از اين جور تعبيرات خيلی زياد است . منكرين زمان پيغمبر هم نسبت به قصه حشر انسان از قبرها بوده كه اعتراض میكردند ، يعنی اين را يك امر ناشدنی و به قول كسروی " نيارستنی " تلقی میكردند . قرآن هم با تكيه به قدرت خدا يا با تكيه به نظام موجود ( كه نظام موت و حيات است و مردهها دائما بر روی اين زمين زنده میشوند ) يا با تكيه به خلقت اولی ( كه برگرداندن بعدی از ايجاد ابتدايی مهمتر نيست ) و يا با اين نوع استدلال كه ما كه آفريديم مگر عبث آفريديم ؟ به آنها جواب میدهد . پس يك مسأله كه ما داريم مسأله قيامت كبری است . فاصله مردن تا قيامت رسيدگی كنيم و آن اين است : در فاصله مردن تا آن قيامت ، از مردنی كه امروز ما میميريم يا اشخاصی در گذشته مردهاند تا قيامت كه معلوم نيست چقدر طول خواهد كشيد و شايد ميلياردها سال طول بكشد ، شايد هم مثلا هزار سال ديگر تمام بشود كه ما عرض كرديم مجهول است و نمیدانيم كی هست در اين فاصله وضع چيست ؟ از قرآن چه استفاده میشود ؟ آيا در اين فاصله آن كسی كه مرده ، ديگر واقعا مرده ، همين طوری كه ما به حسب زندگی حسی دنيايی میگوييم ؟ يعنی مثل اين است كه در يك خواب خيلی عميقی فرو رفته و عميقتر از آن در يك سكوت مطلق و در يك بیخبری مطلق فرو میرود و هست تا در قيامت محشور شود يا نه ، در فاصله اين مردن تا قيامت هم يك وضعی دارد كه آن وضع هم باز نوعی زندگی است ؟ قرآن چه میكند ؟ آيا در اينجا سكوت كرده است يا نظری دارد و اگر نظری دارد نظرش چيست ؟ مسلم وضع فاصله مردن تا قيامت را اگر ما بدانيم ، خودش اولا جزء عوالم بعد از مرگ است و ثانيا تا اندازه زيادی میتواند قرينه باشد برای وضع خود قيامت كه بعد ببينيم قيامت چيست . طبعا اين مسأله پيش میآيد كه از نظر قرآن تفسير مردن چيست ؟ اگر ما باشيم و همين اطلاعات ظاهر و محسوسی كه درباره انسانها داريم يا اطلاعاتی كه يك پزشك درباره انسان دارند ، [ مردن مساوی است با فساد و تباهی ] ، انسان میميرد ، يعنی يك دستگاهی كه كار میكند ، دستگاه سالمی است و گاهی معيوب میشود ، اصلاحش میكنند به كار خودش ادامه میدهد ، يك وقت اين دستگاه |