بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق درقرآن جلد 3, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     301 - اخلاق در قرآن
     302 - اخلاق در قرآن
     303 - اخلاق در قرآن
     304 - اخلاق در قرآن
     305 - اخلاق در قرآن
     306 - اخلاق در قرآن
     307 - اخلاق در قرآن
     308 - اخلاق در قرآن
     309 - اخلاق در قرآن
     310 - اخلاق در قرآن
     311 - اخلاق در قرآن
     312 - اخلاق در قرآن
     313 - اخلاق در قرآن
     314 - اخلاق در قرآن
     315 - اخلاق در قرآن
     316 - اخلاق در قرآن
     317 - اخلاق در قرآن
     318 - اخلاق در قرآن
     319 - اخلاق در قرآن
     320 - اخلاق در قرآن
     321 - اخلاق در قرآن
     322 - اخلاق در قرآن
     323 - اخلاق در قرآن
     324 - اخلاق در قرآن
     325 - اخلاق در قرآن
     326 - اخلاق در قرآن
     327 - اخلاق در قرآن
     328 - اخلاق در قرآن
     329 - اخلاق در قرآن
     FEHREST - اخلاق در قرآن
 

 

 
 

 

 

و در حديثى كه قبلا از اميرمؤمنان على(عليه السلام) روايت كرديم، خوانديم كه مى فرمود: «كار برادرت را به بهترين صورت حمل كن... و گمان بدى به سخنى كه از برادرت شنيده مى شود، مبر، در حالى كه مى توانى محمل صحيحى براى آن پيدا كنى».

به اين ترتيب ما مى توانيم از يك نظر سوءظن را به سه گونه تقسيم كنيم:

1ـ سوءظنى كه آثارش در سخن و رفتار پيدا مى شود. اين سوءظن حرام است.

2ـ سوءظنى كه اثر ظاهرى ندارد، ولى با تفكر و انديشه و از بين بردن مقدمات خارجى، زوال مى پذيرد، اين گونه سوءظن احتمال دارد مشمول ادله حرمت باشد.

3ـ سوءظنى كه هيچ اثر خارجى بر آن مترتب نمى شود و به كلى از اختيار انسان بيرون است، و با هيچ كارى از ميان نمى رود چنين سوءظنى مشمول تكاليف شرع نيست، مادام كه انسان ترتيب اثرى بر آن نداده باشد.

و اين كه در قرآن مجيد در آيه 36 سوره اسراء مى خوانيم: «وَ لاتَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ اُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْئُولا; از آنچه علم به آن ندارى پيروى نكن، چرا كه گوش و چشم و دل، همه مسئولند.» نيز ناظر به همين معنى است.


1.بحارالانوار، جلد 72، صفحه 196، حديث 15.

[343]

طرق درمان بدگمانى

در اينجا نخست بايد به سراغ اصول حاكم بر درمان بيمارى هاى اخلاقى و رذائل برويم كه همان انديشيدن در آثار نكبت بار آن است، زيرا هنگامى كه انسان به پيامدهاى سوءظن بينديشد، كه چگونه سرمايه اعتماد اجتماعى را از بين مى برد و آرامش جامعه را بر هم مى زند، و سبب مى شود كه انسان دوستان خود را از دست دهد و او را از واقعيت هاى اجتماع غافل مى سازد و انسان را به ظلم و ستم در حق ديگران وادار مى كند ـ آنگونه كه شرح آنها گذشت ـ خواه ناخواه از اين خوى زشت و رذيله اخلاقى فاصله مى گيرد، همان گونه كه آگاهى انسان بر مسموم بودن يك غذا، سبب فاصله گرفتن از آن مى شود، اين از يك سوء، از سوى ديگر هرگاه انسان ريشه هاى اين گناه را قطع كند يعنى از همنشينى با بدان كه سبب سوء ظن به نيكان است بپرهيزد و تا مى تواند از زندگى در محيط هاى فاسد دور شود، حسد و كينه توزى و تكبر و غرور را كه از عوامل اصلى سوءظن هستند از خود دور سازد همچنين ساير انگيزه ها و ريشه ها را قطع كند به يقين اين رذيله اخلاقى از وجود او برچيده خواهد شد.

اضافه بر اين ها امور زير مى تواند به نجات از شرّ اين خوى زشت كمك كند:

الف) جستجوى توجيه صحيح براى اعمال مبهمى كه ممكن است سبب سوءظن گردد. همان گونه كه در روايات سابق خوانديم كه امام على(عليه السلام) مى فرمايد: «لاتَظُنَّنَ بِكَلِمَة خَرَجَتْ مِنْ اَحَد سُوءً وَ اَنْتَ تَجِدُ لَها فِى الْخَيْرِ مُحْتَمِلا; هرگز به سخنى كه از كسى صادر مى شود گمان بد مبر در حالى كه مى توانى توجيه صحيحى براى آن بيابى».(1)

روشن است بسيارى از كسانى كه در زندگى شخصى مورد سوءظن و بدگمانى واقع مى شوند اعمالشان قابل توجيه و حمل بر صحت است.

ب) هميشه تجسّس در كار ديگران در عين آن كه از سوءظن سرچشمه مى گيرد سبب تشديد سوءظن مى شود، اگر انسان از تجسّس در زندگى خصوصى افراد


1.نهج البلاغه، كلمات قصار، حديث 360.

[344]

بپرهيزد، يكى از مهمترين عوامل سوءظن را از خود دور ساخته است.

ج) ترتيب اثر ندادن به بدگمانى نيز يكى ديگر از طرق درمان آن است، زيرا اگر انسان نسبت به كسى بدگمان شد، و به دنبال آن از او فاصله گرفت و اظهار بى اعتمادى نمود، و خلاصه در لابلاى اعمالش آثار بدگمانى ظاهر شد، سبب تشديد اين صفت مى شود، ولى با بى اعتنايى و ترتيب اثر ندادن تدريجاً ضعيف و محو مى گردد. به همين دليل در روايات اسلامى مى خوانيم: «اِذا ظَنَنْتُمْ فَلا تَحَقَّقُوا; هنگامى كه گمان بد برديد، به آن ترتيب اثر ندهيد».(1)

بى شك توجه به مجازات هاى الهى و آثار سوء معنوى اين رذيله اخلاقى كه نمونه اى از آن در روايات آغاز بحث گذشت، نيز اثر قوى و بازدارنده در اين زمينه دارد، و انسان را به ترك آن دعوت مى كند.

 

موارد استثناء

بى ترديد زشتى سوءظن، هر چند به عنوان يك قاعده كلى مورد قبول است استثنائاتى نيز دارد كه در روايات اسلامى به آن اشاره شده است از جمله:

الف) هرگاه فساد در محيطى به صورت يك خوى غالب درآيد، و آلودگان غلبه پيدا كنند، حسن ظن در چنين شرائطى نه تنها از فضايل اخلاقى نيست، بلكه ممكن است انسان را گرفتار عواقب ناگوارى كند. لذا در روايات اسلامى نسبت به اين موضوع هشدار داده شده است.

در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «اِذا اسْتَوْلَى الصَّلاحُ عَلَى الزَّمانِ وَ اَهْلِهِ ثُمَّ اَساءَ رَجُلٌ الظَنَّ بِرَجُل لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَم، وَ اِذا اسْتَوْلَى الْفَسادُ عَلَى الزَّمانِ وَ اَهْلِهِ فَاَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَ بِرَجُل فَقَدْ غَرَّرَ; هنگامى كه صلاح و دوستى بر زمان و اهلش غالب شود، سپس كسى نسبت به ديگرى كه گناهى از او آشكار نشده است سوءظن پيدا كند، ظلم و ستم كرده است، و هرگاه فساد بر زمان و اهلش چيره گردد، و در اين حال كسى به ديگرى حسن ظن پيدا كند، خود را فريب داده است».(2)


1.كنزالعمال، جلد 3، صفحه 497، حديث 7585.

2. نهج البلاغه، كلمات قصار، حديث 114.

[345]

همين مضمون از امام صادق و امام كاظم و امام على الهادى(عليهم السلام) با تعبيرات مختلف نقل شده است.(1)

حديثى كه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده مى فرمايد: «اِحْتَرِسُوا مِنَ النّاسِ بِسُوءِ الظَّنِّ; با سوءظن در برابر مردم از خود پاسدارى كنيد»(2) نيز ممكن است اشاره به چنين زمان و چنين حال و احوالى باشد. وگرنه سوءظن به عنوان يك اصل هرگز مورد ستايش نيست.

از اين روايات در مجموع چنين استفاده مى شود كه در محيط هاى نسبتاً سالم، اصل را بايد بر حسن ظن گذارد، و به عكس در محيط هاى فاسد، اصل را بايد بر سوء ظن گذاشت. البته نه به معنى اين كه انسان چيزى را ندانسته به كسى نسبت دهد بلكه در چنين زمانى بايد احتياط را از دست ندهد، مبادا گرفتار زيان هاى جبران ناپذير شود.

البته نبايد اين استثناء و اين گونه احاديث بهانه گردد كه هر كس به هر كس سوءظن پيدا كند و بگويد زمانه فاسد شده و حسن ظن غلط است. حتى در زمان هاى فاسد هم بايد افراد را گروه بندى كرد، افراد ظاهر الصّلاح كه در صف خوبان قرار دارند و خلاف روشنى از آنها ديده نشده نبايد مورد سوءظن واقع شوند.

ولى گروه هايى كه در صف مفسده انگيزان قرار گرفته اند، و كارهاى خلاف از آنها مكرر ديده شده هرگز نسبت به حركات آنها نبايد خوشبين بود.

ب) در مسايل امنيتى و اطلاعاتى كه به سرنوشت جامعه مربوط است، نمى توان با خوشبينى به هر حركتى در جامعه نگاه كرد، بلكه بايد در آنجا حسن ظن را كنار گذاشت. يا به تعبير ديگر بايد با احتياط لازم با اين گونه حركات برخورد كرد. مفهوم اين سخن آن نيست كه با سوءظن كسى مورد مجازات يا هتك و اهانت و يا بى مهرى قرار گيرد، بلكه منظور اين است كه تمام حركات مشكوك بايد زير نظر باشد، و پيرامون آن تحقيق شود، اگر بعد از تحقيق دلائل روشنى بر انجام كار خلاف توأم با نيت سوء به دست آمد تعقيب گردد.


1. ميزان الحكمه، جلد 2، صفحه 1787، حديث 11575 تا 11577.

2. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 158، حديث 142.

[346]

ج) از موارد ديگرى كه سوءظن نه تنها جايز است بلكه ممكن است واجب باشد در برابر دشمنان است، ممكن است دشمن دم از صلح و دوستى و محبت و تغيير رويه بزند و دست دوستى به سوى ما دراز كند. در اين گونه موارد هرگز نبايد گرفتار حسن ظن شد، و بلافاصله دست دشمن را فشرد و به او اعتماد كرد، بلكه; بايد احتمال داد ممكن است تمام اينها مكر و فريب و خدعه و نيرنگ باشد، و توطئه اى براى غافلگير ساختن.

روى همين اصل در فرمان معروف «مالك اشتر» آمده است: «اَلْحَذَرَ كُلَ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَاِنَّ الْعَدُوَّ رُبَما قارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فى ذلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ; هنگامى كه با دشمنت پيمان صلح بستى، كاملا از او بر حذر باش، زيرا دشمن گاه نزديك مى شود تا طرف را غافلگير كند، بنابراين در چنين شرايطى احتياط را از دست نده، و دورانديش باش، و حسن ظن خويش را متهم ساز».(1)

 

 


1. نهج البلاغه، نامه 53.

[347]

 

 

 

 

 

13

 

تجسّس يا جستجوگرى در كارهاى خصوصى مردم

 

اشاره

تجسّس به معنى جستجوگرى در اعمال و امور مربوط به ديگران است، و غالباً در مورد امور نامطلوب و خلاف اخلاق به كار مى رود، ولى تجسّس در لغت عرب به معنى جستجوگرى در امور مثبت است.

در حقيقت سوءظن و گمان بد سبب مى شود كه انسان براى كشف اسرار و رازهاى نهانى مردم به جستجو بپردازد، و گاه عوامل ديگرى مانند: بخل و حسد و تنگ نظرى ممكن است انگيزه اين كار زشت باشد.

تجسّس به صورتى كه در بالا گفته شد در اسلام شديداً ممنوع است و سبب ناامنى اجتماع و سرچشمه انواع خصومت ها مى شود، اگر اجازه داده شود هر كسى به جستجوگرى در زندگى خصوصى ديگران بپردازد، ممكن است آبروى بسيارى از افراد بر باد برود، و آتش كينه توزى و دشمنى در جامعه روشن شود، و جهنمى به وجود آيد كه تمام افراد اجتماع در آن در عذاب باشند.

البته اين حكم اخلاقى و اسلامى هيچگاه تضادى با ضرورت وجود دستگاه هاى اطلاعاتى در حكومت اسلامى ندارد، چرا كه آن مربوط به زندگى خصوصى افراد است و اين مربوط به سرنوشت جامعه، و پيش گيرى از نفوذ عوامل بيگانه و توطئه و

[348]

تخريب آنان است. با اين اشاره به قرآن مجيد باز مى گرديم.

تنها آيه اى كه در قرآن مجيد با صراحت نهى از تجسّس مى كند آيه 12 سوره حجرات است مى فرمايد:

«يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنَوا اِجْتَنِبُوا كَثِيْراً مِنَ الظَّنِ اِنَّ بَعْضَ الظَّنَّ اِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لايَغْتَبْ بَعْضُكُم بَعْضاً; اى كسانى كه ايمان آورده ايد از بسيارى از گمان ها بپرهيزيد چرا كه پاره اى از گمان ها گناه است و (در كار ديگران) تجسّس نكنيد، و يكديگر را غيبت ننمايد..».

همانگونه كه در بحث غيبت و سوءظن نيز اشاره شده، آيه شريفه فوق از سه چيز نهى مى كند كه در واقع علت و معلول يكديگرند، نخست از گمان بد كه سرچشمه تجسّس مى شود، سپس از تجسّس كه سبب آگاهى بر عيوب پنهانى مردم و غيبت آنان مى گردد.

همان گونه كه در بالا اشاره شد «تجسّس» بار منفى دارد و معمولا در مواردى گفته مى شود كه يك كار غير اخلاقى صورت مى گيرد. ولى «تجسّس» در جايى به كار مى رود كه انسان در جستجوى شىء مطلوبى باشد. چنانكه در داستان «يوسف»(عليه السلام)مى خوانيم كه «يعقوب» به فرزندانش دستور داد: «يا بُنَىَّ اِذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ اَخِيْهِ وَ لا تَيْئَسُوا مِنْ رَوْحِ اللّهِ; اى فرزندان من برويد و از (گم شده هاى من) يوسف و برادرش جستجو كنيد و از رحمت الهى مأيوس نشويد».(1)

بعضى نيز گفته اند: تحسّس به معنى گوش دادن مخفيانه يا استراق سمع نسبت به سخنان ديگران است در حالى كه تجسّس، جستجوى عملى از اسرار و عيوب ديگران مى باشد.

اين نكته قابل توجه است كه نهى از تجسّس در آيه سوره حجرات، هيچ قيد و شرطى ندارد، و اين نشان مى دهد اصل بر حرمت تجسّس به عنوان يك قاعده كلى است، و اگر در شرايط خاصى به خاطر اهداف مهمترى مجاز شمرده شود، عنوان استثناء خواهد داشت.


1. يوسف، آيه 87.

[349]

توجه به آيه فوق و حرمت تجسّس در ميان مسلمين به قدرى روشن بوده است كه توده مردم نيز در مسائل مورد ابتلاء خود به آن استدلال مى كردند. حديثى كه در بعضى از منابع اهل سنت (كنزالعّمال) از (ثوركندى) نقل شده شاهد اين مدّعا است، مى گويد «عمر بن خطاب» گاهى در شبها براى مسايل امنيتى در «مدينه» گشت مى زد از درون خانه اى صداى مردى را شنيد كه مشغول آواز خوانى بود، «عمر» از ديوار بالا رفت و گفت: اى دشمن خدا آيا گمان كردى تو مشغول گناهى و خداوند تو را مستور داشته است؟

آن مرد به «عمر» گفت اى خليفه عجله مكن! اگر من يك گناه كرده ام تو سه گناه كرده اى، خداوند مى فرمايد: «ولاتجسّسوا»، تو تجسّس كردى، و نيز مى فرمايد: «وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ اَبْوابِها; از در وارد خانه شويد»(1) تو از ديوار آمدى! و خداوند مى فرمايد: «لاتَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُم حَتّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلَى اَهْلِها; در خانه هايى غير از خانه هاى خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل خانه سلام كنيد».(2) تو بدون اجازه وارد شدى.

عمر (در برابر اين استدلال) وا ماند (و به او) گفت: اگر تو را مورد عفو قرار دهم به راه راست خواهى آمد؟ گفت: آرى، عمر از او صرف نظر كرد و بيرون آمد.(3)

 

تجسّس در روايات اسلامى

مسأله تجسّس در روايات اسلامى مورد نكوهش شديد واقع شده است به گونه اى كه هر خواننده اى به اهميت آن كاملا واقف مى شود از جمله:

1ـ در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «اِيّاكُمْ وَ الظَّنَّ فَاِنَّ الظَّنَّ اَكْذَبُ الْحَدِيْثِ وَ لا تَحَسَّسُوا وَ لاتَجَسَّسُوا; از گمان (بد) بپرهيزيد زيرا گمان (بد) دروغ ترين سخن است، و تحسّس و تجسّس نكنيد».(4)

2ـ در حديث ديگرى از همان حضرت چنين مى خوانيم: «لا تَحاسَدُوا و لاتَباغَضُوا


1.بقره، آيه 189.

2. نور، آيه 27.

3. كنزالعمال، جلد 3، صفحه 808، حديث 8827.

4.صحيح مسلم، جلد 4، صفحه 1985، حديث 2563.

[350]

وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا تَحَسَّسُوا وَ لا تَناجَشُوا وَ كُونُوا عِبادَ اللّهِ اِخْواناً; نسبت به يكديگر حسد نورزيد و بغض و كينه نداشته باشيد، و در كار ديگران تحسّس و تجسّس نكنيد، و مردم را (با كارهاى مختلف خود) از خود نرانيد، و بندگان خدا و برادران دينى باشيد».

از اين حديث به خوبى به دست مى آيد كه تجسّس همانند حسد و كينه و نفرت، سبب دورى مردم از يكديگر و از هم پاشيدن شيرازه اجتماع است.(1)

مرحوم كلينى در كتاب كافى در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) چنين نقل مى كند كه فرمودند: «يا مَعْشَرَ مَنْ اَسْلَمَ بِلِسانِهِ وَ لَمْ يُسْلِمُ بِقَلْبِهِ لا تَتَّبِعُوا عَثَراتِ الْمُسْلِمينَ، فَاِنّهُ مَنْ تَتَبَّعُ عَشَراتِ الْمُسْلِمينَ تَتَبَّعُ اللّهُ عَثْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعُ عَثْرَتَهُ يُفْضِحْهُ; اى گروهى كه با زبان مسلمان شده ايد اما دل شما اسلام را نپذيرفته است، از لغزش هاى مسلمانان جستجو مكنيد، چرا كه هر كس تجسّس درباره لغزش هاى مسلمين كند، خداوند از لغزش او جستجو خواهد كرد، و هر كس كه خداوند از لغزش او جستجو كند، رسوايش خواهد نمود».(2)

3ـ در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «تَتَبَّعُ الْعُيُوبِ مِنْ اَقْبَحِ الْعُيُوبِ وَ شَرِّ السَّيِّئاتِ; جستجو كردن از عيب ديگران از زشترين عيوب و بدترين گناهان است».(3)

4ـ در حديث ديگرى از همان بزرگوار مى خوانيم: «مَنْ بَحَثَ عَنْ اَسْرارِ غَيرِهِ اَظْهَرَاللّهُ اَسْرارَهُ; كسى كه از اسرار ديگران تفتيش كند، خداوند اسرار او را بر ملا مى سازد».(4)

5ـ در حديث ديگرى از همان حضرت(عليه السلام) آمده است: «مَنْ تَتَبَّعَ خَفِيّاتِ الْعُيُوبِ حَرَّمَهُ اللّهُ مَوَدّاتِ الْقُلُوبِ; كسى كه در جستجوى عيوب پنهانى ديگران باشد خداوند او را از دوستى دل هاى مردم محروم مى سازد».(5)

6ـ در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) چنين مى خوانيم: كه به يكى از يارانش فرمود: «لا تَفَتَّشِ النّاسَ عَن اَدْيانِهِمْ فَتَبْقى بِلا صَدِيق; درباره عقائد مردم تفتيش نكن كه بى دوست خواهى ماند».(6)


1.همان مدرك.

2.اصول كافى، جلد 2، صفحه 354، حديث 4.

3.شرح غرر، جلد 3، صفحه 1386، حديث 4581.

4.همان مدرك، جلد 5، صفحه 371، حديث 8799.

5.همان مدرك، حديث 8800.

6. بحارالانوار، جلد 75، صفحه 253، حديث 109.

[351]

چرا كه غالب مردم عيوب و اشكالاتى در عقيده (يا در عمل) دارند كه هرگاه پنهان بماند و عمل به ظاهر حال بشود دوستى مردم با يكديگر ميسّر است، در غير اين صورت انسان بدون دوست و تنها مى ماند.

 

پيامدهاى سوء تجسّس

جستجوگرى در كار ديگران آثار بسيار منفى در زندگى فردى و اجتماعى دارد زيرا از يك سو سبب نفرت مردم از جستجوگر كه به حريم زندگى شخصى و اسرار آنها هجوم مى برد مى شود، هيچ كس تحمل نمى كند كه ديگرى در زندگى خصوصى او دخالت كند و يا در پى كشف اسرار او باشد، چنين كسى را متجاوز، بى شرم و بى شخصيت مى دانند، و مردم از او سخت متنفرند.

حديثى كه در بالا خوانديم و مى فرمود: افراد جستجوگر بر اسرار عيوب مردم بدون دوست مى مانند ممكن است اشاره به اين مطلب باشد.

از سويى ديگر غالب مردم داراى نقاط ضعف و عيوبى هستند چناچه مستور بماند مى توانند با هم زندگى كنند، ولى بر ملاشدن عيوب پنهانى سبب بدبينى و بى اعتمادى نسبت به هر كس خواهد شد، و همين امر شيرازه امور اجتماعى را ازهم مى پاشد.

حديث بالا به اين نكته نيز مى تواند اشاره داشته باشد كه تفتيش در حال ديگران سبب بدبينى به همه و از دست دادن تمام دوست ها مى شود.

از سوى سوم جستجو و تفتيش درباره عقائد و اسرار و عيوب ديگران سبب كينه توزى و عداوت در صحنه اجتماع و گاه منجر به درگيرى هاى شديد مى شود.

اگر سلامت جامعه و امنيت و آرامش را طالب باشيم، بايد از اين امر به شدت بپرهيزيم.

از سوى چهارم بسيارى از مردم در اين گونه موارد مقابله به مثل مى كنند، يعنى سعى مى كنند به اسرار زندگى و عيوب پنهانى تفتيش كنندگان پى ببرند و بر ملا سازند و شايد حديثى كه مى گويد: «مَنْ بَحَثَ عَنْ اَسْرارِ غَيرِهِ اَظْهَرَ اللّهُ اَسْرارَهُ; كسى

[352]

كه از اسرار ديگران جستجو كند، خداوند اسرار او را فاش مى كند».(1)

و حديث ديگرى كه مى گويد: «مَنْ كَشَفَ حِجابَ اَخِيِهِ اِنْكَشَفَ عَوراتِ بِيْتِهِ; كسى كه پرده از اسرار ديگران بردارد، اسرار خانه او فاش خواهد شد».(2) ممكن است اشاره به همين معنى، يا اشاره به اثر وضعى و مجازات الهى اين عمل در دنيا باشد.

در حديث ديگرى از همان امام بزرگوار آمده است: «مَنْ تَطَّلَعَ عَلى اَسرارِ جارِهِ اِنْتَهَكَتْ اَسْتارُهُ; كسى كه تفتيش از اسرار همسايه خود كند، پرده اسرار او پاره مى شود».(3)

* * *

 

سرچشمه هاى اين رذيله اخلاقى يعنى تفتيش در احوال و اسرار ديگران نيز بسيار است، از جمله:

1ـ سوءظن و بدبينى غالباً انسان را به سوى تجسّس درباره ديگران مى راند و هرگاه جاى خود را به حسن ظن بدهد، به فكر تفتيش پيرامون عيوب ديگران نخواهد افتاد. به همين دليل ـ همان گونه كه در سابق نيز اشاره شد ـ در آيه 12 سوره حجرات، نهى از تجسّس به دنبال نهى از سوء ظن قرار گرفته است.

2ـ آلودگى به گناهان و عيوب مختلف يكى ديگر از عوامل جستجوگرى در حال ديگران است، چرا كه افراد آلوده و پر عيب مى خواهند همتايانى پيدا كنند و از اين طريق به خود آرامش كاذب دهند كه اگر ما آلوده ايم كيست كه آلوده نباشد.

در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «شَرُّ النّاسِ اَلظّانُّونَ وَ شَرُّ الظّانِّينَ اَلْمُتَجَسِّسُونَ...; بدترين مردم سوءظن برندگانند و بدترين سوءظن برندگان، تفتيش كنندگانند».(4)

3ـ حسد و كينه توزى و عداوت و تكبر و خود برتر بينى هر كدام مى تواند عاملى براى جستجوگرى باشد تا مقصود را از درجه اعتبار بيندازد، و زهر عداوت خود را


1.شرح غررالحكم، جلد 5، صفحه 371، حديث 8799.

2.همان مدرك، حديث 8802.

3.همان مدرك، حديث 8798.

4.مستدرك الوسائل، چاپ جديد، جلد 9، صفحه 147، حديث 15 (باب 141).

[353]

بريزد، و خود برتر بينى را اشباع كند.

4ـ ضعف ايمان نيز يكى از عوامل بسيارى از صفات رذيله و از جمله تفتيش در حال ديگران است، زيرا انسان ضعيف الايمان احترامى براى ايمان و حيثيت ديگران قائل نيست، و به آسانى به حريم زندگى خصوصى آنها تجاوز مى كند و از بين بردن آبروى مسلمانان آبرومند براى او مسأله مهمى محسوب نمى شود، همان گونه كه در احاديث گذشته در كلام پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) خوانديم كه اين گونه افراد را به عنوان «يا مَعْشَرَ مَنْ آمَنَ بِلسانِهِ وَ لَمْ يَدْخُلِ الاِْيمانُ فى قَلْبِهِ; اى گروهى كه به زبان ايمان آورده ايد، ولى ايمان در دل شما وارد نشده» خطاب مى فرمايد.

 

استثنائات

به دنبال بحث هاى گذشته اين سوال مطرح مى شود كه آيا تجسّس در تمام موارد به عنوان يك عمل ضد اخلاقى ممنوع و حرام شمرده مى شود و يا موارد و استثنائاتى هم دارد، همه كشورهاى دنيا اعم از اسلامى و غير اسلامى داراى سازمان هاى وسيع اطلاعاتى هستند كه گاه تمام زندگى افراد را مورد تجسّس قرار مى دهند، و سعى در كشف اسرار آنها دارند، موارد ديگرى كه تجسّس و تفتيش از نظر عقلاى جهان نه تنها ممنوع نيست بلكه لازم شمرده مى شود نيز وجود دارد.

در پاسخ اين سوال بايد گفت كه اين اصل كلى نيز مانند بسيارى از اصول ديگر استثنائات غير قابل انكارى دارد از جمله:

 

1ـ سازمان هاى اطلاعاتى

هر حكومتى وظيفه دارد كشورش را از شرّ توطئه هاى دشمنان بيرونى و درونى و جاسوسان دشمن حفظ كند. بى شك اگر مديران جامعه بخواهند در برابر هر پيش آمدى با حسن ظن برخورد كنند به زودى گرفتار عواقب دردناك توطئه هاى منافقان داخلى و دشمنان خارجى خواهند شد، زيرا نقشه هاى آنان بسيار مرموز، و افراد آنها كاملا ظواهر را حفظ مى كنند، و جز با تفتيش و تجسّس دقيق امكان

[354]

آگاهى بر آن توطئه ها و خنثى كردن آنها وجود ندارد.

در چنين مواردى بايد حسن ظن را كنار گذاشت، و با سوء ظن به هر پديده اى نگريست و براى حفظ اهداف بزرگتر و والاتر يعنى مصالح امت اسلامى به تجسّس پرداخت و در واقع فلسفه تشكيل دستگاههاى اطلاعاتى و ضدّاطلاعاتى دشمن (ضد جاسوسان بيگانه) همين است. و به تعبير ديگر اين استثناء از قانون اهم و مهم سرچشمه مى گيرد، و اى بسا افرادى كه مورد سوءظن واقع مى شوند و در اسرار زندگى آنها تفتيش به عمل مى آيد، افراد سالم و بى گناهى باشند ولى بديهى است براى پيدا كردن گنهكاران واقعى و مزدوران دشمن چاره اى جز جستجوى وسيع در تمام مواردى كه احتمال آن وجود دارد نمى باشد.

حتّى گاه لازم مى شود، جاسوسانى در لباس مختلف به ميان دشمنان بفرستند يا در مؤسّسات مهم داخلى افرادى در قالب كارمند و كارگر و نظافتچى و مانند آن مبعوث كنند تا اگر بذر فتنه اى پاشيده شده و توطئه اى در حال شكل گرفتن است، پيش از آن كه آتش آن زبانه كشد و مصالح امت را در كام خود فرو برد، در نطفه خفه و خاموش كنند.

البتّه مفهوم اين سخن اين نيست كه اين امر بهانه اى شود براى دخالت در زندگى خصوصى همه افراد و افشاى اسرارى كه هيچ گونه ارتباطى با مصالح امت ندارد، هر چند متأسفانه از اين اصل عقلايى هميشه سوء استفاده هايى شده است، با توجه به اين كه اين يك حكم استثنايى است بايد دقيقاً در مواردى كه فلسفه آن وجود دارد دنبال شود و حتى يك قدم فراتر از آن رفتن جايز نيست.

در آيات قرآن و تاريخ زندگى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و روايات اسلامى اشارات روشنى به اين مسأله ديده مى شود.

در آيه 47 توبه قرآن تصريح مى كند كه در ميان شما جاسوسان دشمن وجود دارند (وَ فيكُمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ)، يعنى بايد مراقب آنها باشيد.

داستان تفتيش زنى كه اخبار مدينه را در آستانه جريان فتح مكه براى ابوسفيان مى برد، به وسيله على(عليه السلام) از طريق تهديد او با شمشير تا آنجا كه مجبور شد نامه

[355]

منافقان را كه در لابلاى گيسوى خود پنهان كرده بود بيرون بياورد و تحويل دهد(1) و ماجراى استخبار حذيفه در جنگ احزاب از وضع دشمن و نفوذ در قلب لشكر آنها و آوردن اخبار آنها براى رسول اللّه در تاريخ اسلام معروف است.(2)

از آيات قرآن مجيد استفاده مى شود كه اين مسأله در عصر انبياى گذشته نيز وجود داشته است و گاه به صورت اعجازآميز حتى از پرندگان براى آگاهى از اوضاع مناطق دور دست مانند آنچه در داستان سليمان و هدهد آمده استفاده مى كردند.

در حديثى از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) مى خوانيم: «كانَ رَسُولُ اللّهُ(صلى الله عليه وآله) اِذا بَعَثَ جَيْشَاً فَاتَّهَمَ اَميراً ـ يا فَاَتَّهم اميراً ـ بَعَثَ مَعَهُمُ مِنْ ثِقاتِهِ مَنْ يَتَجَسَّسُ لَهُ خَبَرهُ; پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) هنگامى كه لشكرى را مى فرستاد و اميرى بر آنها مى گماشت (كه ممكن بود گاهى مورد اتّهام واقع شود) همراه او يكى از افراد مورد اعتماد را مى فرستاد تا اخبار او را جستجو كرده و به رسول اللّه گزارش دهد».(3)

در نهج البلاغه در نامه 33 نهج البلاغه مى خوانيم كه امام اميرمؤمنان(عليه السلام) به قُشَمِ بنِ عباس فرماندار مكه چنين مى نويسد: «اَمّا بَعْدُ فَاِنَّ عَينى بِالْمَغْرِبَ كَتَبَ اِلَىَّ يُعْلِمُنى اِنَّهَ وُجِّهَ اِلَى الْمُوسِمَ اُناسٌ مِنْ اهلِ الشّامِ، اَلْعَمْىِ الْقُلُوبِ ... اَلَّذِينَ يَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالباطِلِ وَ يُطيعُونَ الَْمخْلُوقَ فِى مَعْصِيَةِ الخالِقِ...فَاَقِمْ عَلى ما فِى يَدَيْكَ قِيامَ الْحازِمِ الصَّلِيب; اما بعد مأمور اطلاعات من در مغرب (شام) برايم نوشته و مرا آگاه ساخته كه گروهى از مردم شام به سوى حج گسيل داده شده اند، گروهى كوردل...كه حق را با باطل مى آميزند، و از مخلوق در طريق نافرمانى خالق اطاعت مى كنند...بنابراين مراقب منطقه خويش باش مراقبت شخصى دورانديش و نيرومند».

در حديث ديگرى از انس بن مالك نقل شده است كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) ديده شود بَسْبُسه(4) (شخصى از يارانش) را به عنوان مأمور اطلاعاتى فرستاد تا خبرهايى از قافله ابوسفيان براى او بياورد.(5)


1. براى توضيح بيشتر به جلد 10 پيام قرآن، صفحه 403 به بعد مراجعه فرمائيد.

2. براى توضيح بيشتر به جلد 10 پيام قرآن، صفحه 403 به بعد مراجعه فرمائيد.

3. وسائل الشيعه، جلد 11، صفحه 44، حديث 4.

4. در بعضى از كتب بَسْبَسْ نقل شده، او بسبس بن عمرو است. (سيره ابن هشام، جلد 2، صفحه 265).

5. سنن ابى داود، حديث 2618.

[356]

در نامه مالك اشتر نيز اشاره روشنى به اين مطلب ديده مى شود كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) به او دستور مى دهد كه مأموران اطلاعاتى خود را براى بررسى حال كارمندان و كاركنان مخفيانه بفرستد به گونه اى كه آنان احساس كنند كه دائماً چشم هايى از نقطه نامعلوم مراقب كار آنها است مى فرمايد: «ثُمَّ تَفَقَّدْ اَعْمالَهُمْ وَابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ اَهْلِ الصِّدْقِ وَالْوَفاءِ عَلَيْهِمُ، فَاِنَّ تَعاهُدَكَ فِى السِّرِّ لاُِمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمُ َعَلى اِسْتِعْمالِ الاَْمانَةِ وَالرِّفْقِ بِالرَّعِيّةِ; با فرستادن مأموران مخفى از افراد راستگو و باوفا، اعمال كارمندان و كاركنانت را زير نظر بگير، زيرا جستجوى مداوم پنهانى نسبت به كارهاى آنها سبب مى شود كه به امانت دارى و مدارا كردن نسبت به زيردستان تعقيب شود».(1)

در حديث معروف امام حسين(عليه السلام) در مورد ماندن محمد حنفيه برادر آن حضرت چنين مى خوانيم: هنگامى كه حضرت آماده حركت از مدينه به مكه و از آنجا به سوى كربلا شد، برادرش محمد(عليه السلام) از آن حضرت خواست تا همراه وى باشد، امام(عليه السلام)فرمود: «اَمّا اَنْتَ فَلا، عَلَيْكَ اَنْ تُقِيمَ بَالْمَدِينَةِ وَ تَكُونُ لِى عَيْناً لا تَخْفَ عَنّى شَيْئاً مِنْ اُمَورِهِمْ; اما تو همراه من نيا، در مدينه بمان و چشم من در آنجا باش تا چيزى از اخبار آنها (دشمنان) بر من مخفى نماند».(2)

 

2ـ سازمان هاى بازرسى

امروز در تمام ادارات و مؤسسات مهم، سازمان هايى به نام سازمان هاى بازرسى وجود دارد كه كار آنها نظارت بر اعمال كارمندان و كاركنان و جلوگيرى از حيف و ميل ها و كنترل حسن انجام وظيفه از سوى آنان مى باشد.

بديهى است كار آنها تجسّس در زندگى شخصى كارمندان و كاركنان نيست بلكه نظارت آنان بر امور مربوط به انجام وظايف اجتماعى و رعايت مصالح امت است و اگر چنين سازمان هايى به كلى برچيده شود يا افراد ناصالح در آن قرار گيرند، ممكن است فساد، سراسر اجتماع را بگيرد.


1. نهج البلاغه، نامه 53.

2. حياة الحسين، جلد 2، صفحه 263.

[357]

روشن است اين مسأله مخصوص به زمان و مكان خاصى نيست، بلكه در گذشته در مناطق مختلف جهان وجود داشته است.

تفاوت سازمان هاى اطلاعاتى با سازمان هاى بازرسى در اين است كه سازمان هاى اطلاعاتى مخفيانه كار مى كنند، ولى سازمانهاى بازرسى آشكارا و شناخته شده درباره مسائلى كه مشكوك به نظر مى رسد تجسّس مى نمايند تا اگر خلافى واقع شده كشف شود و خلافكار به دست عدالت سپرده شود.

3ـ تجسّس در مسائل شخصى سرنوشت ساز ـ كسى كه مى خواهد همسرى براى خود انتخاب كند يا شريكى براى معامله برگزيند يا كارمندى براى يك مؤسسه حساس بگمارد به يقين بدون تفحص و تجسّس وتحقيق چنين كارى را نمى كند، و عقل و شرع به او اجازه مى دهد كه حال آنها را از دوستان و همسايگان و معاشرانش جستجو كند، يا شخصاً از دور و نزديك مراقب او باشد تا اطمينان حاصل كند كه او شخص صالحى است و براى هدفى كه دارد مناسب است.

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation