريخ بودهاند و ما براى تيمن و تبرك نام برخى از آنها را ذكرمىكنيم:
1-سيد جواد عاملى،مؤلف كتاب ارزنده مفتاح الكرامه كه شرح او خواهد آمد.
2-شيخ محمد حسن نجفى،صاحب«جواهر الكلام»كه خود نيز به نام كتابش،يعنى«صاحب جواهر»معروف است.هيچ فقيه و مجتهدى از اين كتاب ارزشمندمستغنى نيست و نمىتواندباشد.
3-سيد محمد باقر صاحب انوار
4-حاج محمد ابراهيم كرباسى،صاحب اشارات
5-شيخ قاسم مجيب الدين عاملى نجفى
6-ملا زين العابدين سلماسى
7-شيخ عبد الحسين اعسم
8-سيد باقر قزوينى
9-آقا جمال
10-شيخ حسين نجفى
تاليفات شيخ:
شيخ را مؤلفات بسيارى نيست،ولى آنچه نوشته است،عالى و ارزنده است:
1-مهمترين و عالىترين كتاب وى،كتاب«كشف الغطاء»است كه در عباداتمىباشد،تا آخرباب«جهاد».و در آخر نيز كتاب وقف را بر آن افزوده است.
شيخ جعفر اين كتاب را در سفر تاليف كرده و از كتابهاى فقهى،به جز قواعدعلامه،همراهنداشته است و اين كتاب از عجايب روزگار است،آنچنان كه مؤلفش بود.
2-شرح قواعد علامه
3-كتاب الطهارة كه خيلى مفصل است و در آن اقوال دانشمندان نيز در بابطهارت بررسىشده است.
4-بغية الطالب،در طهارت و نماز
5-العقائد الجعفريه في اصول الدين
6-غاية المامول في علم الاصول
7-شرح الهداية للطباطبائى
8-الحق في تصويب المجتهدين و تخطئة الاخباريين،كتابى است استدلالى دررد اخباريين واظهار حق اصوليين
9-رساله منهج الرشاد لمن اراد السداد.شايد اولين كتابى است كه در رد وهابياننوشته شدهاست.
شيخ جعفر همچنين داراى قريحهاى شعرى بوده و ديوان شعرى از او موجوداست كه در آناشعار بسيار جالب و زيبا سروده است.در يكى از اشعارش چنين خودرا معرفى مىكند:
انا اشعر الفقهاء غير مدافع في الدهر بل انا افقه الشعراء شعرى اذا ما قلت دونه الورى بالطبع لا بتكلف الالقاء كالصوت في قلل الجبال اذا علاللسمع هاج تجاوب الاصداء
(من شاعرترين فقيهان دنيا،بدون استثناء هستم،بلكه فقيهترين شاعرانم.
هنگامى كه شعرى مىسرايم،جهان آن را ثبت مىكند،چرا كه طبع من اديبانه است وتكلفى ندارد.همانند صدايى است كه در قلههاى كوهها مىپيچد و فورا گوش شنوندهصداهاى زيادىكه گويا آن صدا را جواب مىدهند،مىشنود كه از اين سو و آن سوبرانگيخته مىشوند.) (5)
بين او و استادش آية الله سيد مهدى بحر العلوم(ره)اشعار زيادى رد و بدلمىشد كه دركتابهاى ادبى ثبت است.
وفات او:
سرانجام شيخ جعفر كاشف الغطاء پس از گذراندن عمرى سرشار از خدمتبهمكتب و امت اسلام،در روز چهارشنبه،22 يا27 رجب سال 1228 ه.ق،پس از هفتادو چهار سال زيستنپربركت در دنيا،به لقاى خدا شتافت و زندگى جاودان خود را آغازكرد.
رحمة الله عليه رحمة واسعة
پىنوشتها:
1- آشنايى با علوم اسلامى،ص307- خدمات متقابل اسلام و ايران،ص 442.
2- خاتمه مستدرك علامه نورى.
3- مفتاح الكرامة،ج 1،ص3.
4- روضات الجنات.
5- ريحانة الادب،ج 5،ص 24.
31- آية الله شيخ جعفر كاشف الغطاء
(متولد 1154-متوفى 1228 ه.ق)
گفتار استاد:
«شيخ جعفر كاشف الغطاء،شاگرد وحيد بهبهانى و شاگرد سيد مهدى بحر العلومبوده است. كتاب معروف او در فقه به نام«كشف الغطاء»است.در نجفمىزيسته و شاگردان بسيارى تربيت كرده است.سيد جواد صاحب مفتاح الكرامةو شيخ محمد حسن صاحب جواهر الكلام از جمله شاگردان اويند.او چهار پسرداشته كه هر چهار تن از فقهاء بودهاند.كاشف الغطاء معاصر فتحعلى شاه است ودر مقدمه كشف الغطاء او را مدح كرده است و در سال 1228 ه.ق درگذشتهاست.كاشف الغطاء در فقه نظريات دقيق و عميقى داشته و از او بهظمتيادمىشود...» (1)
شيخ جعفر كاشف الغطاء،فقيه بزرگ و مجتهد وارسته در عصر خويش بودهاست.يكى ازبزرگان او را چنين توصيف مىكند:
«بزرگ بزرگان،شمشير بران اسلام،استاد پژوهش و تحقيق،آيت عجيبخداوند كه عقلها از درك آن قاصرند و زبانها لال.اگر به علم و دانش او بنگرى،كتابكشف الغطايش كه در هنگام سفر نوشته است،تو را از امرى سترگ باخبر مىسازد و ازمقامى والا در مراتب علوم دينى او،چه اصول باشد و چه فروع آگاه مىكند.»
آرى،مرحوم استاد ميرزا حسين نورى،صاحب مستدرك الوسائل(ره)اينچنين كاشف الغطاءرا ستايش مىكند و توصيف مىنمايد. (2)
درست است در هر عصر،عالمان بزرگى داشتهايم كه از نظر علم و تقوى كم نظيربوده و همتايى نداشتند،ولى امروز سخن از شخصيتى است عاليقدر و بزرگ مرتبه كه باكتاب ارزنده«كشف الغطاء»خود فقه و دشواريهاى فقه را شكافت و همانند كشتى كهحباب دريا را مىشكافد.نام آن بزرگوار جعفر بن شيخ خضر جناجى نجفى و معروفبه«كاشف الغطاء»است. او در سال 1154 ه.ق در نجف اشرف چشم به جهان گشود واز همان اوان كودكى به تحصيل علوم دينى پرداخت.در آغاز مقدمات را نزد پدر خودآموخت و سپس از محضر بزرگانى نظير: شيخ محمد مهدى فتونى و آقا محمد باقروحيد بهبهانى و سيد مهدى بحر العلوم كسبدانش كرد و به مرتبت والايى از علم وعمل نائل آمد كه بزرگان در حق او گفتههايى دارند.
ستايش بزرگان از كاشف الغطاء:
صاحب مفتاح الكرامة در مقدمه كتابش او را به عنوان«امام،علامه مورد اعتماد ومقدس وبزرگترين دانشمند»مىستايد. (3)
در روضات الجنات چنين آمده است:
«او از استادان بزرگ فقه و كلام بود كه به احكام دين آشنايى و معرفت كاملداشت و مذهب را همواره ترويج مىكرد.مورد تقدير و احترام خاص و عام بود.درچشم بزرگان بزرگ مىنمود،درامر به معروف و نهى از منكر بسيار جدى و كوشا،و دركشاكش روزگار ثابت و استوار بود.
عرب و عجم از او فرمان مىبردند و اوامرش را به جان و دل مىخريدند.دردين و دنيا بر همطرازانش تفوق و برترى داشت.در خانوادهاى كه به علم شهرتنداشت،پيدا شد،ولى بزرگترين عالم عصر شد.در عين حال كه وقار و هيبت و قدرتداشت،داراى تواضع و فروتنى و ملاطفتبسيار بود.در هيات ظاهريش با ديگرانتفاوتى نداشت.او انسانى شجاع و نيرومند در دين،و داراى همتى والا بود.گويند درآغاز طلبگى آن قدر فقير و تهىدستبود كه با نماز و روزه استيجارى زندگى روزمرهخود را مىگذراند و با همين وضع درس مىخواند و تحصيلعلم مىكرد.»
از استاد اعظم شيخ مرتضى انصارى نقل شده است كه فرمود:«اگر كسى آنقواعد و اصولى راكه شيخ جعفر در كتاب كشف الغطايش جا داده استبداند،نزد منمجتهد خواهد بود.» (4)
شيخ عبد الحسين تهرانى(ره)مىگويد:«اگر مواظبت او را بر سنن و آداب واحكام ببينى و عبادت و مناجاتش را در سحرگاهان بشنوى،و گريه و زاريش را در دلشب بنگرى،مىبينى از همان كسانى است كه امير المؤمنين(ع)براى يكى از اصحابشبه نام احنف بن قيس تعريف مىكرد و تو را به شگفتى خواهد واداشت.هنگامى كهببينى او با آن مكانت و منزلت و همچنين با آن هيبت و وقارش در راه خدمتبه بينوايانو بيچارگان و تهىدستان قرار دارد و در اين راه مايه مىگذارد و همواره در صددچارهجويى براى مستمندان و فقيران است،و در اين باره داستانهاى زيادى از او نقلمىكنند كه اگر در يك جا گردآورى شود،كتابى ظريفخواهد بود.»
اخلاق كاشف الغطاء:
كاشف الغطاء داراى اخلاق الهى بود.وارسته،فروتن،سخاوتمند،غيور،متواضع،مجاهد و با مستمندان از هر راهى كه مىتوانستبراى فقرا پول جمعآورىمىكرد و بر آنان انفاق مىنمود. حتى نوشتهاند كه گاهى خود به پول جمع كردنمىپرداخت و در عباى خود پول جمعآورى ودر همان مجلس بر فقراء و بيچارگانتقسيم مىنمود.
در دل شب،براى عبادت و راز و نياز بيدار مىشد و تا سپيده دم،در حال تضرعو گريه و زارى بود،و صبحگاهان براى درس و بحث،و براى مقابله با دشمنان دين ومذهب،همانند شير در اين ميدانهاى خطرناك وارد مىشد و همواره پيروز و سربلندبود.شب كه فرا مىرسيد،هنگام خوابيدن به محاسبه نفس خويش مىپرداخت و گاهىخطاب به خويشتن مىگفت:«در كوچكى ترا«جعيفر»(جعفر كوچولو)مىگفتند،سپس«جعفر»شدى،و پس از آن«شيخ جعفر»،وسپس«شيخ الاسلام»،پس تا كىخدا را معصيت مىكنى و اين نعمت را سپاس نمىگويى؟»
هميشه مردم را به خواندن نماز جماعتسفارش مىكرد و بر اين امر اهميتفراوان قائل بود. غالبا در مسجدى كه مىرفت،نماز ظهر را با مردم مىخواند،سپسبراى نماز عصر،يكى از مؤمنين را-كه عدالتش ثابتبود-به عنوان امام جماعتبرمىگزيد و خود نيز به او اقتداءمىكرد.
ميرزاى نورى(ره)در مستدرك مىنويسد:«سيد مرتضى نجفى»كه مرد عادل وبا تقوى و فرد مورد اعتمادى است و در اوايل عمرش شيخ جعفر را درك كرده بود،بهمن گفت:«روزى شيخ جعفر براى نماز ظهر تاخير كرد و به مسجد نيامد.مردم كه از آمدن شيخ نااميد شدند،شروع كردند نماز را فرادى خواندند.چيزى نگذشته بود كهشيخ وارد مسجد شد و با ناراحتى مردم را سرزنش كرد كه چرا نماز را فرادىمىخوانيد؟مگر يك نفر عادل بين شما نيست كه به او اقتداء كنيد؟سپس مؤمنى را ديدكه تا اندازهاى امكانات مالى نيز داشت،و نماز مىخواند.فورا به او اقتداء كرده و به نمازايستاد.مردم كه شيخ را ديدند به آن مؤمن اقتداء كرده،همه شتسر او ايستادند واقتداء كردند.آن مؤمن به قدرى شرمنده شد كه نمىدانست چگونه نمازرا تمام كند.
پس از اداى نماز ظهر كنار رفته و به شيخ عرض كرد:بايد نماز عصر را خود جناب عالىامامت كنيد.شيخ خوددارى كرد.او اصرار نمود،تا اينكه بالاخره شيخ گفت:حال كهاصرار مىكنى،اگر پولى بدهى كه همين جا بر فقرا تقسيم كنيم،از امامت تو صرف نظرمىكنيم.آن مرد پذيرفت و دويستشامى(كه پول رايج آن زمان بود)به شيخ پرداختو شيخ جعفر قبل از شروع به نماز عصر،دستور داد فقرا را جمع كنند و همانطور پولهارا بر آنها تقسيم نمود.سپس به نماز ايستاد.»
شيخ نسبتبه مذهب خيلى تعصب داشت و در برابر دشمنان حق،بىپروامىايستاد و مقاومت مىكرد.هنگامى كه وهابيها به نجف يورش آوردند و به غارتگرىو جنايت دست زدند،شيخ جعفر بزرگ با دست و زبان با آنان جهاد كرد و از مذهبدفاع نمود،تا آنجا كه جبههاى در مقابل آنان گشود و رزمندگانى را براى دفاع از دينآماده ساخت و خود همراه علماء و بزرگان دين پيشاپيش آنان به راه افتاد و پس ازنبردى سهمگين آنان را تار و مار كرده،از نجف راند و رئيس آنها كه سعود نام داشت(وشايد از نياكان ملك فهد،پادشاه كنونى عربستان باشد.)ناچار پا به فرار گذاشته و براىانتقام جويى به كربلا حمله كرد،چون ديگر توان مقاومت در برابر ياران شيخ جعفر رانداشت.و اهل كربلا با اينكه بيشتر از اهل نجف بودند،تاب مقاومت نياورده، تسليمستمگران شدند.پس از آن حادثه براى اينكه نجف اشرف از هر گزندى مصون بماند، شيخ جعفر قيام به ساختن«سور نجف»(ديوارى بزرگ در اطراف نجف اشرف)نمودو محمد حسن خان صدر اصفهانى به دستور آن بزرگوار كار ساختمانى اين سور مهم را به عهده گرفتو بنا كرد.
يكى از كارهاى مهم شيخ جعفر را نيز مىتوان مقابله با ميرزا محمد اخبارى نامبرد.اين شخص از بزرگترين دشمنان مراجع اصولى بود كه تهمتهاى ناروا و زشتبهعلماء مىزد و در گوشه و كنار فعاليت زيادى بر عليه آنان مىكرد.شيخ جعفر براىكوبيدن او ناچار به رى سفر كرده و به تبليغ بر عليه آن فرد اخبارى مشغول شد و در اينزمينه،نامهها و رسالههاى مفصلى در رد ميرزا محمد اخبارى و مذهب او نوشت و آنقدر كوشش كرد تا اينكه حركت او را درنطفه خفه كرد و ميرزاى اخبارى از ترس او پابه فرار گذاشت.
آثار علمى و شاگردان كاشف الغطاء:
آثار علمى كاشف الغطاء منحصر به چند كتاب فقهى نيست،بلكه يكى از آثارمهم عملى و علمى او را مىتوان تربيت كردن فرزندانى برجسته و فقيه ذكر نمود كه هريك دريايى از علم و دانش بودند.شيخ جعفر داراى سه فرزند مجتهد بود كه هر سه ازفقهاى بنام شيعهاند و بزرگترين آنها شيخ موسى است كه پدر براى وى احترامىفوق العاده قائل بود و برخى از تاليفات اين فرزند به خواهش پدر بوده است.شيخجعفر اين فرزندش را بر تمام فقهاء،به استثناى شهيد اول و محقق برتر مىدانست.درحق او گفته شده است:«كسى همانند شيخ موسى آگاه به قوانين فقه نبوده است.»دوفرزند ديگرش شيخ على و شيخ حسن مىباشند كههر دو مجتهد بودهاند.
شيخ جعفر پنج داماد داشته است كه اين پنج داماد نيز هر كدام از فقهاى به نامشيعهمىباشند و آنها عبارتند از:
1-شيخ اسد الله تسترى كاظمى،صاحب كتاب«المقابيس»
2-شيخ محمد تقى رازى اصفهانى،صاحب هداية المسترشدين
3-سيد صدر الدين موسوى عاملى
4-آقا محمد على هزار جريبى
5-شيخ محمد،پدر شيخ راضى
كاشف الغطاء را شاگردان بسيار ديگرى نيز هست كه بيشتر آنها از مجتهدين وشخصيتهاىبرجسته تاريخ بودهاند و ما براى تيمن و تبرك نام برخى از آنها را ذكرمىكنيم:
1-سيد جواد عاملى،مؤلف كتاب ارزنده مفتاح الكرامه كه شرح او خواهد آمد.
2-شيخ محمد حسن نجفى،صاحب«جواهر الكلام»كه خود نيز به نام كتابش،يعنى«صاحب جواهر»معروف است.هيچ فقيه و مجتهدى از اين كتاب ارزشمندمستغنى نيست و نمىتواندباشد.
3-سيد محمد باقر صاحب انوار
4-حاج محمد ابراهيم كرباسى،صاحب اشارات
5-شيخ قاسم مجيب الدين عاملى نجفى
6-ملا زين العابدين سلماسى
7-شيخ عبد الحسين اعسم
8-سيد باقر قزوينى
9-آقا جمال
10-شيخ حسين نجفى
تاليفات شيخ:
شيخ را مؤلفات بسيارى نيست،ولى آنچه نوشته است،عالى و ارزنده است:
1-مهمترين و عالىترين كتاب وى،كتاب«كشف الغطاء»است كه در عباداتمىباشد،تا آخرباب«جهاد».و در آخر نيز كتاب وقف را بر آن افزوده است.
شيخ جعفر اين كتاب را در سفر تاليف كرده و از كتابهاى فقهى،به جز قواعدعلامه،همراهنداشته است و اين كتاب از عجايب روزگار است،آنچنان كه مؤلفش بود.
2-شرح قواعد علامه
3-كتاب الطهارة كه خيلى مفصل است و در آن اقوال دانشمندان نيز در بابطهارت بررسىشده است.
4-بغية الطالب،در طهارت و نماز
5-العقائد الجعفريه في اصول الدين
6-غاية المامول في علم الاصول
7-شرح الهداية للطباطبائى
8-الحق في تصويب المجتهدين و تخطئة الاخباريين،كتابى است استدلالى دررد اخباريين واظهار حق اصوليين
9-رساله منهج الرشاد لمن اراد السداد.شايد اولين كتابى است كه در رد وهابياننوشته شدهاست.
شيخ جعفر همچنين داراى قريحهاى شعرى بوده و ديوان شعرى از او موجوداست كه در آناشعار بسيار جالب و زيبا سروده است.در يكى از اشعارش چنين خودرا معرفى مىكند:
انا اشعر الفقهاء غير مدافع في الدهر بل انا افقه الشعراء شعرى اذا ما قلت دونه الورى بالطبع لا بتكلف الالقاء كالصوت في قلل الجبال اذا علاللسمع هاج تجاوب الاصداء
(من شاعرترين فقيهان دنيا،بدون استثناء هستم،بلكه فقيهترين شاعرانم.
هنگامى كه شعرى مىسرايم،جهان آن را ثبت مىكند،چرا كه طبع من اديبانه است وتكلفى ندارد.همانند صدايى است كه در قلههاى كوهها مىپيچد و فورا گوش شنوندهصداهاى زيادىكه گويا آن صدا را جواب مىدهند،مىشنود كه از اين سو و آن سوبرانگيخته مىشوند.) (5)
بين او و استادش آية الله سيد مهدى بحر العلوم(ره)اشعار زيادى رد و بدلمىشد كه دركتابهاى ادبى ثبت است.
وفات او:
سرانجام شيخ جعفر كاشف الغطاء پس از گذراندن عمرى سرشار از خدمتبهمكتب و امت اسلام،در روز چهارشنبه،22 يا27 رجب سال 1228 ه.ق،پس از هفتادو چهار سال زيستنپربركت در دنيا،به لقاى خدا شتافت و زندگى جاودان خود را آغازكرد.
رحمة الله عليه رحمة واسعة
پىنوشتها:
1- آشنايى با علوم اسلامى،ص307- خدمات متقابل اسلام و ايران،ص 442.
2- خاتمه مستدرك علامه نورى.
3- مفتاح الكرامة،ج 1،ص3.
4- روضات الجنات.
5- ريحانة الادب،ج 5،ص 24.