بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق درقرآن جلد 3, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     301 - اخلاق در قرآن
     302 - اخلاق در قرآن
     303 - اخلاق در قرآن
     304 - اخلاق در قرآن
     305 - اخلاق در قرآن
     306 - اخلاق در قرآن
     307 - اخلاق در قرآن
     308 - اخلاق در قرآن
     309 - اخلاق در قرآن
     310 - اخلاق در قرآن
     311 - اخلاق در قرآن
     312 - اخلاق در قرآن
     313 - اخلاق در قرآن
     314 - اخلاق در قرآن
     315 - اخلاق در قرآن
     316 - اخلاق در قرآن
     317 - اخلاق در قرآن
     318 - اخلاق در قرآن
     319 - اخلاق در قرآن
     320 - اخلاق در قرآن
     321 - اخلاق در قرآن
     322 - اخلاق در قرآن
     323 - اخلاق در قرآن
     324 - اخلاق در قرآن
     325 - اخلاق در قرآن
     326 - اخلاق در قرآن
     327 - اخلاق در قرآن
     328 - اخلاق در قرآن
     329 - اخلاق در قرآن
     FEHREST - اخلاق در قرآن
 

 

 
 

 

 

صحاح اللّغه مى گويد: «غيبت آن است كه انسان پشت سر كسى كه عيب و عملش پوشيده است سخنى بگويد كه اگر به گوش او برسد ناراحت شود».

مصباح المنير مى گويد: «غيبت آن است كه عيوب پنهانى كسى را كه از فاش شدن آن ناراحت مى شود (پشت سر او) باز گويى كنى».

مرحومه شيخ انصارى از بعضى از بزرگان علما نقل كرده است كه اجماع و اخبار معصومين(عليهم السلام) دلالت دارد بر اين كه حقيقت غيبت آن است كه از ديگرى (در پشت سرش) چيزى بگويى كه اگر بشنود ناراحت شود.(1)

اين مضمون در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده است.

در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه غيبت آن است كه درباره برادر


1. مكاسب محرّمه شيخ انصارى، صفحه 41.

[108]

مسلمانت چيزى بگويى كه خداوند آن را بر او مستور داشته است.(1)

از آنچه در بالا آمد استفاده مى شود كه غيبت اركانى دارد، نخست اين كه سخنى را پشت سر كسى بگويد، و اگر در حضورش گفته شود، عنوان ديگرى به خود مى گيرد (عنوان ايذاء، يا هتك و مانند آن) ديگر اين كه بايد از قبيل ذكر عيوب باشد، و آن هم عيب مستور و پنهان كه اگر آشكار باشد غيبت نيست، هر چند ممكن است به عناوين ديگرى حرام باشد، و ديگر اين كه هنگامى كه غيبت شونده آن را بشنود غمگين و ناراحت شود، ولى به نظر مى رسد اين يك قيد توضيحى است براى اين كه آشكار كردن عيب پنهانى آن هم پشت سر اشخاص براى هر انسانى غم انگيز است. ممكن است افراد بى بند و بارى پيدا شوند كه هر چه درباره آن ها گفته شود، پروا نداشته باشند، ولى اين گونه افراد بسيار كمند.

از آنچه در بالا آمد اين نكته نيز روشن مى شود اين كه بعضى از عوام هنگامى كه به آنها گفته مى شود چرا پشت سر فلان كس غيبت كردى؟ مى گويند اين سخنان را پيش روى آنها هم مى گوييم، از قبيل عذر بدتر از گناه است چرا كه پيش روى آنها گفتن هرگز مجوّز غيبت نيست، و آن هم گناه بزرگى است چرا كه هم آزار مؤمن است و هم هتك احترام او.

در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه نام شخصى را نزد پيامبر بردند بعضى از حاضران گفتند او آدم عاجز و بسيار ناتوانى است، پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: شما غيبتش كرديد؟ عرض كردند: اى رسول خدا، صفتش را گفتيم، فرمود: «اِنْ قُلْتُمْ ما لَيْسَ فِيِه فَقَدْ بُهِتْتُمُوهُ;هرگاه چيزى را مى گفتيد كه در او نبود، به او تهمت زده بوديد، نه غيبت».(2)

عذر ديگر عوامانه اى كه بعضى از افراد نادان به آن متوسّل مى شوند كه در برابر نهى از غيبت مى گويند مگر دروغ مى گوييم فلان كس اين عيب را دارد، اين نيز دست كمى از عذر ناموجّه بالا ندارد، چرا كه اگر عيبى در كسى نباشد و بگويند تهمت است نه غيبت، غيبت آن است كه عيب پنهانى اى كه در او هست پشت سر او بگويند.


1. وسائل الشّيعه، جلد 8، ابواب احكام العشره، صفحه 602.

2. محجة البيضاء، جلد 5، صفحه 256.

[109]

ذكر اين نكته نيز حائز اهميت است كه از بعضى از كلمات بزرگان گاه چنين استفاده مى شود كه غيبت در مورد همه مؤمنان نيست، بلكه تنها در مورد كسانى است كه از گناه خود پشيمانند، و يا توبه كرده اند و در سر حد عدالتند.

و اما افراد فاسق و گنهكار، غيبتشان جايز است، هر چند گناهشان پنهان باشد، و گاه به اين روايت از امام صادق(عليه السلام) نيز استناد جسته اند كه فرمود: «مَنْ عامَلَ النّاسَ فَلَمْ يَظْلِمْهُمْ، وَحَدَّثَهُمْ فَلَمْ يَكْذِبْهُم، وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ يُخْلِفْهُمْ كَانَ مِمَّنْ حُرِّمَ غَيْبَتُهُ وَ كَمُلَتْ مُرُوَّتَهُ، وَ ظَهَرَ عِدالَتُهُ، وَ وَجَبَتْ اِخْوَتُهُ; كسى كه در روابطش با مردم ستم نكند، و در سخنانى كه مى گويد به مردم دروغ نگويد و از وعده هايش تخلّف نجويد، چنين كسى غيبتش حرام و شخصيتش كامل، و عدالت او ظاهر، و اخوّتش واجب است».(1)

به اين ترتيب غيبت كسى را حرام مى شمرند كه عادل باشد و شخص فاسق را هر چند عملش مستور باشد جائز الغيبه مى دانند.

مرحوم علاّمه مجلسى در جلد 72 بحارالانوار در كتاب العشره نيز در ابتداى سخن تمايلى به اين سخن پيدا كرده، هر چند در ذيل كلام، از آن تقريباً عدول مى كند(2).

ولى مسلّم است اين عقيده سبب مى شود كه اكثريت مردم جايز الغيبه شوند و اين بر خلاف اطلاق آيه قرآن و روايات بى شمارى است كه در زمينه حرمت غيبت آمده است.

اضافه بر اين روايات متعددى داريم كه مى گويد: چند گروهند كه غيبت آنها جايز است، يا غيبتى براى آنها نيست، از جمله فاسقى است كه متجاهر به فسقش باشد، و از جمله در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «اَرْبَعَةٌ لَيْسَتْ غَيْبَتُهُمْ غَيْبَةٌ، الْفاسِقُ الْمُعْلِنِ بِفِسْقِهِ...; چهار گروهند كه غيبت آنها غيبت نيست، نخست فاسقى است كه آشكارا گناه كند».(3)

همين مضمون در روايت ديگرى از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است.


1. اصول كافى، جلد 2، صفحه 239، حديث 28.

2. بحارالانوار، جلد 72، صفحه 235 تا 237.

3. همان، صفحه 261.

[110]

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «اِذا جاهَرَ الْفاسِقُ بِفِسْقِهِ فَلا حُرْمَةَ لَهُ عَلى غَيْبَة; هنگامى كه فاسق تظاهر به فسق كند، نه احترامى دارد و نه غيبتى».(1)

و در حديث ديگرى از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) مى خوانيم «مَنْ اَلْقى جَلْبابَ الْحَياءَ فَلا غَيْبَةَ لَهُ; كسى كه چادر حيا را از سر برگيرد غيبت ندارد».(2)

و احاديث متعدد ديگرى نيز تصريح به اين موضوع كرده است، اين احاديث به مقتضاى مفهوم وصف، بلكه مفهوم شرط كه در مقام احتراز و نفى غير، بيان شده است، به خوبى نشان مى دهد كه اگر شخصى گناهى كند و مستور باشد، غيبت او جايز نيست. و چنان كه در بحث استثنائات غيبت خواهد آمد، غيبت شخص متظاهر به فسق نيز در خصوص آن عملى كه تظاهر به آن مى كند جايز است، نه نسبت به تمام اعمالش.

از اين گذشته حرمت غيبت با دليل عقل نيز ثابت است، چرا كه نوعى ظلم و ستم و افشاء اسرار و ريختن آبروى مردم محسوب مى شود، و بى شك فرقى ميان فاسق و عادل در اين زمينه نيست، مگر در مواردى كه غيبت سبب نهى از منكر، يا دفع خطر و ضرر از جامعه مسلمين گردد، و در آن هم ميان فاسق و عادل تفاوتى نيست.

در بحث استثنائات غيبت، شرح بيشترى در اين زمينه خواهد آمد.

 

اقسام غيبت

گاه تصور مى شود كه غيبت تنها با زبان است در حالى كه حقيقت غيبت ـ آن گونه كه دانستيمـ اظهار عيوب پنهانى كه اگر صاحبش بشنود ناراحت مى شود.

اين كار ممكن است به وسيله زبان انجام گيرد، يا از طريق قلم، و يا حتى اشارات دست و چشم و ابرو. گاه ممكن است در لباس جدى باشد و گاه در لباس جدى و طنز، واى بسا گناهان و غيبت هايى كه در لباس شوخى و طنز انجام مى شود، خطرناك تر از گناهانى است كه در لباس جدى است. چرا كه انسان در شوخى و طنز


1. بحارالانوار، جلد 72، صفحه 253.

2. همان، صفحه 260.

[111]

آزادى بيشترى احساس مى كند، و مطالبى را كه به صورت جدى قادر بر بيان آن نبود، در لباس شوخى و طنز بيان مى كند.

اضافه بر اين گاه غيبت با تعبيرات صريح (به اصطلاح دلالت مطابقى و تضمّنى) انجام مى گيرد، و گاه به دلالت هاى التزامى و تعبيرات كنايى كه ابلغ من التّصريح است، مثلا هنگامى كه سخن از مؤمنى به ميان مى آيد مى گويد بگذريم، شرع مقدس دهان ما را در اينجا بسته است، و با اين تعبير نشان مى دهد كه او مرتكب گناهان زشتى شده است و اى بسا اگر صريحاً بيان مى كرد، چيز كمى به نظر مى رسيد، اما چون با اشاره اجمالى بيان مى كند ذهن طرف به سراغ هر گناهى مى رود.

يا اين كه مى گويد: فلان كس داراى صفات بسيار خوبى است ولى...سپس سكوت مى كند.

و گاه در مقام خيرخواهى و دلسوزى مى گويد: «خداوند عاقبت فلان كس را به خير كند». يا مى گويد: من از عاقبت او سخت بيمناكم و در واقع گناه را در لباس طاعت عرضه مى كند. و به گفته بعضى از بزرگان مرتكب گناه مضاعفى مى شود، هم غيبت و هم رياكارى، غيبت از اين نظر كه با همين گفتار سر بسته، معايب زيادى را به طرف نسبت داده است، رياكارى از اين نظر كه مى خواهد بگويد من اهل غيبت نيستم و مطيع فرمان پروردگارم.

 

انگيزه هاى غيبت

غيبت از گناهانى است كه عوامل بى شمارى دارد، كه هر كدام به تنهايى مى تواند سرچشمه غيبت شود، از جمله:

1ـ حسد 2ـ خودخواهى و خود برتر بينى 3ـ غرور و نخوت 4ـ انحصارطلبى
5ـ كينه توزى 6ـ جاه طلبى 7ـ دنيا پرستى و علاقه به مال و مقام 8ـ رياكارى
9ـ تزكيه نفس و اظهار پاكى و تقوا 10ـ ايجاد سرگرمى ناسالم 11ـ سوء ظن
12ـ انتقام جويى 13ـ تشفّى قلب و فرونشاندن غضب 14ـ سخريه و استهزاء و امور ديگرى از اين قبيل.

[112]

قدر مشترك همه اينها اين است كه انسان سعى مى كند با غيبت كردن شخصيت طرف و موقعيت اجتماعى او را درهم بشكند و او را در نظرها خوار و بى مقدار كند، و از اين طريق انتقام بگيرد يا خشم خود را فرو نشاند، يا او را از مقام و مال محروم سازد و در اختيار خود بگيرد يا اظهار زهد و قدس كند، يا حاضران را بخنداند و يا خود را برتر و بالاتر از ديگران معرفى كند.

از اينجا روشن مى شود كه اولا غيبت تا چه حد گسترده است و چه عوامل زياد و متنوعى دارد، و در حديثى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است: «اَصْلُ الْغيْبَةِ تَتَنَوَّعُ بِعَشْرَةِ اَنْواع; شِفاءِ غَيْظ وَ مُساعَدَةِ قَوْم وَ تُهْمَة، وَ تَصْدِيْقِ خَبَر بِلاكَشْفِهِ، وَ سُوءِ ظَنٍّ وَ حَسَد وَ سُخْرِيَّة وَ تَعَجُّب وَ تَبَرُّم وَ تَزَيُّن، فَاِنْ اَرَدْتَ السَّلامَةَ فَاذْكُرِ الْخالِقَ لاَ الَْمخْلُوقَ فَيَصِيْرُ ذلِكَ مَكانَ الْغِيْبَةِ عِبْرَةً وَ مَكانَ الاِْثْمِ ثَواباً; سرچشمه غيبت به ده نوع تقسيم مى شود، تشفّى قلب (فرونشاندن آتش غضب) و همگامى با ديگران (تعصّب گروهى) و تهمت زدن، و تصديق عجولانه خبرى كه صدق و كذب آن آشكار نشده، و سوء ظن و حسد و استهزاء، و اظهار تعجب و ابراز ناراحتى و خويشتن آرايى. و اگر مى خواهى سالم بمانى به ياد خالق باش نه به ياد مخلوق، اين سبب مى شود كه به جاى غيبت (از عيوب ديگران) عبرت بگيرى و به جاى گناه پاداش براى تو حاصل شود».(1)

روشن است كه امام(عليه السلام) در صدد بيان بخشى از عوامل عمده غيبت بوده است، زيرا همان گونه كه گفته شد، عوامل غيبت از اينها فراوان تر است.

 

پيامدهاى زيانبار غيبت

غيبت آثار مخرّب زيادى در جامعه انسانى دارد كه اگر دست كم گرفته شود خطر آن بيشتر خواهد بود، اضافه بر اين، آثار سويى از نظر روحانى و معنوى و عقوبت هاى الهى دارد كه در روايات به آن اشاره شده است.

در مورد اول امور زير را مى توان بر شمرد:


1. بحارالانوار، جلد 72، صفحه 257.

[113]

1ـ غيبت مهمترين سرمايه جامعه يعنى «سرمايه اعتماد» را از بين مى برد، زيرا غالب اشخاص داراى نقاط ضعفى هستند كه سعى در كتمان آن دارند اگر آنها پوشيده بمانند، اعتماد مردم نسبت به يكديگر باقى و بر قرار خواهد بود.

ولى كشف آنها بى اعتمادى عجيبى ايجاد مى كند، و مى دانيم اساس تعاون و همكارى اجتماعى، اعتماد متقابل افراد جامعه نسبت به يكديگر است، و بدون آن جامعه بشرى به جهنم سوزانى تبديل مى شود كه مشكلات زندگى اجتماعى را دارد، ولى منافع آن از بين خواهد رفت.

2ـ غيبت سرچشمه سوء ظن نسبت به همگان است، زيرا هنگامى كه عيوب مخفى جمعى از افراد از طريق غيبت آشكار گردد، انسان نسبت به همه پاكان و نيكان هم بدبين مى شود، و مى گويد: لابد آنها نيز در خلوت هاى خود چنين كارهايى دارند كه ما نمى دانيم، و «بر هر كه بنگرى به همين درد مبتلا است».

3ـ غيبت يكى از اسباب اشاعه فحشاء است چرا كه هنگامى كه گناهان مخفى افراد از طريق غيبت آشكار گردد، ديگران نيز تشويق به گناه مى شوند، و اصولا ابهّت گناه از بين مى رود، و عذر و بهانه اى براى آلودگان مى شود كه اگر ما چنين مى كنيم فلان كس كه از ما بهتر و آگاهتر است نيز مرتكب اين عمل مى شود.

در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «مَنْ قالَ فى مُؤْمِن مارأتْهُ عَيْناهُ وَ سَمِعَتْهُ اُذُناهُ فَهُوَ مِنَ الَّذِينَ قالَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ: اِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ اَنْ تَشيْعَ الْفاحِشَةُ فِى الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اَلِيْمٌ; كسى كه درباره مؤمنى آنچه را چشمش (از بدى ها) مى بيند، و گوشش مى شنود و بگويد، او از كسانى است كه خداوند متعال در حق آنان فرموده: كسانى كه دوست دارند، كارهاى زشت در ميان مؤمنان شايع شود، عذاب دردناكى دارند».(1)

4ـ غيبت، گنهكاران را در گناهشان جسور مى كند، زيرا مادام كه پرده از اعمال انسان برداشته نشده است شرم و حيا مانع از گناهان بيشتر و علنى تر است اما هنگامى كه كوس رسوايى كسى را بر سر بازار زدند از ارتكاب گناه پروايى نخواهد داشت.


1. اصول كافى، جلد 2، صفحه 357.

[114]

5ـ غيبت سبب ايجاد كينه و عداوت و بغضا است، چرا كه مهمترين سرمايه انسان آبرو و شخصيت اجتماعى او است، در حالى كه غيبت كننده اين سرمايه گران بها را از بين مى برد و به همين دليل كينه و عداوت شديدى را در دل غيبت شونده (در صورتى كه به گوش او برسد) بر مى انگيزد.

6ـ غيبت، غيبت كننده را از چشم مردم مى اندازد، چرا كه فكر مى كنند، هنگامى كه عيوب ديگران را نزد آنها مى گويد، لابد عيوب آنها را نزد ديگران خواهد گفت. لذا در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد: «مَنْ نَقَلَ اِلَيْكَ نَقَلَ عَنْكَ; هر كس به سوى تو (عيوب مردم را) نقل كند (عيوب تو را) براى ديگران نقل خواهد كرد».(1)

در حديث ديگرى مى خوانيم: «لامرُوَّةَ لِمُغْتاب; غيبت كننده شخصيت و احترامى ندارد».(2)

7ـ غيبت عذر و بهانه اى براى توجيه گناهان غيبت كننده مى شود، او براى اين كه از حملات و اعتراضات مردم در امان بماند، به سراغ غيبت مى رود.

و اما آثار سوء معنوى آن بيش از آن است كه در بيان گنجد و در اينجا به قسمتى از آن كه در روايات اسلامى با صراحت آمده اشاره مى كنيم:

1ـ در روايات گذشته خوانديم كه غيبت حسنات را نابود مى كند همان گونه كه آتش هيزم را. عالم بزرگوار شيخ بهايى در يكى از كتاب هاى خود غيبت را به صاعقه تشبيه مى كند كه حسنات را در يك چشم به هم زدن نابود مى كند سپس مى گويد: كسى كه غيبت مردم مى كند، مانند كسى است كه منجنيقى نصب كرده و با آن حسنات خود را نشانه گيرى كرده و شرق و غرب آن را مى كوبد(3).

2ـ غيبت دين انسان را از بين مى برد همان گونه كه بيمارى خوره گوشت هاى تن را مى خورد.

3ـ غيبت كننده اگر بخشوده شود آخرين نفرى است كه وارد بهشت مى شود، و اگر بخشوده نشود اولين نفرى است كه وارد دوزخ مى گردد.


1. شرح غرر الحكم، جلد 5، صفحه 451.

2. همان، جلد 4، صفحه 347.

3. كشكول شيخ بهايى، جلد 2، صفحه 295 (مطابق نقل كتاب پرورش روح، صفحه 422).

[115]

4ـ غيبت سبب رسوايى انسان مى شود، در حديثى از پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم فرمود: «يا مَعْشَرَ مَنْ آمَنَ بِلسانِهِ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِقَلْبِهِ لا تَغْتابُوا الْمُسْلِمينَ وَ لا تَتَبَّعُوا عَوْراتِهِمْ فَاِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَةَ اَخِيْهِ تَتَبَّعَ اللّهُ عَوْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللّهُ عَوْرَتَهُ يَفْضَحُهُ فِى جَوْفِ بَيْتِهِ; اى گروهى كه با زبان ايمان آورده ايد ولى با قلبتان ايمان نياورده ايد، غيبت مسلمانان نكنيد، و در صدد كشف عيوب آنها نباشيد، چرا كه هر كس در صدد كشف عيوب برادر مسلمانش باشد خداوند عيوب او را كشف مى كند، و هر كس خدا عيوبش را كشف كند حتى در درون خانه اش رسوا مى شود».(1)

5ـ غيبت سبب مى شود كه حسنات غيبت كننده به نامه اعمال غيبت شونده، و سيئات غيبت شونده به نامه اعمال غيبت كننده منتقل شود، چنان كه در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «يُؤْتى بِاَحَد يَوْمَ الْقِيامَةِ يُوقَفُ بَيْنَ يَدَىِ اللّهُ يُدْفَعُ اِلَيْهِ كِتابُهُ فَلا يَرَى حَسَناتِهِ فَيَقُولُ اِلهِى لَيْسَ هذا كِتابِى فَاِنِّى لا اَرَى فيها طاعَتى فَقالَ اِنَّ رَبَّكَ لا يَضِلُّ وَ لا يَنْسى، ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغْتياب النّاسِ ثُمَّ يُؤْتى بِآخَرَ وَ يُدْفَعُ اِلَيْهِ كِتابُهُ فَيَرى فيها طاعات كَثيرة، فَيَقُولُ اِلهى ما هذا كِتابى فَانِّى ما عَمِلْتُ هَذِهِ الطّاعاتِ، فَيَقُولُ: اِنَّ فُلاناً اِغْتابَكَ فَدُفعَتْ حَسَناتُهُ اِلَيْكَ; روز قيامت كسى را در دادگاه عدل الهى حاضر مى كنند، و نامه اعمالش را به دست او مى دهند، نگاه مى كند حسنات خود را در آن نمى بيند، عرضه مى دارد خدايا اين نامه عمل من نيست زيرا طاعات خود را در آن نمى بينم، خداوند به او مى گويد پروردگار تو نه گمراه مى شود و نه چيزى را فراموش مى كند، طاعات تو به سبب غيبت مردم از بين رفت، سپس ديگرى را مى آورند و نامه عملش را به دستش مى سپارند، در آن طاعات زيادى مى بيند كه انجام نداده بود عرض مى كند خداوندا اين نامه عمل من نيست، چرا كه من اين طاعات را انجام نداده ام، خداوند مى فرمايد: فلان كس تو را غيبت كرد، بدين سبب حسناتش به تو داده شد».(2)

از اين رو از بعضى از رجال معروف پيشين نقل شده كه شنيد كسى درباره او غيبت مى كند طبقى از رطب به رسم هديه براى او فرستاد و پيغام داد: «شنيدم تو


1. المحجة البيضاء، جلد 5، صفحه 252.

2. مستدرك الوسائل، جلد 9، صفحه 121، حديث 30.

[116]

حسناتت را براى من هديه كرده اى خواستم به اين وسيله جبران كنم».

و از ديگرى نقل شده كه مى گفت من اگر بخواهم كسى را غيبت كنم مادرم را غيبت مى كنم چرا كه او از هر كس به حسنات من سزاوارتر است».

6ـ غيبت سبب مى شود كه نماز و روزه انسان تا چهل روز، مقبول درگاه خداوند نشود، چنان كه از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده فرمود: «مَنْ اِعْتابَ مُسْلِماً اَوْ مُسْلِمَةً لَمْ يَقْبَل اللّهُ تَعالى صَلاتَهُ وَ لا صِيامَهُ اَرْبَعِيْنَ يَوْماً وَ لَيْلَةً اِلاّ اَنْ يَغْفِرَ لَهُ صاحِبُهُ; كسى كه مرد يا زن مسلمانى را غيبت كند، خداوند نماز و روزه او را چهل شبانه روز قبول نخواهد كرد مگر اين كه غيبت شونده او را ببخشد».(1)

 

درمان غيبت

درمان اين بيمارى خطرناك اخلاقى از جهاتى با درمان ساير بيمارى هاى اخلاقى مشابه، و از جهاتى متفاوت است و در مجموع، رعايت امور زير براى پيشگيرى يا درمان غيبت بسيار كارساز است:

1ـ درمان اصلى هر بيمارى جسمى يا روانى و اخلاقى جز با ريشه يابى عوامل آن و قطع كردن آنها امكان پذير نيست، و از آنجا كه عوامل زيادى در بروز و ظهور اين صفت زشت مؤثر بود بايد به سراغ آن ها رفت، حسد، كينه توزى، انحصارطلبى، انتقام جويى، كبر و خودبرتر بينى، از عوامل مهمى بود كه آدمى را به سراغ غيبت مى فرستاد، و تا اينها از وجود انسان ريشه كن نشود، صفت رذيله غيبت ريشه كن نخواهد شد.

هنگامى كه انسان نسبت به كسى حسد نورزد، كينه توز نباشد، انتقام جويى نكند، خودبرتربين نباشد، و همچنين از رذايل ديگرى كه او را به سوى غيبت مى فرستد پاك گردد، دليلى ندارد كه خود را آلوده غيبت كند.

2ـ راه مهم ديگر براى درمان اين رذيله اخلاقى، توجه به پى آمدهاى سوء معنوى


1. همان، صفحه 122، حديث 34.

[117]

و مادى، فردى و اجتماعى آن است، هرگاه انسان به اين نكته توجه كند كه غيبت او را از چشم مردم مى اندازد و به عنوان فردى خائن، حق نشناس، ضعيف و ناتوان در جامعه معرفى مى كند، و پيوند اعتماد و اطمينان را در جامعه متزلزل مى سازد،حسنات او را از بين مى برد، سيّئات ديگران را بر دوش او مى گذارد، عبادات او تا چهل روز پذيرفته نمى شود، و جزو نخستين كسانى است كه قبل از همه وارد دوزخ مى شوند و اگر توبه كند و توبه او پذيرفته شود، آخرين كسى است كه وارد بهشت مى شود.

و نيز به اين حقيقت توجه كند كه غيبت، حق الناس است، چرا كه آبروى خلق خدا را مى برد، و ارزش آبروى هر كس همچون ارزش جان و مال او است. و تا صاحب حق راضى نشود، خدا او را نمى بخشد و اى بسا غيبت مى كند و دست رسى براى جلب رضايت طرف پيدا نمى كند، و اين بار گناه براى هميشه بر دوش او مى ماند.

آرى اگر غيبت كننده در اين امور دقت كند، به يقين از كار خود پشيمان و منصرف مى شود، و آنها كه غيبت را وسيله تفريح و سرگرمى مجالس خودشان قرار مى دهند اگر در اين عواقب بينديشند قطعاً تجديد نظر خواهند كرد.

3ـ غيبت كننده بايد به اين حقيقت توجه كند كه نيروهاى انسان محدود است; اگر نيرويى را كه صرف تضييع آبروى اشخاص و شكستن موقعيّت اجتماعى آنها مى كند، صرف رقابت هاى صحيح و سازنده نمايد، اى بسا در مدّت كوتاهى از رقيبان خود پيشى گيرد، و مقام والايى را كه انتظار دارد، در جامعه براى خويش فراهم سازد، بى آنكه ضربه اى بر فرد يا جامعه وارد كند، و عقوبات دنيا و آخرت را متوجه خود سازد.

به تعبير ديگر چه بهتر كه انسان به جاى تخريب ديگران به آبادانى خانه خويش بپردازد تا در محله اى آباد و در خانه اى آبادتر زندگى كند. ولى كسى كه به ويرانى خانه ديگران دل بسته است سرانجام در محله اى ويرانه و خانه اى ويرانه تر زندگى خواهد كرد.

[118]

غيبت كننده بايد به اين حقيقت توجه كند كه غيبت كردن يكى از نشانه هاى بارز ضعف و ناتوانى و فقدان شخصيت و عقده خود كم بينى است، و او با غيبت كردن اين صفات درونى خود را آشكار مى سازد، و پيش از آن كه شخصيت اجتماعى طرف را بشكند شخصيت خود را در هم مى كوبد.

اين نكته نيز حائز اهميت است كه براى ترك غيبت ـ مخصوصاً در مورد كسانى كه اين كار زشت به صورت يك عادت براى آن ها در آمده، قبل از هر چيز مراقبت شديد و نظارت اكيد بر زبان و سخنان لازم است، و همچنين پرهيز از دوستانى كه او را به غيبت تشويق مى كنند، و مجالسى كه مهيّا براى غيبت است و كليه امورى كه وسوسه غيبت در او ايجاد مى كند ضرورت دارد.

در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «ما عُمِّرَ مَجْلسٌ بِالْغَيْبَةِ اِلاّ خَرِبَ مِنَ الدِّينِ; مجلسى به وسيله غيبت آباد نشد مگر اين كه از نظر دين خراب گشت».(1)

نكته ديگر اين كه يكى از انگيزه هاى غيبت، تبرئه خويشتن است، مثلا مى گويد اگر من مرتكب گناه شدم، فلان كس كه از من عالم تر و با سابقه تر است چنين عملى را انجام داده يا بدتر از اين را انجام داده، در حالى كه براى تبرئه خويشتن راه هاى زيادى وجود دارد كه منتهى به اين گناه بزرگ يعنى غيبت نمى شود، و اصولا اعتراف به اشتباه و خطا در اين گونه موارد سالم ترين و مؤثرترين عذر است، اضافه بر اين يكى از اشتباهات بزرگ اين است كه انسان خود را با آلودگان مقايسه كند چرا با پاكان و نيكان مقايسه نكند و با آنها رقابت نداشته باشد.

گاهى نيز براى تبرئه خويش به اين عذر متشبّث مى شوند كه از وقتى كه فلان گناه و انحراف را از فلان عالم ديدم عقيده من از همه چيز سلب شد و نسبت به همه چيز بى تفاوت شدم و در امر معاد متزلزل گشتم.

اين گونه عذرها مصداق روشن عذر بدتر از گناه است، و عواقب بسيار خطرناكى دارد، چه بهتر كه انسان اعتراف به خطاى خويش كند، و تا آنجا كه مى تواند اعمال


1. روضة الواعظين، صفحه 542.

[119]

ديگران را حمل بر صحّت كند و به فرض كه عالم يا جاهل و رئيس يا بزرگى انحرافى پيدا كرده، او را بهانه انحراف خويش قرار ندهد كه اين يك بهانه شيطانى است بلكه نظر به خيل عظيم پاكان و نيكان و مقرّبان درگاه حق بيفكند.

* * *

 

در مباحث مربوط به غيبت چند موضوع باقى مانده است كه آنها نيز در خور اهميت است:

 

1ـ استماع غيبت:

همان گونه كه غيبت كردن از گناهان بزرگ است، شركت در مجلس غيبت و گوش دادن به سخنان غيبت كننده نيز از گناهان بزرك محسوب مى شود، چرا كه تمام مفاسد غيبت مربوط به همكارى دو طرف است، غيبت كننده و مستمع غيبت، اگر كسى حاضر نشود به غيبت گوش كند، علاوه بر اين كه گامى در طريق نهى از منكر برداشته شده ماهيت غيبت تحقق نمى يابد، نه عيوب كسى فاش مى شود نه آبروى انسانى مى ريزد، نه هتك حرمت مى شود، و نه مفاسد ديگر اجتماعى به بار مى آيد.

به همين دليل در روايات اسلامى مستمع غيبت همكار غيبت كننده يا به تعبير روايت يكى از دو غيبت كننده محسوب شده است. چنان كه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: «اَلْمُسْتَمِعُ اَحَدُ الْمُغْتابِيْنَ»(1) و از على(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «اَلسّامِعُ لِلْغَيْبَةِ اَحَدُ الْمُغْتابِينَ».(2)

در حديث ديگرى از امام اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم كه هنگامى كه مشاهده كرد كسى نزد فرزندش امام حسن(عليه السلام) غيبت مى كند فرمود: «يا بُنَىَّ نَزِّهْ سَمْعَكَ عَنْ مِثْلِ هذا فَاِنَّهُ نَظَرَ اِلى اَخْبَثِ ما فى وِعائِهِ فَاَفْرَغَهُ فى وِعائِكَ; فرزندم! گوش خود را از اين گونه


1. جامع السّعادات، جلد 2، صفحه 297; بحارالانوار، جلد 72، صفحه 226.

2. همان مدرك.

[120]

سخنان پاك دار، چرا كه او (غيبت كننده) كثيف ترين چيزى را كه در ظرف خود داشت انتخاب كرد و در ظرف تو ريخت».(1)

حتّى در روايات آمده است كه شنونده غيبت بايد به دفاع از برادران مسلمانش برخيزد، و از طريق حمل به صحّت مدافع او باشد.

در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «مَنْ اُغْتِيْبَ عِنْدَهُ اَخُوُهُ الْمُسْلِمُ فَاسْتَطاعَ نَصْرَهُ فَلَمْ يَنْصُرْهُ خَذَلَهُ اللّهُ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ; كسى كه غيبت برادر مسلمانش نزد او شود، و توانايى بر يارى او داشته باشد و ياريش نكند، خداوند او را در دنيا و آخرت مخذول مى كند».(2)

در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «اذا وُقِّعَ فى رَجُل وَ اَنْتَ فى مَلأ فَكُنْ لِلرَّجُلِ ناصِراً وَ وَ لِلْقَومِ زاجِراً وَ قُمْ عَنْهُمْ; هنگامى كه عيب جويى و غيبت كسى را در ميان جمع مى كنند و تو در آنجا حضور دارى، او را يارى كن و حاضران را نهى از منكر، و از آن مجلس (گناه) برخيز».(3)

و نيز از همان حضرت نقل شده است كه فرمود: «اَلسّاكتُ شريكُ المُغْتاب; سكوت كننده شريك غيبت كننده است».(4)

اين سخن را با حديث ديگرى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پايان مى دهيم فرمود: «اَلا وَمَنْ تَطَوَّلَ عَلى اَخِيْهِ فى غَيْبَة سَمِعَها فِيهِ فى مَجْلِس فَرَدَّها عَنْهُ رَدَّ اللّهُ عَنْهُ اَلْفَ باب مِنَ الشَّرِ فِى الدُّنيا وَ الاْخِرَةِ، فَاِنْ هُوَ لَمْ يَرُدَّها وَ هُوَ قادِرٌ عَلى رَدِّها كانَ عَلَيْهِ كَوِزْرِ مَنْ اِغْتابَهُ سَبْعينَ مَرَّةً; كسى كه بر برادر مسلمانش منّت بگذارد و در برابر غيبتى كه از او در مجلسى شنيده دفاع كند، خداوند هزار در از شرّ و بدى را در دنيا و آخرت از او باز مى گرداند، و اگر دفاع نكند در حالى كه قادر بر دفاع است هفتاد برابر گناه غيبت كننده بر او خواهد بود».(5)

ممكن است اين روايت ناظر به مواردى باشد كه شخص مستمع انسان صاحب نفوذ و با شخصيتى است در حالى كه غيبت كننده چنين نيست، روشن است سكوت


1. ميزان الحكمه، جلد 3، صفحه 2339.

2. همان، صفحه 2339.

3. كنزالعمال، حديث 8028.

4. آثار الصادقين، ج 16، ص 98.

5. من لايحضره الفقيه، جلد 4، صفحه 8 و 9.

[121]

چنين شخصى آثار زيانبارش در مورد هتك حرمت آن فرد مسلمان بسيار بيشتر از كلام غيبت كننده است.

 

2ـ غيبت حق الناس يا حق اللّه؟

مطابق آنچه در تعريف غيبت گفته شد كاملا روشن است كه غيبت جنبه حق الناس دارد زيرا باعث هتك حيثيت و تضييع آبروى مسلمانى مى شود، و مى دانيم آبروى مسلمان همچون جان و مال او است.

از تشبيهى كه در آيه سوره حجرات درباره غيبت آمده و به خوردن گوشت برادر مؤمن بعد ار مرگ او تشبيه شده جنبه حق الناس بودن آن روشن تر مى گردد.

از احاديث فراوانى نيز اين حقيقت استفاده مى شود كه غيبت نوعى ظلم و ستم است كه بايد جبران گردد از جمله:

1ـ در خطبه حجة الوداع آمده است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «اَيُّهَا النّاسُ اِنَّ دِمائَكُمْ وَ اَمْوالَكُمْ وَ اَعْراضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرامٌ كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هذَا فى شَهْرِكُمْ هذا فى بَلَدِكُمْ هذا اِنَّ اللّهَ حَرَّمَ الْغَيْبَةَ كَما حَرَّمَ الْمالَ وَ الدَّمَ; اى مردم! خون ها و اموال و آبروى شما بر يكديگر محترم است مانند احترام امروز و اين ماه (ذى الحجه) و اين شهر (مكه) خداوند حرام كرده است غيبت را همان گونه كه حرام كرده است (تعرّض به) مال و خون را».(1)

بى شك هر خون بى گناهى ريخته شود بايد جبران گردد، و هر مال مشروعى از هر كس تضييع شود، بايد عوض آن را پرداخت، غيبت نيز بايد به هر نحوى كه ممكن است جبران شود.

اصولا قرار گرفتن آبروى مؤمن در كنار مال و خون او دليل روشنى است بر اين كه تضييع آبرو جنبه حق الناس دارد.

2ـ در حديث ديگرى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بعد از آن كه غيبت با مقايسه با زنا، شديدتر از آن شمرده شده مى فرمايد: «زانى بعد از توبه (خالصانه) مشمول عفو الهى


1. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 9، صفحه 62.

[122]

مى شود; اِنَّ صاحِبَ الْغِيْبَةِ لا يُغْفَرُ لَهُ حَتّى يَغْفِرَ لَهُ صاحِبُهُ; اما غيبت كننده بخشوده نخواهد شد تا غيبت شونده او را عفو كند».(1)

3ـ در كتاب مجموعه ورّام از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه فرمود: «كُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرامٌ دَمُهُ وَ مالُهُ وَ عِرْضُهُ، وَالْغِيْبَةُ تَناوُلِ الْعِرْضِ; تعرض به همه چيز مسلمان بر مسلمان حرام است، خون او و مال او، آبروى او، و غيبت تعرّض نسبت به آبرو است».(2)

جمله اخير كه غيبت را مصداق تعرض به آبرو ذكر مى كند خواه از كلام پيامبر(صلى الله عليه وآله) باشد خواه از كلمات راويان حديث، در هر حال مى تواند شاهد و گواهى براى مقصود ما باشد.

رواياتى كه مى گويد غيبت سبب نقل حسنات از نامه اعمال غيبت كننده به غيبت شونده، و نقل سيئات از نامه اعمال غيبت شونده به غيبت كننده مى شود، (و در گذشته به آن اشاره شد) دليل روشن ديگرى بر حق الناس بودن غيبت است، چرا كه نقل حسنات و سيئات براى جبران آبروى ضايع شده غيبت شونده است.

حال كه روشن شد غيبت حق الناس است، و حق الناس بايد جبران گردد، اين سؤال پيش مى آيد كه غيبت كننده چگونه مى تواند خطاى خود را جبران كند.

از بعضى از روايات استفاده مى شود كه اگر غيبت به گوش غيبت شونده رسيده است بايد برود و از او حليّت بطلبد و اگر نرسيده بايد براى او در پيشگاه خدا طلب آمرزش كرد (تا حق او جبران شود) اين مضمون در حديثى از امام صادق(عليه السلام) چنين نقل شده است: «فَاِنْ اُغْتِيْبَ فَبَلَغَ الْمُغْتابَ فَلَمْ يَبْقَ اِلاّ اَنْ تَسْتَحِلَّ مِنْهُ وَ اِنْ لَمْ يَبْلُغْهُ وَ لَمْ يَلْحَقْهُ عِلْمَ ذلِكَ فَاسْتَغْفِرِ اللّهَ لَهُ».(3)

اين تفسير و توضيح شايد به خاطر اين است كه اگر غيبت به شخص غيبت شونده نرسيده است نقل آن براى او اى بسا سبب اذيت و آزار بيشترى مى شود، و مسئوليت سنگين ترى به بار مى آورد، به همين دليل تنها دستور استغفار براى او داده شده است. بنابراين اگر موردى باشد كه غيبت شونده ناراحت نمى شود، وجوب حليّت طلبيدن بعيد نيست.

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation