33- شيخ محمد حسن صاحب جواهر
(متوفى1266 ه.ق
گفتار استاد:
«شيخ محمد حسين صاحب كتاب جواهر الكلام كه شرح شرايع محقق است،ومىتوان آن را دائرة المعارف فقه شيعه خواند.اكنون هيچ فقيهى خود را از جواهربىنياز نمىداند.اين كتاب مكرر چاپ سنگى شده است و اخيرا با چاپ حروفىدر قطع وزيرى مشغول چاپش هستند و در حدود پنجاه جلد 400 صفحهاى،يعنى در حدود بيست هزار صفحه خواهد شد.كتاب جواهر عظيمترين كتابفقهى مسلمين است و با توجه به اينكه هر سطر اين كتاب مطلب علمى است ومطالعه يك صفحه آن،وقت زياد و دقت زيادترى مىخواهد،مىتوان حدس زدكه تاليف اين كتاب بيست هزار صفحهاى،چقدر نيرو برده است.او سى سالتمام يك سره كار كرد تا چنين اثر عظيمى به وجود آورده.اين كتاب مظهر نبوغ وهمت و استقامت و عشق و ايمان يك انسان به كمال خويشتن است.صاحبجواهر شاگرد كاشف الغطاء و شاگرد او سيد جواد صاحب مفتاح الكرامة است،وخود در نجف حوزه عظيمى داشته و شاگردان زيادى تربيت كرده است.صاحبجواهر عرب است.در زمان خود مرجعيت عامه يافت و در سال1266 كهاوايلجلوس ناصر الدين شاه در ايران بود،درگذشت.» (1)
فقيه بزرگوار،آية الله شيخ محمد حسن بن شيخ باقر بن شيخ عبد الرحيم بن آقامحمد بن ملا عبد الرحيم شريف اصفهانى،معروف به«صاحب جواهر»،ازشخصيتهاى خود ساختهاى است كه شهرت خاندان«جواهرى»او ديگر انتسابها را زيرشعاع خود قرار مىدهد و آغاز شهرتش از همان نقطه شروع مىگردد.هر افتخارى كهدر اين سلسله به ظهور پيوندد به اومنتهى مىگردد.
گرچه از نظر نسب و سلسله انتساب تا اين حد كوتاه و مختصر است،ولى درمقابل آن از نظر فضيلت و كرامت و علم و تقوى مفصلترين حسبها را دارد.او بانى وپايهگذار فخر جاويدان در فقه و فقاهت راستين مىباشد و از نوابغى است كه قرنسيزدهم هجرى نظير او را كمترداشته است.«جواهر»او بهترين نشان و علامت نبوغ وكمال،و مستندترين دليل ادعاى ماست.
در قرن نامبرده،رياست و مرجعيتشئون عمومى شيعه به او منتهى گرديد و اوشايستگى كامل اداره اين امر را داشته است،با آنكه در آن قرن علماء و فقهاى بزرگديگرى نيز مىزيستهاند،ولى با توجه به عظمت و والايى مقام شيخ،كسى در مقاممعارضه يا رقابتبا اوبرنخاسته است.
ولادت:
مرحوم«شيخ آقا بزرگ تهرانى»،بزرگترين مورخ و رجالى معاصر شيعى،درمورد ولادت او احتمال مىدهد كه ولادت او در سال 1200 يا 1202 رخ داده باشد،باآن نشان كه آغاز تاليف جواهر در 25 سالگى بوده است و برخى نوشتههاى كتاب را بهاستادش شيخ كاشف الغطاءارائه داده است،و فوت استادش در سال 1228 بوده است.
از اين رو بعيد نمىشمارد كه ولادت او در همان تاريخ مزبور بوده باشد.
برخى احتمال دادهاند به نشان اينكه او در درس علامه آقا وحيد بهبهانى شركتجسته است، ولادت او حدود 1192 باشد،ولى احتمال اول شيخ آقا بزرگ صحيحتر بهنظر مىرسد،زيرا تاريخ پايان جواهر 1254 بوده و به تصريح خود صاحب جواهر،30سال در تاليف آن كتاب مىكوشيده و در هنگام شروع آن 25 ساله بوده است،پستاريخ ولادت صاحب جواهر در همان حدود1199 يا 1200 خواهد بود.به هر حالولادت در هر تاريخ بوده باشد،چندان نقشى در بحث ما ندارد.آنچه بيشتر اهميت دارد،توليدات و آثار و نتايج فكرى و علمى و معنوى اوستكه مورد بحث قرار خواهدگرفت.
پدر و مادر:
از نظر پدرى،نسب او به يك خاندان علم و فضيلت از كشور ايران مىرسد،و ازطرف مادر نيز به عالم بزرگوار،شيخ ابو الحسن فتونى مىرسد كه در«عذارات»اطرافحله قرار داشت،و او كتاب جواهر را از آن نظر تاليف كرد كه كتاب جامعى باشد كهمراجعه كننده را از ديگر كتابهاى فقهى بىنياز سازد.كتاب جواهر درياى بىكران ومواجى است كه به تمام ابواب فقه اسلامى نظر دارد.او در تاليف اين كتاب،به روحپرفتوح مولى الموالى على بن ابيطالب(ع)استمداد و توسل جسته است و در پايانكتاب مىگويد:
«خداوند متعال بر ما منت گذارد كه توسل ما را بر محمد و آل او،به خصوصاسد الله الغالب، دروازه علوم اسلامى،على بن ابيطالب(ع)پذيرفت و ما را بر آنچهخواسته بوديم،توفيق عنايت فرمود.در برابر اين نعمتبزرگ شكرگزار و سپاسمنديمو تاريخ فراغت آن،شب سهشنبه23 رمضان 1254 هجرى نبوى بود و در تاليف آندرستسى سال رنج و زحمت و اشتغال در كاربوده است.»
او تكميل كننده حركت علمى و فقهى جديدى بود كه اساس آن توسط علامهوحيد بهبهانى در كربلا،پايهگذارى گرديد،پس از آنكه مدت طولانى در قرن 11 و 12حوزههاى علمى به خاموشى و سستى گرائيده بود،در اثر حركت و تلاشهاى مرحوموحيد بهبهانى و در عهد محقق والا مرحوم شريف العلماء،متوفى 1254 تلاشها به اوجخود رسيد.حوزه درسى او از امواج طلاب پژوهشگر موج مىزد و بيش از هزار نفر درحوزه درسى او تلمذ مىنمودند.كافى است كه بگوييم يكى از شاگردان آن حوزه،استادمتاخرين،شيخ مرتضى انصارى بود،ولى با وفات شريف العلماء مازندرانى از موقعيتحوزه كربلا كاسته گرديد.آنجا مركزيت علمى خويش را از دست داد و انظار و افكار مردم و طلاب به حوزه علميه نجف متوجه گرديد و وجود صاحب جواهر،بزرگترينعامل اين جذبه معنوى و علمى بود.با جزم كامل مىتوان گفت كه قرن سيزدهمهجرى،يكى از قرون پرثمر و پربار علمى و فقهى در جهان اسلامى است. شخصيتها وفحول نامى علمى و فقهى به عرصه بروز و ظهور آمدند كه نمونهاى از آنها شيخ محمدحسن نجفى صاحب جواهر در فقه،و شيخ مرتضى انصارى(متوفى 1281)در فقه واصول بود و افرادى از مدرسه علمى اين شخصيتها به ظهور پيوستند كه هميشه افتخارشاگردى اين مكتب را داشتند،مانند آية الله ميرزا حسين نائينى(متوفى 1355)و آية اللهخراسانى،مازندرانى و غيرهم كه همواره بر اين شاگردى افتخار و مباهات داشتهاند.
موقعيتسياسى نجف:
اين تحولات بزرگ علمى و فقهى،مرهون امنيت و آسايش سياسى موقتى بودكه پس از آن همه برخوردها و مبارزات نظامى و سياسى دو دولت عثمانى و ايران برسر تصاحب عراق صورت گرفته بود،و همانند عصر امام باقر(ع)و امام صادق(ع)بسيار كوتاه بود.پس از منازعات فراوان صلحى ميان دو دولت عثمانى و ايران،باميانجىگرى شخصيت اصلاحگر،عالم ربانى،شيخ موسى،نجل آل كاشف الغطاء(متوفى 1241)صورت گرفت و اسيران عراقى از ايران پس گرفته شد و زائران ايرانى بهزيارت عتبات عاليات شتافتند.در اين رفت و آمدها،مسائل مالى و اقتصادى علماء ومراجع عاليقدر تقليد مقيم كربلا نيز ترميم گرديد و حوزههاى علمىفعاليت و نشاطخود را از سر گرفتند.
دوران زندگى صاحب جواهر،بهترين و درخشانترين فرصت و دوران آسايشفكرى بود،چون حوزه نجف از جهات مختلف سياسى،اقتصادى و اجتماعى،در يكآسايش و آرامش نسبى به سر مىبرد،به حدى كه طلاب و مهاجرين و زائرين از هر سوبه آن ناحيه رو مىآوردند و نيازهاى فكرى و روحى خود را از خرمن علم و عرفان،واز كانون آموزش و بينش اسلامى آن سيراب مىساختند.در كنار حركتها و فعاليتهاى علمى و فقهى آن،حركتها و نشاطهاى ادبى و شعرى هم شروع گرديد و شعرائى مانندشاعران خاندان آل اعسم،خاندان محى الدين، خاندان شيخ عباس و ملا على و سيدحيدر حلى،شيخ محسن خضرى،سيد جعفر حلى،سيد محمد جعفرى،سيد ابراهيمبحر العلوم و...پديد آمدند.اينها همه و همه از بركت امنيت وآسايش اجتماعى وسياسى نجف نشات مىگرفت.
محصول فقهى و علمى اين نشاطها،پديد آمدن آثار بزرگ فكرى بود كه هر كدامبه نوبتخود از ذخاير فكرى و علمى اسلامى محسوب مىشوند،چون از آن دوراندرخشان آثار جاودان و ماندنى فراوان باقى مانده است كه مىتوان از كتابها وموسوعههاى بزرگ فقهى مانند:كشف الغطاء،مفتاح الكرامة،رياض المسائل،مكاسبو...را در فقه،و در علم اصول كتابهايى مانند: قوانين،فصول،ضوابط،حاشيه معالمشيخ محمد تقى اصفهانى و تعليقات و شروح آن،و فرائد الاصول را ذكر نمود.ازمهمترين و نفيسترين اين كتابها مىتوان جواهر الكلام شيخ محمد حسن كه در شرحشرائع الاسلام محقق است در فقه،و فرائد شيخ مرتضى انصارى را در اصولنام برد.
جواهر كتابى است كه از نظر دارا بودن آراء و گفتههاى علماء،همراه با دليلهاىآنان بىنظير است،و از نظر جامع بودن به اقوال پيشينيان و متاخرين مورد استقبال ورغبت اهل علم و پژوهندگان علم فقه بوده است.از اين نظر بارها به زيور طبع آراستهشده است،پنجبار در ايران در6 جلد با چاپ سنگى چاپ شده و در بين علماء ودانشمندان توزيع گرديده است،و اخيرا چند بار در ايران و لبنان و عراق با چاپحروفى،در43 جلد تجزيه شده،در چندين هزار نسخه چاپ شده و در اختياردانشمندان اهل فن قرار دارد،و اكنون نيز در لبنان تجديد چاپ شده و با بهترين نوعكاغذ و جلد ارائه گرديده است.به طور كلى مىتوان ويژگيهاى كتاب را به شرحزير بيانكرد:
1-جامع بودن آن به اقوال و آراء بزرگان فقه و استدلالهاى علماء و دانشمندانقبلى
2-تنها وجود آن در كتابخانه،فرد را از بيشتر كتابهاى فقهى غنى و بىنيازمىسازد.يك فردمجتهد وقتى آن را در اختيار داشته باشد،از اكثر كتابهاى فقهىاستدلالى بىنياز است.
3-امتياز ديگر جواهر آن است كه محتوى فروع نادر فقهى است كه در اغلبكتابها مورد فلتيا بىتوجهى قرار گرفته است.جواهر جامع مسائل اساسى و هممسائل فرعى و جزئى است،پس جواهر به تمام معناى آن جواهر و درها وزبرجدهاست و رمز پايدارى و بقاء و انتشار و كثرت رغبت مردم در اين خصوصياتنامبرده نهفته است و هيچ امرى بدون حكمت و علت نيست و هيچ فقيهى هر چند ازنظر مالى در فقر و نيازمندى به سر ببرد،بىنياز از داشتن آننيست.
كتاب جواهر با آن خصوصيات نامبرده،يكى از نوادر و غرائب روزگار است كهعمر يك فرد با آن همه اشتغالات مرجعيتبايد آن چنان با بركتباشد كه به جمع آورىو تاليف چنين موسوعه و دائرة المعارف بزرگ،يك تنه قيام ورزد،چون جواهر باچاپهاى كنونى كه هر جلد بالغ بر 500 صفحه است،در حدود بيست و يك هزار وپانصد صفحه مىگردد و با احتساب هر صفحه در 22 سطر،در حدود 000/500 سطرمىباشد كه شمردن و مطالعه آن يك عمربابركتى مىطلبد،و نگارش آن يك عمر مؤيدمن عند الله!
او غير از جواهر الكلام،تاليفات ديگرى نيز در هر يك از موضوعات حج،خمس،زكوة،دماء ثلثه، طهارت،صلوة،فرائض،مواريث و غير اينها دارد.گاهى همه وگاهى بعضى از اينها به نام«نجاةالعباد»در ايران و جاهاى ديگر جهان به چاپ رسيدهاست.
اساتيد او:
او از محضر اساتيد متعددى بهرهمند بوده است كه از ميان مشاهير آنان،مىتوانبه آية الله شيخ جعفر كبير كاشف الغطاء،و فرزند او آية الله شيخ موسى كاشف الغطاء،و آية الله سيد جواد عاملى صاحب مفتاح الكرامة،آية الله سيد محمد مجاهد صاحبمفاتيح(متوفى 1242)وتا حدى به سيد بحر العلوم اشاره كرد.
شاگردان او:
صاحب جواهر شاگردان متعددى داشته است كه در مكتب پرفيض فقهى اوتربيتيافتهاند چون حوزه درسى او مركز تجمع فضلاء و دانشمندان از هر نقطه و دياربود،و در حق او گفتهاند كه هيچ شهر شيعه نشينى وجود نداشت كه يكى از شاگردان اوبه عنوان مرجع مسائل مردم به آن نقطه نرسيده باشد.او در رعايتحقوق شاگردان وتكريم و تعظيم آنان،روش پسنديده اسلامى و سلوك عالى داشت.مىگويند:يكى ازافاضل شاگردانش به نام شيخ محمد حسن آل يس را به بغداد اعزام داشته بود تا بهوظيفه اسلامى خويش قيام ورزد.روزى يكى از تجار بغداد سىهزار(بيشلك)پولرايج آن روز عراق از حقوق واجب دينى به نجف پيش شيخ آورده بود،و شيخ باناراحتى تمام آنها را رد كرد و فرمود:مگر شخصى مانند آل يس در بغداد نبود كه اينپولها را تا نجف آوردهاى.اين عمل شيخ،حسن تاثير فراوانى در آن منطقه ايجاد كرد ومردم را به عالم شهر خويش متوجه نمود.(نظير اين موضوع در حق مرحوم آية اللهالعظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى مؤسس حوزه علميه قم نسبتبه شاگرد معنويشآية الله آخوند ملا على معصومى(اعلى الله مقامه الشريف)در همدان نيز رخ داده استكه بسيار معروف است ودر شرح حال او خواهد آمد.)
گوينده اين سخن اظهار مىدارد كه پس از بازگرداندن تصور كردم(با توجه بهوضع مالى آن روز صاحب جواهر)شيخ محمد حسن خودش از گرسنگى و بىچيزىاز دنيا خواهد رفت،ولى لطف پروردگار آن چنان او را فرا گرفت كه دستهها و گروهها وهياتها از بغداد و كربلا و ديگر مناطق اسلامى به ديدن او مىشتافتند و نيازمنديهاىحوزه را تامين مىنمودند.با چنين ديد اسلامى و علاقه و درايت اين چنين سنجيده بودكه صاحب جواهر شاگردان صميمى و وفادارفراوانى تربيت كرد كه از ميان جمع كثيرآنان مىتوان افرادى مانند:
1-آية الله شيخ جعفر شوشترى
2-آية الله ميرزا حبيب الله رشتى
3-آية الله شيخ محمد حسن آل يس
4-آية الله سيد حسن مدرس اصفهانى
5-آية الله شيخ محمد حسن مامقانى
6-آية الله ميرزا حسين خليلى
7-آية الله حاج شيخ محمد حسين كاظمى
8-آية الله شيخ عبد الحسين شيخ العراقين تهرانى
و دهها تن ديگر را نام برد،و مرحوم شيخ مرتضى انصارى به عنوان تيمن وتبرك در درس او شركت مىجست.از درايت و كاردانى و دلسوزى او به حفظ شئونحوزه اسلام،اين بود كه در مرض مرگ خويش،استاد بزرگ مرحوم حاج شيخ مرتضىانصارى را به عنوان زعيم حوزهعلميه معرفى كرد،با آنكه آن روز شيخ مرتضى يك فردگمنامى بيش نبود.
ديدگاه صاحب جواهر نسبتبه شيخ مرتضى:
حوزه نجف در آن روزگار با مديريت و رياست عامه دو عالم ربانى اداره مىشد:
شيخ على كاشف الغطاء فرزند شيخ جعفر،و مرحوم شيخ محمد حسن صاحبجواهر.و مرحوم شيخ مرتضى در درس كاشف الغطاء شركت مىجست و به تاليف وتصنيف نيز مشغول بود.پس از درگذشت آية الله كاشف الغطاء،برادرش شيخ حسنهمراه شيخ محمد حسن صاحب جواهر حوزه را اداره مىكردند.با فوت شيخ حسندر سال1266 اداره تمام حوزه به صاحب جواهر منتهى گرديد.صاحب جواهر درروزهاى آخر عمر،هنگامى كه در بستر بيمارى افتاده بود،دستور داد تا مجلسى از تمامعلماى طراز اول در حضور او تشكيل شود و شيخ مرتضى را نيز حاضر كنند،آن گاه صاحب جواهر شيخ را بر بالين خود نشاند و دستش را بر بالاى قلب خود گذاشت وگفتحالا مرگ بر من گوارا است و رو به حاضرين كرد و گفت:اين مرد پس از منمرجع شما خواهد بود.و بعد رو به شيخ كرد و گفت:تو هم از احتياطات خود كم كن،چه دين اسلام،آئين سهل و آسان است.بدين ترتيب زعامتحوزه علميه نجف را كهكوچكترين دلبستگى به آن نداشت،به شيخ مرتضى انصارى منتقل گردانيد.البته اينعمل مرحوم صاحب جواهر يك معرفى اجمالى و يك نوع توصيه و باز نمودن مقامعلمى شيخ بود،وگرنه در مرجعيت،معرفى مرجع قبلى شرط نيست و فقط مىتواندراهگشا باشد.
نامه به سعيد العلماء و جواب ايشان:
با معرفى مرحوم صاحب جواهر و با روند تكاملى و اشتهار علمى كه شيخ درحوزه نجف پيدا كرده بود،مرجعيت و زعامتبه او منتقل مىگشت،ولى او از اين امراباء داشت و قبول نمىكرد. نامهاى در اين خصوص به هم درس و هم مباحثه سابق خوددر كربلا،مرحوم سعيد العلماء مازندرانى،به مازندران نوشت و از او دعوت كرد تا بهنجف بيايد و اين تكليف را عهدهدار شود، اما او اين پيشنهاد را نپذيرفت و در پاسخنوشت:«هنگامى كه در كربلا بودم و من و شما با هم از محضر شريف العلماء استفادهمىبرديم،استفاده و فهم من از شما بيشتر بود،اما در اين مدت شما در آنجا مشغولتدريس و مباحثه بودهايد و من در اينجا گرفتار امور و مراجعات مردمهستم.شما دراين امر از من سزاواتر هستيد.»
اين داستان،نوعى ورع و تقوى و تكليف پذيرى مردان خدا را نشان مىدهد كهچه سان از پذيرش امورى كه شائبههاى ماديت و احتمال عوارض آلودگى دارد،گريزانبودهاند و در تركآن با يكديگر به مسابقه مىپرداختند!
او بدين ترتيب از سال1266 تا 1281 ه.ق،پانزده سال تمام رياست و زعامتعلمى حوزه علميه نجف را در اختيار داشت و مردم مسلمان از او تقليد و پيروى مىكردند و آن چنان در عرصه فقه و اصول تبحر داشت كه با گذشتيك قرن و نيم ازوفات او هنوز هم تاليفاتش در فقه واصول در حوزهها مورد استفاده اساتيد مىباشد.
حفر كانال نجف اشرف:
از ديگر آثار شيخ در راه رفاه عمومى و آسايش مردم نجف،آبيارى نجف اشرفو حفر كانال معروف،به نام«نهر صاحب جواهر»است كه از فرات تا نجف كانال بسياروسيع و عميقى بازگشود كه هزينههاى بسيارى را صرف كردند تا مردم را از بىآبىنجات دادند و اجراى اين تصميم با همت جمعى از مردم نيكوكار صورت گرفت.او درپاسخ كسانى كه او را از اقدام بهچنين عمل بزرگ و پرهزينه مىترساندند،گفته بود:
«اگر به اندازه ريگهايى كه از اين نهر بيرون مىآيد.احتياج به صرف طلا و نقرهباشد،باز همصرف خواهم كرد و دست از اين اقدام نخواهم برنداشت.»
اين پاسخ از يك تصميم جدى و عزم بزرگ حكايت مىكند كه كوهها را مىتوانداز جا بركند و گامهاى بزرگ علمى و فنى را در برمىگيرد كه از امثال كسانى مانندنويسنده جواهر با آن عظمتساخته است.اين نهر دو سال قبل از فوت صاحب جواهربه اتمام رسيد و نجف را سيراب نمود،ولى در اثر سهل انگارى مردم رو به خرابى نهاد ودر اثر ضعف صنعت آن روز، ريگها و شنها آن را پر ساخت،تا شاگرد بزرگوارش آية اللهسيد اسد الله اصفهانى به تعمير و مرمت آن پرداخت و شش سال تمام در تعمير وآبادانى آن وقت و مال صرف نمود،تا در سال 1288 مجددا به حالت نخستين خودبازگشت.سپس باز در اثر كوتاهى مردم،باد و طوفان آن را پرساخت و نجف مجددا بهحال عطش خويش بازگشت.از ديگر آثار شيخ،تاسيسساختمانهاى مجاور مسجدكوفه است.
شيخ به مسجد سهله علاقه فراوان داشت و هم او بود كه حركتبه سوى مسجدسهله را چهارشنبه شبها،پايهگذارى نمود و جمعى از شاگردانش با او حركت مىكردندو شب را درآنجا بيتوته و عبادت مىنمودند و احداث اين ساختمان در رابطه با اين برنامهها بود.
او با شاگردان و اصحاب خود با عطوفت و مهربانى كامل رفتار مىنمود و نسبتبه آنانهمانند پدر مهربان بود.
گفتار ديگران درباره او:
بيشتر علماء و مورخين كه در مورد رجال نامى اسلام قلم زدهاند،در حق اومطالبى گفتهاندكه به عنوان نمونه به چند نفر از آنان اشاره مىگردد:
مرحوم محدث نورى درباره او گويد:
«شيخ محمد حسن صاحب جواهر،شخصيتى است كه رياست اماميه در عصرخويش به او منتهى گرديد و كتاب او نظير و همانند ندارد و در اسلام كتابى همانند آندر حلال و حرامنوشته نشده است.
مرحوم شيخ عبد الحسين تهرانى،استاد نورى(ره)گفته است:«اگر مورخ زمانصاحب جواهر، تصميم گيرد كه حوادث عجيبه آن زمان را ثبت اوراق نمايد،هر آينهعجيبتر از تصنيفكتاب«جواهر الكلام»چيز ديگرى را سراغ نتواند كرد.»
وفات او:
وفات صاحب جواهر،در اول شعبان سال1266 هجرى قمرى در نجف اشرفواقع شد و در مقبرهاى كه هم اكنون به نام او معروف است،مدفون گرديد.سيد حسينبروجردى ازتلامذهاش،در باب او گويد:
ثم محمد حسن بن الباقر شيخ جليل صاحب الجواهر منه استفدنا برهة مما سلفكان وفاته«علا ارض النجف»
(جمله«علا ارض النجف»1266)
(ترجمه:سپس محمد حسن فرزند باقر،شيخ بزرگوارى است صاحب كتاب«الجواهر».از او مدتى از دوران گذشته را استفاده نموديم.تاريخ وفات او،جمله«بر سرزمين نجف برترى جست»است.)سيد حسين آل بحر العلوم كه از حاضرين تشييع جنازه صاحب جواهر بوده،درماده تاريخ وفاتش گويد:
تبكيه شجوا و تنعاه مؤرخة«ابكى الجواهر هما فقد ناثرها»
(جمله«ابكى الجواهر هما فقد ناثرها»1266)(ترجمه:با سوز دل در مرگ او مىگريى،و با حالعزا تاريخ او را مىنويسى كهفقدان جواهر گرد آورنده آن را به گريه واداشت.)
شيخ عبدالحسين مؤلف آثار الشيعة الاماميه كه نوه صاحب جواهر است،درتاريخ وفات جدمذكورش انشاء نموده و بر لوح قبرش ثبتشده است:
ذا مرقد الحسن الذات الذى دفنت اسرار احمد فيه بل سرائره اودى و قد ايتم الاسلام ارخه«بين الانام يتيمات جواهره»
(جمله«بين الانام يتيمات جواهره»1266)
(ترجمه:اين مرقد حسن است،فردى كه اسرار احمد(ص)،بلكه مكنوناتپنهانى او در او مدفون شده است.با رفتن او اسلام يتيم شد،ولى در بين مردم درهاىجواهر او هنوز موجوداست.) (2)
پىنوشتها:
1- آشنايى با علوم اسلامى،ص 308.
2- شرح حال او در كتابهاى:نظم اللئالى،تاليف سيد مهدى هندى- تكملة امل الآمل،سيد حسن صدر،نخبةالمقال،سيد حسين بروجردى- روضات الجنات سيد محمد باقر خوانسارى، ص 181- مستدركالوسائل،ميرزا حسين نورى،قصص العلماء،ميرزا محمد تنكابنى- نجوم السماء،مولا محمد على،ص409- ماثر و آثار،ص 135- ريحانة الادب،ج3،ص357- فوائد رضويه، ج 2،ص 452- الكنى والالقاب،تاليف شيخ عباس قمى- اعلام الشيعه و الكرام البررة في القرن الثالثبعد العشرة،ص 310- الذريعه،ج 5،ص 155- ماضى النجف و حاضرها،شيخ جعفر محبوبه،ج 2،ص 138- پيشگفتار چاپجديد جواهر به قلم آية الله محقق محمد رضا مظفر آمده است.طالبين مىتوانند مطالب بيشترى را از اينمنابع در مورد اين فقيد علم و ادباسلامى استفاده كنند.
33- شيخ محمد حسن صاحب جواهر
(متوفى1266 ه.ق
گفتار استاد:
«شيخ محمد حسين صاحب كتاب جواهر الكلام كه شرح شرايع محقق است،ومىتوان آن را دائرة المعارف فقه شيعه خواند.اكنون هيچ فقيهى خود را از جواهربىنياز نمىداند.اين كتاب مكرر چاپ سنگى شده است و اخيرا با چاپ حروفىدر قطع وزيرى مشغول چاپش هستند و در حدود پنجاه جلد 400 صفحهاى،يعنى در حدود بيست هزار صفحه خواهد شد.كتاب جواهر عظيمترين كتابفقهى مسلمين است و با توجه به اينكه هر سطر اين كتاب مطلب علمى است ومطالعه يك صفحه آن،وقت زياد و دقت زيادترى مىخواهد،مىتوان حدس زدكه تاليف اين كتاب بيست هزار صفحهاى،چقدر نيرو برده است.او سى سالتمام يك سره كار كرد تا چنين اثر عظيمى به وجود آورده.اين كتاب مظهر نبوغ وهمت و استقامت و عشق و ايمان يك انسان به كمال خويشتن است.صاحبجواهر شاگرد كاشف الغطاء و شاگرد او سيد جواد صاحب مفتاح الكرامة است،وخود در نجف حوزه عظيمى داشته و شاگردان زيادى تربيت كرده است.صاحبجواهر عرب است.در زمان خود مرجعيت عامه يافت و در سال1266 كهاوايلجلوس ناصر الدين شاه در ايران بود،درگذشت.» (1)
فقيه بزرگوار،آية الله شيخ محمد حسن بن شيخ باقر بن شيخ عبد الرحيم بن آقامحمد بن ملا عبد الرحيم شريف اصفهانى،معروف به«صاحب جواهر»،ازشخصيتهاى خود ساختهاى است كه شهرت خاندان«جواهرى»او ديگر انتسابها را زيرشعاع خود قرار مىدهد و آغاز شهرتش از همان نقطه شروع مىگردد.هر افتخارى كهدر اين سلسله به ظهور پيوندد به اومنتهى مىگردد.
گرچه از نظر نسب و سلسله انتساب تا اين حد كوتاه و مختصر است،ولى درمقابل آن از نظر فضيلت و كرامت و علم و تقوى مفصلترين حسبها را دارد.او بانى وپايهگذار فخر جاويدان در فقه و فقاهت راستين مىباشد و از نوابغى است كه قرنسيزدهم هجرى نظير او را كمترداشته است.«جواهر»او بهترين نشان و علامت نبوغ وكمال،و مستندترين دليل ادعاى ماست.
در قرن نامبرده،رياست و مرجعيتشئون عمومى شيعه به او منتهى گرديد و اوشايستگى كامل اداره اين امر را داشته است،با آنكه در آن قرن علماء و فقهاى بزرگديگرى نيز مىزيستهاند،ولى با توجه به عظمت و والايى مقام شيخ،كسى در مقاممعارضه يا رقابتبا اوبرنخاسته است.
ولادت:
مرحوم«شيخ آقا بزرگ تهرانى»،بزرگترين مورخ و رجالى معاصر شيعى،درمورد ولادت او احتمال مىدهد كه ولادت او در سال 1200 يا 1202 رخ داده باشد،باآن نشان كه آغاز تاليف جواهر در 25 سالگى بوده است و برخى نوشتههاى كتاب را بهاستادش شيخ كاشف الغطاءارائه داده است،و فوت استادش در سال 1228 بوده است.
از اين رو بعيد نمىشمارد كه ولادت او در همان تاريخ مزبور بوده باشد.
برخى احتمال دادهاند به نشان اينكه او در درس علامه آقا وحيد بهبهانى شركتجسته است، ولادت او حدود 1192 باشد،ولى احتمال اول شيخ آقا بزرگ صحيحتر بهنظر مىرسد،زيرا تاريخ پايان جواهر 1254 بوده و به تصريح خود صاحب جواهر،30سال در تاليف آن كتاب مىكوشيده و در هنگام شروع آن 25 ساله بوده است،پستاريخ ولادت صاحب جواهر در همان حدود1199 يا 1200 خواهد بود.به هر حالولادت در هر تاريخ بوده باشد،چندان نقشى در بحث ما ندارد.آنچه بيشتر اهميت دارد،توليدات و آثار و نتايج فكرى و علمى و معنوى اوستكه مورد بحث قرار خواهدگرفت.
پدر و مادر:
از نظر پدرى،نسب او به يك خاندان علم و فضيلت از كشور ايران مىرسد،و ازطرف مادر نيز به عالم بزرگوار،شيخ ابو الحسن فتونى مىرسد كه در«عذارات»اطرافحله قرار داشت،و او كتاب جواهر را از آن نظر تاليف كرد كه كتاب جامعى باشد كهمراجعه كننده را از ديگر كتابهاى فقهى بىنياز سازد.كتاب جواهر درياى بىكران ومواجى است كه به تمام ابواب فقه اسلامى نظر دارد.او در تاليف اين كتاب،به روحپرفتوح مولى الموالى على بن ابيطالب(ع)استمداد و توسل جسته است و در پايانكتاب مىگويد:
«خداوند متعال بر ما منت گذارد كه توسل ما را بر محمد و آل او،به خصوصاسد الله الغالب، دروازه علوم اسلامى،على بن ابيطالب(ع)پذيرفت و ما را بر آنچهخواسته بوديم،توفيق عنايت فرمود.در برابر اين نعمتبزرگ شكرگزار و سپاسمنديمو تاريخ فراغت آن،شب سهشنبه23 رمضان 1254 هجرى نبوى بود و در تاليف آندرستسى سال رنج و زحمت و اشتغال در كاربوده است.»
او تكميل كننده حركت علمى و فقهى جديدى بود كه اساس آن توسط علامهوحيد بهبهانى در كربلا،پايهگذارى گرديد،پس از آنكه مدت طولانى در قرن 11 و 12حوزههاى علمى به خاموشى و سستى گرائيده بود،در اثر حركت و تلاشهاى مرحوموحيد بهبهانى و در عهد محقق والا مرحوم شريف العلماء،متوفى 1254 تلاشها به اوجخود رسيد.حوزه درسى او از امواج طلاب پژوهشگر موج مىزد و بيش از هزار نفر درحوزه درسى او تلمذ مىنمودند.كافى است كه بگوييم يكى از شاگردان آن حوزه،استادمتاخرين،شيخ مرتضى انصارى بود،ولى با وفات شريف العلماء مازندرانى از موقعيتحوزه كربلا كاسته گرديد.آنجا مركزيت علمى خويش را از دست داد و انظار و افكار مردم و طلاب به حوزه علميه نجف متوجه گرديد و وجود صاحب جواهر،بزرگترينعامل اين جذبه معنوى و علمى بود.با جزم كامل مىتوان گفت كه قرن سيزدهمهجرى،يكى از قرون پرثمر و پربار علمى و فقهى در جهان اسلامى است. شخصيتها وفحول نامى علمى و فقهى به عرصه بروز و ظهور آمدند كه نمونهاى از آنها شيخ محمدحسن نجفى صاحب جواهر در فقه،و شيخ مرتضى انصارى(متوفى 1281)در فقه واصول بود و افرادى از مدرسه علمى اين شخصيتها به ظهور پيوستند كه هميشه افتخارشاگردى اين مكتب را داشتند،مانند آية الله ميرزا حسين نائينى(متوفى 1355)و آية اللهخراسانى،مازندرانى و غيرهم كه همواره بر اين شاگردى افتخار و مباهات داشتهاند.
موقعيتسياسى نجف:
اين تحولات بزرگ علمى و فقهى،مرهون امنيت و آسايش سياسى موقتى بودكه پس از آن همه برخوردها و مبارزات نظامى و سياسى دو دولت عثمانى و ايران برسر تصاحب عراق صورت گرفته بود،و همانند عصر امام باقر(ع)و امام صادق(ع)بسيار كوتاه بود.پس از منازعات فراوان صلحى ميان دو دولت عثمانى و ايران،باميانجىگرى شخصيت اصلاحگر،عالم ربانى،شيخ موسى،نجل آل كاشف الغطاء(متوفى 1241)صورت گرفت و اسيران عراقى از ايران پس گرفته شد و زائران ايرانى بهزيارت عتبات عاليات شتافتند.در اين رفت و آمدها،مسائل مالى و اقتصادى علماء ومراجع عاليقدر تقليد مقيم كربلا نيز ترميم گرديد و حوزههاى علمىفعاليت و نشاطخود را از سر گرفتند.
دوران زندگى صاحب جواهر،بهترين و درخشانترين فرصت و دوران آسايشفكرى بود،چون حوزه نجف از جهات مختلف سياسى،اقتصادى و اجتماعى،در يكآسايش و آرامش نسبى به سر مىبرد،به حدى كه طلاب و مهاجرين و زائرين از هر سوبه آن ناحيه رو مىآوردند و نيازهاى فكرى و روحى خود را از خرمن علم و عرفان،واز كانون آموزش و بينش اسلامى آن سيراب مىساختند.در كنار حركتها و فعاليتهاى علمى و فقهى آن،حركتها و نشاطهاى ادبى و شعرى هم شروع گرديد و شعرائى مانندشاعران خاندان آل اعسم،خاندان محى الدين، خاندان شيخ عباس و ملا على و سيدحيدر حلى،شيخ محسن خضرى،سيد جعفر حلى،سيد محمد جعفرى،سيد ابراهيمبحر العلوم و...پديد آمدند.اينها همه و همه از بركت امنيت وآسايش اجتماعى وسياسى نجف نشات مىگرفت.
محصول فقهى و علمى اين نشاطها،پديد آمدن آثار بزرگ فكرى بود كه هر كدامبه نوبتخود از ذخاير فكرى و علمى اسلامى محسوب مىشوند،چون از آن دوراندرخشان آثار جاودان و ماندنى فراوان باقى مانده است كه مىتوان از كتابها وموسوعههاى بزرگ فقهى مانند:كشف الغطاء،مفتاح الكرامة،رياض المسائل،مكاسبو...را در فقه،و در علم اصول كتابهايى مانند: قوانين،فصول،ضوابط،حاشيه معالمشيخ محمد تقى اصفهانى و تعليقات و شروح آن،و فرائد الاصول را ذكر نمود.ازمهمترين و نفيسترين اين كتابها مىتوان جواهر الكلام شيخ محمد حسن كه در شرحشرائع الاسلام محقق است در فقه،و فرائد شيخ مرتضى انصارى را در اصولنام برد.
جواهر كتابى است كه از نظر دارا بودن آراء و گفتههاى علماء،همراه با دليلهاىآنان بىنظير است،و از نظر جامع بودن به اقوال پيشينيان و متاخرين مورد استقبال ورغبت اهل علم و پژوهندگان علم فقه بوده است.از اين نظر بارها به زيور طبع آراستهشده است،پنجبار در ايران در6 جلد با چاپ سنگى چاپ شده و در بين علماء ودانشمندان توزيع گرديده است،و اخيرا چند بار در ايران و لبنان و عراق با چاپحروفى،در43 جلد تجزيه شده،در چندين هزار نسخه چاپ شده و در اختياردانشمندان اهل فن قرار دارد،و اكنون نيز در لبنان تجديد چاپ شده و با بهترين نوعكاغذ و جلد ارائه گرديده است.به طور كلى مىتوان ويژگيهاى كتاب را به شرحزير بيانكرد:
1-جامع بودن آن به اقوال و آراء بزرگان فقه و استدلالهاى علماء و دانشمندانقبلى
2-تنها وجود آن در كتابخانه،فرد را از بيشتر كتابهاى فقهى غنى و بىنيازمىسازد.يك فردمجتهد وقتى آن را در اختيار داشته باشد،از اكثر كتابهاى فقهىاستدلالى بىنياز است.
3-امتياز ديگر جواهر آن است كه محتوى فروع نادر فقهى است كه در اغلبكتابها مورد فلتيا بىتوجهى قرار گرفته است.جواهر جامع مسائل اساسى و هممسائل فرعى و جزئى است،پس جواهر به تمام معناى آن جواهر و درها وزبرجدهاست و رمز پايدارى و بقاء و انتشار و كثرت رغبت مردم در اين خصوصياتنامبرده نهفته است و هيچ امرى بدون حكمت و علت نيست و هيچ فقيهى هر چند ازنظر مالى در فقر و نيازمندى به سر ببرد،بىنياز از داشتن آننيست.
كتاب جواهر با آن خصوصيات نامبرده،يكى از نوادر و غرائب روزگار است كهعمر يك فرد با آن همه اشتغالات مرجعيتبايد آن چنان با بركتباشد كه به جمع آورىو تاليف چنين موسوعه و دائرة المعارف بزرگ،يك تنه قيام ورزد،چون جواهر باچاپهاى كنونى كه هر جلد بالغ بر 500 صفحه است،در حدود بيست و يك هزار وپانصد صفحه مىگردد و با احتساب هر صفحه در 22 سطر،در حدود 000/500 سطرمىباشد كه شمردن و مطالعه آن يك عمربابركتى مىطلبد،و نگارش آن يك عمر مؤيدمن عند الله!
او غير از جواهر الكلام،تاليفات ديگرى نيز در هر يك از موضوعات حج،خمس،زكوة،دماء ثلثه، طهارت،صلوة،فرائض،مواريث و غير اينها دارد.گاهى همه وگاهى بعضى از اينها به نام«نجاةالعباد»در ايران و جاهاى ديگر جهان به چاپ رسيدهاست.
اساتيد او:
او از محضر اساتيد متعددى بهرهمند بوده است كه از ميان مشاهير آنان،مىتوانبه آية الله شيخ جعفر كبير كاشف الغطاء،و فرزند او آية الله شيخ موسى كاشف الغطاء،و آية الله سيد جواد عاملى صاحب مفتاح الكرامة،آية الله سيد محمد مجاهد صاحبمفاتيح(متوفى 1242)وتا حدى به سيد بحر العلوم اشاره كرد.
شاگردان او:
صاحب جواهر شاگردان متعددى داشته است كه در مكتب پرفيض فقهى اوتربيتيافتهاند چون حوزه درسى او مركز تجمع فضلاء و دانشمندان از هر نقطه و دياربود،و در حق او گفتهاند كه هيچ شهر شيعه نشينى وجود نداشت كه يكى از شاگردان اوبه عنوان مرجع مسائل مردم به آن نقطه نرسيده باشد.او در رعايتحقوق شاگردان وتكريم و تعظيم آنان،روش پسنديده اسلامى و سلوك عالى داشت.مىگويند:يكى ازافاضل شاگردانش به نام شيخ محمد حسن آل يس را به بغداد اعزام داشته بود تا بهوظيفه اسلامى خويش قيام ورزد.روزى يكى از تجار بغداد سىهزار(بيشلك)پولرايج آن روز عراق از حقوق واجب دينى به نجف پيش شيخ آورده بود،و شيخ باناراحتى تمام آنها را رد كرد و فرمود:مگر شخصى مانند آل يس در بغداد نبود كه اينپولها را تا نجف آوردهاى.اين عمل شيخ،حسن تاثير فراوانى در آن منطقه ايجاد كرد ومردم را به عالم شهر خويش متوجه نمود.(نظير اين موضوع در حق مرحوم آية اللهالعظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى مؤسس حوزه علميه قم نسبتبه شاگرد معنويشآية الله آخوند ملا على معصومى(اعلى الله مقامه الشريف)در همدان نيز رخ داده استكه بسيار معروف است ودر شرح حال او خواهد آمد.)
گوينده اين سخن اظهار مىدارد كه پس از بازگرداندن تصور كردم(با توجه بهوضع مالى آن روز صاحب جواهر)شيخ محمد حسن خودش از گرسنگى و بىچيزىاز دنيا خواهد رفت،ولى لطف پروردگار آن چنان او را فرا گرفت كه دستهها و گروهها وهياتها از بغداد و كربلا و ديگر مناطق اسلامى به ديدن او مىشتافتند و نيازمنديهاىحوزه را تامين مىنمودند.با چنين ديد اسلامى و علاقه و درايت اين چنين سنجيده بودكه صاحب جواهر شاگردان صميمى و وفادارفراوانى تربيت كرد كه از ميان جمع كثيرآنان مىتوان افرادى مانند:
1-آية الله شيخ جعفر شوشترى
2-آية الله ميرزا حبيب الله رشتى
3-آية الله شيخ محمد حسن آل يس
4-آية الله سيد حسن مدرس اصفهانى
5-آية الله شيخ محمد حسن مامقانى
6-آية الله ميرزا حسين خليلى
7-آية الله حاج شيخ محمد حسين كاظمى
8-آية الله شيخ عبد الحسين شيخ العراقين تهرانى
و دهها تن ديگر را نام برد،و مرحوم شيخ مرتضى انصارى به عنوان تيمن وتبرك در درس او شركت مىجست.از درايت و كاردانى و دلسوزى او به حفظ شئونحوزه اسلام،اين بود كه در مرض مرگ خويش،استاد بزرگ مرحوم حاج شيخ مرتضىانصارى را به عنوان زعيم حوزهعلميه معرفى كرد،با آنكه آن روز شيخ مرتضى يك فردگمنامى بيش نبود.
ديدگاه صاحب جواهر نسبتبه شيخ مرتضى:
حوزه نجف در آن روزگار با مديريت و رياست عامه دو عالم ربانى اداره مىشد:
شيخ على كاشف الغطاء فرزند شيخ جعفر،و مرحوم شيخ محمد حسن صاحبجواهر.و مرحوم شيخ مرتضى در درس كاشف الغطاء شركت مىجست و به تاليف وتصنيف نيز مشغول بود.پس از درگذشت آية الله كاشف الغطاء،برادرش شيخ حسنهمراه شيخ محمد حسن صاحب جواهر حوزه را اداره مىكردند.با فوت شيخ حسندر سال1266 اداره تمام حوزه به صاحب جواهر منتهى گرديد.صاحب جواهر درروزهاى آخر عمر،هنگامى كه در بستر بيمارى افتاده بود،دستور داد تا مجلسى از تمامعلماى طراز اول در حضور او تشكيل شود و شيخ مرتضى را نيز حاضر كنند،آن گاه صاحب جواهر شيخ را بر بالين خود نشاند و دستش را بر بالاى قلب خود گذاشت وگفتحالا مرگ بر من گوارا است و رو به حاضرين كرد و گفت:اين مرد پس از منمرجع شما خواهد بود.و بعد رو به شيخ كرد و گفت:تو هم از احتياطات خود كم كن،چه دين اسلام،آئين سهل و آسان است.بدين ترتيب زعامتحوزه علميه نجف را كهكوچكترين دلبستگى به آن نداشت،به شيخ مرتضى انصارى منتقل گردانيد.البته اينعمل مرحوم صاحب جواهر يك معرفى اجمالى و يك نوع توصيه و باز نمودن مقامعلمى شيخ بود،وگرنه در مرجعيت،معرفى مرجع قبلى شرط نيست و فقط مىتواندراهگشا باشد.
نامه به سعيد العلماء و جواب ايشان:
با معرفى مرحوم صاحب جواهر و با روند تكاملى و اشتهار علمى كه شيخ درحوزه نجف پيدا كرده بود،مرجعيت و زعامتبه او منتقل مىگشت،ولى او از اين امراباء داشت و قبول نمىكرد. نامهاى در اين خصوص به هم درس و هم مباحثه سابق خوددر كربلا،مرحوم سعيد العلماء مازندرانى،به مازندران نوشت و از او دعوت كرد تا بهنجف بيايد و اين تكليف را عهدهدار شود، اما او اين پيشنهاد را نپذيرفت و در پاسخنوشت:«هنگامى كه در كربلا بودم و من و شما با هم از محضر شريف العلماء استفادهمىبرديم،استفاده و فهم من از شما بيشتر بود،اما در اين مدت شما در آنجا مشغولتدريس و مباحثه بودهايد و من در اينجا گرفتار امور و مراجعات مردمهستم.شما دراين امر از من سزاواتر هستيد.»
اين داستان،نوعى ورع و تقوى و تكليف پذيرى مردان خدا را نشان مىدهد كهچه سان از پذيرش امورى كه شائبههاى ماديت و احتمال عوارض آلودگى دارد،گريزانبودهاند و در تركآن با يكديگر به مسابقه مىپرداختند!
او بدين ترتيب از سال1266 تا 1281 ه.ق،پانزده سال تمام رياست و زعامتعلمى حوزه علميه نجف را در اختيار داشت و مردم مسلمان از او تقليد و پيروى مىكردند و آن چنان در عرصه فقه و اصول تبحر داشت كه با گذشتيك قرن و نيم ازوفات او هنوز هم تاليفاتش در فقه واصول در حوزهها مورد استفاده اساتيد مىباشد.
حفر كانال نجف اشرف:
از ديگر آثار شيخ در راه رفاه عمومى و آسايش مردم نجف،آبيارى نجف اشرفو حفر كانال معروف،به نام«نهر صاحب جواهر»است كه از فرات تا نجف كانال بسياروسيع و عميقى بازگشود كه هزينههاى بسيارى را صرف كردند تا مردم را از بىآبىنجات دادند و اجراى اين تصميم با همت جمعى از مردم نيكوكار صورت گرفت.او درپاسخ كسانى كه او را از اقدام بهچنين عمل بزرگ و پرهزينه مىترساندند،گفته بود:
«اگر به اندازه ريگهايى كه از اين نهر بيرون مىآيد.احتياج به صرف طلا و نقرهباشد،باز همصرف خواهم كرد و دست از اين اقدام نخواهم برنداشت.»
اين پاسخ از يك تصميم جدى و عزم بزرگ حكايت مىكند كه كوهها را مىتوانداز جا بركند و گامهاى بزرگ علمى و فنى را در برمىگيرد كه از امثال كسانى مانندنويسنده جواهر با آن عظمتساخته است.اين نهر دو سال قبل از فوت صاحب جواهربه اتمام رسيد و نجف را سيراب نمود،ولى در اثر سهل انگارى مردم رو به خرابى نهاد ودر اثر ضعف صنعت آن روز، ريگها و شنها آن را پر ساخت،تا شاگرد بزرگوارش آية اللهسيد اسد الله اصفهانى به تعمير و مرمت آن پرداخت و شش سال تمام در تعمير وآبادانى آن وقت و مال صرف نمود،تا در سال 1288 مجددا به حالت نخستين خودبازگشت.سپس باز در اثر كوتاهى مردم،باد و طوفان آن را پرساخت و نجف مجددا بهحال عطش خويش بازگشت.از ديگر آثار شيخ،تاسيسساختمانهاى مجاور مسجدكوفه است.
شيخ به مسجد سهله علاقه فراوان داشت و هم او بود كه حركتبه سوى مسجدسهله را چهارشنبه شبها،پايهگذارى نمود و جمعى از شاگردانش با او حركت مىكردندو شب را درآنجا بيتوته و عبادت مىنمودند و احداث اين ساختمان در رابطه با اين برنامهها بود.
او با شاگردان و اصحاب خود با عطوفت و مهربانى كامل رفتار مىنمود و نسبتبه آنانهمانند پدر مهربان بود.
گفتار ديگران درباره او:
بيشتر علماء و مورخين كه در مورد رجال نامى اسلام قلم زدهاند،در حق اومطالبى گفتهاندكه به عنوان نمونه به چند نفر از آنان اشاره مىگردد:
مرحوم محدث نورى درباره او گويد:
«شيخ محمد حسن صاحب جواهر،شخصيتى است كه رياست اماميه در عصرخويش به او منتهى گرديد و كتاب او نظير و همانند ندارد و در اسلام كتابى همانند آندر حلال و حرامنوشته نشده است.
مرحوم شيخ عبد الحسين تهرانى،استاد نورى(ره)گفته است:«اگر مورخ زمانصاحب جواهر، تصميم گيرد كه حوادث عجيبه آن زمان را ثبت اوراق نمايد،هر آينهعجيبتر از تصنيفكتاب«جواهر الكلام»چيز ديگرى را سراغ نتواند كرد.»
وفات او:
وفات صاحب جواهر،در اول شعبان سال1266 هجرى قمرى در نجف اشرفواقع شد و در مقبرهاى كه هم اكنون به نام او معروف است،مدفون گرديد.سيد حسينبروجردى ازتلامذهاش،در باب او گويد:
ثم محمد حسن بن الباقر شيخ جليل صاحب الجواهر منه استفدنا برهة مما سلفكان وفاته«علا ارض النجف»
(جمله«علا ارض النجف»1266)
(ترجمه:سپس محمد حسن فرزند باقر،شيخ بزرگوارى است صاحب كتاب«الجواهر».از او مدتى از دوران گذشته را استفاده نموديم.تاريخ وفات او،جمله«بر سرزمين نجف برترى جست»است.)سيد حسين آل بحر العلوم كه از حاضرين تشييع جنازه صاحب جواهر بوده،درماده تاريخ وفاتش گويد:
تبكيه شجوا و تنعاه مؤرخة«ابكى الجواهر هما فقد ناثرها»
(جمله«ابكى الجواهر هما فقد ناثرها»1266)(ترجمه:با سوز دل در مرگ او مىگريى،و با حالعزا تاريخ او را مىنويسى كهفقدان جواهر گرد آورنده آن را به گريه واداشت.)
شيخ عبدالحسين مؤلف آثار الشيعة الاماميه كه نوه صاحب جواهر است،درتاريخ وفات جدمذكورش انشاء نموده و بر لوح قبرش ثبتشده است:
ذا مرقد الحسن الذات الذى دفنت اسرار احمد فيه بل سرائره اودى و قد ايتم الاسلام ارخه«بين الانام يتيمات جواهره»
(جمله«بين الانام يتيمات جواهره»1266)
(ترجمه:اين مرقد حسن است،فردى كه اسرار احمد(ص)،بلكه مكنوناتپنهانى او در او مدفون شده است.با رفتن او اسلام يتيم شد،ولى در بين مردم درهاىجواهر او هنوز موجوداست.) (2)
پىنوشتها:
1- آشنايى با علوم اسلامى،ص 308.
2- شرح حال او در كتابهاى:نظم اللئالى،تاليف سيد مهدى هندى- تكملة امل الآمل،سيد حسن صدر،نخبةالمقال،سيد حسين بروجردى- روضات الجنات سيد محمد باقر خوانسارى، ص 181- مستدركالوسائل،ميرزا حسين نورى،قصص العلماء،ميرزا محمد تنكابنى- نجوم السماء،مولا محمد على،ص409- ماثر و آثار،ص 135- ريحانة الادب،ج3،ص357- فوائد رضويه، ج 2،ص 452- الكنى والالقاب،تاليف شيخ عباس قمى- اعلام الشيعه و الكرام البررة في القرن الثالثبعد العشرة،ص 310- الذريعه،ج 5،ص 155- ماضى النجف و حاضرها،شيخ جعفر محبوبه،ج 2،ص 138- پيشگفتار چاپجديد جواهر به قلم آية الله محقق محمد رضا مظفر آمده است.طالبين مىتوانند مطالب بيشترى را از اينمنابع در مورد اين فقيد علم و ادباسلامى استفاده كنند.