بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق درقرآن جلد 3, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     301 - اخلاق در قرآن
     302 - اخلاق در قرآن
     303 - اخلاق در قرآن
     304 - اخلاق در قرآن
     305 - اخلاق در قرآن
     306 - اخلاق در قرآن
     307 - اخلاق در قرآن
     308 - اخلاق در قرآن
     309 - اخلاق در قرآن
     310 - اخلاق در قرآن
     311 - اخلاق در قرآن
     312 - اخلاق در قرآن
     313 - اخلاق در قرآن
     314 - اخلاق در قرآن
     315 - اخلاق در قرآن
     316 - اخلاق در قرآن
     317 - اخلاق در قرآن
     318 - اخلاق در قرآن
     319 - اخلاق در قرآن
     320 - اخلاق در قرآن
     321 - اخلاق در قرآن
     322 - اخلاق در قرآن
     323 - اخلاق در قرآن
     324 - اخلاق در قرآن
     325 - اخلاق در قرآن
     326 - اخلاق در قرآن
     327 - اخلاق در قرآن
     328 - اخلاق در قرآن
     329 - اخلاق در قرآن
     FEHREST - اخلاق در قرآن
 

 

 
 

 

 

جالب اين كه در تاريخ پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و پيشوايان بزرگ دين كراراً اين موضوع به ثبوت رسيده است كه گاهى سخت ترين دشمنان كينه توز بر اثر مقابله به ضد (نيكى در برابر بدى) به كلى منقلب شده و مبدل به دوستان صميمى گشته اند، و اين تجربه هاى فراوان نشان مى دهد كه تأثير اين عمل، ملموس و چشمگير است.

* * *

 

در هفتمين آيه سخن از مسأله قصاص است كه يكى از احكام مهم اجتماعى اسلام و ضامن حفظ خون ها مى باشد و قرآن آن را مايه حيات جامعه مى شمرد، در عين حال عفو و گذشت را برتر از آن مى داند. مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان


1. به تفسير الميزان، جلد 16، ذيل آيه مورد بحث رجوع شود.

[419]

آورده ايد حكم قصاص در مورد مقتولين بر شما نوشته شده» (يا اَيُّهَا الَذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِى الْقَتْلى).

تا آنجا كه مى فرمايد: اگر كسى از سوى برادر (دينى) خود مورد عفو قرار گيرد، (و قصاص تبديل به خونبها گردد) بايد از طريق پسنديده اى (براى اداى بدهى خود) پيروى كند، و قاتل نيز به نيكى ديه را به او (ولى مقتول) بپردازد، اين تخفيف و رحمتى است از سوى پروردگار شما (فَمَنْ عُفِىَ لَهُ مِنْ اَخِيْهِ شىءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعروُفِ وَ اَداءٌ اِلَيْهِ بِاحْسان ذلِكَ تَخْفيفٌ مِنْ رَبِّكُم وَ رَحْمَةً).

و در پايان آيه با آنهايى كه بعد از عفو و گذشت يا تبديل قصاص به ديه پشيمان مى شوند و به خشونت باز مى گردند و به هنگام قدرت قاتل را مى كشند، اخطار شديد داده است و مى فرمايد: «هر كس بعد از آن تجاوز كند عذاب دردناكى خواهد داشت» (فَمَن اعْتَدى بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ اَليمٌ).

زيرا بعد از عفو يا تبديل قصاص به ديه، راه بازگشت به كلى مسدود مى شود، و قصاص براى هميشه ساقط مى گردد، و انتقام جويى از قاتل، قتل مجددى محسوب مى شود كه از هر نظر قابل تعقيب است.

اين آيه قاتلان را در ميان خوف و رجاء نگه مى دارد، از يك طرف راه قصاص را گشوده تا كسى جرئت نكند دست به خون ديگرى بيالايد، و از طرفى راه عفو را بسته تا جلو انتقام جوئى هاى خشن و خطرناك را بگيرد، و اين نهايت حكمت و تدبير در اين مسأله مهم اجتماعى است.

تعبير به برادر در آيه فوق، نشان مى دهد كه حتى اگر در ميان مسلمين قتلى صورت گيرد، باز رابطه برادرى قطع نمى شود، و تا ضرورتى ايجاب نكند نبايد به سراغ قصاص رفت، و اين تعبير دليل بر اين است كه اسلام عفو و گذشت را بر قصاص ترجيح مى دهد و با اين تعبير مى خواهد حس محبت و دوستى را در اولياء دم برانگيزد. (اين مضمون از ابن عباس در روايتى نقل شده است).(1)


1. تفسير روح البيان، جلد اول، صفحه 285.

[420]

همچنين تعبير به «ذلِكَ تَخْفِيفٌ مِنكُمُ وَ رَحْمَةٌ» نيز دليل ديگرى بر ترجيح عفو و گذشت يا تبديل قصاص به ديه است.

* * *

 

در هشتمين آيه خطاب به همه مؤمنان كرده و در مورد اختلافات و كشمكش هاى خانوادگى چنين مى گويد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند از آنها برحذر باشيد (يا اَيّهَا الَذينَ آمَنُوا اِنَّ مِنْ اَزواجِكُمْ وَ اولادِكُمْ عَدوّاً لَكُمُ فَاحْذَروُهُ).

اين عدوات ممكن است از طرق مختلفى اعمال گردد، در جنبه هاى معنوى مانند جلوگيرى كردن از هجرت به مدينه در عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) يا وصيت كردن به بعضى از اموال براى كارهاى خير يا در مسائل معنوى يا در مسائل مادى مانند مزاحمت هاى مختلفى كه فرزندان نااهل و همسران پر توقع نسبت به پدر و شوهر انجام مى دهند.

ولى در ذيل آيه مى افزايد: اگر عفو كنيد و صرف نظر نماييد و گنهكار را ببخشيد «خدا شما را مى بخشد» زيرا خداوند بخشنده و مهربان است (وَ اِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَاِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ).

بى شك اگر عفو و گذشت از محيط خانواده برچيده شود، و هر كس بخواهد در مزاحمت هايى كه به حق او مى شود، در مقام انتقام جويى برآيد، محيط خانواده مبدل به جهنم سوزانى مى شود كه هيچ كس در آن امنيت ندارد، و به زودى خانواده ها از هم متلاشى مى شوند.

جالب توجه اين كه در اين آيه خداوند نخست با صراحت دستور به عفو، و سپس صفح مى دهد و در ذيل آيه به طور ضمنى دستور به غفران مى دهد، زيرا مى فرمايد: آيا دوست نداريد كه خداوند شما راببخشد؟ يعنى شما هم غفران كنيد تا مشمول غفران خدا قرار گيريد.

[421]

حال بايد ديد فرق ميان عفو و صفح و غفران چيست؟(1) به نظر مى رسد كه عفو مرحله نخستين است و به معنى گذشت و ترك انتقام و هر گونه عكس العمل مى باشد، و صفح به معنى روى برگرداندن و ناديده گرفتن و به فراموشى سپردن است كه اين مرحله دوم مى باشد، و غفران به معنى پوشانيدن آثار خطا و گناه است، كه مردم هم آن را به فراموشى بسپارند، و اين آخرين مرحله است و برترين مقامات انسان هاى با ايمان در برابر خطاهاى ديگران است.

* * *

 

در نهمين آيه، عفو و گذشت در كنار انجام اعمال خير قرار گرفته و وعده عفو الهى در برابر آن داده شده است، مى فرمايد: «اگر نيكى ها را آشكار يا مخفى سازيد، و از بدى ها گذشت نماييد (مشمول عفو خدا خواهيد شد) خداوند بخشنده و توانا است (و با اين كه قادر بر انتقام است ـ جز در موارد معيّنى ـ عفو و گذشت مى كند. (اِنْ تُبدوُا خَيْراً اَوْتُخْفُوهُ اَوْ تَعفُوا عَنْ سُوء فَاِنَّ اللّهَ كانَ عَفُوّاً قَديراً).

بنابراين انسان نبايد تصور كند انتقام گرفتن به هنگام قدرت و پيروزى افتخارى است، افتخار آن است كه انسان در اين گونه موارد مالك اعصاب خويش باشد و تا آنجا كه از عفو و گذشت سوء استفاده نمى شود، عفو و گذشت نمايد.

* * *

 

در دهمين و آخرين آيه از آيات مورد بحث باز روى سخن به سوى پيامبر(صلى الله عليه وآله)است (ولى منظور همه مسلمان ها مى باشد) مى فرمايد: در برابر آنچه آنها (دشمنان) مى گويند شكيبا باش، و به طرز شايسته اى از آنها كناره گيرى كن (وَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَميلا).


1. توجه داشته باشيد كه ماده «غفران» همان گونه كه در مورد خداوند گفته مى شود در آيات متعددى درباره انسان نيز به كار رفته است مانند: قُلْ لِلَّذينَ آمنوا يَغفِروُا لِلَّذينَ لايَرجُونَ اَيّامَ اللّْه (جاثيه، آيه 14) و مانند وَ اِذا ما غَضَبُواهُم يَغفِرُون (شورى، آيه 37).

[422]

مى دانيم كه يكى از حربه هاى ناجوانمردانه مشركان و دشمنان لجوج پيامبر(صلى الله عليه وآله)انواع هتك و توهين ها و دشنام ها و نسبت هاى ناروايى بود كه به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)مى دادند كه قلب مبارك آن حضرت را سخت آزار مى داد، ولى با اين همه، خداوند به او دستور مى دهد كه در برابر آن شكيبايى كند و همه را ناديده بگيرد، و هجر جميل نمايد.

منظور از «هَجْرِ جَميل» (دورى شايسته) به معنى هجران آميخته با محبت و حسن خلق و دلسوزى و دعوت به سوى حق است، و اين يكى از روش هاى تربيتى در برابر افراد لجوج و نادان مى باشد، كه اگر در برابر آنها بايستند بر لجاجت آنها افزوده مى شود، لذا دستور داده شده است كه در برابر هتّاكى و بدگويى آنها بى اعتنا بگذرد. بعضى تصور كرده اند كه اين دستور، قبل از نزول دستور جهاد است و آن را با نزول دستور جهاد منسوخ دانسته اند، در حالى كه چنين نيست; زيرا جهاد جايى دارد، و هجر جميل جاى ديگر.

به هر حال اين آيه، عفو و گذشت را مخصوصاً در برابر گروه خاصى كه زبان آنها قيد و بندى ندارد و بر اثر جهل و نادانى از گفتن هر كلام ناپسند و زشتى ابا ندارند توصيه مى كند; چرا كه هجر جميل بدون عفو حاصل نمى شود.

به گفته مرحوم طبرسى در مجمع البيان اين آيه پيامى است به تمام مناديان راه حق و مبلغان اسلام (در هر زمان و مكان) كه در برابر خشونت هاى جاهلان و بدگويى هاى متعصبان نادان، بر آشفته نشوند، و خونسردى را از دست ندهند و حسن اخلاق و مدارا را پيشه خود سازند.(1)

* * *

 

آيات فوق كه مخاطبش گاه همه مسلمانان هستند، و گاه شخص پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) به عنوان رهبر مسلمين است به خوبى مقام والاى عفو و گذشت را در برابر حوادث تلخ و ناملائمات روشن مى سازد، و اساس و پايه كار مسلمين را در


1.مجمع البيان جلد 10، صفحه 379.

[423]

ميان خود بر پايه عفو و گذشت مى نهد، و حتى در مقابل دشمنان در آنجا كه از عفو و گذشت سوءاستفاده نشود به آن توصيه مى كند.

عفو و انتقام در روايات اسلامى

مسأله فضيلت عفو و نكوهش انتقام در روايات اسلامى بازتاب وسيعى دارد، و تعبيرات بسيار تكان دهنده اى درباره آن ديده مى شود از جمله:

1ـ در حديثى از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) آمده است «اِذا كانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ نادى مُناد مَنْ كانَ اَجْرُهُ عَلَى اللّهِ فَلْيَدْخُلِ الْجَنَّةَ فَيُقالُ مَنْ ذَا الَّذى اَجْرُهُ عَلَى اللّهِ، فَيُقالُ الْعافُونَ عَنِ الناسِ فَيَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِساب; هنگامى كه روز قيامت مى شود ندا دهنده اى صدا مى زند هر كس اجر او بر خدا است وارد بهشت شود، گفته مى شود چه كسى اجرش بر خدا است؟ در پاسخ مى گويند: كسانى كه مردم را عفو كردند، و آنها بدون حساب داخل بهشت مى شوند».(1)

2ـ در حديث ديگرى از همان بزرگوار مى خوانيم كه در يكى از خطبه ها فرمود: «اَلا اُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ خَلائِقِ الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ اَلْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَالاِْحْسانُ اِلى مَنْ اَساءَ اِلَيْكَ، وَ اِعْطاءُ مَنْ حَرَمَكَ; آيا به شما خبر دهم كه بهترين اخلاق دنيا وآخرت چيست؟ عفو و گذشت از كسى كه به شما ستم كرده، و پيوند با كسى كه از شما بريده، و نيكى به كسى كه به شما بدى كرده، و بخشش به كسى كه شما را محروم ساخته است».(2)

در اين حديث شريف عالى ترين مراتب عفو كه همان پاسخ دادن بدى با خوبى است در شاخه هاى مختلف بيان شده است و اين مقام انبياء و اولياء و صلحاى راستين است.

3ـ اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد: «اَلْعَفْوُ تاجُ الْمَكارِمِ; عفو و گذشت تاج فضايل اخلاقى است».(3)

مى دانيم تاج هم نشانه عظمت و قدرت است، و هم زينت، و بر بالاترين عضو بدن يعنى سر گذاشته مى شود، اين تعبير نشان مى دهد كه عفو و گذشت در ميان همه


1. همان، ذيل آيه 40 سوره شورى.

2.اصول كافى، جلد 2، صفحه 107.

3. شرح غررالحكم، جلد 1، صفحه 140 (حديث 520).

[424]

فضايل اخلاقى موقعيت خاصى را دارد.

4ـ در حديث ديگرى از همان حضرت نقل شده است كه فرمود: «شَيئَانِ لا يُوزَنُ ثَوابُهُما اَلْعَفْوُ وَالْعَدْلُ; دو چيز است به قدرى ثواب آن زياد است كه به وزن نمى آيد، عفو و عدالت».(1)

قرار گرفتن عفو در كنار عدالت علاوه بر اين كه اهميت عفو را روشن مى سازد، تعديل اين دو را با يكديگر نشان مى دهد، چرا كه عدالت حق است و باعث نظم جامعه، ولى عفو يك فضيلت است كه سبب برطرف شدن كينه ها و جوشش محبت ها مى گردد. وانضمام اين دو به يكديگر هرگونه سوء استفاده را از بين مى برد.

5ـ در حديث ديگرى از همان بزرگوار بدترين مردم را چنين معرفى مى كند مى فرمايد: «شَرُّ الناسِ مَنْ لا يَعْفُ عَنِ الزَّلَّةِ وَلا يَسْتُرُ الْعَوْرَةَ; بدترين مردم كسى است كه از لغزش ها نمى گذرد و عفو نمى كند، و عيوب مردم را نمى پوشاند».(2)

6ـ در حديثى مى خوانيم كه مرد (خطاكارى) را نزد مأمون حاضر كردند، او تصميم داشت گردنش را بزنند، و امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) حاضر بود، مأمون عرض كرد: «ما تَقُولُ يا اَبَا الْحَسَنِ; شما در اين باره چه مى فرماييد: «فَقالَ اَقُولُ اِنَّ اللّهَ لا يَزيدُكَ بِحُسْنِ الْعَفْوِ اِلاّ عِزّاً فَعَفى عَنْهُ; حضرت فرمود: من مى گويم خداوند با حسن عفو جز عزّت تو را نمى افزايد».

مأمون اين سخن را شنيد و آن مرد را (كه به احتمال قوى يك جرم سياسى بر ضد مأمون داشت) بخشيد(3)

7ـ در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) آمده است كه فرمود: «قِلَّةُ الْعَفْو اَقْبَحُ الْعُيُوبِ، وَ التَّسَرُعُ اِلَى الانتِقامَ اَعْظَمُ الذُنُوبِ; كمى عفو و گذشت زشت ترين عيب ها است، و شتاب كردن به سوى انتقام بزرگترين گناهان است».(4)

8ـ همان حضرت در كلمات قصارش در نهج البلاغه فرموده است: «اِذا قَدَرْتَ عَلَى


1. همان مدرك، جلد 4، صفحه 184 (حديث 5769).

2. شرح غررالحكم، جلد 4، صفحه 175 (حديث 5735).

3. بحارالانوار، جلد 49، صفحه 172، حديث 10.

4.شرح غرر، جلد 4، صفحه 505، حديث 6766.

[425]

عَدُوِكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةَ عَلَيْهِ; هنگامى كه بر دشمن خود پيروز شدى، عفو را شكرانه اين پيروزى قرار ده».(1)

همين معنى به صورت هاى ديگرى وارد شده از جمله مى فرمايد: «اَلْعَفْوُ زَكاةُ الظَفَرِ; عفو زكات پيروزى است».(2)

9ـ در حديثى از امام ابوالحسن (حضرت رضا يا حضرت هادى عليهماالسلام) مى خوانيم كه فرمود: «مَا الْتَقَتَ فِئَتانِ قَطُّ اِلاّ نَصَرَ اللّهُ اَعْظَمَهُما عَفْواً; دو گروه در ميدان نبرد در برابر هم قرار نگرفتند مگر اين كه خداوند گروهى را كه عفو بيشترى دارند پيروز كرد».(3)

10ـ اين بحث را با حديث ديگرى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) پايان مى دهيم فرمود: «دَعِ الاِْنْتِقامَ فَاِنَّهُ مِنْ اَسْوَءِ اَفْعالِ الْمُقْتَدِرِ; انتقام جويى را رها كن كه از بدترين كارهاى افراد قدرتمند است».(4)

از مجموع اين احاديث اهميت فوق العاده عفو و گذشت و زشتى كينه توزى و انتقام روشن مى شود و بايد توجه داشت كه احاديث بسيار فزونتر است از آنچه در اينجا نوشتيم.

 

اقسام عفو

فضيلت عفو و گذشت و ترك انتقام جوئى به عنوان يك اصل از نظر شرع و عقل و كتاب و سنت جاى ترديد نيست اما اين بدان معنا نيست كه استثنائى نداشته باشد، بلكه مواردى پيش مى آيد كه عفو و گذشت سبب جرأت جانيان و جسارت خاطيان مى شود به يقيين هيچكس عفو و گذشت را در اين گونه موارد عفو و گذشت نمى شمرد بلكه براى حفظ نظم جامعه و نهى از منكر و پيش گيرى از تكرار جرم بايد از عفو صرف نظر كرد و به مجازات عادلانه پرداخت.

دستور قرآن مجيد در مورد مقابله به مثل در آيه 194 سوره بقره ممكن است


1. نهج البلاغه، كلمات قصار، حديث 11.

2. همان مدرك، حديث 211.

3. بحارالانوار، جلد 68، صفحه 424، حديث 65.

4.شرح غررالحكم، جلد 4، صفحه 20، (حديث 5139)

[426]

اشاره به همين معنى باشد آنجا كه مى فرمايد: «فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَااعْتَدى عَلَيْكُمْ; كسى كه بر شما تعدى كند همانند آن بر او تعدى كنيد» (در واقع مقابله به مثل، تعدى نيست، بلكه مجازات عادلانه است).

البته اين احتمال نيز وجود دارد كه آيه در مقام بيان جواز قصاص و مجازات عادلانه بوده باشد (و به اصطلاح، امر در مقام توهّم حظر است و دليل بر وجوب يا استحباب نيست).

به هر حال عفو و مجازات هر كدام جاى ويژه اى دارد، عفو در جايى است كه انسان قدرت بر انتقام و مقابله به مثل دارد، و اگر راه عفو را پيش مى گيرد، از موضع ضعف نيست، اين گونه عفو مفيد وسازنده است، هم براى مظلومى كه پيروز شده زيرا سبب صفاى دل و تسلط او بر هواى نفس مى شود، و هم براى ظالمى كه مغلوب گشته زيرا او را به اصلاح خويشتن وا مى دارد.

در احاديث اسلامى نيز به اين استثناء اشاره شده، اشاراتى پر معنى و لطيف از جمله در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «اَلْعَفُوُ يُفْسِدُ مِنَ اللَّئيمِ بِقَدْرِ اِصْلاحِهِ مِنَ الْكَريمِ; عفو و گذشت افراد ليم و پست را فاسد مى كند، به همان اندازه كه افراد با شخصيت را اصلاح مى نمايد».(1)

در حديث ديگرى از همان بزرگوار مى خوانيم: «اَلْعَفُو عَنِ الْمُقِرِ لاعَنِ المُصِّرَ عفو; درباره كسى است كه اعتراف و اقرار به گناه خود داشته باشد نه در مورد كسى كه بر گناه اصرار دارد».(2)

و نيز در حديث ديگرى از همان امام همام آمده است كه فرمود: «جازِ بِالْحَسَنَةِ وَ تَجاوَزْ عَنِ السَّيِئَةِ ما لَمْ يَكُنْ ثَلَماً فِى الدينَ اَوْ وَهْناً فى سُلْطانِ الاِْسلامِ; نيكى ها را به نيكى پاداش بده، و از بدى ها صرف نظر كن مادام كه لطمه اى بر دين يا سستى بر حكومت اسلامى وارد نمى كند».(3) (در اين گونه موارد بايد به سراغ مجازات عادلانه رفت).


1. كنزالفوائد، جلد 2، صفحه 182، ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 20، صفحه 270، حديث 124.

2. همان، حديث 783، و همان، صفحه 330، حديث 783.

3. غررالحكم، حديث 4788.

[427]

در حديثى نيز از امام زين العابدين على بن الحسين(عليه السلام) در تأييد همين سخن آمده است كه فرمود: «حَقُ مَنْ اَسائَكَ اَنْ تَعْفُوَ عَنْهُ، وَ اِنْ عَلِمْتَ اَنَّ الْعَفْوَعَنْهُ يُضِرُّ اِنْتَصَرْتَ قالَ اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلِمِ فَاُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبيل; حق كسى كه به تو بدى كرده اين است كه او را عفو كنى ولى اگر مى دانى عفو او سبب زيان مى شود مى توانى انتقام بگيرى خداوند متعال مى فرمايد كسى كه بعد از مظلوم شدن يارى طلبد (و به مجازات ظالم بپردازد) ايرادى بر او نيست».(1)

ولى نبايد وجود اين گونه استثنائها سبب سوء استفاده گردد و هر كس به بهانه اينكه عفو و گذشت سبب جرئت و جسارت بدكاران و خاطيان است به انتقام جويى بپردازد، بلكه بايد از روى خلوص و عدم تعصب موارد استثناى از اصل عفو و گذشت را با دقت شناخت و طبق آن عمل كرد.

اين نكته نيز شايان توجه است كه عفو و گذشت از اجراى حدود و تعزيرات شرعيه جز در مواردى كه در روايات منصوص است جايز نيست، چرا كه اجراى حد و تعزير در جاى خود از واجبات است.

 

3ـ آثار عفو و ثمرات و انگيزه هاى آن

عفو و گذشت با توجه به اشاراتى كه در آيات و روايات گذشته بود، آثار بسيار مطلوب و جالب و شگفت انگيزى دارد كه به طور خلاصه مى توان چنين گفت:

1ـ عفو و گذشت گاه دشمنان سرسخت را به دوستان صميمى مبدل مى سازد به خصوص زمانى كه توام با نيكى و مقابله به ضد (يعنى خوبى در مقابل بدى بوده باشد) كه در آيه 34 سوره فصلت به آن اشاره شده است.

2ـ عفو و گذشت سبب بقاء حكومتها و دوام قدرت است چرا كه از دشمنيها و مخالفتها مى كاهد و بر دوستان و طرفداران مى افزايد. در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: «عَفْوُ الْمُلُوكِ بَقاءُ الْمُلْكِ; عفو پادشاهان سبب بقاء حكومت است».(2)


1.ميزان الحكمه، جلد 3، صفحه 2015، حديث 13225.

2. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 168.

[428]

3ـ عفو و گذشت سبب عزت و آبرو مى گردد، چرا كه در نظر مردم نشانه بزرگوارى و شخصيت و سعه صدر است، در حالى كه انتقامجويى نشانه كوتاه فكرى و عدم تسلّط بر نفس مى باشد، در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است: «عليكم بالعفو فَاِنَّ الْعَفْوَ لا يَزيدُ اِلاّ عِزّاً; بر شما باد به عفو و گذشت، چرا كه عفو چيزى جز عزت بر انسان نمى افزايد».(1)

4ـ عفو و گذشت جلو تسلسل ناهنجارى ها و كينه ورزى ها و خشونت و جنايت را مى گيرد، و در واقع نقطه پايانى بر آنها مى گذارد، زيرا انتقام جويى از يك طرف سبب برافروخته شدن آتش كينه در دل طرف ديگر مى شود، و او را به انتقامى خشن تر وا مى دارد، و آن انتقام خشن تر سبب خشونت بيشترى از طرف ديگر مى شود، و گاه به جنگى تمام عيار در ميان دو طايفه يا دو قبيله بزرگ منجر مى گردد كه خون هاى زيادى در آن ريخته مى شود، و اموال و ثروت ها بر باد مى رود.

در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمده است: «تَعافُوا تَسْقُطُ الضَغائِنُ بَيْنَكُمْ; يكديگر را عفو كنيد كه دشمنى ها و كينه ها را از ميان مى برد».(2)

5ـ عفو سبب سلامت روح و آرامش جان و در نتيجه سبب طول عمر است، همان گونه كه در حديث ديگرى از رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «مَنْ كَثُرَ عَفْوُهُ مُدَّ فى عُمْرِهِ; كسى كه عفوش افزون گردد، عمرش طولانى مى شود».(3)

البته آنچه در بالا گفته شد آثار و بركات اجتماعى عفو و گذشت است، و اما نتايج معنوى و پاداش هاى اخروى آن، بيش از اين ها است، همين اندازه كافى است كه بدانيم در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) آمده است كه: «العفو مع القدرة جُنّةٌ مِنْ عَذابِ اللّهِ سُبْحانَهُ; عفو و گذشت به هنگام قدرت سپرى است، در برابر عذاب الهى».(4)

و اما انگيزه هاى انتقام جويى نيز فراوان است از جمله تنگ نظرى، كوته بينى، عدم آينده نگرى، حسد، كينه توزى، ضعف نفس، هواپرستى، و بسيارى از خوهاى زشت ديگر، كه هر كدام به تنهايى يا به ضميمه ديگرى، آتش انتقام جويى را در دل


1.اصول كافى، جلد 2، صفحه 108.

2.كنزالعمال، جلد 3، صفحه 373، حديث 7004.

3.ميزان الحكمة، جلد 3، حديث 13184.

4.غررالحكم، جلد 1، صفحه 398، حديث 1547.

[429]

انسان ها بر مى افروزد، و مردم را به جان هم مى اندازد، نظام اجتماعى را به هم مى ريزد، و گاه باعث ضايع شدن اموال و نفوس و از ميان رفتن قدرت جامعه ها و كشورها مى گردد.

طرق درمان انتقام جويى و كسب فضيلت عفو

بهترين راه براى درمان صفت رذيله انتقام جويى و صعود به اوج فضيلت عفو و گذشت در درجه اول، تفكر درباره پيامدهاى هر كدام از اين دو صفت است، هنگامى كه انسان ببيند عفو و گذشت چه بركاتى در دنيا و آخرت دارد و چگونه سبب قدرت و آبرو و عظمت نزد خلق و خالق مى شود، و انسان را از بسيارى از مشكلات زندگى و دردسرهاى فراوان مى رهاند و به او محبوبيت در نزد مردم و خدا مى دهد در حالى كه انتقام جويى گاه شيرازه زندگى او را به هم مى ريزد، و جان و مال و آبروى او را با انواع خطرات مواجه مى كند به يقين عفو و گذشت را بر انتقام جويى ترجيح خواهد داد، و كم كم اين مسأله به صورت خلق و خو و ملكه اخلاقى در مى آيد.

از سوى ديگر هنگامى كه ريشه هاى انتقام جويى را كه در بالا اشاره شد بشناسد و به درمان يك يك آنها بپردازد، با از ميان رفتن علت، معلول نيز از ميان خواهد رفت، و كينه توزى و انتقام جويى جاى خود رابه دوستى و محبت و عفو و گذشت خواهد سپرد.

به اين ترتيب به پايان بحث درباره فضيلت عفو و گذشت و رذيله انتقام جويى مى رسيم هر چند هنوز مسايل ناگفته در اينجا كم نيست.

 

 

 

[430]

[431]

 

 

 

 

 

16

 

غيرت و بى غيرتى

 

اشاره

از واژه هايى كه در روايات اسلامى به عنوان بيان يك فضيلت مهم اخلاقى آمده است غيرت است كه در اصل به معنى دفاع شديد از عرض و ناموس يا مال و مملكت و دين و آيين است، مخصوصاً اين واژه در مواردى به كار مى رود كه چيزى حق اختصاصى شخص يا گروهى است، و ديگران مى خواهند حريم آن را بشكنند، و صاحب آن به دفاع شديد برمى خيزد.

به هر حال اين وصف اگر به صورت معتدل در انسان باشد، فضيلتى بزرگ است.

چه فضيلتى از اين بالاتر كه انسان را اجازه ندهد بيگانه اى به حريم ناموس يا كشور يا دين و آيين او هجوم برد، بلكه در مقابل او بايستد، و تا سر حد جان دفاع كند.

متأسفانه در دنياى امروز كه ارزش هاى اخلاقى كمرنگ شده و انحرافات اخلاقى خانواده هايى را فرا گرفته، مخصوصاً در غرب ارتباط زنان و مردان با افراد بيگانه عيب شمرده نمى شود، اين واژه تدريجاً به فراموشى سپرده مى شود و گاه در نظر بعضى، ضد ارزش و ناشى از تعصب كور قلمداد مى شود، و اين يك فاجعه عظيم است در حالى كه بدون غيرت، حمايت و دفاع قوى از ارزش ها و افتخارات

[432]

امكان پذير نيست.

با اين اشاره به قرآن مجيد بر مى گرديم و از آيات قرآن در اين مسأله مهم الهام مى گيريم.

1ـ لَّئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِيْنَ فِى قُلُوبِهِمْ مَّرَضٌ وَ الْمُرجِفُونَ فِى الْمَدْينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرونَكَ فيها اِلاّ قَليْلا ـ مَلْعُونينَ اَيْنَما ثَقِفُوا اُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلا ـ سُنَّةَ اللّهِ فى الَّذينَ خَلَوا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْديلا.   (احزاب ـ 60 تا 62)

2ـ قَالَ رَبِّ السِّجْنُ اَحَبُّ اِلَىَّ مِمّا يَدْعُونَنى اِلَيْهِ وَ اِلاّ تَصْرِفْ عَنّى كَيْدَهُنَّ اَصْبُ اِلَيْهِنَّ وَ اَكُنْ مِنَ الْجاهِلينَ.   (يوسف ـ 33)

3ـ ... وَ لا يَضْرِبْنَ بِاَرْجُلِهِنَّ لِيَعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زِيْنَتِهِنَّ.   (نور ـ 31)

 

ترجمه

1ـ اگر منافقان و بيماردلان و آنها كه اخبار دروغ و شايعات بى اساس در مدينه پخش مى كنند دست از كار خود برندارند، تو را بر ضد آنان مى شورانيم، سپس جز مدّت كوتاهى نمى توانند در كنار تو در اين شهر بمانند! ـ و از همه جا طرد مى شوند و هر جا يافت شوند گرفتار خواهند شد و به سختى به قتل خواهند رسيد! ـ اين سنت خداوند در اقوام پيشين است، و براى سنت الهى هيچ گونه تغيير نخواهى يافت!

2ـ (يوسف) گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اينها مرا بسوى آن مى خوانند! و اگر مكر و نيرنگ آنها را از من باز نگردانى بسوى آنان متمايل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود.

3ـ ... و هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود (و صداى خلخال كه بر پا دارند به گوش رسد).

 

[433]

تفسير و جمع بندى

در نخستين آيه مورد بحث خداوند سه گروه را شديداً مورد تهديد قرار مى دهد منافقان و بيماردلان (اراذل و اوباش هوسباز) و شايعه پراكنان كه اگر دست از كارهاى خود يعنى مزاحمت نواميس مردم و تضعيف روحيه مسلمين و نشر شايعات دروغين درباره زنان پاكدامن برندارند به شديدترين مجازات گرفتار خواهند شد، مى فرمايد:«اگر منافقان و آنها كه در دلهايشان بيمارى است و آنها كه اخبار دروغ و شايعات بى اساس در مدينه پخش مى كنند دست از كار خود نكشند تو را بر ضد آنها مى شورانيم، سپس نمى توانند جز مدت كوتاهى در اين شهر در كنار تو باشند ـ و از همه جا طرد مى شوند ـ و هر جا يافت شوند دستگير خواهند شد و به قتل مى رسند (لَئِنْ لَمُ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَالَذينَ فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فى الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَ لا يُجاوِرُوُنَكَ فيها اِلاّ قَليلا ـ مَلْعُونينَ اَيْنَما ثُقِفُوا اُخِذُوا وَقُتِلُوا تَقْتيلا).

اين غيرت الهيّه كه سبب دفاع شديد از عرض و نواميس و كيان مسلمين شده است سرمشقى براى همه در مسأله غيرت دينى و ناموسى است و نشان مى دهد كه در برابر اراذل و اوباش و منافقان كوردل و بيماردلان نبايد بى تفاوت يا خونسرد باشند.

اين تعبير با آنچه از فعل پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در تاريخ نقل شده كه در اين گونه موارد سخت گير بود و با متخلفان برخورد شديد مى كرد، نشان مى دهد كه اين مسأله به عنوان يك فضيلت اخلاقى و وظيفه اجتماعى پذيرفته شده است.

تعبيرات سه گانه در آيه بالا (مُنافِقُونَ، الَذينَ فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ اَلْمُرُجِفُونَ) ممكن است همه اشاره به گروه معينى باشد كه با انواع كارهاى خلاف به تضعيف مسلمين مى پرداختند، ولى ظاهر آيه، و پاره اى از شأن نزول ها نشان مى دهد كه اشاره به سه گروه مختلف است: منافقان با پخش شايعاتى درباره غزوات پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مدينه سعى داشتند روحيه مسلمانان را تضعيف كنند، و گروهى از اراذل و اوباش با ايجاد

[434]

مزاحمت در مورد زنان مسلمان اسباب ناراحتى آنها را فراهم مى كردند و گروه ديگرى با پخش شايعات درباره زنان با ايمان، آنها را سخت آزار مى دادند، آيه فوق هر سه گروه را تهديد به مجازات شديد تبعيد و قتل مى كند.

تعبير به «الَّذينَ فِى قُلُوبِهِم مَرَضٌ» در آيات قرآن در معانى مختلف به كار رفته، گاه اشاره به نفاق است، مانند آنچه در آيه 10 سوره بقره آمده است (فىِ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً) و گاه در مورد كسانى كه هوس هاى سركش جنسى دارند به كار رفته، چنان كه در آيه 32 همين سوره به زنان پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور داده شده كه به هنگام صحبت كردن با نامحرمان، به گونه اى هوس انگيز سخن نگويند كه بيماردلان در آنها طمع كنند (فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ).

جالب توجه اين كه قرآن در ادامه همين آيات (آيه 60 و 61) مى افزايد: اين سنت خداوند در اقوام پيشين است (و منحصر به امت اسلام نيست) و براى سنت الهى هيچ گونه تغييرى نخواهى يافت.

اين تعبير نشان مى دهد كه حكم بالا يك حكم عام در تمام اديان الهى بوده، و سنّتى است تغييرناپذير كه بايد در برابر مزاحمين و منافقين و شايعه پراكنان برخورد قاطعانه كرد (البته با حفظ تمام موازين شرعى و منطقى) و مفهوم غيرت همين است.

* * *

 

در دومين آيه به نمونه غيرت دينى يكى از بزرگترين پيامبران الهى يعنى حضرت يوسف(عليه السلام) برخورد مى كنيم هنگامى كه از سوى زنان هوسباز مصر مخصوصاً ذليخا مورد تهاجم قرار گرفت و از او خواستند تسليم خواسته هاى نامشروع ذليخا يا تسليم خواسته هاى نامشروع خودشان شود يوسف كه در سن جوانى و در برابر طوفان شهوات قرار داشت به شدت مقاومت كرد تا آنجا كه زندان را با همه

[435]

رنجهايش بر تسليم در برابر خواسته هاى آنها ترجيح داد و به درگاه پروردگار چنين عرضه داشت «پروردگار من! زندان نزد من محبوتر است از آنچه اينها مرا به سوى آن مى خوانند و اگر مكر و نيرنگ آنها را از من برنگردانى قلب من به آنها مايل مى شود و از جاهلان خواهم بود (قالَ رَبِّ السِّجْنُ اَحَبُّ اِلَىَّ مِمّا يَدْعُونَنى اِلَيْهِ وَ اِلاّ تَصْرِفْ عَنّى كَيْدَهُنَّ اَصْبُ اِلَيْهِنَّ وَ اَكُنْ مِنَ الْجاهِلينَ); اين تعبير هم از مقام عفت و عصمت يوسف حكايت مى كند و هم از غيرت و پارسائى او و هنگامى كه اين روحيه پاك را مقايسه با عدم غيرت عزيز مصر مقايسه مى كنيم كه وقتى ناپاكى همسرش ذليخا بر او ثابت شد تنها به اين جمله قناعت كرد! «يُوسُفَ اَعْرِضْ عَنْ هذا وَاسْتَغْفِرى لِذَنْبِكِ اِنَّكَ كُنْتِ مِنَ الخاطِئينَ; يوسف! از اين موضوع صرف نظر كن و تو اى زن نيز استغفار كن كه از خطاكاران بودى» (يوسف ـ 29) فرق ميان اين دو روشن مى شود واضح است منظور يوسف اين نبود كه از خداوند طلب زندان كند بلكه هدف اين بود كه اگر او را در ميان زندان و عمل نامشروع مخيّر كنند (همان گونه كه ساختند) زندان را ترجيح مى دهد.

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation