|
|
|
|
|
|
شفاى درد چشم آيت الله العظمى بروجردى به بركت امام عظيم حسين بنعلى عليه السلام شفاى درد چشم آيت الله العظمى بروجردى به بركت امام حسين عليه السلام درسال 1380 هجرى قمرى ، شب تولد حضرت مولى الكونين ابا عبدالله الحسين عليهالسلام از طرف اهل منبر قم مجلس جشن باشكوهى در مسجد اعظم برپا شده بود كه حضرتآيت الله العظمى آقاى حاج سيد حسين بروجردى (ره ) نيز در آن مجلس شركت كردند. هنگامى كه خطيب مجلس ، ميلاد مسعود پيشواى شيعيان را به پيشگاه زعيم عاليقدر شيعهتبريك گفت ، يكباره چشم هاى آيت الله بروجردى غرق اشك شد و فرمودند، طبق اخبار،هركس در اين شب ميلاد، تولد اين مولد عزيز را به پيغمبر صلى الله عليه و آله ، تبريكمى گفت ، رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله تبريك مى فرمودند: تسليت همبگوييد، چون اين مولودداراى وضع خاص و سرنوشت عجيبى است . ذكر اين موضوع از ناحيه مرحوم آيت الله بروجردى آنچنان صحنه تاثر انگيزى درمجلس ايجاد كرد كه حد نداشت . اجازه بفرماييد خاطره اى از آن مرحومنقل كنيم ، خاطره اى كه همه كرارا شنيده ايد و حاكى از اعتقاد شديد اين عالمجليل القدر به خاندان عصمت و طهارت عليه السلام است : آيت الله فقيد در سن نود سالگى ، داراى چشمانى سالم بوده اند، به گونه اى كهبدون عينك خطوط ريز را هم مى خواندند. ايشان فرمودند: اين نعمت را مرهون وجود مباركحضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام هستم و قضيه را چنين توضيح مى دادند كه : دريكى از سالها كه در بروجرد بودم ، مبتلا به چشم درد عجيبى شدم كه بسيار مرا نگرانساخته بود. معالجه اطبا فايده اى نبخشيد و درد چشم هر روز بيشتر، و ناراحتيم افزونترمى گرديد. تا اين كه ايام محرم فرا رسيد. در ايام محرم ، آيت الله فقيد دهه اول را روضه مى گرفتند و دستجات مختلف در اينعزادارى شركت مى كردند. يكى از دستجاتى كه روز عاشورا به خانه ايشان وارد مىشدند، دسته گلگيرها بود كه نوعا از سادات واهل علم و محترمين بودند آنان هر يك حوله سفيدى به كمر بسته و سر و سينه خود راگل آلود مى كردند و با وضع بسيار رقتبار و مهيج و در عينحال سوز و گداز فراوان ذكرى جانسوز از مصائباهل بيت عليه السلام در آن روز را دم گرفته و تا ظهر عزادارى مى كردند. آقا فرمودند:هنگامى كه اين دسته به خانه من آمدند، وضع مجلس با ورود اين هيئت هيجان عجيبى به خودگرفت من هم در گوشه اى نشسته و آهسته آهسته اشك مى ريختم در همين وقت يك مرتبهمقدارى گل از روى پاى يكى از همين افراد گل گير برداشته بر روى چشم هاى ملتهب وناراحتم كشيدم و به بركت همين توسل ، چشمهايم خوب شد. به گونه اى كه از آن پستا امروز علاوه بر اين كه هرگز مبتلا به درد چشم نشده ام ، از نعمت بينائىكامل نيز برخوردار هستم و به بركت حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام احتياج بهعينك هم ندارم . آرى ، اينكه در اواخر عمرشان همه قواى ايشانتحليل رفته بود، مع الوصف تا آخرين ساعات زندگى از بينائىكامل برخوردار بودند. اين بود نمونه كوچكى از اعتقاد اين مرد نابغه و فقيه قله پو بهشعائر دينى و مذهبى كه شايد موجب اعجاب عده اى باشد. نيز زياد از ايشان مى شنيدم كه فرمودند: اگر مردم مى دانستند كه خاندان عصمت و طهارتعليه السلام در پيشگاه خداوند عالم چه قرب و منزلتى دارند، خيلى بيشتر از اينها بهپيشگاه آن بزرگوار عرض ادب مى كردند. آن وقت مى فرمودند: منخيال نمى كنم مشكل باشد كه با توسل به ذيل عنايت ائمه اطهار و فرزندان پيغمبرصلى الله عليه و آله حل نشود. (111) هنگامى كه دسته عزادارى سالار شهيدان امام عظيم حسين بن على عليه السلام از طرفعلماى بزگ حوزه علميه قم از مدرسه فيضيه به طرف حرم مطهر حضرت فاطمه معصومهعليه السلام در حركت بوده اند، پيشاپيش آنان زعيم بزرگ جهان تشيع ، آيت اللهالعظمى آقاى حاج سيد حسين بروجردى نيز با پيشانىگل آلود و پاى برهنه در حاليكه سينه مى زدند گام بر مى داشته اند. مشخصات افرادديگر از راست به چپ از قرار زير است : 2. خطيب شهير مرحوم ، آقاى حاج شيخ محمد تقى اشراقى بدون عبا. 3. دانشمند محترم ، حجت الاسلام مرحوم آقاى حاج شيخ سراج انصارى (ره ) درحال سينه زنى ديده مى شوند. (112) بوشهر - امامزاده عبدالمهيمن عليه السلام امامزاده عبدالمهيمن . وى سيدى فقيه و پاك سيرت بوده است كه در زمان خلافت هارون پساز مسافرت به كشور مصر در بوشهر ساكن گشته ، بناى قديمى ساختمان و حرم مطهربر اثر زلزله بكلى خراب شده و حدود يك سده پيش تجديد بنا گرديده است . (113) مرقد اين امامزاده عظيم الشان در حومه بوشهر در جلگه رى شهر قديم قرار دارد.(114) امامزاده عبدالمهيمن از اولاد حضرت عباس بن على بن ابى طالب عليه السلام مى باشدولى در مزار وى كتيبه اى كه تاريخ شهادت يا رحلت ايشان و نيز علت شهادتشان مشخصباشد وجود ندارد. از اينرو ممكن نشد اطلاعى در اين زمينه كسب گردد. مع الوصف چون قسمتعمده خرابى رى شهر و قلعه آن ، در زمان اعراب صورت گرفته است دور نيست شهادتيا رحلت امامزاده عبدالمهيمن همزمان با آن اوان رخ داده باشد. از طرفى خرابى قلعه وشهر رى شهر پس از سقوط آپادانا (يقينا مقصود آقاى رى شهرى از اين كلمه همان آثارتخت جمشيد است كه آپادانا قسمتى از آن مى باشد) و پازارگاد شروع گرديده و در زمانعرب از بين برده شده است . (115) تنيس تنيس : نام جزيره اى در درياى مصر، نزديكى خشكى بين فرما و دمياط است ، كه فرما درمشرق او قرار گرفته است ، و احتمال دارد كه تصحيف (تنس ) به فتح دو حرفاول و دوم با تخفيف و سين مهمله باشد كه در انتهاى آفريقا از سمت مغرب با (وهران )هشت منزل فاصله دارد و تا مليانه در سمت جنوبى چهار روز راه است ، شهرى است كه دورآن ديوار دارد با برج و بارو و داخل آن دژى است كه بسختى مى توان بالاى آن رفت بهعلت استحكاماتى كه دارد تنها كارمندان دولت ساكن آنجا هستند. (116) تنيس تنيس : نام جزيره اى در درياى مصر، نزديكى خشكى بين فرما و دمياط است ، كه فرما درمشرق او قرار گرفته است ، و احتمال دارد كه تصحيف (تنس ) به فتح دو حرفاول و دوم با تخفيف و سين مهمله باشد كه در انتهاى آفريقا از سمت مغرب با (وهران )هشت منزل فاصله دارد و تا مليانه در سمت جنوبى چهار روز راه است ، شهرى است كه دورآن ديوار دارد با برج و بارو و داخل آن دژى است كه بسختى مى توان بالاى آن رفت بهعلت استحكاماتى كه دارد تنها كارمندان دولت ساكن آنجا هستند. اسامى واردين به تنيس از اولاد عباس بن على بن ابيطالب عليه السلام از قرار زير است: 1 - برخى از فرزندان حمزه بن حسن بن عبدالله بن عباس عليه السلام 2 - بعضى از اولاد قاسم بن قاسم بن حمزه بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام شيخ شرف عبيدلى (در تهذيب الاسما) قاسم بن قاسم را ياد كرده و گفته استفرزندانش در بردعه و تنيس و مراغه بوده اند. ثنيه ثنيه ، به معنى هر نوع گردنه در كوههاى قابل رفت و آمد است و غالبا مضاف به يكاسم علم مى باشد. به طور مثال ، گفته مى شود: ثنيه الركاب ، ثنيه العقاب ، ثنيهالمرار و غيره و چون مولف (117) مقصود خود را از اين نام مشخص نكرده به طور قطعنظرى درباره آن نمى توان داد، و آنچه از طالبيون نام برده در طبريه بوده اند، چنانكهدر تهذيب الانساب شيخ شريف عبيدلى نيز همين طورنقل شده است . بنابر اين احتمال دارد مقصود مولف از ثنيه ، ثنيه العقاب باشد، چون آنجادر مرزهاى شام نزديك مصيصه مشرف بر غوطه دمشق قرار دارد كه هر كه از حمص بهسمت دمشق مى رود از آنجا مى گذرد. (118) ثنيه اسامى واردين به ثنيه ، از اولاد عباس بن على بن ابى طالب عليه السلام از اين قراراست : برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام فضل بن محمد لحيانى فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليهالسلام كه تنها بازمانده وى پسرى به نام محمد بوده است . از ابو جعفر حسينى نسبشناس ، نقل كرده اند كه گويد: فضل بن محمد لحيانى در (طبريه ) به دنيا آمده است .(119) جبل جبل ، نام شهرهاى معروف به عراق عجم يعنى منطقه مابين اصفهان تا زنجان و قزوين وهمدان و دينور و قرمسين و رى و بين اينها، از شهرهاى بزرگ و قصبات مهم مى باشد.(120) جبل اسامى واردين به جبل از اولاد حضرت عباس عليه السلام به شرح زير است : 1. برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام 2. برخى از اولاد محسن بن حسين بن على بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليهالسلام . (121) جزيره بنى زبيد جناب حمزه بن قاسم بن على بن حمزه بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن حضرتاميرالمومنين عليه السلام ، در جزيره بنى زبيد، كه طايفه بنى زبيد در آنجا مسكن دارند،مدفون و قبرش زيارتگاه است . (122) جحفه جحفه (به ضم حرف اول و سكون دوم ) روستايى بزرگ در جايى بلند، بر سر راهمدينه است و در چهار منزلى مكه قرار دارد. جحفه ، يكى از ميقاتهاى حاجيان است كه در فاصله سه يا چهار ميلى آن ، غدير خم قرارگرفته و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پس از بازگشت خود از حجه الوداع در آنجافرود آمد و از مردم براى اميرالمومنين على بن ابيطالب عليه السلام بيعت گرفت وفرمود: هر كس را كه من مولاى اويم ، پس اين على ، مولاى اوست . بار خدايا، هر كه او را دوستدارد، دوستش بدار و هر كه او را دشمن دارد دشمنش بدار! و يارى كن هر كه او را يارى كند،و خوار ساز هر كس كه او را خوار سازد. خداوند در اين باره ، آيه شريفه اى را در قرآن بر آن بزرگوارنازل فرموده كه تا روز قيامت تلاوت مى شود و آن آيه اين است : (يا ايهاالرسول بلغ ما انزل اليك من ربك فان لم تفعل فما بلغت رسالته ) (123) اىپيغمبر آنچه از خدا بر تو نازل شد بر خلق برسان كه اگر نرسانى تبليغ رسالتو اداى وظيفه نكرده اى . جحفه واردين به جحفه از اولاد عباس بن على بن ابيطالب عليه السلام ، برخى از فرزندانعبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام مى باشند كه اسامى شان به شرحذيل است : 1. محمد بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن على عليه السلام ، كهبازماندگانش عبارت اند از: عبدالله ، عباس ، على ، احمد و ابراهيم . (124) 2. على بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام . مادرش ام كلثوم دخترعلى بن على بن حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام مى باشد. فرزندش بهنامهاى : حسين ، حسين اصغر، محمد، عبدالله ، على بن على ، عباس و عبيدالله بوده اند.(125) 3. برخى از اولاد طاهر بن محمد لحيانى فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسين بن عبيداللهبن عباس عليه السلام . (126) جحفه جحفه در 156 كيلومترى مكه واقع است كه 1. ميقات شام و مصر و مشعر بوده است و كسانى است كه از اين ناحيه به مكه مى روند مىباشد و جحفه محل آبادى بوده است كه ارتش پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام فتح مكهدر آنجا متمركز شده بود در حوالى آن غدير خم مكانى كهرسول خدا صلى الله عليه و آله از طرف خدا ماموريت يافت تا ولايت على عليه السلام رابه مردم ابلاغ كنند قرار داد و شهر مقدس مكه مكرمه براىاهل مكه و احرام حج تمتع و همچنين (ادنى الحل ) (مرز حرم وحل )، و محاذات ميقاتهاى پنجگانه هم از اماكن محرم شدن است . در اينجا لازم است ديگرميقاتها را هم ياد آور شويم . 2 . ذوالحليفه : كه بنام هاى مسجد شجره و آبار على عليه السلام نيز معروف است . اينميقات در 9 كيلومترى مدينه (440 كيلومترى مكه ) قرار دارد مسجد شجره ميقاتگاه اهل مدينه و همه كسانى است كه از اين راه به مكه مى ورند به اين جهتآبار على عليه السلام گويند چون اميرالمومنين على عليه السلام در نقاط مختلف مدينهقنوات و چاه هايى به دست خود حفر مى كرده و آنها را در راه خدا وقف مى نموده است كه بهنام (چاههاى على عليه السلام ) شهرت يافته است . 3. وادى عقيق : در 94 كيلومترى مكه واقع است و ميقات كسانى است كه از راه نجد و عراقبه مكه مى روند. 4. يلملم : در 84 كيلومترى مكه واقع است و ميقاتاهل يمن و كسانى است كه از آن راه عبور مى كنند. 5. قرن المنازل : در 94 كيلومترى مكه و ميقات براى كسانى كه از راه طائف عازم مكه مىباشند. يكى از مهمترين و قديمى ترين شهرهاى عربستان مكه است كهقبل از اسلام هم مورد احترام همه قبائل و مراكز داد و ستد و تجمع عربها بوده است . مكه در غرب عربستان ، در 75 كيلومترى جده در ارتفاع 330 متر از سطح دريا قرار دارد،53 سال پيش از هجرت در سال تولد پيامبر صلى الله عليه و آله ارتش متجاوز ابرهه ،فرماندار يمن با فيل هاى جنگى به قصد تخريب كعبه آمده بودند كه به وسيله مرغهايىهلاك شدند. (بسم الله الرحمن الرحيم الم تر كيف فعل ربك باصحابالفيل ...) رسول خدا صلى الله عليه و آله از اجاره دادن و از بستن دربهاى خانه خدا به روى حجاجنهى فرموده است در مكه تلاوت قرآن مجيد (خواندن با تدبر سراسر قرآن ، يعنى بهياد آوردن تاريخ شگفت انگيز و گسترش دين الهى درطول 23 سال و نزديك شدن به حقايق تابناك اسلامى و بهره گيرى از هدايت اين كتابآسمانى ) بهتر است قرآن را در مسجد الحرام تلاوت نماييم تا ديگران تهمت هاى ناروانزنند. مگه به نامهاى ام القرى ، بلد الامين ، و بكه در قرآن مجيد آمده است . 1. مكه : (و هو الذى كف ايديهم عنكم و ايديكم عنهم ببطن مكه ) (127) 2. ام القرى : (ام القرى و من حولها) (128) 3. بكه : (ان اول بيت وضع للناس ...للعالمين ) (129) 4. البلد الامين : (و هذا البلد الامين ) (130) مسجد الحرام سابقه تاريخى مسجدالحرام با بناى كعبه شروع مى شود و از مقدس ترين و محترمترين اماكن جهان است و داراى احكام ويژه اى است كه از ساير مساجد ممتاز مى گردد. ثواب يك ركعت نماز در آن برابر با 1000 ركعت و به روايتى 000/100 ركعت نماز درجاى ديگر است ، از سال 17 هجرى تاكنون بارها بر مساحت آن افزوده شده و تاسال 1374 هجرى قمرى به 29127 متر مربع رسيده است و در آخرين توسعه كه درسال 1375 هجرى قمرى آغاز شد. مجموع مساحت دو طبقه آن به 160168 متر مربع بالغشد كه گنجايش بيش از 300 هزار نفر نمازگزار دارد. (فقط طبقهاول به انضمام طبقه دوم مساحتش 605600 متر مربع است ). (131) كعبه طبق روايات متعدد قدمت كعبه به زمان قبل از حضرت ابراهيم عليه السلام و حتى پيش ازحضرت آدم عليه السلام بر مى گردد. كعبه نخستين خانه اى است كه براى هدايت بشربنا شده است . حضرت ابراهيم و اسماعيل عليه السلام ساختمان كعبه را بر پايه هاىقديمى آن بر پاداشتند. ارتفاع كنونى آن 15 متر است و يگانه درب آن در ضلع شرقى قرار دارد. تقريبا 23سال قبل از هجرت ، كعبه در اثر سيل بزرگى آسيب ديده بود و به وسيله قريش تجديدبنا گرديد. بر سر نصب حجر الاسود كه خود افتخار بزرگى بود اختلاف شديدى ميانآنها بروز كرد در اين بين همين كه محمد صلى الله عليه و آله را ديدند، گفتند اين اميناست و او را به داورى بر مى گزينيم . رسول خدا صلى الله عليه و آله با درايت تحسينانگيزى همه را در محل حجرالاسود شركت داد و با دست خود آن را نصب فرمود، و از خونريزى حتمى جلوگيرى نمود. در سال 63 هجرى امويها در جنگ با ابن زبير با پرتاب سنگ به وسيله منجنيق بناىكعبه را متزلزل كردند ابن زبير آن را در سال 24 هجرى تعمير نمود. همچنين در جنگ ديگرى آسيب فراوانى به كعبه رسيد و پس ازقتل ابن زبير در سال 74 هجرى تجديد بنا گرديد و حضرت امام سجاد على بن الحسينعليه السلام حجر الاسود را به دست خود نصب فرمود. درسال 140 هجرى كعبه بار ديگر مرمت شد. درسال 1377 هجرى قمرى شكافى در سقف كعبه مشاهده شد، پس از بررسى معلوم شد كهكعبه داراى دو سقف است ، سقف فوقانى آن تجديد و سقف تحتانى آن ترميم گرديد. ابوذر غفارى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت كرده : نگاه كردن به على بنابى طالب عليه السلام پدر و مادر، قرآن و كعبه عبادت است از روى معرفت باشد خطاهارا محو مى كند. (حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: تا كعبه برپا است ديناسلام برپاست ) حضرت على عليه السلام فرمود: (اگر ثروت بسيار داشتم چيزى به كعبه هديه نمىكردم چون به دست نيازمندان نمى رسد، بلكه به دست متوليان بى نياز مى رسد. كعبه نه مى خورد و نه مى آشامد، آن چه به آن هديه مى شود بايد به زوار و نيازمندانداده شود. از اين رهنمود آسمانى روشن مى شود كه هدايا و نذوراتى كه در عصر ما بهاماكن مقدسه داده مى شود بايد تحت ضوابطى به دست محتاجان واقعى برسد. از حوادث فاطمه شگفت انگيز كعبه كه هيچ گاه در تاريخ تكرار نگشته اين است كهحضرت فاطمه بنت اسد زوجه ابوطالب عليه السلام فرزند بزگوار خود على عليهالسلام را در داخل كعبه به دنيا آورد. كيفيت تولد على عليه السلام در خانه خدا در كتبمتعدد نقل شده است . از جمله مستدرك الصحيحين جلد 3، ص 483، نور الابصار، ص 69،فصول المهمه ابن صباغ المالكى ، ص 24
كسى را ميسر نشد اين سعادت
|
به كعبه ولادت به مسجد شهادت (132)
| حران حران (با تشديد راء) نام شهرى قديمى است كه فاصله آن تا (رها) يك روز و تا(رقه ) دو روز راه بوده است . اين شهر، محل سكونت حرانيان صائبى بوده كه اربابملل و نحل از آنها نام برده اند. حران ، نيز نام روستايى از روستاهاى حلب و همچنين نام روستايى در غوطه دمشق مىباشد. حران بزرگ و حران كوچك نيز نام دو روستا در منطقه بحرين ، و متعلق به بنىعامر است كه اين دو مقصود مولف نيستند. چون از طالبيون كه نام برده كسى به آنجاوارد نشده ، بلكه تنها در حران اولى بوده اند واحتمال بودن آن در دومى و سومى ضعيف است . (133) حران واردين به حران از اولاد عباس بن على بن ابيطالب عليه السلام چنين اند: 1. برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام 2. حسن بن على بن اسماعيل بن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليهالسلام . (134) حله حله به كسر (ح ) و تشديد (ل ) و در لغت به معنى گروه بسيارى است كه برجايىفرود آيند. در اطراف حله آرامگاههايى است كه به فرزندان ائمه عليه السلام منسوباست از جمله قبر حمزه (135) بن حسن بن حمزه بن على بن قاسم بن عبدالله بن عباس بنعلى بن ابى طالب عليهم السلام است ، كه در محلى نزديك قريه مزيديه از اطراف حلهسيفيه واقع است . اين مطلب را سيد مهدى قزوينى در (فلك النجاه ) گفته است . دراطراف حله آرامگاه بزرگى وجود دارد كه داراى بقعه اى وسيع و گنبدى بلند است بهحمزه بن امام موسى كاظم عليه السلام منسوب مى باشد. مردم به زيارت او مى روند وكراماتى برايش نقل مى كنند، اين شهرت بى اساس است ، بلكه او حمزه بن قاسم بنعلى بن حمزه بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن اميرالمومنين عليهماالسلام است كه كنيه اشابويعلى است به گفته سيد جعفر بحر العلوم در كتاب تحفه العالم ج 2 ص 34 وىمردى موثق و بزرگوار بوده است . (136) حمص حمص (به كسر اول و سكون دوم و صاد آخر) نام شهر مشهور و بزرگى است در سوريه ،ما بين دمشق و حلب ، كه به خوش آب و هوا بودن شهرت دارد و در دشت وسيعى سبز و خرمقرار گرفته است . ضمنا به همين نام شهر ديگرى نيز در اندلس وجود دارد و آن شهراشبليه است كه آن را به اين نام مى خوانند و ابن عبدون در شعر خود بدان اشاره دارد: آيابه ياد دارى آن شبى را كه در سرزمين حمص و حجاز بيتوته كرديم ، در حاليكه مهريهعقد ازدواجمان شراب بود؟ (137) حمص واردين به حمص از اولاد عباس بن على بن ابى طالب عليهم السلام چنين است : 1. برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام 2. محمد بن احمد بن هارون بن محمد بن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباسعليه السلام (138) خراسان واردين به خراسان از آل ابى طالب عليه السلام : امام ابوالحسن على بن موسى الرضا عليه آلاف التحيه و الثناء ياقوت حموى در كتابمعجم البلدان مى نويسد: (مرسى ) از شهرهاى جزيرهسيسيل بشمار مى رود ولى مادر امام هشتم را كه (تكتم مرسى ) مى نامند چون از باخترزمين و از شهر مارسى واقع در جنوب فرانسه است . اين بانوى فرانسوى كه از ادبخانوادگى برخوردار بود در خانه امام هفتم عليه السلام از كنيزى به آزادگى رسيد وهمسر امام عليه السلام شد. روز پنجشنبه يازدهم ذى قعدهسال صد و چهل و هشت هجرى ، ديده به جهان گشود و بنابر امر الهى و وصيت پدر ولياقتى كه داشت ، به امامت برگزيده شد. امام عليه السلام مدتى را با هارون و مدتىرا با امين و چند سالى را با ديگر فرزندش ، مامون گذراند. از آنجا كه مامون از آگاهىسياسى بيشترى برخوردار بود، محاسبه كرد كه بايد رهبران جنبش هاى آزادى بخش اسلامى را كه امام هشتم عليه السلام در راس آنان است ، وارد در دولت كرد و ازسنگرهايشان ، آنان را خارج نمود. اول با پيشنهاد و پس از اينكه امام عليه السلامنپذيرفت ، با تهديد امام عليه السلام را از مدينه به مرو، فراخواند و ولايت عهد خلافترا به امام رضا عليه السلام سپرد. امام عليه السلامقبول نمى كرد و سرانجام شرط كرد در عزل و نصب كارمندان دولت ، دخالتى نداشتهباشد تا مامون به مقصد خود نائل نگردد. اين حادثه درسال دويست هجرى اتفاق افتاد و پس از آن مامون پشيمان گرديد. زيرا نفوذ تشيع را، روزافزون مى ديد و امام عليه السلام را وسيله زهر، درسال دويست و سه هجرى روز آخر ماه صفر، شهيد كرد. امام عليه السلام در طوس دفنگرديد. ابن صباغ در كتاب ارزنده خود مى نويسد: (شيخكمال الدين بن طلحه گفت اگر كسى پيرامون شخصيت على اميرالمومنين و على بن الحسينزين العابدين عليهماالسلام تحليل و تحقيق كند و سپس سومين على يعنى على بن موسىالرضا عليه السلام را بشناسد، به اين نتيجه مى رسد كه آن امام عليه السلام كاملاوارث دو امام و دو على ديگر است . گويا مقاومت ، علم و ايمان را از سلف خود به ارث بردهو اينقدر توانايى علمى داشت كه مامون ، تمام شخصيتهاى علمى مذاهب جهان را براى مباحثهبا امام عليه السلام دعوت كرد و همه در پيشگاه علم و احتجاجش تسليم شدند. (139) دمشق دمشق (به كسر دال و فتح ميم ) نام شهر مشهور و مركز شام است و در حقيقت به سببساختمانهاى مجلل و شهرتى كه دارد و همچنين به خاطر پاكيزه بودنش ، بهشت شام است .صنوبرى درباره آن مى گويد: دنيا، دمشق را براى ساكنين آنجا آراسته است ، پس جزدمشق ، لازم نيست كه ديگر جاهاى دنيا را ببينى . (140) دمشق اسامى واردين به دمشق از اولاد عباس بن على عليهماالسلام از قرار زير است : 1. برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام 2. جعفر بن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبدالله بن عباس ، كه تنها بازمانده اشپسرى به نام على بوده است . (141) عقيله بنى هاشم زينب كبرى عليهاالسلام زينب كبرى عليهاالسلام روز پنجم جمادى الاولسال 5 يا 6 هجرت در مدينه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزيز، به گوشرسول الله صلى اللّه عليه و آله رسيد. رسول خدا صلى اللّه عليه و آله براى ديدار اوبه منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام آمد و به دختر خود فاطمه عليهاالسلامفرمود: (دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم ) فاطمهعليهاالسلام نوزاد كوچكش را به سينه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسهزد، و آنگاه به پدر بزرگوارش داد. پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرزند دلبند زهراىعزيزش را در آغوش كشيده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشك ريختنكرد. فاطمه عليهاالسلام ناگهان متوجه شد و در حاليكه شديدا ناراحت بود از پدرپرسيد: پدرم چرا گريه مى كنى ؟ رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: (گريه امبه اين علت است كه پس از مرگ من و تو، اين دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارىخواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت كه او با چه مشكلات دردناكى روبرو مى شود و چهمصيبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش بازاستقبال مى كند) در آن دقايقى كه آرام اشك مى ريخت و نواده عزيزش را مى بوسيد،گاهى نيز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى كه بعدها رسالتى بزرگ راعهده دار مى گشت خيره خيره مى نگريست و در همين جا بود كه خطاب به دخترش فاطمهعليهاالسلام فرمود: (اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر كس كه بر زينبو مصائب او بگريد ثواب گريستن كسى را به او مى دهند كه بر دو برادر او حسن و حسينگريه كند.) (142) در يتيم اهل بيت عليهم السلام در شام (دمشق ) پدر بزرگوار حضرت رقيه عليهاالسلام ، امام عظيم ، حسين بن على عليهاالسلاممعروفتر از آن است كه نياز به توصيف و معرفى داشته باشد. مادر حضرت رقيهعليهاالسلام ، مطابق بعضى از نقلها، (ام اسحاق ) نام داشت كه قبلا همسر امام حسن عليهالسلام بود، و آن حضرت در وصيت خود به برادرش امام حسين عليه السلام سفارش كردكه با ام اسحاق ازدواج كند، و فضايل بسيارى را براى آن بانو برشمرد. و به نقلى ،مادر رقيه عليهاالسلام (ام جعفر قضاعيه ) بوده است ولىدليل مستندى در اين باره ، در دسترس نيست . شيخ مفيد در كتاب ارشاد ام اسحاق بنت طلحهرا مادر فاطمه بنت الحسين عليهاالسلام معرفى مى كند. سن مبارك حضرت رقيهعليهاالسلام هنگام شهادت ، طبق پاره اى از روايتها سهسال ، و مطابق پاره اى ديگر چهار سال بود. برخى نيز پنجسال و هفت سال نقل كرده اند. در كتاب وقايع الشهور و الايام نوشته علامه بيرجندى آمدهاست كه ، دختر كوچك امام حسين عليه السلام در روز پنجم ماه صفرسال 61 رحلت نمود، چنانكه همين مطلب در كتاب رياض القدس نيزنقل شده است . (143)
آن بلبلم كه سوخته شد آشيانه ام
|
صياد سنگدل زده آتش به خانه ام
|
اى گل ز جاى خيز كه بلبل ز ره رسيد
|
بشنو صداى نغمه و بانگ ترانه ام
| دمياط دمياط (به كسر اول و سكون دوم يا و طاى بى نقطه ) نام شهرى قديمى ما بين تنيس ومصر در زاويه درياى روم و رود نيل است . (144) دمياط واردين به دمياط از اولاد عباس بن على عليهاالسلام اشخاص زيرند: 1. برخى از اولاد عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام 2. برخى از اولاد ابو عبدالله بن محمد تاتور فرزند حسن اصغر پسر على بن حسن بنعبيدالله بن عباس عليه السلام . (145) رحبه رحبه (به فتح راء) محل وسيعى را گويند كه در بين خرابه ها قرار گرفته باشد.رحبه ها به تعداد زيادى هستند كه از طريق نسبت آنها بهقبايل و اشخاص مشخص مى شوند از آنجا كه مولف رحبه مورد نظر خود را مشخص نكرده ،به احتمال قوى مقصودش رحبه مالك بن طوق مى باشد كه مشهورترين رحبه ها بوده و درصورت اطلاق ، ذهن آدمى به آن منتقل مى گردد. رحبه مالك بالاى فرات ، ما بين رقه وعانه واقع شده و مالك بن طوق در زمان خلافت مامون آن را احداث كرده است و تا قرقيسياشش فرسنگ فاصله دارد. (146) رحبه واردين به رحبه از اولاد عباس بن على عليهاالسلام كسان زيرند: 1. برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام 2. عيسى بن سليمان بن محمد لحيانى فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بنعباس عليه السلام (147) رقه به فتح (ر) و (ق ) و تشديد (ق ) شهرى مشهور در كنار فرات است ، به گفتهحموى در معجم البلدان ج 4 ص 272 با حساب مردم شهرهاى الجزيره سه روز راه است .در گذشتگان به رقه از خاندان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام عبارتند از: ابراهيم بن هارون بن محمد بن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس بناميرالمومنين على بن ابيطالب عليهم السلام و برادرش احمد بن هارون بن محمد ياد شده دررقه در گذشته اند. ابوالحسن عمرى در المجدى گويد: (اين دو برادر از ام ولد متولدشدند كه به آنها فكر گفته مى شود، و هر دو در رقه مردند و قبرشان در رقه است و ازآنان فرزند هم مانده است ) (148) رمله رمله يعنى يك دانه شن ، نام شهرى است در فلسطين كه مركز سپاه مسلين بوده استفاصله اين شهر تا بيت المقدس دوازده ميل و بعضى گفته اند هيجدهميل است و يكى از نواحى فلسطين نيز به حساب مى آيد. (149) رمله واردين به رمله از اولاد عباس بن على عليه السلام ، برخى از فرزندان عبيدالله بن حسنبن عبيدالله بن عباس عليه السلام مى باشند كه اسامى آنان بدين شرح است : 1. اولاد داوود بن محمد لحيانى فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباسعليه السلام . 2. بعضى از اولاد فضل بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام 3. عبدالله بن عباس اصغر، فرزند فضل بن حسن بن عبيدالله 4. اولاد فضل بن عباس اصغر، پسر فضل بن حسن بن عبيدالله . از جمله اولاد عباس بن حسن بن عبدالله بن عباس عليه السلام ، كه نخست ساكن مدينه بودو سپس از آنجا به رمله انتقال يافت ، احمد بن عبيدالله بن عباس عليه السلام است كه درآنجا خطيب بوده است و بازماندگانش عبارتند از: ابوالطيب محمد اكبر بعضى گفته اند:محمد اصغر - ابوالحسين محمد اصغر - كه بعضى وى را محمد اكبر دانسته اند -، عبدالله ،عبيدالله ، عباس و رقيه . به طورى كه نقل كرده اند مادر ايشان كلثوم دختر جعفر بنصالح بن عبدالله جواد بوده است . و بنا به گفته ابو جعفر حسينى نسب شناس ، وى غيراز فرزندان مذكور، پسر ديگرى نيز به نامفضل داشته است . (150) رى رى (به فتح اول و تشديد دوم ) از معروفترين و مهمترين شهرهاى اسلامى است كه پس ازبغداد از آبادترين شهرهاى مشرق به شمار مى آمده است و زمانى به نام محمديه خواندهمى شده . اين شهرت در آغاز خلافت عباسيان برقرار بود، زيرا محمد مهدى در روزگارخلافت پدرش ، منصور، مقيم آنجا بود و پسرش هارون نيز در آنجا به دنيا آمد رى درنواحى جبال (منطقه مركزى ايران ) بزرگترين دارالضرب بوده است ، تا آنجا كه روىبسيارى از سكه هاى دوران عباسى نام (محمديه ) زده شده است . (151) رى واردين به رى از اولاد عباس بن على عليهاالسلام ، برخى از فرزندان عبيدالله بن حسنبن عبيدالله بنى عباس عليه السلام مى باشند كه اسامى آنان بدين قرار است : 1. ابو محمد قاسم بن محمد لحيانى فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بنعباس ، كه مادرش ام ولد بوده است و فرزندانش عبارتند از: ابو حسن على شعرانى ، حمزهو داود، اسماء، فاطمه و (بنا به قول ابوحسن احمد بن عيسى بن على بن حسين اصغرفرزند على زين العابدين ) ديگر فرزندانش ابوالحسن ، ابوعبيدالله و محمد هستند و مادرمحمد زنى از اهل رى بوده است . 2. بعضى از فرزندان ابراهيم بن محمد لحيانى فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بنعبيدالله بن عباس بن على عليهاالسلام 3. از منتقلان كليس (از نواحى رويان طبرستان )ابوعقيل محمد بن على بن محمد بن حسين بن اسماعيل بن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بنعبيدالله بن عباس عليه السلام ، كه تنها بازمانده اش پسرى به نام على بوده است . 4. اولاد حسن بن موسى ، فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليهالسلام ، مطابق نقل ابوجعفر حسينى نسب شناس در كتاب تهذيب الانساب . (152) جناب قاسم بن عبدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن اميرالمومنين عليهاالسلام ازواردين رى است . امامزاده عبدالله عليه السلام بقعه امامزاده عبدالله ، واقع در حومه تهران (جى عليا)، بنايى هشت ضلعى است كه برروى سكوى هشت تركى بنا شده است . طول هر ضلعداخل بقعه دو متر است . در جانب شمالى ، شرقى ، غربى و جنوبى چهار طاقنما قرار داردكه ورودى بقعه در پشت طاقنماى شرقى و مسجد زنانه در پشت طاقنماى شمالى واقعشده است . ازاره حرم با كاشيهاى جديد پوشش يافته است در وسط حرم ، ضريح جوبىسبز رنگى قرار دارد كه مرقد را در برگرفته است . در نماى خارجى بر روى هر ضلعطاقنمايى ايجاد كرده اند كه بر حجم بنا افزوده است بقعه امامزاده عبدالله در ميان محوطه پر درختى قرار دارد و از صفاى خاصى برخورداراست . در زيارتنامه ، شخصيت صاحب مرقد شاهزاده عبدالله بن ابىالفضل العباس عليه السلام معرفى شده كه مورد توجه فراوان اهالى قرار دارد.(153) زبيد زبيد (به فتح اول و كسر دوم ، و ياء) بخشى از يمن بوده و دراصل نام رودخانه اى است كه به درياى احمر مى ريزد و در آنجا شهر مشهور زبيد واقعشده است كه محمد بن زياد فرماندار مامون عباسى در يمن بهسال 204 ه ق آن را بنا كرد. (154) زبيد واردين به زبيد از اولاد عباس بن على عليهاالسلام ، از جمله برخى از فرزندان عبيداللهبن حسين بن عبيدالله بن عباس اولاد ابى عبدالله محمد تاتور (155) فرزند حسن اصغرپسر على بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام مى باشند. زنجان امامزاده ابراهيم ابراهيم بن محمد بن عبدالله (م 255 ق ) از نوادگان عباس بن على بن ابى طالب عليهمالسلام و از شخصيتهاى برجسته شيعه و مبارزين مجاهد است . وى همراه حسين كوكبى (ازنوادگان امام سجاد زين العابدين عليه السلام ) در زمان حكومت المستعين بالله خروج كردهتمامى نواحى قزوين و ابهر و زنجان را در سال (255 ق ) به تصرف خويش در آورد ودر اين نواحى حكومتى تشكيل داد. در پى اين واقعه ، طاهر بن عبدالله ، از امراى خليفهعباسى ، به جنگ آنان شتافت . ابراهيم طى نبردى در حوالى قزوين به شهادت رسيد وقبر وى هم اينك در دامنه كوههاى طالقان قزوين ، يكى از زيارتگاههاى شيعيان است . نسبتوى را از عمده الطالب (چاپ نجف ) نقل كرديم ، كه با ضبط اعيان الشيعه كمى اختلافدارد. (156) قبر امامزاده ابراهيم كه گفته شده است از اعقاب حضرتابوالفضل العباس عليه السلام محسوب مى شود در زنجان است كه مورخ شهير، صاحبتاريخ سامرا آيه الله شيخ ذبيح الله محلاتى در كتاب شريف اختران تابناك ، ج 2 ص564 آورده است . جناب حجه الاسلام و المسلمين دانشمند محترم ، آقاى حاج شيخابوالفضل شكورى زنجانى از علماى بزرگوار زنجان طى نامه اى به دفتر انتشاراتمكتب الحسين عليه السلام خطاب به مولف ، چنين نگاشته اند: بسمه تعالى حضرت حجه الاسلام جناب مستطاب آقاى حاج شيخ على ربانى خلخالى دامت بركاته ضمنعرض سلام جنابعالى راجع به امام زاده سيد ابراهيم كه در شهر زنجان مدفون استسوال كرده بوديد تا اين كمترين اطلاعات خودم را بنويسم . به عرض مى رساندتاكنون اين جانب شخصا مطالعات دقيقى درباره ايشان انجام نداده ام . اجمالا عرض مى كنمكه ايشان و اغلب امامزاده هايى كه در اطراف زنجان مانند ابهر، خدابنده (قيدار) و طارممدفونند از ياران انقلابى معروف به (كوكبى ) بودند كه در مسير خود به سمتشمال كشور (گيلان ) ضمن جنگ و گريزهايى كه با سپاهيان خلفا داشتند كشته شده اند.مرحوم آيه الله شيخ محمد اسماعيل صائنى (قدس الله نفسه الزكيه ) كه از فلاسفه ومفسران نامدار قرآن مجيد بودند و در تاريخ اسلام مطالعات خوبى داشتند، (بهنقل از تاريخ طبرى ) درباره امامزاده سيد ابراهيم مدفون و معروف در شهر زنجان مىفرمودند كه او نوه چهارم حضرت ابوالفضل العباس بن على بن ابى طالب عليهمالسلام است . ايشان مطلبى را كه ناآگاهان نوشته و در ديوار ساختمان آن امامزاده مبنىبر موسوى (از نسل امام موسى بن جعفر عليه السلام ) بودن سيد ابراهيم نصب كردهبودند را تخطئه مى كرد و مى گفت ايشان موسوى نيستند، بلكه ازنسل حضرت عباس هستند. با احترام - ابوالفضل شكورى - 20 شوال المكرم 1419 هجرى قمرى سر من راى سر من راى (به ضم اول و گاهى مفتوح خوانده اند) نام شهر مشهورى است كه معتصمعباسى آن را بين بغداد و تكريت بنا كرد و قبور جمعى از طالبيون كه در آنجا اقامتداشته اند در آنجاست . بالاتر از همه و محترمترين آنها امام ابوالحسن على الهادى ، فرزند امام محمد بن على بنموسى بن جعفر عليهم السلام و دو فرزندش امام حسن عسكرى عليه السلام و حسين است كههمواره سر من راى به بركت قبر اين بزرگواران ، كه از همه جا به قصد زيارت آنها مىآيند آبادان است . (157) سر من راى واردين به سر من راى از اولاد عباس بن على عليهماالسلام برخى از فرزندان ابراهيم بنحسن بن عبيدالله بن عباس بن على عليه السلام هستند، يعنى على بن ابراهيم جردقهفرزند حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام ، كه امير و رئيس بوده است . مادرشسعدى دختر عبدالعزيز بن عطا فرزند سائب بن عايذ بن عبدالله بن عمرو بن مخزوم استو بازماندگانش عبارتند از: ابوالفضل عباس ، احمد، ابوالحسن زيد، عبدالله كهفرزندانش منقرض شده اند، قاسم ، عبيدالله ، موسى ، ابراهيم ، حسن ، محمد،اسماعيل ، يحيى ، حمزه ، ابوالطيب احمد و مطابق نوشته مشجر: عيسى و جعفر. (158) بجاست كه اجمالى از زندگانى عسكريين عليهاالسلام و سرداب مقدس امام زمانعجل الله تعالى فرجه الشريف را براى روشنايى چشم شيعيان در اينجا بياوريم . امام اباالحسن على بن محمد الهادى عليهماالسلام نخستين فرزند امام نهم عليه السلام در نيمه ماه ذيحجهسال 212 هجرى ، ديده به گيتى گشود. پس از پدر درخشان ترين و شامخ ترينشخصيت اسلام بود، امام عليه السلام معاصر با خلفا و زمامدارانى بود كه آنان را (محوشدگان ) مى ناميدند. معتصم عباسى ، محو در خونريزى و هارون واثق پسرش ، محو درلذت طلبى و جعفر متوكل برادر وى ، محو در عقده هاى روانى بود.متوكل ، امام را در سال 243 هجرى به وسيله يكى از فرماندهان خود از مدينه ، به سامراآورد و طى نامه اى مهرآميز، تقاضاى ملاقات كرد. ولى در باطن ، امام عليه السلام هرگزتسليم نشد. پس از متوكل ، معتز، در ماه رجب سال دويست و پنجاه و چهار هجرى ، در سنچهل و يك سالگى ، امام عليه السلام را مسموم و شهيد كرد. علامه ابن صباغ مالكى درباره امام دهم مى نويسد: (تمام خصلت هاى امامت در امام دهم ،وجود داشت زيرا فضل و علم ، در حد اعلاى كمال ، در وى ديده مى شد.) (159) امام ابا محمد، الحسن بن على العسكرى عليه السلام (سوسن ) نام دخترى با ايمان و دلاورى است كه از ايران ، به مدينه رفته و همسر امامدهم عليه السلام گرديده است . ماه ربيع الاولسال 233 هجرى در مدينه فرزندى آورد كه نام او را (حسن ) نهادند. پس از شهادت امام هادى عليه السلام بنابر دستور الهى و وصيت امامان عليهم السلام ،مدت هفت سال بر مسند (امامت ) تكيه كرد. امام عليه السلام اكثر اوقات زندگى امامت خودرا در زندان گذراند و هميشه در محاصره لشگريان بود و شايد به همين جهت (عسكرى )لقب گرفت . انگيزه اى كه در فشارهاى وارد بر امام عليه السلام خيلى جلوه مى كند ايناست كه از سويى ، مكتب تشيع ، گسترش پيدا كرده بود و رزمندگان انقلابى شيعه ،توانسته بودند در جامعه مستضعف ، آگاهى ، بيافرينند و رهبرى هم با امام يازدهم عليهالسلام بود و از سوى ديگرى ، به دست آورده بودند كه طبق روايات متواتر و مشهورىكه از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله تا امام يازدهم عليه السلام ، به سوى فرهنگاسلامى روانه شده كه از تولد و ظهور (مهدى موعودعجل الله تعالى فرجه الشريف ) نزديك است خبر داده است و آن فرزند امام يازدهم عليهالسلام خواهد بود و امام دوازدهم شيعيان ، معتمد عباسى ، سرسختانه دستور مراقبت از امامعليه السلام داده بود و آن گاهى كه از بيمارى امام عليه السلام آگاهى يافت ، بهبهانه معالجه امام عليه السلام پزشك و چند نفر از قضات را براى مواظبت ازداخل منزل و خبر دادن از تولد امام دوازدهم عليه السلام به خانه امام روانه كرد. حضرتامام حسن عسكرى عليه السلام در سن بيست و هشت سالگىسال 260 هجرى در سامرا بوسيله معتمد عباسى ، مسموم و به درجه شهادت رسيد. و درسامرا دفن گرديد. علامه ابن صباغ مالكى نقل مى كند: (به ايندليل حسن بن على العسكرى عليه السلام ، پس از پدر به مقام امامت رسيد كه داراى تمامصفات و خصائل ولايت بود و بر تمام دانشمندان عصر خود پيشى گرفته بود. در علم ،زهد، ورع ، كمال ، عقل و اعمالى كه او را مقرب درگاه الهى مى كرد، بى مانند بود).(160)
|
|
|
|
|
|
|
|