السيد عبدالرزاق المقرم النجفى در كتاب (العباس ، ص 195) مى نويسد كه قمر بنىهاشم ابوالفضل العباس عليه السلام پنج اولاد داشت عبيدالله والفضل و الحسن و القاسم و يك دختر، ولى ابن شهر آشوب نام يكى از فرزندان او رامحمد دانسته و او را از شهداى طف بشمار آورده است و آقاى حاج شيخ على كاشمرى در مشكاهالجنان خود قصيده ذيل را در مدح محمد بن ابىالفضل سروده :
طبع من دلخسته فرو ريخت مجدد
|
لعل و گهر و لولو و ياقوت و زبرجد
|
خواهد كه كند شرح ز فرزند ابوالفضل
|
گرديد به روح القدس اين لحظه مويد
|
چون شد ز جفاى پسر سعد ستمگر
|
در دشت بلا نائره حرب مشدد
|
هر يك ز معينان شه تشنه بى يار
|
از خويش گذشتند و رسيدند به مقصد
|
مستانه كشيدند به سر جام شهادت
|
سرمست مى عشق ز هر قيد مجرد
|
سردار سپاه شه دين حضرت عباس
|
رعنا پسرى داشت و را نام محمد
|
خورشيد و قمر منفعل از نور رخ وى
|
طوبى شده در رشك ز زيباى آن قد
|
چون سنبل چون عنبر چون مشك خطايى
|
بر دوش وى افتاده دو گيسوى محمد
|
نورسته نهالى به گلستان فضائل
|
در عين صغارت ز بزرگان شده ارشد
|
در حوزه اطفال دبستان معارف
|
در خدمت وى خضر چو خواننده ابجد
|
رخشان شده تا كوكبش از برج شرافت
|
از نير اعظم به سعادت شده اسعد
|
چون ديد ابوالفضل غريب است برادر
|
از نير اعظم به سعادت شده اسعد
|
چون ديد ابوالفضل غريب است برادر
|
از چهار طرف خصم برو كشته مجند
|
بنمود طلب نور دو چشمان و به وى گفت
|
جان كن به فداى عموى اكرم و امجد
|
كن سعى كه از همسفران باز نمانى
|
كايشان همه در جنت خلدند مخلد
|
آراست بر او اسلحه حرب سراپا
|
در آهن و فولاد تنش شد متغمد
|
شمشير حمايل به كفش نيزه خطى
|
چون اژدر خونخوار و چون افعى اسود
|
شد جلوه گر از برج حرم با رخ زيبا
|
چون ماه كه طالع شود از چرخ مشيد
|
بوسيد ركاب عمو و باب روان شد
|
بگرفت سر راه بر آن فرقه مرتد
|
وانگه سخن آغاز پى اصل نسب كرد
|
از حقه به ياقوت فرو ريخت طبر زد
|
كاى قوم منم زاده عباس دلاور
|
يارم به حسين بن على زاده احمد
|
بر عالم اگر فخر كنم هست سزاوار
|
در اصل و نسب از طرف عم و اب و جد
|
با چشم حقارت منمائيد تماشا
|
ما طائفه در رزم به مهديم ممهد
|
پس حمله بران فرقه بى شرم و حيا كرد
|
افكند ز مركب به زمين ده ده و صد صد
|
بر سينه هر كس كه سنانش بر سيدى
|
از پشت سرش نوك سنان گشت ممدد
|
هر مرد دليرى كه به او گشت مقابل
|
بر خاك سيه فرش تنش گشت موسد
|
آخر تن پاكش هدف تير بلا شد
|
افتاد به خاك از اثر سهم محدد
|
زد ناله و بشنيد شه آواز حزينش
|
آمد به سر كشته او با غم بى حد
|
چون خواست خجالت نكشد خسرو بى يار
|
از گفته شيخ هروى فاضل مشهور
|
كز جمله وعاظ بود ساكن مشهد
|
مشكاه موفق شد و آورد به نظم
|
العهد على الراوى اگر خوب اگر بد
|
شهرها و كشورهايى كه امامزادگان ازآل ابى طالب عليه السلام در آنجاها مدفونند
اسامى فرزندان حضرت ابوالفضل العباس قمر بنى هاشم عليه السلام كه از دستحكومتهاى جور به كشورها و شهرهاى گوناگون مهاجرت كرده اند، به قرارذيل مى باشد، كه آنها را از كتاب مهاجران آل ابى طالب عليه السلام (ترجمه كتابارزشمند منتقله الطالبيه ) برگرفته ايم .
وعده اى از اعقاب قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام را در جلداول چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام از صفحه 122 الى131 بر شمرده ايم ، طالبيين مى توانند به آنجا مراجعه كنند
آمل
به گفته حموى در معجم البلدان ، ج 2، ص 17آمل مركز طبرستان است .
جناب حسين بن محمد بن حسن بن اسماعيل بن عبيدالله بن عباس بن اميرالمومنين عليه السلام، در آمل مازندران است . (82)
و نيز قاسم بن محمد بن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس بناميرالمومنين عليه السلام در آمل وفات يافت . ابونصر بخارى گويد: قاسم از مدينه برحسن بن زيد بن الحسن وارد شد و در طبرستانآمل در گذشت . (83)
اصفهان
اصفهان يا اصبهان قبلا نام تمام سرزمينى بوده است كه شهر آن اولاجى نام داشته وبعدها مركز يهوديه شد لفظ اصبهان ، معرب سباهان (سپاهان ) به معنى لشگر و سپاهبوده و يا مركب از (اصبه ) به معنى شهر و (هان ) يعنى سواران است ، كه در مجموعشهر سواران شجاعان معنى مى دهد. (84)
اصفهان
اسامى كسانى كه از اولاد عباس بن على بن ابيطالب عليه السلام به خطه اصفهان واردشده اند، از قرار زير است :
امامزاده ابوالعباس محمد در خوراسگان نسب امامزاده ابوالعباس
ابوالعباس محمد نسبت هشتمش به حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام مى رسد. نسبايشان از اين قرار است :
محمد بن عبدالله بن محمد بن عبدالله بن جعفر بن قاسم بن حسن بن عبيدالله بن حضرتابوالفضل العباس بن على بن ابيطالب عليه السلام
ورود ابوالعباس به ايران
حضرت ابوالعباس در زمان عبدالله مستكفى - بيست و دومين خليفه عباسى كه كوشش و جديتتام براى دستگيرى بنى هاشم داشت - با جمعى از بنى اعمام به طرف ايران فرار و درايران متفرق شدند، و ابوالعباس به اصفهان آمد.
ابوالعباس عليه السلام مدتى را در دكان حدادى به شاگردى گذرانيد. در آن موقع بهحكومت اصفهان دستور رسيد كه سادات بنى هاشم را در هر كجا ديدند شهيد نمايند.
شهادت ابوالعباس
يكنفر از شاگردان آهنگر به نسب او پى برد و به مامورين و بازرسان اطلاع داد.
ابوالعباس عليه السلام شبانه به حدود فرار نمود. فردا مامورين او را ديده و شناخته ودستگير نمودند، و در همين محل فعلى كه قبر وى مى باشد شهيد كردند.
اهالى و سكنه آنجا (خوراسگان ) وى را در قتلگاهش به خاك سپردند.
تاريخ شهادت اين امامزاده در سال 342 هجرى اتفاق افتاده است . (85)
بسم الله الرحمن الرحيم
قال الله تبارك و تعالى (ما ارسلناك الا رحمه للعالمين ) اللهمصل على محمد المصطفى و على المرتضى ، و حسن الرضا و حسين الشهيد بكربلا و علىزين العابدين ، و محمد الباقر، و جعفر الصادق ، و موسى الكاظم ، و على بن موسىالرضا، و محمد التقى ، و على النقى ، و حسن العسكرى و محمد المهدى صلوات الله عليهماجمعين .
هذا مزار متبرك حضرت امامزاده معصوم المظلوم الشهيد (تغمده الله بغفرانه و اسكنه فىرياض الجنه ) ابوالعباس
عنى بسعى و عمارتها كد خداى محترم و غريب صالح محمود شاه ابن شمس الدين على بنركن شاه المشهور به (خوراستجانى ) فى تاريخ محرم الحرام سنه عشرين و تسعماه(920) (86)
بناى قديم امامزاده ابوالعباس در خوراسگان
پس از ضعف خلفاى عباسى و روى كار آمدن ديلميان ، محيط به نفع تشيع واهل البيت عليهم السلام عوض شد كشورهاى اسلامى علنا نسبت بهآل على عليه السلام اظهار ارادت نمودند
اكثر مقابر امامزادگان ايران از حدود 360 هجرى قمرى به بعد داراى بقعه و بارگاهشد. بناى اوليه امامزاده ابوالعباس عليه السلام نيز احتمالا در همان دوره با خشت وگل ساخته شد، تا اينكه در سال 920 هجرى قمرى در زمان شاهاسماعيل صفوى مقبره اين امامزاده به همت كدخداى خوراسگان بنام صالح محمد بن شاه شمسالدين على ، مشهور به (مباركشاه ) تجديد بنا شد. در ساختمان بنا از سنگ و آجر استفادهشد، و تزئيناتى از قبيل نقاشى و گچبرى و مشبك در آن به كار رفت و گنبد آن نيز باكاشى لاجوردى تزيين گرديد. (87)
ساختمان ، كه در بدو شروع صد متر مربع بود، تدريجا توسعه يافته و بيش از 6باب خانه خريدارى و به آن ضميمه گرديده است . بناى مزبور از لحاظ پيشرفت كار،دقت ، سرعت و ظرافت كارهاى هنرى ، اگر در سطح استان بى نظير نباشد بايد گفت كمنظير است .
كليه اعضاى هيئت امنا كه از اواسط كار تاكنون به اين سمت تعيين شده اند، بدون حقوقخدمت كرده اند و اجرشان عندالله محفوظ مى باشد براى اطلاع جوانان و نوجوانان عزيز،چند نمونه از كرامت هاى اين امامزاده لازم التعظيم ذيلا به استحضار مى رسد:
ساختمان قديم امامزاده از خشت و گل ، و به صورت گنبد آسيايى ساخته شده و بسيارسنگين وزن بود. بالاى آن يك گنبد مخروطىشكل با كاشى فيروزه اى ساخته شده بود و ضريحى چوبى و مشبك با قاب تخته هاىخيلى نازك روى مرقد قرار داشت . هنگام تخريب سقف ، براى اينكه آسيب به ضريح واردنشود و نشكند، چوب بست خيلى محكم باتخته و چوب هاى قطور دور ضريح نصب شدهبود. كارگران گنبد مخروطى شكل كاشى كارى شده را برداشتند، و چون سقف شكستخورده بود ساعت هم 10 صبح بود، پايين آمدند تا معمار بيايد از وى كسب تكليف كنند.آخرين نفر كه پايين آمد، سقف يكمرتبه سقوط كرد چوب بست با همه محكمى اش تكه تكهشد و آوارها بدون اين كه روى ضريح بريزد دو طرف ضريح قرار گرفت . علىالقاعده در چنين وضعيتى ضريح بايد خورد مى شد و فشار وارد به طرين ضريح كه دهها تن بود آن را له مى كرد، ولى ضريح هيچ آسيبى نديد.
چندين سالقبل از پيروزى انقلاب بعد از ظهر پنجشنبه اى بود معمارمشغول ساختن سقف زير گنبد بود، فاصله چوب تا زمين 6 متر بود، كف زمين حاوى مقدارىآجر و سنگ و سطل و فرقون و سنگ قبر امامزاده بود و در دست و معمار، آجر و ملات را كهتوسط قرقره كشيده مى شد مى گرفت ، كه ناگهان تخته همراهسطل شن و كارگر و معمار از بالا روى سنگ ها سقوط كردند دست معمار مردى مسن و سنگينوزن بود كه چون ممكن است بستگانش رضايت نداشته باشند نام او برده نمى شود ولىسالمندان او را مى شناختند و نزديك امامزاده سكونت داشت . كارگر جان به جان آفرينتسليم كرد. فورا او را به پزشك برديم ، كمك هاى اوليه انجام شدآمپول سلوكاتفريا كرامين به او تزريق كردند، كم كم نفس به جريان افتاد ولى بهاضهار پزشك پايش گرد شكن شده بود و چون پير مرد بود جوشيدن استخوانطول مى كشيد. كار بنايى امامزاده تعطيل شد و قرار گذاشتيم تاخوب شدن مشاراليه كارتعطيل شود. به جاى گچ گرفتن پاى شكسته ، توسط شكسته بند (قصاب ) تختهبندى شد و شايد باور نكنيد جمعه هفته بعد، فرد مجروح خود با پاى سالم به حماممحل آمد كه ما از خوشحالى همان روز كار را شروع كرديم .
از اين نوع كرامتها زياد مشاهده شده كه يكى هم مسئله مالى ساختمان در 30سال قبل بود كه اسكناس صد تومانى در امامزاده وجود نداشت وپول قابل توجهى كه در آن سال رسيد، و امثال اينها بسيار ديده شده كه نوشتن آنهاكتاب جداگانهاى را مى طلبد، و السلام ، عباس قدرخواه 9/4/77
اين شعر در سنگى نوشته شده است
مهين حاج نصر الله خان راد
|
كه در رتبه سرتيپ خواندش خطيب
|
پدر بود و او آن پدر را عقيب
|
دريدى جگر، شير را از نهيب
|
چو روشن روان بود و آزاده مرد
|
جوان بخت و دانا، اديب و اريب
|
بسى داد شوريده دل را شكيب
|
چو سيد محمد عليه السلام ز آل على
|
كزو يافت اين بار گه زين و زيب
|
زماه بنى هاشم اين پور پاك
|
جدا از نياكان ، بد اينجا غريب
|
بر او ساخت اين دلنشين بقعه را
|
كه ماند از او اين بناى عجيب
|
تصويرى از سنگ نوشته آرامگاه
و به نستعين كل نفسه ذائقه الموت و يبقى وجهه لايدوم الا ملكهكل شى هالك الا وجهه الحكم له واليه ترجعون
اما بعد راويان اخبار چنين روايت كرده اند كه بعد از شهادت جناب ابا عبداله الحسين عليهالسلام از نبيره زاده اولاد اميرالمومنين على بن ابيطالب عليه السلام از فرزندان حضرتعباس عليه السلام يكنفر سيد محمد نام باقى مانده بود و بعد از واقعه كربلا عبور آنحضرت در محال سرد فارس افتاده بود در تحتجبل به نزديكى قصر كافورى شربت شهادت چشيد و در همان مكان دفن شد از كرامات اينامامزاده وجود دو چشمه مى باشد كه يكى بالاى سر و ديگرى پايين پا جارى است ، كهحتى در خشكسالى نيز مقدار آب تغيير نمى كند كه موجب ايجاد منطقه اى مصفا و خوش آب وهوا شده است هر كس از آن آستانه مباركه عبور مى كند با خواندن فاتحه عرض ارادتبه آن حضرت در نزد خداوند تبارك و تعالى قرب و منزلتى و در نزد جد بزرگوارايشان روسفيد خواهد بود.
مرداد ماه يكهزار و سيصد و شصت و هفت مسوده گرديد، ظهير مسعودى 22/5/1376
و حرر ذلك من بعد الهجره النبويه
بناى جديد امامزاده ابوالعباس عليه السلام
در عصر حاضر از حدود سال 1342 شمسى بناى قديمى امامزاده (جز يك ايوان ) با همت وهمكارى اهالى خوراسگان خراب گشت و بنايى جديد با مصالح پيشرفته زمان بر اينمزار مبارك ساخته شد، و به وسيله هنرمندان مجرب شهر اصفهان به نيكوترين وجهى باآينه و كاشى معرق و گچبرى و نقاشيهاى سبك صفوى و قاجار تزيين گرديد، و توسعهو آبادانى آن هنوز ادامه دارد.
به گونه اى كه مى توان گفت : امامزاده ابوالعباس خوراسگان درحال حاضر داراى زيباترين ساختمان و تزئينات در سطح اصفهان است . (88)
كرامتى از امامزاده ابوالعباس عليه السلام
از زبان مرحوم آيه الله علامه فانى
در سالهاى آخر عمر مرحوم آيه الله العظمى آقاى سيد على فانى اصفهانى ، روزىنگارنده براى ديدار از ايشان و سوالاتى پيرامون شجرنامه يا كرامتى از امامزادگاناصفهان و اطراف ، به خدمت ايشان رسيدم . پس ازنقل مطالبى در اهميت و زيارت امامزادگان كرامت زير كه با چشم خو از امامزاده ابوالعباسعليه السلام مشاهدهكرده بودند بيان نمودند:
در سال 1364 قمرى كه از نجف اشرف به علت بيمارى مادرم به اصفهان آمدم . شبهاىجمعه را با جمعى از رفقا در محلى براى عبادت مى رفتيم . يك روز پنجشنبه طرف عصركتاب منتهى الامال نوشته مرحوم حاج شيخ عباس قمى (رحمه الله ) را براى اطلاعحال امامزاده ابوالعباس عليه السلام - مدفون در خوراسگان - كه معروف است از نوادههاى حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام مى باشد به دست گرفته ،مشغول مطالعه شدم ، و چون از مشاهده ذكر وى در آن كتاب مايوس شدم به مطالعهاحوال ساير امامزادگان مشغول شدم . در حالات يكى از آنان ديدم نوشته بود: عالمى ازسادات براى اطمينان به امامزاده بودن آن امامزاده از خدا خواسته بود كه بالاى سر اونور باران شود.
به خاطرم خطور كرد كه آيا ممكن است براى ما هم نظير اين مطلب در مقبره ابوالعباسحاصل شود يا نه ؟ و بعد از يكى دو ثانيه اين نكته از ذهنم محو شد.
زمانى كه شب شد، به دوستان گفتم : امشب به خوراسگان مى رويم براى بيتوته ومسئله مورد اختلاف شد.
بعد از مدتى ، صحبت در تهيه غذا شد. تا تهيه لوازم پاسى از شب گذشت ، و ما باكمال نااميدى به دروازه اصفهان رسيديم . در آن وقت اتوبوسهاى خوراسگان محدود بود،و فقط يك ماشين باقى مانده بود كه پر از جمعيت بود بطورى كه مردم در وسطاتوبوس هم ايستاده بودند. نيز در آن زمان در خوراسگان برق نبود و شب هم از شبهاىمهتابى نبود.
زمانى كه به خورسگان رسيديم ، دكانها بسته بود و راه به جايى نمى برديم .اتفاقا يك نفر دوچرخه سوار پيدا شد كه خانه يكى از اقوام ما را كه آدرس خانه متولىرا بلد بود، مى دانست . به هر طورى كه بود كليد درب امامزاده را از متولى گرفتيم ، وبه مجرد آنكه داخل صحن امامزاده شديم يكى از رفقا با صداى بلند گفت :
آقاى فانى ، نور!
تمام ما و از جمله خود من نظر كردم ديدم نورى مانند توپفوتبال به رنگ فيروزه كم رنگ عمودوار روى سرما فرود مى آيد، و تا دومترى بالاىسر ما به طور انحنا مخفى شد.
جاى دوستان خالى ! به واسطه ديدن اين كرامت ، تا طلوع آفتاب ، در آنجامشغول دعا و گريه و زيارت حضرت امام حسين عليه السلام بوديم . (89)
نامه آقاى مهدى شريفى از اقليد فارس
برادر بزرگوار حاج شيخ على ربانى خلخالى
سلام عليكم
ضمن عرض معذرت از اينكه مدتى و قفه در ارسال اين تحقيقات پيش آمد، توجه شما رابه مدارك ذيل جلب مى نمايم :
1 - تمامى موارد تحقيق بر اساس اسناد و مدارك مى باشد
2 - يك قطعه عكس مربوط به بقعه قبلى ديگر مربوط به بقعه فعلى مى باشد.
3 - يك جلد كتابچه در مورد بقاع متبركه فارس به پيوست مى باشد
4 - دو تصوير از سنگ نوشته هاى امامزاده به پيوستارسال مى گردد
و من الله التوفيق
مهدى شريفى فرزند رضا قلى عضو رسمى سپاه ناحيه اقليد 25/7/77
اقليد
امامزاده سيد محمد فرزند عبيدالله فرزند حسن فرزند عبيدالله فرزند حضرت اباالفضل العباس فرزند حضرت اميرالمومنين عليه السلام
ذيلا مطالبى به طور اختصار راجع به بقعه متبركه امامزاده سيد محمد عليه السلام واقعدر سرحد چهاردانگه از توابع شهرستان اقليد، تقديم مى گردد:
1 - اين امامزاده در 79 كيلومترى شهر اقليد در روستاى كافتر واقع شده است
2 - زائرين بقعه كه بالغ بر هزاران نفرند، از شهرستانى مختلف استان فارس (لار،مرودشت ، آباده و خرمبيه ) و نيز روستاهاى توابع اقليد: سعادت شهر، بوانات و حتىاستانهاى اصفهان ، خوزستان يزد و نقاط ديگر به زيارت اين امامزاده عظيم الشان مىآيند.
3 - در جوار امامزاده درياچه زيبايى قرار دارد كهمحل صيد ماهى كپور و سياحت زائرين امامزاده است و انواع پرندگان مهاجر هم در آن يافتمى شود، كه برخى از آنها پرندگان مهاجر درياى خزر و اروميه مى باشند.
4 - ضريح قديمى امامزاده به يكى از بقاع متبركه ديگر (امامزاده عباسعلى كوشك زر ازتوابع شهرستان اقليد) اهدا شده و به جاى آن يك ضريح فلزى كه قسمتهايى از ان آبطلا و نقره مى باشد در سال 72 ساخته شده است
5 - تاكنون به علت صعب العبور بودن مسير، تنها در 6 ماههاول سال ، زائرين زيادى به محل امامزاده عزيمت مى كنند
6 - طرح آن (به طور جامع ) كه بسيار وسيع مى باشد در دست ساخت بوده و مرحله بهمرحله در حال افتتاح مى باشد
7 - اين امامزاده از فرزندان عباس بن على بن ابيطالب عليه السلام است
8 - اين محل (بقعه ) يكى از محلهاى بسيار مناسب جهت برگزارى سمينارها و اردوهاىسياحتى و زيارتى است .
9 - بقعه داراى دو سنگ نوشته مربوط به سال 120 قمرى مى باشد كه بعضا آن رابه نمايشگاههاى تهران هم برده و در معرض تماشا گذارده اند
10 - امامزاده سيد محمد در سال 120 هجرى قمرى درتحتجبل نزديك قصر كافورى در 79 كيلومترى جنوب شهر اقليد، در منطقه سرحد چهاردانگه(روستاى كافتر) شربت شهات نوشيده و در همان مكان به خاك سپرده شد.
كرامات امامزاده سيد محمد
11 - كرامات زيادى از اين امامزاده روايت و رويت شده است كه به چند نمونه آن در زيراشاره مى كنيم :
الف . وجود دو چشمه آب ، يكى از بالاى سر و ديگرى از پايين پاى حضرت ، كه حتى درفصول خشكسالى هم كم نمى شود.
ب . يكى از روحانيون كه جهت زيارت به محل امامزاده مشرف شده است (ثقه الاسلام محمدجواد محسنى كوشكى ) نقل مى كند در حال خواندن دعا وتوسل به بى بى حضرت زينب عليه السلام بوده است كه متوجه مى شود در بين جمع ،بيمارى كه از يك چشم ناراحتى شديد داشته شفا پيدا مى كند (روحانى مذكور هم اكنون درحوزه علميه قم مشغول تحصيل مى باشد)
پ . خواهرى از شهرستان خرمبيد (منطقه خرمى ) كه دچار مريضى سخت بوده است ، باشوهرش در حاليكه با موتور سيكلت در حال حركت به طرف امامزاده بوده ، درنزديكيهاى امامزاده پياده مى شود و با پاى برهنه بقيه مسير را تا امامزاده طى مى كندآنگاه در جوار امامزاده با توسل و دعا به حاجت خود مى رسد و شفا مى يابد، ودرحال حاضر برخى از نامه هاى ارسالى و حتى نسخه پزشكان معالج وى به عنوانمدرك موجود است . با تشكر از اداره اوقاف و امور خيريه شهرستان اقليد، هئيت امناىامامزاده سيد محمد شهرستان اقليد. (90)
برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن على بن ابيطالب عليهالسلام
ابوعقيل محمد بن على بن محمد بن حسن بن اسماعيل ، پسر عبدالله بن عبيدالله بن حسين بنعبيدالله بن عباس بن على بن ابيطالب عليه السلام ، كه از جمله منتقلان رى به اصفهانمى باشد. بازماندگانش مرتضى ، شهربستى و ابوالقاسم مجتبى هستند. (91)
بغداد
بغداد: مدينه السلام ، سابقا از مراكز مهم دنيا و مهمترين شهر و پايتخت كشورهاى اسلامىبوده است ، اما امروز تنها پايتخت عراق مى باشد. (92)
بغداد
اسامى واردين به بغداد از اولاد ابراهيم بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام ،بدين قرار است .
ابراهيم جردقه ، پسر حسن اصغر بن عبيدالله بن عباس ، كه مادرش ام ولد بوده وفرزندانش على ، محمد و حسن نام دارند. از دانشمند نسب شناس ، محمد بن ابراهيم بنعبدالله بن عمر اسدى معروف به ابن دينار، و نيز از بخارى نسب شناس ديگرنقل كرده اند كه از حسن بن ابراهيم فرزندى باقى نماند و تنها فرزندش جعفر نيزقبل از پدر درگذشت . (93)
نام واردين به بغداد از اولاد عباس بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام بدينشرح است :
1 - از جمله واردين به بغداد، ابوالحسن (94) ملقب به مشقشق زرادبن حسن بن على بنمحمد اكبر ابن احمد بن عبدالله بن عباس بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام است .
بازماندگان وى عبارتند از: ابو على حسين امير ملقب به سبيع ، ابوالحسين على و ابوعبدالله حسن ، كه پيش از پدر از دنيا رفت . (95)
ديگر از واردين به بغداد، برخى از اولاد (96) حسين بن عبدالله بن حسين بن حمزه بنعبدالله بن عباس بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام مى باشد
نيز از واردين به بغداد، برخى از اولاد (97) عبدالله بن حسين بن احمد شاعر بن عباسبن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام است . (98)
امام ابا الحسن موسى بن جعفر الكاظم عليه السلام
تيمنا و تبركا اجمالى از زندگانى امامين جوادن عليه السلام را در اينجا مىآوريم حضرت در روز يكشنبه هفتم صفر، سال صد و بيست و هشت در (ابواء) دهكده اى ميانمكه و مدينه از مادر خود (حميده ) كه يك دختر بربرى بود، چشم به جهان گشود. گرچهاين بانو، برده بود ولى در خانه امام ششم عليه السلام آن چنان پرورش يافت و آزادهشد كه از شخصيت هاى بزرگ زنان اسلام گرديد. پس از مرگ امام ششم عليه السلام امامكاظم عليه السلام بنابر الهى و معرفى گذشتگان و وصيت پدر به اصحاب و يارانخود، به مقام امامت برگزيده شد.
امام عليه السلام عصر تاريكى را مى گذرانيد و همه جا را، تاريكى ظلم منصور، هادى ،مهدى و هارون عباسى ، پر كرده بود. امام عليه السلام را بارها به زنجير كشيدند، اهانتكردند و شكنجه دادند تا سرانجام پس از يك زندانى طولانى پرشكنجه در بغدادسال صدو هشتاد و سه هجرى ، شهيد گرديد. بيست و پنجم رجب بود. امام عليه السلام درشهر كاظميه عراق مدفون اند.
ابن صباغ دانشمند سنى ، در فصول المهمه ، پيرامون شخصيت امام مى نويسد: (او امامهفتم بود. امامى بزرگ قدر، بى نظير، در استدلال و منطق بى مانند، تا سپيده دم درحال عبادت ، روزها روزه دار، از بسكه با گذشت بود به كاظم ، توصيف گرديد، مردمبين النهرين او را باب الحوائج مى دانستند چون زندگى خود را براى رفع حوائج ونيازهاى اجتماعى ، وقف كرده بود.) (99)
امام ابا جعفر بن محمد بن على الجواد عليه السلام
روز جمعه نوزدهم رمضان سال يكصد و نود و پنج هجرى ، همسر امام رضا عليه السلامكه يك بانوى با شخصيت مصرى به نام : (سبيكه ) بود و از آفريقا راهى مدينه شدهبود متولد گرديد. مادرى آزاده و با ايمان (البتهقول مشهور بين شيعه اين است كه ولادت آن حضرت در روز دهم رجب مى باشد)
پيشواى نهم ما پنجساله بود كه پدرش به سوى ايران ، حركت كرد و پس از شهادتپدر، در سن هفت سالگى ، (جايگزين ) پدر گرديد. هيچ بعيد نيست به گونه اى كهيحيى در كودكى از سوى خدا برگزيده شد براى نبوت . و عيسى عليه السلام درگاهواره از مقام (رسالت ) خود سخن گفته است ، امام نهم نيز در سن هفت يا نه سالگىبه (امامت ) نائل آيد. او تنها فرزند پسر امام هشتم عليه السلام بود و برادرى همنداشت تا داعيه امامت كند. امام عليه السلام كه در برار عالم ترينرجال دانشگاهى مانند: يحيى بن اكثم پاسخگوى تماممسائل علمى و اسلامى آن زمان بود، در سال 220 هجرى با تحريك معتصم عباسى بوسيلههمسر خود كه دختر مامون بود، مسموم و شهيد گرديد. (100)
امام نهم عليه السلام بنا بر فرمان الهى و بيان امامان گذشته و تعيين پدر و لياقتىكه داشت بر كرسى (امامت ) نشست . مامون باز امام نهم عليه السلام را هم به بغداد،پايتخت اسلام فرا خواند و دختر خود را به عقد امام عليه السلام در آورد. امام پس از مدتىبه مدينه برگشت و پس از مامون ، كه حكومت بهچنگال معتصم عباسى افتاد، باز امام را به بغداد احضار و شهيد كرد. امام عليه السلام درذيقعده سال 220 در كاظميه دفن گرديد. ابن صباغ ازقول دانشمندان بزرگ اسلامى مى نويسد:
امام جواد عليه السلام گرچه (صغير السن ) بود ولى گرانقدر بود در مورد امامتشعدول از مومنين خبر دادند كه پدرش ، وى را تعيين كرده بود او به گونه دريايى بودكه از دوره نظاره كنيم (101)
بصره
بصره : نام شهر مشهور و بزرگى در عراق ، از نواحى جنوبى است و در مرز عراق واقعشده است . (102)
بصره
از جمله واردين به بصره از اولاد عباس بن على بن ابيطالب عليه السلام برخى از اولادعبيدالله بن حسن بن عبيدالله اول فرزند حضرت عباس عليه السلام مى باشند. (103)
جناب محمد بن على بن حمزه بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن اميرالمومنين على عليهالسلام ، در سال دويست و هشتاد و شش هجرى در بصره وفات كرد. (104)
بردعه
بردعه (كه گاهى با دال بى نقطه نيز خوانده مى شود) نام شهرى در انتهاى آذربايجاناست . بعضى گفته اند: بردعه همان شهر اران است كه شهرى بزرگ به وسعت يكفرسنگ در يك فرسنگ بوده و بعد ويران شده است . (105)
بردعه
همچنين از واردين به بردعه (از نسل عباس بن على بن ابيطالب عليه السلام )، برخى ازفرزندان حمزه بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن ابى طالب عليه السلام است . (106)
ديگر از واردين به بردعه برخى از اولاد قاسم (107) بن حمزه بن حسن بن عبيداللهبن عباس بن على بن ابيطالب عليه السلام مى باشند.
بروجرد
از جمله واردين به بروجرد از اولاد عباس بن على بن ابيطالب عليه السلام ، بعضى ازفرزندان فضل بن محمد بن حسين بن عبيدالله بن عباس بن على بن ابى طالب عليهالسلام مى باشند. (108)
نيز از جمله واردين به اين شهر، ابو محمد عبدالله بنفضل بن محمد بن فضل بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام است ، كه مادرش ام ولداز اهل روم بود و فرزندان وى يحيى ، موسى على و جعفر نام دارند. (109)
در خور ذكر است كه در معرفى فرزندان قمر بنى هاشمابوالفضل العباس عليه السلام كه درجهان اسلام مى درخشند و از شهرى به شهرىهجرت كرده اند و در معرفى شهرها چند مورد از شخيتهاتجليل شده و حق هم همين است و در بعضى از آنها همانند شهرهاى بغداد و سامرا و... بهتناسب از امامان معصوم شيعه و ديگر بزرگان تشيع ازآل ابى طالب عليه السلام معرفى شده اند
اجمالى از زندگانى آيت الله العظمى بروجردى (ره ) به قلم آيت اللهالعظمى آقاى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى (ره )
علامه فقيد سيد حسين طباطبائى بروجردى بن على بن احمد بن على نقى بن جواد ابنمرتضى بن محمد بن عبدالكريم بن مراد بن شاه اسدالله بنجلال الدين امير بن حسن ابن مجد الدين بن قوام الدين بناسماعيل بن عباد بن ابى المكارم بن عباد بن ابى المجد ابن عباد بن على بن حمزه بن طاهربن على بن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن ابراهيم طباطبا بناسماعيل بن ديباج بن ابراهيم غمر بن حسن مثنى ابن الامام الحسن المجتبى عليه السلام .
وى فقيه بزرگ عصر خود و عالم در علم رجال ، و شخصيتى اديب و نسب شناس بود.بيشترين تحصيلاتش در اصفهان و در نزد گروهى از علماى مشهور آنجا انجام گرفت ، ازجمله ميرزا ابوالمعالى كلباسى ، سيد محمد تقى مدرس ، سيد محمد باقر درچه اى ، ملامحمد كاشانى ، و جهانگير خان قشقايى .
سپس به نجف اشرف رفت و به مدت ده سال در حوزه درس آخوند ملا محمد كاظم خراسانىحضور يافت . استاد ديگرش در آن ديار شيخ الشريعه اصفهانى بود. بعدها به وطن وزادگاهش شهر بروجرد بازگشت و در خلال اين مدت به حج بيت الله الحرام رفت و آنگاهدر بيست و ششم ماه صفر سال 1364 هجرى قمرى . ايشان با اعضاى خانواده راهى قم شدو در آنجا اقامت فرمود، تا اينكه يكى از زعماى دينى زمان خود شد و گروهى ازافاضل و بزرگان را تربيت كرد.
چندين تاليف دارد كه هنوز اكثر آنها چاپ نشده است ، از جمله : جامع احاديث الشيعه ، حاشيهبر كفايه الاصول ، حاشيه بر نهايه شيخ ، حاشيه بر مبسوط شيخ ، تجديد اساتيدالكافى ، رساله فى بيوت الشيعه من العلماء، اساتيد كتاب التهذيب و من لايحضهالفقيه و الاستبصار و رجال الكشى و الخصال و الامالى وعلل الشرائع ، تعلقه على كتاب عمده الطالب فى انسابآل ابى طالب ، اصلاح رجال الشيخ و الا ستدراك عليه رساله اى در سند صحيفهسجاديه و رفع اشكال از آن و كتاب الطبقات و التذكره درباره انساب خاندان خويش .
آيت الله بروجردى قدس سره در اواخر ماه صفرسال (1292 قمرى ) در شهر بروجرد به دنيا آمد و در صبح پنجشنبه سيزدهمشوال سال (1380 قمرى ) در شهر قم از دنيا رفت و طبق وصيت خود ايشان درمدخل مسجد اعظم به خاك سپرده شد. درباره شرححال ايشان مى توان به كتابهاى : نقباء البشر، اعيان الشيعه ، ماضى النجف و حاضرها،گنجينه دانشوران ، گنجينه دانشمندان و علماى معاصرين و ديگر كتابها مراجعه كرد.(110)