بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق درقرآن جلد 3, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     301 - اخلاق در قرآن
     302 - اخلاق در قرآن
     303 - اخلاق در قرآن
     304 - اخلاق در قرآن
     305 - اخلاق در قرآن
     306 - اخلاق در قرآن
     307 - اخلاق در قرآن
     308 - اخلاق در قرآن
     309 - اخلاق در قرآن
     310 - اخلاق در قرآن
     311 - اخلاق در قرآن
     312 - اخلاق در قرآن
     313 - اخلاق در قرآن
     314 - اخلاق در قرآن
     315 - اخلاق در قرآن
     316 - اخلاق در قرآن
     317 - اخلاق در قرآن
     318 - اخلاق در قرآن
     319 - اخلاق در قرآن
     320 - اخلاق در قرآن
     321 - اخلاق در قرآن
     322 - اخلاق در قرآن
     323 - اخلاق در قرآن
     324 - اخلاق در قرآن
     325 - اخلاق در قرآن
     326 - اخلاق در قرآن
     327 - اخلاق در قرآن
     328 - اخلاق در قرآن
     329 - اخلاق در قرآن
     FEHREST - اخلاق در قرآن
 

 

 
 

 

 

در احاديث گذشته خوانديم كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: غضب ايمان را فاسد مى كند، همان گونه كه صبر (دارويى است بسيار تلخ) عسل را فاسد مى كند.


1.غررالحكم، حديث 1356.

2.بحارالانوار، جلد 75، صفحه 113.

[389]

3ـ غضب منطق انسان را خراب مى كند، و به گزافه گويى و باطل گويى وامى دارد، و اگر شخص غضبناك در مقام قضاوت باشد به يقين داورى صحيح نخواهد كرد. به همين دليل در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «شِدَّةُ الْغَضَبِ تُغَيِّرُ الْمَنْطِقَ وَ تَقْطَعُ مادَّةَ الْحُجَّةِ، وَ تُفَرِّقُ الْفَهْمَ; شدت غضب منطق انسان را دگرگون مى سازد، و ريشه دليل را قطع مى كند، و فهم و شعور را پراكنده مى سازد».(1)

در آداب القضاء در كتاب قضاوت از كتب فقهيه نيز تصريح شده است كه قاضى به هنگام غضب بر كرسى قضاوت ننشيند.

در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «مَنِ ابْتُلِىَ بِالْقَضاءِ فَلا يَقْضِى وَ هُوَ غَضْبانٌ; كسى كه گرفتار امر قضاوت مى شود، در حال غضب قضاوت نكند».

4ـ ديگر از پيامدهاى سوء خشم و غضب، آشكار شدن عيوب پنهانى انسان است زيرا در حال عادى، هر كس خود را كنترل مى كند، تا عيوب و نقطه ضعف هاى خويش را پنهان دارد، و آبرويش را در برابر اين عيوب كه تقريباً همه كم و بيش دارند حفظ نمايند، اما هنگامى كه آتش خشم و غضب شعلهور مى شود، پرده ها كنار مى رود، و كنترل عقل برداشته مى شود، و عيوب مخفى انسان آشكار مى گردد، و آبروها بر باد مى رود.

در غررالحكم از اميرمؤمنان على(عليه السلام) چنين نقل شده است: «بِئْسَ الْقرِيْنُ اَلْغَضَبُ يُبْدِىُ الْمَعايِبَ، وَ يُدْنِى الشَّرَّ وَ يُباعِدُ الْخَيْرَ; غضب همنشين بدى است، عيوب نهانى را آشكار مى سازد، شر و بدى را نزديك و خير و نيكى را دور مى سازد».(2)

5ـ خشم و غضب راه شيطان را به سوى انسان باز، و به او نزديك مى سازد، زيرا ايمان و عقل كه دو مانع قوى در برابر هجمات شيطانند به هنگام غضب، ضعيف و ناتوان مى شوند، و موانع از سر راه شيطان برداشته مى شود به همين دليل به آسانى در انسان نفوذ مى كند.

در حديث معروفى مى خوانيم: هنگامى كه نوح(عليه السلام) امت خود را (كه بعد از ارشاد و


1.بحارالانوار، جلد 68، صفحه 428.

2.جامع احاديث الشيعه، كتاب الجهاد، جلد 13، صفحه 468.

[390]

تبليغ طولانى و مستمر پذيرش هدايت نشده بودند) نفرين كرد (و نابود شدند) شيطان نزد نوح(عليه السلام) آمد و گفت: تو حقى بر گردن من دارى مى خواهم آن را تلافى كنم.

نوح(عليه السلام) در تعجب فرو رفت، گفت بسيار بر من گران است كه حقى بر تو داشته باشم، چه حقى؟

گفت همان نفرينى كه درباره قومت كردى و آنها را غرق نمودى و احدى باقى نماند كه من او را گمراه سازم، و من تا مدتى راحتم، تا زمانى كه نسل ديگرى بپا خيزد و من به گمراه كردن آنها مشغول شوم.

نوح(عليه السلام) (با اين كه مى دانست نهايت كوشش را براى قوم خود كرده بود در عين حال ناراحت شد و) به شيطان گفت: حالا چه جبرانى مى خواهى كنى؟

(نوح مى خواست سخنان او را نپذيرد، ولى خطاب از طرف پروردگار آمد كه گفتارش را بپذير در اينجا راست مى گويد).

شيطان گفت: در سه زمان به ياد من باش، كه من نزديكترين فاصله را به مردم در اين سه موقع دارم:

1ـ هنگامى كه خشم تو را فرا مى گيرد به ياد من باش.

2ـ هنگامى كه در ميان دو نفر قضاوت مى كنى مراقب من باش.

3ـ و هنگامى كه با زن بيگانه اى تنها هستى، و هيچ كس در آنجا نيست باز به ياد من باش.(1)

در روايت ديگرى مى خوانيم كه «ذوالقرنين يكى از فرشتگان را ملاقات كرد و به او گفت: دانشى به من بياموز كه بر ايمان و يقينم بيفزايد. او گفت: خشم و غضب را ترك كن زيرا هنگامى كه انسان غضب مى كند، شيطان بيش از هر زمان بر او مسلط است، بنابراين غضب را با وقار خويشتن دارى بازگردان، و آتش آن را با آرامش خاموش كن و از عجله بپرهيز كه هنگامى كه در كارها عجله كنى از نصيب خود


1.بحارالانوار، جلد 11، صفحه 318.

[391]

محروم خواهى شد و در برابر اشخاص دور و نزديك مهربان باش و سخت گير و عنود نباش».(1)

بى شك غضب علاوه بر اين آثار شوم مادى و اجتماعى و اخلاقى آثار سوء معنوى فراوانى نيز دارد به طورى كه از روايات مختلف استفاده مى شود كسى كه خشم خود را فرو برد، ثواب شهدا را(2) دارد و در قيامت همنشين انبياء (3) و قلب او از نور ايمان پر مى شود(4)

* * *

 

اسباب و انگيزه هاى غضب

غضب و خشم پديده روحى پيچيده اى است كه از عوامل و انگيزه هاى مختلف سرچشمه مى گيرد و شناخت اين عوامل يكى از مهمترين اسباب تند خويى و غضب است، از جمله عوامل و اسباب زير را مى توان نام برد كه هر يك سهم مهمى در بروز اين پديده خطرناك روحى دارد از جمله:

1ـ قضاوت هاى عجولانه: در زندگى فردى و اجتماعى همه روز اخبار ناراحت كننده اى به انسان مى رسد، اگر فوراً به قضاوت بنشيند، آتش خشم در دل او شعلهور مى شود، و گاه دست به كارهاى زشت و خطرناكى مى زند، و چه بسا بعد از تحقيق و تحمل مى بيند اصل خبر نادرست يا حداقل ناقص بوده كه اگر تحقيق مى كرد، هرگز خشمگين نمى شد.

آرى اين قضاوت هاى عجولانه است كه در طول تاريخ عامل عصبانيت ها و عواقب تلخ و دردناك شده است.

در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم كه مى فرمايد: «مِنْ طَبائِعِ الْجُهّالِ اَلتَّسَرُعُ اِلَى الْغَضَبِ فِى كُلِ حال; از طبيعت جاهلان اين است كه در هر حال به سوى خشم و


1.المحجة البيضاء، جلد 5، صفحه 293.

2.جامع احاديث الشيعه، جلد 13، صفحه 479.

3.همان مدرك.

4. همان، صفحه 478.

[392]

غضب سرعت مى كنند (چرا كه گرفتار قضاوت هاى عجولانه مى شوند).(1)

2ـ كمى ظرفيت: افرادى كه داراى روح بزرگ، و فكر گسترده هستند، حوادث تلخ را در درون جان خود، تحمل مى كنند و نگه مى دارند، ولى افراد كم ظرفيت با كمترين ناملائمى از ناملائمات بر مى آشوبند، و گاه به زمين و زمان بد مى گويند.

حديث بالا كه سرعت غضب را از خوى جهّال شمرده بود اشاره اى به اين حقيقت نيز مى تواند داشته باشد.

3ـ تكبر و خودبرتر بينى: افراد متكبر افرادى پر توقع اند و هميشه مايل هستند كه ديگران حريم آنها را حفظ كنند، مقدم آنها را خير مقدم بدانند و گرامى دارند و امتيازات خاصى براى آنها قائل شوند، اما هنگامى كه اين عكس العمل ها را از مردم نمى بينند به سرعت عصبانى و خشمگين مى شوند، در حالى كه ريشه اصلى بدبختى در وجود خود آنها است و دوستان و اطرافيان مردم گناهى ندارند.

در حديثى از حضرت مسيح(عليه السلام) نقل شده كه ضمن شرح اسباب غضب يكى از عوامل آن را تكبر و عجب و خودبينى برشمرد.(2)

در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است كه حواريون به او گفتند اى آموزنده نيكى ها به ما بگو از همه خطرناك تر چيست؟ فرمود: غضب خداوند است، عرض كردند: با چه وسيله اى از غضب خداوند در امان باشيم، فرمود: غضب نكنيد. عرض كردند سرچشمه غضب چيست؟ فرمود: «اَلْكِبْرُوا التَّجَبُّرُ وَ مَحْقَرَةُ النّاسِ; تكبر و خودبزرگ بينى و مردم را كوچك شمردن».(3)

4ـ حسد و كينه توزى: افراد حسود و كينه توز، مواد اصلى كينه توزى را در درون دل نهفته اند، و دقيقاً همچون مخزن باروتى است كه با نزديك شدن به جرقه كوچكى شعلهور مى گردد، و آتش خشم از تمام وجودشان ظاهر مى شود. در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «اَلْحِقْدُ مَثارُ الْغَضَبِ; كينه توزى سبب خشم است».(4)


1. شرح غررالحكم، جلد 6، صفحه 28، حديث 9351.

2. محجة البيضاء، جلد 5، صفحه 304.

3. سفينة البحار، ماده غضب.

4.شرح غرر، جلد 1، صفحه 142، حديث 530.

[393]

5ـ حرص و دنياپرستى: افرادى كه عشق و دلباختگى به دنيا وجودشان را پركرده و حرص و آز در درون جانشان لانه گزيده، كمترين مزاحمت به منافع خويش را تحمل نمى كنند، و به سرعت بر مى آشوبند. و از آنجا كه زندگى اجتماعى خالى از مزاحمت هاى پى در پى نيست، بلكه مى توان گفت مزاحمت هاى جزئى همه روز وجود اين گونه افراد غالباً خشمگين و عصبانى هستند و اگر نتوانند، خشم خود را بر سر اين و آن بريزند، درون جانشان را همچون خوره مى خورد.

در ادامه حديثى كه از حضرت مسيح(عليه السلام) در بالا اشاره كرديم نيز اشاره به اين عامل شده و مى فرمايد: «وَشِدَّةُ الْحِرْصِ عَلى فُضُولِ الْمالِ وَ الْجاهِ; شدت حرص بر فزونى مال و مقام».

 

درمان غضب

با توجه به اين كه غضب، آثار شوم و پيامدهاى بسيار خطرناكى دارد، و گاه شيرازه زندگى انسان را از هم مى پاشد، كوشش و تلاش براى درمان آن بسيار لازم است و افراد عصبانى اگر در اصلاح حال خويش نكوشند پشيمان خواهند شد.

بزرگان علم اخلاق در اين زمينه بحث هاى فراوانى دارند و از آن بالاتر در روايات اسلامى دستورهاى مهم و مؤثرى براى خاموش كردن آتش غضب داده شده است كه گلچينى از آن را ذيلا از نظر مى گذرانيم:

1ـ افراد خشمگين و عصبانى هميشه حتى قبل از آن كه شعله هاى آتش غضب قلب آنها را احاطه كند، بايد در آثار شوم آن بينديشند، و مرتب به خود تلقين كنند كه غضب آتشى است كه ممكن است خرمن ايمان و سعادت و هستى آنها را بسوزاند، غضب آتش خشم خدا را در دنيا و آخرت مى افروزد. غضب دوستان را از انسان دور مى كند و حربه به دست دشمنان مى دهد، غضب آثار ويرانگرى روى اعصاب انسان مى گذارد، عمر او را كم مى كند و سلامتى او رابه خطر مى اندازد. غضب انسان را از رسيدن به مقامات معنوى و مادى باز مى دارد.

به عكس، حلم و بردبارى رمز موفقيت و پيشرفت و سلامت روح و جسم و سبب

[394]

محبوبيت در جامعه و موجب رضاى خدا و دورى شيطان است. همچنين درباره ثواب هاى الهى كه براى بردباران ذخيره شده و كيفرهايى كه در انتظار صاحبان غضب است نيز بينديشيد.

نه تنها در حال غضب، بلكه قبل از آن نيز بايد در اين مسائل بينديشد و به خود تلقين كند تا گرفتار آن نشود.

2ـ فكر در عواقب خشم و غضب; بارها اين نكته را تجربه كرده ايم و اگر ما تجربه نكرده ايم ديگران تجربه كرده اند، كه هر تصميمى كه انسان به هنگام غضب مى گيرد نسنجيده و نادرست است و غالباً موجب پشيمانى مى گردد، چه بهتر كه اين جمله معروف را كه از بعضى از دانشمندان به يادگار مانده، همواره با خود زمزمه كند، به هنگام غضب نه تصميم و نه تنبيه و نه مجازات.

3ـ از طرق مهم درمان كه در روايات بر آن تأكيد شده است ذكر خدا است، در بعضى از روايات آمده هنگامى كه عصبانى مى شويد: «اَعُوْذُبِاللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيْمِ» بگوئيد.(1)

در بعضى ديگر آمده است به هنگام غضب «لا حَوُلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه الْعَلِىَّ الْعَظِيمِ» بگوييد تا غضب از شما برود.(2)

در بعضى ديگر از روايات آمده است: «به هنگام غضب صورت بر زمين بگذاريد و براى خدا سجده كنيد».

ابو سعيد خدرى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه فرمود: غضب جرقه اى است كه در قلب انسان قرار مى گيرد (و آثار آن در وجود او نمايان مى شود) آيا نمى بينيد كه چشمان او سرخ، و رگ هاى او متورّم مى شود. كسى كه اين حالات را در خود مشاهده كند، صورتش را به زمين بگذارد.(3)

به يقين هر كس چنين كند و به درگاه خدا پناه ببرد و از او رفع شر شيطان و غضب را بخواهد آرامش مى يابد.


1. سفينة البحار، ماده غضب، المحجة البيضاء، جلد 5، صفحه 307.

2. جامع الاحاديث، جلد 13، صفحه 472.

3.المحجة البيضاء، جلد 5، صفحه 308.

[395]

به يقين هر گونه ذكر خدا در اين حال مناسب و مؤثر است، ولى آنچه در بالا آمد، مؤثرتر مى باشد.

مرحوم شيخ حرّ عاملى در وسائل، بابى تحت عنوان باب وجوب ذكر اللّه عند الغضب در ابواب جهاد النفس آورده است كه دليل بر اهميت اين موضوع است.(1)

4ـ تغيير دادن حالت يكى ديگر از طرق درمان غضب است همان گونه كه در روايات اسلامى آمده است: اگر شخص در حال نشستن عصبانى شده برخيزد و اگر ايستاده است بنشيند، و صورت از آن صحنه برگرداند يا دراز بكشد و اگر بتواند از آن محل دور شود، و خود را به كار ديگرى مشغول سازد.

اين تغيير حالت براى فرو نشستن آتش خشم و غضب بسيار مؤثر و مفيد است.

در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «كانَ النَّبِىّ اِذا غَضِبَ وَ هُوَ قائِمٌ جَلَسَ وَ اِذا غَضِبَ وَ هُوَ جالِسٌ اِضْطَجَعَ، فَيَذْهَبُ غَيْضُهُ; هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) (بر اثر كارهاى بسيار زشت جاهلان) عصبانى مى شد، در حالى كه ايستاده بود مى نشيت و اگر نشسته بود، به پهلو مى خوابيد و خشم او برطرف مى شد».(2)

در بحارالانوار از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «وَ ايُّما رَجُل غَضِبَ وَ هُوَ قائِمٌ فَلْيَجْلِسْ فَاِنَّهُ سَيَذْهَبُ عَنْه رِجْزُ الشَّيْطانِ وَ اِنْ كانَ جالِساً فَلْيَقُمْ; هر كس كه خشمگين شود در حالى كه ايستاده باشد بنشيند، چرا كه پليدى شيطان از او دور مى شود، و اگر نشسته است برخيزد».

در ذيل اين حديث آمده است كه اگر انسان نسبت به يكى از بستگانش خشمگين شود و بدن او را با دست خود لمس كند و اين تماس بدنى خشم او را فرو مى نشاند.(3)

5ـ وضو گرفتن: نوشيدن آب خنك و شستن سر و صورت با آن به يقين در خاموش كردن آتش غضب مؤثر است. بلكه در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمده است


1.وسائل الشيعه، جلد 11، صفحه 291، (باب 54 از ابواب جهاد النفس)

2. المحجة البيضاء، جلد 5، صفحه 308، بحارالانوار، جلد 70، صفحه 272.

3. بحارالانوار، جلد 70، صفحه 272.

[396]

«اِذا غَضِبَ اَحَدُكُمْ فَلْيَتَوضَّأ; هنگامى كه كسى از شما خشمگين شود وضو بگيرد».(1)

از اين تعبير استفاده مى شود كه وضو گرفتن به هنگام خشم و غضب مستحب است و در فرو نشاندن آتش غضب تأثير دارد.

مرحوم علامه مجلسى در تفسير كوتاهى كه بر اين حديث نوشته است مى فرمايد: «بعيد نيست كه منظور از وضو گرفتن در اينجا شستن دست باشد». ولى با توجه به اين كه وضو در لسان روايات به معنى همين وضوى نماز است و به اصطلاح حقيقت شرعيه در معنى جديد شده است، ظاهر حديث مزبور همان وضوى نماز است.

در بعضى از روايات از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) علاوه بر وضو، غسل هم وارد شده است مى فرمايد: «وَ اِذا غَضِبَ اَحَدُكُمْ فَلَيَتَوَضَّأ وَ لْيَغْتَسِلْ فَاِنَّ الْغَضَبَ مِنَ النّارِ; هنگامى كه كسى از شما خشمگين مى شود وضو بگيرد و غسل كند، زيرا غضب از آتش است» (و آتش را آب خاموش مى كند).(2)

و در تعبير ديگرى آمده است كه غضب از شيطان است، و شيطان از آتش آفريده شده و آتش را آب خاموش مى كند، بنابراين هنگامى كه كسى از شما خشمگين شد وضو بگيرد».(3)

هرگاه امور بالا به يكديگر ضميمه شود، و اضافه بر آنها انسان در پيامدهاى خطرناك غضب در دنيا و آخرت، و كيفر و مجازات الهى آن بينديشد به يقين آتش غضب او هر چند شديد و سوزان باشد خاموش خواهد شد. مشكل آنجا پيدا مى شود كه انسان در همان حال و در همان صحنه بماند و هيچ تغيير و دگرگونى در وضع خود ندهد كه نجات از پيامدهاى آن، مشكل و گاه غير ممكن مى شود.

 

اقسام غضب

خشم و غضب هميشه جنبه منفى ندارد، گاه جنبه مثبت دارد و براى زندگى مادى و معنوى انسان ضرورى و لازم است. بنابراين مى توان غضب را به مثبت و


1. همان، جلد 77، صفحه 312.

2. همان، جلد 70، صفحه 272.

3.همان مدرك.

[397]

منفى، يا «ستوده» و «نكوهيده» تقسيم كرد، و هرگاه خشم الهى را نيز بر آن بيفزاييم غضب بر سه گونه تقسيم خواهد شد:

1ـ غضب خداوند: در بسيارى از آيات قرآن سخن از غضب و سخط الهى به ميان آمده است، مخصوصاً درباره بنى اسرائيل كه در آيات زيادى اشاره به غضب الهى نسبت به آنها، بلكه غضب بعد از غضب آمده است تا آنجا كه مغضوب عليهم از سوى جمعى از مفسران، در سوره حمد، به گنهكاران بنى اسرائيل كه نه تنها در گذشته، بلكه در عصر و زمان ما نيز چهره تاريخ بشريت را سياه كرده اند، تفسير شده است.

بى شك غضب به معنى هيجان درونى توأم با انتقام جويى كه آثار آن برافروخته شدن صورت و پرشدن رگ هاى گردن از خون است در مورد خداوند كه بالاتر از جسم و جسمانيت و تغيير و دگرگونى است مفهومى ندارد، همان گونه كه انتقام جويى به معنى فرو نشاندن سوز دل و به اصطلاح تشفى قلب با اذيت و آزار دشمن درباره ذات پاك الهى نيز نامفهوم است.

لذا مفسران غضب الهى را به معنى كيفر عادلانه او در مورد گنه كاران در دنيا و آخرت تفسير كرده اند.

راغب در كتاب مفردات با صراحت مى گويد: هنگامى كه غضب به عنوان يكى از اوصاف الهى ذكر شود مراد از آن فقط انتقام (و مجازات) است.

در احاديث اسلامى نيز به اين معنى اشاره شده است، چنانكه در حديثى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم كه در برابر اين سؤال كه غضب خداوند چيست؟ فرمود: «غَضَبَ اللّهُ تَعالى عِقابُهُ. يا عَمرو!(1) مَنْ ظَنَّ اَنَّ اللّهَ يُغَيِّرُهُ شَىْءٌ فَقَدْ كَفَرَ; منظور از غضب خداوند متعال، عقاب و كيفر او است. اى عمرو! كسى كه گمان كند چيزى خداوند را دگرگون مى سازد (و تغيير حالت مى دهد) كافر شده است».(2)

در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه خشم خدا كيفر او است


1.اشاره به عمروبن عبيد معتزلى است كه با جماعتى خدمت امام باقر(عليه السلام) آمده بودند، به گمان اين كه آن حضرت را بيازمايند و سرانجام شرمنده باز گشتند.

2. بحار الانوار، جلد 4، صفحه 68.

[398]

همان گونه كه رضاى او ثواب او است. (نه اين كه در ذات خداوند به هنگام خشم و رضا تغيير و دگرگونى حاصل شود كه اين از صفات ممكنات است).

كوتاه سخن اينكه آيات و رواياتى كه سخن از غضب و سخط خدا مى گويد،ارتباطى با خشم و غضب مخلوقين ندارد،بلكه كيفرهايى است عادلانه كه براى تربيت انسان ها مقرر شده است .

2ـ خشم هاى منفى و غضب هاى ويرانگر كه در مباحث گذشته به طور كامل پيرامون آن بحث شد،و خطرات و پيامدهاى سوء آن را دانستيم ،و انگيزه ها و طرق درمان آن را نيز بررسى كرديم، و در اينجا نيازى به توضيح بيشتر نمى بينيم .

3ـ غضب هاى مثبت انسانى: اگر كسى گمان كند خداوند نيرويى در انسان بى حكمت آفريده است ،يا بعضى از نيروهاى خدا داد صرفاً جنبه ويرانگرى دارد چنين كسى حكمت خدا را نشناخته، و در واقع توحيد افعالى او ناقص است.

محال است عضوى در پيكر و نيروئى در درون و جان آدمى باشد،و اثر مثبتى نداشته باشد.از جمله نيروى غضب است.

هنگامى كه انسان خشمگين مى شود،تمام توان او بسيج مى گردد،و گاه قدرت او چندين برابر زمان عادى و معمولى مى شود. فلسفه وجودى اين حالت در واقع آن است كه اگر جان يا مال يا منافع ديگر انسان به خطر بيفتد بتواند حداكثر دفاع را در برابر مهاجم داشته باشد، و اين نعمت بسيار بزرگى است.

پرندگان يا حيوانات ديگرى را ديده ايم كه در هنگام عادى با يك اشاره فرار مى كنند، اما زمانى كه جان خود يا فرزندان خود را در خطر ببينند، گاه چنان مى ايستند و دفاع مى كنند كه انسان را در شگفتى فرو مى برند. گاه يك پرنده ترسو هنگامى كه نوزاد خود را در خطر ببيند، مانند يك عقاب حمله مى كند، و با قوّت و قدرت مهاجم يا مهاجمين را عقب مى راند، حتى حيوانى مانند گربه اگر در اتاق در بسته اى گرفتار شود و به او حمله كنند، به مقابله بر مى خيزد و مبدل به حيوان بسيار خطرناك مى شود كه به روى هر انسان مهاجم پنجه مى اندازد و مانند يك حيوان درنده طرف مقابل را مجروح مى كند.

[399]

بنابراين نيروى غضب يك نيروى مفيد و مهم دفاعى است كه براى بقاى حيات انسان ضرورت دارد، مشروط بر اين كه در جاى خود به كار گرفته شود.

در آيات و روايات اسلامى سخن از خشم مقدس و غضب الهى بسيار است، از جمله:

1ـ در داستان موسى(عليه السلام) مى خوانيم: هنگامى كه براى گرفتن پيام الهى به كوه طور آمده بود، و در غياب او سامرى گمراه از فرصت استفاده كرد و گوساله معروف خود را ساخت و بنى اسرائيل را به پرستش آن وادار نمود، و خداوند اين خبر را در همان كوه طور به اطلاع موسى(عليه السلام) رسانيد، موسى(عليه السلام) خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خويش باز گشت و الواحى كه در آن احكام بنى اسرائيل بود. به كنارى افكند، و موهاى سر يا ريش برادر و جانشين خود را گرفت و كشيد و بر او فرياد زد: كه چرا در مقابل اين انحراف بزرگ خاموش نشستى؟ چرا از من پيروى نكردى؟ و فرمان مرا به بوته فراموشى افكندى و در اينجا هارون به دفاع از خود پرداخت و ترس از تفرقه را به عنوان عذر خود ذكر نمود: (وَ لَمّا رَجَعَ مُوسى اِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَ ما خَلَفْتُمُونى مِنْ بَعْدِى أَعَجِلْتُمْ اَمْرَ رَبِّكُمْ وَ اَلْقَى الاَْلواحَ وَأخَذَ بِرَأسِ اَخيهِ يَجُرُّهُ اِلَيْهِ).(1)

اين خشم و عصبانيت شديد تكانى به بنى اسرائيل داد، وبسيار زود متوجه اشتباه بزرگ خود، يعنى انحراف از توحيد به شرك شدند.

به يقين اين گونه عصبانيت ها و غضب ها كه در برابر انحراف و گمراهى مردم ظهور و بروز پيدا مى كند، مثبت و سازنده است و جنبه الهى دارد.

همچنين تمام خشم و غضب هاى انبياى الهى در برابر اقوام گمراه.

به يقين اگر موسى(عليه السلام) با خونسردى با اين مسأله برخورد مى كرد، اى بسا خون سردى او را دليل بر امضاى گوساله پرستى مى گرفتند و مبارزه با آن بعداً مشكل مى شد ولى اين خشم و غضب كار خود را كرد، و تكان سختى به آنان داد.


1. به سوره طه، آيات 92 تا 94 و سوره اعراف آيات 150 تا 151 مراجعه شود.

[400]

2ـ در حالات پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نيز مى خوانيم كه گاه در برابر بعضى از حوادث به گونه اى عصبانى مى شد كه آثار خشم و غضب در چهره مباركش نمايان مى گشت.

مثلا در داستان حديبيّه مى خوانيم كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در برابر پيشنهاد سهيل بن عمرو (نماينده قريش جهت عقد پيمان صلح) درباره بعضى از موارد نادرست صلحنامه سخت عصبانى شد به گونه اى كه آثار خشم و غضب در چهره او نمايان گشت (و همين امر سبب پس گرفتن آن پيشنهاد شد).(1)

3ـ در حالات اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم كه در برابر ظلم يكى از مسلمانان نسبت به همسرش، و تهديد كردن او را به سوزاندن با آتش، على(عليه السلام) سخت عصبانى شد، و به روى آن جوان شمشير كشيد و فرمود: من تو را امر به معروف و نهى از منكر مى كنم (و سفارش نيك رفتارى به همسرت را به تو مى نمايم) تو دارى اين چنين پرخاشگرانه به حق و عدالت پشت مى كنى، توبه كن وگرنه جانت در خطر است. جوان متجاوز كه وضع را چنين ديد به سرعت عقب نشينى كرد و از در عذرخواهى درآمد و تقاضاى بخشش نمود.(2)

به يقين اين خشم مقدس الهى بود كه در مقام دعوت افراد گنهكار به سوى حق و عدالت بسيار كارساز و مؤثر است.

4ـ درباره ابوذر مى خوانيم هنگامى كه عثمان امر به معروف و نهى از منكر او را تحمل نكرد دستور تبعيد او را به سرزمين بد آب و هواى ربذه صادر كرد. على(عليه السلام) به بدرقه او آمد و هنگام وداع با او فرمود: «يا اَباذَرَ اِنَّكَ غَضِبْتَ لِلّهِ (عزّ وجل) فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ اِنَّ الْقَوْمَ خافُوكَ عَلى دُنْياهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِى اَيديهِمْ ما خافُوكَ عَلَيهِ وَاهْرُبْ مِنْهُمْ بِما خِفْتَهُمْ عَلَيهِ; اى ابوذر! تو به خاطر خدا خشم گرفتى و غضب كردى، پس به همان كس كه برايش غضب نمودى اميدوار باش اين مردم (عثمان و دار و دسته او) از تو بر دنيايشان ترسيدند و تو از آنها بر دينت، پس آنچه را كه آنها برايش در وحشتند به خودشان واگذار. و به خاطر آنچه بر آن مى ترسى از آنها فرار كن».(3)


1. بحارالانوار، جلد 20، صفحه 360.

2. همان، جلد 40، صفحه 113.

3. نهج البلاغه، خطبه 130.

[401]

بديهى است خشم ابوذر نسبت به كسانى كه اموال بيت المال را به ناحق در ميان خود تقسيم مى كردند و به مردم ظلم و ستم روا مى داشتند يك خشم مقدس الهى بود.

در سخن ديگرى از خود ابوذر به هنگامى كه معاويه از انتقادات او به وحشت افتاد، و مى خواست او را از شام كه تبعيد كند، نقل شده است چنين مى خوانيم كه او خطاب به گروهى از مؤمنان شام به بدرقه او آمده بودند چنين گفت: «اَيُّهَا النّاسُ اِجْمَعُوا مَعَ صَلاتِكُم وَ صَومِكُمْ غَضَباً لِلّه عَزَّوَجَلّ اِذا عُصِىَ فِى الاَرْضِ; اى مردم! همراه نماز و روزه خود خشم براى خداوند متعال در برابر گناهانى در زمين انجام مى شود داشته باشيد».(1)

5ـ در حديثى در حالات سيّد الشهدا امام حسين(عليه السلام) مى خوانيم هنگامى كه وليدبن عتبه والى و فرماندار مدينه بود (و مى خواست با استفاده از موقعيت خود اموالى از حضرت را غصب كند) امام عمامه او را از سرش برداشت و بر گردنش پيچيد (و فشار داد وليد هنگامى كه اين شجاعت و غضب را ملاحظه كرد عقب نشينى نمود) مروان (معاون وليد) به او گفت من تا امروز چنين جرأت و جسارت كسى را بر اميرش نديده بودم. (اشاره به ضعف وليد كرد) وليد گفت: به خدا قسم تو به من عصبانى نشده اى بلكه از حلم و بردبارى من حسد بردى، اين مال تعلق به حسين داشت ولى امام حسين فرمود: «اين مال را به تو واگذار كردم اى وليد» اين سخن را فرمود و از جاى برخاست (اشاره به اين كه خشم و غضب من به خاطر مال دنيا نبود بلكه به خاطر اين بود كه به تو ثابت كنم با زورگويى در برابر من كارى پيش نمى رود).(2)

6ـ در حديث ديگرى مى خوانيم كه امام على بن ابى طالب(عليه السلام) هنگامى كه مى خواست مالك اشتر را به عنوان استاندار مصر بفرستد نامه اى براى مردم مصر فرستاد كه آغازش چنين بود: «مِنْ عَبْدِاللّهِ عَلِى اميرِالمُؤمِنينَ(عليه السلام) اِلَى الْقَوْمِ الَّذينَ غَضِبُوا


1.ميزان الحكمه، جلد 3، صفحه 2270.

2.بحارالانوار، جلد 44، صفحه 191.

[402]

لِلّهِ حِينَ عُصِىَ فى اَرْضِهِ وَ ذُهِبَ بِحَقِّهِ; اين نامه اى از بنده خدا على اميرمؤمنان به جمعيتى كه به خاطر خدا غضب كردند، در آن هنگام كه در زمين او عصيان شد و حق او را بردند». (اشاره به قيام مردم در برابر غارت غارتگرى اطرافيان عثمان نسبت به بيت المال است).(1)

7ـ در بعضى از احاديث آمده است: خداوند متعال به شعياء وحى فرستاد كه من صد هزار نفر از قوم تو را هلاك خواهم كرد، چهل هزار نفر از بدان و شصت هزار نفر از خوبان، شعياء عرض كرد: گنهكاران و بدان مستحق عذابند، نيكان چرا؟ خطاب آمد: «داهَنُوا اَهْلَ الْمَعاصِى فَلَمْ يَغْضِبُوا لِغَضَبى; آنها با معصيت كاران تساهل و تسامح كردند، و به خاطر غضب من خشم نگرفتند».(2)

اينها و مانند اينها كه در روايات اسلامى كم نيست همگى اشاره به خشم هاى مقدسى دارد كه براى خدا و دفاع از حق در برابر ظالمان و گنهكاران انجام مى گيرد.

تفاوت خشم هاى مقدس و مزموم در اين است كه اولا خشم مقدس تحت كنترل عقل و شرع قرار دارد و به منظور بسيج تمام نيروها در برابر كار خلافى است كه در حال انجام است تا جلو آن گرفته شود. ولى خشم هاى شيطانى نه تنها تحت كنترل عقل نيست بلكه هوا و هوس هاى لجام گسيخته بر آن حاكم است.

ثانياً خشم مقدس هدف مقدسى را دنبال مى كند و همواره توأم با برنامه ريزى است در حالى كه خشم هاى شيطانى نه هدف مقدسى دارد و نه برنامه اى.

ثالثاً خشم هاى مقدس هميشه حدود معينى دارد، و از حد تجاوز نمى كند در حالى كه خشم شيطانى هيچ حد و مرزى را به رسميت نمى شناسد، و با يك مثال ساده مى توان تمام تفاوت هايى را كه در بالا آمد مشخص كرد، خشم هاى مقدس مانند سيلاب هايى است كه از كوه ها به راه مى افتد و پشت سد قرار مى گيرد و به صورت حساب شده در كانال ها به جريان مى افتد و سبب انواع آبادى ها و بركت ها است. در حالى كه خشم شيطانى همانند سيلاب هايى است كه از كوه سرازير مى شود و هيچ مانعى بر سر راه آن نيست و هر چيزى را بر سر راه خود بيابد درهم مى كوبد و ويران مى سازد.


1. نهج البلاغه، نامه 38.

2.بحارالانوار، جلد 14، صفحه 161.

[403]

اين سخن را با حديثى از امام صادق(عليه السلام) پايان مى دهيم: «اِنَّمَا الْمُؤمِنُ الَّذى اِذا غَضَبَ لَمْ يَخْرُجُهُ غَضَبَهُ مِنْ حَقّ، وَ اِذا رَضِىَ لَمْ يَدْخُلْهُ رَضاهُ فِى باطِل; مؤمن كسى است كه هرگاه خشمگين شود، خشم او را از دائره حق خارج نمى كند، و هرگاه (از كسى) خشنود گردد، خشنوديش او را در باطل وارد نمى سازد».(1)

 

حلم و بردبارى

نقطه مقابل غضب و خشم لجام گيسخته، حلم و بردبارى و خويشتن دارى است، و همان گونه كه از امام حسن(عليه السلام) نقل شده كه وقتى از حضرتش درباره تفسير حلم سؤال كردند فرمود: «كَظْمُ الْغَيْظِ وَ مِلكُ النَّفْس; حلم فرو بردن غضب و تسلّط بر نفس است».(2)

و نشانه آن حسن برخورد با افراد و معاشرت بالمعروف است، همان گونه كه در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است: «لَيْسَ بِحَليم مَنْ لَمْ يُعاشِر بِالْمَعْروُفِ مَنْ لابُدَّ لَهُ مِنْ مُعاشِرَتِهِ; كسى كه نسبت به افرادى كه ناچار است با آنها معاشرت كند خوش رفتارى نداشته باشد، حكيم و بردبار نيست».(3)

افرادى هستند كه بر اثر عجز و ناتوانى بردبارى پيشه مى كنند، و در واقع داراى فضيلت حلم نيستند چرا كه هر وقت قدرت پيدا كردند، دست به انتقام دراز مى كنند، همان گونه كه در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «لَيْسَ الحَليمُ مَنْ عَجَزَ فَهُجِمَ وَ اِذا قَدَرَ اِنْتَقَمَ، اِنَّما الْحَليمُ مَنْ اِذا قَدرَ عَفى; كسى كه به خاطر عجز و ناتوانى ساكت شود و اقدام به كارى نكند و به هنگام توانايى انتقام بگيرد حليم و بردبار نيست. حليم كسى است كه به هنگام توانايى ببخشد».(4)

به هر حال حلم و بردبارى همه كس مخصوصاً براى رؤساء و مديران و سرپرست هاى خانواده ها، يكى از باارزش ترين فضائل اخلاقى است كه سبب پيشرفت و تعالى و حسن مديريت و جذب دل ها و حل مشكلات عظيم است.


1. بحارالانوار، جلد 64، صفحه 354.

2. همان، جلد 75، صفحه 102.

3.كنزالعمال، حديث 5815، جلد 3، صفحه 130.

4.غررالحكم، حديث 7529.

[404]

در اهميت اين فضيلت اخلاقى چند روايت زير را كه به عنوان گلچينى از روايات اين باب برگزيده ايم كافى به نظر ميرسد.

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation