بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق درقرآن جلد 3, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     301 - اخلاق در قرآن
     302 - اخلاق در قرآن
     303 - اخلاق در قرآن
     304 - اخلاق در قرآن
     305 - اخلاق در قرآن
     306 - اخلاق در قرآن
     307 - اخلاق در قرآن
     308 - اخلاق در قرآن
     309 - اخلاق در قرآن
     310 - اخلاق در قرآن
     311 - اخلاق در قرآن
     312 - اخلاق در قرآن
     313 - اخلاق در قرآن
     314 - اخلاق در قرآن
     315 - اخلاق در قرآن
     316 - اخلاق در قرآن
     317 - اخلاق در قرآن
     318 - اخلاق در قرآن
     319 - اخلاق در قرآن
     320 - اخلاق در قرآن
     321 - اخلاق در قرآن
     322 - اخلاق در قرآن
     323 - اخلاق در قرآن
     324 - اخلاق در قرآن
     325 - اخلاق در قرآن
     326 - اخلاق در قرآن
     327 - اخلاق در قرآن
     328 - اخلاق در قرآن
     329 - اخلاق در قرآن
     FEHREST - اخلاق در قرآن
 

 

 
 

 

 

 

4ـ همين مضمون را به تعبير ديگرى از مولاى متّقيان على(عليه السلام) در نهج البلاغة مى خوانيم فرمود: «وَ اَلْزَمُوا السَّوادَ الاَْعْظَمَ فَاِنَّ يَدَاللّهِ مَعَ الْجَماعَةِ، وَ اِيّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَاِنَّ الشّاذَ مِنَ النّاسِ لِلشَّيْطانِ، كَما اَنَّ الشّاذَ مِنَ الْغَنَمِ لِلذّئْبِ، اَلا مَنْ دَعا اِلى هذَا لِشّعارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ كانَ تَحْتَ عِما مَتى هذِهِ; همواره با سواد اعظم (اكثريت طرفداران حق) باشيد كه دست خدا با جماعت است، و از پراكندگى بپرهيزيد كه انسانِ تنها بهره شيطان است، چنانچه گوسفند تك رو بهره گرگ. آگاه باشيد، هر كس به اين شعار دعوت كند (اشاره به شعار تفرقه اندازى مملو از فتنه و فساد خوارج است) وى را بكشيد، گرچه زير اين عمامه من باشد».(2)

5ـ با توجه به اهمّيت تعبير فوق به روايت ديگرى كه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در همين زمينه نقل شده توجه كنيد، مى فرمايد: «اِنَّ الشَّيْطانَ ذِئْبُ الاِْنْسانِ كَذِئْبِ الْغَنَمِ يَاْخُذُ الْقاصِيَةَ وَ النّاحِيَةَ وَ الشّارِدَةَ، اِيّاكُمْ وَ الشِّعابَ، وَ عَلَيْكُمْ بِالْعامَّةِ وَ الْجَماعَةِ وَ الْمَساجِدِ; شيطان گرگ انسان ها است مانند گرگ براى گوسفند كه گوسفندانى را كه از گله دور مى شوند يا در كنار قرار مى گيرند يا فرار مى كنند، مى گيرد. از جدايى و فرقه فرقه شدن بپرهيزيد و بر شما باد كه همراه مردم و جماعت و مساجد باشيد.»(3)

6ـ در حديث ديگرى از همان بزرگوار آمده است: «لا يَحِلُّ لِمُسْلِم اَنْ يَهْجُرَ اَخاهُ فَوْقَ ثَلاثَةِ (اَيّام)، وَ السّابِقُ بِالصُّلْحِ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ; براى هيچ مسلمانى جايز نيست، بيش از سه روز از برادر مسلمانش دورى (و قهر) كند، و آن كس كه پيش قدم در صلح مى شود، داخل در بهشت خواهد شد.»(4)

7ـ همين مضمون را با تعبير ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «لا يَحِلُّ لِمُسْلِم اَنْ يَهْجُرَ اَخاهُ فَوْقَ ثَلاثَةِ اَيّام اِلاّ اَنْ يَكُونَ مِمَّنْ لا يُؤمِنُ بَوائِقَهُ; براى هيچ مسلمانى سزاوار نيست بيش از سه روز از برادر مسلمانش دورى كند، مگر اين كه كسى بوده باشد كه انسان از


1.كنزالعمّال، جلد 1، صفحه 206، حديث 1032.

2. نهج البلاغة، خطبه 127.

3.المحجّة البيضاء، جلد 4، صفحه 8.

4. همان، صفحه 7.

[454]

خطرات او ايمن نباشد.»(1)

حتى در بعضى از احاديث آمده است: «اگر دو نفر از يكديگر قهر كنند و از دنيا بروند مسلمان از دنيا نمى ميرند.»(2)

درست است كه اين احاديث درباره جدايى به معنى قهر كردن از يكديگر است، ولى به هر حال نشان مى دهد كه اسلام همواره طرفدار اجتماع و پيوستن دل ها است و به يقين عزلت و گوشه گيرى با روح اين دستورها نمى سازد.

8ـ در حديث ديگرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه به مردى كه مى خواست به كوه برود و گوشه گيرى كند تا عبادت خدا بجا آورد، فرمود: «لَصَبْرُ اَحَدِكُمْ ساعَةً عَلى ما يَكْرَهُ فِى بَعْضِ مَواطِنِ الاِْسْلامِ خَيْرٌ مِنْ عِبادَتِهِ خالِياً اَرْبَعِينَ سَنَةً; صبر كردن يكى از شما به اندازه يك ساعت در برابر ناملايمات در ميان مسلمانان بهتر از عبادت چهل سال در انزوا است.»(3)

9ـ روايات متعددى داريم كه در اسلام از رهبانيت كه نوعى انزوا و گوشه گيرى است به شدّت نهى شده از جمله در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «لَيْسَ فِى اُمَّتِى رَهْبانيَّةٌ وَ لا سِياحَةٌ; در امت من رهبانيت و سياحت نيست.» (منظور از رهبانيت، گوشه گيرى و ترك دنيا براى عبادت است. و منظور از سياحت انزواطلبى سيّار است، زيرا در زمان قديم بعضى به كلى ترك خانه و لانه مى كردند و دائماً به صورت سيّاح در گردش بودند، و آن را نوعى عبادت و ترك دنيا مى پنداشتند، بنابراين در اسلام نه گوشه گيرى ثابت و نه انزواطلبى سيّار وجود ندارد).(4)

10ـ در حديث پرمعنايى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) چنين مى خوانيم كه در عصر آن حضرت، فرزند «عثمان بن مظعون» يكى از اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله) از دنيا رفت، او شديداً اندوهگين شد، تا آنجا كه گوشه اى از خانه اش را به عنوان مسجد برگزيد و مشغول عبادت شد (و همه كار را ترك كرد و منزوى گرديد) اين خبر به رسول خدا(صلى الله عليه وآله)


1. همان مدرك.

2. سفينة البحار، ماده هجر.

3.ميزان الحكمة، جلد 3، صفحه 1966، حديث 12914.

4.بحار الانوار، جلد 67، صفحه 115.

[455]

رسيد. او را صدا زد و به او فرمود: «يا عُثْمانُ اِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى لَمْ يَكْتُبْ عَلَيْنا الرَّهْبانيَّةَ، اِنَّما رَهْبانِيَّةُ اُمَّتِّى الْجِهادُ فى سَبيلِ اللّهِ; اى عثمان! خداوند متعال وظيفه ما را رهبانيت قرار نداده، رهبانيت امّت من جهاد در راه خدا است» (اشاره به اين كه اگر مى خواهى ترك دنيا كنى، از يك طريق مثبت مانند جهاد در راه خدا و شهادت فى سبيل اللّه ترك دنيا كن، نه به صورت منفى و منزوى شدن).

سپس درباره مرگ فرزندش به او دلدارى داد و فرمود: «آيا شادمان نمى شوى كه روز قيامت به هر درى از درهاى بهشت برسى فرزندت را در آنجا ببينى كه دامان تو را مى گيرد و نزد خدا تو را شفاعت مى كند»(1)

11ـ شبيه اين معنى را در نهج البلاغه درباره يكى از ياران على(عليه السلام) مى خوانيم كه وقتى وارد «بصره» شد، به ديدن «علاء بن زياد حارثى» رفت، هنگامى كه خانه بسيار وسيع او را ديد تعجب كرد و فرمود: «خانه اى به اين وسعت در اين دنيا براى چه مى خواهى؟ نياز تو در آخرت به آن بيشتر است، سپس افزود، آرى مى توانى به وسيله اين خانه به آخرت برسى به اين صورت كه مؤمنان را در آن مهمان كنى، صله رحم نمايى و حقوق لازم آن را بپردازى، اگر اين كار كنى، به وسيله آن به آخرت مى رسى».

در اينجا «علاء بن زياد» از برادرش «عاصم بن زياد» كه در نقطه مقابل او قرار داشت، سخن گفت و عرض كرد: يا امير المؤمنين! من از كار برادرم به شما شكايت مى كنم.

امام فرمود: «مگر چه شده؟»

عرض كرد: عبايى پوشيده و از دنيا كناره گيرى كرده است.

امام فرمود: «او را نزد من حاضر كنيد.»

هنگامى كه خدمت حضرت آمد، به او چنين فرمود: «يا عُدَىَّ نَفْسِهِ، لَقَدْ اِسْتَهامَ بِكَ الْخَبِيْثُ، اَما رَحِمْتَ اَهْلَكَ وَ وَلَدَكَ، اَ تَرى اَنَّ اللّهَ اَحَلَّ لَكَ الطَّيِّباتِ وَ هُوَ يَكْرَهُ اَنْ


1.بحار الانوار، جلد 67، صفحه 114.

[456]

تَاْخُذَها؟; اى دشمن جان خود! شيطان در تو راه يافته، و هدف تيرهاى او قرار گرفته اى (اگر به خود رحم نمى كنى) آيا به خانواده و فرزندت رحم نمى كنى؟ تو خيال مى كنى خداوند نعمت هاى پاكيزه را بر تو حلال كرده، اما دوست ندارد كه تو را از آنها استفاده كنى؟ (آيا چنين تناقضى امكان پذير است؟)».

سپس هنگامى كه «عاصم» به اميرالمؤمنين عرض كرد: «پس شما چرا يك چنين لباس خشن و غذاى ناگوار دارى؟» (بگذاريد من هم به شما اقتدا كنم؟).

امام فرمود: «وظيفه من با تو فرق دارد، خداوند به پيشوايان حق و عدالت واجب كرده كه بر خود سخت بگيرند و مانند ضعيف ترين مردم زندگى كنند، تا فقر فقيران آنها را در فشار قرار ندهد (تا سر از فرمان خدا برتابند).»(1)

12ـ از روايت ديگرى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) كه به عبداللّه بن مسعود فرمود چنين استفاده مى شود كه مسأله «رهبانيت» و انزواى اجتماعى، در ميان بنى اسرائيل (يهوديانى كه به حضرت مسيح(عليه السلام) گرايش پيدا كردند) در يك شرايط استثنايى بر آنها تحميل شد و هرگز جزء آيين آنها نبود.

«ابن مسعود» مى گويد: «من با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بر يك مركب سوار بوديم فرمود: «مى دانى از كجا بنى اسرائيل رهبانيت را به وجود آوردند؟» ابن مسعود مى گويد: «من گفتم خدا و پيامبرش آگاه ترند» فرمود: «ظَهَرَتْ عَلَيْهِمُ الْجَبابِرَةٌ بَعْدَ عِيْسى يَعْمَلُونَ بمَعاصِى اللّهِ فَغَضِبَ اَهْلُ الاِْيمانِ فَقاتَلُوهُمْ فَهَزَمَ اَهْلَ الاِيْمانِ ثَلاثَ مَرّات فَلَمْ يَبْقَ مِنْهُمْ اِلاّ الْقَليِلُ، فَقالُوا اِنْ ظَهَرْنا لِهؤُلاءِ اَفْنَوْنا وَ لَمْ يَبْقَ لِلدِّينِ اَحَدٌ يَدْعُوا اِلَيْهِ، فَتَعالَوْا نَتَفَرَّقْ فِى الاَْرْضِ اِلى اَنْ يَبْعَثَ اللّهُ النَّبِىَّ الَّذى وَعَدَنا بِهِ عِيْسى(عليه السلام) يَعْنُونَ مُحَمَّداً(صلى الله عليه وآله) فَتَفَرَّقُوا فى غِيْرانِ الْجِبالِ وَ اَحْدَثُوا رَهْبانِيَّةً; گروهى از جباران، بعد از حضرت عيسى(عليه السلام) ظهور كردند كه پيوسته مشغول گناه بودند، مؤمنان به مسيح(عليه السلام) به آنها خشم گرفتند، و به جنگ با آنها برخاستند و سه بار گرفتار شكست شدند، و از آن مؤمنان جزء گروه كمى باقى نماند (و بقيه شهيد شدند) آنها با خود گفتند اگر ما در مقابل آنها آشكار شويم همه ما را نابود خواهند كرد، و


1. نهج البلاغة، خطبه 209.

[457]

كسى براى دعوت به دين باقى نمى ماند، بياييد پراكنده شويم تا زمانى كه پيامبرى كه عيسى(عليه السلام)به ما وعده داده است ظاهر شود - مقصودشان محمّد(صلى الله عليه وآله) بود ـ آنها به غارهاى كوه ها پناه بردند، و آيين رهبانيّت را به وجود آوردند»(1) (بنابراين رهبانيت جزء آيين مسيح(عليه السلام) نبود، روشى بود كه در شرايط خاصّى، جمعى از پيروان مسيح(عليه السلام) براى حفظ خود به وجود آوردند.

 

احاديث مخالف و معارض!

در برابر روايات بالا، رواياتى در منابع حديث آمده است كه نشان مى دهد انزواطلبى مطلوب و دقيقاً در تضاد با روايات و بحث هاى سابق است، از جمله:

1ـ در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «اَلْعُزْلَةُ عِبادَةٌ; گوشه گيرى عبادت است».(2)

2ـ در حديث ديگرى از امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) آمده است: «مَنْ اِنْفَرَدَ عَنِ النّاسِ اَنَسَ بِاللّهِ سُبْحانَهُ; كسى كه از مردم جدا شود، با خدا انس مى گيرد».(3)

3ـ در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «فِى اعْتِزالِ اَبْناءِ الدُّنْيا جَماعُ الصَّلاحِ; در جدايى از مردم دنيا، مجموعه مصلحت ها است».(4)

4ـ ونيز در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «فِى الاِْنْفِرادِ لِعِبادَةِ اللّهِ كُنُوزُ الاَْرْباحِ; در جدايى از مردم براى عبادت پروردگار، گنج هاى منفعت ها نهفته است.»(5)

5ـ در حديثى از امام كاظم(عليه السلام) مى خوانيم كه به هشام بن حكم فرمود: «اَلصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلامَةٌ عَلى قُوَّةِ الْعَقْلِ فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللّهِ اِعْتَزَلَ عَنِ الدُّنْيا وَ الرّاغِبِيْنَ فِيْها وَ رَغِبَ فى ما عِنْدَاللّهِ...; صبر بر تنهايى دليل قوت عقل است، كسى كه عقل الهى داشته باشد، از اهل دنيا و دنياپرستان، دورى مى گزيند و به آنچه در نزد خداست رغبت مىورزد».(6)

اين احاديث گواهى مى دهند كه انزوا و دورى از مردم، نشانه عقل و دانش و


1. مجمع البيان، جلد 9، صفحه 243، ذيل آيه 27 حديد.

2. ميزان الحكمة، جلد 3، حديث 12884.

3. شرح غرر الحكم، جلد 5، صفحه 338.

4. همان، جلد 4، حديث 6505، صفحه 406.

5. همان، حديث 6504.

6. بحار الانوار، جلد 67، صفحه 111.

[458]

سبب حضور قلب در عبادت و رسيدن به انواع فوائد است.

6ـ در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: «اِنْ قَدَرْتَ اَنْ لا تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِكَ فَافْعَلْ، فَاِنَّ عَليْكَ فى خُرُوجِكَ اَلاّ تَغْتابَ وَ لاتَكذِبَ وَ لا تَحْسُدَ وَ لا تُرائِىَ وَ لا تَتَصَنَّعَ وَ لا تُداهِنَ; اگر بتوانى كه از خانه ات بيرون نروى چنين كن، زيرا هنگامى كه بيرون نروى غيبت نخواهى كرد، و دروغ نخواهى گفت و حسد نمىورزى و ريا نمى كنى و تصنع و مداهنه نخواهى كرد».(1)

7ـ امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمود: «سَلامَةُ الدِّينِ فِى اعْتِزالِ النّاسِ; سلامت دين در گوشه گيرى از مردم است.»(2)

8ـ اين بحث را با حديث ديگرى از امام امير المؤمنين على(عليه السلام) پايان مى دهيم هر چند حديث در اين زمينه بسيار است: فرمود: «مَنْ اِعْتَزَلَ النّاسَ سَلِمَ مِنْ شَرِّهِمْ; كسى كه از مردم كناره گيرى كند، از شرّ آنها در امان خواهد بود.»(3)

* * *

 

گاه طرفداران مسأله عُزلت و گوشه گيرى كه در ميان صوفيه و مرتاضان، هواخواهان بسيارى داشتند به بعضى از آيات قرآن نيز توسل مى جستند، از جمله آيه 16 سوره كهف كه مى فرمايد: «وَ اِذِ اعْتَزَلُْتمُوهُمْ وَ ما يَعْبُدوُنَ اِلاّ اللّهَ فَأْوُوْا اِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَة وَ يُهَيَّىءْ لَكُمْ مِنْ اَمْرِكُمْ مِرْفَقا; هنگامى كه از آنان و آنچه جز خدا مى پرستند، كناره گيرى كرديد، به غار پناه بريد كه پروردگارتان رحمتش را بر شما مى گستراند، و در برابر اين امر (وحشتى كه از كفّار داريد) آرامشى براى شما فراهم مى سازد».

همچنين به سخن ابراهيم كه در سوره مريم آيه 48 و 49 آمده است تمسك مى جويند، آنجا كه مى گويد: «وَ اَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دوُنِ اللّهِ وَ اَدْعُوا رَبِّى عَسى اَلاّ اَكُونَ بِدُعاءِ رَبّى شَقِيّاً ـ فَلَمّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَهَبْنا لَهُ اِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيّاً; و از شما و آنچه غير خدا مى خوانيد كناره مى كنم و پروردگار را


1. فروع كافى، ج 8، ص 128.

2. شرح غرر، جلد 4، حديث 5609، صفحه 140.

3. همان، جلد 5، حديث 8151، صفحه 238.

[459]

مى خوانم و اميدوارم در خواندن پروردگارم بى پاسخ نمانم ـ هنگامى كه از آنان و آنچه غير خدا مى پرستيد، كناره گيرى كرد، ما اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم، و هر يك را پيامبرى (بزرگ) قرار داديم».(1)

در هر دو آيه، عُزلت و كناره گيرى از جامعه وسيله جلب رحمت پروردگار و مواهب الهى شمرده شده است و اين نشان مى دهد كه عزلت و گوشه گيرى امر ناپسند و نكوهيده اى نيست.

* * *

 

طريق جمع بين آيات و روايات

ولى با دقت در متون آيات و روايات به خوبى ثابت مى شود كه مسأله عزلت و گوشه گيرى در يك سلسله شرايط خاص اجتماعى، و به صورت استثنايى توصيه شده است. در مورد اصحاب كهف مى دانيم كه آنها در يك جامعه كافر و بى بندوبار گرفتار شده بودند و به جرم ايمانشان به خدا، تحت تعقيب بودند، و چاره اى جز فرار از شهر و ديار و پناه بردن به كوه و غار نداشتند.

در مورد ابراهيم(عليه السلام) نيز چنين بود، او نهايت تلاش و كوشش خود را در طريق مبارزه با بت پرستى تا پاى جان انجام داد، ولى هنگامى كه مؤثر واقع نشد و جانش در خطر بود، مأمور به مهاجرت و عزلت شد.

بديهى است اين شرايط براى هر كس در هر زمان حاصل شود، چاره اى جز هجرت و عزلت نيست، اما اين اصل يك اصل اساسى محسوب نمى شود بلكه يك استثناء مربوط به شرايط خاص است.

در روايات نيز قرائن براى اين جمع فراوان است.

در آنجا كه امام صادق(عليه السلام) گوشه گيرى را براى خود انتخاب مى كند، دليل آن را فساد زمان و تغيير اخوان و عدم امكان همكارى با مردم آن عصر مى شمرد.


1. مريم، آيه 48 و 49.

[460]

در حديثى كه از امير المؤمنين على(عليه السلام) نقل كرديم سلامت دين را در عزلت مى داند كه مربوط به جايى است كه معاشرت با مردم به راستى دين انسان را به خطر بيفكند.

گاه بعضى از افراد شرايط خاصى دارند، و بسيار آسيب پذير و ضعيف در برابر مظاهر فسادند، ممكن است به اين گونه افراد توصيه شود، كمتر در اجتماعات ظاهر شوند. آنها شبيه افراد بسيار ضعيف المزاجى هستند كه اگر در اجتماعات حاضر شوند به زودى مزاج آنها انواع بيمارى ها را به خود جذب مى كند، ممكن است طبيب به چنين شخصى دستور دهد كمتر در اجتماع ظاهر شود. امروز معمول است هنگامى كه هوا بيش از حد آلوده مى شود، به افراد ضعيف مانند كودكان و پيرمردان و بيماران قلبى و تنفّسى توصيه مى شود در خانه بمانند.

بديهى است هيچ يك از اينها يك اصل كلى نيست، بلكه مربوط به شرايط خاص اجتماعى است، يا شرايط خاص فرد است، بنابراين نبايد آن را به همگان و در هر زمان و مكان توصيه كرد.

اگر مى بينيم امام صادق(عليه السلام) به يكى از يارانش مى فرمايد اگر مى توانى از خانه ات بيرون نروى چنين كن، چرا كه از غيبت و دروغ و حسد و ريا و ظاهرسازى و مداهنه نجات خواهى يافت، حتماً يا شرايط جامعه در آن زمان چنين ايجاب مى كرده و يا آن فرد، فرد آسيب پذير و ضعيفى بوده است.

از مجموع آنچه در بالا گفته شد نتيجه مى گيريم:

اين نكته را نيز نمى توان ناديده گرفت كه انسان هاى اجتماعى نيز براى انس به پروردگار ساعت يا ساعاتى را از روز بايد به خويشتن پردازند، مخصوصاً در ساعات آخر شب، تنها باشند و با خدا اُنس گيرند و راز و نياز كنند، و از اين فراتر اين كه سالكان راه خدا و عاشقان پروردگار و عارفان پاكباخته در همان ساعاتى كه در ميان جمعند، با خدا هستند، و جز او نمى بينند، و به غير او انس نمى گيرند، و همه را براى او مى خواهند.

گاه نيز مى شود كه جدايى و قهركردن از مردمى كه راه فساد را لجوجانه

[461]

مى پيمايند، يكى از طرق مبارزه منفى با مفاسد است، چرا كه اين امر سبب مى شود كه آنها تكان بخورند و به خويش آيند. در حالات جمعى از علما ديده مى شود كه وقتى مردم در فساد اصرار مىورزيدند آنها را ترك مى گفتند و به صورت قهر از ميان آنها بيرون مى رفتند، و چيزى نمى گذشت كه مردم احساس سرشكستگى و كمبود مى نمودند، و به سراغ آن عالم رفته او را به ميان خود باز گردانده و اعمال خويش را اصلاح مى نمودند.

همه اينها استثنائاتى است كه در برابر اصل كلى اجتماعى بودن انسان قابل قبول است.

 

انگيزه ها و پيامدهاى اجتماع گرايى و انزواطلبى

انگيزه اصلى توجه انسان ها به مسائل اجتماعى و جامعه گرايى از طبيعت انسان سرچشمه مى گيرد، و اين جمله كه انسان مدنىُّ بالطَّبع است در ميان همه جامعه شناسان، يك جمله شناخته شده اى است، گوشه گيرى و انزوا روح انسان را به شدّت آزار مى دهد، و به گفته جامعه شناسان مطالعاتى كه در مورد افراد تارك دنيا به عمل آمده نشان مى دهد كه انزوا و گوشه گيرى اثر بدى در روح آنها گذارده و در آنان افسردگى و يأس و توهّم و در غالب اوقات توليد اختلال روانى مى كند.(1)

و به همين دليل يكى از بدترين شكنجه ها براى انسان زندان هاى انفرادى است كه حتى در صورت ضرورت نبايد ادامه يابد، زيرا به يقين موجب اختلال روانى مى شود، مگر در كسانى كه روح عرفانى فوق العاده قوى داشته باشند و با خدا انس بگيرند، و راز و نياز با او را جانشين همه چيز كنند.

البته توجه انسان به زندگى اجتماعى و گروهى تنها از طبيعت و فطرت انسان سرچشمه نمى گيرد، بلكه منطق و عقل نيز، اين كار را به او توصيه مى كند، چرا كه بدون زندگى اجتماعى، به هيچ گونه رشد و ترقى نصيب انسان ها نمى شود، و اگر


1. جامعه شناسى ساموئيل كَنيك، صفحه 428.

[462]

انسان ها از همديگر جدا زندگى مى كردند، امروز هم تقريباً به همان حالت انسان هاى نخستين بودند، زيرا با يك مطالعه ساده مى توان فهميد كه تمام علوم و دانش ها و معارف و صنايع از ضميمه شدن افكار و انديشه ها و تجربيات به يكديگر به وجود آمده است، و همين امر است كه قطار جامعه انسانى را به پيش مى راند و از پيچ و خم ها عبور مى دهد، و به قلّه هاى ترقى و تكامل مى رساند.

به طور كلى مى توان گفت كه تنهايى و عُزلت سرچشمه بسيارى از مفاسد و بدبختى ها و ناكامى ها است، از جمله:

1ـ بسيارى از انحرافات فكرى و اعوجاج سليقه، و كج انديشى و بدخُلقى از انزوا و گوشه گيرى سرچشمه مى گيرد، به همين دليل افراد منزوى غالباً افراد تندخو، سخت گير، لجوج، و خودبزرگ بين هستند (البته اين اصل مانند هر اصل ديگرى استثنائاتى دارد).

2ـ عجب و خود پسندى يكى ديگر از آثار گوشه گيرى و انزوا است زيرا انسان روى غريزه حبّ ذات معمولاً به خود و آثارش سخت علاقه مند است، و هرگاه با ديگران معاشرت نداشته باشد، و فضائل و كمالات آنها را نبيند و خويش را با آنها مقايسه نكند، سبب مى شود كه خود را برترين و بالاترين انسان ها تصوّر كند.

به همين دليل بسيار ديده شده كه افراد منزوى و گوشه گير ادعاى بزرگ و گاهى عجيب دارند كه همگى از عجب و خود بينى فوق العاده و حالت توهّم و خيال پرورى حكايت مى كند.

اما هنگامى كه انسان با ديگران معاشرت كند، غالباً مى بيند كه افراد فاضل تر و عالم تر، پاك تر و با تقواتر از او وجود دارد، يا لااقل افراد زيادى همانند او هستند. از همين رو از عالم خيال و وهم و پندار فاصله مى گيرند، و از ادعاى بيهوده پرهيز مى كند.

3ـ سوءِ ظن به همه افراد حتى نزديك ترين كسان، يكى ديگر از آثار منفى انزواطلبى و گوشه گيرى است، و عجب اينكه سوء ظن سبب گوشه گيرى مى شود، و گوشه گيرى سبب سوء ظن بيشتر، و اين گونه افراد مردم را نادرست، آلوده، حق

[463]

نشناس، حسود و كينه توز مى پندارند، ولى هرگاه در اجتماع ظاهر شوند، و دوستان خوبى براى خود برگزينند، به زودى مى فهمند كه همه اين توقعات باطل بوده است.

4ـ غافل ماندن از عيوب خويش. انسان به خاطر حب ذات معمولاً عيوب خود را نمى بيند، بلكه گاه عيوب خود را، صفات برجسته و نقطه هاى قوّت مى پندارد، چرا كه انسان هميشه بايد عيوب خود را در آيينه قضاوت ديگران تماشا كند، و ببينند افراد بى طرف و بى نظر درباره او چه مى گويند و چه انتقاد و ايرادى دارند، حتى گاهى انسان عيوب خود را در آيينه فكر بدخواهانش بهتر مى تواند ببيند، چرا كه در صدد عيب جويى هستند، و مو به مو شرح مى دهند; ولى افراد منزوى و گوشه گير از چنين آئينه اى محرومند.

5ـ دور ماندن و محروم ماندن از تجربيات ديگران ـ فكر و نيروى هر انسانى محدود است و تنها بخش هاى كوچكى از زندگى را مى تواند تجربه كند. ولى اگر با ديگران مخصوصاً افراد صاحب نظر در تماس باشد، دريايى از علم و دانش و تجربه و آزمون در اختيار قرار مى گيرد، كه مى تواند همه خواسته هاى خود را در آن بيابد، و مشكلات را به كمك اين علوم و تجربه ها حل نمايد.

يكى از اسرار پيشرفت سريع علم در زمان ما، تشكيل كنگره ها، انجمن ها، و به اصطلاح همايش ها است كه از مناطق مختلف يك كشور يا از نقاط مختلف دنيا در هر سال، و گاه در هر ماه جمع مى شوند و در اين گردهمايى ها، فرآورده هاى علمى و تجربيات خود را به يكديگر منتقل مى سازند، و گاه رسانه هاى عمومى جانشين اين گردهمايى ها مى شود.

در يك سخن بركات و آثار و نتايج اجتماع گرايى بيش از آن است كه بتوان در اين مختصر بيان كرد، و آنچه گفتيم گوشه اى از آن بود، و همچنين زيان هاى انزواطلبى و گوشه گيرى فراتر از اينها است.

* * *

 

[464]

خدايا! تو را شكر و سپاس مى گوئيم كه به ما توفيق دادى اصول مسائل اخلاقى را ـ براى نخستين بار ـ در سايه آيات قرآن مجيدت تفسير كنيم، و به مقدار توان گفتنى را در اين زمينه بگوئيم، عوامل و علل، نتائج و آثار، راه تقويت فضائل و طريق مبارزه با رذائل را تا آنجا كه در فهم ما مى گنجد شرح دهيم.

بارالها! مى دانيم بيان اين فضائل و رذايل مسئوليت سنگينى براى ما ايجاد مى كند كه خود عامل به آن باشيم، تو آن توان و قدرت را مرحمت فرما كه به اين وظيفه خطير عمل كنيم و ما را در اين طريق يار و ياور باش!

پروردگارا! تو خود مى دانى نفس امّاره، بسيار سركش است و تا عنايت و امداد تو نباشد در ميدان مبارزه با نفس كارى از ما ساخته نيست، تو را به خاصان درگاهت، به نيكان و پاكان راهت سوگند مى دهيم ما را تنها مگذار!

معبودا! در زمانى زندگى مى كنيم كه فضائل اخلاقى از جهان بشرى رخت بربسته، و طوفان رذايل همه ارزشها و سنتهاى حسنه، و راه و رسم انبيا و اوليا را درهم مى كوبد، و زمين مملو از ظلم و جور شده است، وعده ات را محقق فرما و آن مصلح بزرگ (مهدى آل محمد(عليه السلام)) را برسان، و ما را در صفوف مقدم مجاهدان راهش قرار ده (آمين يا رب العالمين).

 

پايان جلد سوم اخلاق در قرآن

آخر ذى القعده 1421 ـ 6/12/1379

 

 

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation