34- شيخ مرتضى انصارى
(متولد 1214-متوفى 1281 ه.ق)
گفتار استاد:
«نسبش به جابر بن عبد الله انصارى،از صحابه بزرگوار رسول خدا(ص)مىرسد.
در دزفول متولد شده و تا 20 سالگى نزد پدر خود تحصيل كرده،و آنگاه همراهپدر به عتبات رفته است و علماى وقت كه نبوغ خارق العاده او را مشاهده كردند،از پدر خواستند كه او را نبرد.او در عراق چهار سال توقف كرد و از محضراساتيد بزرگ استفاده كرد.آنگاه در اثر يك سلسله حوادث ناگوار،به وطنخويش بازگشت.بعد از دو سال،بار ديگر به عراق رفت و دو سالتحصيل كرد وبه ايران مراجعت نمود.تصميم گرفت از محضر علماى بلاد ايران استفاده كند.
عازم زيارت مشهد شد و در كاشان با حاج ملا احمد نراقى صاحب كتاب«مستندالشيعة»،و صاحب كتاب معروف«معراج السعادة»فرزند ملا مهدى نراقى سابقالذكر ملاقات كرد و آنگاه به مشهد رفت و پنج ماه توقف نمود.شيخ انصارىسفرى به اصفهان و سفرى به بروجرد رفته و در همه سفرها،هدفش ملاقاتاساتيد و استفاده از محضر آنان بوده است.در حدود سالهاى 1352 و1353 براىآخرين بار به عتبات رفت و به كار تدريس پرداخت.بعد از صاحب جواهرمرجعيت عامه يافت.شيخ انصارى را«خاتم الفقهاء و المجتهدين»لقبدادهاند.او از كسانى است كه در دقت و عمق نظر،بسيار كمنظير است.علم اصولو بالتبع فقه را وارد مرحله جديدى كرد.او در فقه و اصول ابتكاراتى دارد كهبىسابقه است.دو كتاب معروف او، «رسائل»و«مكاسب»كتاب درسى طلابشده است.علماء بعد از او شاگرد اويند.حواشى متعددى از طرف علماى بعد ازاو به كتابهاى او زده شده.بعد از محقق و علامه حلى و شهيد اول،شيخ انصارىتنها كسى است كه كتابهايش از طرف علماى بعد از خودش مرتب حاشيهخورده و شرح شده است.» (1)
نام او شيخ مرتضى فرزند محمد امين بن شمس الدين بن احمد بن نور الدين بنمحمد صادق شوشترى دزفولى،يكى از نامورترين و پرآوازهترين فقهاء و مراجععاليقدر تقليد درعصرهاى اخير،و يكى از محققترين چهرههاى علمى و فقهى قرونمتاخر به شمار مىآيد.
نام پرشكوه شيخ مرتضى انصارى،توام با نبوغ و ابتكار و تحول و دقت مىباشد.
او آغازگر و پايهگذار اصول نوينى در فقه و اصول جعفرى است كه در قرنهاى اخير بهحق او را شايسته دريافت لقب«خاتم الفقهاء و المجتهدين»نموده است.هر چند او درزندگى و حيات مادى و معنوى خويش پيراسته و منزه از هر نوع تظاهر و تفاخر بودهاست و در تلاشهاى علمى خود جز خدا و رضايت او و جز پيشبرد احكام الهى،فكر وانديشه ديگرى نداشته است و به تعبير شاگرد نامدارش،مرحوم آية الله حاج ميرزاحبيب الله رشتى،«او تالى تلو مقام عصمتدر علوم و اصول بود.» (2)
نام مرحوم شيخ مرتضى با دو كتاب بسيار ارزنده«فرائد الاصول»و«المكاسب»در اصول و فقه همراه است و با اين دو اثر جاويدان،نام خود را در پهنه معارف اصيلاسلام جاودانه كرده است، كتابهايى كه هم اكنون در دنياى دانش و معارف اسلامى اعتبارجهانى دارد و حوزههاى علميه چندين سال با درس و بحث و تحقيق روى آن دو كتابسرمايهگذارى نموده و وقت صرفمىكنند.
ولادت او:
او در هيجدهمين روز ماه ذيحجه به سال 1214،روز غدير،روز«اكمال دين واتمام نعمت»در شهر قهرمان پرور دزفول از سلاله پاك يكى از اخلاف جابر بن عبد اللهانصارى صحابى نامدار پيامبر عاليقدر اسلام(ص)پا به عرصه وجود نهاد و به مناسبتتولد در روز ولادت على(ع)،نام مرتضى انصارى براى او انتخاب گرديد.پدرش«شيخمحمد امين»از مبلغين و مروجين شريعت مقدسه اسلام و مادرش دختر يكى از علماىمحل و بانويى پرهيزكار و با تقوى در عصر خود،هر دو از اخيار و نيكان و صالحانعصر بودهاند.
او در چنين خانوادهاى چشم به جهان گشود و رشد و بالندگى آغاز نمود و ازهمان دوران كودكى به فرا گرفتن قرآن و معارف اسلامى پرداخت و به زودى آثار نبوغ وذكاوت در او مشاهده گرديد.پس از خواندن قرآن و ادبيات عرب به خواندن فقه واصول پرداخت و در اين دو رشته،آن چنان استعداد و شايستگى نشان داد كه حيرتهمگان را برانگيخت و در عنفوانجوانى به درجه عاليه اجتهاد نائل آمد.
مسافرت به كربلا:
او در سال 1232 ه.ق در سن هيجده سالگى همراه پدرش به قصد زيارتعتبات عاليات به عراق مسافرت كرد و در كربلا به توصيه عموى مكرمش شيخ حسنانصارى به خدمتسيدمجاهد كه از علماى نامدار كربلا بود رسيد و بر او مهمان شد.
تصادفا در همان ملاقات نخست،مباحثهاى بين او و علامه سيد مجاهد پيرامونوجوب يا حرمت نماز جمعه در دوران غيبت درگرفت كه طى آن سيد مجاهد با توجهبه طرز بيان و شيوه استدلال شيخ،به استعداد و نبوغ او پى برد و آيندهاى بسياردرخشانى براى او پيشبينى كرد،و بر اساس پيشنهاد او،در كربلا اقامت گزيد و ايناقامت چهار سال به طول انجاميد.او از محضر اساتيد بزرگ آن عصر،همچون خودايشان و شريف العلماء مازندرانى كسب فيض نمود و بعد به موطن اصلى خودبازگشت.پس از اقامت كوتاه در موطن،مجددا رهسپار نجف اشرف گرديد و با حضوردر درس فقيه متبحر زمان،مرحوم«شيخ موسى كاشف الغطاء»به تكميل معلوماتخود پرداخت و پس از مدتى توقف در نجف باز به دزفول مراجعت نمود و آن هنگامى بود كه شيخ مرتضى به مرتبهاى از علم و تبحر رسيده بود كه در برخى ازمعارفاسلامى از اساتيد خود نيز پيشى داشت.
مسافرت به مشهد:
در سال 1240 ه.ق،شيخ تصميم گرفت كه به زيارت هشتمين اختر فروزانولايت،حضرت امام رضا(ع)به مشهد برود،و در ضمن از حوزه علميه آن شهر نيزبازديد به عمل آورد.مادر شيخ كه ديگر فراق فرزند برايش ميسر نبود،به اين مسافرترضايت نمىداد.اصرار مادر به جايى رسيد كه سرانجام شيخ به قرآن متوسل شده ومساله را به استخاره واگذاشت،و هنگامى كه قرآن راباز نمود،اين آيه شريفه در برابرديدگانش پديدار شد:
لا تخافى و لا تحزنى انا رادوه اليك و جاعلوه من المرسلين (3)
اين آيهشريفه مربوط به داستان حضرت موسى(ع)و نويد پيامبرى و رسالت او بود.مفهوماينآيه باعث تسكين دل مضطرب مادر گشت و به مسافرت فرزندش رضايت داد.
او در اين مسافرت زيارتى و علمى،از حوزههاى علمى بروجرد،اصفهان وكاشان نيز ديدن كرد و در برخى از آن حوزهها مدتى اقامت گزيد و در كاشان مدتى درمحضر درس علامه مرحوم ملا احمد نراقى صاحب مستند الشيعه شركت جست.درعين حال به تاليف اشتغال ورزيد و آن چنان اين استاد و شاگرد به هم جذب شدند كهمعروف است هنگامى كه شيخ از كاشانعزيمت نمود.علامه ملا احمد نراقى فرمود:
«استفادهاى كه من از اين جوان نمودم،بيش از استفادهاى بود كه او از من برد،و هم اوگفت من در مسافرتهاى مختلف افزون بر پنجاه مجتهد مسلم ديدم كه هيچ يك ازايشان مانندشيخ مرتضى نبود.»
شيخ مرتضى پس از چهار سال اقامت در كاشان به اتفاق برادرش شيخ منصور بهمشهد رسيد. پس از زيارت و چهار ماه اقامت در آن شهر و تماس با علماء و رجال فقهو فقاهت آن ديار،به تهران رسيد و مدتى نيز در تهران اقامت ورزيد.پس از شش سالمسافرت علمى و پربار،به اتفاق برادر به دزفول بازگشت و مورد استقبال اهالى قرارگرفت و چند سالى در آنجا اقامت گزيد.اما اقامت در آن شهر روح تلاشگر و كنجكاواو را قانع نمىساخت.لذا تصميم گرفت دوباره به نجف بازگردد.زيرا در آن مركزعلمى،افراد فراوانى را مىتوانست از علم سرشار خود بهرهمند سازد،از اين رو در سال1249 ه.ق عازم نجف گرديد و به كرسى تدريس آن حوزهعلمى نشست تا مرجعيتشيعه به او منتهى گرديد.
مبتكر علم اصول جديد:
او نه تنها در زمينه مسائل علمى و فقهى يگانه دوران بود،بلكه در اخلاق و زهدنيز در ميان اقران و امثال كمنظير بود.او در زهد و وارستگى معنوى و اخلاقى به مقاموالايى از عروج و ارتقاء رسيده بود كه مرحوم حاج ميرزا حبيب الله رشتى،يكى ازاصحاب و معاصران او،آن رايكى از امتيازات فوق العادهاش به شمار آورده و مىگويد:
«شيخ در سه چيز امتياز داشت:علم،رياست،تقوى و زهد.»او در زهد نمونه و الگوبود.
يكى از بهترين موارد بروز و ظهور و تجلى تقوى،در مسائل مالى و اقتصادىاست.در تقوى و صيانت نفس او،در اين باره كافى است كه گفته شود با آن كه وجوهشرعى فراوانى از چهل ميليون شيعه روى زمين آن روزگار در نجف به محضرشآورده مىشد،در عين حال او همانند يك فرد فقير گذران مىكرد و حتى اموالى را كه بهعنوان تحفه و هديه به محضرش آورده مىشد،بين فقراء و مستمندان يا طلاب ومصالح عمومى مسلمين صرف مىكرد.از آن نظر كه اين تحفهها به عنوان مرجعيتاست،نه به عنوان شخص مرجع.عنوان رئيس شريعت است،نهشخص رئيس.مقام علمى او:
مقام علمى او در حدى است كه به حق و شايستگى تمام،او را«خاتم الفقهاء»وپايان دهنده و تكميل كننده فقاهت لقب دادهاند و او يكصد و پنجاه سال تمام است كه برجهان فقه و اصول و حوزههاى علمى شيعه حكومت و زعامت روحى و فكرى دارد وانديشهها و ابتكارات او سرفصلتاريخى در فقه به شمار آمده و مستند فقهاء است.
او نظريات ابتكارى و ابداعى بىشمارى در فقه و اصول به وجود آورد كهمىتوان نظريه حاكم بودن يكى از ادله بر دليلهاى ديگر در مبحث تعادل و ترجيح را ازنظريات مهم او به شمار آورد، و همچنين بهاء دادن شايسته به عقل و خرد در شناختحكم و قانون اسلام،و ديگر مبارزه با اخبارىگرى رايج آن روز بود،كه شيخ بزرگوار ماتوانستبا يك رشته از بيانات دقيق علمى در برابر آنها بايستد و آنان را متقاعد سازد،اين امر از امتيازات بارز او به شمار مىآيد.او كوشيد كه به منكرين اعتبار عقل درشناخت معارف و احكام اسلامى ثابت كند كه ملازمهاى ميان عقل و شرع وجود دارد وآنچه را كه عقل حكم مىكند،شرع نيز حكم مىكند و حكومت اين قاعده در اغلبفتاوى و نظريات مرحوم شيخ،جلوه خاصى داد،منتهى بايد خود عقل و آن قاعدهفقهى مورد ارزيابى قرار گيرد كه عقل چگونه عقلى باشد و قاعده نيز كدام قاعده باشد؟
او با اين روش متين و مستحكم،اصول اخبارىگرى رايج آن روز را درهم كوبيد وپايهها و اصول مستحكمى براى فقه و اصول نوين بنياد نهاد و مسير اجتهاد را روشن ومبرهن نمود.او با اين وسعت مشرب،باب اجتهاد و افتاء و استخراج و استنباط احكامشرعيه فرعيه را از منابع و مصادر اوليه بازگشود و رمز پيشرفت و ترقى مسلمانان را درمسير اجتهاد و اعتقاد بر خويشدر راه عمل به احكام الهى قرار داد كه خود بحثشيرين و مفصلى دارد.
اخلاق و رفتار شيخ:
شيخ انصارى(ره)نه تنها در فقاهت گوى سبقت را از ديگران ربوده بود،بلكه در عمل نيز نظير و همتا نداشت.او به مشكلات و امور مردم شخصا رسيدگى مىكرد و ازاحوال طلاب و محصلين همواره جويا مىشد و براى ترويجبيشتر از علوم دين،بابودن علماء و طلاب در يكى از شهرستانها،اجازه نمىداد سهم امام را از آنجا به جاىديگرى ببرند و سفارش مىنمود كه درهمان شهر به مصرف محصلين و طلاببرسانند.
نقل شده است كه:«شخصى خدمتشيخ رسيد و به او گفت:«فلان طلبه چاىمىخورد!»(گويا در آن زمان چاى به اين صورت كنونى مرسوم نبوده و جزء تشريفاتبه حساب مىآمده است.) و با اين سخن مىخواستسعايتى كرده باشد كه شيخ حقوقآن طلبه را كم كند،ولى شيخ رو به او كرده و گفت:«خدا رحمتت كند كه اين مطلب را بهمن گفتى،»و دستور داد تا اضافه بر ماهيانه آن طلبه،مخارج چاى را نيز از بيت المال بهوى بپردازند تا اينكه با راحتى و آسايشبيشتر به تحصيل خود ادامه دهد.»
شيخ نه تنها به طلاب حوزه رسيدگى مىكرد،بلكه همواره به فكر فقرا ومستمندان نيز بوده است،و شبها همانند رهبر و مولايش امير المؤمنين(ع)به خانههاىمسكونى فقراء سر مىزد ومواد غذايى بر دوش گرفته،در بين خانوادههاى مستمند وبيچاره تقسيم و توزيع مىنمود.
در كتاب«لؤلؤ الصدف»چنين آمده است:...و اغلب عطاياى آن مرحوم در سربوده،كثيرى از فقرا معاش(حقوق)معين داشتند كه هميشه سالانه و ماهانه به آنانمىرسيد و هيچ نمىدانستند از كجاست.در وقتسحر بر در خانه فقرا مىرفتبا لباسمبدل،و صورت را ستر مىكرد و به مقدار حاجت آنها مرحمت مىفرمود و چون شيخاز دنيا رفت،معلوم شد آن مردى كه بر درب منازل اين مردم در اوقات غير متعارفهمىآمده،آن مرحوم بوده است.اوانصافا روى اسلام را سفيد كرد...»
نوشتهاند كه يكى از ياران شيخ،نسبتبه اين كار انسانى وى(كمك به فقرا ومستمندان)از او ستايش و تمجيد كرد.شيخ در پاسخ گفت:«اين وسيله فخر و كرامتىنيست،زيرا وظيفه هر فرد معمولى است كه امانت را به صاحبش برساند و اين وجوه هم حقوق فقر است كه به عنوانامانت نزد من مىباشد و من به صاحبانش مىرسانم.»
نماز استيجارى:
ملكات فاضله و اخلاق پسنديده شيخ قابل توصيف نيست.در همان هنگام كهزعامت و رهبرى امت را بر عهده گرفته بود و مجلس درس داشت و نماز جماعتبرپامىنمود و كارهاى مردم را بررسى مىكرد و به عيادت بيماران و تشييع جنازهها مىرفتو گره از مشكلات مردم مىگشود،در آن زمان يكى از علماء نقل مىكند كه:«خدمتشيخ رسيدم و به او گفتم:«فلان سيد طلبه بدهكار و بيمار است،مرحمتى درباره اوبفرمائيد.»شيخ فرمود:«اكنون پولى ندارم، مگر هشت تومان كه مربوط به دو سال نمازو روزه است،اين را به او بدهيد و از وى بخواهيد كه دو سال نماز و روزه را به جاىآورد.»آن عالم مىگويد:پاسخ دادم:«ولى او مرد محترمى است و از خانوادههاىبا شخصيت است و تا كنون چنين كارهايى را نكرده است.»شيخ،مقدارى تامل نمود وچنين فرمود:«دو سال عبادت(نماز و روزه)را خودم به جا مىآورم و شما هشتتوماناجرتش را به آن سيد بدهيد.»
شيخ انصارى به قدرى متقى و پرهيزكار بود كه حتى هدايايى را كه براى ايشانمىآوردند بين طلاب تقسيم مىنمود و خود به اندازه حقوق يك طلبه معمولىبرمىداشت.با آنكه در هرسال زياده از صد هزار تومان(در آن زمان مبلغ كلانى بوده)
از وجوه شرعى به سوى او متوجه مىگرديد،ولى وقتى وفات نمود،درهم و دينارىباقىنگذاشت و در زندگى به اقل ما يقنع به،اكتفا مىنمود.
نزديكان شيخ همواره به شيخ اعتراض مىنمودند كه چرا شيخ اين همه درمعيشتبر خود و خانواده سخت مىگيرد؟روزى مادر شيخ به وى گلايه نمود كه چرا بااين همه وجوهى كه به دستت مىرسد،مقدار ناچيزى ماهيانه به برادرت منصورمىدهى؟شيخ(ره)فرمود تا كليد اتاقى را كه در آن بيت المال نگهدارى مىشد،آوردندو به مادرش داد و فرمود:«اين كليد اتاق، خودت بفرما و هر چه مىخواهى بردار و به برادرم منصور بده،اما روز قيامت هم خودت بايد جوابگو باشى.»مادر محترمش با اينسخن شيخ متنبه شد و كليد را به شيخ برگرداند و فرمود:«من هرگز چنين مسئوليتى رابر عهده نمىگيرم.»
روزى شخصى خدمتشيخ رسيد و گفت:«اى شيخ!شب گذشته در خوابديدم كه شيطان به سراى شما آمد و طناب بر گردن شما انداخت و كشان كشان شما را تاسر كوچه برد و شما در تمام مدت تلاش مىكرديد كه هر جور شده خود را از بند وىبرهانيد،و بالاخره سر كوچهطناب را از گردن خود به دور افكنده و به خانه برگشتيد.
محبتبفرمائيد و مرا راهنمايى كنيد كه تعبير آن خواب آشفته چه بوده؟»شيخ(رحمةالله عليه)با تبسمى آهسته فرمود:«خدا لعنت كند شيطان را،خواب شما راستبودهاست.ديروز ما در خانه خرجى نداشتيم و وجوهات فراوانى نيز رسيده بود،با خودگفتم من يك دينار برمىدارم و ما يحتاج زندگى را تهيه مىكنم و بعدا آن را به جاى خودبرمىگردانم.با اين خيال دينارى برداشته و به قصد خريد از خانه خارج شدم،ولى دربين راه با خود فكر مىكردم كه آيا اين كار درست است كه من كردم؟تا بالاخره سركوچه كه رسيدم سخت متنبه شدم و با خود گفتم:شيخ اين چه كارى است كه مىكنى،وپشيمان شدم و برگشتم و دينار را در سر جاى خود قرار دادم!»از اين نوع نكتههاى عبرت انگيز در زندگى شيخ فراوان وجود دارد.جادادجهتبيدارى غفلت زدگان،گردآورى و ارائه شود.
حاشيه نويسان محقق:
در عظمت علمى و نبوغ فكرى شيخ مرتضى انصارى(ره)همين قدر كافى استكه اطلاع پيدا نمائيم تاكنون بيش از 200 نفر از علماء و فضلاء و دانشمندان و معاريفرجال اسلامى بر كتب و نوشتههاى او حاشيه و تعليقه نگاشتهاند و كتابهاى تاليفى او بهكرات در ايران،عراق و ديگر كشورهاى اسلامى مورد تجديد طبع قرار گرفته است،بهحدى كه هم اكنون مواد غذاى فكرى طلاب و فضلاى حوزههاى علميه و برخى از مجامع دانشگاهى و حقوقى را آثار اوتشكيل مىدهد و شخصيتهاى بزرگى مانند:
آخوند ملا محمد كاظم خراسانى(صاحب كفاية الاصول)،سيد محمد كاظم يزدى(صاحب عروه)،حاج ميرزا حبيب الله رشتى،ميرزا حسن آشتيانى،شيخ محمد حسينكاشف الغطاء، سيد عبد الحسين شرف الدين،شيخ محمد جواد بلاغى،شيخ محمدحسن مامقانى و تعداد كثيرى از علماء و مجتهدين مبرز و نامدار كه نام بردن آنها بهدرازا مىكشد،بر آن حاشيه و تعليقه دارند.آنان نوشتهها و تاليفات شيخ را اصل قرارداده و بر آن تعليقه و تحشيه افزودند ونظريات او را مورد تجزيه و تحليل و عمقنگرىو ژرفانگارى قرار دادهاند.
سبك نگارش او:
از ويژگيها و خصوصياتى كه در نوشتههاى شيخ بزرگوار ما جلب توجه مىكند،سبك نگارش و روش سادهنگارى او است كه هر مطلب علمى را با سادگى و سلاستعبارت برگزار مىنمايد و سعى مىكند هر چه بيشتر مطلب را به ذهن خواننده نزديكترسازد،به حدى كه در خور فهم او تنزيل دهد.در تاليفات او الفاظ مشكل و غيرمستعمل كمتر ديده مىشود.او با قلم شيوا و خالى از ابهام مطالب را به رشته تحريردر آورده است و اين يكى در ميان اقران و امثالاو همانند صاحب جواهر و صاحبرياض از اختصاصات وى به شمار مىآيد.
اساتيد شيخ:
شيخ بزرگوار ما از محضر اساتيد متعددى بهره جسته است كه هر كدام نقشويژهاى در اثرگذارى در روحيه او داشتهاند كه به بازگويى نام چند تن از آنانمىپردازيم:
1-عموى بزرگوارش،آية الله شيخ حسين انصارى(شاگرد صاحب رياض،تاسن17 سالگى)
2-آية الله سيد محمد مجاهد(از شاگردان آية الله وحيد بهبهانى)او در سنين 18سالگى،دوسال تمام از محضر او بهره جسته است.
3-آية الله شريف العلماء مازندرانى كسب فيض از محضر او استدامه داشتهاست.
4-آية الله ملا احمد نراقى(صاحب مستند الشيعه)،به مدت چهار سال تمام دركاشان
5-آية الله شيخ موسى كاشف الغطاء فقيه عصر و نابغه دهر،به مدت يك سالتمام
6-آية الله شيخ على كاشف الغطاء،زعيم دينى و مرجع عاليقدر شيعه،به مدت 5سال
7-آية الله شيخ محمد حسن صاحب جواهر(مدت بسيار اندك محض تيمن وتبرك)
مجيزين شيخ:
تعدادى از اساتيد عاليقدر اين مجتهد مبتكر و توانمند در بالا ذكر شدند،تعدادىنيز اجازه روايتى يا اجتهادى به شيخ واگذار نمودهاند كه اسامى چند نفر ازاجازهدهندگان به وى دراينجا ذكر مىشود:
1-آية الله سيد صدر الدين موسوى عاملى،اجازه روايتى دادهاند كه در آن كلمه«افضل واكمل»قيد شده بود.
2-آية الله عارف سترگ،ملا احمد نراقى،اجازه روايتى مبسوطى عنايتكردهاند.
3-آية الله شيخ محمد سعيد قرجهداغى،اجازهنامه روائى جامع و مبسوطى درحق او صادرنمودهاند.
شاگردان او:
در مكتب پربار و حوزه پربركت تدريسى شيخ بزرگوار،شاگردان متعددىتربيتيافتند كه هر كدام از استوانههاى فقهى،و مجتهدين مسلم،كاوشگر دقيق ومحقق ارزشمندى بودهاند،چونمحضر مبارك علمى او،مجتهد پرور محقق ساز وانديشمند نواز بود.
شاگرد مستقيم شيخ بزرگوار در زمان حيات خويش بيش از هزار تن بوده استكه از ميان آنان شخصيتهاى نامى برجستهاى برخاستهاند كه هر كدام در يك صقع ازاصقاع جهاناسلامى مشعلدار فقه و فقاهت و زعامت روحى و حامل ميراث انبياء ورسولان بودهاند.
ما از تعداد كثير اين جمع،به ذكر اسامى چند تن از آنان بسنده مىنمائيم:
1-آية الله ميرزا محمد حسن شيرازى،صاحب فتواى بلند آوازه تحريم تنباكو
2-آية الله شيخ جعفر شوشترى،خطيب توانا و كاتبى پركار و واعظ پر صلابت
3-آية الله حاج ميرزا حبيب الله رشتى،صاحب«بدائع الافكار»،و«رساله اجارهو غصب»
4-آية الله سيد حسين كوهكمرى تبريزى،صاحب آثار و مآثر فراوان و استادبزرگ حوزه نجف
5-آية الله شيخ محمد حسن مامقانى،صاحب كتاب«ذرايع الاحكام في شرحشرائع الاسلام»وكتب ديگر
6-آية الله شيخ محمد كاظم خراسانى،صاحب«كفاية الاصول»كه در تحقيق وتدقيق كمنظيراست.
7-آية الله حاج ميرزا محمد حسن آشتيانى،نماينده تام الاختيار مراجع نجف درتحريمتنباكو در تهران
8-آية الله ميرزا ابو القاسم كلانتر،صاحب تقريرات استاد خود،شيخ انصارى
9-آية الله حاج شيخ هادى تهرانى،مجتهد و داراى تاليفات متعدد فقهى و تفسيرى.
10-آية الله ملا حسين قلى همدانى،شاگرد شيخ و صاحب منظومه حاج ملاهادى سبزوارى،عارف نامى
11-آية الله حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى،مجتهد نامور و صاحب فتواىمشروطيت
12-آية الله عابد و زاهد و فاضل بزرگوار،شربيانى،مجتهد معروف آذربايجانى
13-نابغه نامى،سيد جمال الدين اسد آبادى،بنيانگذار وحدت مسلمين و مبارزنستوه برعليه استعمار خارجى.
آثار و تاليفات ارزنده شيخ انصارى(ره):
آثار ارزنده و تاليفات گران سنگ و ارزشمندى از مرحوم آية الله العظمى حاجشيخ مرتضى انصارى(ره)به يادگار مانده است كه هر كدام نشانى از نبوغ،اجتهاد،دانش وسيع و تحقيق دقيق آن عالم ربانى مىباشد.ما در اين بخش به صورت اجمال بهبازگويى برخى از آنها مىپردازيم.جا دارد نويسندگان و محققين حوزه علميه وبنيانگذاران كنگره شيخ اعظم انصارى(ره)به تبيين و تحليل آثار قلمى او نيز بنشينند وافكار نو و طرحهاى ابتكارى شيخ را از لابلاى اين كتابها و رسالهها بيرون كشند و دراختيار حوزويان و دانشگاهيان كشور قراردهند.اينك ليست تاليفات آن بزرگوار:
1-المكاسب(فقه)شامل مكاسب محرمه،خيارات،و احكام عمومى معاملات
2-فرائد الاصول(اصول)شامل مباحث الفاظ،امارات و اصول علمى.اين دوكتاب عالىترينروشهاى فقهى و اصولى را در اختيار پژوهندگان اين دو علم قرارمىدهد.
3-رسالهاى در تقيه
4-رسالهاى در رضاع و نشر حرمت آن
5-رسالهاى در قضاء ميت
6-رسالهاى در مواسعه و مضايقه
7-رسالهاى در عدالت
8-رسالهاى در مصاهره
9-رسالهاى در ملك اقرار
10-رسالهاى در تبيين قاعده«لا ضرر و لا ضرار»
11-رسالهاى در خمس
12-رسالهاى در زكات
13-رسالهاى در خلل صلوة
14-رسالهاى در ارث
15-رسالهاى در تيمم
16-رسالهاى در قاعده تسامح
17-رسالهاى در باب حجيت اخبار
18-رسالهاى در قرعه
19-رسالهاى در متعه
20-رسالهاى در تقليد
21-رسالهاى در قطع و جزم
22-رسالهاى در ظن
23-رسالهاى در اصالة البرائه
24-رسالهاى در مناسك حج
25-حاشيهاى بر مبحث استصحاب
26-حاشيهاى بر نجاة العباد(رساله عمليه)
27-كتابى در علم رجال(از وجيزه مجلسى بزرگتر است.)
28-تاليفى در اصول الفقه
29-حواشى بر عوائد نراقى
30-حاشيهاى بر بغية الطالب
31-اثبات التسامح في ادلة السنن
32-التعادل و الترجيح
33-رسالهاى در تقيه
34-رسالهاى در التيمم الاستدلالى
35-رسالهاى در خمس
وفات او:
سرانجام اين رجل علم و فضيلت و شخصيت عاليقدر،در سن67 سالگى بهسال 1281(مضمون آيه شريفه«ظهر الفساد» 1281)در 18 جمادى الثانى،با انبوهىاز مفاخر و نوشتهها و ذخائر فكرى و معنوى كه عموما در خدمتبه اسلام بود،به دارباقى شتافت و جهان اسلام را در سوگ خود عزادار ساخت.هنگام مرگ دارائى اينزعيم عاليقدر اسلامى،معادل هفده تومان رايج آنروز بود كه همان مقدار هم مقروضبوده است.
جسم مطهر و مقدسش در جوار قبر حضرت مولى الموحدين امير المؤمنينعلى(ع)دفنشد و وصى گرامى او،حاج سيد على شوشترى بنا به وصيتشيخ برجنازه او نماز گزارد.
شيخ منصور انصارى برادر ارجمندش،در تاريخ ولادت و وفات او گويد:
ز غيب آمده تاريخ حيات و ممات«غدير»عام تولد،«فراغ»عام وفات
(لفظ«غدير» 1214 برابر با تاريخ تولد،و لفظ«فراغ» 1281 سال وفاتاوست.)و سن شريفش67سال بود.
صاحب ريحانة الادب مىنويسد:«بسيار عجيب است كه شماره لفظ«شصت وهفت»هم مطابقرقم 1281 مىباشد كه سال وفات اوست.» (4)
پىنوشتها:
1- آشنايى با علوم اسلامى،ص309.
2- شخصيتشيخ انصارى،به قلم نوادهاش.
3- سوره قصص،آيه 28.
4- ريحانة الادب،ج 1،ص189 تا193- شرح حال تفصيلى او را مىتوان در:«شخصيتشيخ مرتضى انصارى»،تاليف نوهاش مرتضى الانصارى- هدية الاحباب،ص186- نامه دانشوران،ج 1،ص147- مستدرك الوسائل،ص 382- روضات الجنات،ص 655 مطالعه نمود.
34- شيخ مرتضى انصارى
(متولد 1214-متوفى 1281 ه.ق)
گفتار استاد:
«نسبش به جابر بن عبد الله انصارى،از صحابه بزرگوار رسول خدا(ص)مىرسد.
در دزفول متولد شده و تا 20 سالگى نزد پدر خود تحصيل كرده،و آنگاه همراهپدر به عتبات رفته است و علماى وقت كه نبوغ خارق العاده او را مشاهده كردند،از پدر خواستند كه او را نبرد.او در عراق چهار سال توقف كرد و از محضراساتيد بزرگ استفاده كرد.آنگاه در اثر يك سلسله حوادث ناگوار،به وطنخويش بازگشت.بعد از دو سال،بار ديگر به عراق رفت و دو سالتحصيل كرد وبه ايران مراجعت نمود.تصميم گرفت از محضر علماى بلاد ايران استفاده كند.
عازم زيارت مشهد شد و در كاشان با حاج ملا احمد نراقى صاحب كتاب«مستندالشيعة»،و صاحب كتاب معروف«معراج السعادة»فرزند ملا مهدى نراقى سابقالذكر ملاقات كرد و آنگاه به مشهد رفت و پنج ماه توقف نمود.شيخ انصارىسفرى به اصفهان و سفرى به بروجرد رفته و در همه سفرها،هدفش ملاقاتاساتيد و استفاده از محضر آنان بوده است.در حدود سالهاى 1352 و1353 براىآخرين بار به عتبات رفت و به كار تدريس پرداخت.بعد از صاحب جواهرمرجعيت عامه يافت.شيخ انصارى را«خاتم الفقهاء و المجتهدين»لقبدادهاند.او از كسانى است كه در دقت و عمق نظر،بسيار كمنظير است.علم اصولو بالتبع فقه را وارد مرحله جديدى كرد.او در فقه و اصول ابتكاراتى دارد كهبىسابقه است.دو كتاب معروف او، «رسائل»و«مكاسب»كتاب درسى طلابشده است.علماء بعد از او شاگرد اويند.حواشى متعددى از طرف علماى بعد ازاو به كتابهاى او زده شده.بعد از محقق و علامه حلى و شهيد اول،شيخ انصارىتنها كسى است كه كتابهايش از طرف علماى بعد از خودش مرتب حاشيهخورده و شرح شده است.» (1)
نام او شيخ مرتضى فرزند محمد امين بن شمس الدين بن احمد بن نور الدين بنمحمد صادق شوشترى دزفولى،يكى از نامورترين و پرآوازهترين فقهاء و مراجععاليقدر تقليد درعصرهاى اخير،و يكى از محققترين چهرههاى علمى و فقهى قرونمتاخر به شمار مىآيد.
نام پرشكوه شيخ مرتضى انصارى،توام با نبوغ و ابتكار و تحول و دقت مىباشد.
او آغازگر و پايهگذار اصول نوينى در فقه و اصول جعفرى است كه در قرنهاى اخير بهحق او را شايسته دريافت لقب«خاتم الفقهاء و المجتهدين»نموده است.هر چند او درزندگى و حيات مادى و معنوى خويش پيراسته و منزه از هر نوع تظاهر و تفاخر بودهاست و در تلاشهاى علمى خود جز خدا و رضايت او و جز پيشبرد احكام الهى،فكر وانديشه ديگرى نداشته است و به تعبير شاگرد نامدارش،مرحوم آية الله حاج ميرزاحبيب الله رشتى،«او تالى تلو مقام عصمتدر علوم و اصول بود.» (2)
نام مرحوم شيخ مرتضى با دو كتاب بسيار ارزنده«فرائد الاصول»و«المكاسب»در اصول و فقه همراه است و با اين دو اثر جاويدان،نام خود را در پهنه معارف اصيلاسلام جاودانه كرده است، كتابهايى كه هم اكنون در دنياى دانش و معارف اسلامى اعتبارجهانى دارد و حوزههاى علميه چندين سال با درس و بحث و تحقيق روى آن دو كتابسرمايهگذارى نموده و وقت صرفمىكنند.
ولادت او:
او در هيجدهمين روز ماه ذيحجه به سال 1214،روز غدير،روز«اكمال دين واتمام نعمت»در شهر قهرمان پرور دزفول از سلاله پاك يكى از اخلاف جابر بن عبد اللهانصارى صحابى نامدار پيامبر عاليقدر اسلام(ص)پا به عرصه وجود نهاد و به مناسبتتولد در روز ولادت على(ع)،نام مرتضى انصارى براى او انتخاب گرديد.پدرش«شيخمحمد امين»از مبلغين و مروجين شريعت مقدسه اسلام و مادرش دختر يكى از علماىمحل و بانويى پرهيزكار و با تقوى در عصر خود،هر دو از اخيار و نيكان و صالحانعصر بودهاند.
او در چنين خانوادهاى چشم به جهان گشود و رشد و بالندگى آغاز نمود و ازهمان دوران كودكى به فرا گرفتن قرآن و معارف اسلامى پرداخت و به زودى آثار نبوغ وذكاوت در او مشاهده گرديد.پس از خواندن قرآن و ادبيات عرب به خواندن فقه واصول پرداخت و در اين دو رشته،آن چنان استعداد و شايستگى نشان داد كه حيرتهمگان را برانگيخت و در عنفوانجوانى به درجه عاليه اجتهاد نائل آمد.
مسافرت به كربلا:
او در سال 1232 ه.ق در سن هيجده سالگى همراه پدرش به قصد زيارتعتبات عاليات به عراق مسافرت كرد و در كربلا به توصيه عموى مكرمش شيخ حسنانصارى به خدمتسيدمجاهد كه از علماى نامدار كربلا بود رسيد و بر او مهمان شد.
تصادفا در همان ملاقات نخست،مباحثهاى بين او و علامه سيد مجاهد پيرامونوجوب يا حرمت نماز جمعه در دوران غيبت درگرفت كه طى آن سيد مجاهد با توجهبه طرز بيان و شيوه استدلال شيخ،به استعداد و نبوغ او پى برد و آيندهاى بسياردرخشانى براى او پيشبينى كرد،و بر اساس پيشنهاد او،در كربلا اقامت گزيد و ايناقامت چهار سال به طول انجاميد.او از محضر اساتيد بزرگ آن عصر،همچون خودايشان و شريف العلماء مازندرانى كسب فيض نمود و بعد به موطن اصلى خودبازگشت.پس از اقامت كوتاه در موطن،مجددا رهسپار نجف اشرف گرديد و با حضوردر درس فقيه متبحر زمان،مرحوم«شيخ موسى كاشف الغطاء»به تكميل معلوماتخود پرداخت و پس از مدتى توقف در نجف باز به دزفول مراجعت نمود و آن هنگامى بود كه شيخ مرتضى به مرتبهاى از علم و تبحر رسيده بود كه در برخى ازمعارفاسلامى از اساتيد خود نيز پيشى داشت.
مسافرت به مشهد:
در سال 1240 ه.ق،شيخ تصميم گرفت كه به زيارت هشتمين اختر فروزانولايت،حضرت امام رضا(ع)به مشهد برود،و در ضمن از حوزه علميه آن شهر نيزبازديد به عمل آورد.مادر شيخ كه ديگر فراق فرزند برايش ميسر نبود،به اين مسافرترضايت نمىداد.اصرار مادر به جايى رسيد كه سرانجام شيخ به قرآن متوسل شده ومساله را به استخاره واگذاشت،و هنگامى كه قرآن راباز نمود،اين آيه شريفه در برابرديدگانش پديدار شد:
لا تخافى و لا تحزنى انا رادوه اليك و جاعلوه من المرسلين (3)
اين آيهشريفه مربوط به داستان حضرت موسى(ع)و نويد پيامبرى و رسالت او بود.مفهوماينآيه باعث تسكين دل مضطرب مادر گشت و به مسافرت فرزندش رضايت داد.
او در اين مسافرت زيارتى و علمى،از حوزههاى علمى بروجرد،اصفهان وكاشان نيز ديدن كرد و در برخى از آن حوزهها مدتى اقامت گزيد و در كاشان مدتى درمحضر درس علامه مرحوم ملا احمد نراقى صاحب مستند الشيعه شركت جست.درعين حال به تاليف اشتغال ورزيد و آن چنان اين استاد و شاگرد به هم جذب شدند كهمعروف است هنگامى كه شيخ از كاشانعزيمت نمود.علامه ملا احمد نراقى فرمود:
«استفادهاى كه من از اين جوان نمودم،بيش از استفادهاى بود كه او از من برد،و هم اوگفت من در مسافرتهاى مختلف افزون بر پنجاه مجتهد مسلم ديدم كه هيچ يك ازايشان مانندشيخ مرتضى نبود.»
شيخ مرتضى پس از چهار سال اقامت در كاشان به اتفاق برادرش شيخ منصور بهمشهد رسيد. پس از زيارت و چهار ماه اقامت در آن شهر و تماس با علماء و رجال فقهو فقاهت آن ديار،به تهران رسيد و مدتى نيز در تهران اقامت ورزيد.پس از شش سالمسافرت علمى و پربار،به اتفاق برادر به دزفول بازگشت و مورد استقبال اهالى قرارگرفت و چند سالى در آنجا اقامت گزيد.اما اقامت در آن شهر روح تلاشگر و كنجكاواو را قانع نمىساخت.لذا تصميم گرفت دوباره به نجف بازگردد.زيرا در آن مركزعلمى،افراد فراوانى را مىتوانست از علم سرشار خود بهرهمند سازد،از اين رو در سال1249 ه.ق عازم نجف گرديد و به كرسى تدريس آن حوزهعلمى نشست تا مرجعيتشيعه به او منتهى گرديد.
مبتكر علم اصول جديد:
او نه تنها در زمينه مسائل علمى و فقهى يگانه دوران بود،بلكه در اخلاق و زهدنيز در ميان اقران و امثال كمنظير بود.او در زهد و وارستگى معنوى و اخلاقى به مقاموالايى از عروج و ارتقاء رسيده بود كه مرحوم حاج ميرزا حبيب الله رشتى،يكى ازاصحاب و معاصران او،آن رايكى از امتيازات فوق العادهاش به شمار آورده و مىگويد:
«شيخ در سه چيز امتياز داشت:علم،رياست،تقوى و زهد.»او در زهد نمونه و الگوبود.
يكى از بهترين موارد بروز و ظهور و تجلى تقوى،در مسائل مالى و اقتصادىاست.در تقوى و صيانت نفس او،در اين باره كافى است كه گفته شود با آن كه وجوهشرعى فراوانى از چهل ميليون شيعه روى زمين آن روزگار در نجف به محضرشآورده مىشد،در عين حال او همانند يك فرد فقير گذران مىكرد و حتى اموالى را كه بهعنوان تحفه و هديه به محضرش آورده مىشد،بين فقراء و مستمندان يا طلاب ومصالح عمومى مسلمين صرف مىكرد.از آن نظر كه اين تحفهها به عنوان مرجعيتاست،نه به عنوان شخص مرجع.عنوان رئيس شريعت است،نهشخص رئيس.مقام علمى او:
مقام علمى او در حدى است كه به حق و شايستگى تمام،او را«خاتم الفقهاء»وپايان دهنده و تكميل كننده فقاهت لقب دادهاند و او يكصد و پنجاه سال تمام است كه برجهان فقه و اصول و حوزههاى علمى شيعه حكومت و زعامت روحى و فكرى دارد وانديشهها و ابتكارات او سرفصلتاريخى در فقه به شمار آمده و مستند فقهاء است.
او نظريات ابتكارى و ابداعى بىشمارى در فقه و اصول به وجود آورد كهمىتوان نظريه حاكم بودن يكى از ادله بر دليلهاى ديگر در مبحث تعادل و ترجيح را ازنظريات مهم او به شمار آورد، و همچنين بهاء دادن شايسته به عقل و خرد در شناختحكم و قانون اسلام،و ديگر مبارزه با اخبارىگرى رايج آن روز بود،كه شيخ بزرگوار ماتوانستبا يك رشته از بيانات دقيق علمى در برابر آنها بايستد و آنان را متقاعد سازد،اين امر از امتيازات بارز او به شمار مىآيد.او كوشيد كه به منكرين اعتبار عقل درشناخت معارف و احكام اسلامى ثابت كند كه ملازمهاى ميان عقل و شرع وجود دارد وآنچه را كه عقل حكم مىكند،شرع نيز حكم مىكند و حكومت اين قاعده در اغلبفتاوى و نظريات مرحوم شيخ،جلوه خاصى داد،منتهى بايد خود عقل و آن قاعدهفقهى مورد ارزيابى قرار گيرد كه عقل چگونه عقلى باشد و قاعده نيز كدام قاعده باشد؟
او با اين روش متين و مستحكم،اصول اخبارىگرى رايج آن روز را درهم كوبيد وپايهها و اصول مستحكمى براى فقه و اصول نوين بنياد نهاد و مسير اجتهاد را روشن ومبرهن نمود.او با اين وسعت مشرب،باب اجتهاد و افتاء و استخراج و استنباط احكامشرعيه فرعيه را از منابع و مصادر اوليه بازگشود و رمز پيشرفت و ترقى مسلمانان را درمسير اجتهاد و اعتقاد بر خويشدر راه عمل به احكام الهى قرار داد كه خود بحثشيرين و مفصلى دارد.
اخلاق و رفتار شيخ:
شيخ انصارى(ره)نه تنها در فقاهت گوى سبقت را از ديگران ربوده بود،بلكه در عمل نيز نظير و همتا نداشت.او به مشكلات و امور مردم شخصا رسيدگى مىكرد و ازاحوال طلاب و محصلين همواره جويا مىشد و براى ترويجبيشتر از علوم دين،بابودن علماء و طلاب در يكى از شهرستانها،اجازه نمىداد سهم امام را از آنجا به جاىديگرى ببرند و سفارش مىنمود كه درهمان شهر به مصرف محصلين و طلاببرسانند.
نقل شده است كه:«شخصى خدمتشيخ رسيد و به او گفت:«فلان طلبه چاىمىخورد!»(گويا در آن زمان چاى به اين صورت كنونى مرسوم نبوده و جزء تشريفاتبه حساب مىآمده است.) و با اين سخن مىخواستسعايتى كرده باشد كه شيخ حقوقآن طلبه را كم كند،ولى شيخ رو به او كرده و گفت:«خدا رحمتت كند كه اين مطلب را بهمن گفتى،»و دستور داد تا اضافه بر ماهيانه آن طلبه،مخارج چاى را نيز از بيت المال بهوى بپردازند تا اينكه با راحتى و آسايشبيشتر به تحصيل خود ادامه دهد.»
شيخ نه تنها به طلاب حوزه رسيدگى مىكرد،بلكه همواره به فكر فقرا ومستمندان نيز بوده است،و شبها همانند رهبر و مولايش امير المؤمنين(ع)به خانههاىمسكونى فقراء سر مىزد ومواد غذايى بر دوش گرفته،در بين خانوادههاى مستمند وبيچاره تقسيم و توزيع مىنمود.
در كتاب«لؤلؤ الصدف»چنين آمده است:...و اغلب عطاياى آن مرحوم در سربوده،كثيرى از فقرا معاش(حقوق)معين داشتند كه هميشه سالانه و ماهانه به آنانمىرسيد و هيچ نمىدانستند از كجاست.در وقتسحر بر در خانه فقرا مىرفتبا لباسمبدل،و صورت را ستر مىكرد و به مقدار حاجت آنها مرحمت مىفرمود و چون شيخاز دنيا رفت،معلوم شد آن مردى كه بر درب منازل اين مردم در اوقات غير متعارفهمىآمده،آن مرحوم بوده است.اوانصافا روى اسلام را سفيد كرد...»
نوشتهاند كه يكى از ياران شيخ،نسبتبه اين كار انسانى وى(كمك به فقرا ومستمندان)از او ستايش و تمجيد كرد.شيخ در پاسخ گفت:«اين وسيله فخر و كرامتىنيست،زيرا وظيفه هر فرد معمولى است كه امانت را به صاحبش برساند و اين وجوه هم حقوق فقر است كه به عنوانامانت نزد من مىباشد و من به صاحبانش مىرسانم.»
نماز استيجارى:
ملكات فاضله و اخلاق پسنديده شيخ قابل توصيف نيست.در همان هنگام كهزعامت و رهبرى امت را بر عهده گرفته بود و مجلس درس داشت و نماز جماعتبرپامىنمود و كارهاى مردم را بررسى مىكرد و به عيادت بيماران و تشييع جنازهها مىرفتو گره از مشكلات مردم مىگشود،در آن زمان يكى از علماء نقل مىكند كه:«خدمتشيخ رسيدم و به او گفتم:«فلان سيد طلبه بدهكار و بيمار است،مرحمتى درباره اوبفرمائيد.»شيخ فرمود:«اكنون پولى ندارم، مگر هشت تومان كه مربوط به دو سال نمازو روزه است،اين را به او بدهيد و از وى بخواهيد كه دو سال نماز و روزه را به جاىآورد.»آن عالم مىگويد:پاسخ دادم:«ولى او مرد محترمى است و از خانوادههاىبا شخصيت است و تا كنون چنين كارهايى را نكرده است.»شيخ،مقدارى تامل نمود وچنين فرمود:«دو سال عبادت(نماز و روزه)را خودم به جا مىآورم و شما هشتتوماناجرتش را به آن سيد بدهيد.»
شيخ انصارى به قدرى متقى و پرهيزكار بود كه حتى هدايايى را كه براى ايشانمىآوردند بين طلاب تقسيم مىنمود و خود به اندازه حقوق يك طلبه معمولىبرمىداشت.با آنكه در هرسال زياده از صد هزار تومان(در آن زمان مبلغ كلانى بوده)
از وجوه شرعى به سوى او متوجه مىگرديد،ولى وقتى وفات نمود،درهم و دينارىباقىنگذاشت و در زندگى به اقل ما يقنع به،اكتفا مىنمود.
نزديكان شيخ همواره به شيخ اعتراض مىنمودند كه چرا شيخ اين همه درمعيشتبر خود و خانواده سخت مىگيرد؟روزى مادر شيخ به وى گلايه نمود كه چرا بااين همه وجوهى كه به دستت مىرسد،مقدار ناچيزى ماهيانه به برادرت منصورمىدهى؟شيخ(ره)فرمود تا كليد اتاقى را كه در آن بيت المال نگهدارى مىشد،آوردندو به مادرش داد و فرمود:«اين كليد اتاق، خودت بفرما و هر چه مىخواهى بردار و به برادرم منصور بده،اما روز قيامت هم خودت بايد جوابگو باشى.»مادر محترمش با اينسخن شيخ متنبه شد و كليد را به شيخ برگرداند و فرمود:«من هرگز چنين مسئوليتى رابر عهده نمىگيرم.»
روزى شخصى خدمتشيخ رسيد و گفت:«اى شيخ!شب گذشته در خوابديدم كه شيطان به سراى شما آمد و طناب بر گردن شما انداخت و كشان كشان شما را تاسر كوچه برد و شما در تمام مدت تلاش مىكرديد كه هر جور شده خود را از بند وىبرهانيد،و بالاخره سر كوچهطناب را از گردن خود به دور افكنده و به خانه برگشتيد.
محبتبفرمائيد و مرا راهنمايى كنيد كه تعبير آن خواب آشفته چه بوده؟»شيخ(رحمةالله عليه)با تبسمى آهسته فرمود:«خدا لعنت كند شيطان را،خواب شما راستبودهاست.ديروز ما در خانه خرجى نداشتيم و وجوهات فراوانى نيز رسيده بود،با خودگفتم من يك دينار برمىدارم و ما يحتاج زندگى را تهيه مىكنم و بعدا آن را به جاى خودبرمىگردانم.با اين خيال دينارى برداشته و به قصد خريد از خانه خارج شدم،ولى دربين راه با خود فكر مىكردم كه آيا اين كار درست است كه من كردم؟تا بالاخره سركوچه كه رسيدم سخت متنبه شدم و با خود گفتم:شيخ اين چه كارى است كه مىكنى،وپشيمان شدم و برگشتم و دينار را در سر جاى خود قرار دادم!»از اين نوع نكتههاى عبرت انگيز در زندگى شيخ فراوان وجود دارد.جادادجهتبيدارى غفلت زدگان،گردآورى و ارائه شود.
حاشيه نويسان محقق:
در عظمت علمى و نبوغ فكرى شيخ مرتضى انصارى(ره)همين قدر كافى استكه اطلاع پيدا نمائيم تاكنون بيش از 200 نفر از علماء و فضلاء و دانشمندان و معاريفرجال اسلامى بر كتب و نوشتههاى او حاشيه و تعليقه نگاشتهاند و كتابهاى تاليفى او بهكرات در ايران،عراق و ديگر كشورهاى اسلامى مورد تجديد طبع قرار گرفته است،بهحدى كه هم اكنون مواد غذاى فكرى طلاب و فضلاى حوزههاى علميه و برخى از مجامع دانشگاهى و حقوقى را آثار اوتشكيل مىدهد و شخصيتهاى بزرگى مانند:
آخوند ملا محمد كاظم خراسانى(صاحب كفاية الاصول)،سيد محمد كاظم يزدى(صاحب عروه)،حاج ميرزا حبيب الله رشتى،ميرزا حسن آشتيانى،شيخ محمد حسينكاشف الغطاء، سيد عبد الحسين شرف الدين،شيخ محمد جواد بلاغى،شيخ محمدحسن مامقانى و تعداد كثيرى از علماء و مجتهدين مبرز و نامدار كه نام بردن آنها بهدرازا مىكشد،بر آن حاشيه و تعليقه دارند.آنان نوشتهها و تاليفات شيخ را اصل قرارداده و بر آن تعليقه و تحشيه افزودند ونظريات او را مورد تجزيه و تحليل و عمقنگرىو ژرفانگارى قرار دادهاند.
سبك نگارش او:
از ويژگيها و خصوصياتى كه در نوشتههاى شيخ بزرگوار ما جلب توجه مىكند،سبك نگارش و روش سادهنگارى او است كه هر مطلب علمى را با سادگى و سلاستعبارت برگزار مىنمايد و سعى مىكند هر چه بيشتر مطلب را به ذهن خواننده نزديكترسازد،به حدى كه در خور فهم او تنزيل دهد.در تاليفات او الفاظ مشكل و غيرمستعمل كمتر ديده مىشود.او با قلم شيوا و خالى از ابهام مطالب را به رشته تحريردر آورده است و اين يكى در ميان اقران و امثالاو همانند صاحب جواهر و صاحبرياض از اختصاصات وى به شمار مىآيد.
اساتيد شيخ:
شيخ بزرگوار ما از محضر اساتيد متعددى بهره جسته است كه هر كدام نقشويژهاى در اثرگذارى در روحيه او داشتهاند كه به بازگويى نام چند تن از آنانمىپردازيم:
1-عموى بزرگوارش،آية الله شيخ حسين انصارى(شاگرد صاحب رياض،تاسن17 سالگى)
2-آية الله سيد محمد مجاهد(از شاگردان آية الله وحيد بهبهانى)او در سنين 18سالگى،دوسال تمام از محضر او بهره جسته است.
3-آية الله شريف العلماء مازندرانى كسب فيض از محضر او استدامه داشتهاست.
4-آية الله ملا احمد نراقى(صاحب مستند الشيعه)،به مدت چهار سال تمام دركاشان
5-آية الله شيخ موسى كاشف الغطاء فقيه عصر و نابغه دهر،به مدت يك سالتمام
6-آية الله شيخ على كاشف الغطاء،زعيم دينى و مرجع عاليقدر شيعه،به مدت 5سال
7-آية الله شيخ محمد حسن صاحب جواهر(مدت بسيار اندك محض تيمن وتبرك)
مجيزين شيخ:
تعدادى از اساتيد عاليقدر اين مجتهد مبتكر و توانمند در بالا ذكر شدند،تعدادىنيز اجازه روايتى يا اجتهادى به شيخ واگذار نمودهاند كه اسامى چند نفر ازاجازهدهندگان به وى دراينجا ذكر مىشود:
1-آية الله سيد صدر الدين موسوى عاملى،اجازه روايتى دادهاند كه در آن كلمه«افضل واكمل»قيد شده بود.
2-آية الله عارف سترگ،ملا احمد نراقى،اجازه روايتى مبسوطى عنايتكردهاند.
3-آية الله شيخ محمد سعيد قرجهداغى،اجازهنامه روائى جامع و مبسوطى درحق او صادرنمودهاند.
شاگردان او:
در مكتب پربار و حوزه پربركت تدريسى شيخ بزرگوار،شاگردان متعددىتربيتيافتند كه هر كدام از استوانههاى فقهى،و مجتهدين مسلم،كاوشگر دقيق ومحقق ارزشمندى بودهاند،چونمحضر مبارك علمى او،مجتهد پرور محقق ساز وانديشمند نواز بود.
شاگرد مستقيم شيخ بزرگوار در زمان حيات خويش بيش از هزار تن بوده استكه از ميان آنان شخصيتهاى نامى برجستهاى برخاستهاند كه هر كدام در يك صقع ازاصقاع جهاناسلامى مشعلدار فقه و فقاهت و زعامت روحى و حامل ميراث انبياء ورسولان بودهاند.
ما از تعداد كثير اين جمع،به ذكر اسامى چند تن از آنان بسنده مىنمائيم:
1-آية الله ميرزا محمد حسن شيرازى،صاحب فتواى بلند آوازه تحريم تنباكو
2-آية الله شيخ جعفر شوشترى،خطيب توانا و كاتبى پركار و واعظ پر صلابت
3-آية الله حاج ميرزا حبيب الله رشتى،صاحب«بدائع الافكار»،و«رساله اجارهو غصب»
4-آية الله سيد حسين كوهكمرى تبريزى،صاحب آثار و مآثر فراوان و استادبزرگ حوزه نجف
5-آية الله شيخ محمد حسن مامقانى،صاحب كتاب«ذرايع الاحكام في شرحشرائع الاسلام»وكتب ديگر
6-آية الله شيخ محمد كاظم خراسانى،صاحب«كفاية الاصول»كه در تحقيق وتدقيق كمنظيراست.
7-آية الله حاج ميرزا محمد حسن آشتيانى،نماينده تام الاختيار مراجع نجف درتحريمتنباكو در تهران
8-آية الله ميرزا ابو القاسم كلانتر،صاحب تقريرات استاد خود،شيخ انصارى
9-آية الله حاج شيخ هادى تهرانى،مجتهد و داراى تاليفات متعدد فقهى و تفسيرى.
10-آية الله ملا حسين قلى همدانى،شاگرد شيخ و صاحب منظومه حاج ملاهادى سبزوارى،عارف نامى
11-آية الله حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى،مجتهد نامور و صاحب فتواىمشروطيت
12-آية الله عابد و زاهد و فاضل بزرگوار،شربيانى،مجتهد معروف آذربايجانى
13-نابغه نامى،سيد جمال الدين اسد آبادى،بنيانگذار وحدت مسلمين و مبارزنستوه برعليه استعمار خارجى.
آثار و تاليفات ارزنده شيخ انصارى(ره):
آثار ارزنده و تاليفات گران سنگ و ارزشمندى از مرحوم آية الله العظمى حاجشيخ مرتضى انصارى(ره)به يادگار مانده است كه هر كدام نشانى از نبوغ،اجتهاد،دانش وسيع و تحقيق دقيق آن عالم ربانى مىباشد.ما در اين بخش به صورت اجمال بهبازگويى برخى از آنها مىپردازيم.جا دارد نويسندگان و محققين حوزه علميه وبنيانگذاران كنگره شيخ اعظم انصارى(ره)به تبيين و تحليل آثار قلمى او نيز بنشينند وافكار نو و طرحهاى ابتكارى شيخ را از لابلاى اين كتابها و رسالهها بيرون كشند و دراختيار حوزويان و دانشگاهيان كشور قراردهند.اينك ليست تاليفات آن بزرگوار:
1-المكاسب(فقه)شامل مكاسب محرمه،خيارات،و احكام عمومى معاملات
2-فرائد الاصول(اصول)شامل مباحث الفاظ،امارات و اصول علمى.اين دوكتاب عالىترينروشهاى فقهى و اصولى را در اختيار پژوهندگان اين دو علم قرارمىدهد.
3-رسالهاى در تقيه
4-رسالهاى در رضاع و نشر حرمت آن
5-رسالهاى در قضاء ميت
6-رسالهاى در مواسعه و مضايقه
7-رسالهاى در عدالت
8-رسالهاى در مصاهره
9-رسالهاى در ملك اقرار
10-رسالهاى در تبيين قاعده«لا ضرر و لا ضرار»
11-رسالهاى در خمس
12-رسالهاى در زكات
13-رسالهاى در خلل صلوة
14-رسالهاى در ارث
15-رسالهاى در تيمم
16-رسالهاى در قاعده تسامح
17-رسالهاى در باب حجيت اخبار
18-رسالهاى در قرعه
19-رسالهاى در متعه
20-رسالهاى در تقليد
21-رسالهاى در قطع و جزم
22-رسالهاى در ظن
23-رسالهاى در اصالة البرائه
24-رسالهاى در مناسك حج
25-حاشيهاى بر مبحث استصحاب
26-حاشيهاى بر نجاة العباد(رساله عمليه)
27-كتابى در علم رجال(از وجيزه مجلسى بزرگتر است.)
28-تاليفى در اصول الفقه
29-حواشى بر عوائد نراقى
30-حاشيهاى بر بغية الطالب
31-اثبات التسامح في ادلة السنن
32-التعادل و الترجيح
33-رسالهاى در تقيه
34-رسالهاى در التيمم الاستدلالى
35-رسالهاى در خمس
وفات او:
سرانجام اين رجل علم و فضيلت و شخصيت عاليقدر،در سن67 سالگى بهسال 1281(مضمون آيه شريفه«ظهر الفساد» 1281)در 18 جمادى الثانى،با انبوهىاز مفاخر و نوشتهها و ذخائر فكرى و معنوى كه عموما در خدمتبه اسلام بود،به دارباقى شتافت و جهان اسلام را در سوگ خود عزادار ساخت.هنگام مرگ دارائى اينزعيم عاليقدر اسلامى،معادل هفده تومان رايج آنروز بود كه همان مقدار هم مقروضبوده است.
جسم مطهر و مقدسش در جوار قبر حضرت مولى الموحدين امير المؤمنينعلى(ع)دفنشد و وصى گرامى او،حاج سيد على شوشترى بنا به وصيتشيخ برجنازه او نماز گزارد.
شيخ منصور انصارى برادر ارجمندش،در تاريخ ولادت و وفات او گويد:
ز غيب آمده تاريخ حيات و ممات«غدير»عام تولد،«فراغ»عام وفات
(لفظ«غدير» 1214 برابر با تاريخ تولد،و لفظ«فراغ» 1281 سال وفاتاوست.)و سن شريفش67سال بود.
صاحب ريحانة الادب مىنويسد:«بسيار عجيب است كه شماره لفظ«شصت وهفت»هم مطابقرقم 1281 مىباشد كه سال وفات اوست.» (4)
پىنوشتها:
1- آشنايى با علوم اسلامى،ص309.
2- شخصيتشيخ انصارى،به قلم نوادهاش.
3- سوره قصص،آيه 28.
4- ريحانة الادب،ج 1،ص189 تا193- شرح حال تفصيلى او را مىتوان در:«شخصيتشيخ مرتضى انصارى»،تاليف نوهاش مرتضى الانصارى- هدية الاحباب،ص186- نامه دانشوران،ج 1،ص147- مستدرك الوسائل،ص 382- روضات الجنات،ص 655 مطالعه نمود.